بانویی همتراز ائمه (علیهم السلام)
ما اگر بخواهیم سرعت بیشتری در مسیر کمال داشته باشیم و از عهده موانع پیشرو به خوبی بربیاییم، یکی از بزرگترین الطاف الهی برای ما، مددی است که از طریق اولیاء خدا به ما میرسد. هر چه آن ولی در مقام ولایت بالاتر باشد، امداد و کمکش به دوستدارانش بیشتر خواهد بود. در سلسلهی اولیاء، نقش و جایگاه و ظرفیّت و عظمت زینب کبری (صَلَوَات الله وَ سَلَامُهُ عَلَیها) فقط با اولیاء کامل قابل مقایسه است. بانوی بزرگی که یادش پیشبرنده، شوقانگیز، حفاظتکننده و حامی است. امیدوارم چراغ یاد این بانوی بزرگ که حقّ حیات به عهدهی همهی دوستداران و ارادتمندانشان دارند، همیشه در دلهای ما روشن باشد و مردان و زنان و دختران ما انشاءالله در پرتو امدادهای معنوی این بانوی بزرگ رهسپار راه کمال، سعادت و خوشبختی باشند.
آثار یاد مرگ
از حقّ اعضاء، به آخرین حقّ ارکان بدن، حقّ غریزه رسیدیم. در حقّ غریزه اوّلین حق: حفظ از حرام و گناه بود. اوّلین و بهترین کمک در این باره، «أَعْوَنِ الْأَعْوَان؛ مددكارترين ياوران»، فرو بردن چشم یا «نِعمَ الوَرَعُ غَضُّ الطَّرف؛[1] چه پارسایی نیكویی است، چشمپوشی (از گناه)» است. دومین کمک کثرت یاد مرگ است؛ اگر کسی کثرت یاد مرگ داشته باشد، خدای این هدایا را متعال به او میدهد: صفای نفْس پیدا میکند، رقّت قلب، تقویت مراقبت و محاسبت، توبه را تقویت میکند، بیرغبتی به دنیا و کمرغبتی به دنیا و زهد به او عطا میشود، مهار نفْس امکانپذیر میشود، ارتباط با پروردگار تقویت میشود، تضرّع و گفتگو با خدا بهتر میشود، و موانع کمال کاهش پیدا میکند.
حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) فرموند: «مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ الله؛[2] هر كس زياد به ياد مرگ باشد خداوند او را دوست دارد»، اگر کسی از یاد مرگ بهرهی وافر داشته باشد محبوب خدا میشود، چون این یاد او را صیانت وحفظ میکند. کسانی که به هر شکلی مرتکب انواع معصیتها میشوند، به خاطر محروم بودن از این نعمت بزرگ است، ما در غفلت مرتکب گناه میشویم؛ وگرنه کسی که مرگش بهطور یقین جلوی چشمش باشد و با عنایت به اینکه میداند هر لحظهای ممکن است از راه برسد، مرتکب گناه نمیشود. هیچ شخصی از زمان مرگ خود با خبر نیست، حضور ما در این عالم فقط وابسته به یک نفس است که فرو میرود ممدّ حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات؛ ما فاصلهمان با مرگ بسیار نزدیکتر از آن چیزی که فکرش را میکنیم. لحظاتی که انسان نگاهش را رها میکند، آن لحظهای که به غریزهی سرکش در عرصههای گناه و معصیت میدان میدهد، آن لحظاتی که از مرگ غافل است؛ بهترین لگام برای این مرکب چموش یاد مرگ است. یاد مرگ نفْس امّاره را مهار میکند و مهارش را به دست خِرَد و عقل ما میسپارد. ای کاش ما فراوان یاد مرگ کنیم؛ اگر اوایل کراهتی باشد، سپس خواهیم دید که این یاد، چقدر شیرین و جزء جاری زندگی ما خواهد شد و برخلاف تصوّر اوّلیه، پیشبرنده و فعّالکننده انسان است. بهترین مدد برای مدیریت عمر، یاد مرگ است. هوای نفْس و غریزهی جنسی را منفعل میکند، امّا از طرف دیگر همهی خوبیها را برای ما فعّال میکند، دستیابی به قلّههای مرتفع کمال را تسریع میکند و برکات فراوان دارد. روح مجاهدت، فداکاری، ایثارگری، شجاعت، فتوّت و مردانگی را در انسان تقویت میکند. بعضی افراد بهخاطر این بخیل هستند که یاد مرگ ندارند. کسی بخیل میشود که خیال میکند در این دنیا برای همیشه میماند. اگر کسی بداند که مسافر است، بارش را سبک میکند و به دیگران به امانت میسپارد تا در قیامت به او برسانند.
