مروری بر مباحث گذشته
متن رسالهی حقوق امام سجاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) بسیار کوتاه، ولی بسیار دقیق و کاملاً کاربردی طرّاحی شده است. در محور حقّ غریزه، امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) برای حفاظت و نگهداشت این امانت بزرگ الهی و بهرهبرداری در مسیر رضای الهی و متناسب با حکمت آفرینش، راههایی را پیشنهاد میکنند، که سه نکتهی اساسی و کلیدی ـ و البتّه به یک اعتبار چهار نکته ـ در متن این رسالهی نورانی آمده است.
مطلب اوّل، برای مدیریت و کنترل غریزهی جنسی، با همهی قدرت، ظرفیّت و تهدیدهایی که دارد، در درجهی اوّل، «غَضُّ الْبَصَر؛ چشمپوشی»، کنترل چشم و نگاه مطرح است.
دوم، عبارت است از فراوان یاد کردن مرگ.
نکتهی سوم، انسان خود را در مقام خوف از پروردگار متعال قرار دهد. این ترس عبارت است از: ترس از مقام الهی، افتادن از چشم رحمت حق و ابتلا به انواع و اقسام نکبتها و مصیبتهای دنیایی، برزخی و قیامتی.
عواقب زنا در دنیا و آخرت
انسان باید خود را از عقوبت و عوارض بسیار شوم و خطرناک انحرافهای مرتبط با غریزهی جنسی بترساند؛ این عقوبت هم در دنیا و هم در آخرت، از برزخ تا قیامت گربیانگیر انسان خواهد بود. توجّه به این عوارض و عواقب شوم بازدارنده و مهارکننده است. روایتی از امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) وجود دارد، به نقل از امام باقر و آن حضرت هم از پدر بزرگوارشان، تا به امیر مؤمنان علی (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) میرسد، که امیر المؤمنین نیز از پیامبر عظیم الشّأن (صلی الله علیه و آله) روایت کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) اینگونه در وصیّتی، برای یکی از انحرافهای جنسی که ممکن است خدایی نخواسته کسی به آن مبتلا شود، این عوارض را فهرست کردند و فرمودند: «في الزِنا سِتُخِصالٍ: ثلاثٌ مِنها في الدنيا وثلاثٌ في الآخِرَةِ، فأمّا التي في الدنيا فَيَذهَبُ بالبَهاءِ، ويُعَجِّلُ الفَناءَ، ويَقطَعُ الرِّزقَ، وأمّا التي في الآخِرَةِ فَسُوءُ الحِسابِ، وسَخَطُ الرحمنِ، والخُلُودُ في النارِ؛[1] زنا شش پيامد دارد: سه پيامد در دنيا و سه پیامد ديگر در آخرت. پيامدهاى دنيايىاش اين است كه آبرو را مىبرد، مرگ را شتاب مىبخشد و روزى را مىبُرد و پيامدهاى آخرتىاش عبارت است از حسابرسى سخت و دقيق، خشم خداى رحمان و جاودانگى در آتش است»، این انحراف شش مصیبت و گرفتاری را در پی خواهد داشت. حضرت فرمودند که سه نمونهی آنها، دنیایی است و سه نمونهی دیگر آنها، آخرتی است. «فَأَمَّا الَّتِى فِى الدُّنْیا»، امّا آنچه که در دنیا به سر شخص گنهکار و زناکار میآید؛ اوّل، «فَیَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ»، طراوت چهره، روشنایی چهره را میگیرد. از چهرهی اینطور آدمها روشنایی و نوری از ایمان، که معمولاً در چهرهی پاکان و مؤمنان هست، گرفته میشود و زشترو میشوند. دوم، «وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءِ»، مرگ را نزدیک میکند. چنین اشخاصی معمولاً در معرض مرگهای زودهنگام و غیرمترقّبه هستند. سوم، «وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ»، رزق و روزی را قطع میکند و تنگدستی به همراه دارد.
