سورهای برای انسان شدن
موضوع بحث دعای بیست و چهارم صحیفهی سجّادیه است؛ منتها قبل از آن دو نکته را بیان میکنیم. نکتهی اوّل به مناسبت روز نزول سورهی مبارکهی انسان است که از روزهای بسیار عزیز و مهمّ دههی آخر ماه ذی الحجّة الحرام است که با خوشسلیقگی روز خانواده نامگذاری شده است. نکتهی دوم هم به مناسبت فرا رسیدن ماه محرّمُ الحرام و آغاز سال جدید قمری است.
شأن نزول سورهی مبارکهی انسان، این آیات است: «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً، عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً،يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً، إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً، فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً، وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً؛[1] همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزهاى از كافور دارد، چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند و [به دلخواه خويش] جارياش مىكنند، [همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مىكردند و از روزى كه گزندِ آن فراگيرنده است، مىترسيدند و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند. ما براى خشنودى خدا است كه به شما مىخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناكيم. پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت و به [پاس] آنكه صبر كردند، بهشت و پرنيان پاداششان داد».
این قطعه قلب سوره است که به شأن نزول این سورهی مبارکه مربوط میشود. آنگونه که روایت شده، این سورهی نورانی یکجا نازل شده و یکپارچه است. یک خطّ روشن در آن دنبال میشود و سراسر آن ناظر به بیان مقامات دنیایی و آخرتی و جلوههای بدیع و جمیل و شوقانگیز سیمای اولیاء خدا و ترویج سیرهی نورانی آنها است. لطایف فراوانی در این سورهی نورانی هست که بحث آن خیلی شیرین است. قسمتی که به شأن نزول مربوط است، قسمت «يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» است. از اینجا استفاده میشود که اطعام ـ به ویژه غذا دادن به نیازمندان ـ نزد پروردگار متعال، عزیز، کریم و مهربان، فوقالعاده مطلوب است؛ چنانکه در فهرست فضائل اولیاء، سبب نزول سورهی مبارکهی انسان شده است. این ویژگیها و زیباییها، بهانهای است برای اینکه غزل نغز مقامات اولیاء سروده شود و سروش غیب در محیط این عالم توسّط جبرئیل امین خوانده شود.
در اِطعام، مطلوب است که انسان با دست خودش اقدام کند. اگر فقیر یا نیازمندی مراجعه و اعلام گرسنگی کرد، وظیفه سنگینتر میشود. سیره اولیاء خدا و این خانواده این است که منتظر مراجعه نمیشدند، عادتشان این است: «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُكُمُ الْكَرَمُ؛[2] عادت شما احسان و خلق و خوی شما كرم است» دنبال گرسنهها میروند و صبر نمیکنند تا گرسنهها به آنها مراجعه کنند. آنچه در سیره در این باره نقل شده این است که چنانچه کسی به اهل بیت مراجعه میکرد، بیجواب نمیماند و اگر اهل بیت چیزی برای بخشش نمییافتند، تنها موجودی خود را بذل میکردند. لذا کلمهی «عَلَى حُبِّهِ» محلّ مباحثه است که یعنی «عَلَى حُبِّ الله» که با شأن اولیاء خدا هماهنگتر به نظر میرسد. خیلیها علاقهمند هستند بگویند «عَلَى حُبِّهِ» یعنی «حُبِّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی»، ولی با سیاق آیه و این آیات هماهنگ و مناسب است که آن را «حُبِّ الطَّعَام» بگیریم. این حُبّ به معنای نیاز جدّی است؛ یعنی خودشان گرسنه بودند؛ امّا هنگامی که مسکین، یتیم و اسیر آمد، موجودی خود را به آنها دادند و خود با آب افطار کردند. وقتی پیامبر اکرم بر آنان وارد شد و از رنگ رخسارهشان فهمید که سه روز است چیزی نخوردهاند، منقلب شد. پیوستش آن بشارت و نزول این سورهی مبارکه است و بعد هم آن طعام بهشتی و افطاری که از ناحیهی خدای متعال رسید.
خدای متعال توفیقش را بدهد که اهل اطعام و تغذیه و سفرهداری باشیم. خانمها زمینهی این توفیق را برای خانواده و عزیزانشان فراهم کنند. شاید کسی که اوّل به میدان رفت و سهم خودش را داد، حضرت زهرا (سَلَامُ الله عَلَیهَا) باشد و دیگران به پیروی از آن حضرت این کار را انجام داده باشند.
کمک به نیازمندان را به سیرهای در خانواده تبدیل کنیم. اگر مراجعه شد که برایش پیشبینی داشته باشید. اگر مراجعه نشد، شما به نیازمندان و فقرا مراجعه کنید. در مناسبتهایی که مخصوصاً این نیازها جدّیتر میشود، به هر اندازهای که ممکن است به دیگران کمک کنید. جوانها در چنین روز و شب عزیزی توفیقش را از خدای متعال بخواهند که خداوند به زندگی آنها گشایش و وسعت دهد و زندگیشان برکت داشته باشد. از همین حالا زندگی آیندهشان را بر اساس اطعام طرّاحی کنند و اهل اطعام باشند. این گشادهدستی و شریک و سهیم کردن دیگران در سفرهی خود و نان حلالی که خدای متعال روزی ما کرده، عملی پسندیده و شایسته است. گاهی شما به نیازمند پول میدهید تا خودش غذا را تهیّه کند، آن هم خوب است؛ ولی آنچه مناسبتر است، این است که شما غذا تهیّه کنید و تقدیمش کنید؛ حالا یا پختهاش را یا خامش را.
در این جهت مطلوب است که گاهی اهل خانه به خودشان سخت بگیرند. اشکالی ندارد. هماهنگ شوند که بخشی از آنچه را که هست، با دیگران تقسیم کنند.
روزی که ائمه از آن میترسیدند
مطلب دیگری که از این سوره برداشت میشود این است که دو جا ذیل این شأن نزول و مطلب بسیار مهم، مسئلهی خوف از قیامت مطرح شده است. این مطلب راجع به فاطمه، علی، حسنین (سَلَامُ الله عَلَیهِمَا) است؛ کسانی که در نهایت عصمت قرار داشتند. جملهی اوّل ذیل «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْماً كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً» است. «یَخَافُون»، در هراس دائمی از آن روزی هستند که شرّش بر همه غالب و حاکم است، الّا کسی که نجات پیدا کند. در اینجا خدای متعال اهل این خانه را توصیف میکند که هیچ وقت ترس از قیامت از آنها جدا نمیشود.
در ادامه میفرماید: «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً»، این کاری که ما کردیم، برای خدا بود و از شما هیچ توقّعی نداریم؛ حتّی اینکه یک کلمه بگویید ممنون یا دست شما درد نکند. اصلاً در دل ما چنین چیزی وجود ندارد که شما از ما تشکّر کنید؛ چون کار ما برای رضای خدا بود. امّا ضمیمهاش تکاندهنده است: «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً»، زیرا روزی را در پیش داریم که در آن پروردگار ما روز چهره درهم کشیده است و به ما لبخند نمیزند. روی تُرش کرده و جدّی است. چنین روزی را در پیش داریم. ما از خدای خودمان دربارهی آن روز حساب میبریم و در هراس هستیم.
چه روزی را در پیش داریم و خوابیم و نمیدانیم! از اینجا میشود فهمید که آن روز خیلی سخت است. چنین روزی ضجّه و فغان اولیاء و آهشان را به آسمان میبرد. قیامت را نباید دست کم گرفت، باید به فکر بود.
از صدر و ذیل این آیات استفاده میشود که باید برنامهریزی کنیم که خانوادهی ما خانوادهای باشد که از قیامت بترسد.
دربارهی قیامت و سختیاش، اوصاف عجیبی در قرآن آمده است. هر کدامش را که انسان بخواند، یک عمر میلرزد؛ اگر دربارهاش فکر کند و آن را باور کند. اگر کسی از من بپرسد از بین همهی آن چیزی که در قرآن کریم دربارهی قیامت گفته شده، کدام از همه سنگینتر است، بنده با سلیقهی خودم، بر اساس فهمی که از قرآن کریم دارم، عرض میکنم آیات مربوط به سورهی مبارکهی انسان از همهاش سنگینتر است. وقتی حضرت فاطمه بگوید: من از آن روز میترسم، دیگر برای همه کافی است. وقتی امام علی (علیه السلام) بگوید: من میترسم، حسنین بگویند: ما میترسیم و خدای متعال بگوید اینها از آن روز میترسند، حساب دیگران مشخص است. البتّه ترس اولیاء الهی از قیامت منحصر به اینجا نیست. در چند مورد دیگر هم وارد شده، مثلاً: «يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ؛[3] از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود، مىهراسند».
خدا کند بر خانوادهها حالت آخرتگرایی و ترس از آخرت و حساب بردن از آن روز حاکم باشد. در زندگی و در متن خانواده، زن و شوهر این احساس را داشته باشند و بچهها نیز اینطور تربیت شوند که از قیامت ترس داشته باشند.
برنامهریزی برای بهرهبرداری از محرّم
مطلب دوم اینکه محرم از راه میرسد و کاروان حسینی به کربلا نزدیک میشود. منزل به منزل، این کاروان در مسیر است. دوستان عزیز برنامهریزی کنید که:
یک، امسال یک محرّم متفاوت داشته باشید. اصل مسئله این است. چشم عالم و آدم به سیّد الشّهدا است. همهی انبیاء، اولیاء، صلحا و شهدا، چشم امیدشان به پیامبر اکرم است و چشم امید خاتم انبیاء به سیّد الشّهدا است. «اَلْاِسْلَام مُحَمَّدِیُّ الْحُدُوث وَ حُسِینِیُ الْبَقَا؛ اسلام از ناحيه پيامبر به وجود آمد و از ناحيه حسين بقا يافت». پیامبر اکرم فرمودند: «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّی؛ من از حسین هستم و حسین از من است». خیلی عجیب است. «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ؛[4] حسین از من است و من از حسین» هم نقل شده؛ امّا این فراتر است.
پیامبر در برابر چشم همه و بالای منبر این جمله را گفت. پیامبر اکرم خطبه میخواند و مشغول تلاوت آیات الهی بود که اباعبدالله وارد مسجد شد. حدود چهار یا پنج سال دارد. دوید به سمت پیامبر که خودش را به او برساند، پیراهن عربی زیر پایش رفت و زمین خورد. پیامبر ساکت شد و یک لحظه چشمش به گوشهی مسجد دوخته شد. منبر و تلاوت آیات را رها کرد و سراسیمه به سوی حسین (عَلَیهِ السَّلَام) شتافت. چشمها که برگشت، دیدند حسین است. پیامبر اکرم حسین عزیزش را در آغوش گرفت، نوازش کرد و همراه خودش به منبر آورد. نوشتهاند که جلوی چشم جماعت یک دست زیر سر ابا عبدالله و دست دیگر را زیر چانهی مبارک آن حضرت قرار داد و خم شد لبها و گونهی او را بوسید. آنگاه سرمست از این بوسه خطاب به همه این جمله را فرمود: «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»، همه بدانند، سرّ بقاء رسالت من در حسین است. «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّی، أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً؛ من از حسین هستم و حسین از من، خدای متعال دوست میدارد کسی را که حسین را دوست بدارد». هم حالت دعا دارد و هم خبر است. خبرش این است که همه بدانید خدا عاشق عشّاق حسین است. دعایش هم این است که خدای متعال دوست بدارد آن کسی که حبّ حسین را در دل دارد که بشارتی است به همهی دوستداران آن حضرت.
آن روز را خواهیم دید که در محشر در مقام شفاعت کبری، همه مدهوش هستند. همه در حساب رد میشوند؛ چراکه پای حساب باشد، کسی به جایی نمیرسد. آن وقت پیامبر اکرم وارد میشود، امیرمؤمنان، فاطمه و امام حسن حاضر میشود و ائمّهی هدی نیز حضور دارند. اینجا همه مشاهده میکنند که پیامبر عظیم الشّأن حسینش را در پیشگاه حضرت حق واسطه قرار میدهد.
چشم امید به اباعبدالله، به معارف حسینی، حبّ حسینی، عواطف حسینی و زلال شدن در چشمهسار محبّت اباعبدالله است. امسال محرّم خیلی گریه کنید و خیلی اشک بریزید. از خدای متعال توفیق بخواهید که یک بُکاء عالی داشته باشید، نه یک گریهی معمولی. انشاءالله آن چشمه بجوشد و بسوزید در مَصَائِبُ الْحُسَین (عَلَیهِ السَّلَام) و زلال شوید. حظّ وافر حبّی، عاطفی و عاشقانه داشته باشید. در این ایّام، این را در برنامهی خودتان بگذارید و در خلوت گریه کنید، در جَلوت گریه کنید، آهسته گریه کنید، بلند گریه کنید، فریاد بزنید تا انشاءالله در آن فهرست اسم شما نوشته شود.
دوم اینکه برنامهریزی کنید در محرّم امسال میزبان باشید. بگویید خدایا من در سالهایی که از عمرم گذشته، به این احساس رسیدم که من هم وارث آن خون مقدّس هستم؛ بنابراین من برای حسین (عَلَیهِ السَّلَام) مجلس راه میاندازم و در مجلس اباعبدالله برای خودم وظیف تعریف میکنم. باید امسال کاری بکنم. چه کار میخواهید بکنید؟ هر کس کاری را که میتواند، انجام دهد. میتوانید بخوانی، بخوان؛ منبر برو، چایی بده، کفش جفت کن، هر کاری میتوانی انجام بده. در حاشیه نباش، در متن باش.
سوم اینکه با هدف قیام گره بخور. هدف نجات بشریّت است. بزرگ و بلندهمّت باش و به دستگاه اباعبدالله نگاه مهدوی داشته باش. با این نگاه اینطور برای خودت وظیفه تعریف کن که انشاءالله از حسین (عَلَیهِ السَّلَام) مدد بگیری و جزء یارانش شوی. اَنصارُ الحُسین (عَلَیهِ السَّلَام) کسانی هستند که «مُمَهِّدِین» برای ظهور فرزند عزیزش هستند و «مُمَهِّدِین» واقعی کسانی هستند که همراهی میکنند با کسی که پرچم این آرمان امروز به دستان باکفایتش سپرده شده است. از خدای متعال بخواهید جزء یاران و انصار او باشید. بار به عهده بگیرید و بار نباشید، یار باشید. امروز روز امتحانهای بزرگ است. امروز کسی که از این امتحان موفّق و سربلند بیرون نیاید، فردا پذیرش نمیشود. این را یقین بدانید. امروز کسی از یاری ولی فقیه و نَائِبُ الْحُجَّة برنیاید، فردا هیچ جایی در رکاب حضرت ولی عصر (اَرْوَاحُنَا فِدَاة) ندارد. گاهی متأسّفانه بعضیها یاری امام عصر (عَلَیهِ السَّلَام) و یاری دین خدا را طوری تفسیر میکنند که با آموزههای دین در تضاد است. این کدام دین است که میخواهد یاری شود؟ چطور میخواهد یاری شود؟ طبق چه قاعدهای؟ انسان واقعاً از تأخیر فهم بعضیها تعجّب میکند که چرا اینقدر از نظر فهم عقب هستند؟ انسان دلش میسوزد. اینقدر حجّت آشکار، واضح و متین است. آقا تعبیر زیبایی پارسال در دیدار با هیئت رزمندگان داشتند. ایشان گفتند: ما برای امام حسین هیئت سکولار نداریم. دوستان روی این مطلب فکر کنند که مطلب کلیدی و اساسی است. هر جا که در مجالس حسینی شما هدف این قیام را دیدید، این شور یاریگری و بصیرتافزایی و ترویج مقاصد حسینی با مصادیق زمانش را مشاهده کردید، آنجا مجلسی است که مورد پسند ولیّ الله الاعظم (عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیف) است. مجلسِ بیخاصیّت که با شمر و یزید و حرمله و خولی زمان درگیر نیست و اصلاً به آنها کاری ندارد، هیچ ربطی به مقصد اباعبدالله ندارد. چه بسا با آنها یا کاری ندارد یا گاهی ـ نَسْتَجِیرُ بِالله ـ هماهنگی هم دارند. از هیئتهایی که سبک و نوع حضورشان، موجبات تفرقه در بین امّت اسلامی و در بین دوستداران اباعبدالله میشود و رفتارهای عجیب و غریب در آنها شکل میگیرد، باید پرهیز کرد. کجای کار هستند؟ این حماقتها در کجا ریشه دارد؟ این تأخیر فهم از کجا ناشی میشود؟ گاهی به اسم اباعبدالله خیمه زده، امّا مقابل اردوی سیّد الشّهدا (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) قرار گرفته است و پشت صحنهاش با چند واسطه به انگلیس خبیث و امثال اینها میرسد. چرا اینقدر بعضیها کمدان و نادان هستند؟!
