اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین ثم الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین ابوالقاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیما بقیة الله فی الارضین.
اللهمكنلوليِّكالحُجَّةِبنالحسن،صلواتُكَعليهوعلىآبائهِ،فيهذهالسّاعةوفيكلِّساعةٍ،وليّاًوحافظاً،وقائداًوناصراً،ودليلاًوعيناً،حتىتسكنهأرضكطوعاً،وتُمتّعَهُفيهاطويلاً.
اللّهمّعجّلفرجه،وسهّلمخرجه،وجعلنا و من خیر شیعته و انصاره.
«فَإِنْقَدَّرْتَلَنَافَرَاغاًمِنْشُغْلٍفَاجْعَلْهُفَرَاغَسَلَامَةٍلَاتُدْرِكُنَافِيهِتَبِعَةٌ،وَلَاتَلْحَقُنَافِيهِسَأْمَةٌ،حَتَّىيَنْصَرِفَعَنَّاكُتَّابُالسَّيِّئَاتِبِصَحِيفَةٍخَالِيَةٍمِنْذِكْرِسَيِّئَاتِنَا،وَيَتَوَلَّىكُتَّابُالْحَسَنَاتِعَنَّامَسْرُورِينَبِمَاكَتَبُوامِنْحَسَنَاتِنَا»
از خداوند متعال و مهربان خواستیم که قلب ما مشغول به ذکر او باشد، نه ذکر دیگر. زبان ما مشغول به شکر او باشد، نه شکر دیگر. اعضا و جوارح ما مشغول به طاعت او باشد، نه به طاعت دیگر. این درخواست بسیار رفیع افق شخصیت تراز اسلام را به شما نشان میدهد که انسان مطلوب، انسان اسلام، انسان مورد قبول پروردگار متعال دارای چه ویژگی است، کجا ایستاده، این را حضرت به عنوان افق پرواز پیش چشم شما قرار میدهد. باید آرزوی شما چنین چیزی باشد. همت را باید بلند کرد.
از آن چه که عرض کردیم که «وَاشْغَلْقُلُوبَنَابِذِكْرِكَعَنْكُلِّذِكْرٍ،وَأَلْسِنَتَنَابِشُكْرِكَعَنْكُلِّشُكْرٍ،وَجَوَارِحَنَابِطَاعَتِكَعَنْكُلِّطَاعَة» نکته بسیار ظریفی این جا هست. چون فرمود «عَنْكُلِّذِكْرٍ» اولاً در باره قلب. «عَنْكُلِّشُكْرٍ» ثانیاً در باره زبان و «عَنْكُلِّطَاعَة» در باره جوارح. یعنی قلب ما فقط به روی تو، زبان ما فقط به شکر تو، جوارح ما فقط به طاعت تو مشغول میباشد. این جا یک نکته لطیف هست و آن عبارت است از بار یافتن به مقام شامخ توحید. انسان اگر به یک چنین ویژگی برسد قلبش و زبانش و تمام اعضا و جوارحش میشود یک وضعیت، در یک وضعیت قرار میگیرد. ممکن است سؤال بفرمایید که خب انسان براساس همین جریان زندگی عادی دنیایی گاهی ذکر دیگری هم دارد، یعنی ذهنش و قلبش متوجه یک چیزهای دیگر میشود. زبانش ممکن است مشغول به تشکر از دیگران هم باشد. چنان که امر هم رسیده در باره تشکر از واسطهها، مخلوقین. ممکن است انسان در مقام عمل هم مشغول انجام فرمان کسی دیگر هم باشد. با فرض این که انسان مؤمن است. یعنی از حسن فاعلی برخوردار است و مشغول عمل صالح هم هست. یک چنین کسی را در نظر بگیرید.
اگر عنایت بفرمایید به آن نصاب زندگی توحیدی که این جا امام(ع) آن را آرزو میکند این معما حل میشود. چون آن جا که شما دارید مثلاً از پدر یا مادرتان تشکر میکنید، از دوستتان تشکر میکنید، تشکر شما براساس آن امر الهی است، بنابراین تشکر از خدای متعال است. چون همان کسی که گفت «أَنِاشْكُرْلي» بلافاصله هم فرمود «وَلِوالِدَيْكَ» با همان فعل. فعل را هم تکرار نکرد. «أَنِاشْكُرْليوَلِوالِدَيْكَإِلَيَّالْمَصيرُ» بنابراین، این جا تشکر از پدر و مادر عین شکر پروردگار متعال است. وقتی که تو به خاطر خدا و با جهتگیری الهی داری از پدر و مادرت تشکر میکنی. یا وقتی داری از دوستت تشکر میکنی که به تو محبتی کرده. یا از هر کس دیگری که واسطه نعمت الهی شده برای تو. بعد بنابراین، این جور میگوید «بِشُكْرِكَعَنْكُلِّشُكْرٍ» شامل همه این موارد میشود. چون این جا که شما در مقام شکر هستید، شکر او را دارید به جا میآورید.
همین مسأله در باب طاعت هم هست. اگر طاعت براساس امر الهی باشد آن جایی که انسان از مثلاً کسی که در سلسله مراتب زندگی او قرار میگیرد و به او فرمان میدهد و فرمان او طبق فرمان پروردگار متعال اطاعتش بر ما لازم شده، یا واجب هست، یا مستحب هست، طبق قاعده خودش، آن جا هم بطاعتک است. چه انسان از امر پدر و مادر اطاعت کند، دارد از امر الهی اطاعت میکند. آن جایی که دارد از امر مدیر مافوق خودش که طبق سلسله ولایت الهی بالای سر او قرار گرفته دارد اطاعت میکند، دارد از خدای متعال اطاعت میکند. بنابراین، این به ذهن نیاید که این جا دارد «بِطَاعَتِكَعَنْكُلِّطَاعَة» این «کل طاعة» هر طاعتی است که مصدرش غیر الهی باشد. این قاعدهاش است. یا آن شکر هر تشکری است که به استقلال باشد. یعنی انسان کسی را صاحب نعمت خودش بداند و از او سپاسگزاری کند. لذا او را صاحب نعمت بداند. این همان شرک مسلّم است. گاهی جلی است و گاهی خفی است. در طاعت همین طور است، در شکر همین طور. در خصوص ذکر مسأله به همین قاعده است. یک وقت انسان متذکر میشود به چیزی یا کسی یا امری، توجه قلبی به اینها میکند، اگر آن نگاه توحیدی در انسان مستقر شد، اگر متذکر چیزی شد چون توی این عالم هر چیزی که وجود دارد جنبه آینهای دارد، در نگاه انسان موحد. بر همین اساس خب اگر دریا ببینم تو را میبینم، صحرا ببینم تو را میبینم، صورت زیبا ببینم تو را میبینم. به هر حالتی هر جا نگاه میکنم تو را میبینم. چون غیر از وجه جلیل تو که چیزی در این عالم نیست. آن مبنا وقتی درست شد این ذکر و توجه به دیگری هم همین خصوصیت را دارد در مقاطع. این یک مطلب.
