شروع دعا با درخواست رحمت از خداوند
موضوع سخن گزارش مضامین عالی دهمین دعای صحیفهی مبارکهی سجّادیه است که از عنوان عمومی دعا پیداست، در مقام پناهندگی به لطف، کرم، فضل و عفو پروردگار متعال است. این دعای نورانی با توجّه به مشیّت پروردگار متعال در کمال ادب و فروتنی و البتّه در اوج معرفت آغاز شده است: «اَللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِكَ، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِكَ؛ خدايا اگر خواهى كه از ما در گذرى، پس به سبب تفضل تو است و اگر خواهى كه ما را عذاب كنى پس به موجب عدل تو است». سخن این بود که اگر بخواهی میآمرزی، اگر بخواهی عذاب میکنی، خواست و ارادهی تو است و هیچ مانعی بر سر ارادهی تو قرار ندارد. اگر ببخشی، به فضل تو است و اگر عذاب کنی به عدل تو است. بنده، مُلک، قدرت و فضل همه در اختیار تو و برای تو است.
در قرآن کریم به این مسئله تصریح شده است: «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ؛[1] هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مىكند»، همه چیز خواست خدا است و در هیچ حالتی هیچکاری از بنده ساخته نیست. مشیّت و اراده از آن تو است، اگر به فضل و رحمتت باشد، مرا خواهی آمرزید و من نجات پیدا میکنم؛ اگر به عدلت باشد، من بیچاره میشوم.
مضامین عالی این دعا از همان اوّل تقاضای عفو آسان بود: «فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَكَ بِمَنِّكَ؛ پس به آئين انعام خود عفو خويش را بىدريغ بما ارزانى دار».
به این جمله رسیدیم: «وَ أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيَّتِكَ، وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ فَارْحَمْ تَضَرّعَنَا إِلَيْكَ، وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ؛ و مناسبترين چيزها به مقتضاى مشيت تو و سزاوارترين كارها براى تو در آئين عظمتت، رحمت آوردن بر كسى است كه از تو طلب رحمت كند و فريادرسى كه از تو فريادرسى خواهد. پس بر زارى ما نزد خود رحمت آور و براى آنكه خود را در پيشگاه تو به خاك افكندهايم، از گرفتارى نجاتمان بخش». در مقام جلب عنایت و فضل پروردگار متعال سخن گفتن، کار را به این نقطه رساند: «أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيَّتِكَ»، چه چیزی بیشتر شبیه به مشیّت تو است: فضل و رحمت تو، یا عذاب، خشم و غضب تو؟ آن وقت که عفو و رحمت از تو صادر میشود، یا وقتی که عذاب از تو صادر شود و خشم تو برانگیخته شود؟ چیزی که بیشتر به تو میآید، رحمتت است. اگر کسی به درگاه تو استغاثه کرد و گفت: «فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَيْكَ»، به ما رحم کن و از تو طلب مغفرت، عفو و رحمت کرد، آن چیزی که به تو میآید این است که او را خواهی بخشید و عفو تو شامل او میشود. «أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ»، ای خدای عظیم، آنچه به عظمت تو میآید و اولویّت دارد، این است که وقتی کسی از تو طلب رحمت و عفو کرد، دستش را بگیری، به او رحم و کمک کنی و نجاتش دهی. امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) به ما یاد میدهد، اینطور بگوییم، ما را تشجیع میکند که برو جلو، نترس، بایست، در پیشگاه خدای متعال اینطور بگو، عفو، مشیّت، عظمت و رحمت واسعهی او را برایش بیان کن.
عالم تکوین و آن چیزی که خدای متعال خلق کرده است، همه جلوههای رحمت است. اصل خلقت، مبدأ خلقت، مسیر خلقت و منتهای آفرینش، همه رحمت است. قرآن میفرماید: «هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ؛[2] اول و آخر و ظاهر و باطن او است». چه بسا بتوان گفت: «هُوَ الْاَوَّل فِی الرَّحْمَة، وَ الْآخِرُ فِی الرَّحْمَة، وَ الظَّاهِر فِی الرَّحْمَة، وَ الْبَاطِن فِی الرَّحْمَة»، تماماً رحمت است، اوّل و آخِر و ظاهر و باطن، همه جلوهی رحمت الهی است.
