متن بیانات در مسجد امام هادی علیه السلام شهرستان بیرجند استان خراسان جنوبی 1394/11/21


پیوند های مرتبط »

متن بیانات در مسجد امام هادی علیه السلام شهرستان بیرجند استان خراسان جنوبی

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد ‌لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا حبیب اله العالمین ابی ‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّاهرین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة ‌الله فی الأرضین روحی و ارواح العالمین تراب المقدم الفداء.

جلسه بسیار بسیار شیرین، مغتنم و محترمی است، هم مکان مقدس و محترم است هم زمان، زمان متفاوت و فوق العاده برجسته‌ای است که شب 22 بهمن است، و هم حضار عزیز در این محفل نورانی شخصیت‌های عزیز و دوست داشتنی‌ای هستند که کودکان ما و نوجوانان ما و چه پدران و مادران عزیز و جوانانی که در این محضر حضور دارند و همه شما تبریک عرض می کنم این مناسبت فرخنده را و این مجلس باصفا و روح انگیز را و چند جمله خدمتتان تقدیم می کنم.

مطلب اول ذیل چند واژه از صحبت‌های من است، 1) راجع به مسجد؛ 2) راجع به امام هادی علیه السلام؛ 3) راجع به شهداء. این سه مسئله را چند جمله درباره هرکدام خدمتتان عرض کنم.

اما راجع به مسجد، این مطلب بس که مسجد تنها قطعه‌ای و قطعه‌هایی از زمین است که به خود حضرت حق نسبت داده می شود، می فرماید: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»، قطعه‌هایی از بهشت در زمین، قطعه‌های انتخاب شده و برگزیده از زمین ماست که خداوند تبارک و تعالی آنجا را به خودش اختصاص داده، فرمود: «إنّ البُیوتِی فی الارض المَساجِد» فرمود خانه‌های من در زمین مساجد هستند، مسجد خانه خدای متعال است، بعد هم در آن روایت نورانی فرمود: «خوشا به حال آن کسی که در خانه خودش وضو بسازد و مطهر کند خودش را، آراسته کند به دیدن من، به خانه من بیاید؛ « طُوبَی لِمَن تَطهّرَه فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی» در خانه خودش خودش را آراسته کند، زیبا کند، معطّر کند، مطهّر کند، وضو بسازد، غسل کند، پاک و تمیز و خوب بیاید به دیدن من، به خانه من. خداوند متعال می فرماید در آنجا، «ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی». در ادامه آن روایت نورانی هم فرمود: البته اگر شما به دیدن کسی بروید، به زیارت کسی بروید، پذیرایی به عهده چه کسی است؟ پذیرایی به عهده میزبان است. فرمود وقتی شما به خانه من بیایید، پذیرایی شما به عهده من است، «علی ان علی ؟؟؟ کمالة الظاهر»، فرمود پذیرایی‌اش با خودم است، و خداوند متعال مسجد را نماد دین، نماد اسلام، نماد علم، نماد فضیلت قرار داده است.

در فرهنگ اسلامی مسجد فقط محل عبادت نیست، بلکه هم محل عبادت است هم مرکز سیاست است، هم محل اجتماع مؤمنان است، هم محل تعلیم و تربیت است هم محل آموزش قرآن است، هم محل آموزش حلال و حرام است، هم محل پیدا کردن دوستان خدایی است، هم محل جوشش عواطف مؤمنانه است. مسجد یک چنین چیزی است، و پیامبر عزیز ما اولین کار که کرد ساختن مسجد بود. قبل از حتی ورود به مدینه. همان بیرون شهر حضرت منتظر بودند تا علی بن ابی طالب علیه السلام برسد، یعنی تا علی نیامده نباید وارد شهر شد. باید منتظر بود تا علی علیه السلام برسد. در این فاصله که منتظر بودند تا امیرالمؤمنین برسد، در این فاصله پیغمبر عزیز ما مسجد ساخت، مسجد قبا، «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»؛ فرمود آن مسجدی که با تقوا تأسیس شد، خشت خشت آن به نام، بر اساس تقوای الهی نهاده شد، این مسجد حق است که تو در آن اقامت کنی. چون در این مسجد انسانهایی هستند بزرگند، عزیزند، رِجَالٌ، این کلمه را می دانید که در قرآن کریم پیام دارد، فِيهِ رِجَالٌ، انسانهای بزرگی هستند که اینها دوست می دارند پاک باشند، زندگیشان پاک باشد، فکرشان پاک باشد، اخلاقشان پاک باشد، مالشان پاک باشد، اینها به دنبال پاکی‌اند، و خدا پاکان و پاک جویان را دوست می دارد، «وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (نه فقط مطهّرین)»، این ادغام شده، این طاهر در اینجا ادغام شده، «يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»، یعنی اینها خیلی شدید جویای پاکی هستند، تخصصشان در طهارت است، از همین جا اعلام شد که اهل مسجد تخصصشان تطهّر است، یعنی متخصص پاکی هستند، متخصص نزاهت هستند، سلامت دل و جان و فکر و اندیشه و اخلاق و همه اینها. این خصوصیت اهل مسجد است. تطهّر، تخصصشان است.

