حقوق معلم
1. بزرگداشت او
بر اساس رسالهی حقوق سید الساجدین، این متن پر نور راهگشا، معلم چند حق اساسی بر عهدهی شاگرد دارد. اول «فالتعظیم له» یعنی همهی رفتارها و بیانها و مواجههها باید بر اساس بزرگداشت استاد و معلم باشد و شاگرد باید او را بزرگ بدارد و تعظیمش کند.
برای روشن شدن معنی «فالتعظیم له»، بر اساس رسالهی نورانی منیه المرید که چند بار اسمش را بردم و اثر شهید ثانی (اعلی الله مقامه الشریف) است، به چند نمونه اشاره میکنم. حالت انسان باید در برابر استاد، حالت تواضع و فروتنی باشد و ادب را در بهترین حالت ممکن رعایت کند و برخوردش با استاد قدرشناسانه باشد. نوع سخن گفتن و طرح مسئله و امثال اینها، چه در حضور سایر شاگردان و چه به صورت خصوصی، خیلی سنجیده و با استفاده از کلمات احترامآمیز باشد و حال معلم را رعایت کند. از هر نوع خدمتی دربارهی او فروگزار نکند و اگر در بیان یا رفتار یا برخورد استاد، اشکالی یا عیبی مشاهده کرد، آن را بپوشاند و در برابر دیگران مخصوصاً در غیاب معلم، شخصیت او را حفظ کند.
این چند جلمه، تعظیم و بزرگداشت استاد را معنا میکند. این حق نخست بود.
2. گرامی داشتن جلسه درس استاد
اما حق دوم «و التوقیر لمجلسه»؛ استاد جایگاه خاص خود را دارد و جلسه درس هم دارای اهمیت خاص خود است. از حقوق استاد این است که جلسه درس او نیز گرامی داشته شود یا هر جایی که ما در حضور استاد قرار میگیریم، هر چند جلسه درس نباشد، مواجهه متفاوتی داشته باشیم. این ارج نهادن به مجلس درس و حضور استاد مثالهایی دارد. یکی اینکه در حضور استاد، لباس و سر و وضع ما آراسته باشد.
حضور در مجلس درس، قبل از استاد نیز در مراکز علمی مخصوصاً مراکز علمی دینی مورد توجه است و بزرگان ما به این مسئله توجه داشتهاند. نحوه نشستن و مؤدبانه نشستن از جمله نشانههای تکریم مجلس درس است که نمونه نشستنهای مؤدبانه، فراوان در ذهنمان هست؛ مثلاً برخی همشاگردیهای خودمان، گاهی یک ساعت روی زمین، دو زانو مینشستند.
رعایت سکوت در حضور استاد و در مجلس درس ذیل همین ارج نهادن به مجلس درس قرار میگیرد. رعایت حال سایر شاگردان یکی دیگر از نمونهها است؛ چراکه احترام به شاگردان، احترام به معلم محسوب میشود.
در روایت است که: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِاَبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیراً»؛[1] در برابر پدر و معلمت، تمامقامت از جا برخیز و دست ادب بر سینه بگذار؛ اگرچه رئیس و وزیر و وکیل و استاد باشی. معلم، معلم است و تا هر وقت که عمر داشته باشی، آن کسی که چراغ تو را روشن کرده و مسیر موفقیت را برای تو هموار ساخته، معلم تو است.
3. خوب گوش دادن به سخنان استاد
حق سوم «و حسن الاستماع الیه» است؛ یعنی خوب گوش دادن. اصطلاحاً میشود گفت گوش دادن فعال و مؤثر؛ که گوش دادنی است آکنده از سکوت و تمرکز که شما با چشم و رفتار و مدل نشستن و... طلب علم میکنی.
در روایات هم هست که: «تَعَلّمْ حُسنَ الاستماعِ»؛ یعنی حسن استماع را یاد بگیر.
4. به استقبال استاد رفتن
چهارمین مورد «و الإقبال علیه» است که به معنای رفتن با شوق و تمنا و عطش و احساس نیاز به سوی استاد است. یک نوع اهتمام به حضور است. خیلی مهم است که از اساتید استقبال بکنیم و نسبت به آنها اقبال داشته باشیم. البته این کلمهی اقبال به نوعی حاکی از تمنای دانش هم هست که باید در رفتار و گفتار و مواجهه بروز یابد.