«وَ أمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ»، و امّا سه گرفتاری که در آخرت پیش میآید، فرمودند: «فَسُوءُ الْحِسَابِ»، اوّل، در حسابرسی به اعمال او سختگیری خواهد شد. دوم، «وَ سَخَطُ الرَّحْمَنِ»، غضب خدای مهربان، در اینجا خدای متعال به رحمت ستوده شده، کسی که در اوج مهر نسبت به بندههای خودش است، کسی که با رفتاری زشت، او را نسبت به خودش خشمگین کند، بسیار دردناک است. در ارتباطات عادی بین خودمان هم وجود دارد، به عنوان مثال، اگر یک پدر بسیار مهربان یا یک مادر عزیز و مهربان نسبت به فرزندش خشمگین شود، واضح است، کار بسیار زشتی را مرتکب شده که او را به خشم آورده است. رفتاری زشت، چقدر پلید باید باشد که پیوستش خشم خداوند را همراه داشته باشد و آن خشم مصیبتهای بسیاری را برای شخص میآورد، که غیرقابل تصوّر و محاسبه است، حداقلِ آن، روی برگرداندن و بیاعتنایی خدای متعال، از شخص گنهکار است و رحمت خودش را از او دریغ کند. سوم، «وَ الْخُلُودُ فِى النَّار»ِ، که ادامهی «وَ سَخَطُ الرَّحْمَنِ» و تجلّی آن است، جاودانه در آتش میمانند، که ابعاد و جوانبش قابل تصوّر نیست. یادآوری و پیامدهای آسیبها و مخاطرات انحرافهای در ارتباط با غریزه، خودش بازدارنده و تهدیدکننده است. گاهی اوقات به خاطر غفلت و آسان گرفتن بر خود است که گرفتار این معصیتها میشویم.
عوارض این نوع گناهان جنسی اگرچه در ارتباط با فرد گفته شده است، امّا چنانچه در جامعهای این نوع از گناهان زیاد شود و حالت پذیرفتهشدهای در جامعه پیدا کند، پیامدهای آن به صورت فراگیر، گریبانگیر مردم است. در روایاتی داریم که، آسیبهای اقتصادی در جامعه و آسیبهای طبیعی پیش میآورد، باران رحمت و فیض الهی را دور میکند، در زندگی مردم قحطی میآورد، چنین جامعهای در معرض زلزلههای سخت و سنگین و سایر عذابها قرار میگیرد.
بیعنایات خدا هیچیم هیچ
جملهی پایانی این بخش از رسالهی حقوق امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) این است: «وَ بِاللهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّةَ إِلّا بِالله؛ كه عصمت و پاكدامنى و تأييد از خداست و هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خدا». بعد از بیان نمونههایی که میتوانند، کمکهای بزرگی برای شخص باشند تا بتواند این امانت بزرگ را از آسیبها و انحرافها حفظ کند؛ امام (عَلَیهِ السَّلَام) فضای دیگری را باز میکند. به قول مولوی:
این همه گفتیم لیکن در بسیج بیعنایات خدا هیچیم هیچ
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ؛[2]چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند»، این آیه در ارتباط با غریزهی جنسی است، اگرچه نفْس امّاره دعوت به انواع و اقسام بدیها میکند، امّا آن بدیِ خاصّی که در این آیه تأکید شده، عبارت است از آنچه که به انحرافهای مربوط به غریزه ارتباط دارد، چون حقیقتاً بنیانکَن است و ریشهی ایمان را میسوزاند. وقتی عفّت آسیب ببیند، حیا کاهش پیدا کند، ایمان در معرض آسیبهای اساسی قرار میگیرد، همانند زلزلهای است که بِنای ایمان را تخریب و ویران میکند. در جلسهی اوّل تحلیل عقلانی مسئله بیان شد، اکنون فارغ از جنبههای فرامادّی، تحلیل عقلانیاش این است که خانواده را میسوزاند و جامعهای که در آن خانواده متلاشی شود و آسیب ببیند، در این جامعه، هیچ فضیلت و رشدی شکل نمیگیرد و اساساً همهی فضیلتها میسوزد و بنیان همهی فضیلتها از دست میرود. انحرافهای مربوط به غریزهی جنسی خانوادهسوز است و خانمان را برمیاندازد.
در اینجا حضرت میفرمایند: «وَ بِاللهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ»، همهی افراد در ارتباط با این امانت بزرگ و آسیبها، مخاطرات و دامهایی که در این زمینه وجود دارد، باید به خداوند پناه ببرند. در این پناهجویی به خداوند و مدد خواستن از حق (تَبَارَکَ وَ تَعَالَی) و کمک خواستن از خدایِ کریمِ قادرِ مهربانِ بندهنواز است که شخص میتواند به عصمت برسد و از تأیید و پشتیبانی خاص الهی بهرهمند شود. در اینجا از کلمهی عصمت به معنای پاکی و پاکدامنی به معنای دقیق کلمه استفاده شده است. این عصمت و پاکی فقط با یاری خداوند و با تأیید از جانب پروردگار عزیز و متعال اتّفاق میافتد و خداوند یاری میکند، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّةَ إِلّا بِالله»، همهی نیروها و یاریها از جانب خدای متعال است، اگر کسی مغرور شود، بگوید: من خودم چه خواهم کرد، ارادهام را تقویت میکنم، بخواهد صرفاً روی برنامههای خودش حساب باز کند، چنین کسی بداند که راه خطایی را رفته و در معرض اشتباهات بزرگتری قرار گرفته است. نباید کسی مغرور شود، همواره باید لحظه به لحظه از خدا یاری و کمک بخواهد، به خداوند تکیه و اعتماد کند، خداوند هم او را یاری میکند.
نکتهای قرآنی از سورهی یوسف
سورهی یوسف (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام)، سورهای بسیار سازنده است، که قصّهی یکی از بزرگترین پیامبران الهی در این سوره مطرح شده است، ماجراهای این پیامبر بسیار تکاندهنده، سازنده، پیشبرنده و حفظکننده است. با اینکه قرآن کریم مملوء از قصّههای سازنده و نقل حکایاتی است که در خودش اسرار فراوانِ عرفانی، روحانی، اخلاقی، سلوکی، اجتماعی و توحیدی ناب تعبیه شده است، بسیاری از سنّتهای الهی و قوانین زندگی سعادتمندانه در این قصّهها آمده است. قرآن عزیز و کریم این سوره را به عنوان «أَحْسَنُ الْقَصَص؛[3] نيكوترين سرگذشت»، معرّفی میکند.
سورهی مبارکهی یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) دوازدهمین سورهی قرآن کریم است، مردم عزیز ما با این سوره و با داستانهای این سوره آشنا هستند، مخصوصاً با سریال زیبا و فاخری که در ارتباط با این پیامبر بزرگ و بر اساس این طرح قرآنی ساخته و ارائه شد. صمیمانه از کارگردان گرامی و دستاندرکاران آن سریال بسیار زیبا و سازنده تشکّر میکنیم، که نه فقط در کشور عزیزمان، بلکه در بعضی از کشورهای دیگر هم مورد استقبال قرار گرفت.
نکتهای به صورت عمومی در ارتباط با سورهی مبارکهی یوسُف وجود دارد، آن نکته که جمعبندی از مرحوم استاد علّامهی طباطبایی (رِضْوَانُ الله تَعَالَی عَلَیه) در تفسیر فاخر و ارجمند المیزان است، عبارت است از اینکه خدای متعال در سورهی یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) جلوههای گوناگون ولایت خودش را به نمایش گذاشته، بدین معنا که این سوره، سورهی ولایت الهی است. شما کسی را میبینید، که در تمام فراز و فرودها، در همهی تنگناها و لحظههای طاقتفرسا و سخت، در معرض امتحانهای بزرگ، خودش را در حوزهی ولایت الهی قرار داده، تعریف کرده است و از تربیت و عنایت خاصّ پروردگار متعال نصیب ویژه دارد. در تمام بخشهای این ماجرا نشان میدهد که خداوند چگونه بندهی خودش را، به رغم همهی عوامل مخالف و موانع درونی و بیرونی که بر سر راه وجود دارد پرورش و رشد میدهد، حفظ میکند، پیش میبرد، نجات میدهد و عزیز میکند.