از آنجا که پیامبر عزیزمان شروع کرد، بعد هم که وارد مدینه شد، شما خبر دارید دیگر، در همان مسجد قبا هم حضرت همین کار را کرد، خودشان دامن بالا زدند و در ساخت مسجد خود پیامبر اعظم حضور پیدا کردند، سهیم شدند شریک شدند در خود عملیات ساخت. بعد مسجد ساده‌ای ساختند ولی همان خشتهایی را هم گذاشتند، تنظیم کردند آنجا را به عنوان مسجد، خود حضرت هم مباشر شدند، یعنی مثل یک کارگر ایستادند کار کردند، چون شأن مسجدسازی، شأن پیامبر است، تا همه باخبر بشوند که ساختن مسجد کار خوبان و نیکان است، در صدر پیامبر الهی است، ابراهیم هم مسجد ساز بود، اسماعیل هم مسجدساز بود، آنها پدران ما بودند، پدران ما همه مسجدساز بودند، و رأس آنها هم که پیامبر اعظم (ص) است، بعد هم وارد مدینه شدند حضرت، یثرب که با ورود حضرت شد مدینه النبی، دقیقا ببینید با مسجد، یعنی تا حضرت وارد شدند مسجد ساختند، و همه فعالیتهای حضرت با محوریت مسجد بود، یعنی کار در درجه اول نماز بود، نماز جماعت بود، تلاوت آیات وحی بود، تربیت، «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»، مسجد بود، تعلیم حکمت و امثال اینها، بعد هم ایجاد اخوّت و برادری در مسجد بود، سازماندهی مؤمنین در مسجد بود، تشکیل لشکر در مسجد بود، همه اینها، و اتفاقاتی بود که در مسجد رخ می داد. لذا مسجد شد یک مرکز اصلی برای شکل گیری تمدن اسلامی. نه مثل کلیسا و کنیسه و امثال اینها، صرفاً معبد نبود بلکه مرکز زیست اسلامی مسجد بود، با همه خوبیها و زیباییهایش.

برادران و خواهران عزیزم، ما معجزه مسجد را در زمانمان دیدیم، در زمان خودمان دیدیم، انقلاب اسلامی معجزه مساجد است، و در دنیا انقلاب کبیر اسلامی ما را، که امشب، شبِ پیروزی آن است، شب 22 بهمن است، انقلاب کبیر اسلامی ما را معجزه مساجد می دانند. از مسجد آغاز شد، مسجدیها، انقلاب را شکل دادند، مسجد به منزله رسانه، خبررسانی می کرد، سازماندهی می کرد، نیروسازی می کرد، هم چهره رسانه ای داشت برای انقلابیها، آنها را به به روز می کرد، هم به آنها روحیه می داد، هم پشتیبانیشان می کرد، هم خانواده‌هایشان را وقتی آنها در زندان یا در شرایط سخت بودند حمایت می کرد، همه آن مسجد بود، بچه های انقلاب همه تربیت شده های مساجد هستند، بچه های اصلی انقلاب، نیروهای اصلی انقلاب. ما معجزه مسجد را در عصر خودمان دیدیم و به بشریت نشان دادیم که در مسجد، مسجد شد، از عشق انقلاب بیرون می آید، شکستن صولت کفر و شرک بیرون می آید، شکستن کمر استبداد از آن به دست می آید، آزادی یک ملت اسیر از مسجدها به دست می آید، نجات یک ملت اسیر و وابسته از آن به دست می آید.

مسجد با محراب شناخته می شود و با منبر. محراب هم محل حرب است، محل جنگ است، از جنگیدن با نفس آغاز می شود در جهاد اکبر، تا جنگیدن با کفار ادامه پیدا می کند در محراب نماز. که در منبرش معرفت ارائه می شود، آیات ارائه می شود، احکام ارائه می شود، بصیرت به جامعه تقدیم می شود، مسجد حقیقتاً یک نعمت بزرگ و عظیم در جامعه اسلامی است، و خدا را شکر می کنیم که بحمد الله امروز هم در جامعه ما باز مساجد دارند همین نقش آفرینی را می کنند، شما برادران و خواهران عزیز در دوران دفاع مقدس هم معجزه مساجد را دیدید، 97 درصد شهدای ما، بچه های مسجد هستند. شهدا در حقیقت تربیت شدگان مساجد هستند، از مساجد برخاستند، مسجد است که شهیدپرور است، خاک مسجد است که شهید تربیت می کند. اتفاقاً همین آیه شریفه را خواندم در سوره مبارکه توبه است: « لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ»، شما ان شاء الله مراجعه کنید، دو آیه بعدش، دو آیه بعد از همین آیه می دانید خدا چه می گوید، دو آیه بعد از تأسیس مسجد تکیه بر تقوا فکر می کنید چه باشد آیه‌اش؟ آیه این است: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ»؛ این آیه بلافاصله بعد از تأسیس مسجد است، یعنی چه؟ یعنی از مسجد است که مجاهد تربیت می شود، مسجد پرورشگاه مجاهدان راه خداست، و از مسجد است که شهید ساخته می شود و پرورش می یابد، چون ما دیگر بالاتر از شهید نداریم. « فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حتّى يُقتَلَ الرجُلُ في سبيلِ اللّه ِ فإذا قُتِلَ في سبيلِ اللّه ِ فليسَ فَوقَهُ بِرٌّ»؛ فرمود دیگر بالاتر از شهادت دیگر چیزی نیست، آن که می تواتند بالاترین مدال را به فرزندان آدم بدهد مسجد است. «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى»، معلوم می شود که آنهایی که طرف معامله با خدای متعال هستند در درجه اول مسجدیها هستند که جانشان و مالشان کف دستشان تقدیم می شود.

