شعبان، ماه تجلی مقام محمود
ایام پر برکت ماه معظم شعبان و تقارن مناسبتهای فرخنده و خجستهی این ماه را به همهی برادران و خواهران عزیز تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدوارم از برکات این ایام پر نور، همهی ما بهرهمند باشیم و مافوق تصور و توقع از عنایات الهی که در این ایام فراوان هست، انشاءالله همهی ما نصیب داشته باشیم.
ماه معظم شعبان، جلوهی مقام محمود در زمان است. توضیح آنکه مقام محمود، مقام اختصاصی خاتم انبیا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است که هر کسی در هر رتبهای ـ حتی پیامبران و اوصیا ـ به درجات قرب با وساطت مقام محمود نائل میشود. این بحث درازدامنی است که در جای خود باید دنبال شود. من از زاویه دیگری خواستم به خودم و برادران و خواهران بسیار عزیزم یادآوری داشته باشم. این مقام محمود قبل الدنیا، فی الدنیا و بعد الدنیا جلوههایی دارد. در دنیا جلوههای حقیقتاً کمنظیر و فوقالعادهای در بین ما دارد که من دربارهی جلوهی زمانش خواستم یادآوری کنم. جلوه ویژه درخشش مقام محود در آینه زمان، عبارت است از ماه معظم شعبان که بحمدالله خدای متعال به ما عمر داده است و توفیق پیدا کردیم که در سیر منازل زندگی، به این ماه برسیم. در صلوات شعبانیه به این مسئله تصریح شده است؛ آنجا که میگوییم: «و هذا شهر نبیّک، سیّد رسلک، شعبان الذی حففته منک بالرحمه و الرضوان». شعبان المعظم ماه رسول اکرم و اعظم است که در این زمینه روایات و مطالب گوناگونی هست که نشاندهندهی نسبت مخصوص ماه معظم شعبان با مقام محمود است. اینجا آینهای است که آن جلوهی ویژه را دریافت میکند. معنای اینکه میگوید: «هذا شهر نبیّک، سیّد رسلک، شعبان...» این است که در این ماه، سیر به سوی حق و طی منازل قرب برای اهل الله به مراتب آسانتر، سهلتر و سریعتر از ماههای دیگر است. چون اینجا آن واسطهی اعظم، عنایت خاصی دارد که خود پیغمبر اکرم است. این میشود شفاعت. شفاعت در فرهنگ اسلامی ما معنای عجیبی دارد. واسطه قرار گرفتن بین خلق و خالق که ارتباط را تسهیل، روان و آسان میسازد. این حلقهی وصل و اتصال است.
چند نکته درباره ماه شعبان
از این ظرفیت باید استفاده کرد؛ چراکه چشم امید سالکان به ماه معظم شعبان است و همیشه به این فکر میکنند که چگونه از این ماه استفاده کنند. اینجا به چند نکتهی کوتاه اشاره کنم و بعد سراغ بحث جاری جلسه برویم.
نکتهای که تأکیدش بسیار خوب است این است که ماه معظم شعبان به تعبیر صلوات شعبانیه «هذا شهر نبیّک، سیّد رسلک، الذی حففته منک بالرحمه و الرضوان» ظاهر و باطن و اول و آخر آن با رحمت و رضایت ویژهای از جانب خدای متعال پیچیده شده است. این تعبیر چه قدر زیبا است: «بالرحمه و الرضوان». این آن چیزی است که در این بیان عالی در معرفی ماه معظم شعبان به آن تصریح شده است.