بنابراین این جا آن چیزی که خواسته شده توحید ناب است. افق پرواز، پیش روی شماست. حالا ما یک کسی را الان شناختیم. دقیق بشوید این جا نکته زیبایی را که امام(ع) مطرح کرده واضح میشود. انسانی که الان ما شناختیم و به ما معرفی شد و آرزوی آن را داریم میکنیم، میگوییم خدایا ما را این جوری قرار بده. معلوم میشود که توی این فرصت دنیایی همهاش در حال کار است. این کلمه شغل. یعنی همهاش شاغل است. اصطلاحاً هم میگوییم مشغول. این همهاش مشغول است. مبنا ایمان است، میدان، عمل صالح است. از منطقه قلب تا میدان عمل و طاعت. همهاش یکپارچه کار و شغل است. یادتان هست جلسه پیش ما با این جمله تمام کردیم بحثمان را. به این نکته عرض جلسه پیش به سرانجام رسید که معلوم میشود انسان تراز همیشه در کار است. و این اصلاً انسان آفریده شده برای کار، برای عمل. خب این پس میشود اصل.
امام(ع) این جا یک تبصره میزنند «فَإِنْقَدَّرْتَلَنَافَرَاغاًمِنْشُغْلٍ» حالا ای خدای بزرگ اگر برای ما در این میدان عمل یک فراغتی را تقدیر کردی، مقدر فرمودی، این فراغت چگونه باشد؟ ببین، پس فراغت شده تبصره زندگی، نه متن. متن چیست؟ شغل است. شما شنیدید این قضیه را که وقتی این آیه کریمه «وَمَنْيَتَّقِاللَّهَيَجْعَلْلَهُمَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُمِنْحَيْثُلايَحْتَسِبُوَمَنْيَتَوَكَّلْعَلَىاللَّهِفَهُوَحَسْبُهُإِنَّاللَّهَبالِغُأَمْرِهِقَدْجَعَلَاللَّهُلِكُلِّشَيْءٍقَدْراً» وقتی این آیه نازل شد یک عدهای مثل ما، من و امثال من، آدمهای تنبلی بودند گفتند آخ جون! دیگه عشق است! خدای متعال گفته که تقوا داشته باشید، رزق شما با من. «وَمَنْيَتَّقِاللَّهَيَجْعَلْلَهُمَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُ» تضمین کرده «مِنْحَيْثُلايَحْتَسِبُ» از آن جایی که فکرش را نمیکنید و توی برنامهریزی شما نیست خدای متعال به شما رزق میرساند. گفتند خیلی خوب شد. چه بشارتی. حالا دیگر برویم مشغول آسودگی و در آسایش خاطر مشغول حالا عبادتی، بندگی، ذکری، فکری، چیزی باشیم. فاصله گرفتند. یعنی کار و کوشش و مزرعه رفتن و حالا اداره رفتن و امثال اینها را... خب خدای متعال تضمین کرده، برای چی برویم دنبال کار. خبر به پیغمبر اکرم رسید که یک چنین توطئهای است. آیه را ببینید که چه جوری در حضور پیغمبر و در زمان پیغمبر اکرم تحریف معنوی میکنند. حضرت فرمودند نه. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» این آیه کریمه توی متن طلب تعریف شده. یعنی باید شما طالب بشوید. بروید دنبال رزق. مشغول کار و فعالیت و امثال اینها باشید؛ منتها خیال نکنی راه رزق تو منحصر به آن برنامهریزی است که کردید. اگر اهل تقوا باشید خداوند تبارک و تعالی توی کار تو گشایش به وجود میآورد و از آن جایی که فکرش را نمیکنی رزقتان را میرساند. اگر اهل طلب باشید. حضرت فرمودند مسأله طلب، مسأله جدی است. خب ما چون طبعمان تمایل به فراغت دارد، میبینیم این جا فراغت متن نیست، تبصره است. متن شغل است. یعنی شما باید دائم مشغول کار باشید. ببینید قاعده قرآنی یک کلمه است. این که کلمه چه قدر جالب است «فَإِذافَرَغْتَفَانْصَب * وَإِلىرَبِّكَفَارْغَبْ» قرآن را ببین میفرماید «فَإِذافَرَغْتَفَانْصَب» همین، دیگر ما چیز دیگری نمیخواهیم. یعنی از این کار که جدا شدی برو سراغ کار دیگر. فاصله نینداز. مشغول کاری بودی انجام شد، برو سراغ کار دیگر. «فانصب» یعنی کار دیگر را شروع کن. از این کار که آزاد شدی برو سراغ کار دیگر. یعنی متن زندگی کار است. حالا شما دوستان عزیز من میدانید که در تحلیل، متن زندگی ما فراغت است اگر کاری باشد. چون حالا مخصوصاً در بخشهای اداری ما یک تحلیلهایی هست، آن تحلیلها نشان میدهد که مثلاً اگر هشت ساعت وقت کار تعریف شد حالا براساس همین تنظیمهایی که هست از این هشت ساعت معلوم شد که اینها فقط یک چیزی کمتر از یک ساعت مشغول کار است. الباقی فارغ هستند. حالا آن که تازه سر کار است یک چنین ابتلایی دارد. آن کسی که نیست که دیگر....
