مباهله، عیدی برای امّت اسلامی
روز بیست و چهارم ذی الحجّه روز مباهله است که بعد از چهار عید شناختهشده در امّت اسلامی، حقیقتاً از اعیاد بزرگ ما است. روز مباهله روز شادمانی امّت اسلام و همهی دوستان اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلَام) است. در بعضی از روایات بیست و پنجم ذی الحجّه روز مباهله معرّفی شده است. برنامههایی برای روز مباهله ارائه شده است؛ مخصوصاً یک دعای فوق العاده عمیق، جذّاب و سراسر نور و توحید از امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) که با حسّ و حال دعای سحر ماه مبارک رمضان مطابقت دارد و خیلی جذّاب است. دعا با این تعبیر زیبا شروع میشود: «اَللَّهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ مِنْ بَهاَّئِكَ بِاَبْهاهُ وَ كُلُّ بَهاَّئِكَ بَهِيُّ؛ خدايا از تو میخواهم به درخشندهترين مراتب درخشندگيات که تمام مراتب آن درخشنده است». بخشهای فوق العاده عجیبی دارد و در توحید خیلی اوج میگیرد. در بخش پایانی این دعای نورانی درخواستهای بسیار عالی و سعادتآفرین مطرح میشود. نمازهایی نیز در این روز وارد شده است.
سورهای برای خانواده
روز بیست و پنجم روز نزول سورهی مبارکهی هل اتی نیز است که با خوشسلیقگی به عنوان روز خانواده نامگذاری شده است. سورهی مبارکهی هل اتی یا انسان یا دهر، با اسامی گوناگونی که دارد، از سورههای خیلی زیبای قرآن کریم است؛ هم از نظر ساخت سوره و هم اشارتهای آن و هم جلوههای ویژهای که در این سورهی نورانی گنجانده شده است. توصیه شده که مؤمنین به خواندن این سوره مداومت داشته باشند و همّت بکنند.
امیدواریم که همهی خانوادههای عزیز ما تلاش کنند با الهام از این روز عزیز، خودشان را به خانوادهی تراز اسلام که خانوادهی امیرمؤمنان علی (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) است، نزدیک کنند. آن شاخصها و ویژگیها را شناسایی کنند و یک نوع خودسازی جمعی همهمان داشته باشیم که هر روز بیشتر به آن تراز نزدیک شویم.
حقوق دست
1. خودداری از دست یازیدن به حرام
در رسالهی حقوق امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) و در مورد بحث حقّ دست، حضرت فرمودند: «وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ؛ حقّ دست تو این است که دست تو هیچگاه به سوی آنچه که برای تو حلال نیست گشوده نشود» که اگر چنین شود، دو اتّفاق میافتد: «فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَيْهِ مِنَ اللهِ الْعُقُوبَةَ فِي الْأَجَلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِي الْعَاجِلِ؛ که آن مایه کیفر خدا در قیامت و سرزنش مردم در دنیا است». نتیجهاش این میشود که در آخرت مبتلا به عقوبت الهی میشوی، در دنیا هم با سرزنش مردمان مجازات خواهی شد. این در باب حقّ اوّل که حفظ دست از ورود به محارم است.
2. انجام واجبات
حقّ دوم دست این است: «وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْهَا؛ و آن را از چيزهايى كه خداوند بر آن واجب كرده فرو نبندى». «تَقْبِضَهَا»، یعنی قبض کردن، امساک و انجام ندادن. نکند آنجایی که خدای متعال انجام کاری را با این دستها بر تو واجب کرده، کوتاه بیایی و دستت را ببندی و از اقدام خودداری کنی.
الف) بیعت
برخی از این موارد جنبهی استعارهای دارد؛ ولی همچنان کاربردهای زیبای خودش را دارد. یکی عبارت است از اینکه انسان دست بیعت با ولیّ خدا داشته باشد. پیام پر فروغ غدیر خُم و بیعت با امیرمؤمنان علی (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) را پشت سر گذاشتیم. همهی عزیزان میدانند که در آن روز پیامبر همهی حاضران در آن صحنه را دعوت کردند برای اینکه خدمت علی (عَلَیهِ السَّلَام) ولیّ الله الْاَعظم شرفیاب شوند و با او دست بیعت دهند. مردان مستقیماً دست میدادند و خانمها دستشان را در تشت آبی میگذاشتند که دست مبارک امیر (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در آن بود. اگرچه الان شیوهی بیعت تا حدّی تغییر کرده و با شیوههای دیگری انجام میشود، ولی از آن معنا ما باید استفاده کنیم؛ یعنی انسان مؤمن باید همواره در بیعت با ولیّ خدا باشد و دست اطاعت، وفاداری و یاری به حجّت خدا داده باشد و وظیفهی خودش را در خدمت و یاری ولیّ خدا به شایستگی انجام دهد.
ب) یاری ولیّ خدا
عنوان دوم نصرت است. از جمله حقوق واجب دست، عبارت است از یاری کردن دین و ولیّ خدا؛ آنجایی که انسان فراخوان میشود برای اینکه در خدمت باشد. مثالش را هم از قرآن کریم و از زبان حضرت عیسی بن مریم (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام) بیان میکنیم؛ آنجایی که فرمود: «مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللهِ؛[1] ياران من در راه خدا چه كسانند؟ حواريون گفتند: ما ياران [دين] خداييم». یک معنای مستقیم و یک معنای استعاری دارد. معنای استعاریاش هر نوع یاری کردن است؛ زیرا معمولاً اقدام ما به دستان ما نسبت داده میشود؛ ولی یاری کردن در روایات ما مرحلهی زبانی و عملی دارد. دست مظهر همهی اقدامات، غیر از کلام و سخن است که ما در یاری دین و حجّت خدا انجام میدهیم.
ج) یاری مؤمنان
مطلب دیگر، یاری مؤمنان است. اگر انسان مؤمنی کمکی بخواهد، برای کمکرسانی او باید دست ما به میدان بیاید و حرکت کند. مخصوصاً در شرایطی که این کمکخواهی منحصر میشود به اینکه شما به او کمک کنید و کس دیگری نمیتواند به فریادش برسد. چنانچه این کمک برای شما ممکن باشد، واجب میشود بر عهدهی شما که به میدان یاری و کمک آن انسان مؤمن بروید؛ مخصوصاً در مورد مؤمنان ستمدیده و مظلوم که کمک و یاری میخواهند. آنجا انسان مؤمن باید به میدان برود و به ویژه از دست خودش برای یاری مؤمن مظلوم و ستمدیده و یاریجو استفاده کند.
د) خدمت به والدین
نمونهی سوم، خدمت به پدر و مادر است. در خدمت به پدر و مادر دستها باید مشرّف شوند. بعضی از خدماتی که انسان باید برای پدر و مادرش انجام دهد، به وسیلهی دستها صورت میگیرد. وقتی پدر و مادر فرمان میدهند که به آنها خدمت کنیم، باید به میدان برویم و آهنگ خدمت به آنها را داشته باشیم. چه چیزی بهتر از اینکه دستهای ما در وظیفهگذاری و انجام خدمت نسبت به پدر و مادر قرار گیرد؟
ه) پرداخت نفقه
مثال دیگر نفقهی واجب است. بر عهدهی ما است که در برخی موارد انفاق واجب داشته باشیم. برای مردان نسبت به همسر و فرزندان است. همچنین نسبت به پدر و مادر وظایف خاصّی در این بخش وارد شده که باید از عهدهی آنها برآییم. در این زمینه ممکن است لازم باشد برای اینکه بتوانیم از عهدهی نفقه، هزینه و رسیدگی مالی بربیاییم، کار کنیم که گاهی این کار با دست مرتبط است. باید دست به میدان رود تا از برکت و رزق الهی نصیبی بیاورد و این نصیب را در بخش واجب هزینههای زندگی خانواده و کسانی که دربارهی آنها وظیفهی واجب داریم، قرار دهد. بنابراین آن مقدار کار هم برای انسان واجب میشود تا بتواند نفقهی واجبی را که بر عهدهاش است، بپردازد.
و) جهاد
نکتهی بعدی از مصداقهای واجب، جِهاد در راه خدا است که عمدتاً این تعبیر در عصر غیبت جنبهی دفاعی دارد. ما دفاع هشتساله را پشت سر گذاشتیم که از مصادیق روشن این بحث است. حضور در میدان علیه دشمنان خدا و در دفاع از کیان اسلام، نوامیس مسلمانان، جان و اموال مؤمنین، جزء اقدامهای واجبی است بر عهدهی کسانی که توان داشته باشند و امکان حضور در صحنهی دفاع برای آنها فراهم باشد. عمدهی این اتّفاقات به وسیلهی دست میافتد. در قدیم جهاد فقط با دست صورت میگرفت. امروزه ممکن است از ابزارهای پیشرفتهای استفاده شود؛ ولی همچنان دست در جِهاد در راه خدا حرف اوّل را میزند.
ز) وضو
مثال بعدی وضو گرفتن است. در خود نماز مثالهایش را دارید، چه در سجده به طور خاصّ و چه در رکوع. دست جزء مواضع هفتگانهای است که در سجده به نحو واجب باید به کیفیّت خاصی روی زمین قرار گیرد.
ح) حج
در حج نیز دستهای ما نقشآفرینی خاصّ خودش را دارد.
مجموعهی این موارد و مواردی از این قبیل حقّ دوم را تشکیل میدهند. بنابراین مجموعهای از اقداماتی که بر عهدهی ما واجب است و در انجام آن واجب دستها سِمَت دارند، در چنین حقّ واجب دستها است که باید به وسیلهی ما ادا شود و از دستهایمان در آن مسیر به شایستگی استفاده کنیم.
پس حقّ اوّل دست خودداری از اقدام به محارم و حقّ دوم، عدم دستکِشی است از آنچه خدا بر ما واجب کرده؛ خصوصاً آنجایی که دست میتواند نقش ایفا کند و مسئول و فاعل اصلی است.
3. تکریم دستها
حقّ سوم طبق ترتیب رسالهی نورانی حقوق امام سجاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) این است: «تُوَقِّرَهَا بِقَبْضِهَا عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا يَحِلُّ لَهَا؛ فرو بستن از بسيارى چيزها كه (حتى) برايش مباح است». تعبیرها خیلی زیبا است. «توقیر»، وقار بده و تکرمیش کن به اینکه از بسیاری از کارهای حلال دست بکشی. خیلی از چیزها برای تو حلال است، امّا متناسب نیست. این فراز به پرهیز از اقدامات ناپسند و مکروه اشاره دارد.
مسئلهی کلیدی این است که انسان مؤمن باید عزّت، شخصیّت و آبرویش را حفاظت کند از هر کار و اقدامی که دست یازیدن به آن سبب کاهش شخصیّت انسان شود و کاهنده و مغایر کرامت است. این کاهش، کاهش عرفی یا کاهش شرعی است. البتّه کاهش عرفی هم خیلی وقتها جنبهی شرعی پیدا میکند. مثلاً بعضی از کارها را اگر در حضور دیگران انجام دهیم، جمع آن را نمیپسندد و یک نوع ضربهی شخصیّتی برای ما محسوب میشود. نمونههایی است که به صورت مستقیم در شرع انور پرهیز داده شده است؛ منتها نه پرهیزی که در حدّ حرام باشد، بلکه برای شما پسندیده نیست. یعنی انسان دچار لطمهی شخصیّتی و حیثیّتی نزد مردمان و بالاتر، نزد خدای متعال و اولیائش میشود.
کارهایی که به کرامت دست خدشه وارد میکند
1. معاملات مکروه. چون عمدتاً دست در آن دخالت دارد، ما اینجا دربارهاش صحبت میکنیم. وارد شدن در معاملاتی که شبهه است، حرام نیست؛ ولی ممکن است در آن مفسدههایی وجود داشته باشد. بنابراین بهتر است از موارد شبههناک نیز پرهیز شود.
2. بازیهای لغو و بیهودهای که با دست انجام میشود. بازیهایی که نه فایدهی علمی دارد و نه تفریح سالمی محسوب میشود و رشدی در آن نیست.
3. نواختن موسیقیهای مکروه و لغو. موسیقی حرام که تکلیفش واضح است؛ خدا نکند دستی به آن آلوده شود که عقوبتش خیلی سنگین است. موسیقیهایی که یا مشتبه است یا بیفایده و لغو است. کسی با دستش چنین آلاتی را بنوازد، گرفتار این نوع عنوان شده است.
4. نوشتن مطالب سبک و ناپسند. ایمیل، پیامک و مقاله فرقی نمیکند؛ چون آنها هم با دست انجام میگیرد. حالا یا مستقیم مینویسید یا تایپ میکنید؛ فرقی نمیکند. مطالب جلف و سبک و چیزهایی از این قبیل که با شخصیّت شما و دستی که خدای متعال خلق کرده هماهنگی ندارد.
5. تقاضاهایی که باعث کاهش شخصیّت انسان میشود نیز از همین قبیل است. در فرهنگ اسلامی دست برتر دست دهنده است. فرمودهاند همیشه شما باشید که کرامت دارید. درخواستها باید کم، به ضرورت و به مقدار نیاز باشد؛ حتّی در محیط دوستانه و خانواده. طوری نباشد که از این و آن بخواهد بگیرد، بلکه خودش کارهای خودش را راه بیندازد و کمتر تقاضا داشته باشد و دست گیرنده داشته باشد، آن هم به نوعی کراهت میشود برایش تصوّر کرد.
6. گرفتن دست همسر در مکانهای عمومی با کیّفیتی خاصّ. گاهی شما بچهای همراهتان است، در یک محیط عمومی باید دستش را بگیرید که آسیبی نبیند. چنانچه در یک محیط عمومی شرایط سختی حاکم باشد، شما باید به همسرتان نیز کمک کنید و دستش را بگیرید و حتّی حفاظتش کنید. مثلاً در شلوغی یا در مترو یا در اتوبوس هستید یا همسرتان بیمار است. در این مواقع باید حریم بگیرید و نگهش دارید. اینها که واضح است. منتها مدلهایی که اخیراً باب شده، arm in arm و دست در دست که متأسفانه دارد عادی هم میشود، در جامعه و فرهنگ ما سبک و جلف است. برخی جوانان دست خانمشان را میگیرند و با هم میگویند و میچرخند و میخندند. این کار کراهت دارد؛ چون آسیب اجتماعی دارد. انسان دست همسرش را بگیرد و در محیط سنگین و آراستهای قدم بزند و با هم گفتگو کند؛ جایی که اختلالی به سطح عفّت و فضای عمومی نداشته باشد. این، پسندیده است. البته اگر به این افراد تذکر بدهید، میگوید: همسرم است. اگر غیر از این باشد که حرام است. اینکه شما به همسرتان ابراز محبّت کنید، مورد عنایت خدای متعال است که در بخش حقّ اوّل دست قرار میگیرد؛ امّا به کیفیّتی که در کنارش آسیب اجتماعی درست نکنیم. منزلت و کرامت یک بانو و فرد مسلمان نباید بیرون از خانه زیر سؤال برود. شاید بعضی از زوجهای جوان فکر کنند اگر به همدیگر به این شکل و در معرض عموم محبّت نکنند، در حق همسرشان کممحبّتی کرده و عقبافتاده محسوب شوند. در حالی که باید در خلوتشان تمام محبّتشان را بذل همدیگر کنند و در ظاهر اجتماع ایجاد مفسده نکنند.
4. انجام مستحبات
حقّ چهارم ذیل همان عبارت زیبای «وَ لَكِنْ تُوَقِّرَهَا» است؛ منتها سمت بعدی ماجرا است که امور مستحب است. «وَ لَكِنْ تُوَقِّرَهَا» یکی این بود که دست را حفظ کنی از انجام خیلی از کارهایی که برایت حلال است، ولی شایسته نیست. اینجا میفرماید: «وَ بَسْطِهَا إِلَى كَثِيرٍ مِمّا لَيْسَ عَلَيْهَا؛ گشاده داشتن آن در بسيارى از مواردى كه بر آن واجب نيست (ولی مستحب است)». یعنی دست را باز کنید در انجام کارهایی که مولای کریم بر شما واجب نکرده، ولی میپسندند و موجب کرامت است. انجام این کارها باعث شخصیّت شما در پیشگاه خلق و خالق میشود.
خواجه چون بیلی به دست بنده داد، بیزبان معلوم شد او را مراد، دست هم چون بیل اشارتهای او است، آخِراندیشی عبارتهای او است.
شعر لطیفی است. میگوید وقتی مولایی دست بنده یا شاگرد خودش بیل میدهد، نیازی نیست به زبان چیزی بگوید؛ یعنی بفرما مشغول به کار شو. بعد میفرماید که دست، دستِ همچون بیل، اشارتهای او است. اینجا بدون اینکه چیزی به شما گفته باشند، خدای متعال دو دست باکفایت به شما داده که آن را به کار بگیری و ازش استفاده کنی و دنیا و آخرت خودت را آباد کنی.
حقّ چهارم مجموعهای از امور شایسته و مستحبّی است که خدای متعال و بندگان میپسندند و هر کسی که مشغول چنین اقداماتی شود، نزد پروردگار متعال شریف و عزیز و بزرگ میشود و خدای متعال برای او نزد مردم جایگاه و محبوبیّت قرار میدهد. به چند نمونه از این کارها اشاره میکنیم.
الف) انجام مستحبّات وضو و نماز
وضو واجب است، ولی مستحبّاتی هم دارد. نماز نیز مستحبّاتی دارد؛ ازجمله بالا آوردن دستها در تکبیر که «زِینَتُ الصَّلَاة» است. در تکبیر تکبیرة الاحرام نیز مستحب است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ؛[2] پس (به شكرانه آن) براى پروردگارت خضوع كن و نماز بخوان و (در تكبير آن) دستها را تا گلوگاه بالا بر (يا شتر قربانى كن)» این زینت و ادب در نماز است.
از دیگر نمونههایش، کیفیّت قرار گرفتن دست در حالت ایستادن و نشستن در نماز است که با جزئیّات در رسالهها آمده است. همه به عنوان امور مستحب است که ذیل همین عنوان عمومی قرار میگیرد.
ب) خیررسانی به دیگران
بخش دوم عبارت است از خیررسانی و خدمت به دیگران و انفاق. دست مؤمن دست خیر، برکت، لطف، احسان، انفاق و عطا کردن است. جالب است که گفتهاند دست چپ مؤمن هم یمین است و خیر و خوشی از آن صادر میشود. یکی از بزرگترین کارهای خوبی که ما با دستهایمان میتوانیم انجام دهیم، عبارت است از اینکه مراقب باشیم دستمان به کسی آسیب نزند. پیامبر اسلام میفرماید: «اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ؛[3] مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او سالم و آسودهاند». اینکه مردم از انسان احساس امان کنند و در سلامت باشند، خودش یک کار خوب و بزرگ است. انجام کارهای خیری که با دست انجام میشود، خیلی مطلوب است. به طور مثال اینکه شما به تشنهای آب بدهید، خیلی مطلوب و فوق العاده است. کسی عطشی دارد، شما یک جام آب خنک و گوارا به او دهید. خدا میداند چقدر در معرض لطف و عنایت الهی قرار میگیرید!؟ اِطعام نمونهی دیگرش است. کسی که گرسنه است، انسان به او غذا بدهد. لازم نیست حتماً فقیر و مسکین باشد. ممکن است وضعیّت مالی خوبی داشته باشد، ولی خود این اطعام و سفرهداری، از چیزهایی است که فوق العاده مطلوب است. به قدری که خدای متعال یک سوره، یعنی سوره انسان را در حقّ برگزیدگانش به این مناسبت نازل میکند و میفرماید: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً؛[4] [همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مىكردند و از روزى كه گزندِ آن فراگيرنده است مىترسيدند و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند. ما براى خشنودى خداست كه به شما مىخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم».
خدای متعال اِطعام را دوست میدارد؛ زیرا غذا دادن به دیگران و سِقایت، یعنی آب دادن، حیاتبخشی است که کار خود خدای متعال است. منتها دربارهی مسکین و کسی که نیازمند و گرسنه است، به خاطر اینکه نمیتواند قوت و غذایش را تأمین کند، زیبایی و عظمت دیگری پیدا میکند. در ذیل ماجرا و داستانی که برای اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلَام) پیش آمد، شب اوّل مسکین، شب دوم یتیم، شب سوم اسیری مراجعه میکند که هر چه داشتند، همه را در راه خدا دادند. کلمهی «عَلَى حُبِّهِ؛[5] و به [پاس] دوستىِ [خدا]» بنا بر بعضی از تفاسیر این است که با اینکه به این غذا احتیاج داشتند، آن را به نیازمندان دادند. «وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛[6] هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد». خودشان گرسنه بودند، اما ایثار کردند.
نگاه اهل بیتی این است که حتّی اگر روزه باشی، افطارت را به نیازمندان بدهی. نتیجهاش این نگاه نزول این سورهی مبارکه شد با کیفیّتی که قصّهاش واقعاً تکاندهنده است. به این سوره مراجعه کنید و از نکتههای لطیف و مجموعهای از زیباییها که تابلوهای فوق العاده جذّاب و زیبا دربارهی اهل بیت عصمت و طهارت در این سورهی نورانی ترسیم کرده، فیض ببرید.
کمکرسانی به دیگران و گرهگشایی از کار دیگران، یک مورد واجب دارد و آن هنگامی است که مؤمنی از شما کمک میخواهد و نجات او منحصر است به اینکه شما کمکش کنید. از شما هم برمیآید که به او یاری برسانید. در آن صورت کمک به او واجب میشود. امّا هنگامی که دیگران هم هستند و کار او را راه میاندازند، باید سبقت گرفت. کسی که به میدان میآید و میبیند کسی افتاده، نمیایستد دیگران کمکش کنند. سبقت میگیرد برای اینکه کمکش کند. کسی میخواهد باری را بلند کند، منتظر است و کمک میخواهد، شما هستید که جلو میافتید و او را کمک میکنید. شخصی کنار خیابان ایستاده، بنزین خودرویش تمام شده. شما هستید که میایستید، میروی جلو و اقدام میکنی. دهها و صدها مثال دیگر میتوان زد.
در اینجا آیهی لطیفی داریم که میفرماید: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛[7] و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى». خیلی این آیه لطیف است. میفرماید نه در انفاق اینقدر دستت را ببند که مثل کسانی شوی که دستشان را به گردنشان آویزان کرده و هیچ کاری از آنها ساخته نیست؛ یعنی بخیل نباش. طرف مقابلش هم این است که اینقدر هم گشادهدستی نکن که خود و خانوادهات در تنگنا بیفتید. اعتدال در این آیهی کریمه به زیبایی مطرح و ارائه شده است.
ج) آباد کردن
مثال سوم از مواردی که مستحب و مطلوب خدای متعال است که دستهای ما به میدان بیایند، کار و تلاش و تولید و سازندگی و عمران و آبادانی و امثال اینها است. طبعاً کار مفید ـ کاری که در خدمت اهداف عالی بشریّت است ـ باعث رشد و شکوفایی و رفاه مردم است، برآمده از نیرو و قوّت است. مثل اقدامی که کشاورزان عزیزمان انجام میدهند یا کسانی که در واحدهای صنعتی فعّالیّت میکنند یا در بخشهای فرهنگی، هنری، صنایع دستی و مواردی از این قبیل فعّالیّت میکنند.
خدای متعال انسان را خلیفهی خودش روی زمین قرار داده و از او خواسته است که آن را آباد کند: «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛[8] و شما را به عمران آن وا داشت». یعنی رسالت انسان روی کرهی خاکی آبادگری است. جالب است که پیامبر اسلام برای نشان دادن احترام دستی که در کار است، دست کارگری را که پینه بسته بود، بوسیدند. خاتم انبیاء و سیّد مرسلین به دست کارگر بوسه زد تا همه بدانند که کار چقدر مفید است؛ مخصوصاً کاری که با دستها انجام میشود؛ مانند آباد کردن، پیش بردن، نگاشتن، پی بردن به علم و دانش و انواع و اقسام کارهای مفید و لازم و ضروری.
د) کشیدن دست بر سر یتیم
در روایات ما «مَسْحُ رُؤُوسِ الْيَتَامَى؛ دست کشیدن سر بچهی یتیم»، خیلی مطلوب دانسته شده که حکایت از رسیدگی کریمانه و عاطفی دارد. اینکه انسان چیزی به یتیمان بدهد یا کاری برای آنها بکند، کافی نیست. خودت هم باید به میدان بروی و عواطف، عشق و احساساتت را ابراز کنی. آن وقت به عزیزی که در کودکی پدر از دست داده، رسیدگی کنی.
در این فرآیند خود ما نیز تربیت میشویم. در کلّ هر کار خوبی که ما دربارهی دیگران انجام میدهیم، احسانی که طرفش دیگران هستند، اوّل و آخِر بهرهبردار خودمان هستیم. دیگران واسطهای میشوند که این خیر به ما برسد. خدا کار او را راه میاندازد.
ه) کشیدن دست نوازش
مثال بعدی، دست مِهر، دست عاطفه، دست لطف و نوازش در خانواده است؛ مجموعهای از اقدامات که حکایت از مهر و صفا و محبّت و لطف در محیط خانواده میکند. خیلی وقتها از این دست ما به اندازهی کافی در ارتباطات درونی خانواده استفاده نمیکنیم. یکی جنبهی استعاری و مجازی داشت و دیگری واقعاً مباشر و مستقیم است. آقایانی که دوست دارند دست خانمهایشان را بگیرند، یا خانمهایی که علاقهمند هستند دست آقایانشان را بگیرند، در خانه کنار هم بنشینند و دست همدیگر را نگه دارند، به هم انرژی بدهند؛ مخصوصاً زوجهای جوان. اینجا جایش است.
در خانواده، در هر میزان که خدمتهای درون خانواده و اعضای خانواده دربارهی همدیگر پیش رود، در جامعه هم به همین ترتیب جلو میرود. منتها در جامعه یک مثال ویژه دارد که در روایات ما فوق العاده مورد تأکید قرار گرفته و آن مصافحه و دست دادن است. شما وقتی با برادر مؤمنت دست میدهی، مادام که دست شما در دست همدیگر است، گناهان شما میریزد و لطف خدا بر شما جاری میشود. ظاهراً در این دست رسیدن به دستها سرّی نهفته است. مؤمنان میتوانند هنگامی که به هم میرسند، سلام و احوالپرسی کنند و مصافحهای در کار نباشد. با این دست دادن است که محبّت منتقل، کدورتها برطرف و مغفرت الهی جلب میشود.
و) دست ادب
مصداق پایانی در این بخش، دست ادب است؛ دست ادب به سینه گذاشتن در برابر بزرگتر و حتّی در برابر کوچکتر. رهبر عزیزمان وقت ملاقات با مردم دستشان را در برابر مردم به سینه میگذارند. این دست ادب، فروتنی، مهر و عاطفه است و البتّه دستهایی که به نشانهی سلام حرکت میکنند نیز جزء این مصداق محسوب میشوند.
امام سجّاد (عَلَیهِ السَّلَام) این قطعه از رسالهی حقوق را با این جمله به پایان میرسانند: «فَإِذَا هِيَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِي الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ فِي الْآجِلِ؛ و چون دست تو در اين جهان بر (حرام) بسته ماند و (به حلال و مستحب) شرف افزود (و كريم و بخشنده شد) پاداش نيك در سراى باقى بر آن واجب آيد». اگر این کارهایی را که گفتم انجام دهی، شریف، بزرگ و عزیز میشوی. ضمن اینکه از بهترین پاداشهای الهی بهرهمند میشوی و دنیا و آخرتت آباد خواهد شد.
دستهایی که بوسیدنی هستند، عبارتند از: دست ولیّ خدا، دست پدر و مادر، دست مجاهدان در راه خدا، دست کارگر و دست معلّم خیر؛ کسی که به تو ادب، اخلاق و دین را آموزش میدهد. دست خودتان نیز وقتی که انفاق میکنید، بوسیدنی است؛ زیرا صدقه قبل از اینکه به دست سائل برسد، به دست خدای متعال میرسد.
خداوند تبارک و تعالی به حقّ امیرالمؤمنین و به حقّ ائمّهی هدی (سَلَامُ اللهُ عَلَیهِم اَجْمَعِین) به همهی ما توفیق دهد برای رسیدن به مدرسهی حسینی، دانشگاه حسینی و برای فرصت محرّم مهیّا شویم. الهی به حقّ دستهایی که نماد بیعت، یاری، وفا، عشق و ایثار است، یعنی دستهای ابالفضل (عَلَیهِ الصَّلَاة وَ السَّلَام)، از محرّم بهرهمند شویم.
1. آل عمران: 52.
2. کوثر: 2.
3. متقی هندی، کنزالعمال، ج1، ص89، حدیث 747.
4. انسان: 7 ـ 9.
6. انسان: 8.
7. حشر: 9.
8. اسراء: 29.
9. هود: 61.