5. کمک به استاد در تعلیم
پنجمین مورد «و المَعونَه عَلی نَفْسک»؛ استاد را در کار مشترکی که با او دارید، یعنی تعلیم، کمک کنید. یکی از حقوق معلمها این است که دانشجویان و شاگردان به آنان کمک کنند. این کمک چگونه اتفاق میافتد؟ حضرت توضیح میدهند: «و ان تفرّغ له عقلک» ذهنت را از هر عامل مزاحمی آزاد کن؛ «و تحضّره فهمک» همهی استعداد و فهم و حافظه خودت را در محضر او آماده ساز و به حضور آور.
بعضیها در جلسهی درس نشستهاند، اما ذهنشان مشغول صد جای دیگر است. ما باید استاد را با این حضور ذهن کمک کنیم و این مسئله با فراغت فهمی و عقلی میسر میشود.
دریافت فعال و مشارکت در کار علمی، اعم از محبت و به یاد استاد آوردن و... با روشهای لطیف است؛ مثلاً اگر استاد چیزی را یادش رفته، در قالب سؤال به او یادآوری کنی.
ذیل این کمک کردن یک مورد دیگر «تزکّی له قلبک» قرار دارد؛ یعنی دلت را برای او پاک کن. اگر انسان مواجههی دلی با استاد خود داشته باشد، امکان دریافتهای متفاوتی برای او فراهم میشود. گاهی غرض یا تشخیصها و ظن و گمانهای غلط بین ما و استادمان پرده میکشد و از او فاصله میگیریم و به خاطر همین ذهنیتها نمیتوانیم دریافتکنندهی فعالی باشیم. اینجا حضرت میفرماید: «و تزکّی له قلبک و تجلّی له بصرک» قلبت را برای او پاک و چشمهایت را برای او زلال کن. چگونه؟ حضرت در ادامه فرمودند: «بِتَرک اللذّات و نَقْص الشَهوات». یعنی حضور فعال دانشجو در فرآیند تعلیم و تعلم مبتنی بر این است که از خیلی از جلوههای دنیایی چشمپوشی کند. کسی که دانشجو نیست، شاید خیلی از این چیزها برایش عیب نباشد؛ اما برای کسی که در مسیر علم قرار گرفته، مهم است.
6. آموزش به دیگران
آخرین حق در این فهرست ششگانه آموختن به دیگران است. حق ششم این است که آنچه را از استاد آموختی، منتقل کنی و خودت به شرف معلمی نائل شوی: «و ان تعلم انک فیما القی الیک رسوله الی من لقیک من اهل الجهل»؛ حال تو میشوی پیامرسان از سوی معلم تا این دانش را به دیگرانی که نمیدانند، منتقل سازی و این در واقع کمال حق استاد است. پس نشر دانش، کمال حق استاد است. این جوشندگی و امتداد و زایندگی، حرکت علمی را در پی خواهد داشت و آن را در جامعه فعال خواهد کرد. وقتی همهی کسانی که آموختند، این را حق بدانند، فضای علمی گسترده در جامعه اتفاق میافتد.
البته ذیل حق ششم، امام این نکته را هم اضافه کردهاند که در این انتقال باید امانتدار باشی: «وَ لاتخنه فی تأدیه رسالَته و القیام بها». این نکتهی دقیقی است؛ یعنی آنچه را که آموختهایم، اگر ناقص آموخته باشیم و خوب دریافت نکرده باشیم، ممکن است در انتقال آن خیانت کنیم؛ مخصوصاً اگر استاد گفته باشد این را حتماً منتقل کن و تو متعهد میشوی که آن مطلب را منتقل کنی. در اینجا آن مطلب امانت است و باید امانتدار شایسته بود.
حضرت به اینجا که رسیدند، فرمودند: «و لا حول و لا قوه الّا بالله»؛ یعنی اگر بخواهی حق استاد را ادا کنی، چارهای نداری جز اینکه به حول و قوه الهی تکیه کنی و از خدای متعال مدد بخواهی تا حق معلم را در تعظیم و نگاه داشتن احترام شخصیت و جلسه درس او ادا کنی.