یکی از ماجراهایی که برای حضرت یوسف در این سورهی نورانی پیش آمده و به آن پرداخته شده، در ارتباط با بحث غریزه جنسی است و مخاطرات مرتبط با این غریزهی خطرناک و امتحان بزرگی که این پیامبر عزیز و گرامی در معرضش قرار گرفت. قرآن کریم میفرماید: «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ؛[4] و چون به رشد و كمال خويش رسيد، به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم»، یوسف در خانوادهی عزیز مصر پرورش و رشد پیدا کرد، به بلوغ رسید، در کمال جسمی خودش قرار گرفت، خداوند میفرماید: در آن مرحله است که ما به او حکم نبوّت و دانش را دادیم و اینگونه ما به محسنین پاداش میدهیم. چگونگی قرار گرفتن این شخصیّت گرامی در زمرهی محسنین و بهرهمند شدن او از این عنایت الهی، یک نمونهاش در قرآن کریم مطرح شده است: «وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛[5] و آن [بانو] كه وى در خانهاش بود خواست از او كام گيرد و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت: بيا كه از آنِ توام!، [يوسف] گفت: پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمىشوند»، در این نقطه از داستان، قرآن بسیار در پرده و آکندهی از عفّت این ماجرا را نقل میکند. اساساً یکی از ویژگیهای قرآن کریم رعایت سخن در مواردی است که اینگونه بحثها پیش میآید، حیا و عفاف در کلمات خدای متعال موج میزند و این هم خودش درسی است. حضرت یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) او به جوانی رسیده و در اوج زیبایی است، که حُسن یوسف و زیبایی یوسف ضرب المثل است، ظاهراً این زیبایی او را در معرض این امتحان سخت قرار داده است، در کمال زیبایی خودش قرار گرفته، به گونهای که همسر عزیز مصر با اینکه دربارهی یوسف، سابقهی پرستاری، مادری و مهربانی دارد، دربارهی او طمع میکند، متأسّفانه او گرفتار وسوسههای شیطانی میشود و دامی را برای یوسُف قرار میدهد. قرآن کریم در همین یک آیه مسئله را خلاصه کرده است، «وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَفْسِهِ»، او را به سوی خودش فراخواند، «غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ»، همهی درها را میبندد، همهی برنامهها را طراحی کرده، برای اینکه خود و این شخصیّت برگزیده و جوان مؤدّب را گرفتار و آلوده این گناه کند، «وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ»، میگوید: همه چیز برای تو آماده است و مهیّا است. نکتهای کلیدی در اینجا وجود دارد، «قَالَ مَعَاذَ الله»، همان «بِاللهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ» در اینجاست. «مَعَاذَ الله» دوجا در قرآن آمده است، هر دو هم در سورهی مبارکهی یوسف است، یکی اینجاست، دیگری هم چند آیهی بعد است که در ارتباط با ماجرای بنیامین است و ماجرایی که ساخته شد برای اینکه بنیامین نزد برادرش بماند، آنجا هم «مَعَاذَ الله» استفاده شده است. «مَعَاذَ الله» در واقع در مقام پناهندگی به آستان لطف الهی مطرح میشود، «قَالَ مَعَاذَ الله»، پناه بر خدا، من و ارتکاب گناه! در محضر پروردگار عزیزم که شاهد من است. تعبیرهای جالبی در اینجا وجود دارد، «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ»، واضح است که بین یوسف و پروردگارش، ارتباط صمیمانه، دوستانه و کاملاً آشنا و نزدیکی برقرار است که این واژهها این را میگوید، او ربّ، خالق، مالک و ولیّ من است، هرچه دارم از او دارم، امانتهای او نزد من است، در عبارت «إِنَّهُ رَبِّي»، همهی این حرفها نهفته است، بسیار مرا مورد عنایت خودش قرار داده، در خلقت من، در نعمتهایی که به من داده، مرا مورد لطف خودش قرار داده، من چطور حریم او را بشکنم! حریم پروردگار خودم را و آنچه را که او نمیپسندد و گناه میداند مرتکب بشوم! «إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»، اگر من مرتکب چنین گناهی شوم، مرتکب ظلم شدهام، زیرا شکستن حریم پروردگار، ظلم است و کسی که مرتکب چنین ظلمی شود، سعادتمند نمیشود.