یادتان است در دفاع مقدس مسجد برای جبه ها هم جان مؤمن هدیه کرد، خاطرتان هست، همین جوانهای عزیز و فرزندان عزیز ما بودند که به جبهه ها رفتند، هم پشتیبانی لجوستیکی و مالی می کرد از جبهه ها، ماشین ماشین از مساجد ما بود که اجناس می رفت برای مسجد، کاروانهای کمک از مساجد بود که سازماندهی می شد و به سمت جبهه ها می رفت، ما معجزه مساجد را در زمان خودمان دیدیم، بیداری اسلامی هم که آغاز شد از مساجد بود، در تونس، در مصر، در سایر جاها، در آنجا هم به اقتباس از انقلاب اسلامی آنجا هم از مساجد شروع کردند. منتها ممکن است حالا شما یک سؤال کنید که چرا آن بیداری اسلامی در آن کشورها به آن مقصد نرسید ولی در کشور ما به مقصد رسید؟ سوال مهمی است این، در مصر خاطرتان هست دیگر، همین چند سال پیش از مساجد مردم شروع کردند بیداری را، حرکت را و هیجانی انقلابی را، رفت تا اینکه طاغوت گردن کلفت آنجا را به زنجیر کشید و به قفس برد. درست است این کار شکل گرفت، همه هم گفتند انقلاب در مصر هم از مسجدها شروع شد. ولی ادامه پیدا نکرد، البته آقای ما، روحی فداه نظر مبارکشان این است که این آتش زیر خاکستر است، این بیداری اسلامی که در جهان اسلام اتفاق افتاده است، چون خیلی ها می خواهند بگویند بیداری اسلامی از بین رفت، آقا فرمودند نه از بین نرفته است، در اثر فشارهایی که آمده شده یک آتش زیر خاکستر است، باز هم سر خواهد زد، باز هم ظهور خواهد کرد، اما بالاخره یک سوال است، این سؤال این است: این معجزه مساجد چطور در ایران به مقصد رسید اما در بقیه کشورها به آن مقصد اصلی نرسید؟ قبل از اینها هم یادتان است شما پیرمردها و بزرگترهای جلسه خاطرشان هست، حتی میانسالها هم آنها که انقلاب را درک کردند خاطرشان هست، اول انقلاب ما یادتان است از انقلاب الجزایر یاد می کردیم، که یک میلیون مردم آنجا کشته دادند برای اینکه از زیر بار استبداد نجات پیدا کنند، در الجزایر همزمان با انقلاب ما، آن انقلاب در مرحله اول پیروز شد ولی مجدداً جریان استبداد در آنجا برگشت. آن هم از مسجدها شروع شد ولی به نتیجه نرسید. این سوال است. اینجا به مقصد رسید، بعد از 37 سال، بانشاط، سرزنده، سر حرفهای اول دارد با سرعت به راه خودش ادامه می دهد، ولی در آنجاها به نتیجه نرسید، می دانید چرا؟ پاسخش در یک کلمه دقیق است، و آن عبارت است از «امام هادی علیه السلام»، جالب بود برایتان نه؟ از کجا سر درآوردیم! به همان شخصیت بزرگی که این مسجد به نام نامی او بنیانگذاری شده و افتخار شما این هست که زیر این پرچم نماز می خوانید، امام هادی علیه السلام، چطور امام هادی؟ چون من اسم امامهای دیگر را نبردم. چرا امام هادی؟

برادران و خواهران به همان دلیلی که در سالهای اخیر شما دیدید دشمنان یک طراحی سنگین بر علیه امام هادی علیه السلام داشتند، درست است؟ از انفجار حرم در سامرا بگیرید تا آن شعرهای اهانت آمیز و شبکه مجازی و ... خبر دارید دیگر چه موجی درست کردند بر علیه امام هادی علیه السلام؟ چطور از بین همه امامان ما، امام هادی علیه السلام؟ این سؤال بود دیگر، دشمن چطور رفته سراغ امام هادی علیه السلام؟ و بچه های انقلاب خیلی زود بر اساس آن بصیرت ولایی و الهی خودشان جوابش را داشتند که بدهند، گفتند چون طراح نهایی ولایت فقیه امام هادی علیه السلام بود. یعنی آن کسی که طراحی کرد برای انتقال ولایت الهی در عصر غیبت به فقها و استمرار داشته باشد تا عصر ظهور، آن که آن نقشه را عملی کرد امام هادی علیه السلام بود. البته بعد از آن بزرگوار هم امام عسگری علیه السلام بخش پایانی این مسئله را انجام داد.

