موضوع بحث ما گزارش مضامین سازنده و البتّه بسیار تکاندهندهی هشتمین دعای صحیفهی مبارکهی سجّادیه است که در این دعای نورانی، امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) یک فهرست نسبتاً طولانی را تحت عنوان پناهندگی به خدای متعال مطرح میکنند. امیدوارم با توجّه به این نکات، همانطور که به لحاظ ذهنی پناهنده میشویم، به لحاظ عملی نیز به خداوند پناهنده شویم.
مقام صبر در منظومه معرفت دینی
رسیدیم به نکتهی بسیار مهمّی که حضرت تحت عنوان ضعف صبر مطرح فرمودند: «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ». در بعض از نسخهها «قِلَّه» آمده که به لحاظ معنا تفاوت چندانی ندارد.
در اینجا موضوع پناهندگی، با موارد قبلی یک مقدار متفاوت است؛ یعنی جنس موضوع با بحث «غَلَبَةِ الْحَسَدِ» یا بحث «حِرْص» متفاوت است. حرص، حسد و... از جنود جهل هستند که از آنها به خدای متعال پناهنده میشویم. امّا اینجا آنچه مطرح شده عبارت است از صبر که از جنود عقل است. ما از کمیِ آن به خدای متعال پناهنده میشویم؛ لذا موضوع اصلاً فرق کرد و متفاوت شد. آنجا به خدای متعال پناهنده میشویم از موضوعی که از عناوین جنود جهل است؛ اینجا، از ضعفِ جُنْدُ الْعَقْل به خدای متعال پناهنده میشویم که صبر باشد.
چیزی که از این فراز به دست میآید، جایگاه ویژه، ممتاز و فوقالعاده بااهمیّت صبر است که از کمی و ضعفش باید به خدای متعال پناهنده شد. این مسئله بهقدری اهمیّت و حسّاسیّت دارد و وجودش پیشبرنده، پیشران و حافظ و صیانتبخش ایمان است که فقدانش، نه، بلکه کمبود و ضعیف بودنش باعث میشود انسان به خدای متعال پناهنده شود.
زندگی با صبر ضعیف و صبر کاهشیافته، یعنی زندگی بیسپر و بیحفاظ. ایمان چنین کسی سپر و حفاظی ندارد و در معرض طوفان و انواع و اقسام آسیبها است. این نکتهی اصلی است که امروز میخواهیم مقداری دربارهاش صحبت کنیم.
طبق این توضیح کوتاهی که عرض کردیم، میرویم سراغ کتابی که جزء کتب مبنایی ما در این جلسه است و آن، کتاب شریف جنود عقل و جهل امام راحل عظیم الشّأن است. در این کتاب شریف، در مقصد بیست و چهارم، مسئلهی صبر مطرح شده است. صبر جزء فهرست جنودُ العقل است و نقطهی مقابلش در آن فهرست، جزع از لشکر جهل به حساب میآید. صبر در اینجا به عنوان یکی از مهمترین یاران انسان مؤمن و خردمند محسوب شده است.
برای اینکه معنای صبر معلوم شود، من معنایی را که امام آوردند، برایتان میخوانم. ایشان میفرمایند: برای صبر تعاریفی است که ما به ذکر بعضیاش اکتفا میکنیم، چون از موضوعاتی است که تنوّع دارد. تقریباً میشود گفت همه یا بیشتر کسانی که صبر را معنی کردهاند، از کلمهی «حَبْسُ النَّفْسْ» استفاده کردهاند که به معنای خویشتنداری، خود را حفظ کردن و نگه داشتن است. امّا «حَبْسُ النَّفْسْ» از چه و در چه مواردی است؟ ایشان تعریفی از خواجه انصاری آورده که در مَنَازِلُ السَّائِرِین مطرح کرده و از کتبی است که امام خیلی میپسندد. خواجه میگوید: «اَلصَّبْرُ حَبْسُ النَّفْسْ عَلَی جَزَعٍ کَامِنٍ عَنِ الشَّکْوَی» یعنی انسان در ناملایمات و امور ناپسند، مثل شکست یا مصیبت یا گرفتاری؛ احساس رنجش، بیتابی و ناراحتی خود را پنهان سازد و آن را آشکار نکند. یعنی در برابر آن موقعیّت نامناسب و نامطلوبی که برایش پیش آمده، یک وضعیّت عادی را برای خودش حفظ کند. این میشود صبر. به عبارت دیگر، انسان بتواند خود را از شکایت کردن در برابر آن اندوه درونی و جزع مستور حفظ کند.