قرآن کریم میفرماید: «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ؛[6] و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ او مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود»، این بانو، آن تصمیم خطرناک را گرفت و به یوسُف گرایش پیدا کرد، به سوی او حرکت کرد و او را به سوی خودش دعوت کرد و نکتهی مهم اینجاست، «وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ»، یوسُف در آن لحظهی سخت و در آن امتحان جانکاه، نشانهی پروردگار خودش را و حضور خداوند را در آنجا مشاهده کرد، «قَالَ مَعَاذَ الله»، به خداوند توجّه پیدا کرد که هیچ خلوتی خالی از حضور او نیست، اگر نبود این توجّه به خداوند و یاد خدا و ذکر عملی که برای او اتّفاق افتاد، او هم بر اساس همین ترتیب ظاهری و عادی غریزه، گرایش به این گناه پیدا میکرد؛ امّا او به خدا پناه برد و خداوند برهان خودش را آشکار کرد، جمال خودش را به او نشان داد، او را جذب خودش کرد و در حریم لطف خودش حفاظت کرد. «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ»، میفرماید: اینگونه است که ما از او بدی و زشتی گناه را دور و منصرف کردیم، «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ»، یوسف در رابطهاش با پروردگار، به مقام مخلَصین نائل میشود؛ ارتباط او با پروردگارش زلال، صاف و شفّاف است؛ چطور خدای متعال اجازه بدهد این بندهی پاکش بلغزد و آلوده شود ؟!!
نتیجهی ارتباط فعّال، در مقام بندگی خالص در پیشگاه خدا، رفاقت، ارتباط صمیمانه و آکنده از دوستی و محبّت و جاری بودن ذکر در ذهن، فکر، چشم و دل این بندهی برگزیده، این میشود که در آن لحظهی سخت به خداوند پناه میبرد، از خدا کمک میخواهد و استعصام میکند، از پروردگار متعال طلب عصمت و پاکی میکند و پاسخ هم دریافت میکند، «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاء»َ، ما اینگونه است که بدی و فحشاء را از او دور میکنیم.
حضرت یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) بعد از توجّه به پروردگار متعال و آن برهان و جلوه، تجلّی آشکار از جمال الهی را میبیند، دلگرم میشود، بر خود مسلّط میشود، غریزه را مهار میکند و شروع میکند به گریختن، قرآن میفرماید: «وَاسْتَبَقَا الْبَابَ؛[7] و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند»، به سمت در میرود و آن خانم هم پشتسر او میآید. هنگامی از آن در بیرون میآیند، در شرایطی دیده میشوند که لباس آن خانم پاره شده است. آن خانم هم بلافاصله میگوید: او به من قصد بد داشت و به یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) تهمت میزند؛ ادامهی آیه نشان میدهد که چطور خدای متعال از او حمایت میکند تا بندهاش گرفتار آن تهمت نشود، «وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا؛[8] و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد». یک نفر از همانجا شهادت میدهد که ببینید لباس از کدام سمت پاره شده و به همین آسانی یوسف از این تهمت نجات پیدا میکند. در مراحل بعد نیز این خانم، برای اینکه حمایت اجتماعی پیدا کند، طرّاحیهای دیگری انجام میدهد. یک میهمانی ترتیب میدهد و خانمها را دعوت میکند که یوسف را ببینند، چون سرزنش شده بود. در ادامه آمده است: «وَ لَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ؛[9] من از او كام خواستم [ولى] او خود را نگاه داشت»، من او را به گناه دعوت کردم، امّا او پاکی طلبید، عصمت جست و البته میگوید اگر امر من را اطاعت نکند، او را زندانی و تحقیر خواهم کرد. در ارتباط با این مسئله، پاسخ یوسُف (عَلَیِه السَّلَام) این است: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ، وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ، فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛[10][يوسف] گفت: پروردگارا، زندان براى من دوستداشتنىتر است از آنچه مرا به آن مىخوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد، پس، پروردگارش [دعاى] او را اجابت كرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد. آرى، او شنواى داناست»، «فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ»، خداوند، به او پاسخ میگوید و او را در این مرحله نیز حفظ میکند.
یوسُف (عَلَیهِ السَّلَام) تهدید میشود که اگر تبعیّت نکند و به این درخواست شیطانی تن ندهد، زندان میرود، او باز هم به سوی خدا برمیگردد و میگوید: خدایا! زندان برای من بهتر از این دعوت شیطانی است که انجام میشود؛ در ارتباط با حفاظت این امانت الهی، شخص حتّی اگر به دردسرهایی نیز مبتلا شود، ارزش دارد و باید خودش را برای تحمّل این دردسرها هم آماده کند.