چون شما با خبر هستید، برخی از آن کلمات امام هادی علیه السلام را در این زمینه برایتان می خوانم که شبکه وکالت را حضرت طراحی کردند، بعد معلوم شد که جامعه تحمل امام و حجت حضرت حق را ندارد، معلوم شد این مسئله که غیبت را خواهد برد، عصر غیبت یعنی مردم رها؟ هرچه می خواهد بشود؟ ظلم باشد؟ استبداد باشد؟ کفر باشد؟ همه در میدان باشند، آیا معنایش این است؟ اگر این باشد که دین، یک دین کاملی نیست، ما می گوییم «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»؛ آن دینی که برای قرنها زندگی بشر هیچ برنامه نداشته باشد این دین کامل است به نظر شما؟ یعنی بگوید اگر فقط عصر ظهور و حضور ائمه بود من حرف دارم برای شما، حالا که حجت خدا بر اساس مصلحت الهی غایب شد، حالا از زمان غیبت تا هرچه که طول بکشد تا حجت خدا ظاهر بشود ما هیچ نقشه ای و طراحی ای برای شما نداریم، بروید هرطور که می خواهید زندگی کنید، زیر پرچم ستمشاهی باشید، رئیستان رضاخان قلدر باشد، امامتان محمدرضای کثیف، امام به معنای پیشوا، رئیس جمعه، اینها باشند امریکا به سرتان مسلط باشد، انگلیس به سرتان مسلط باشد، نه نقشه ای برای حیات طیبه داشته باشد، ما دیگر کاری به کار شما نداریم، این می شود دین کامل؟ این که دین کامل نیست. «رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»، دینی است که پیام غدیرش در قالب ولایت فقیه برای عصر غیبت نقشه خوشبختی می دهد، نقشه سعادت می دهد به انسانها، که این راه ادامه دارد، و مؤمنین وظیفه مندند، و فقها وظیفه مندند، این راه را باید ادامه بدهند، آن کسی که این ایده ولایت فقیه را سازماندهی کرد شبکه درست کرد، نایب امام درست کرد، وکیل درست کرد، در اقصی نقاط منطقه اسلامی آن روز امام هادی علیه السلام بود. لذا دیدید بعد از قرنها وقتی دشمنان اسلام سیلی می خورند از ابتکار حضرت هادی علیه السلام آن وقت شروع می کنند به حضرت جسارت کردن. پس مسجد بود و معجزه انقلاب اسلامی، امام هادی علیه السلام و طرح ولایت فقیه برای استمرار حرکت اسلامی در جامعه.

و اما سومین نکته، که دیگر صحبت را کوتاه کنم، سومین آن هم شهید است، یعنی اگر امروز ما این معجزه بزرگ انقلاب اسلامی را پیش چشم خودمان داریم، و البته ما هنوز نشناختیم، ما هنوز انقلاب اسلامی را نشناختیم، خیلی کار دارد، خیلی بزرگ است، کاری که ملت ایران کرد، کاری که امام راحل کرد، نه کاری که امام زمان عجل الله تعالی فی فرجه الشریف کرد، بروید بالاتر، کاری که خدای متعال کرد، خیلی کار بزرگی بود، منتها از آستین ملت ایران، و این خاک مقدس اتفاق افتاد الحمدالله. کار خیلی بزرگی است این انقلاب، از آن سو محصول مسجد است، از این سو طراحی اولیای خدا به عنوان طرح خوشبختی ذیل ولایت علی بن ابی طالب برای دوران غیبت، که می شود ولایت فقیه. که دوستان یادشان باشد، یک جمله بخوانیم من سریع بروم سراغ آن ضلع سوم، که بحث شهدا باشد، عزیزان من می دانند بسیاری، از متفکرین از محققین، از اهل علم، در مراکز علمی و پژوهشی جهان به حقانیت ولایت فقیه ما پی بردند، با اینکه مسلمان نیستند، نه مسلمانند نه شیعه، اما این نمونه ای ک در ایران درست شد، الله اکبر! این نمونه ای که در ایران درست شد و ارائه شد چنان دل برد از فرهیختگان جهان، مات و مبهوتند، شروع کردند به مطالعه کردن، یکی از آنها را به شما بگویم، یکی از آنها یک آقایی است به نام الکساندر گوگین، برای روسیه است، این آقای گوگین مشاور همین آقای پوتین است که شناخته شده است برای شما، رئیس جمهور روسیه. گوگین یک کتاب نوشته در آن کتاب ولایت فقیه ما را اثبات می کند، جالب است برایتان نه؟ یعنی یک فرد مسیحی است برای فهم حقیقت فقط کافی است تو آزاده باشی. لذا جرج جرداق مسیحی سر از علی شناسی درمی‌آورد و کتاب می نویسد، علی بن ابی طالب صوته العدالة الإنسانیة، اگر کسی فطرت پاکیزه داشته باشد بالاخره آفتاب نورافشانی می کند، کافی است نابینا نباشی آفتاب را می بینی.

