ترسیم سبک زندگی اسلامی بر اساس رسالهی حقوق
سخن از سبک زندگی است؛ آنهم زندگی مؤمنانه، زندگی مبتنی بر ایمان، زندگی مبتنی بر یاد پروردگار متعال و عزیز و مهربان. در ضمن این سبک زندگی، فهرست زیبایی است که ما در منشور عالی خودسازی، یعنی رسالهی حقوق امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) آن را پیگیری میکنیم.
بخشی از زندگی ما دیدن است و این مهم است که چگونه ببینیم، چه چیزی را ببینیم، چگونه ببینیم و حقیقتاً مسئلهی دیدن، پوشش بسیار وسیعی در زندگی انسان دارد. لذا حقّ دیدن و به تعبیر امام (عَلَیهِ السَّلَام) «حَقُّ الْبَصَر» را باید خیلی جدّی گرفت و اگر انسان موفّق بشود نگاهش را با موازین الهی هماهنگ کند، میتواند پردههای جدیدی از آفرینش را تماشا و به عوالم دیگری راه پیدا کند.
طبق بیان امام (عَلَیهِ السَّلَام)، با حفاظت، چنین چیزی میسّر است که حقّ اوّل دیدن و چشم است. انسان باید نگاهش و در حقیقت دلش را از آفتها حفاظت کند؛ زیرا نگاه دروازهی دل ما است. بعد از «حَقُّ السَّمْع» و حقّ شنیدن، این دروازهی دومی است که به روی دل ما گشوده میشود؛ چنانکه فرمودهاند: «اَلْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ؛[1] دل، دفتر دیده است». دل ما کتابی است که با دیدهها و دیدنیهای ما نگاشته میشود؛ بنابراین اینکه انسان دلش را میزبان چه صحنههایی قرار بدهد، بسیار اهمیّت دارد و این امر، خیلی بستگی دارد به اینکه انسان برای دلش، یعنی برای حقیقت وجودش، چقدر قیمت قائل باشد.
عبرت، واژهای زیبا و قرآنی
بخش دوم بحث عبارت بود از شکر نعمت بینایی که امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) با کلید واژهی «عبرت» به این فصل وارد میشوند.
نگاه انسان مؤمن مؤدّبانه، متفکّرانه، خوشبینانه و هنرمندانه است. این چهار ویژگی یک نگاه مؤمنانه است که اگر انسان وجودش از ایمان سرشار شود، نگاهش چنین خصوصیّاتی را پیدا میکند.
هر چهار ویژگی ذیل کلمهی عبرت قرار میگیرد. عبرت یکی از واژههای بسیار زیبا، عمیق و خوشساخت قرآن عزیز و کریم است. از تعابیر بسیار زیبای قرآنی است که شایسته است طی چند مجلس به این واژه و کاربردهای بسیار بدیع و جذّابش در قرآن کریم پرداخته شود. کلمهی عبرت یک معنای خاص دارد و یک معنای عام. ما معمولاً در فارسی، در اصطلاحات بین خودمان، وقتی کلمهی عبرت را استفاده میکنیم، برای معنای خاصش استفاده میکنیم که به معنای پند گرفتن است. مثلاً اسم موزهای را که در تهران برای نشان دادن جنایتهای کمیتهی مشترک و ساواک درست کردهاند، موزهی عبرت گذاشتهاند.
در بین ما کلمهی عبرت بیشتر به معنای خاصّش استفاده میشود؛ ولی امام سجّاد (عَلَیهِ السَّلَام) وقتی میخواهد به من و شما بگوید باید شکر امکان دیدن و تماشا را به جا بیاورید و از آن به شایستگی استفاده کنید، میفرماید باید موضع عبرت دیدگان خودتان را فعّال کنید. این آن معنای عام است که محصولش بصیرت، روشنبینی و دانش است. بصیرت، روشنبینی و معرفت و دانش، محصول فعّالسازی نگاه در جایگاه و موضع عبرت است.