برای اینکه بتوانیم نصیب مناسبی داشته باشیم از این رحمت و رضوان که جلوهی مقام محمود در آینهی زمان است، راههای خاصی وجود دارد که این راهها را به ما معرفی کردهاند. یکی از آن راهها که فراوان به آن تأکید شده، عبارت است از استغفار. استغفار یعنی رفع حجابها؛ بین ما و پروردگار متعال حجابهایی از سوی خود ما ایجاد شده که یا حجاب عمل است یا حجاب امل؛ و الّا از سوی خدای متعال هیچ حجابی وجود ندارد. آنچه که هست، از سوی ما است. غیر از آنچه که مربوط به مقام ذات و اینها است که خارج و فراتر از تصور ما است که راجعبه آن ما عرضی نداریم. اما آنچه که هست از سوی ماست: «و أنّک لا تحتجب عن خلقک الان ان تحجبهم اعمال دونک» بعضی نسخهها دارد: «آمال». تو از خلق رو نگرفتی، مگر اینکه اعمال آنها یا آرزوی آنها حجاب و فاصله شده است. رفع حجاب چه در عمل و چه در امل (آرزو)، و چه در اعمالی که خارج از رضای الهی از ما سر میزند، بحث فوقالعاده حساسی دارد که انشاءالله به آن میرسیم. استغفار میشود رفع حجاب و چنین نقشی بازی میکند که غبارروبی میکند و این حجابها را کنار میزند. در ماه معظم شعبان، بر اساس همان قاعدهی مقام محمود به شما گفته شده است که مثلاً اول روز این گونه استغفار کنید، پایان روز این گونه استغفار کنید، هم قالب استغفار را دادهاند؛ یعنی ترکیب ذکریاش را دادهاند و هم عدد برای شما با ترکیب خاصی معیّن کردهاند و به شما گفتهاند از این امکان بهرهمند شوید. این چیزی نیست که کسی به آسانی بخواهد آن را از دست دهد. موانعی که بین ما و رحمت و رضوان الهی وجود دارد، با استغفار برطرف میشود. استغفار لفظ نیست؛ بلکه لفظ نمادش است. استغفار در حقیقت همان آتش ندامتی است که در قلب سالک روشن میشود و دودش به زبان میرسد. اگر آن آتش نباشد، استغفاری در کار نیست؛ یعنی مانعی برطرف نمیشود؛ مگر اینکه بگوییم لفظ به آن آتش زیر خاکستر میدمد. الفاظ اگر غافلانه و از روی لقلقهی زبان باشد، هیچ فایدهای ندارد. اما وقتی با توجه همراه میشود، همین توجه باعث میشود که شما با همین کلماتی که بر زبان جاری میکنید، ذهن را فعال میکنید و اندیشه را به هیجان میآورید و عقل را زنده میکنید. به این ترتیب آن آتش را روشن میکنید یا اگر آن آتش کمفروغ باشد، به آن آتش میدمید و شعلهورش میسازید. بنابراین اصل در استغفار حالت پشیمانی است که باید پیدا شود.
امام راحل واصل عظیم الشأن، در کتاب شریف اربعین حدیث به مناسبت این نکته را در باب توبه آورده و آنجا این مسئله را بهخوبی و زیبایی تشریح کردهاند که حقیقت توبه و استغفار، آتش ندامت است. ایشان میفرمایند مؤمن در همین دنیا جهنم خود را بر پا میکند و همین جا در آتش حسرت و ندامت میسوزد. این همان «نار موقده« و آتش افروختهای است که «الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ؛[1] كه به دلها مىرسد». اگر این اتفاق افتاد، رفع حجاب صورت میگیرد. ولی اگر ماند و به آن دنیا رسید، عقوبت هست؛ با این حال ممکن است رفع حجاب نباشد. این کجا و آن کجا! اینکه انسان خودش به عنایت و لطف الهی اینجا این آتش را بر پا کند یا اینکه از این دیْر بگذرد و به آن مقام یا نشئه منتقل شود، آن وقت آن آتش غضب الهی سر بزند!