این گوگین با اینکه خودش از جامعه مسلمانها نیست ولی این نمونه را دیده، شروع کرده است به مطالعه کردن، انسان متفکری هم است، یک کتاب نوشته در آن کتاب خودش ولایت فقیه را از مسیری که فهمیده اثبات می کند و می گوید این نسخه سعادت انسان امروز است، همه باید بیایند طبق روش ایران جامعه شان را اداره کنند،چون شما باخبرید هیچ جای دنیا، نمونه ندارد، هیچ جای دنیا پیدا نمی کنید که رهبرش معلمش باشد، تمام رئیس جمهورهای دنیا را بروید مطالعه کنید، حکیم باشد، خودساخته باشد، متعادل باشد، متفکر باشد، شجاع باشد، امین باشد، آینده نگر باشد و مقدس باشد، نورانی باشد، معنوی باشد، همه اینها در کنار هم جمع شده باشد، پیدا نمی کنید، فقط اینجاست. این نظریه ولایت فقیه زیبایی اش این است. این کله گنده ها که گاهی می آیند ایران، شرفیاب می شوند محضر رهبر عزیزمان، اصلاً مات و مبهوت می مانند، قبلا وقتی محضر امام می رسیدند اینطور بود، اکنون هم همینطور، اصلاً باورشان نمی شود، مثلاً رئیس جمهور فلان کشور است، آن شخص اول آنجاست، می آید جمهوری اسلامی، بعد وقت گرفته که برسد خدمت رهبر عزیزمان، وقتی سوار ماشین تشکیلات سفارتی و وزارتی می شود که او را بیاورند خدمت آقا، او می بیند که این مسیرهایی که می رود، چون اینها هتلهایی که می روند شمال شهر ماست دیگر، این همان منطقه ای است که معمولاً کاخهای قدیمی ما آنجاست، آنجا معمولاً در منطقه بالا شهر تهران هستند، از آنجا سوار می شوند به جای اینکه بگویند باید بروند بالاتر، می بینند شروع شد به سمت پایین، می گویند پس منطقه مرکزی شهر است، می بینند نه رفت در منطقه جنوب، به سمت جنوب شهر، مدام خیابانها باریکتر شد، مدام محیط ساده تر شد، گاهی می ترسند می گویند آقا کجا داریم می رویم؟ ما می خواهیم برویم دیدن رهبر ایران، همان رهبری که وقتی حرف می زند دنیا می لرزد، همان رهبری که وقتی می غرد کمر امریکا می شکند، چه کسی است این آقا؟ ما می خواهیم برویم دیدن رهبر، شما دارید ما را کجا می برید؟ می آیند نزدیکتر می شوند از آن گیت گودی که وارد می شوند انقدر محیط محیط دائم ساده تر و معمولی تر و سنگی تر می شوند می ترسند گاهی، می گویند نکند اینها می خواهند ما را ببرند زندان! اینجا که اصلاً شبیه کاخ رهبری نیست، آنها کاخ در ذهنشان است، همه آنها کاخ نشینند، هرجا را نگاه می کنند اصلا کاخی وجود ندارد، ذهنش این است، برای اینکه اسم رهبر ما را شنیدند، آن قدرت و شوکتش، می دانید الان جهان گیر است اسم ایران و رهبری، بعد پیش خودشان می گویند اینها کجا دارند ما را می برند؟ می آیند نزدیکتر می شوند، می گویند نه شما نگران نباشید اداری اش آنجاست، بعضیها رویشان می شود بپرسند ولی دائم احساس نگرانی دارند، وقتی وارد آن حیاط می شوند می گویند اینکه یک خانه یک شخص ملعونه ما هم نیست اینطوری. بعد وارد آن اتاق کوچک می شوند، که دیدید در تلویزیون هست، موکت افتاد و یک صندلی ساده آنجا هست و دل بر ملت ایران، بعد می آید می نشیند اصلاً اینها مات و مبهوت می مانند. قبلاً هم وقتی جوانان می رفتند در محله کوچک همین احساس را داشتند.

آن وقت رئیس روسیه دوست همین آقای گوگین که به شما گفتم آن جمله مشهور را دارد می گوید: من مسیح را ندیده بودم، اما در انجیل درباره او خواندم، وقتی رهبری ایران را دیدم فهمیدم که مسیح یعنی چه کسی، در چهره او مسیح را دیدم. این اعتراف یک کسی است که اکنون خودش را قدرت دوم جهان می داند بلکه مدعی قدرت اول هم هستند. رقیب امریکا در عرصه قدرت جهانی روسیه است دیگر، همین آقای پوتین، نمی‌دانم شما، شما هم که از مسیحیت هستید، ؟؟؟ سفری ایشان ایران آمده بود من در زیارتی که ایشان آمده بود یک آقای بسیار و فوق العاده متکبری است، یعنی اصلاً راه می رود، حرکت می کند، می نشیند، بالاخره رئیس کشوری است به نام روسیه، یک زمانی که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود، حالا هم که یک کم پر و بالش ریخته است، باز هم عمده مثلاً آدم سیاست جهانی است. حالا ایندفعه شنیدید که تمام تشریفات دیپلماسی را همین آقای پوتین کنار انداخت، مستقیم از فرودگاه خواست که ما او را ببریم خدمت رهبری عظیم الشأن، مستقیم آمد بیت خدمت آقا شرفیاب شد، یک ساعت و نیم، دو ساعت با خودش قرآن هم آورده بود خدمت آقا، بعد آن روز صمیمانه نشسته بود و استفاده می کرد.

یا یادتان باشد رئیس جمهور پاکستان هم آمده بود ایران در قصه چند وقت پیش بود اجلاسی بود در تهران که آمده بودند، ایشان وقتی که شرفیاب می شود خدمت آقا لباس مسجد می پوشد، اینها یک حرفهایی است، یک چیزی من می گویم یک چیزی شما می شنوید، اینها در دپلماسی جهانی همه‌اش کلاس دارد، که شما وقتی رفتید یک کشور طبق یک پروتکلی شما رفتار می کنید، من خودم از طرف جمهوری اسلامی به کشورهایی سفر کردم رفتیم داخل، با رئیس جمهورشان دیدار کردیم، با نخست وزیر دیدار کردیم، با بعضی از وزرا دیدار کردیم،‌بعضی وقتها خودم هم رئیس یک هیأت بودم در خارج از کشور، رفتیم تحت عائله می رویم که حیثیت کشور را ما باید حفاظت کنیم، یعنی خیلی با حساب و کتاب و چطوری برویم چطوری حرف بزنیم، از چه مسیری برویم، از چه مسیری راه برویم، چون شما می شوید نماینده ملت خودتان، حالا چه برسد طرف رئیس جمهور باشد به یک کشور دیگر سفر می کند.