به هر حال قضیه این است که ارتباط فکری، هدفی، عاطفی، قلبی، شهودی و عرفانی، همهاش با هم در این میدان باید باشد.
نکتهی دیگر اینکه باید در تمام مجالس اباعبدالله، اسم شهدای ما برده شود و یاد و سیرهشان زنده شود.
منشوری جامع برای ارتباط شایستهی فرزندان با والدین
«فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِنِّي يَا خَيْرَ مَنِ اسْتُعِينَ بِهِ، وَ وَفِّقْنِي يَا أَهْدَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ» در اینجا شما از خدای متعال کمک میگیرید. امام (عَلَیهِ السَّلَام) پس از تشریح فهرستی که در نسبت بین ما و پدر و مادر عزیزمان وجود دارد، اینجا بر محمّد و آل محمّد درورد میفرستد و از آنان کمک میگیرد. «وَ أَعِنِّي»، ای خدا کمکم کن، تو بهترین کسی هستی که دستگیری میکنی. «يَا خَيْرَ مَنِ اسْتُعِينَ بِهِ»، هر کسی از تو کمک بخواهد مورد کمک ویژهی تو قرار میگیرد. آیا کس دیگری در این عالم هست که کمکی غیر از تو داشته باشد؟ «وَ وَفِّقْنِي يَا أَهْدَى مَنْ رُغِبَ»، تعبیر خیلی زیبا است. خدمت کردن به پدر مادر کار خیلی بزرگی است. درک این خدمت و رعایت شرایطش، خیلی سنگین است. من از تو کمک میخواهم و از تو توفیق میطلبم که مرا موفّقم بداری در انجام این کار بزرگ. «يَا أَهْدَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْهِ» راهنماترین در برابر کسانی که به سوی تو رغبت میکنند، خودت هستی، «یَا خَیرَ الْمَرْغُوبِین».
«وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي أَهْلِ الْعُقُوقِ لِلْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ»، ای خدا من در زمرهی کسانی که گرفتار عاق پدران و مادران شدند، قرار نگیرم. «وَ لَا تَجْعَلْنِي يَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ». این فراز «لتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت»، آیهی 22 سوره مبارکه جاثیه است. روزی که به حسابها میرسند و روزی که به کسی ستم نمیشود و محکمهی عدل تو برپا میشود، نکند آن روز من جزء کسانی باشم که عاق پدر و مادر باشم. چون اگر کسی گرفتار عقوق شد، دستش به هیچجا بند نخواهد شد. مظهر رحمت الهی در عالم مُلک تجلّیات تام ولیّ الهی در لیلةُ القدر است. لیلةُ القدر که «خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر؛[5] از هزار ماه ارجمندتر است». از شب قدر همه نصیب میبرند، امّا عاق والدین هیچ نصیبی نمیبرد. نه اینکه کم گیرش میآید، هیچی گیرش نمیآید. انشاءالله اهل حقوق باشید نه اهل عُقوق. حقّ پدر و مادر را رعایت کنید و در تماس رضامند با آنها باشید. در تماس و ارتباط رضامند، یعنی آنها از شما راضی باشند. به هر کیفیّتی شده آنها را از خودتان راضی کنید. اگر آنها از شما ناراضی شدند، قطعاً خدای متعال از شما راضی نخواهد شد و اولیاء خدا از شما راضی نخواهند شد. این یک قاعده است.
«لِلْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ»، حضرت نفرمود: «لِلْوَالِدَیْن» یا مثلاً «لَهُمَا» به تفصیل فرمود تا واضح باشد.
امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) روز خطرناکی را که به حساب میرسند، در اینجا با استمداد از قرآن کریم یادآوری کرده و به رُخ کشیده است.
«اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ وَ ذُرّيّتِهِ، وَ اخْصُصْ أَبَوَيّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُمّهَاتِهِمْ، يَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ؛ خدايا بر محمد و آل و نسل و تبار او رحمت فرست، و پدر و مادر مرا به بهترين امتيازى كه به پدران و مادران بندگان مؤمنت بخشيدهاى اختصاص ده، اى مهربانترين مهربانان». حضرت آموزش میدهد که اینطور باید برای پدر و مادر دعا کرد. با صلوات که رمز پذیرش و گشایندهی باب اجابت است، این را بخواهید. «وَ اخْصُصْ أَبَوَيَّ»، ای خدا پدر و مادر مرا به رحمت ویژهی خودت اختصاص بده. این تعبیر لطیف است. «وَ اخْصُصْ أَبَوَيَّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُمَّهَاتِهِمْ»، به پدر و مادر بندگان مؤمن خودت چه بخشی از رحمت خودت را اختصاص دادی، برترینش را به والدین من اختصاص بده. چون اختصاص طرفینی است، از آن سمت هم میگوید: «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» و این چه نامی است از بین نامهای خدای متعال؟ تعبیر زیبایی که خدای متعال در قرآن به ما آموزش داد که بگوییم: «رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً؛[6] پروردگارا، آن دو را رحمت كن؛ چنانكه مرا در خُردى پروردند» و امام سجّاد (علیه السلام) با دعایی دیگر با همان تفصیل ادامهاش میدهد: «اِجْزِهِمَا بِالْإِحْسَانِ اِحْسَاناً وَ بِالسَّيِئَاتِ غُفّرَاناً؛[7] پاداششان بده در برابر نيكي به نيكي و در مقابل بديها به آمرزش».
«اللّهُمّ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي، وَ فِي إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي، وَ فِي كُلّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي؛ خدايا در پى نمازها و در قسمتى از اوقات شب و در ساعتى از ساعات روزم ذكر ايشان را از يادم مبر». میفرماید خدایا کمکم کن که پدر و مادرم را هرگز فراموش نکنم و بعد از همهی نمازها به یادشان باشم. «فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي»، یعنی بعد از هر نمازی که میخوانم آنها را یاد کنم. این یک چیز جدیدی است که به فهرست قبلی که امام (عَلَیهِ السَّلَام) در فرازهای قبلی گفتند، اضافه میشود. «وَ فِي إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي»، در بخشهایی از شب آنها را فراموش نکنم. «وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي»، در همهی ساعات شبانهروز به یادشان باشم.
بعد از نماز دعا مستجاب است. وقتی بدون دعا بلند میشوی، فرشتگان به شما میخندند و میگویند: عجب آدم بیعرضهای بود. نمازت را خواندی، حالا میگویند: بخواه، وقت خواستن است که دعا مستجاب است. حالا که بابِ اجابت باز شده، بعد از نماز بنشین و برای پدر و مادرت دعا کن.
«إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي»، مربوط میشود به سحر که باب رحمت الهی و دروازههای فیض ربوبی گشوده است و چشمهی فیض الهی میجوشد. آن وقت، وقت یاد کردن پدر و مادر است.
«فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي» در طول روز به یاد پدر و مادر باشیم؛ مخصوصاً زمانی که در مقام استغفار و طلب مغفرت و رحمت هستیم و نیز هنگام یادآوری حقوق آنها بر خود. این یاد همهی این ابواب را همزمان برای شما باز میکند.
«اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضًى عَزْماً، وَ بَلّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السّلَامَةِ؛ خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست و مرا بهوسيله دعايم درباره ايشان و ايشان را به سبب مهربانىشان درباره من مشمول آمرزش حتمى قرار ده و بهوسيله شفاعت من به طور قطع از ايشان خشنود شو و ايشان را با اكرام به سرمنزلهاى سلامت برسان».
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا» درخواستهای لطیفی است. ای خدا، به خاطر اینکه من برای آنها دعا میکنم، مرا ببخش. حضرت به شما یادآوری میکنند که اگر میخواهی آمرزیده شوی، باید برای پدر و مادرت دعا کنی. دعا برای پدر و مادر باب مغفرت الهی است.
«وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً»، پدر و مادر مرا حتماً ببخش، به خاطر برّ و احسان و لطفی که دربارهی من داشتند.
«وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضًى عَزْماً»، کلمهی «عزماً» قرین کلمهی «حَتْماً» است و به معنای حتماً و قطعاً است؛ یعنی از آنها راضی باش.
«وَ بَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ»، آنها را به کرامت خودت به موطن سلامت برسان. «بَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ». البتّه این «مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ» میتواند شامل زنگی دنیایی هم باشد، اگر در قید حیات هستند. هم دنیایشان به سلامت باشد، هم در آخرت به دارُ السَّلام و بهشت امن تو برسند.
«اللّهُمّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفّعْهُمَا فِيّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفّعْنِي فِيهِمَا حَتّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ، إِنّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، وَ الْمَنّ الْقَدِيمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ؛ خدايا اگر ايشان را پيش از من آمرزيدهاى پس ايشان را شفيع من ساز و اگر مرا پيش از ايشان مورد آمرزش قرار دادهاى پس مرا شفيع ايشان كن، تا در پرتو مهربانى تو در سراى كرامت و محل مغفرت و رحمتت گرد آئيم، زيرا كه تو صاحب فضل عظيم و نعمت قديمى، و تو مهربانتر مهربانانى».
«اَللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ»، میگوید: ای خدا اگر آنها را اوّل آمرزیدی، آنها مشمول مغفرت تو شدند، آنها را شفیع من قرار بده. میدانید پدر مادرهایی که آمرزیده میشوند، دمِ در بهشت میایستند و میگویند: خدایا نمیرویم مگر با بچههایمان! به ما خوش نمیگذرد که وسط همهی نعمتها باشیم، ولی فرزندمان بهرهای نداشته باشد. «اَللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ»، اگر مغفرتت قبل از من شامل حال آنها شد، آنها شفیع من شوند و شفاعت آنها را دربارهی من بپذیر. «وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي». اگر مرا اوّل آمرزیدی، «فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا»، به من توفیق ده من شفیع آنها شوم. من در درگاه بهشت بایستم و بگویم: خدایا، بدون پدر و مادرم به بهشت نمیروم. «فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا»، خیلی زیبا است. چه آنها شفیع من شوند، چه من شفیع آنها شوم، چه هر دو شفیع هم بشویم، نتیجه این بشود: «حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ»، تا به این ترتیب ما از بهشت خانوادگی بهرهمند بشویم. بهشت خانوادگی، آن چیزی است که میچسبد و دلپذیر است؛ یعنی ما باشیم، پدر و مادرمان باشد، بچههایمان باشند، همسرمان هم باشد. بعضیها بهشت میروند، امّا بیخانواده. امّا این کجا، بهشت خانوادگی کجا؟ در قرآن کریم به تفصیل راجع به بهشت خانوادگی صحبت کرده، از جمله در سورهی مبارکهی رعد. بهشت خانوادگی را از خدا بخواهید.
امام سجّاد (عَلَیهِ السَّلَام) این بهشت را توقّع میکند. «حَتَّى نَجْتَمِعَ»، ما همه باشیم؛ البتّه زیر سایه رحمت و مهربانی تو و به واسطهی مهربانی تو. «فِي دَارِ كَرَامَتِكَ»، آنجایی که همه را گرامی میداری «وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ»، آنجا که همه را از مغفرت خودت بهرهمند میکنی.
«إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»، تو صاحب بخشش عظیم هستی. «وَ الْمَنِّ الْقَدِيمِ»، صاحب نعمت دیرینه، فقط و فقط تو هستی. «وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین».
این دعای بیست و چهارم بود که یک منشور جامع برای ارتباط شایستهی فرزندان با پدر و مادر است. با آن زندگی کنید، درس بگیرید و به آن عمل کنید تا خوشبخت و سعادتمند شوید «بِإِذْنِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی و به عِنَایَةِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی».
ای خدای بزرگ تو را قسم میدهیم به حقّ علی و فاطمه و حسن و حسین (سَلَامُ الله عَلَیهِم اَجْمَعِین) و به حقّ محمّد مصطفی (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) و فرزندان گرامیاش مهدی موعود (عَلَیهِ السَّلَام) و به حقّ امام سجّاد (علیه السلام)، این دعا را به تمامه دربارهی پدر و مادر ما مستجاب بفرما و توفیق عمل به مضامینش را به ما کرامت بفرما.
تو را قسم میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، ما را فرزندان شایستهای برای پیامبر و علی و فاطمه قرار بده؛ ما را جزء اهلشان قرار بده؛ ما را از دعایشان بهرهمند بفرما؛ توفیقِ فراهم کردن اخلاق و رفتار و اندیشههای هماهنگ با آنها را نصیب ما بفرما. محرّم پیش رو را بهترین محرّم عمر ما قرار بده.
۱. انسان: 5 ـ 12.
۲. زیارت جامعه کبیره.
۳. نور: 37.
۴. طبقات ابن سعد، بخش امام حسين، ص 27.
۵. قدر: 3.
۶. اسراء: 24.
۷. دعاي ابوحمزه ثُمالي.