سراسر هستی، سرشار از رحمت الهی است
در سورهی مبارکه حمد بعد از اینکه سخن از ربوبیّت پروردگار متعال به میان آمده که ربّ، خالق، مدبّر، مالک و برنامهریز او است، در مقام حمد خدای متعال میفرماید: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین؛[3] ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان است». «رَبِّ الْعَالَمِین»، به یکپارچگی تمام عوالم در بهرهمندی از ربوبیّت حضرت حق اشاره دارد. بلافاصله آن دو اسم زیبا که در «بِسمِ الله»، اوّل سوره بود، اینجا هم تکرار میشود: «اَلرَّحْمَنِ الرَّحِیم؛[4] [خداوند] رحمتگر مهربان»، به معنای اینکه جریان ربوبیّت در بِستر رحمت ـ چه رحمت به نحو عام و چه رحمت به نحو خاصّ ـ است. «اَلرَّحْمَن» سیّدالأسماء، نائبْ مَناب و جانشین الله است. قرآن کریم میفرماید: «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَـنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى؛[5] بگو: خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى او نامهاى نيكوتر است». بر اساس این آیهی کریمه عالم بیرون یعنی عالم تکوین و آفاق، جلوهی رحمت است؛ اوّل، امتداد و انتهایش رحمت است.
کتاب تکوین و همچنین کتاب تدوین تماماً رحمت است، افتتاح کلام الهی با رحمت است. «بِسمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، هست کلید درِ گنج حکیم. در مسیر این آیات نورانی با همهی فراز و فرودش، آنچه در درجهی اوّل مشاهده میشود، طلوع رحمت الهی است. قرآن رحمت و نامهی مهر است. قرآن کریم رحمت، شِفا، نور، ذکر، بیدارکننده، حیاتبخش و پیشبرنده است. اسامی گوناگونی برای قرآن کریم مطرح شده که تمام آنها برخاسته از رحمت است. ذات الهی «أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيَّتِك» رحمت است؛ امّا در مقام فعل و اجرا، چنانچه کسی این رحمت را نخواست و موجبات رحمت را کنار زد و چیزهایی که میتواند رحمت الهی را در دنیا و عقبای او، در ظاهر و باطن او، افزایش و جریان دهد، اینها را نخواست، واکنشی که برای او رُخ میدهد، عبارت است از: غضب. قرآن کریم میفرماید: «فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى؛[6] كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد، قطعاً در [ورطه] هلاكت افتاده است». قرآن موارد هشدار و اِنذار را با خشم و غضب بیان میکند تا آنهایی را که خواب هستند، بیدار کند و کسانی که غافل هستند، ذاکر و هوشیار شوند. آنجایی که سخن از عذاب به میان میآید، آن چیزی که در نگاه اوّل به نظر میآید، عبارت است از جلال و خشم خداوند، امّا باطنش میخواهد بندهی گنهکار را به خدا برگرداند و متوجه معاصی و اشتباهات خود کند. اگر کسی رحمت الهی را تحویل نگرفت، خودش را گرفتار کرده است.
امام (عَلَیهِ السَّلَام) فرمودند: «إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِكَ، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِكَ»، هرچه تو بخواهی همان میشود، بخواهی میبخشی، بخواهی عذاب میکنی، خواست خواست تو است، کسی مدّعی نیست؛ امّا من از تو عفوت را میخواهم: «فَسَهِّلْ لَنَا عَفْوَكَ بِمَنِّكَ؛ پس به آئين انعام خود عفو خويش را بىدريغ بما ارزانى دار». سپس بیان میکند: «يَا غَنِيَّ الْأَغْنِيَاءِ، هَا نَحْنُ عِبَادُكَ، أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ؛ اى بىنياز بىنيازان، اينك ما بندگان توايم در پيشگاه تو و من از همه محتاجان به تو محتاجترم». اینها را که گفت، رسید به این نقطه که به مطلب اوّل برمیگردد؛ امّا آنچه از همه بیشتر شبیه است به مشیّت تو است، عفو و رحمت تو است. در قرآن آمده است: «مَا نَفِدَت کَلَمَاتُ الله؛[7] سخنان خدا پايان نپذيرد». آنچه خلق شده، همه رحمت است، کتاب تدوین هم تماماً رحمت است.
«وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ؛ و سزاوارترين كارها براى تو در آئين عظمتت»، در عظمت تو آن چیزی که اولویّت دارد برای بندهای که میگوید: «یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین؛ ای فریادرس فریادخواهان»، این است که دستش را بگیری، کمکش کنی و نجاتش دهی. چه چیز به عظمت تو میآید؟ «وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ»، عبارت است از «رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ؛ رحمت آوردن بر كسى است كه از تو طلب رحمت كند». تو همواره اینگونه رفتار میکنی: کسی که از تو رحمت خواست، به او رحم میکنی و آنکه از تو کمک خواست به او کمک میکنی، آنکه فریادخواهی کرد و گفت به فریاد من برس، تو نجاتش میدهی.
استغفار حاملان عرش برای اهل ایمان
قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یستَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَىْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سبِیلَک وَ قِهِمْ عَذَاب الجَْحِیمِ؛[8] کسانى که عرش [خدا] را حمل مىکنند و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویدهاند طلب آمرزش مىکنند: پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد؛ کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کردهاند، ببخش و آنها را از عذاب آتش نگه دار». آنجایی که میخواهیم بگوییم: «أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيَّتِكَ، رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ»، نشانه و سند میخواهیم. همهی عالم و قرآن کریم ـ و از جمله ـ این آیه دلیل و سند ما است. آیه بیان میدارد در سِتاد فرماندهی کلّ قوای هستی که مقام عرش است، حاملان عرش الهی که مقرّبترین نزد پروردگار متعال هستند و حامل مشیّت الله، جاریکنندهی فیض و فضل و لطف الهی هستند، در آن جایگاه عالی: «يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبِّهِمْ»، مشغول تسبیح ذات اقدس الهی هستند. در روایتی معصوم فرمود: «سَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَة، قَدَسّنَا فَقَدَّسَتِ الْمَلَائِكَة؛[9] ما خدا را تسبيح گفتيم، پس ملائكه تسبيح گفتند و ما خدا را تقديس كرديم، پس ملائكه تقديس كردند». جایگاه رفیع و باعظمتی است؛ در مقام امن ساکن هستند. حال آن مرتبهی ایمان که آنجا است چه مرتبهای است؟ «يُؤْمِنُونَ بِهِ»، اینها به خدای متعال ایمان دارند و برای همکیشان خود ـ کسانی که با آنها هماعتقاد، همفکر و هممسلک هستند ـ به صورت دائم، جاری و مستمر، استغفار میکنند. خدای متعال در رتبه و جایگاهی بسیار عالی و والا، برای مؤمنان، معاون، یار و یاور گذاشته است. در عرش برای اهل ایمان حامی قرار داده است که این، بیانگر رحمت گستردهی خدای متعال است. سبک استغفارشان برای اهل ایمان جالب است. اوّلاً با کلمهی رَبَّنَا شروع میشود: «رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»، در این عالم، رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است: «وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً»، هیچ چیز در این عالم نیست مگر اینکه در سِعهی رحمت و در محیط علم تو است. «فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ»، ببخش آنهایی را که توبه کردند و به توبهشان التزام نشان دادند؛ آنها را از عذاب سخت خودت حفاظت کن. در مرحلهی بالاتر برای اینها طلب بهشت هم میکنند. قرآن کریم میفرماید: «رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدتَّهُم وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛[10] پروردگارا، آنان را در باغهاى جاويد كه وعدهشان دادهاى، با هر كه از پدران و همسران و فرزندانشان كه به صلاح آمدهاند، داخل كن، زيرا تو خود ارجمند و حكيمى». از خدای متعال میخواهند که اینها را وارد بهشت کنند؛ بهشت خانوادگی! اینها را وارد کن به بهشتی که اوّلاً بهشت عَدن است. بهشت عَدن در بین مراتب بهشت در جایگاه فوقالعادهای قرار گرفته است. ثانیاً صالحان از پدران، مادران، فرزندان و نسل ایشان را هم به آنها در آنجا ملحق کن. «إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»، اینجا عزّت و حکمت الهی مطرح میشود. در ادامه قرآن میفرماید: «وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛[11] و آنان را از بديها نگاه دار و هر كه را در آن روز از بديها حفظ كنى، البتّه رحمتش كردهاى و اين همان كاميابى بزرگ است». آنها را از رنجها، بدیها، گرفتاریها و سختیها حفظ کن. رحمت نهایی تو وقتی است که کسی را در آن روز سخت، از دشواریها، عذاب، لغزیدنها، سقوط و افتادن حفظ کنی.