پس اصل شغل است. «وَعَمِلُواالصَّالِحات» یعنی مؤمن تمام وقتهایش توی دنیا مصرف میشود به عمل صالح. تبصره آن وقت میخورد به این. تبصره آن فراغت است. پس فراغت تبصره است. سراغ فراغت که میآییم این جا امام(ع) میگوید اگر من برایم فراغتی پیدا شد آن فراغت را برای من فراغت سلامت قرار بده. اگر وقت فارغی برای انسان پیدا شد آن فراغت در معرض خطر است که حالا خطرش را امام(ع)، جای آن را تشریح میکند. در معرض خطر است. دو تا خطر: یک؛ افتادن در گناه است که تبعات دارد. یا اگر گناه هم نباشد مبتلا شدن به کارهایی است که عقبه دارد و تبعه دارد. یا یک چنین بلایی به سر انسان میآید یا گرفتار یک داستانهایی میشود که برای انسان ملالت میآورد. سأمة. یا تبعة میآورد یا سأمة میآورد. هر دو تا محصول فراغت بیبرنامه یا بد برنامه است. یعنی اگر فراغتی هم پیدا شد باید فراغت سالم باشد. یک فراغت اضطراری داریم، یک فراغت اختیاری داریم. فراغت اضطراری مثل بیماری است که انسان بیمار میشود میافتد. یا خیلی پیر بشود دیگر توی خانه بنشیند دیگر کاری از او ساخته نیست. این میشود فراغت اضطراری، تو که این را انتخاب نکردی این برای شما پیش آمده. البته یک شق سومی هم دارد. اعاذن الله جمیعاً. این که انسان بیفتد زندان. آن هم به اضطرار دادند به او. در زندان هم یک فراغتی است دیگر. اگر در رژیم طاغوت باشد و به خاطر جهاد باشد باعث افتخار است. اگر در رژیم یاقوت باشد، در عصر ولایت باشد البته باعث شرمندگی و سرافکندگی و امثال اینهاست. آن فراغت است منتها اضطراری است.
این سه قسمی که گفتیم هیچ کدام فراغتی نیست که انسان آن را از خدای متعال بخواهد. چون سلامتی نیست. یا بیماری است، که انسان در حالت بیماری دیگه فقط باید بیفتد و ناله بزند. کاری از او ساخته نیست. یا پیری به معنای کهنسالی است که انسان به تدریج قوایش از دست رفته که دیگر از او کاری ساخته نیست. یا نستجیر بالله این قسم اخیر است. یک گوشهای انسان را بگذارند و در را به روی او ببندند که از او کاری برنیاید. خب یک قسم دوم میشود فراغت اختیاری. که انسان یک ساعاتی خودش را از کار جدا کند. یک چنین چیزی برای او فراهم بشود. خوشبختی وقتی برای انسان هست که اگر اشتغال دارد یا به ذکر باشد، یا به شکر باشد، یا به طاعت باشد. اگر در فراغت قرار بگیرد فراغتش فراغت سلامت باشد. پس همهاش شغل باشد. «فَإِنْقَدَّرْتَلَنَافَرَاغاًمِنْشُغْلٍفَاجْعَلْهُفَرَاغَسَلَامَةٍ» این بشود یک فراغت سلامت که سالم باشد. که حالا لازم است من این جا یک چند جمله کوتاهی عرض کنم. چون مربوط میشود به برنامهریزی و به سبک زندگی، مخصوصاً در زمان ما. پس آن دو جمله هم خاطرتان هست. نقطه مقابل فراغ سلامةٍ. یعنی آن وقتی که انسان فراغت پیدا میکند اگر سالم نباشد این جوری است: یا تبعة است، که انسان به خاطر آن فراغتش باید جواب بدهد. یا وقتکشی کرده. یعنی هیچ کاری نکرده. یا اگر اقدامی هم انجام داده کاری است که باید حالا جوابگو باشد کتکش را بخورد. تبعاتی پشت سرش هست. گناهی است، معصیتی است و امثال اینها. یا هم که خستگی میآورد. یعنی اگر به فرض که آن فراغت در گناه هم سپری نشده باشد به یک چیزهایی پرداخته شده که محصولش ملالت است. هیچ کدام اینها مطلوب نیست. این نقطه مقابل فراغت سلامت است.
اما آن نکتهای که خوب است ما همین جا عرض کنیم خیلی اینها مورد نیاز ماست و کاربردی است، هم برای خودمان، هم برای خانوادهمان، هم برای بچهها و عزیزانمان، نور چشمهایمان خیلی باید این مسأله را مد نظر قرار بدهیم. ببینید دوستان زندگی دنیا را خداوند تبارک و تعالی به گونهای برای ما برنامهریزی کرده که شما در کنار شغلتان ناچار از فراغت هستید ولو فراغت، حاشیه زندگی قرار میگیرد. یعنی متن عمل است، کار است، شغل است، اقدام است، توی حاشیه است. اما میشود یک حاشیه ضروری. چون طبع زندگی دنیا آمیخته با تعارض است، آمیخته با تزاحم است، آمیخته با گرفتاریها است، انواع و اقسامش. اجتماعیاش، طبیعیاش، جسمیاش. بالاخره ما با این جسم و توی این دنیا داریم زندگی میکنیم. این واقعیت زندگی است، متن زندگی ماست. بنابراین فراغت جزء ضرورتهای زندگی این جهانی ماست. در واقع فراغت برای این که انسان بازیابی کند، چون با کار تحلیل میرود قوای انسان. قوای جسمی انسان تحلیل میرود، قوای روانی انسان تحلیل میرود، قوای روحی انسان تحلیل میرود. این یک واقعیت است. در یک چنین وضعیتی شما نیاز به فراغت دارید منتها فراغت سالم. «فَإِنْقَدَّرْتَلَنَافَرَاغاًمِنْشُغْلٍفَاجْعَلْهُفَرَاغَسَلَامَةٍ» که این فراغت میشود یک قطعهای از عمر شما در شبانه روز که توی آن فرصت، شما نیروی از دست رفتهتان را بازیابی میکنید. یک نوع توانبخشی است. حالا این را دقیق بشوید تا ببینید الان توی فراغتها چه بسر ما میآید. حالا این بازیابی آن توانی است که از دست رفته. خب یک بخشی با خواب فراهم میشود، یک خواب به اندازه. آن از همین قبیل است. فراغ سلامةٍ. یک قسمتش خواب است. خواب سالم. چون خواب غیرسالم هم داریم. خواب اگر بیش از اندازه بشود، یا اگر در وضعیتی باشد که محصولش بازیابی توان نباشد، برای انسان ملالت و خستگی بیاورد آن هم فایدهای ندارد. اما یک خواب به اندازه.