امام (أَعْلَی الله مَقَامَهُ الشَّرِیف) یک تعریف دیگر را هم از کتاب اوصاف الاشراف محقّق طوسی نقل میکنند که تقریباً شبیه همین است. سپس میفرمایند: پس صبر متقوّم به دو امر است و به دو چیز استوار شده: یک، آنکه از ناملایماتی که بر او وارد میشود، باطناً کراهت دارد و در درون، رنجیده و ناراحت است. دوم اینکه آن را آشکار نمیکند و از اظهار شکایت و جزع خودداری میکند. ایشان اینجا نکتهی لطیفی را مطرح میکنند و میفرمایند: جناب شیخ عارف، عبد الرزّاق کاشانی گفته است که مقصود از شکایتی که اینجا آمده، شکایت به غیر حق است، والّا شکایت به خدای متعال، منافاتی با صبر ندارد. مستندشان هم صحبت جناب ایّوب (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام) است که خطاب به خدای متعال گفت: أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ؛[1] شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد». با این حال خدای متعال فرمود: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ؛[2] ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبندهاى!». ایشان میگویند: ایّوب به خدا شکایت کرده، ولی در عین حال خدای متعال او را جزء صابرین حساب کرده؛ پس شکایت کردن به خدای متعال با صبر منافات ندارد. امام یک جمعبندی اوّلیه دارند و آن این است که صبر به این معنایی که گفتیم، از مقامات متوسّطین است. صبر از مقامات کُمَّلین و پیشرفتگان در مقامات بندگی هم هست، منتها آنجا صبر «بَعدَ الرّضا» است ـ این تعبیر از بنده است ـ نه صبر «دُونَ الرِّضا»؛ چون طرف احساس رنجش و ناراحتی دارد، امّا خود را حفظ میکند. تلخ است، ولی بر این تلخی صبر میکند. این میشود جزء مقامات متوسّطین. بالاتر از این چیست؟ رضا است که ناملایمات برای انسان تلخ نیست. شاید از جنسِ صبر جمیلی است که جناب یعقوب فرمود: «فَصَبْرٌ جَمِیل؛[3] اينك صبرى نيكو [براى من بهتر است]»؛ یعنی صبری که آمیختهی با رضا است.
بعد از این، امام در یک فصل، تحت عنوان «صبر فِی الله» و «صبر مَعَ الله» و «صبر عَنِ الله»، میگوید: در آن مقامات از همه بالاتر، صبری است که باعث میشود انسان مؤمن کامل، بتواند در این دنیا بماند. مؤمن در این دنیا، در فراق به سر میبرد. در روایت است که این، صبر بر قضای الهی است. امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام) در نهج البلاغه میفرمایند که اگر نبود خواست خداوند، یک لحظه هم جانشان در کالبد جسمانی باقی نمیماند.[4] آن چه صبری است؟! ما از این بحثها اصلاً بهرهای نداریم! اینها برای کُمَّلین از اولیاء است. پس اینکه گاهی از صبر اولیاء خدا، ائمّهی هدی (صَلَوَاةط الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهِمْ أَجْمَعِین)، صحبت میشود، مثلاً دربارهی حضرت زهرا میگوییم: حضرت صابره است، یا آنچه دربارهی امیر (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) یا دربارهی حسین (عَلَیهِ السَّلَام) میگوییم که فرشتگان آسمان از صبر تو به شگفتی آمدند،[5] منظور صبر معمولی نیست. این تعریفها ربطی به صبر ولیّ کامل ندارد که بگوییم شرایط برایش تلخ است و چارهای جز تحمل ندارد. این مطلبی بود که اجمالاً باید آن را بدانید.