دوستان را کجا کنی محروم، تو که با فرعون چنین نظر داری؟
ابن عباس شاگرد تفسیری امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) است. آیاتی از قرآن کریم او را با فریاد و ضجّه به کوه کشاند؛ پرسیدند: چرا اینطور فریاد میزنی، گریه میکنی، ضجّه میزنی؟ میگوید: قرآن میخواندم، به این آیات رسیدم، منقلب شدم. ماجرای فرعون را میخواندم، خدای متعال خواست برای فرعون پیام بفرستد: «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى؛[12] به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته»، فرعون آدم عادی نیست، طغیان کرده است، طغیانش در چه حدّ است، میگوید: «أَنَا رَبَّکُمُ الْأَعْلَی؛[13] پروردگار بزرگتر شما مَنَم». این همان است که به دستور او «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَهُمْ؛ پسران آنها را مىكشتند و زنانشان را زنده نگه مىداشتند». خدای متعال میخواهد سراغ فرعون پیک بفرستد. دو بندهی برگزیدهی خودش، موسی و هارون را میفرستد. امّا به آنها میگوید: پیش او رفتید، حق ندارید با او درشت سخن بگویید چون از طرف من میروید: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى؛[14] و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد»، با فرعون نرم حرف بزنید، آرام صحبت کنید، شاید به خودش بیاید، شاید برگردد. خدای متعال متنظر است حتّی فرعون هم به سوی او برگردد. بعد از دعوت موسی (علیه السلام)، فرعون سخنان آنها را نپذیرفت. مرحلهی بعدی ارائهی معجزات بزرگ بود، باز هم فرعون بیدار نشد، معجزهی عصا پیش آمد، گفت سِحر است و در آخر هم نپذیرفت. وقتی در حال غرق شدن بود، گفت: خدایا من اکنون توبه کردم، جواب آمد: دیگر دیر شده است. فرصت توبه برای کسی مثل فرعون تا قبل از دیدار فرشتهی مرگ فراهم بوده است؛ ولی وقتی مشخص شد مرگ حتمی است، دیگر توبه جایی ندارد. فرعون گفت: «تُبْتُ الْآن؛[15] اكنون توبه كردم»، فرمود: «وَ قَدْ عَصَيْتَ؛[16] در حالى كه پيش از اين نافرمانى مىكردى». اکنون دیگر وقت توبه نیست، تو تمام پلها را پشت سرت خراب کردی.
ابن عبّاس آدم لطیفی بوده که از کنار این آیه به کجاها منتقل شده است. به کسی که به او گفته بود: چرا اینطور ضجه میزنی؟ گفت: من از رحمت و لطف الهی در حیرت هستم، از فرعون هم نمیتواند رد شود!! تطبیق میدهد و میگوید: وضعیت و تکلیف من چیست؟ من که آنطور طغیان نکردم، من «أَنَا رَبَّکُمُ الْأَعْلَی» نگفتم، بندهی خطاکاری هستم، اشتباهات خودم را دارم، پس مولا با من از لطف و رحمت و کرمش چه خواهد کرد؟ این آتش عشقی است که در دلش روشن شده بود و خاموش نمیشد.
اگر فرعون مقداری زودتر استغاثه کرده بود، خداوند توبه او را قبول میکرد، وقتی گفت: «تُبْتُ الْآن»، اکنون توبه کردم، پشیمان شدم، جواب این است که دیگر کاری برای تو نمیشود کرد، همه چیز را خراب کردی. این سنت الهی است.
«فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَيْكَ؛ پس بر زارى ما نزد خود رحمت آور»، این «فاءِ» نتیجه است، یعنی ما به درگاه تو آمدیم، استغاثه میکنیم و کمک میخواهیم، پس به ما رحم کن. در نسخههای مختلف «وَ أَغْنِنَا» و «وَ أَغِثْنَا» آمده که به نظر من با توجه به جملهی قبلی، «أَغِثْنَا» صحیحتر و هماهنگتر است.
«إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ»، ما خود را نزد درگاه تو انداختیم که بیانگر مقام تسلیم است. جملهی «إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ»؛ نشانهی اوج خضوع، خشوع، طلب رحمت و مغفرت است. بیشتر مترجمان خواستهاند این قسمت را استعاره بگیرند. ولی اگر حقیقت را بخواهیم بگیریم، انسان در حالت سجده، خودش را روی زمین میندازد و زیباترین وضعیت انسان در پیشگاه پروردگار متعال که مورد عنایت خاصّ الهی قرار میگیرد و از فضل الهی بهرهی ویژه میبرد، حالت سجده است. در حضور او خودت را روی زمین انداختهای: «طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ»، اینطور هم میشود معنی کرد که بهترین وضعیّت است.
پناه بردن به خداوند از شماتت شیطان
امام (عَلَیهِ السَّلَام) میفرماید: «اللّهُمّ إِنّ الشّيْطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا إِذْ شَايَعْنَاهُ؛ خدايا شيطان كه از او پيروى كرديم ما را شماتت كرد»، وقتی از شیطان پیروی کردیم، ما را وسوسه کرد، ما در دام شیطان افتادیم و شروع کرد به ما خندیدن و ما را شماتت کرد. شماتت چیز بدی است. هنگامی که تو بر دشمنت غلبه میکنی، وقتی او روی زمین میافتد و دیگر کاری از او ساخته نیست، میایستی و به او میخندی. این شماتت و زخم زبان است که جگر انسان را میسوزاند. شیطان، انسان را گمراه کرده است و اکنون به او میخندد. در این مورد قرآن کریم میفرماید: «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛[17] و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] شيطان مىگويد: در حقيقت، خدا به شما وعده داد، وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد. پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد. من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مىدانستيد، كافرم. آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت». این برای صحنهی آخَر است؛ وقتی کار تمام شد و انسان را به سوی جهنم میبرند، شیطان میگوید: خداوند به شما وعدهی حق داده بود، شما وعدهی الهی را جدّی نگرفتید، امّا من که به شما وعده دادم، حرف مرا گوش کردید؛ حال آنکه من وعدهشکن هستم. در قصّهی حضرت آدم و حوّا (عَلَیهِمَ السَّلَام) آمده است که شیطان به ایشان وعده داد: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَا يَبْلَى؛[18] پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود». آنها به دام معصیت و گناه افتادند. شما به وعدهی خدا گوش نکردید، امّا به وعدهی من گوش کردید، اما من اکنون نمیتوانم برای شما کاری بکنم، عاقبت شما به من ربطی ندارد. شیطان میخندد و میگوید: «وَ مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ، إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي»، من شما را دعوت کردم، شما هم جواب دادید؛ «فَلَا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»، نمیخواهد مرا ملامت و لعن کنید، خودتان را ملامت کنید: «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ؛ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيِّ»، امروز نه من میتوانم به فریاد شما برسم، نه شما میتوانید به فریاد من برسید. «إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم»، این حرفهای شیطان است. آخرین حرفش هم این است: «إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ؛ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیم»، شما مرا شریک خدای متعال قرار دادید، امّا من این را قبول نداشتم.