مؤمنین وقتی که به خواب میروند با آن کیفیت خاص، براساس آن سیره روشن علوی، وقتی که اینها از خواب بیدار میشدند دیگران از آنها سؤال میکردند، شما از این سفری که رفتید چی همراه آوردید؟ چون این در آن لحظات خواب که اخ الموت هست باید سفرهایی رفته باشد، چیزهایی دیده باشد که در حالت بیداری نمیشود دید. یک مشاهداتی کرده باشد که در حالت بیداری نمیشود آنها را مشاهده کرد. مؤمن این جوری است. حالا این وقتی که بیدار شد از او سؤال میکنند خب چه خبر؟ این یک رتبه بالاتری است. اگر آن وقت خبری هم نتوانست بدهد حداقل خواب او لحظات درگیر شدن بین اندیشهها و افکار مغشوش شیطانی و خستهکننده نباشد. خب این بیدار شد خیال میکند تمام آوار این عالم ریخته روی سر او. خب این چه خوابی بود پس؟ یا باید از آن قِسم اول باشد که این به مشاهداتی رسیده، زیباییهایی را دیده، یا بشارتهایی را دریافت کرده تازه میتواند آن بشارتها را به دیگران هم بدهد. اگر از آن قِسم نشد حداقل در یک شرایطی قرار گرفته که این خستگی او برطرف شده باشد. اگر این نشد آن موج هم میشود فراغت غیرسالم. که یا تبعة ندارد. البته تبعه ندارد چون اختیار نداشته. ولی سأمة که دارد. یعنی ملالت دارد. خوابیده ولی خستگیاش مرتفع نشده. این پس میشود یک بخش از زندگی. غیر از خواب... البته خواب اضافه هم میدانید دشارژ میکند. از یک مرحلهای که گذشت به جای این که خستگیها را برطرف بکند آثار عکس میدهد. اگر سبک زندگی ما درست بشود خوابمان یک بخش اصلی است برای برنامهریزی. یعنی چه جوری طراحی کنیم که این خواب جزء فراغت سالم باشد. و دستاورد داشته باشد. بازیابی توانها و فراتر از این بشارتها، رؤیتها و امثال اینها. تفرج... آنهایی که طبعشان لطیف میشود وقتی میخوابند چه تفرجی میکنند، چه سیاحتی، چه سیری، چه صفایی، چه مشاهداتی. که این اگر ادامه پیدا کند خوابش ملحق میشود به همان بهشت برزخی که برای او تعریف شده. توقعاتمان را از خودمان درست کنیم. پس خواب هم یک بخش فراغت بود.
غیر از خواب، ما به یک بخشی از فراغت در ایام بیداری نیاز داریم که باز بتواند خستگیهای ما را ببرد و برای ما توانمان را تجدید کند. توان جسمیمان را، توان روانیمان و توان روحیمان را. این سه تا که دارم عرض میکنم دقیق است. جسمی، روانی، روحانی. این سه بخش را در ما بازیابی کند. توان از دست رفته یا آسیب دیده را. کاهش یافته را تقویت کند. خب پس یک فراغت نقطه حاشیهای است که متن زندگی را که شغل است پشتیبانی میکند و پربار میکند. و قابل تحمل میکند توی زندگی دنیا. این خیلی چیز مهمی است. لذا امام(ع) از کنارش نمیگذرد. این را مستقل ذکر میکند با این تعبیر که «فَإِنْقَدَّرْتَلَنَافَرَاغاًمِنْشُغْلٍفَاجْعَلْهُفَرَاغَسَلَامَةٍ» که نه در آن تبعه باشد و نه در آن سأمه باشد. نه من بخواهم جواب بدهم یک کاری بکنم که آثارش بیاید روی گرده من و نه برای من ملالت بیاورد. چقدر ظریف است این بیان امام(ع). پس ما فراغت را میخواهیم حتماً، لابد است. ناچاریم از آن. و توی این متن فراغتی که میخواهیم، فراغت سالم میخواهیم که پشتیبانی کند کل شغل ما را از این درنگی که هست.
زمانه ما، روزگار ما یک روزگار عجیبی است. الان یک چیزی داریم توی زندگی جدید تحت عنوان اوقات فراغت. تبدیل شده به یک داستان تو در تو و پیچیده که بسیار نیاز به دقت دارد به خاطر این که برای اوقات فراغت با تعریفی که شده یک برنامهریزی بسیار گسترده برای شما انجام شده که پشت سر این برنامه یک صنعت بسیار بزرگ توی دنیای زمان ما برقرار شده که بیا و ببین. یعنی این قصه اینترتیمنت(entertainment) و جریان فراغت، اوقات فراغت و شاخههایش و صنعتش و ابعاد گوناگونی که در روزگار ما پیدا کرده. که حالا اگر شما فهرست ذیلش را در نظر بگیرید فهرست خیلی طولانی است. یعنی یک فهرست بسیار طولانی و اهالی روزگار ما را متقاعد کردند با بستهبندیها و دستهبندیهای جذابی که وارد جریان زندگی ما کردند. متقاعد کردند که اوقات فراغت یعنی این. آن وقت عقبه شیطانی که پشت سر این صنعت اوقات فراغت روزگار ما هست و اصل جریان سبک زندگی را شما باید در اوقات فراغت طبق برنامهریزیهای امروز ببینید عقبه کار دقیقاً از این اوقات فراغت شما کل جریان زندگی شما را برنامهریزی شیطانی میکند. این مسأله زمان. پس آن که حاشیه بود شده متن، و غالب بر متن. به گونهای برای آن قطعه فراغت برنامهریزی کردند که اولاً آن خودش اصالت پیدا میکند در برابر اشتغال. ثانیاً به گونهای برنامهریزی میشود که کل اوقات اشتغال شما را تحت سیطره خودش قرار میدهد. این شده وضعیت زمان ما. اگر غفلت کنیم خودمان آسیبهایی اساسی میبینیم. هم تبعه دارد، هم سأمه دارد. من احساس کردم اصلاً این مال ماست. این بیان حضرت سید الساجدین(ع) مثل این که مصداق ویژهاش زمان ماست، مال این روزگار است. اگر غفلت کنیم، آنهایی که در حوزه کفالت و تربیت ما هستند از دست ما رفتهاند. ما جای دیگری داریم برنامهریزی میکنیم. جای دیگری آسیبها را خوردیم. حالا من چون توی این قسمت به اقتضای بعضی از مسؤولیتها و امثال اینها ناچار شدم خیلی بررسی کردم، مطالعه کردم، پشت صحنه این قضایا به دستم آمده، نمیتوانم در قالب یک چند تا جمله اهمیت مسأله را برای خودمان تشریح کنم این وقت دیگری میخواهد لازم نیست ما در این جلسه وقت عزیزان را بگیریم. ولی میخواهم به دوستان عزیزمان بگویم این جا نکتهای کلیدی است که باید بایستیم. این بحث فراغت است. و این تدارکهای گستردهای که توی سبک زندگی، الان برای ما شده.