پس استغفار به این معنا است. در این ماه باید از فرصت فوقالعاده استغفار استفاده کرد. البته استغفار در همهی ماهها خوب است؛ اما این کجا در قدرت رفع موانع و آن کجا! استغفار در این ماه در ظرفیت مخصوص و جلوهی مقام محمود قرار میگیرد، لذا اثرش غیر قابل تصور است. پاکیزه و مطهر میکند و غلیظترین حجابها و سختترین موانع را متلاشی میسازد و از سر راه برمیدارد. استغفار در ماه معظم شعبان چنین چیزی است و ما چقدر آسان آن را از دست میدهیم؟ حال آنکه از سر غفلت موانع زیادی به دست خود ایجاد کردهایم. این ماه را نباید عادی گرفت؛ چراکه در صلوات شعبانیه فرمود: «و هذا شهر نبیک سید رسلک...» این ماه پیغمبر است. عبارت «سید رسل» همان مقام محمود است که انبیا که شاهدان امتها هستند، زیر چتر مقام محمود قرار میگیرند.
نقشی که روزه در این ماه دارد، غیر قابل توصیف است و روایات هوش از سر انسان میبرد. مگر کسی بیمار باشد، عاجز باشد و عذر داشته باشد که از کنار این فیض عظیم رد شود و امید داشته باشد که خدای متعال به خاطر نیت و عطش معنویاش، از این فضیلت او را بینصیب نگذارد. روزه این ماه، تأثیر شگرف معنوی در راهگشاییها و فتوحات باطنی و معنوی قابل مقایسه با ایام و ماههای دیگر نیست.
صلوات، توجه قلبی به ساحت پیامبر و اهل بیت و تمنای لطف الهی برای آنها، در مقام ادب و تواضع و خضوع و فروتنی، آثار فراوانی دارد. خداوند متعال در قرآن کریم با این تعبیر زیبا از آن یاد کرده است که: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا؛[2] خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند. اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد». صلوات اثر عجیبی در تقرب، سرعت سیر و رفع حجابها دارد. از حضرت رضا (علیه السلام) این روایت عجیب نقل شده که فرمودند: «کسی که نمیتواند کاری کند که گناهانش پاک شود، پس باید زیاد بر محمد و آل او صلوات بفرستد؛ زیرا زیاد فرستادن صلوات گناهان را از بین میبرد».[3]
در مقام «تکفیر السیئات؛ پاک کردن گناهان» کمتر چیزی به پای صلوات میرسد. وقتی صلوات در ظرفیت بیکرانهی ماه معظم شعبان ضرب میشود، دیگر نمیشود آن را با چیزی مقایسه کرد. از لطف پروردگار متعال و عنایت او، صلوات شعبانیه برای ما رسیده که حقیقتاً دلبری میکند.
چه کسی آینهدار مقام محمود است؛ جز نفس نفیس خود پیغمبر؛ یعنی علی ابن ابی طالب (ع)؟ این مطلب از کلمات شیرین ائمه انشعاب شده است.
امیدواریم که از این فرصتها استفاده کنیم که اگر این فرصت از دست برود، دیگر برنمیگردد.
پناه بردن به خداوند از شهوتپرستی
موضوع سخن بررسی مضامین هشتمین دعای صحیفهی مبارکهی سجادیه است. رسیدیم به اینجا که حضرت آسیبشناسی میکند و آسیبهایی را به ما معرفی میکند که باید از آنها به خدا پناه برد.
رسیدیم به «الحاح الشهوه» که دو کلمه است. یکی کلمهی «الحاح» که به معنای اصرار است و در فارسی هم ما استفاده میکنیم. «شهوه» هم جزء کلمات شناختهشده است که به معنای میل و اشتهاء و خواستن و امثال اینها است. «شهوه» یعنی چیزی که مورد علاقه و تمنای نفس آدمی است که شامل همهی تمایلات آمیخته با لذت میشود. به همهی این موارد کلمهی شهوت اطلاق میشود. پس همهی تمایلات انسان که نوعاً آمیختهی با لذت است، شهوت محسوب میشود. دو تا استعمال ویژه و خاص هم دارد که این معانی تأکید میشود. یکی تمایلات بطنی و شکمی است و دیگری هم تمایلات جنسی. معمولاً این دو کلمه به طور خاص استفاده میشود و در روایات با چنین تعبیری آمده: «شهوه البطن و الفرج». این دو میل به طور خاص با تأکید با این کلمه مقارن میشوند؛ علتش هم روشن است: قدرت بیشتر و اشتهای افزونتر و لذت متمایز این دو غریزه. در بین این دو کلمه، در مقام استعمال، آن چیزی که به ذهن متبادر میشود، دومی است؛ یعنی «شهوه الفرج» که همان تمایلات جنسی است. اینجا حضرت نمیفرمایند: «اعوذ بک من الشهوه». حضرت نمیفرمایند که از شهوت به تو پناه میآورم؛ بلکه آن چیزی که باید از آن به خدا پناه برد، «الحاح شهوت» است؛ یعنی گرفتار شدن در چنبرهی شهوت، اصرار داشتن بر آن و زیادهروی بر آن و از مرز خارج شدن.