راهکارهای کنترل غریزه جنسی
امام (عَلَیهِ السَّلَام) در باب بحث حقّ غریزه جنسی فرمودند: «وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ؛ كمك و تقويت آن نگهداشت»، برای حفاظت و مدیریت و حفظ غریزه در برابر حرام و معصیت کمک بگیرید، «مِمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ؛ آنچه بر تو حلال نيست»، چگونه؟ اوّل، «غَضِّ الْبَصَر فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ الْأَعْوَانِ؛ با چشمپوشى (از نامحرم)، زيرا (چشم فرو بستن) مددكارترين ياوران (در جلوگيرى از شهوت) است»، فروپوشی چشم از گناه و معصیت بهترین یار است؛ دوم، «وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ الْمَوْتِ؛ و (با) بسيار ياد كردن از مرگ»؛ و سوم، «وَ التَّهَدّْدِ لِنَفْسِكَ بِاللهِ وَ التَّخْوِيفِ لَهَا بِهِ؛ و تهديد نمودن خود از (عذاب) خداوند و ترساندن نفس از اوست».
امّا سومین کمک برای مدیریت و مهار نفس مهار و برای آنکه آنرا را در مسیر الهی قرار دهیم و از افتادن در دامهایی که در اطراف ما چیده شده، در امان باشیم، عبارت است از اینکه فرمودند: در برابر پروردگار متعال نفْسات را تهدید کن و او را از خشم خدا، از عقوبت الهی بترسان.
اهمیّت و ارزش خوف از خداوند
بحث این جلسه در ارتباط با مسئلهی بسیار مهم خوف است. نفْس تربیت نمیشود مگر براساس همین قاعده.
در فرهنگ قرآنی، با مراجعه به قرآن کریم با این دو واژه در کنار هم آشنا میشوید: خوف، رجا؛ بیم، امید. بیم و امید دو بال پرواز برای انسان مؤمن است، که هیچکدام به تنهایی ما را به مقصد نمیتواند برساند. گاهی اینقدر باید قرین هم باشند که در روایات دارد: مثل دو کفهی ترازو باشند، که یکی بیم و دیگری امید است؛ انسان مؤمن متناسب از هر دو نیرو میگیرد و بهرهمند میشود و به سوی مقاصد بزرگ و بهشت الهی پرواز میکند. قرآن کریم با تعبیر زیبایی میفرماید: «یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ؛[3] به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مىترسند»، این دوتا کنار هم است. انسان مؤمن تا بیکران، امید به رحمت الهی دارد، تا آنجایی که فرمودند اگر گناه همهی اهل عالم را کسی داشته باشد، باز هم حق ندارد از امید به فضل الهی و رحمت الهی ناامید شود.
از بزرگترین گناهان کبیره یأس از رحمت خدا است و اگر کسی به آن نقطه برسد و بگوید خدا مرا رها کرده، کاملاً در اختیار شیطان است.
از طرف دیگر، «یَخَافُونَ»، این ترس از عذاب، هجران و افتادن از چشم رحمت الهی، آنقدر مهم است که فرمودند: اگر کسی همهی حسنات اهل عالم را داشته باشد، در بین آنها اولیاء کامل هم هستند، باز هم باید نگران باشد و این ترس مقدّس را نباید از دست بدهد.
قرآن کریم نکتهی زیبایی را که در بیان نورانی و در نقشهی حیاتبخش رسالهی حقوق هست، برای ما آشکار میکند و میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى؛[4] و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس [خود] را از هوس باز داشت، پس جايگاه او همان بهشت است»، خیلی کوتاه، جامع و نغز؛ آنجایی که انسان در برابر وسوسههای شیطانی و تمایلات نفْسانی قرار میگیرد، خوف از خدای متعال میتواند در چنین شرایطی نجاتبخش باشد و انسان را از سقوط در این درّهی هولناک حفظ کند و او را به بهشت الهی نزدیک کند. کسی که مالک، خالق، ولیّ، صاحب اختیار و ربّ ما است، در همهی لحظهها، ناظر و شاهد ما است و برای انسان مرز درست کرده است و احکام و حدود الهی میگوید که از این مرز نباید عبور کنید. جملهای به عنوان حدیث نفْس بیان میکنم، وقتی که من بیپروایی میکنم، به گناه و معصیت نزدیک میشوم و خود را آلوده میکنم، آیا باطن گناه و معصیت اعلام بیاعتنایی به نگاه و حضور خدا نیست؟ اگر آن گناه، گناه کبیره باشد، آیا اعلان جنگ با خداوند نیست؟
خوف از خداوند، در لحظههای سخت ما را از ورود به این قرقها و از نزدیک شدن به این قرقگاهها حفظ میکند. یک پدیدهی بسیار گرامی و ارزشمند عرفانی و روحانی و روانی است که کاملاً میتواند ما را در چنین حریمهایی حفاظت کند و این عبارت است از اوج ادب بندگی. اوج ادب بندگی این است که انسان هنگامی که در برابر معصیت قرار میگیرد، یک لحظه توجّه پیدا کند که خداوند مرا میبیند، او مالک، خالق و قادر است، و من بندهی او هستم.