پایان سخن این است: «اَللَّهُمَّ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ شَمِتَ بِنَا إِذْ شَايَعْنَاهُ عَلَى مَعْصِيَتِكَ»، ما به دنبال شیطان رفتیم و در معصیت تو او را پیروی کردیم و حال این طور ما را شماتت کرد. «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ؛ پس بر محمد و آلش رحمت فرست»، به آبروی محمّد و آل محمّد، به مَکانت محمّد و آل محمّد، به رحمت محمّد و آل محمّد، به جمال محمّد و آل محمّد، به شَرف محمّد و آل محمّد؛ «وَ لَا تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْكِنَا إِيّاهُ لَكَ، وَ رَغْبَتِنَا عَنْهُ إِلَيْكَ؛ و اكنون كه او را براى تو ترك كرديم و از طرف او به سوى تو متوجه شديم، او را بر ما مجال شماتت مده»، اکنون ما شیطان را رها کردیم و از تو طلب رحمت، لطف، کرم و عفو داریم که ما را نجات دهی. حال اگر دست ما را نگیری و شیطان ما را شماتت کند و بگوید اگر به سوی خدا هم بروید، شما را تحویل نمیگیرد، چه کاری از من ساخته است؟! «وَ لَا تُشْمِتْهُ بِنَا بَعْدَ تَرْكِنَا إِيَّاهُ لَكَ»، حال که ما او را به خاطر تو رها کردیم و از تو طلب مغفرت و رحمت میکنیم، اکنون تو صدای شیطان را روی سر ما بلند نکن و زبان شماتتش را به روی ما نگشا.
پیچیده شدن عطر اربعین در فضای کشور
حالا و هوای جامعه، حال و هوای خاصّی است. بر اساس گزارشها کاروان رفقای ما، حالا در نجف است. خوشا به سعادتشان. لابد آماده میشوند فردا صبح به سمت کربلای معلّی حرکت کنند. آنهاییتان که تا حالا رفتهاند، اکنون خیلی حالشان خراب است. آنهایی که نرفتهاند نیز خیلی حسرت دارند.
در زیارت اربعین سیّدالشّهدا (عَلَیهِ السَّلَام) شهد و راز و رمزی نهفته است. جنبههای ظاهریاش را در این همایش جهانی و بینالمللی شیعه، میبینید. این راهپیمایی بزرگ و باشکوه و پر از زیبایی، همهاش رحمت و لطف و مهربانی است. کسی در همان مسیر به من میگفت: در اینجا هرچه بیشتر به ما مهربانی میکنند، بیشتر میسوزیم؛ چون این مسیر را زینب و بچههای اباعبدالله هم رفتند؛ امّا با چه وضعی رفتند؟ حالا ما یک ذرّه پایمان مثلاً زخم شود، شبها در موکبها ماساژ میدهند، پُماد میآورند و رسیدگی میکنند. امّا آنجا اگر بچهها اعتراض میکردند، بیشتر اذیتشان میکردند. اینجا دعوت میکنند، التماس میکنند، خواهش میکنند، رسیدگی میکنند؛ آنجا زخمزبانها بود، آنجا فریادها بود، آنجا تازیانهها بود. بله، خیلی سفر عجیبی است! این سازماندهی جهانی، به شیعه شکوه و عظمت فوقالعاده میدهد.
این محبتها، این لطف، این صمیمیّتی که آنجا بین دوستان اهلبیت (سَلَامُ الله عَلَیهِم اَجْمَعِین) جریان دارد، امنیّتی که به وجود میآورد ـ چه در عراق و چه در ایران ـ باعث دلگرمی دوستان اهلبیت است که در اقلیّت و در وضعیت سختی به سر میبرند. این همایش جهانی، به آنها روحیه، قوّت قلب و نشاط میدهد؛ چون خالص است. حج نیز اینچنین است، امّا حج ناخالصی دارد؛ ولی اینجا نه، همه خالص و دوستان اهلبیت هستند. معلوم میشود اولیاء خدا این را طرّاحی کردهاند.
چهرههایی که به خاطر اباعبدالله در آفتاب بسوزد، بدنهایی که خسته میشود، پاهایی که زخمی میشود، گرد و خاکی که به سر و روی زائر مینشیند، در کلماتی که از اولیاء خدا نقل شده، مورد عنایت خاصّ امام عصر (عَلَیهِ السَّلَام) است.