پروردگار متعال بر مبنای حکمت برای جریان مناسب زندگی اینجهانی ما، این تمایلات را در متن طبیعت ما قرار داده است. در حفظ نسل و تشکیل خانواده، این قوه پشتیبانیکننده است و از تأسیس خانواده حمایت میکند. از همین رهگذر، نسل انسان را حفظ میکند. در محور شکم باز خودش را نشان میدهد؛ در تغذیه و حفظ صحت و سلامت جسمانی و استمرار و بقای جسم و نشاط آن. کسب مال و جریان اقتصاد خانواده و جامعه، بر اساس همین علاقه و تمایل شکل میگیرد. محصولش این است که زندگی فعال میشود، بازار شکل میگیرد و همهی اینها بر اساس همان تمایلی است که خدای متعال در ما قرار داده است. در ارتباط با جاه و مقام که بخش دیگری از شهوت است، باز مشاهده میکنید که بخش عمدهای از زندگی اجتماعی بر اساس شهوت جاه و مقام ساخته میشود و به پیش میرود. در ارتباط با حسب و نسب، باز به همین ترتیب است.
شهوات، شیرینی زندگی دنیوی هستند
خداوند میفرماید: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛[4] دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنيا است، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خدا است». تمام بهرهی انسان از زندگی دنیا همین است. یعنی شهوت جنسی است، شهوت نَسَبی است (فرزند)، شهوت مال است، با انواع و اقسامش. بهرهی زندگی دنیا همینها است؛ اما بهرهی اصلی دائم ماندگار باقی حقیقی، آن چیزی است که پیش خدای متعال است که اگر شما به آن رجوع کنید و در آن مقام مستقر شوید، به شهوتی میرسید که کنارش ملال نیست، الم نیست، درد نیست، رنج نیست، فنا نیست، حسرت نیست، پس شهوت برای چیست؟ برای اینکه زندگی دنیوی شما شیرین شود و بچرخد. کلمهی «زیّن» هم به این مسئله اشاره دارد که این ارادهی الهی است. برخی میخواهند همهی این شهوتها و خواستها را شیطانی نشان دهند. حال آنکه اینها همه از جانب خدا است؛ منتها اینجا نگفته «زیَّن الله»، لطیف گفته، مجهول آورده است: «زُیّن» که البته میدانید که محکمتر است. خدای متعال زینت کرده و این تمایلات را جلوی چشم بنی آدم قرار داده است. معلوم میشود شهوات را خدای متعال بنا بر حکمت قرار داده. اگر تمایلات ما با آن حکمت هماهنگ شود، چیز مطلوبی است و مذموم نیست. این هم زمانی اتفاق میافتد که ما این تمایلات را طبق قاعدهی خرد برنامهریزی و هماهنگ کنیم و شهوات نقش کارگزاری داشته باشد و پیشکار حضرت حق باشد. البته خردی که تربیتشدهی خرد اعظم و شرع انور است. وقتی در آن مکتب تربیت شده باشد، چنین چیزی از او برمیآید. این میشود عقل که عقال، مهارکننده، تنظیمکننده و به اندازه قراردهنده طبق هندسهی الهی است. در چنین حالتی شهوت مطلوب است و نه فقط ضرر نمیزند؛ بلکه مفید و پیشبرنده هم است. تبدیل به لذتی میشود که علاوه بر آثاری که در مجموعهی زندگی انسان دارد، حلال هم است. لذتهای حلال پشتوانهی زندگی تلخ دنیا و آسانکنندهی دشواری وظائف شرعی هستند. برآورده شدن شهوات، پشتوانهی زندگی تلخ دنیا است؛ چراکه زندگی دنیا تلخ است و آنی که این تلخیها را آسان میکند، همین شهوات است. اگر فرض کنیم در زندگی دنیا، این شهوات را حذف کنیم، یک لحظه این دنیا قابل تحمل نیست. مگر اینکه روح انسان از جسم مفارقت کرده و در افق دیگری قرار گیرد. شهوات، آسانکنندهی دشواری وظایف شرعی و مسئولیتها و رسالاتی است که از جانب خدای متعال بر عهدهی بندگانش قرار گرفته است. ما فهرستی از وظایف و تکالیف شرعی داریم که از جانب شرع انور و شارع اعظم در این دنیا بر عهدهی ما قرار گفته و باید آنها را انجام دهیم. آن چیزی که در این محور پیشبرنده و آسانکننده است، همین شهوات است. حالا فرصت نیست و گرنه توضیح میدادم که هریک از اینها در هر محوری آثار خاص خودش را دارد. مثلاً شهوت جاه و مقام، آثار خاص خودش را دارد. پس شهوات با این فرض مطلوب است.