جنابعالی زیباترین جلوه فراغتتان آن لحظهای است که توی متن عواطف خانوادگی قرار میگیرید. میآییم توی آن بخش فراغ سلامةٍ. فراغ سلامةٍ این که انسان از این کار مثلاً مجاهدت پرتلاش روزانهاش بلند شود برود توی متن خانوادهاش. برود در کنار خانواده خودش قرار بگیرد. آن جا را یک جوری برای او برنامهریزی کنیم. اسمش این است که توی خانه هستید ولی اصلاً توی خانواده نیستید. اسمش این است که توی خانواده هستید ولی توی شبکه عاطفی خانواده نیستید. یا حاضری است که کلاً غایب است. شخص سوم تعریف کردند توی خانواده شما، بعد ببینید چه قدر متنوعش کردند، بعد ببینید چه به روز اعضای خانواده ما آوردند. من سخنم راجع به کسی نیست که آن شخص سومش متصل به ماهواره باز و گشوده است. من برای آن کسی میگویم که شخص سومش همین صدا و سیمای خودمان هست با همین تنوع شبکهای آن که بناست متنوعتر از این هم بشود. این توی خانه هست. اما فراغتی نیست. تبادل عواطف نیست. سهم مبادله عاطفی توی اعضای خانواده در کار نیست. کنار هم هستند اما اشتغال دارند، در حالی که اسمش را گذاشتیم اوقات فراغت. کی گفته که دیدن فیلم فراغت است؟ این یک شغل است. به ما بد گفتند. گفتند آقا برویم کجا؟ برویم سینما، سینما چیه؟ اوقات فراغت است. کی گفته سینما اوقات فراغت است؟ سینما رفتن یک اشتغال است آن هم وقتی است که تمام ذهنیت شما را آن کارگردان تصاحب میکند و تمام شخصیت شما را به کار میگیرد. این کجایش فراغت است؟ اولاً اشتغال است. بعد حالا باید ببینیم این اشتغالش مثلاً اشتغال عملوا الصالحات و امثال اینها هست یا نیست. «فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ» میآید توی خانه حالا یک فصلش تلویزیون بود یک فصل جدیدی هم به آن اضافه شد که وامصیبتا. که یک اشتغال تو در تو، همین دنیای مجازی و سایبر و ابعاد مختلفش و امثال اینها. این فراغت است یا اشتغال است؟ برای بچههایمان این بازیهای کذا و کذا این فراغت است؟ این کجایش فراغت است. این که اشتغال است، چون هم تبعه دارد هم سأمه دارد. دیدید بعدش چه قدر خسته میشود انسان. خستگی فکری، خستگی روانی میآورد، خستگی اوهامی میآورد. اگر ملاحظه توی آن نشده باشد. پس این که فراغت نشد.
فراغت شما یا تفرج در محیط عاطفی خانواده است که کنار هم بنشینند با هم بگویند، بشنوند، تبادل داشته باشند، یا رفتن به دامن طبیعت است. این سیر در آفاق است. تماشای آثار حضرت حق است. آیات الهی است. آن میشود فراغت. دیدید حتی برای آن فراغتها میگویند آن جا که رفتید حالا مثلاً بایست یک گوشهای شروع کن مثلاً فوتبال بازی کن مثلاً. خب این رفته بیرون اما نه چشمه را دیده، نه کوه را درک کرده، نه گل را تماشا کرده، نه تفرجی کرده، بله یک تحرکی داشته. خب این میشود ورزش. آن یک جور دیگری برنامهریزی است و لازم هم هست. ولی میخواهم عرض کنم آن را قاتی میکنیم با یک چیزی که آن خودش موضوعیت داشته برای فراغت ما. عرضم را کوتاه کنم این دامنه دارد این بحث. ما میخواهیم ببینیم چه جوری تحت عنوان اوقات فراغت یک ایام اشتغال و اوقات اشتغالی را تعریف کردند برای ما، برای آن اشتغال تحت عنوان فراغت به ما یک آزادیای دادند که خودت را این جا آزاد کن، و توی آن آزادی، شنیدنیهای کذا، دیدنیهای کذا با آن تصویرسازیها، با آن صداسازیها، یک ورودیهایی را میآورند توی دامنه شخصیت ما که یا گناه است، تبعه دارد. یا اگر گناه نباشد سأمه دارد. یعنی ملالت میآورد، خستگی برای ما میآورد. برای این که ما در ایام فراغتمان تجدید قوا کنیم نه این قوای ما در فراغت به تحلیل برود آن وقت یک آدم خسته اول صبح نه خوابش درست بوده، نه تفرج عاطفی داشته، نه تفرج صنعی داشته، نه به دامن طبیعت رفته، نه به تماشای آسمان و زمین پرداخته. هیچ کدام از این اتفاقات نیفتاده. یک آدم خسته فردا میآید تازه وارد محیط اشتغال میشود. آن وقت وسط ایام کاری که تعهد دارد و طرف قرار هست آن وقت مشغول استراحتهای دیگر میشود. این وضعیت است.