من پارسال به رفقا میگفتم: شاید یکی از بهترین جاهایی که کسی میتواند توقّع داشته باشد که خدمت امام عصر (عَلَیهِ السَّلَام) شرفیاب بشود، در همین مسیرها است، در همین جادّهها است، در همین موکبها است. گاهی انسان شک میکند نکند آقایمان هم همینجا باشد؟ در همین موکب باشد؟ کنار ما باشد؟ زائران در لحظهلحظهی این سفر حسّ عجیبی دارند. کسی که جلوتر میرود، کسی که از پشتسر میآید، کسی که... همه حال و هوای خاص خود را دارند و این جماعت خیلی مورد عنایت است.
جلوههای ناب رحمت الهی در زیارت اربعین
زیارت اربعین جلوههای نابی از رحمت الهی را در سیمای اباعبدالله (عَلَیهِ السَّلام) آشکار میکند؛ چون امام حسین (عَلَیهِ السَّلَام) حرف آخِر خدای متعال در رحمت است. در زیارت اربعین آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة؛ سلام بر تو ای رحمت گسترده خداوند». سخن پایانی خداوند در رحمت، حسین است. زیارت اربعین برای ما رمزگشایی میکند که حسین مظهر رحمت الهی است. میفرماید: «فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ؛[19] او نيز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى كسى) نگذارد». حضرت دائماً مردم را دعوت میکرد، با آنها صحبت میکرد، با لبهای تشنه، ترکخورده، با زبان عطشان و خشک و با دهان زخمی خود آنها را رها نمیکرد. امام حسین (عَلَیهِ السَّلام) به آنها میگفت: مگر این عمّامهی پیغمبر نیست؟ مگر این شمشیر پیغمبر نیست؟ مگر زیر این آسمان کسی از پیغمبر جز من به یادگار مانده است؟ نمیخواست کسی از رحمت الهی محروم شود. «حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ؛[20] تا خونش در راه پيروى تو ريخت و حريم مقدسش شكسته شد». خدای متعال تحمّل کرد تا امام حسین (عَلَیهِ السَّلام) به نقطهی پایان برسد؛ چون پیک رحمت الهی است. در زیارت اربعین آمده است: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ ؛[21] و بيدريغ خيرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى». آنوقت است که سنگی آمد و به پیشانی حضرت نشست. امام (عَلَیهِ السَّلَام) پیراهن را بالا آوردند تا خونها را از برابر چشمانشان کنار بزنند، در این هنگام، آن نانجیب یکی از تیرهای مخصوص را به سمت سینهی اباعبدالله نشانه گرفت... . امام (عَلَیهِ السَّلَام) تیر سهشعبه را بیرون آورد. در مقتل نوشتهاند که خون از سینهی مطهّر حسین (عَلَیهِ السَّلَام) فوّاره زد. این شاید همان صحنهای است که فرمود: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ»، چون «مُهْجَه» خون قلب است. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ»، شاید این باعث شود تا بندههای تو نجات پیدا کنند و از جهل بیرون آیند و به سوی تو بازگردند. سپس امام حسین (عَلَیهِ السَّلام) با دستهای مبارکش زیر خون را گرفت و شروع کرد محاسن خود را با خون قلب خضاب کردن؛ وضوی عاشقانه ساخت!
آیا جملهی زیارت اربعین ناظر به این قطعه است؟ آیا ناظر به صحنهای است که حضرت علیاصغر روی دستهای مبارک حضرت پرپر شد؟ چون آنجا هم حضرت همین کار را کرد؛ دو دست مبارکش را زیرگلوی علیاصغر گرفت، خونها را به آسمان پاشید. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: یک قطره از خون علیاصغر به زمین نریخت و همه را فرشتهها به آسمان بردند...
السلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبْدِالله
[1] . عنکبوت: 21.
[2] . حدید: 3.
[3] . فاتحه: 2.
[4] . همان: 3.
[5] . اسراء: 110.
[6] . طه: 81.
[7] . لقمان: 27.
[8] . غافر: 7.
[9] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص1.
[10] . غافر: 8.
[11] . همان: 9.
[12] . طه: 43.
[13] . نازعات: 24.
[14] . طه: 44.
[15] . نساء : 18.
[16] . یونس: 91.
[17] . ابراهیم: 22.
[18] . طه: 120.
[19] . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، زیارت اربعین، ص788.
[20] . همان.
[21] . همان.