حالت نامطلوب استفاده از شهوات
اما برویم سراغ قسمت نامطلوب که جزء لشکر جهل قرار میگیرد. تا اینجا که جزء جنود عقل است و شهوت تقویتکننده، پیشکار و خدمتکار بسیار مهمی برای جناب عقل است.
اما قسمت نامطلوب وقتی است که به جای آنکه شهوت، پیشکار عقل شود، پیشکار جهل باشد. در اینجا دو فرض داریم که یک فرض آن محل بحث ما است و یک فرض، خارج از بحث ما است. اما آن فرضی که کمتر مورد ابتلا است، وضعیت تفریط است؛ یعنی حالت رکود و خمود در ارتباط با این چیزی که خدای متعال خلق کرده است. اینجا آن آیهی شریفه به میان میآید که چقدر زیباست و فریاد میزند که: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛[5] بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت [نيز] خاصّ آنان مىباشد». عدهای خود را تحریم و از این لذات محروم میکنند. چه کسی به شما چنین اجازهای داده است؟ شما از حکمت و رضای الهی خارج شدید. این همان حالت رهبانیت و مرتاضبازی مسخره است. این افراد چون از مرز خرد و حکمت خارج میشوند، زندگی برایشان دشوار میشود. از اعتدال خارج میشوند، روانپریش میگردند، در نتیجه دچار استرس و اضطراب میشوند. علاوه بر اینکه مصالح دنیوی را از بین میبرد، مسائل دینی را هم تا حدی در خطر قرار میدهد. البته این گروه خیلی کم و اندک هستند؛ لذا مسئله چیز دیگری است و آن طرف ماجرا است؛ همان چیزی که حضرت از آن پناهنده میشوند، لذا در فهرست پناهندگیها حضرت این را نیاوردهاند؛ چون خیلی مصداق ندارد. اما آنکه مصداق دارد، همان وضعیت افراط است که در شهوات از نقطهای که درون زندگی دینی است شروع میشود و تا منطقهای که بروندینی محسوب میشود، یعنی همان منطقهی کفر، امتداد مییابد. آنجایی که خیلی شباهت عجیبی به هم میرساند، همین مسئلهی میدان دادن به شهوات است. حالا توضیح میدهیم تا بحث روشنتر شود. از افراط در شهوات به «الحاح الشهوه» تعبیر میشود. قرآن اینگونه میفرماید: «وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيمًا؛[6] خدا مىخواهد تا بر شما ببخشايد و كسانى كه از خواستهها [ى نفسانى] پيروى مىكنند مىخواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد». این آیهی کریمه یک یادآوری جدی به ما میکند. خدای متعال میخواهد که لطف، کرم و عنایتش به شما برسد؛ اما آنهایی که دنبال تبعیت از شهوات افتادهاند، میخواهند در شما این تمایلات عظیم شود و شهوات شما پروار شود. نفس اماره دنبال همین است. نکتهی کناییاش این است که در اتصالها، سبْک زندگی و معاشرتها مراقب خودتان باشید. حالا اگر بخواهیم مثالش را بزنیم، همان چیزی است که در فرهنگ غربی است. فرهنگ غربی این است: «أَن تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيمًا» که بر جوامع مختلف آوار شده است. غرب میخواهد به شهوات دامن بزند، با بزک کردن و به میدان آوردن همهجانبهی هنر؛ سمعی، بصری با انواع و اقسام آرایهها. شهوت به اندازهی کافی در نفس انسان بزککرده هست، حالا ببینید آنها چه میکنند! میخواهند این تمایلات در شما بزرگ و پروار بشود.