عبرت وجه تمایز انسان و حیوانات
عبرت از عبور گرفته شده و به معنای عام، فاصلهی بین انسان و حیوان است. حیوان نیز میبیند و نگاه میکند، امّا نگاه نافذ نمیکند و نگاهش در سطح متوقّف میشود و عبور ندارد. نگاه انسان ظرفیّت عبور دارد؛ زیرا خدای مهربان عزیز پشت سر این چشم و نگاه ظاهر، برای مقام انسانیّت چشم دیگری قرار داده که از آن به چشم دل تعبیر میکنیم. اگر آن چشم، فعّال و با دو چشم ظاهری هماهنگ شود، نتیجهاش عبارت است از عبور. این فاصلهی بین انسان و حیوان است.
خدای متعال و عزیز، عالم پیرامون ما و هر چه را که خلق کرده، مملو از معنا، محتوا، سرّ و رمز و راز قرار داده است. یک عالم پر از معنا، عجیب و تودرتو که از هر پردهای عبور کنید، پردهی دیگری پیش روی شما قرار میگیرد. برای تماشای این پردههای تودرتو و رازهای پنهانی و اسرار آن، خدای متعال انسان را خلق کرده؛ انسانی که میتواند از این ظواهر و از این برداشت سطحی عبور کند و وارد معنا بشود. به این منظور، به انسان روح معنایاب داده و طبع و فطرت انسانها، در جستجوی باطن و معنا و راز و اسرار عالم است. لذا عبرت صفت انسان است. خصوصیّت انسانی که دارای ظرفیّت انسانی است و ظرفیّت انسانی و استعدادهای انسانیاش فعّال است، عبارت است از عبرت که به وسیله آن میتواند از سطح و ظاهر عبور کند.
قرآن کریم به زیبایی با یک استفهام توبیخی از ما توقّع دارد که وارد ملکوت بشویم: «أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛[2] آيا در ملكوت آسمانها و زمين ننگريستهاند؟». نقطهی مقابل ملکوت، مُلک است؛ یعنی سطح. وقتی شما از مُلک عبور کردید، وارد ملکوت میشوید. یعنی تا وقتی شما ماه و خورشید و ستاره و زمین و درخت و دریا و صحرا و پرنده را تماشا میکنید، مُلک را میبینید که همین ظواهر است. امّا وقتی توانستید اینها را مثل واژههای یک کتاب ببینید که هر کدام از این واژهها حامل معنا هستند، از سطح عبور کرده و وارد باطن میشوید.
هر چه که میبینید، به تعبیر قرآن کریم «کَلِمَاتُ الله»[3] است. وقتی با دیدن هر کدام از مخلوقات، به خالقشان پی بردید، جمال و قدرت خالق را دیدید، و زیباییهای درونی آنها را تماشا کردید، هدف و هدفدار بودنشان را دیدید و معنادار بودنشان را احساس کردید، به ملکوت رسیدهاید. هنگامی که دیدید همهی اینها تحت تدبیر و برنامهریزی خالق حکیم مدبّر قادر است، یعنی به تعبیری دست خدا را در کارگزاری و حفاظت عالم مشاهده کردید، همانی که قرآن دربارهاش میفرماید: «وَ لَا يَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيم؛[4] و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاىِ بزرگ». نگاه شما دارای عبرت شده است.
این آسمانها و زمین را چه کسی در فَلَک و در مسیرهای خودشان نگه میدارد؟ چه کسی این منظومهها، کرات، کهکشانها را در این عرض و طول حیرتانگیز نگه داشته و از نگهداری آنها خسته نمیشود؟ چه کسی این قدرت را پیش چشم شما قرار داده است؟ وارد این نگاه که بشوید، وارد ملکوت میشوید. بنابراین خدای متعال عالم را پر از رمز و راز و انسان را رازشناس و رازوَر و کسی که میتواند وارد این محیط اسرار بشود و از این ظواهر عبور بکند، قرار داده است.
به این ترتیب، امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) از همهی ما دعوت میکنند که چشمها و قدرت دیدمان را برای دیدن نادیدنیها فعّال کنیم. والّا اگر بخواهیم صرفاً همین ظواهر را ببینیم، این چیزی است که حیوان هم میبیند و در این زمینه فرقی میان ما و حیوانات نیست. فاصلهی انسان و حیوان به عبور است؛ لذا قرآن کریم دربارهی کفّار ـ کافر یعنی کسی که پرده انداخته و حبس شده ـ میفرماید: «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؛[5] از زندگى دنيا، ظاهرى را مىشناسند». ویژگی اینها این است که فقط همین ظاهر را میبینند. یا در جای دیگر میفرماید: «ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ؛[6] اين منتهاى دانش آنان است». کافر در ظاهر حبس میشود و عبور ندارد. فرق کافر و مؤمن این است: مؤمن نفوذ و عبور میکند و عبرت دارد. مؤمن با دیدن ظواهر و مخلوقات که «کَلِمَاتُ الله» هستند، خدا را میبیند؛ لذا پروردگار را در همهجا میبیند.