کلمهی متوسّطین که امام اینجا میگویند، خیال نکنید کلمهی آسان و چیز سادهای است. این همان مرحلهای است که نسبت به ایمان، طبق روایات ما، مثل سر نسبت به بدن است: «کَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ».[6] اگر کسی به این مرتبهی متوسّط برسد، در قلب بهشت الهی جای دارد و به برترین جایگاههای بهشت دسترسی پیدا کرده. کسانی که به این مقامات میرسند، پیش خدای متعال اینقدر رتبه دارند که خداوند میفرماید: من اینها را دوست دارم. خدای متعال به آنها بشارت میدهد و آنها را در حوزهی حمایتهای خاصّ خودش قرار میدهد. قرآن میگوید: «إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِین؛[7] زيرا خدا با شكيبايان است». یعنی اینها در محدودهی نصرت ویژه و عنایت خاصّ من هستند. کلمهی مَعَ، غیر از آن است که گفت: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْن ما کُنْتُم؛[8] و هر كجا باشيد او با شما است». آن معیّت، معیّت قیّومی است، این معیّت، معیّت نصرت و عنایت است. اینکه خدا اینجا میگوید خدا با صابران است، غیر از این است که خدا با همه هست. این به معنای همراهیِ نصرت و لطف و عنایت و توجّه خاصّ پروردگار متعال است. چنانچه کسی به صبر برسد، به چنین جایگاهی رسیده است. بعد ایشان یک روایت میآورد که واقعاً شنیدنی است. غرض کلمهی متوسّطین، نسبت به مقامات کُمَّلین از اولیاء و انسان کامل است؛ امّا نسبت به ماها، که در این ابتدای راه هم قرار نگرفتهایم، جزء پیشرفتهترین مقامات انسان مؤمن است.
صبر در آینه روایات
اگر یک سلسلهی بحث طولانی در بگیرد و ما بخواهیم صبر را فقط از منظر کلام الهی بررسی و تحلیل کنیم، شاید یکی دو سال جلسه لازم باشد. همین مقدار در اهمیّت صبر کافی است که در کلام الهی دارای جایگاه بسیار رفیع و برجسته و برگزیدهای است. در جایجایِ قرآن کریم، ردّپای صبر را در زندگی انسان مؤمن و در زندگی جامعهی مؤمن میبینیم که در ادامه به چند نمونه اشاره میکنیم.
اوّلین نمونهی ما از سورهی مبارکهی رعد است. خداوند متعال میفرماید: «أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛[9] پس، آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند». خداوند تبارک و تعالی اینجا ویژگیهای صاحبان لُبّ، یعنی خِرَد صافی و ناب و زلال را توصیف میکند. اینها به وفا شناخته میشوند، اهل پیمانشکنی نیستند، صلهی رحم میکنند، اهل قطع رحم نیستند، خداترس هستند: «يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ»؛ از سوء عاقبت نگرانند: «يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ»؛ کسانی هستند که فقط و فقط به خاطر خدای متعال صبر پیشه میکنند: «وَ الَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ اقامهی نماز میکنند: «وَ أَقَامُواْ الصَّلاَةَ»؛ در پنهان و آشکار انفاق میکنند: «وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِيَةً»، بدیها را با خوبی جواب میدهند: «وَ يَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ اَلسَّيِّئَةَ»؛ اینها ویژگی چه کسانی است؟ اولوا الالباب. سعادت و خوشبختی و عاقبت نیک و فرجام بهشتی، برای اینها است: «أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار»ِ امّا چه بهشتی؟ «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ المَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ»،[10] هشت ویژگی در این آیات برای صاحبان خرد ذکر شده است. این هشت ویژگی، گویا هشت در بهشت را به روی اینها باز میکند. از ویژگی بهشتی که اولوا الالباب واردش میشوند، این است که خانوادگی است؛ یعنی پدر و مادر و بچهها و همسرشان، همه دور و بر هم هستند. فرشتهها مدام بر آنها وارد میشوند و از جانب پروردگار متعال برای آنها سلام میبرند.
در این فهرست هشتگانه، به صبر نیز اشاره شده بود؛ منتها صبرِ با کیفیّت خاص. پس صبر جزء ویژگیهای صاحبان خرد و از جنود عقل است. امّا اینجا من میخواهم یک جملهی بالاتر بگویم. در سلام فرشتهها که از جانب حضرت به آنها تقدیم میشود، دقّت کنید. قبل از اینکه به این مسئله بپردازیم، به این نکته توجه داشته باشید که آن چیزی که بهشت را بهشت میکند، سلام است. در سورهی مبارکهی یس هم میخوانیم که: «سَلَامٌ قَوْلاٌ مِنْ رَبِّ رَّحِیم؛[11] از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مىشود». بعضی از اهل دقّت میگویند اگر آن سوره شده قلب القرآن، از رهگذر این آیه است.
این هم ضمناً پاسخ کسانی است که میگویند: خیلی خب، در بهشت از بوستانهای مصفّا، حوریها، نهر عسل و... بهره بردیم. یک سال، دو سال، صد سال، پانصد سال، هزار سال... بالاخره انسان خسته میشود. علت طرح این سؤال، عدم شناخت بهشت است. گمان میکنند انسان از عیش و نوش آنجا خسته میشود. اصلاً ما تصوّر دقیقی از بهشت نداریم، همین نعمتهای دنیا را ارتقاء میدهیم در ذهنمان، اوجش میدهیم، میشود بهشت! البتّه چارهای هم غیر از این نداریم. بنا به فرمایش امام رضا (عَلَیهِ السَّلَام)، آن دنیا و نعمتهایش شبیه این دنیا است، با این حال با این دنیا، تفواتهای اساسی دارد.
اگر بخواهید یک پاسخ فوقالعاده به چنین افرادی بدهیم، همین است که: سلام خدای متعال بهشت را بهشت میکند؛ یعنی جلوههای الهی است که بهشت را برای اهل بهشت، بهشت میکند. اینکه چه کسی، چه سهمی از آن جلوهها داشته باشد، موکول به مراتبشان است.
خب، سلامشان چگونه است؟ خیلی لطیف است، فرشتگان میگویند: «سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ». ملائکه از هشت ویژگی اولوا الالباب، فقط به صبر اشاره میکنند. نکتهاش این است که تضمینکنندهی تمام صافت مؤمن، صبر است. چیزی که هر صفتی از صفت مؤمن خردمند را حفظ و صیانت میکند و او را به مقصد میرساند، صبر است. یک جا صبر بر طاعت است، یک جا صبر در برابر مصیبتها است، یک جا هم صبر در برابر معصیت است. لذا اگر مؤمن خردمند وفا میکند، به خاطر صبرش است. یعنی صبر ایمانش را صیانت و حفاظت کرده تا توانسته به نقطهی پایانی برساند و سالم تحویل دهد. اگر شما صبر نداشته باشی، میتوانی انفاق کنی؟ بزرگترین جزع انسان آنجا است؛ چون بعضیها میگویند پول دادن سختتر از جان دادن است.
این یک نکته. بیان مفصّلترش بماند برای بعد. ما الان فقط اشارهای کردیم که از بین همهی آن فهرست، وقتی میخواهد یک نکتهی کلیدی مطرح شود، صبر است.
خانواده بهشتی
من به مناسبتی این آیات، یعنی آیات سوره رعد را در یک سلسله مجالسی تحت عنوان خانوادهی بهشتی مطرح کردم. از این قسمتش که فرمود بهشتیان با پدر، مادر، فرزندان و همسرانشان وارد بهشت میشوند، چنین عنوانی را برداشت کردم. البتّه اینها به شرط صلاح وارد بهشت میشوند. معلوم میشود این ویژگیها وقتی کنار هم قرار میگیرد، ویژگیهای یک خانوادهی بهشتی است. برای ترسیم خانوادهی بهشتی از دیدگاه قرآن، این آیات را بخوانید. در خانوادهی بهشتی: وفا هست، صفا هست، خشیت هست، انفاق و ترس از قیامت هست.
صبر، ویژگی بندگان خداوند رحمان
امّا نمونه دوم، در سورهی مبارکهی فرقان قرار دارد؛ آنجا که میفرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً؛[12] و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مىدهند». با این آیه شروع میشود و تا آیهی ۷۶، یعنی یک آیه به پایان سورهی مبارکهی فرقان مانده، ادامه مییابد. اینجا خدای متعال فهرست ویژگیهای «عبادُ الرّحمن» را معرّفی میکند؛ کسانی که خدای متعال بندهی خودش پسندیده و به این نام رحمان خودش متّصلشان کرده است: «عِبَادُ الرَّحْمَن» که عبارت بسیار شوقانگیز و شیرینی است. خب، اینها چه کسانی هستند؟ اوّلین ویژگی آنها این است: «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»، متواضع، بیتکلّف و بیتکبّر هستند. دومین ویژگیشان، حلمشان است: «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً»، بعد سخن از شبخیزی آنهاست: «وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً؛ و آنان كه در حال سجده يا ايستاده شب را به روز مىآورند».
ویژگیهای دیگرشان این است: از عذاب جهنّم به خدای متعال پناه میبرند؛ در انفاق آدمهای متعادلی هستند ـ این انفاق را به معنای خرج جاری زندگی بگیرید تا معنیاش لطیفتر و زیباتر باشد ـ. «وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً»، اهل خرج بیرویه و بیحساب کتاب نیستند. «وَ الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلَهاً آخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ، وَ لَا يَزْنُونَ»، عفّت دارند و پاکدامن هستند. تا میرسد به «لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً، وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَ عُمْيَاناً»، اهل غفلت نیستند؛ «وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ»، هدفهای بسیار بلند برای خود و خانوادهشان دارند. میخواهند امام متّقین بشوند؛ هدفگذاریشان این است. میرسیم به آیهای که محلّ بحث ما است و حکم جمعبندی را دارد: «أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ»، یعنی یک جای مخصوص که از آنجا همهی بهشت زیر نگاه آنها قرار میگیرد. همانند یک کلبهای است؛ منتها خیال نکنید یک کلبهی عادی است. کلبهای است که از آنجا اینها فرماندهی، یعنی فرمانروایی بهشت دستشان است. چطور به اینجا رسیدند؟! «بِمَا صَبَرُوا»، تمام آنچه که عبادُ الرّحمن به دست آوردند، از رهگذر صبر بوده است.
یک فهرست بسیار مهم و جدّی و طولانی از عناوینی که نمادهای حیات مؤمنانه است، نشانههای یک زندگی طیّب و پاک است، نمادهای حیات طیّبه است، اینجا ذیل عنوان عبادُ الرّحمن فهرست شده است. اینها چطور به چنین جایگاهی میرسند؟ با کیمیای صبر. چطور میتوانند در برابر جاذبههای جنسی در زندگی مقاومت کنند و نفْس خود را حفظ کنند؟ با صبر در برابر معصیت. چطور میتوانند در برابر جاذبهی خواب، خود را از رختخواب جدا کنند و به نماز بایستند؟ با صبر بر طاعت و با صبر بر معصیت.
نقش صبر در ایمان
ایمان اگر یک پیکر باشد، صبر به منزله سرش است که اگر برود، از آن هیچ چیزی نمیماند. چنانچه پا، دست، چشم یا دیگر اعضای انسان از بین برود، انسان ناقص میشود، امّا زنده میماند. امّا اگر سرش برود، میمیرد. ایمان به منزلهی یک پیکره است، با همهی ابعاد و زوایا و جلوهها و زیباییهایش، و صبر، سرش است. صبر چنین جایگاهی دارد. این بیان امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) خلاصه و جمعبندی این آیات است. اگر اینها به آن غرفه رسیدند، در آن بهشت جاودانی و در بارش تحیّت و سلام الهی قرار گرفتند و در آن سرمستی ابدی میشوند، به خاطر صبرشان است.
حالا برگردیم به صحیفه. با این توضیحات، تفسیر و ترجمه این جمله حضرت معلوم می شود: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ ضَعْفِ الصَّبْرِ؛ ای خدا، من به تو از ضعف صبر پناه میبرم»؛ چون اگر صبر من ضعیف باشد، نمیتوانم به هیچکدام از این مقامات برسم. نماز، انفاق، وفا، صفا و حتّی صبرتان هم با صبر ارزش پیدا کرد. چون در آن آیه فرمود: «سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُم»، در فهرست کارهای خوب، انفاق، وفا، صفا، صله رحم و... فرشتگان فقط به صبر بهشتیان اشاره میکنند. «وَاصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إِلَّا بِالله؛[13] و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست». خود صبر هم که از فضیلتها است، باز با صبر است که حفاظت میشود.
صبر، عامل جداکننده مؤمنان از کافران
نمونهی سوم سورهی مبارکهی آل عمران است. تا اینجا آیات دربارهی صبر فردی بود. حالا یک نمونه بگوییم که دربارهی وضعیّت اجتماعی باشد. وَ لَا تَهِنُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ؛[14] و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد. اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد و ما اين روزها [ى شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مىگردانيم [تا آنان پند گيرند]». روزهای شکست و پیروز بین مردم بالا و پایین میشود. زمانی شما کامیاب هستید و زمانی، دیگران. فلسفهاش این است: «وَلِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء؛[15] خداوند كسانى را كه [واقعاً] ايمان آوردهاند معلوم بدارد، و از ميان شما گواهانى بگيرد». مطلب خیلی مهم است، بنا است اینجا مؤمنین رتبهبندی شوند و بعضی به مقام شامخ شهادت برسند. این آیه معانی مختلفی دارد که من معنای برگزیدهی خودم را عرض کردم. «شُهَدَاء» در این آیه، دقیقاً به معنای شهید خودمان است؛ چون یک معنای فراتر هم دارد. شهدا یعنی برگزیدگان و گواهان. بنا است بعضیها شهید شوند. خدا میخواهد اینجا مؤمنین را خالص کند: «وَ لِيُمَحِّصَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَافِرِينَ؛[16] و تا خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد». اینجا میخواهد قاعدهی تمحیص برقرار شود. تمحیص حالتی است که طلا را دائم حرارت میدهند تا خالص شود و عیارش بالا برود. خدا میخواهد مؤمنین را خالص کند. اگر ادعای ایمان داشتیم و گفتیم مؤمن هستیم، باید آماده انواع و اقسام گرفتاریها، بلاها، ابتلائات، امتحانات فردی، خانوادگی و اجتماعی باشیم. مرزبندیها باید اینجا درست شود. دنیا اصلاً برای همین کار است، دنیا برای خوشگذرانی نیست. جالب آنکه در روایت آمده که خوشگذرانی و تفریح مؤمن در جهاد است. اینکه به مصاف مشکلات و دشمن و خوف و خطر برود و برای خنثیسازی توطئههای دشمن، تلاش کند.
بهشتهایی که الان دربارهاش توضیح دادم، به آسانی به دست نمیآید. شهید بهشتی (رِضوَانُ الله تَعَالَی عَلَیه) میگوید: بهشت را به بها دهند، نه به بهانه. بعضیها روی این جملهی آقای بهشتی مناقشه کردند و خواستند آن را حبّی معنی کنند. آنچه آقای بهشتی گفتند نصّ قرآن است. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ؛[17] آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مىشويد، بىآنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟». فقط مجاهدانِ صابر بهشت میروند.
جامعهی ایمانی آمادهی انواع سختیها است
در ادامه خداوند متعال میفرماید: «وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ؛[18] و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او تودههاى انبوه، كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند، و خداوند، شكيبايان را دوست دارد». اشاره به یک جریانشناسی تاریخی، یعنی مشکلات پیامبران دارد. منظور اینکه این سختیها فقط برای شما نیست، همیشه همین طور بوده است. چقدر انسانهای الهی، در کنار پیامبران ضجرها کشیدند، مصیبتها کشیدند و درگیر شدند. کسانی که در جامعهی ما، گفتمان رفاه، خوشگذرانی، تجمّلطلبی و امثال اینها را ترویج میکنند، اینها ریشه را میزنند. اگر ذائقهی مردم خراب شود، مگر مردم تاب میآورند که مقدّمات ظهور را آماده کنند! این کار با زحمت و خون و عرق حاصل میشود. ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست، عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد. اگر بخواهیم فقط بخوریم و بخوابیم که نمیتوانیم در برابر تحریمها مقاومت کنیم. رواج ادبیّات ضعیف سستی و راحتطلبی حرکت قطار انقلاب را متوقف میکند. پیامبران و پیروانشان با وجود سختیها و مشکلات فراوان سست نشدند: «وَ مَا ضَعُفُواْ» و از خود ضعف نشان ندادند. «اللهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»، خدا دوستدار صابرین است.
آیهی بعدیاش هم که آیهی ۱۴۷ هست، خیلی زیبا است. دعای همهی مؤمنان صابر است که میگویند: «ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ؛ پروردگارا، گناهان ما و زيادهروى ما، در كارمان را بر ما ببخش، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران يارى ده». سپاهیان طالوت نیز هنگام مواجه با جالوت، چنین دعایی کردند: «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ؛[19] پروردگارا، بر [دلهاى] ما شكيبايى فرو ريز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى». این دعا، برای مرد یا یا جامعهای است که وسط میدان مبارزه و مقاومت ایستاده که خوشبختانه ما در چنین جامعهای زندگی میکنیم. خیلی باید قدر دانست. در جامعهای هستیم که ادبیّاتش مقاومت و جهاد است، و اسوههایش اسوههای صبر هستند.
هر چه موفّقیّت تا به حال اسلام و مسلمین و مؤمنین داشتند، محصول صبرشان است. هر چقدر جامعه مقاوم و صابر باشد، به همان اندازه از جانب خدا، یاری نصیبشان میشود؛ چون خدا دوستدار صابرها است.
مؤمن به واسطه عقل و خرد خود به مقام صبر میرسد. مؤمن این دنیا را با جهان آخرت مقایسه میکند و میفهمد که دنیا، جای تنآسایی نیست. لذا معادله را طبق منطق خرد برنامهریزی میکند. میگوید من این چند روز را به جای ولیمه، به جای سورچرانی، به جای خوشگذرانی، به جای چه و چه، به میدان جهاد میروم ـ چه در جهاد اکبر و چه در جهاد اصغر ـ صبر میکنم، عوارضش را بر خودم میخرم، در عوضش این چند روز، خیلی زود میگذرد. جملهی کلیدی، این است که «دنیا خیلی زود میگذرد». در عوض «أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً» و «خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً»، آنجا تا ابد «سَلَامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَّحِیم» است.
خدواندا، تو را سوگند میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، همهی مؤمنان را در همهی عرصههای رویارویی و در همهی عرصههای جهاد، یاری بفرما. نصر خودت را بر آنها نازل بفرما. صبر خودت را، صبری را از جانب خودت بر آنها نازل بفرما. گامهای مؤمنین را در برابر کفّار و منافقین استوار و ثابت قرار بده.
تو را قسم میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، توفیق نیل به مقام شوقانگیز صبر جمیل را روزی همهی ما قرار بده.
قَسَمت میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، همهی مؤمنان را در همهی جبههها، مخصوصاً در یمن، در بحرین، در عراق، در سوریه، در رویاروییهای دشوار، یاری بفرما.
تو را قسم میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، دشمنان اسلام، آمریکای جهانخوار، رژیم صهیونیستی، انگلیس خبیث، آلسعودِ پلید منحوس و ملعون و اعوان و انصارشان را بیش از این خوار و ذلیل و منکوب بفرما.
تو را قسمات میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، ارواح مطهّر شهدا، امام راحل عظیم الشّأن، از ما راضی بفرما. شهادت در راه خودت را در بهترین حال روزی همه ی ما قرار بده. ما را جزء بهترین یاران امام زمانمان قرار بده. اتّفاقات منطقهی ما را از مقدمات ظهور امام زمانمان قرار بده. چشمان ما به زودی زود به جمال آن حضرت روشن بفرما. رهبر عزیزتر از جانمان و ملّت عزیزمان را در پناه خودت و کنف حمایت ولیّات حفظ بفرما.
[1] . ص: 41.
[2] . همان: 44.
[3] . یوسف: 18.
[4] . «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ؛ اگر نبود مدت عمرى كه خداوند برايشان مقرر داشته، به سبب شوقى كه به پاداش نيك و بيمى كه از عذاب روز بازپسين دارند، چشم برهمزدنى جانهايشان در بدنهاشان قرار نمىگرفت». نهج البلاغه، خطبه همام.
[5] . در زیارت ناحیه چنین آمده است: «وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ؛ تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها از صبر و شکیبایى تو به شگفت آمدند».
[6] . نهج البلاغه، کلمات قصار 82.
[7] . بقره: 158.
[8] . حدید: 4.
[9] . رعد: 19.
[10] . همان: 20 ـ 23.
[11] . یس: 58.
[12] . فرقان: 63.
[13] . نحل: 127.
[14] . آل عمران: 139 ـ 140.
[15] . همان.
[16] . همان: 141.
[17] . همان: 142.
[18] . همان: 146.
[19] . بقره: 250.