آن آقا آمده بود ایران، نمی دانیم شنیدید یا نه وقتی می خواست برود بیت خدمت آقا، لباس مسجد پوشیده بود، پاکستانی ها وقتی مسجد می خواهند بروند لباس سفید دو تکه می پوشند، مثل همین لباسی که در سیستان و این منطقه ها می پوشند، لباس سفید دو تکه و یک چیزی هم می گذارند سرشان، پسر شاه هم همراهشان بود، منتها من می آیم پیش شما چه احساسی دارم؟ می آیم مکان مقدس و این پرچم را آوردم برایش دعا کنید، دستتان را روی سرش بگذارید.

آن از مسیحی اش است، آن از مسلمانش است، آن هم از دیگرانش است، یعنی تا فردا هم بنشینیم اینجا حرف هست برای گفتن، لذا ولایت فقیه چه از جهت اعتباربخشی به ملت ایران، چه از جهت امنیت بخشی به ملت ایران، چه از جهت اینکه یک ملت عقب مانده را برده در ردیف ملتهای در حال توسعه، آن از جهت علمی آن از جهت فنی، آن از جهت دانش، از این جهت که ملت ایران را در سرنوشت خودشان سهیم و شریک واقعی کرده است، یعنی همان مردم سالاری که شما یک نمونه غیررسمی اش را فردا در حضور و راهپیمایی 22 بهمن دارید، مراسم بیعت ملت ایران با انقلاب و امام و پیامبر عظیم الشأن ماست. و چه در انتخابات پیش رو، سالی متوسط یک انتخابات ملت ما از اول انقلاب تا اکنون شرکت کرده در شئون مختلف، اینها را همه را ما از رهگذر ولایت داریم. خواستم بگویم خلاصه دل برد از اهالی ما واقعاً. بعد اینها دارند فکر می کنند، نخبه های عالم، می گویند اگر این سایه است آن خورشید چه هست؟ رفتند به فکر. یک کسی گفت انقلاب اسلامی ما چگونه زمینه سازی می کند در این ظهور؟ چون اینها فکر می کنند، می گویند آقا این نسخه سایه است، ولایت فقیه سایه ولایت عظمای امام عصر عجل الله تعالی فی فرجه الشریف است.

صلوات

بعد از خودشان سؤال می کنند می گویند اگر این نسخه سایه است، اگر آن خورشید بیاید چه خبر است؟ بعد مشتاق می شوند، لذا همین نکته را طی این سالها مراکز فراوانی در دنیا دارند راجع به امام زمان مطالعه می کنند، راجع به مهدویت دارند مطالعه می کنند، چه کسی است آن آقا؟ و برنامه اش چه هست؟