ترسی که در دل انسان مؤمن میجوشد، از چشم، گوش و زبانش سرازیر میشود، همهی اعضاء و جوارحش را در برمیگیرد که همان ادب بندگی است.
این تعبیر در قرآن کریم با واژههای متنوّعی آمده، میفرماید: «وَجِلَتْ قُلُوبُهُم؛[5] دلهايشان بترسد»، هنگامی خدا را در مقام معصیت و در نقاط نزدیک به گناه و خطر که همیشه در اطراف ما است، یاد میکند دلش میلرزد. گاهی از همین مسئلهی ترس تعبیر به خشیّت میشود.
رابطة خوف و رجاء
خوف، خشیّت، وَجَل و تعابیری مانند اینها در کلام نورانی خداوند وجود دارد. انسان مؤمن برای رسیدن به مقصد، نیازمند رجاء و خوف دائمی است. خوف مقدّس و سازنده، حقیقت و جان کلامش این است که انسان مؤمن نگران است که نکند از نگاه خدا بیفتد و از نظر رحمت الهی محروم شود.
گر ز چشم همهی خلق بیفتم سهل است تو مینداز، که مخذول تو را ناصر نیست
از خوف پلی میخورد به منطقهی رجاء؛ چنانکه شاعر سروده است:
به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه کشش چو نبود از آنسو، چه سود کوشیدن
حتّی ما در خوفمان هم رجاء داریم؛ خوف تاریک و بیمنتهایی نیست و این خوف نگهدارنده است.
خوف از خداوند که در آن بیان نورانی امام (عَلَیهِ السَّلَام) و در کثیری از آیات کریمهی قرآنی آمده، در واقع ترسِ از دست دادن رحمت خدا، لطف و مهربانی خداست، یا ترس از اینکه نظر محبّت الهی و عنایت الهی دربارهی ما کاهش پیدا کند و یا نیجه بیادبی و بیحیایی خود را ببینیم، که همان عقوبت است، آن چیزی که تعبیر به عذاب میشود: «إِنَّ عَذَابِی لَشَدِید؛[6] قطعاً عذاب من سخت خواهد بود» عذاب خدای متعال برای گنهکاران، برای کسانی که در برابر ارادهی الهی میایستند، سرکشی و نافرمانی میکنند، بدون توبه، بدون اینکه موفّق شوند خود را اصلاح کنند از دنیا بروند، عذاب الهی دامنگیر آنها میشود. گاهی عذاب الهی تعبیر به عقوبت و نقمت میشود و جلوههای آخرتی آن تعبیر به جهنّم میشود. آن چیزی که ما را مؤدّب به ادب بندگی میکند، خوف یا ترس از جهنّم است. عدّهای که جنبههای عرفانی، محبّتی و رجایی را خیلی غلیظ کنند، گاهی جهنّم را دستکم میگیرند. امّا اولیای الهی جهنّم را دستکم نمیگیرند. حق است که انسان از آن بترسد و فاصله بگیرد.
در زیارت آل یاسین انسان خطاب به امام عصر (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) عقایدش را فهرست میکند و میگوید: «وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ؛[7] كه مرگ حق است»، و به حساب و میزان میرسد، امثال اینها حق است، از جمله میگوید بهشت و جهنّم حق است: «وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ؛[8] و وعده و تهدید درباره آن دو حق است».
عذابی که در کنار گناه و معصیت تعریف شده، چیز سادهای نیست که از آن به سادگی عبور کرد؛ چون بیحرمتی بسیار بزرگی است. قرآن میفرماید: «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَی؛[9] مگر ندانسته كه خدا مىبيند؟».