مؤمن خدا را در آینه هستی میبیند
این تعبیر خیلی مهم است؛ زیرا تعبیر جمعبندیشده و فشردهی قرآن کریم است. انسان مؤمن وقتی به آسمانها نگاه میکند، وقتی زمین را میبیند، وقتی با شگفتیها و زیباییها و تنوّع موجودات دریاها مواجه میشود، وقتی به صحرا مینگرد، وقتی کهکشانها و میلیاردها میلیارد خورشید و منظومههای باشکوه و عظیم و زیبا را مشاهده میکند، در این نگاه مجموعهای را میبیند که ساجد هستند، مطیع هستند، رام هستند، هماهنگ هستند، متحّد هستند، هدفدار هستند. همان چیزی که قرآن دربارهاش میفرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ؛[7] آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است، براى خدا تسبيح مىگويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مىدانند».
مؤمن همهی هستی را مشغول نماز میبیند. در مثنوی تعبیر زیبایی است که میگوید درختها دستهای زمین هستند که در پیشگاه پروردگار متعال و مهربان به قنوت برداشته شدهاند. این همان نگاه مؤمنانه است.
مؤمن پرندههای در حال پرواز را که برخی بالهایشان را کاملاً باز و بعضیها هم بالهایشان را باز و بسته میکنند، همه را مشغول تسبیح میبیند. این نگاه مؤمن است.
این، جایگاه کلمهی عبرت در تعبیر امام (عَلَیهِ السَّلَام) بود. با این تفسیر از کلمهی عبرت، مشخص میشود که حقّ این کلمه اَدا نشده است.
پس سخن حضرت این شد: «حَقُّ الْبَصَر» این است که از هر چیزی که دیدنش برای تو شایسته نیست، چشم بپوشی «إِلّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ» مگر آنجایی که باید چشمت را باز بگذاری و تماشا کنی؛ البتّه نه یک تماشای معمولی. «تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْتَسْتَفِيدُ بِهَا عِلْماً» محصول این عبور که چشم دل شما با چشم سر شما همراه میشود و تماشا میکنید، یا روشنبینی است، «تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً» یا بهرهمندی از علم و دانش است.
جالب است که خدای متعال در سورهی مبارکهی آل عمران میفرماید: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي الْألْبَابِ؛[8] مسلّماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى است». کسانی که اولی الالباباند، یعنی صاحب مغز هستند و از پوسته عبور میکنند و به مغز میرسند، مغز عالم را مشاهده میکنند؛ یعنی عبور دارند. امّا با چه عبور میکنند؟ با دو بال ذکر و فکر: «يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛[9] همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلوآرميده ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند». محصول این یاد و آن تفکّر که نگاهش همراه با عبور است، این است که اینها چشمشان به جمال حضرت حق روشن میشود و خدا را میبینند. پس از نگریستن، با خدا مناجات میکنند: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار؛[10] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريدهاى. منزهى تو! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار».
در آفرینش تو، در خلقت آسمانها و زمین، باطل به هیچوجه راه ندارد، همهاش حق است. ما هستیم که گاهی در کارهایمان باطل راه دارد و به همین علت از تو وقّع داریم ما را بیامرزی: «فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»
به دریا بنگرم دریا تِ بینُم
جملهی پایانی «حَقُّ الْبَصَر» این است: «فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ»، این تعبیر، تعبیر بسیار زیبایی است. حضرت در اینجا استدلال میکنند و میفرمایند: زیرا چشمها دروازهی عبور شما از ظواهر این عالم به آن معانی، به آن مقاصد و به آخرت است.
امام رضا (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در این باره تعبیر بسیار زیبایی دارند. آن حضرت میفرمایند که از همین مخلوقات دنیا است که شما میتوانید آنچه را که در آخرت است، تماشا کنید. موجودات پیرامون شما پنجرههایی هستند به روی عالم معنا، یعنی به روی آخرت و از همین جا میتوانید آنجا را تماشا کنید و انسان نباید این درها را به روی خودش ببندد. امّا کافر این درها را میبندد.
خدای متعال اینها را هماهنگ خلق کرده است. امّا ما به خاطر غفلت، از ظرفیّت درونیمان استفاده نمیکنیم و به نگاههای ظاهری اکتفا میکنیم. در حالی که کسی که چشم سر و چشم دلش را نبسته میگوید: به دریا بنگرم دریا تِ بینُم، به صحرا بنگرم صحرا تِ بینُم، به هر جا بنگرم کوه و در و دشت، نشان از قامت رعنا ت بینم.[11]
این نگاه را باید از خدای متعال بخواهیم؛ چراکه در غیر این صورت، چشممان هرز رفته است؛ زیرا هر نگاهی که در آن عبور نباشد، لهو و بیهوده است. خدای متعال در وجود ما سرمایهگذاری عظیمی کرده است. سرمایه روح، جان، روان، فکر، عقل، سرمایه دیدن و شنیدن را در اختیار ما گذاشته که همهی اینها به هم تنیده شده و واحدی به نام انسان را تشکیل داده است.
از سوی دیگر، خدای متعال در بیرون از وجود ما سنگ تمام گذاشته و چیزی کم نگذاشته است. همه را هم برای ما خلق کرده است. در برابر این، از انسان توقّع دارد؛ لذا میفرماید: «لَعَلَّکُم تَشْکُرُون؛[12] باشد كه شكرگزارى كنيد». در جای دیگر میفرماید: «قَلِیلاً مَا تَشْکُرُون؛[13] چه كم سپاسگزارى مىكنيد». خیلی کم هستند کسانی که حقّ این سرمایههای عظیم و بزرگ را به جا بیاورند.
هفت نگاه توصیهشده
در مقام شکر و سپاس نعمت دیدن و نگاه، با مراجعهی به منابع قرآنی و روایی، نمونههایی از دیدنهای مطلوب را به لطف خدای متعال برایتان فهرست میکنم.
این فهرست هفت نگاه را پیشنهاد میدهد؛ یعنی انسانها میتوانند با این چشمهای نازنین حداقل این هفت نگاه را داشته باشند. این هفت نگاه توصیه شده؛ البتّه بر بعضی توصیه و تأکید بیشتری شده است. همهی اینها نگاههایی است که همراه با عبور است و نتیجهاش انشاءالله برای ما روشنبینی، رشد مقامات انسانی و تغذیه روح و جان ما و دستیابی به دانش مفید و علم پیشبرنده است.
1- نگاه معرفت و دانایی (دانش).
2- نگاه شکر و سپاس.
3- نگاه عبرت و بیداری (این عبرت همان پند است به همان معنای خاصّی که اشاره شد).
4- نگاه محبّت و مهر.
5- نگاه مراقبت و نظارت.
6- نگاه ولایت.
7- نگاه استراحت و فراغت.
از خدای متعال توقّع کنیم که توفیق این نگاهها را به ما کرامت کند. هر کدام از این نگاهها یک زاویهی دید و یک عبور است به سرچشمههای بهرهمندی انسانی و رشدی که به ما توصیه شده است.
۱. نگاه معرفت
در باب اوّل که نگاه معرفت و دانایی است، قرآن کریم همهی ما را به این نگاه دعوت میکند و فرموده اساساً من برای شما امکان دیدن را فراهم کردم تا شما به علم برسید.
بهترین راه برای دانایی و کسب علم، نگاه کردن از طریق چشم است. خداوند تبارک و تعالی نیز صریحاً فرموده که شما وقتی متولّد شدید هیچ چیزی نمیدانستید: «وَاللهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً؛[14]و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد». امّا خدای متعال به شما «سَمْع»، «اَبْصَار» و «اَفْئِدَة» داد؛ یعنی قدرت شنیدن، دیدن و تحلیل و خِرَد. این سه دستگاه را در اختیار شما قرار داد و از شما توقّع شکر دارد. شکرش این است که انسان از این امکانات برای دانش و دانستن و تحصیل علم مفید استفاده بکند. لذا با نگاه باید علم و دانش را برای خود فراهم کنیم و آن را توسعه دهیم، و در خود تثبیت و ماندگار کنیم.