چه مسجد به اعتبار آن مرکز اصلی طراحی ها، سیاست گذاریها، و ؟؟؟، و چه چیزی است ولایت فقیه و طراحی ویژه امام هادی علیه السلام؟ این چه زمانی به مقصد می رسد؟ آیا کافی است؟ وجود مسجد یا وجود آن طرح ولایت فقیه کافی است؟ شما زود می گویید نه، کافی نیست. به خاطر اینکه ما قبل از اینها هم اینها را داشتیم ولی نتیجه نداده بود برای ما. پس چه اتفاقی افتاد که انقلاب اسلامی فتح کرد؟ موفق شد؟ پیروز شد؟ نظام ساخت؟ اینجا قصه اش چه هست؟ ماجرایش چه هست؟ شما بلافاصله می رسید به یک کلیدواژه به نام «شهید»، زیباترین واژه های ارزشی است، خیلی ؟؟؟ دارد، تابناک، درخشان، حیاتبخش، می رسید به این واژه «شهید». یعنی اگر کار مسجد و آن طراحی دارای هوادارانی باشد که حاضر باشند جان بدهند و خون بدهند، این کار را به مقصد می رساند. ولی اگر نباشند کسانی که بخواهند تا پای جان بر سر پیمان بمانند این کار به مقصد نخواهد رسید. آن کسی که موتور محرک است، آن کسی که سرعت می دهد، به مقصد می رساند خون شهید است. آن خون شهید است. آن موتور، موتور حرکت، عنصر شهادت و خون مقدس شهید است که وقتی بیاید، آنوقت این کار را به سرمنزل مقصود می رساند، و ملت عزیز ایران در 15 خرداد این را ثابت کرد که حاضر است بایستد، تا پای جان بایستد. وقتی امام تبعید شد و امام را بردند به زندان ملاحظه کردید مردم کفن پوشیدند و آمدند به میدان. با اینکه آن زمان امام راحل عظیم الشأن ما به عنوان پیشوای جهان اسلام و اینها که شناخته نمی شد، به عنوان یک مرجع تقلید انقلابی پرچم دار فعال شناخته می شد، لذا مردم کفن پوشیدند آمدند گفتند ایندفعه دیگر ما ایستادیم، قبلا اینطور نبود، قبلاً سر بعضی از علما را بالای دار بردند عده ای ایستادند پای آن کف زدند. قصه شیخ فضل الله نوری را شنیدید دیگر. ولی اینجا فقط سخن این بود که او را به زندان بردند مردم کفن پوشیدند آمدند. گفتند کشته می خواهید می دهیم، یک نفر، دو نفر، صد نفر، هزار نفر... نقل تا 15 هزار هم داریم. ایستادند و خون مقدسشان ریخته شد و آن خون شهدای 15 خرداد بود که اساس و بنیاد این نهضت عظیم را استوار کرد. معلوم شد نه این نهضت یار دارد، یار جانی دارد که با جانش می آید به میدان. بعدها هم بلافاصله در عصر پیروزی انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی پیش آمد باز همین مردم گفتند جان می خواهد حاضریم، جانان هم می خواهد حاضریم. رحمت خدا بر شهدای عزیز انقلاب اسلامی ما، در آن غربت به میدانها آمدند به شهادت رسیدند، همین بیرجند شما، شهدای انقلاب دارید شما، آمدند رشادت‌ها، آن خونها بود بعد اربعینهایی که پیاپی گرفتیم پشت سر این شهدا، شهادت، اربعین، همه آن هم متخذ از فرهنگ عاشورا و سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام، لذا کار دست به دست هم داد آمد جلو، بعد دیدند این کار دارد پیش می رود، چون یار دارد، یار عاشق دارد، که حاضر است جانش را در صحنه ایمان بدهد. لذا در 15 خرداد، در انقلاب اسلامی بعد هم در دفاع مقدس. و رحمت خدا بر پدر و مادر شهدا که بخشی از آنها دیگر از دنیا رفتند، از بین ما رفتند، رضای خدا بر پدران و مادران شهید که از دنیا رفتند، و لطف و کرم خداوند از آن خاندان شهدا که هستند در بین ما و هم زنان شهدا که آنها پشتیبانی کردند، تجهیز کردند، یک مادر شهید به خود من گفت، رفتم خدمتشان، برایم تعریف کرد، سه شهید تقدیم کرده بود، بعد به من گفت آقای فلانی... آخرین پسر من دانش آموز بود، چون می دانید 36 هزار شهید ما بچه های مدرسه هستند، دانش آموزان مدرسه اند، 36 هزار یعنی اعظم جمعیت اقشار شهدای ما، شهدای دانش آموز هستند که از پشت میز درس بلند شدند رفتند جبهه، ایشان گفت پسر سومی من دانش آموز بود، 17-16 سال بیشتر نداشت، گفت مادر حالا نوبت من است می خواهم بروم، گفت من گفتم تو حالا باش درس بخوان و ... گفت دیدم مصمم است و می خواهد برود به میدان. برگشت به من گفت مادر فقط یک وصیت دارم، گفت از در خانه (نشان داد) گفت از این در که داشت می رفت بیرون گفت مادر فقط یک وصیت دارم، وصیت من این است که کفن کردن من و به خاک سپاردن من با خودت است، گفت گفتم برو پسر شوخی نکن، این حرفها چی هست؟ می روی ان شاء الله به سلامت برمی‌گردی، وصیت دارد برای من! گفت به زبان مادری به او ناسزا دادم، خداحافی کردیم رفت. گفت چند وقت بعد من نگرانی ام این بود نکند این شهید بشود، گفت از اصل شهادتش نگران نبودم، ببین مادر این است، مادر ایران اینها هستند، گفت از اصل شهادتش که نگران نبودم، نگرانی ام این بود اگر این شهید بشود من بخواهم وصیتش را عمل کنم چه کار کنم؟ یعنی من می توانم؟ با دست خودم عزیز دلم را کفن کنم؟ با دست خودم در قبر ببرم؟ مادر؟ گفت مانده بودم، در همین نگرانی ها بودم که خبر شهادتش به ما رسید، گفت خبر دادند که به شهادت رسیده، و من نمی دانستم که آیا می توانم از عهده آن وصیت بربیایم یا نه؟ تا وقتی که پیکرش را آوردند در معراج و ما را خبر کردند، گفتند نشستم توسل کردم به حضرت زینب سلام الله علیها، گفتم خانم از شما کمک می خواهم، حالا تو باید مرا کمک کنی، این عزیز دل من وصیت کرده، باید وصیتش را عمل کنم، آیا من از عهده برمی‌آیم؟ گفت با حضرت زینب سلام الله علیها صحبت کردم روحیه گرفتم رفتم معراج، گفتم دست نگه دارید کار این بچه با خودم است، گفت رفتم جلو پیکر نازش را بوسیدم، آن چهره گلش را بوسیدم بعد خودم با دستهای خودم شروع کردم فرزند عزیزم را ؟؟؟ کردم، دیدم دست اشاره زینب کبری روی قلبم است و به من آرامش می دهد، می خواهم منفجر شوم ولی مرا نگه می دارد آرامم می کند، از این سخت تر را می گفت وقتی بود که رفتم در قبر، گفتم وصیتش است باید عمل کنم. گفت رفتم در قبر این پیکر عزیز دلم را در قبر گذاشتم، گفت آنجا هم همین احساس را داشتم، گفت هیچ جا رسم نیست رسم این است که مادران بیرون می ایستند ده نفر زیر بغلشان را می گیرند، من رفتم در قبر، پاره قلبم را در قبر گذاشتم. وقتی آمدم بالا سلام کردم به زینب کبری گفتم خانم ممنونم مرا کمکم کردی.