توجیه پیروی از شهوات در غرب
در آیه دیگر قرآن میفرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛[7] آنگاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى] گمراهىِ [خود] را خواهند ديد». یک خلف صالح داریم و یک خلف ناصالح. قرآن میفرماید بعد از گروه نخست، کسانی آمدند که تمام میراث سلف صالح را بر باد فنا دادند. یعنی نماز را که خط ارتباط فعال با خدای متعال است که کانون همهی خیرات است، ضایع کردند و دنبال شهوات افتادند. به خدا پناه میبریم که به دنبال نسل بزرگ صالحی که افتخارات زمان ما را آفریدند، نسلی بیاید که ناخلف و ناصالح باشد و همهی این میراث را لطمه بزنند. آن چیزی که لطمهزننده است، «اتباع الشهوات» است. این خروج از حکمت و هندسهی الهی است و نفْس را در فرد و بعد در جمع و جامعه فعال و میداندار میکند و جای مرکب و راکب عوض میشود و آن میشود که میشود. وقتی شهوات در منطقهی هدف و معنای زندگی وارد میشوند و قدم میگذارند، تمام این بدبختیها به سر انسان میآید؛ همان چیزی که در غرب امروز اتفاق افتاده است. متأسفانه فلسفهها برایش گفتهاند و هنرها و دانشها به میدان آمده است و گفته و بافیده و فلسفیدهاند تا پیروی از شهوات را توجیه کنند و آن را منطقی جلوه دهند.
اخیراً در مورد همجنسبازی فلسفهها درست کردهاند و کتابها و مقالات نوشتهاند و پشت سرش هنر را به کار گرفتهاند. مسئله را تبیین کردهاند تا مثل یک مکتب شده است. وقتی شهوت در نقطهی هدف میآید، انسانها همهی استعداد و توانایی و هنرشان را در خدمتش قرار میدهند. مولانا این حالت را به آب و کشتی تشبیه کرده است. آب، بیرون کشتی، حفظکننده و پیشبرنده است؛ اما وقتی وارد کشتی میشود، آن را هلاک میکند. شهوات وقتی وارد منطقهی اهداف میشود، انسان از تمام منازل انسانیت خود سقوط میکند. حتی به تعبیر قرآن کریم و به بیان سید الساجدین در دعای اول، از مقام بهائم هم پایینتر میرود. حیوانی سراغ دارید که این قدر پایین برود ؟ انسان به اینجا که رسید، زندگی دنیایی خراب میشود و انسان دچار اضطراب، تشویش، درد، رنج و الم میشود. منشأ اینهمه بیماریهای جدید کجا است؟ شهوات است؛ چه شهوات جنسی و چه شکم و...
این بیماریهای جدید و ناشناخته، انسانها را در مسابقهای وارد میکند که از بدبختی و ذلت و خواری و خفت بیانتها است. این لذتجویی بیحساب، معادلش میشود ذلت و بدبختی بیحساب. انسان را خوار میسازد، زندگی اجتماعی را پرخطر میکند و امنیت را از بین میبرد.
اما در مورد آخرت هیچ نگوییم که بهتر است. مصالح اخروی را که کاملاً در معرض زوال و فنا قرار میدهد. عقل و ایمان و اندیشه و تقوا را میگیرد. از این طرف هم اقسام گناهان را پیش میآورد و نتیجهاش میشود لذت و شهوت فانی، و الم و درد باقی و جاودانه که تمام نمیشود و سوختن در یک حسرت جاودانه است. انتهایش این است. قرآن راجعبه قوم لوط میفرماید: «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ؛[8] شما از روى شهوت، به جاى زنان با مردان درمىآميزيد. آرى، شما گروهى تجاوزكاريد». کجایند قوم لوط که بیایند و وضع زمان ما را ببینند؟ آن وقت قوم لوط سر را بالا میگیرند و رخسفید میشوند!
افراط در شهوات حلال هم مذموم است
این چیزهایی که گفتیم، انشاءالله از ما دور است. اما در یک زندگی متدینانه و مؤمنانه، با فرض اینکه شهوات حلال باشد، وقتی از اندازه فرا میرود، چه میشود و چه آثاری دارد؟ «الحاح» اینجا یعنی از مرز عبور کرده و در هر قسمتی آسیبزا است. آسیبش عمدتاً این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «اهجر شهوات فانها تقودکم الی رکوب الذنوب و التهجم الی السیئات؛[9] از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواع گناهان و هجوم بر معاصی میکشاند». حواستان باشد که به این شهوات اگر میدان بدهید ـ هرچند حلال باشد ـ چه در خوردن، چه در آشامیدن، چه در مال و تجملات و جاه باشد، خود را در معرض انواع و اقسام آسیبها و بلاها قرار دادهاید. با آنکه حلال است، زمینهسازی برای گناه میکند. روح جهاد و هجرت از انسان گرفته میشود. مؤمن است، اما مؤمن مجاهد نیست. مشغول کسب و کار و لذت و به قول خودش کیفش را میکند و مسجدش را هم میآید و خیراتی هم در گوشه و کنار انجام میدهد، اما مؤمن مهاجر و مجاهد نیست. شهوات وقتی اجازه پیدا کردند، این مؤمن صادق مجاهد مهاجر نمیشود؛ بلکه ایمانش، ایمان لغزان میشود. نور ایمان و معنویت در او کاهش پیدا میکند. فضائل در او کمفروغ میشود. هر چه به شهوات، هرچند شهوات حلال میدان داده شود، هم روح و هم جسم و هم فکر را خراب میکند. شهوات جنسی که واضح است. شهوات بطنی هم همین طور است. یادمان باشد که: «انّ الجنةَ حُفّتْ بالمکاره، وانّ النّارَ حُفّتْ بالشهوات؛[10] بهشت در لابهلاي ناراحتيها و دوزخ در لابهلاي شهوات پيچيده شده است». اگر در مرزش بایستیم، انسان را تا جهنم میبرد. چون میدانید انسان را کاهش میدهد، رذل و پست میکند.
این نکتهای بود در بحث زندگیهای دینی. دامن زدن به انواع و اقسام تجملات اندازهبردار نیست. بلایی که زندگی غربی بر سر زندگی مؤمنانه میآورد، از راه سبْک زندگی است که آقایمان، فدایش شوم، این را به تفصیل بیان کردهاند. غرب نیازهای جدید تولید میکند و شهوات را توسعه میدهد. عوض کردن دکورها و ماشینها و... انسان را میگیرد و با خود به ناکجا آباد میبرد. چیزی که غرب بر سر ما میآورد و ما با دست خودمان به سر خودمان میآوریم، این است. تنوعگرایی و باز کردن فضا در همهی بخشها، در حلالش خیلی مصیبتها دارد؛ در حرامش که اصلاً چیزی نداریم که بگوییم. باید حتماً اندازه گذاشت و مجاهدت میخواهد که این همان «جهاد اکبر» است در مقابل تمایلات نفسانی.
راهکار جلوگیری از افراط در شهوات
اما نسخهی علاج عبارت است از: تقویت خرد، تفکر توحیدی، تغذیهی معنوی، پروار کردن تفکرات معنوی، مخصوصاً محور آخرتشناسی. انسان سراغ قرآن برود، هیچ چیز دیگری نیاز ندارد. قرآن میفرماید: «قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خالدین فیها ابداً؛[11] بگو: آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير [درختانِ] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاكيزه». این آخرتشناسی است. همهی اینها، بهترینش آنجا است. بعضی قسمتها حساس هست؛ خدای متعال هم همان را فراهم میکند: «وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ» البته در ادامه میفرماید: «وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ؛ [نيز] خشنودى خدا [را دارند]، و خداوند به [امور] بندگان [خود] بينا است».
آخرتشناسی و دنیاشناسی در این زمینه بسیار مؤثر است.
در محورهای روانی هم تجربهی پروازهای معنوی تأثیر دارد؛ یعنی آنچه که در ماه شعبان و این لحظات ملکوتی و انس با پروردگار متعال اتفاق میافتد.
راهکار ذکریاش هم که یاد خدا، اولیای خدا است. البته یاد مرگ و یاد مرگ و یاد مرگ و یاد پس از مرگ نیز نباید فراموش شود. مخصوصاً استفاده کردن از ظرفیت نماز مؤثر است؛ چنانکه قرآن میفرماید: «وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ؛[12] از شكيبايى و نماز يارى جوييد». صبر به معنای خاص، یعنی همان روزه و نماز.
راهکار عملیاش هم مهار زدن و مخالفت کردن با نفس در لذتهای حلال است. باید در بعضی جاها انسان مخالفت کند با بعضی لذتهای حلال تا نفس تربیت شود. حرام که بماند. چالاک نگاه داشتن بدن، همنشینی با مؤمنانی که اهل توجه به آخرت هستند، پرهیز از معاشرت با لذتطلبان شهوتپرست، اصلاح سبْک زندگی و قناعت و اجتناب از محیطها و معاشرتهای تحریککنندهی شهوات، راهگشا است. هر جا که رفتید و شهوات تحریک شد، آنجا محیط میدانداری شیاطین است.
احیای عقل با اندیشهها راهکار بعدی است. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «اِنَّ اَفضَلَ النّاسِ عِندَاللهِ مَن اَحیی عَقلَهُ وَ اَماتَ شَهوَتَهُ وَ اَتعَبُ نَفسَهُ بِصَلاحِ آخِرَتِهِ؛ برترین مردم نزد خدا کسی است که عقل خود را زنده نگه دارد و شهوت خود را بمیراند و نفس خود را به جهت ساختن آخرت به سختی بیندازد».
«امات شهوته»؛ یعنی شهوتش را مهار کند. شهوت مرده به دست عقل است. یک وقت ذهن نرود سراغ آن مدل تفریطی.
خداوندا، سوگندت میدهیم به حق پیامبر، به حق مولود عزیز نیمهی این ماه، ما را از همهی این آسیبها حفظ بفرما. همهی دوستان و عزیزان ما را از همهی آسیبهایی که در دعای هشتم فهرست شده، نجات کرامت فرما. قَسَمت میدهیم به حق محمد و آل محمد که به اسلام و مسلمین و به همهی مؤمنانی که در خطوط مقاومت هستند، مخصوصاً در یمن، سوریه، عراق ثبات قدم کرامت بفرما و نصرت خود را بر آنها نازل بفرما. دشمنان اسلام، آمریکای جهانخوار، انگلیس خبیث، آل سعود ملعون، رژیم صهیونیستی، داعش پلید، همه را بیش از این ذلیل بفرما. خفت و خواری دشمنانت را به دست ما قرار بده. رهبر عظیم الشان ما تا ظهور امام عصر و در کنار آن حضرت برای ما حفظ بفرما. یارانش را عزت کرامت کن و دشمنانش را ذلیل کن.