خدای متعال همهی عالم پیرامون ما را کتاب مطالعه برای ما قرار داده و همهی موجوداتی را که خلق کرده، «کَلِمَاتُ الله» معرّفی کرده است که واژههای این کتاب تکوین هستند که ما با چشمهایمان باید آنها را ببینیم؛ از آیهی شمس و خورشید و ماه و ستاره تا ذرّات و سلولها و امثال اینها؛ یعنی از ریزترین تا باشکوهترین و بزرگترین، همهی اینها برای دیدن و عبور پیش چشم ما هستند.
قرآن کریم در تعبیر بسیار زیبایی میفرماید: «فَانْظُرْ إِلَى آَثَارِ رَحْمَةِ اللهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا؛[15] پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند». نگاه کنید به این همه نشانههای رحمت الهی که چگونه این زمین مرده را پیش چشمهای شما زنده میکند. فرآیند حیات و زندگی را مشاهده کنید.
جالب است که در بعضی از آیات قرآنی که دربارهی خرما، انگور، زیتون، انار و بعضی از میوهها صحبت میکند، میفرماید: «اُنْظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَم لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛[16] به ميوهی آن چون ثمر دَهَد و به [طرز] رسيدنش بنگريد. قطعاً در اينها براى مردمى كه ايمان مىآورند نشانهها است». یعنی آیا شما فرآیند و مسیر رشد یک میوه را دیدهاید؟ تماشا کردهاید که مثلاً یک دانهی انار چگونه به مقصد میرسد؟ آیا این دانهها را مشاهده کردهاید؟ در یک انار چندصد دانهی انار است که در خودش آب زلال و خوشمزه و ملس و شیرین را جای داده است. اینها چطور میرسند؟ از همین زمین، از همین خاکِ به حسب ظاهر مرده، درست شدهاند و پیشکش به شما است.
پس یک نگاه این است. نگاه به همهی دانشی که پیشینیان ما با نگاههای عمیق خودشان فراهم کرده و در کتابها در دسترس ما قرار دادهاند.
بالاتر از همهی اینها، نگاه به قرآن کریم است که مصحف الهی و حامل دانشهای متفاوت است؛ دانشهایی که جز از طریق قرآن نمیتوانیم به آنها دست پیدا کنیم.
نگاه به چهرهی عالم یعنی رفتن به دیدار عالم و زانو زدن در حضور او نیز بسیار مطلوب و پسندیده است؛ چنانکه فرمودهاند: «أَلنَّظَرُ إِلى وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ؛[17] نگاه كردن به روى دانشمند عبادت است». این نگاهی است که به ما کمک میکند با چشمهایی به عالَم نگاه کنیم که نادیدنیها را ببینیم.
کسی که به محضر یکی از علما، مثلاً حضرت علّامّه طباطبایی (اَعْلَی الله مَقَامَهُ الشَّرِیف وَ رِضْوَانُ اللهِ تَعَالَی عَلَیه) شرفیاب شده ـ که خیلی از بزرگان زمان ما شاگرد مکتب ایشان هستند ـ و با چشمهای نافذ و زیبای ایشان که نادیدنیها را دیده، مواجه شده، موفّق میشود عالَم را آنگونه که هست، ببیند. این نفوذ نگاه عالِم ربّانی است که باید به حضورش رسید. چنانچه انسان در حضور آن روح بیدار قرار بگیرد، میتواند باطن علم را مشاهده بکند. بهترین عاملی که انسان را به فراگیری علم و دانش تشویق میکند، درک محضر عالِم ربّانی است.
2. نگاه عبرت و بیداری
نگاه عبرت یا نگاه پند، بر اساس یک جمعبندی قرآنی حاصل میشود. آن جمعبندی این است که همهی عالم تحت قاعده اداره میشود: «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُم سُنَن؛[18] قطعاً پيش از شما سنّتهايى [بوده] است». همهی عالم تحت سنّتها و قواعد و قوانین الهی است و خدای متعال عالم را بر اساس مجموعهای از قوانین اداره میکند. تاریخ مبتنی بر این قواعد اداره میشود و در تمام کرانههای زندگی ما این قوانین حکومت میکنند که از آن به سنّت تعبیر میشود؛ سنّتها و قوانین محکمی که تغییرناپذیرند.[19]
از آنجا که عالم بر اساس قوانین الهی اداره میشود، میتوان از عالَم و از تاریخ زندگی انسانها درس گرفت. اگر قاعدهای وجود نداشت، نمیتوانستیم درسی بگیریم. ولی وقتی همهچیز تحت قاعده است، موفّقیّتها و شکستهای دیگران برای ما درس و پند است. ما میتوانیم از شکستهای دیگران درس بگیریم تا شکست نخوریم. ما میتوانیم از موفّقیّتها و کامیابیهای دیگران درس بگیریم تا راه نزدیکتری را به سوی کامیابی طی کنیم. این قاعده هم در زندگی فردی برقرار است و هم در زندگی اجتماعی. امّتها نیز همینگونه هستند. امّتهایی که موفّق شدند و در برابر زورگوییها و ستمکاریها پایداری کردند، در برابر مشکلات صبر و مقاومت کردند، پشت سر آن برایشان ظفر و پیروزی حاصل شده است.
تاریخ را اینگونه بخوانید
تاریخ نشان میدهد کسانی که ستم کردند، نابود و به زبالهدان تاریخ ریخته شدند؛ بنابراین صهیونیستها به زودی مچاله میشوند و به زبالهدان تاریخ میپیوندند. قرآن کریم با تعبیر «مگر ندیدی؟» ما را به درس گرفتن از گذشتگان دعوت میکند: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ؛[20] آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟»؛ «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛[21] مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد؟»و آیاتی از این قبیل. خیلی جالب است، قرآن میگوید مگر شما اینها را ندیدید؟ نسل من و شما مگر بودیم تا فرعون را ببینیم؟ مطمئناً پاسخ منفی است. منتها این آیات به ما می گویند که تاریخ را باید به گونهای بخوانید که گویا وقایع آن را میبینید. این توقّع قرآن کریم است.
امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام) در نامهی سی و یکم نهج البلاغه تعبیر خیلی زیبایی دارند که طی آن خطاب به امام حسن (عَلَیهِ السَّلَام) ـ و البتّه خطاب به همهی فرزندان معنویشان ـ میفرمایند: «من به اندازهی پیشینیان عمر نکردم، امّا چنان تاریخ آنها را با دقّت خواندم که گویا با همهی آنها زیستهام». این جمله چقدر جالب است! گویا من با همهی آنها زندگی کرده و موفّقیّتها و کامیابیها، فراز و فرود زندگی آنها و شکستهایشان را دیدهام و بر این اساس، زندگی خودم را طرحریزی کردهام. این، نگاه عبرت به گذشتهها است؛ لذا در همان نامهی سی و یک میفرمایند: «فَانْظُرْ»، تاریخشان را ببین، «ﺳِﺮ ﻓﻲ ﺩِﻳَﺎﺭِﻫِﻢ ﻭَ ﺁﺛﺎﺭِﻫِﻢ»، سیر و سفر کن و این آثار را از نزدیک مشاهده کن. در مشاهده چیزهایی نهفته است که در کتابها و فیلمها نمیتوان آنها را دید. انسان باید برود، حضور پیدا کند و مشاهده کند؛ لذا میفرماید: «ﺳِﺮ ﻓﻲ ﺩِﻳَﺎﺭِﻫِﻢ» برو در شهرهایشان بگرد و آثارشان را مشاهده کن. «فَانْظُرْ مَا فَعَلُوهُ» ببین آنها چه کردند، «وَ عَمَّا اِنْتَقَلُوا»، و به کجا منتقل شدند و رفتند. حضرت در پایانش یک جمعبندی دارند. جمعبندی این است که «وَ أَنَّکَ» و خود تو به زودی «سِرْتَ کَأَحَدِهِم» یکی از همانها هستی؛ یعنی تو هم از اینجا منتقل خواهی شد. پس ببین آنها از چیزهایی که دوست داشتند و از خانههایی که به آنها دلبستگی داشتند و از موقعیّتهای خود به کجا منتقل شدند و رفتند.
یکی از عبرتکدهها، قبرستان است. قبرستانها بزرگترین عبرتکده هستند که پیش روی ما و در دسترس و در اختیار ما هستند.
پس این میشود نگاه عبرت و بیداری که از وجود انسان غفلتزدایی میکند و توصیه شده که به تاریخ، به زندگی دیگران، به سرنوشت دیگران، به سرگذشتهای دیگران، چه اشخاص موفّق و چه افراد شکستخورده، چه جوامع موفّق و چه جوامع ناموفّق، نگاه کنیم، سرگذشتشان را مطالعه و دربارهی آنها تحقیق و پژوهش کنیم. این نگاه مؤمنانه است. مؤمن همهی اینها را میبیند، بررسی میکند و از محصول تجارب همه بهرهمند میشود و تجربهی همهی پیشینیان را به زندگی خودش ضمیمه میکند.
۳. نگاه شکر
امّا نگاه سوم که نگاه سپاس و شکر بود، نگاه فوقالعاده زیبایی است که دید انسان را به همهچیز تغییر میدهد.
خدای متعال در هر چیزی که خلق کرده و در برابر چشمان شما قرار داده، یک پیام محبّت و یک «دوستت دارم» ارسال کرده است. هر موجودی که خلق شده، یک پیامک دوستت دارم از جانب خالق هستی است. خداوند «I love you» را در خورشید، ماه، ستارهها، درختها، غذاها، میوهها و هر چیزی که فکرش را بکنید، قرار داده و برای شما فرستاده است؛ لذا فرمود در همهی اینها برای شما نعمت است و شما چون غرق نعمت هستید، نعمتها را نمیبینید و این پیامها را مشاهده نمیکنید. «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا؛[22] و اگر نعمت[هاى] خدا را شماره كنيد، آن را نمىتوانيد بشماريد». این پیامها زیاد است. برای دیدن آنها فقط کافی است چشمهایتان را بشورید و از پردههای غفلت بیرون بیاورید. الان چشمهای ما یک خورده غبار گرفته است. لِسانُ الغیب میگوید: غبار رَه بِنشان تا نظر توانی کرد. چشمهای ما غبار گرفته و از پشت این غبارها نمیتوانیم ببینیم. به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. آن جور دیگر، دیدنی است که علی میبیند، فاطمه میبیند، امام حسن میبیند، امام حسین میبیند، امام مهدی (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ اَجْمَعِین) میبیند. آنها نشانههای لطف خدای متعال را در همهچیز میبینند.
انسان غرق در اقیانوس نعمتهای الهی است. اگر ببینیم، زندگی ما دگرگون می شود. خورشید هر روز برای جنابعالی پیام میفرستد و این نعمت بهقدری در دسترس شما است[23] که حتّی میتوانید بگویید این، فقط مال من است. خدای متعال اینقدر جهان را وسیع و بزرگ خلق کرده که هر کسی سهم خودش را دارد و بین افراد اصلاً رقابتی شکل نمیگیرد. اگر شما این نگاه را پیدا کنید، با کسی دعوایتان نمیشود و تزاحمی پیدا نمیشود و احساس نمیکنید کسی جای شما را گرفته است.
امام حسین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در مناجات عرفه میگوید: از قبل از اینکه من بیایم، همهچیز را برایم آماده کردی. به لطفت و کرمت، مرا از چه مسیرهایی آوردی، تا این زمان رساندی. وقتی هم که من در این عالم پیاده شدم، همه چیز برایم آماده بود. مادر مهربان و شیری که از عصارهی وجود و محبّت او آماده بود که به من برسد، همهی اینها را برای من آماده کرده بودی. یک خدمتگزار عاشق در دسترس من بود که همهی کارهای مرا انجام میداد؛ پدری که عاشقانه خودش را به هر دری میزد تا من زنده باشم، تا من حفظ شوم، و... . همهچیز را برای من آماده کرده بودی: آب، غذا و... من نیاز به زیبایی داشتم، اینهمه زیباییها در اطرافم خلق کردی، نیاز به دیدنیهای شوقانگیز داشتم، همه را از قبل برای من آماده کردی و برای من هیچ چیزی کم نگذاشتی.
محصول این نگاه شکر است. اگر ما یک نگاه به خودمان بیندازیم، نشانهها و نعمتهای خدا را در خودمان خواهیم دید؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُون؛[24] و در خود شما پس مگر نمىبينيد؟»؛ «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ؛[25] آيا دو چشمش ندادهايم؟ و زبانى و دو لب؟». اگر کسی ببیند که خدای متعال برای او چشمهای زیبا و با ظرفیّت برای تماشا قرار داده، آیا زبانش جز به شکر باز میشود؟ مشکل ما همین غبارها است؛ غبارهایی که امکان این دیدنهای جذّاب را از ما سلب کرده است. البتّه خدای متعال و عزیز و مهربانمان، توقّع خیلی صریحی دارد که واسطههای نعمتها را هم ببینیم. چه خدایی داریم؟! نفرموده فقط مرا ببینید، فرموده مرا ببینید، واسطههایی را هم که این نعمتها را به شما میرسانند نیز ببینید؛ لذا برای برانگیختن حالت سپاس و شکر، میفرماید: «أَنِ اشْكُرْلِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ؛[26] شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است». همانطور که از من سپاسگزاری میکنی، در برابر پدر و مادرت هم که واسطهی نعمتها برای تو هستند و همهی نعمتها به واسطهی آنها به تو رسیده نیز شکرگزار و سپاسگزار باش. امام رضا (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در حدیث مشهوری فرمودند: «مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمِینَ مِنَ المَخلوقينَ لَم يَشكُرِ اللهَ عَزَّ و جلَّ؛[27]هركه از خوبى مردم تشكر نكند، از خداوند عزّ و جلّ نیز تشكّر نكرده است».
چنانچه واسطههای نعمت، معلّمها، پدر و مادر و کسانی را که در آشکار و پنهان برای امنیّت و سلامت شما تلاش میکنند، نبینید، از کنارشان رد شوید و بیاعتنا باشید، از خدا سپاسگزاری نکردهاید.
این نگاه است که اسمش را نگاه شکر و سپاس میگذاریم. این نگاه برای شما نعمتشناسی میکند و نعمتها را به شما نشان میدهد.
4. نگاه مهر
عنوان چهارم، نگاه محبّت و مهر است؛ نگاههایی که به شما این امکان را میدهد که احساس، عاطفه و محبّت خودتان را به دیگران نشان دهید. بر اثر این نگاه دو چشم شما دو دست دل شما میشود که میتوانید سخاوتمندانه مهر، عاطفه و محبّت خود را که تولیدی دل مهربان شما است، به هر کس که مواجه میشوید، تقدیم کنید. این میشود نگاه محبّت و مهر.
در جاهایی این نگاهِ مورد تأکید است. شاید از همه برجستهتر، نگاه به پدر و مادر باشد. در روایت داریم: «اَلنَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ؛[28] نگاه مهرآميز به پدر و مادر عبادت است». هر نگاهی به پدر و مادر که عبادت نیست. نگاهی که سرشار از مهر و محبّت است، عبادت است. وقتی شما جلوی مادر یا پدرت مینشینی و تماشایش میکنی و در نگاههایی که چشمت به چشمهایش دوخته میشود، همهی ارادت و محبّتت را جاری میکنی، نگاه محبّتآمیز به آنها کردهای و اجر خواهی برد.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی توفیق این عبور را به همهی ما کرامت کند و به همهی ما توفیق بدهد عواطف و محبّتهایمان را در دلمان نگه نداریم، بلکه آن را هدیه بدهیم و سخاوتمندانه توزیعش کنیم.
[1]. نهج البلاغه، حکمت409.
[2]. اعراف: 185.
[3]. «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد، سخنان خدا پايان نپذيرد. قطعاً خدا شكستناپذير حكيم است». لقمان: 27.
[4]. بقره: 255.
[5]. روم: 7.
[6]. نجم: 30.
[7]. نور: 41.
[8]. آل عمران: 190.
[9]. همان: 191.
[10]. همان.
[11]. باباطاهر.
[12]. بقره: 52 و 56.
[13]. اعراف: 10.
[14]. نحل: 78.
[15]. روم: 50.
[16]. انعام: 99.
[17]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ص195.
[18]. آل عمران: 137.
[19]. «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً؛ و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمىيابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت». فاطر: 43.
[20]. فجر: 6.
[21]. فیل: 1.
[22]. نحل: 18.
[23]. «وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَينَ؛ و خورشيد و ماه را ـ كه پيوسته روانند ـ براى شما رام گردانيد». ابراهیم: 33.
[24]. ذاریات: 21.
[25]. بلد: 8 ـ 9.
[26]. لقمان: 14.
[27]. شیخ صدوق، عيون اخبار الرِّضا(ع)، ج2، ص24، ح2.
[28]. محمدتقی مجلسی، بحار الأنوار، ج 74،ص 73.