رحمت خدا بر پدران و مادران شهدا، بر همسران شهدا بر فرزندان عزیز شهدا. بر این قنوت صادره ای هم که امروز هم که شهدای حرم ادامه دارند می دهند مسیر شهدای 15 خرداد و شهدای انقلاب را، و شهدای دفاع مقدس را، باز هم همین احساس است. چند روز پیش رفته بودم دیدن خانواده یکی از همین شهدای حق. پدرش داشت تعریف می کرد، گفت وقتی می خواست برود به او گفتم حمید، صبر کن، پدرش انقلابی است چفیه دارد، خیلی ؟؟؟، گفتم به او صبر کن اینها چند روز به مرز ما رسیدند که ما بلند شویم برویم، اگر سمت مرز ما آمدند من هم راه بیفتم با هم برویم، گفت برگشت به من گفت بابا بنشین با هم صحبت کنیم ببینم مرز اسلام کجاست؟ شما راجع به چه چیزی دارید صحبت می کنید؟ آیا می توانید بگویید مرز اسلام فقط مرز ایران است؟ گفت من دهانم بسته شد. این آقا حمید اسداللهی که همین چندی پیش، دو روز پیش اربعینش بود در تهران برگزار شد، همین پنجشنبه قبل اربعین این شهید عزیز بود، آن وقت این شهید رشید عزیز ما یک پسر 4 ماهه دارد، یک پسر 4 ساله دارد، این تازه داماد. در زمانی که همه مشغول زندگی هستند، فضا گفتمان و جنگ نیست، و رحمت خدا بر این پدر و مادر، رحمت خدا بر آن همسر. چون می دانید بچه های حرم که می خواهند بروند همسرشان باید رضایت بدهد، و چندی پیش یکی از این عزیزان خانمش به من زنگ زده که آقایشان که می خواهد برود من راضی هستم، حتی نوشتم که من راضی ام.  اگر اسلام نیاز دارد که ایشان برود حرم حضرت زینب سلام الله علیها لازم دارد که ایشان برود دفاع کند من آماده ام، یک وقت به بهانه اینکه همسرش مثلاً جوان است و ... این را معطلش نکنید، ببینید من بچه کوچکش را خودم بزرگ می کنم، هیچ نگرانی هم ندارم. شهید این است، رحمت خدا بر شهدا و رفتگان و ...

انقلاب اسلامی ما اینها را داشته که شده انقلاب اسلامی، مسجد داشته، امام هادی علیه السلام و طرح ولایت فقیه داشته و دارد و شهید و یاران پاک باخته دارد. این خواهر رفت تا این سه ضلع را ما داشته باشیم، یعنی انسجام مسجدی، پرچم ولایت و امامت و ولایت فقیه و یاران پاک باخته عاشق شهادت. این سه تا را ما داشته باشیم هیچ چیزی ما کم نداریم و به همه هدفهایمان خواهیم رسید، خواهید دید به همه هدفها می رسیم که اوج آن هدف این است که این پرچم ان شاء الله به دست همین رهبر عزیزتر از جان ما به همراه با همین ملت به دست صاحب اصلی اش بقیه الاعظم عجل الله تعالی فی فرجه الشریف سپرده شود. ان شاء الله آن روز را خواهیم دید، به فضل الهی باشیم در صحنه، بیدار، هوشیار، قوی، محکم و عاشقانه ان شاء الله.

اللهم صل علی محمد و آله محمد، پروردگارا! این مناسبت فرخنده را 22 بهمن را، که یادآور ولایت علی بن ابی طالب برای ملت ایران هست، یادآور علی هست، عید غدیر را به یاد انسان می اندازد، تو را قسم می دهیم به حق اولیایت، به حق آن قهرمان درگاهت، امسال بیش از سالهای قبل بر ملت ما، بر همه دوستان انقلاب در سراسر عالم مبارک قرار بده.

دشمنان اسلام، امریکای جهان خوار، رژیم صهیونیستی، انگلیس خبیث داعش پلید، آل سعود ملعون اعمال و انصارشان را بیش از این به خاک مذلت برسان.

خفت و خاری دشمنانت را به دست ما قرار بده.

ارواح مطهر شهدا، امام راحل عظیم الشأن، شهدای 15 خرداد، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای ترور، شهدای دانش هسته ای، شهدای حرم، شهدای دفاع مقدس، با سالار شهیدان محشور بفرما.

به امام راحل عظیم الشأن از جانب ما بهترین پاداشها را کرامت بفرما.

رهبر عظیم الشأن و عزیزتر از جان ما تا ظهور امام عصر و در کنار حضرت برای ما حفظ بفرما.

باران را، برف لطف و رحمت و کرم خودت را بر بیرجند عزیز ما نازل کن.

مردمان این سامان، مخصوصاً عزیزانی که این مجلس ما حضور دارند ثابت قدم بدار.

همه آنها را اهل بهشت قرار بده.

نسلشان را تا دامنه قیامت از دوستداران علی بن ابی طالب علیه السلام مقرر بفرما.

نثار ارواح مطهر شهدا و جهت تعجیل در ظهور امام زمانمان اجماعاً صلواتی عنایت بفرمایید.

 



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *