در ایّام پر فروغ دههی کرامت قرار داریم. امیدوارم خداوند تبارک و تعالی به همهی ما سبک زندگی کریمانه کرامت کند تا بدانیم چطور زندگی کنیم که پیش خدای متعال، عزیز، بزرگ و پسندیده باشیم. این چیزی است که با رفتن به مکتب حضرت رضا (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) و اولیاء خدا و اُنس با آنها، برای انسان فراهم میشود. ارتباط صادقانه با کسی که مظهر کرامت، بزرگی و بزرگواری خدای متعال است، باعث میشود در شخصیّت انسان آثاری از آن کرامت و بزرگی شکل بگیرد. امیدوارم خدای متعال این رِزق آسمانی، یعنی کرامت و زندگی کریمانه را به برکت مولای کریممان روزی ما نیز بکند؛ انشاءالله.
مروری بر حقوق پا
«وَ أَمّا حَقّ رِجْلَيْكَ فَأَنْ لَا تَمْشِيَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ» نخستین حق پایت آن است که با آنها به جایی که برایت حلال نیست، نروی و «وَ لَا تَجْعَلَهُمَا مَطِيَّتَكَ فِي الطَّرِيقِ الْمُسْتَخِفَّةِ بِأَهْلِهَا فِيهَا» پاها را مرکب خودت قرار ندهی برای رفتن به جاهایی که روندگان آن خوار میشوند. از این جملهی نورانی در حقّ اوّل استفاده کردیم که عبارت است از حفاظت از این نعمت بسیار بزرگ الهی از اینکه به معصیت مبتلا بشود و قدم بگذارد در مسیر یا مکانی که مورد رضای پروردگار متعال نیست. پس حق اوّل، دارای دو بخش است: نخست نرفتن به مکانها یا سفرهای ممنوع و حرام، و بخش دیگر نرفتن به جاهایی که صلاح نیست و مکروه است انسان وارد چنین مسیر یا مکانهایی شود.
حقّ دوم که همان بخش مثبت و ایجابی است، عبارت است از اینکه انسان از پاهایش در مسیر دین و رضای خدای متعال استفاده کند.
ما نعمت بزرگی داریم که کمتر به آن فکر میکنیم. این نعمت در اختیار ما است، حامل ما است، مرکب ما است، ما را به جاها و مکانهای مختلف سیر میدهد و میبرد. ضمن اینکه در وجود انسان مظهر توانمندی، قوّت، ایستادن، حرکت، هجرت، اقدام، عمل و نشانهی استواری و زیبایی است. یک نعمت بسیار بزرگ که بخش بسیار محکمی از استخوانبندی وجود ما را تشکیل میدهد. از بزرگترین استخوانها تا کوچکترین آنها با کیفیّت خاصّی کنار هم چیده شده و امکان ایستادن، نشستن، برخاستن، رفتن و دویدن را برای ما فراهم میکند. برای پاها بیش از هجده نوع بیماری شمرده شده که بعضی از آنها شاید به نظر چیز مهمّی نرسند؛ ولی انسان را کلّاً از پا میاندازند. گاهی مثلاً یک خار در پا، شخص را متوقّف یا رفتن را بسیار دشوار میکند. ممکن است در مفاصل پا، بلورهای اسیدی رسوب کنند و با ایجاد دردهایی سختتر از درد دندان، رفتن را برای شخص دشوار و گاهی به طور کلّی ناممکن کنند. بعضیها زانویشان خالی میشود یا دچار آرتروز میشوند که امکان رفتن را میگیرد یا بسیار سخت میکند. گاهی شخص یک پله را بهسختی بالا میرود. بیشتر ماها که از این نعمت بهرهمند هستیم، مخصوصاً جوانان ما، میروند، میآیند، میدَوَند، کوه میروند، ورزش میکنند، مینشینند، بلند میشوند، امّا هیچ وقت فکر نمیکنند که بهراحتی و بهآسانی ممکن است چنین نعمت بسیار بزرگی از آنها سلب شود. انسان وقتی نمیتواند حرکت کند، میفهمد چقدر حرکت دادن بدنش دشوار است. وقتی کسانی میخواهند انسان را حرکت بدهند، دست انسان و زیر بغلش را میگیرند و اینطرف و آنطرف میبرند. معلوم میشود این پاها چه وزنی را حمل میکردند.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی ما را شاکر این نعمت قرار دهد. شکر این نعمت به بیان امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در رعایت حقّش است. پا، پیش ما امانت است و رعایت حقّش همین دو عنوان عمومی است: یکی اینکه پاها را در راه رضای خدای متعال به کار بگیریم. دیگری اینکه مراقب باشیم از پا در مسیر معصیت خالقش استفاده نکنیم.
مصادیق رفتنهای ممنوع
جلسهی گذشته مصداقهای بخش ممنوع را گفتیم که اوّل اینکه از ورود به مکانهای ممنوع، چه عمومی و چه خصوصی، خودداری کنیم. گاهی ورود به مکانهای عمومی از مصادیق غصب محسوب میشود که علاوه بر جنبه حقاللهی، حقّ النّاس نیز محسوب میشود.
نکتهی دوم مکانها و مجالسی بود که اصلاً برای گناه طرّاحی شده است. گاهی اصلاً مکانی را به گناه اختصاص میدهند. اینهم از مواردی است که انسان باید از رفتن به آنها خودداری کند. حقّ پا این است که انسان به چنین جاهایی هرگز پا نگذارد و به سوی چنین جاهایی نرود. پارتیهای کذایی، قمارکدهها، مراکزی که اختلاطهای غیر شرعی در آن وجود دارد یا در آنجاها چیزهای حرامی مصرف میشود. این موارد از مصادیق مورد دوم به حساب میآید.
مورد سوم مجلس بدعت بود که رفتن به آنجا نیز حرام است. جاهایی که انحرافهای فکری در آن ترویج میشود، مسائلی به نام دین خدا در آنجا مطرح میشود که هیچ ربطی به دین ندارد؛ مثل مجالس فرقههای انحرافی. این مورد را توسعه دادیم به مواردی که در آنجا کلّاً حرفهای انحرافآمیز گفته میشود و شبهات به وجود میآید؛ مانند مجالس گروههای منحرف و معنویّتهای جعلی و عرفانهای کاذب که متأسفانه مقداری فراگیر شده است. به بیان امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام)، کسی که به این مجالس رود، به منزلهی کسی است که برای نابودی و هَدم اسلام تلاش کرده است.
مورد بعدی که انسان باید اجتناب بکند و پاهایش را حفظ کند از اینکه در چنین مسیری وارد شود، حرکت به قصد انجام گناه است. مثال شاخص آن سفر حرام است که در سفر حرام، نماز تمام است؛ زیرا انسان مسافر محسوب نمیشود. این مطلب نشانهی بسیار مهمی است از اینکه انسان وارد یک مسیر بسیار خطرناک شده است. یک قاعده هم داریم: مقدّمهی انجام هر حرامی، حرام است. از جمله مقدّمات انجام یک گناه، رفتن به مکان آن گناه است. در این صورت انسان از پاهای خودش استفاده کرده برای اینکه خودش را جهنّمی کند. اگر پردهها کنار رود و چنین شخصی بتواند ببیند که چه میکند، میبیند که هر قدمی را که برمیدارد، قدم بعدی را در جهنّم میگذارد. البتّه ما غافلیم و فقط ظاهر مسئله را میبینیم. انسانی که به مکان گناه میرود، از قوا و پاهایی که متعلّق به او نیست، در مسیر انجام معصیت خالق بدن و پاهایش استفاده میکند.
برای این مورد میشود مصداقهای فراوانی را ذکر کرد. مثلاً ما قصد کنیم که بندهای از بندههای خدا را اذیت کنیم. اگر کسی بپرسد که کجا میروی، اگرچه به زبان هم نگوییم، ولی پاسخش این است که میرویم مؤمنی را آزار دهیم، آبرویی را بریزیم، غیبت کسی را مرتکب شویم، اختلافافکنی کنیم، آتش اختلافی را بین زن و شوهری یا در خانوادهای یا در جمعی دوستانه روشن کنیم. در این بخش قرآن کریم تعبیر خیلی تندی دارد و میفرماید: «وَ لَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ، هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ؛[1] و از هر قَسَمخورنده فرومايهاى فرمان مبر [كه] عيبجو است و براى خبرچينى گام برمىدارد». «مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ» سخنچینی است که راه افتاده تا سخنچینی کند و حرف افراد را پیش یکدیگر مطرح کند. یک عده اصلاًً کارشان این است که دائم حرف اشخاص را میگیرند و نزد دیگران میبرند. البتّه این نکته را هم باید اضافه کنیم که در زمان ما اینگونه گناهان آسانتر شده است و لازم نیست طرف از پاهایش استفاده کند؛ بلکه با سفر بر امواج و استفاده از یک گوشی، مسیری را که اگر میخواست پیاده برود تا آن آتش را روشن کند باید یک سال میرفت، طی چند ثانیه میپیماید.
اینکه انسان از پاهایش استفاده کند برای اینکه معصیتی را انجام دهد ـ هر نوع معصیتی باشد ـ از همان قدم اوّلی که برمیدارد، در مسیر آتش قدم برمیدارد و مقدّمات افتادن خودش را در بیچارگی و بدبختی فراهم میکند.
البتّه اینجا یک یادآوری هم مناسب است. این گامها، گامهای شیطان است که قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ؛[2] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد». چنانچه چشم باز شود، انسان میبیند که شیطان از جلو حرکت میکند و با وسوسهانگیزی خود، شخص را پشت سر خودش میبرد. رشتهای به گردن او انداخته و افکار پلید، وسوسهها و تشویقهای شیطانی، او را با خودش میبرد تا به آن مجلس گناه یا به آن مقصد آلوده برساند. این میشود «خُطوه»های شیطان. «خُطوات» جمع «خُطوه» است که در قرآن کریم در چند مورد آمده است. خُطوه به معنای گام است. شیطان انسان را گامبهگام میبرد تا به شرایط خطرناک افتادن در دام معصیت و گناه برساند.
شخصی که وارد چنین وادی خطرناکی شده، اگر به خودش بیاید و در هر جای این مسیر توقّف کند، هرچند چند گامی خِلاف ادب بندگی برداشته، ولی برگردد و از انجام آن گناه به هر دلیل باز بماند، گناهی برایش نوشته نمیشود. ممکن است دلیلش پشیمانی باشد که توبه است و خدای متعال او را میبخشد. ممکن است پشیمانی نباشد و عامل دیگری پیش آمده که نتوانسته برود. مثلاً کسی سر راهش قرار گرفته و او را برگردانده است. یا اینکه به عنایت الهی توجّهی در قلبش پیدا شده و خدای متعال دستش را گرفته و او را از رفتن به آن مجلس گناه باز داشته است. به هر ترتیب، به هر علتی که به مجلس گناه نرفته، انشاءالله و به لطف خدای متعال اگر خباثت درونی نداشته باشد، گامهایی را که برداشته برایش گناه نمینویسند. در روایات داریم که اگر شخص نیّت گناه را داشته باشد، قدمهایی هم برای این منظور بردارد، ولی هنوز آن گناه را مرتکب نشده، از انجام آن باز بماند؛ یا پشیمان شود یا وضعیتی پیش آید مثلاً مادر یا پدرش صدایش زد و او را برگردانند، خدای متعال و کریم، این قدمهای بدی را که برداشته، برایش محاسبه نمیکند؛ مگر اینکه باطناً خیلی وضعش خراب شده باشد.
نکتهی بعدی در عنوان عمومی حقوق اینکه حضرت فرمودند: «مَا لَا يَحِلُّ لَكَ» جا یا سفری که برای تو حلال نیست، نروی. یکی از مصادیق سفرهای حرام، سفر به جایی است که مورد نهی پدر و مادر باشد. اگر پدر و مادر، انسان را صریحاً از رفتن به سفری نهی کنند، هرچند سفر حلال و حتّی مستحبّی باشد، آن سفر حرام میشود. چنانچه انسان به چنین سفری برود، نمازش تمام است؛ چون سفر معصیت است.
مصادیق رفتنهای مکروه
بخش بعدی این بود که حضرت فرمودند نکند پاهایت را مرکب خودت قرار بدهی برای اینکه بروی در مسیری که باعث خفّت و خواری تو بشود. به عبارت دیگر، استفاده از پا در مسیر مکروه است. مواردی که حلال، ولی مکروه است. راهی که روندههایش خوار و خفیف میشوند و شخصیّت انسان را کاهش میدهد. نمونههای فراوانی دارد؛ زیرا عنوان عمومی است. مصداقهایش به خود ما سپرده شده. باید بررسی کنیم که کدام مسیرها است که اگر برویم، شخصیّت ما آسیب میبیند. انسان گاهی به جاهایی می رود که رفتن به آن جاها حرام نیست، مثلاً مسیری است که آنجا شما کار هم نداری، وظیفهی واجبی نداری که آنجا بروی، منتها مسیر شلوغ است و در آنجا رعایت محرم و نامحرم نمیشود؛ مثل بعضی از مناطق بازار. همه به هم تنه میزنند و انسان نمیتواند آنجا مؤدّبانه حرکت کند تا وقار و حیایش حفظ شود. یک وقت کار واجب و ضروری داریم و ناچاریم به آنجا برویم. امّا یک وقت واجب نیست و این کار را میتوانیم یک وقت خلوت انجام بدهیم. در این صورت بهتر است که به چنین جایی نرویم.
مورد دیگر رفتن برای دیدار با آدمهای پست و درخواست از آدمهای لئیم است که در دیدار با آنها شخصیت انسان خورد میشود. گاهی شما مسیری را میروید تا چیزی را به دست بیاورید و نیازی از نیازهای خود را برطرف کنید؛ ولی این درخواست از کسانی مطرح میشود که باعث میشود آدم خورد بشود. حضرت فرمودند: پاها را مرکب قرار نده در مسیری که رفتن در آن باعث کاهش شخصیّت تو میشود و به عزّت نفْس، کرامت و بزرگیات لطمه بخورد. در آن مسیر با کسانی مجالست پیدا میکنی که خورد میشوی و شخصیّتت کاهش پیدا میکند. فرض بر این است که آنجا گناه اتّفاق نمیافتد. بحث معصیت نیست، بحث بیادبی است، بحث بیمروّتی است، بحث بیوفایی است، بحث عدم رعایت شخصیت انسان است. با کسانی که زبانها و حرکاتشان نامناسب است، رفتوآمد نکنید. در بعضی مجالس برخی افراد برای تطهیر خود از انسان استفادهی ابزاری میکنند، حالا یا از اسم یا از تدیّن انسان، این حضورها و رفتوآمدها میتواند ذیل آن عنوان عمومی قرار گیرد. حضرت فرمودند پاهای خودت را مرکب قرار نده برای رفتن به جاهایی که باعث کاهش شخصیّت، قدر و قیمت تو میشود. برای این عنوان میتوان مصداقهای فراوانی یافت.
حق دوم پا: حرکت در مسیر دین
نوبت میرسد به حقّ دوم که حضرت فرمودند با این پاها در مسیر دین گام بردار که این، فصل بعدی عرائض ما است. حفاظت حق نخست است. اجازه نداری جایی بری که شخصیتت کاهش پیدا بکند. انسان مؤمن اجازه ندارد خودش را کوچک کند. مؤمن عزیز است؛ زیرا خدا به او عزّت داده و این عزّت امانتی است نزد او که باید حفظش کند. کرامت شخصیّت، بزرگی، شأن و منزلت انسان باید حفاظت شود. لذا امام فرمودند نکند پاهایت را مرکب بکنی و بروی به جاهایی که خورد، خار، خفیف و ذلیل بشوی. یا به خاطر طبع آن جاها یا علل دیگر، مثلاً ازدحام، شخصیّت انسان کاهش یابد. وامصیبتا از اینکه انسان با پاهای خودش برود به جاهایی برود که حلال نیست و خدای متعال ورود به آن مجالس و اماکن و سفرها را برای انسان حرام کرده باشد.
جملهی بعدی، جملهی بسیار زیبایی است. امام (عَلَیهِ السَّلَام) میفرمایند: «فَإِنَّهَا حَامِلَتُكَ وَ سَالِكَةٌ بِكَ مَسْلَكَ الدِّينِ» خیلی تعبیر زیبایی است. فرمودند این پاها را خدای متعال قرار داده تا تو را حمل کنند و شما را ببرد در راه دین. یعنی راه رضای خدای متعال و انجام وظیفهی بندگی. این پاها چنین هنری دارد که تو را در این مسیر پیشگام کند و تو از سایر کسانی که در این مسیر قدم برمیدارند، جلو بیفتی و سبقت بگیری.
حرکت، سرعت، سبقت
در قرآن کریم تعبیر زیبای سرعت آمده است. از ما خواسته شده که قیام کنیم. قرآن کریم میفرماید: «قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ؛[3] خاضعانه برای خدا به پا خیزید». این پاها این امکان را به ما میدهد که از جا بلند شویم. بعد به ما میگوید حرکت و به سوی خدای متعال هجرت کنید: «وَ مَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِراً إِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی اللهِ؛[4] و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانهاش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خدا است». از ما خواسته شده که به سوی خدای متعال، انجام وظیفههای دینی و کارهای خوب و شایسته، حرکت و هجرت کنیم. بعد میفرماید حالا که حرکت کردی، نوبت سرعت گرفتن است: «سَارِعُوا؛[5] بشتابيد». به این هم اکتفا نمیکند، میگوید حالا که سرعت گرفتید، سبقت بگیرید: «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ؛[6] پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد». خیلی جالب است، میفرماید: برخیزید، حرکت کنید، سرعت بگیرید، سبقت بگیرید. خدای متعال این پاها را داده است تا برخیزیم، به سوی رضای او حرکت کنیم و در این مسیر شتاب کنیم. رفتن عادی مطلوب نیست؛ بلکه سرعت بگیرید. به این مقدار هم اکتفا نکنیم و از کسانی که در مسیر حق حرکت میکنند، سعی کنیم سبقت بگیریم. جادّه و صراط مستقیم بهقدری وسیع است که همه میتوانند اوّل شوند.
این راه راهی نیست که تو برای اینکه بخواهی از دیگران پیشی بگیری و جلو بیفتی، کس دیگری را بزنی و مثلاً پشت پا بیندازی او زمین بخورد، عقب بماند تا شما بتوانی بروی. پس پاها امکان سبقت گرفتن را برای ما فراهم کردهاند. «وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللهِ» البتّه اینجا باید از خدای متعال یاری بخواهی و کمک بگیری.
بعضی از مصادیق بسیار زیبای رفتن به راه دین عبارتند از: آنجایی که انسان برای علم آموختن میرود، آنجایی که میرود برای دفاع از کیان اسلام، آنجایی که میرود برای مرزبانی در راه خدا، آنجایی که حرکت کرده به فرمان ولیّ الهی، آنجایی که حرکت میکند برای اینکه حاجت انسان مؤمنی را برطرف کند، آنجایی که حرکت میکند تا به دیدار انسان مؤمنی برود، آنجایی که حرکت میکند تا حقّ مظلومی گرفته بشود، آنجایی که حرکت میکند تا صله رحم انجام بدهد، آنجایی که به مسجد میرود. اینها همه عناوین بسیار زیبایی هستند در روایات ما به آنها اشاره شده است.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی این رفتنهای در مسیر رضای خودش را روزی همهی ما قرار بدهد و با پاهایی سالم به سوی کارهای خوب شتاب کنیم؛ انشاءالله.