تأثیر ترساندن نفس از خداوند در ترک گناه
امام سجّاد (عَلَیهِ السَّلَام) میفرمایند: خودت را تهدید کن، نفْس امّاره را بترسان، آن را از عذاب، نقمت و جهنّم الهی بترسان. از اینکه از نگاه خدا بیفتی و نظر الهی از تو برگردد. تهدید و ترساندن نفْس کنترلکننده و مهارکننده سرکشی نفْس است. امام اینجا ما را به پناه بردن به خوف سفارش میکنند. خوف، نفْس را نهی میکند: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى؛[10] و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس [خود] را از هوس باز داشت پس جايگاه او همان بهشت است». این مقام یعنی احساس کردن نگاه خداوند، حضور خداوند، اشراف حضرت حق، اینکه ما در دست خدا هستیم، و هر چیزی هم در اختیار ما است، متعلّق به او است. این احساس حفاظتکننده و کنترلکننده سرکشی هوای نفْس است. مسئلهی مهم، درک حضور خدای متعال و توجّه به مقام الهی و ادب ورزیدن در پیشگاه خدای متعال نسبت به قرقها و مرزهای حرام است.
انحرافات جنسی، گناه کبیره محسوب میشود
انواع انحرافهای مرتبط با غریزهی جنسی در زمرهی بزرگترین گناهان شمرده شده که بر همهی آنها وعدهی عذاب داده شده است. در کتاب شریف گناهان کبیرهی شهید آیت الله دستغیب (رِضوَانُ الله تَعَالَی عَلَیه)، در باب انواع و اقسام انحرافات مربوط به غریزهی جنسی، آیات، روایات، عقوبتها، مخاطرات نیز بیان شده است.
علت این امر آن است که نظم الهی زندگی انسان را مختل میکند، روان و جان انسان را مختل میکند، عقل را به اسارت میکشد، خانواده را متزلزل میکند، نسل را به مخاطره میاندازد. چنینی چیزی که جامعه، خانواده، دنیا و آخرتش شخص و همه را در معرض مخاطره قرار میدهد، طبیعی است که وعدهی عذاب دربارهاش داده شده است. در مباحث مربوط به فقه در بخش حدود و تعزیرات ـ که بخش مفصّلی از فقه ما مباحث مربوط به حدود و تعزیرات است ـ در مرزهای رسیدگی قضایی بخش مربوط به انحرافات جنسی، مفصلاً بیان شده است.
قرآن کریم میفرماید: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ؛[11] به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد»، در ادامه آیه مطلب بسیار تکاندهندهای را بیان میفرماید: «وَ لَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللهِ؛[12] در [كار] دين خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد». حالت مهربانی نسبت به آنها نداشته و دلتان به حال آنها نسوزد؛ چون آنها قرقها را شکستند و این قرقها آشکار شده است. اگر بین خودشان و خدا بود، باید توبه میکردند، امّا اکنون که آشکار شده، مجازاتهایش سنگین است.
قرآن کریم میفرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛[13] و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند»، بندگانی که توانستند از رحمت بیکران الهی بهرهی وافر داشته باشند ویژگیهایشان شمرده میشود: یک، شرک نمیورزند؛ دو، قتل نفْس مرتکب نمیشوند؛ سه، زنا نمیکنند: «وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا؛[14] و زنا نمىكنند و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت خواهد كرد»، اگر کسی مرتکب این گناه شود، به عقوبتهای زیادی مبتلا میشود. قرآن میفرماید: «يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا؛[15] براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مىشود و پيوسته در آن خوار مىماند». در این دنیا یا در برزخ گرفتار خواه شدد و در قیامت نیز عذابش مضاعف میشود و در وضعیّت خفّت و خواری در عذاب الهی جاودان میشود. در ادامه قرآن میفرماید: «إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا؛[16] مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مىكند و خدا همواره آمرزنده مهربان است»، اگر کسی موفّق به توبه واقعی شود، عمل صالح انجام دهد و مسیر خود را در زندگی تغییر دهد، خدای متعال بدیهای او را به حسنات تبدیل خواهد کرد و خدای متعال غفور و رحیم است.
[1]. تمیمی آمدی، غرر الحكم، ص395.
[2]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص265.
[3]. اسراء : 57.
[4] . نازعات: 40 و 41.
[5]. انفال: 2.
[6]. ابراهیم: 7.
[7]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
[8]. همان.
[9]. علق: 14.
[10] . نازعات: 40 ـ 41.
[11]. نور: 2.
[12]. همان.
[13]. فرقان: 63.
[14]. همان: 68.
[15]. همان: 69.
[16]. همان: 70.