دوستان عزیز من این نکته را هم برای خودتان عرض کردم. تأکید از این جهت بود. هم جمع عزیز حاضر جمع فرهیخته است. اساتید هستند، متفکرین هستند، صاحب قلم توی جلسه ما هست. کسانی که مسؤولیتهای تربیتی جدی دارند توی جلسه ما هستند. ما باید برای این بحث فراغت و هماهنگ کردنش با سبک زندگی اسلامی بیاییم بنشینیم فکر کنیم هم برای خودمان هم برای اعضای خانواده خودمان هم برای بچهها و نورچشمهای خودمان، هم برای جامعه. جامعهای که تحت تأثیر ما هستند باید یک کاری بکنیم. و الا این صنعت اوقات فراغت اخلاق جامعه ما را، اخلاق ما را، رفتار ما را، مناسبات ما را، اندیشههای ما را، همه را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. با سرعت هم دارد میآید و میبینید. هر وقت که راجع به سبک زندگی صحبت میشود بخش عمده ذهن من درگیر بحث اوقات فراغت است. یعنی یک چیزی تحت اوقات فراغت الان توی زمانه ما تعریف شده. یک صنعت عریض و طویل، عمده درآمدهای جدی کارتلها و تراستهای زمان ما از طریق همین صنعت اوقات فراغت است. بعد هم مطابق فکرهای شیطانی که این پولهای عظیم را چه جوری به دست بیاورند، چه جوری هم بندگان خدا را گمراه کنند از صراط مستقیم.
««فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ» پس معنای جمله واضح شد «فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَةٍ» آن فراغت را برای ما فراغت سلامت قرار بده که «لَاتُدْرِكُنَافِيهِتَبِعَةٌ» و الا تا نشستی همان فراغت است، یک چیزی گفتی یا یک چیزی دیدی، یا یک چیزی شنیدی حالا باید جوابش را بدهی. این که نشد فراغت سلامت. یا این که باز از همین قبیل معاشرت و امثال اینها اتفاق افتاد که پشت سرش ملالت است که سأمه است. فرمود یک فراغت سالم من از تو میخواهم. آدم را متذکر میکند به این مسأله کلیدی امام(ع) و حالا نقش این دو در حسن عاقبت و سرانجام نیکی و خوشبختی. اگر به این نقطه رسیدیم چه میشود؟ نتیجه چه میشود؟ کسی که شغلش شد ذکر، شکر، طاعت. فراغتش چی شد؟ شد فراغت سالم. فراغ سلامةٍ. کسی این جوری شد این که خب بهشتی است دیگر. «حَتَّىيَنْصَرِفَعَنَّاكُتَّابُالسَّيِّئَاتِبِصَحِيفَةٍخَالِيَةٍمِنْذِكْرِسَيِّئَاتِنَا» آنهایی که مسؤولیت نوشتن گناهان را دارند اگر با یک کسی با این ویژگی روبرو بشوند هر چی که نگاه میکنند، دقت میکنند چیزی گیرشان نمیآید که بنویسند. دست خالی میروند. پس اینها دست خالی رفتند. طرف دیگرش را هم «وَيَتَوَلَّىكُتَّابُالْحَسَنَاتِعَنَّامَسْرُورِينَبِمَاكَتَبُوامِنْحَسَنَاتِنَا» ببینید آنهایی که مسؤول نوشتن سیئات هستند اینها وقتی دست خالی شدند حضرت نمیفرماید اینها مسرور هستند. چون آن مسؤولیتش این است که گناههای شما را بنویسد حالا ننوشته، دست خالی دارد میرود. حضرت نمیفرماید او خوشحال دارد میرود ولی بالاخره دست خالی شما فرستادی او را رفت. میماند طرف بعدی «وَيَتَوَلَّىكُتَّابُالْحَسَنَاتِعَنَّامَسْرُورِينَبِمَاكَتَبُوامِنْحَسَنَاتِنَا» اما آن کسی که مسؤول نوشتن حسنات هست این هرچه که نوشته، شما برای او فرستادی. چون «فَإِذافَرَغْتَفَانْصَب» تو فراغتت هم باز برای او فرستادی. چون آن فراغتت یا تبادل عاطفی با خانواده است که همهاش حسنه است. یا تفرج در طبیعت و تماشای آیات الهی است که باز هم حسنه است، دارد مینویسد برای شما. یا خلوتگزینی برای ذکر است یک گوشه خلوتی پیدا کردی داری مناجات شعبانیه میخوانی. آن خلوت جزء آن فراغت است. حسابش را جدا کند یک خلوتی پیدا کند مشغول یاد خدای متعال بشود. همین مناجات شریف شعبانیه این آن فراغت حقیقی و روحانی و تفرج روحانی است. خب اینکسی که مسؤول حسنات شماست همهاش میبیند یا این عملوا الصالحات است. توی فراغتش هم که میآید این اگر خوابیده براساس منطق نبوی خوابیده. یعنی وضو گرفته، یک چند آیه از قرآن خوانده قبل از خواب، این ذکر تسبیحه حضرت زهرا(س) را قبل از خوابش داشته. حالا که به خواب رفت از لحظهای که این آرام گرفت و روح این را قبض کردند... ظاهراً فارغ شد. حالا باید آن کسی که مسؤول نوشتن حسنات هست کتابش را ببندد، آن میگوید خب ما هم حالا یک استراحتی بکنیم. اما این میبینید تازه این لحظهای که خوابیده، درست از لحظهای که این به خواب رفت حالا دو باره باید شروع کند به نوشتن. چون فرمودند کسی با این ویژگیها وقتی به خواب رفت تا صبح که برخیزد، تا از خواب بیدار بشود آنها دارند برای او مینویسند. پس این کتّاب الحسنات این دائماً مشغول نوشتن است. این بیدار است دارد حسنه مینویسد. خواب هم که رفت باز هم که دارد مینویسد. دوستان عزیزم عنایت داشتند به این، خواب طبق روش نبوی توفیقش برای هر کسی پیش نمیآید. چقدر من و شما موفق شدیم. این آسان نیست. که انسان وضو بگیرد، یا چند خط، یک صفحه از آیات کریمه قرآنی بخواند، بعد هم تسبیحه حضرت زهرا(س) را بگوید. اگر وقت کرد چند بار استغفار کند از آن چه در روز برایش پیش آمده. این اگر به این کیفیت سرش را روی بالین گذاشت تا بیدار بشود دارند برای او مینویسند. برای او حسنات مینویسند. این است که همهاش مشغول نوشتن هستند. آن وقت اینها از نوشتن مسرور میشوند. او از ننوشتن مسرور نشد نگفت مسرور است، ناراحت هم نشد که چرا فلانی گناه انجام نداده. ولی مسرور هم نشد. به خاطر مأموریتش باید مینوشت اما دستش خالی شد. این یکی که مسؤولیت نوشتن حسنات را دارد شما سر آن حرف ندارید «فَإِذافَرَغْتَفَانْصَب * وَإِلىرَبِّكَفَارْغَبْ» این زندگی است که میشود زندگی پربرکت و عاقبتش هم میشود عاقبت نیک و فرجام شایسته. «وَيَتَوَلَّىكُتَّابُالْحَسَنَاتِعَنَّامَسْرُورِينَبِمَاكَتَبُوامِنْحَسَنَاتِنَا» اینها خوشحال هستند، شادمان هستند. حالا به تعبیر مؤمنین ـ شوخی است دیگرـ این چه بسا باید یک کس دیگری را هم به کمک بگیرد خسته بشود بگوید بابا از بس ما نوشتیم خسته شدیم! باید شیفتی کار کنیم با این شخص باید شیفتی کار کرد. خدا میداند، خدای متعال شاهد است. بعضی از این کسانی که مسؤول هستند، کاتبان، چه قدر فارغ البال هستند. این یکیشان میتواند برای صد نفر از ما نویسندگی کند. بعضی هم هستند که اگر صد تا فرشته کاتب حسنات هم باشند از عهدهشان برنمیآید که! هزار تا هم استخدام بشوند از آنها برنمیآید که حسنات این را بنویسند. چون متن شخصیتش حسن فاعلی است، ایمان است. متن تمیز، مؤمن، نورانی، عرصه هم که همهاش عمل است. عمل صالح. این فراغتش هم نوشته میشود. مثال زدم. از خواب بالاتر، حسن است. باز هم این فرشتهها باید بنویسند.
ماه شعبان المعظم ماه آرزو کردن چنین زندگی است. عین حیات طیبه است. من راجع به بعضی از بزرگان، اساتیدمان، اینهایی که از نزدیکتر به لحاظ انس شناختیم پیش خودم حساب میکنم میگویم این مثلاً چند نفر مأمور کتّاب الحسنات ایشان هستند. این که کار یک فرشته نیست، دو فرشته و ده فرشته و صد فرشته نیست. این را چه جوری میخواهند بنویسند. همهشان مسؤول هستند. یک گروه زیادی باید کار کنند همه مسؤولند. اینها زندگیهای پربرکت. این میشود زندگی پربرکت. بخواهیم این را، یعنی توقع کنیم و برای آن برنامهریزی کنیم، طراحی کنیم. اشکالات کارمان را برطرف کنیم. مدیریت زمانمان را برگردیم، توی امورمان برگردیم ببینیم داریم چه کار میکنیم.
من این جا عرضم را جمعبندی کنم. نکتهای که در این قسمت پایانی عرضم خدمت دوستان بسیار عزیزم تقدیم میکنم ناظرین اعمال را و طراحی آنها برای ثبت اعمالمان را جدی بگیریم. مسأله خیلی جدی است. این آیات را خوب است انسان به یک شیوه متفاوتی تلاوت کند. خدای متعال با صدای بلند توی قرآن کریم دارد به ما اعلام میکند «وَإِنَّعَلَيْكُمْلَحافِظينَ * كِراماًكاتِبينَ * يَعْلَمُونَماتَفْعَلُونَ * إِنَّالْأَبْرارَلَفينَعيمٍ* وَإِنَّالْفُجَّارَلَفيجَحيمٍ» تا آخر. البته میدانید هم کاتب حسنهاش کریم است، هم کاتب سیئهاش کریم. یعنی همان کسی که خوبیها را مینویسد کریمانه مینویسد. هم آن کسی که مسؤول نوشتن بدیها است کریمانه مینویسد. چون اینها مأمور هستند از طرف کریم. «وَإِنَّعَلَيْكُمْلَحافِظينَ * كِراماًكاتِبينَ» چون وقتی حسنه را برای شما مینویسد از لحظهای که جنابعالی تصمیم به انجام حسنه میگیری شروع میکند به نوشتن. هنوز کاری نکردی مینویسد. مأموریت دارد که کریمانه بنویسد. کریمانه نوشتن حسنات چه جوری است. میفرماید از لحظهای که این شروع میکند به طراحی ذهنی و نیت میکند شروع میکند به نوشتن. فرمود: «نیة المؤمن خیر من عمله» چون این قسمت در امان از عُجب است و در امان از ریا است تا حد زیادی. چون توی ذهنش است، توی خلوت ذهنش هست. دارد برنامهریزی میکند شروع میکنند به نوشتن. کریمانه مینویسند. بعد تو یکی انجام دادی او برای تو ده تا مینویسد. «مَنْجاءَبِالْحَسَنَةِفَلَهُعَشْرُأَمْثالِها» تازه فهمیدند این کف آن است. دست این کُتّاب گشوده است که براساس برنامهریزی اقدام شما اینها را توسعه هم بدهند. اگر حسن فاعلیاش قوی باشد. نیتش خالص باشد چرا ده تا؟ بیست تا. چرا بیست تا؟ صد تا. مثلش فرمود «حَبَّةٍأَنْبَتَتْسَبْعَسَنابِلَفيكُلِّسُنْبُلَةٍمِائَةُحَبَّةٍ» بعدش هم فرمود کی گفته هفتصد تا دست من بسته است. «وَاللَّهُيُضاعِفُلِمَنْيَشاءُ» پس این کریمانه مینویسد. «كِراماًكاتِبينَ» الان توی جلسه ما هستند داریم در بارهشان صحبت میکنیم چه عشقی میکنند. داریم عرض ارادت میکنیم به آنها. گاهی میبینی یک نفر زندگی کرده اصلاً نتوانسته با اینها انس بگیرد. یک سلامی، یک احوالپرسی. مخصوصاً جنابعالی که این قدر این حسنه نویسها را به کار میگیری حداقل از آنها یک تشکری هم بکن.
آنهایی که مأمور نوشتن سیئات هم هستند، کتّاب السیئات که حضرت فرمود، آنها هم کریمانه مینویسند. چون مأموریتشان از طرف کریم است. اولاً تا توی نیتش باشد نمینویسند. تصمیم گرفته به گناه، نمینویسند. این آثار و تبعات بدی دارد در شخصیت او اما نمینویسند. تازه بالاترش را هم به شما بگویم. این گناه را مرتکب شد، به آنها گفته شده که تا هفت ساعت ننویسید. این بد است که نوشته بشود بعد بخواهد پشیمان بشود و بخواهد پاکش کند. ننویسد که اگر توبه کرد چیزی توی نامهاش نوشته نشده باشد از اصل. «كِراماًكاتِبينَ» خب این کراماً کاتبین بعد از آن آیهای است که فرمود: «ياأَيُّهَاالْإِنْسانُماغَرَّكَبِرَبِّكَالْكَريمِ» این ربِ کریم است. اگر برای تو مأمور و محافظ هم گذاشت، محافظ اعمال گذاشت. آنها هم کریمانه مینویسند. پس حتی آن کسی که گناه را مینویسند باز هم میگوید. تا یک بخشی که نمینویسند. تا وقتی که هنوز مرتکب نشدیم. وقتی هم که مرتکب شد باز یک هفت ساعت طبق روایاتی که داریم به او میگویند ننویس این شاید توبه کند. «كِراماًكاتِبينَ» این واقعاً کریم است. «الذی خلقک» کریمانه «فسواک» کریمانه «فعدلک» کریمانه، «فيأَيِّصُورَةٍماشاءَرَكَّبَك» کریمانه. همهاش کرم است. ببین چه کرده توی خلق تو، تو تسویه آفرینش تو. همهاش کرم است. و درخشش حضرت کریم. توی آن قسمت حفاظت هم همین جور هست. «كِراماًكاتِبينَ» اینها که خودشان مستقیماً کارهای نیستند. مأمور کریم هستند. «يَعْلَمُونَماتَفْعَلُونَ * إِنَّالْأَبْرارَلَفينَعيمٍ* وَإِنَّالْفُجَّارَلَفيجَحيمٍ» با صدای بلند خدای متعال به من و شما اعلام کرده «مايَلْفِظُمِنْقَوْل» میخواهی حرف بزنی، میخواهی کاری بکنی حواستان باشد زیر نظر هستید. «مايَلْفِظُمِنْقَوْلٍإِلاَّلَدَيْهِرَقيبٌعَتيد» یک کلمه گفتی میگیرند، ثبت میشود. مسأله مراقبین اعمال را، به آن فکر کنید. به آن ایمان بیاورید. همیشه تحت نظر هستید. از اساتید عالیقدرمان که موفق شدند به ادب مع الهی رسیدند از این مرتبه هم بالاتر میروند.
«كُنْتَأَنْتَالرَّقِيبَعَلَيَّمِنْوَرَائِهِمْوَالشَّاهِدَلِمَاخَفِيَعَنْهُمْ» چون او کریم است یک جاهایی اصلاً اجازه نمیدهد، تازه آنها ببیند، آن کتّاب السیئات. اصلاً نمیبینند. مستور میشود، نمینویسند. اصلاً نمیبینند آن را. «كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْوَبِرَحْمَتِكَأَخْفَيْتَهُوَبِفَضْلِكَسَتَرْتَهُ» ایشان را من ملاحظه میکردم، من میدیدم که این شخصیت، این جوری تربیت شده که همهاش در حضور حضرت حق است. یعنی دائم الحضور. چه میشود ماها یک مقداری شخصیتمان بشود از این سبک زندگی. همهاش دائم الحضور.
بعد شما در مناجات شریفه شعبانیه این روزها میگویید که خدایا تو با من کریمانه رفتار کردی. «إِلَهِيقَدْسَتَرْتَعَلَيَّذُنُوباًفِيالدُّنْيَا» پدر و مادر من، همسر من، بچههای من، خانواده من، دوستان من، عزیزان من، همکاران من حاضرند با من نشست و برخاست کنند. محصول ستاری توست. «قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوباً فِي الدُّنْيَاوَأَنَاأَحْوَجُإِلَىسَتْرِهَاعَلَيَّمِنْكَفِيالْأُخْرَى» تو من را آن جوری بار آوردی من که توقع ندارم که فردا این پرده را بزنی کنار. بخواهی من را در برابر چشم دیگران قرار بدهی.
امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به حق این ماه عزیز شفاعت پیامبر عزیزش را شامل حال همه ما کند. امیدواریم به حق این ماه عزیز بهره ماه را از مناجات خودش، ذکر خودش، یاد خودش، طاعت خودش، و شکر خودش فراوان کند ان شاء الله. به همه دوستان عزیز هم باید تبریک بگوییم و همین طور به رهبر عزیزمان در درجه اول و به آحاد مردم این پیروزی بزرگ را، این حماسه بسیار عظیم و شگفتانگیز را. باعث خوشحالی شد، بحمدالله باعث سرور شد، این حماسه سیاسی که آقا فرموده بودند به رغم خواسته دشمن محقق شد. خدای تو را شکر میکنیم. شاکریم، الحمدلله. امیدواریم خدای متعال برکات خودش را نازل کند بر این ملت وفادار. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به رئیس جمهور منتخب حضرت آقای روحانی توفیق بدهد قدرشناس این نعمت بسیار بزرگ این که خدای متعال دلهای مردم را متوجه ایشان کرد. ان شاء الله منشاء خیر قرار بدهد، برکت قرار بدهد. و ان شاء الله امیدواریم عاقبت همه ختم به خیر بشود. برکات الهی بر همه ما روزافزون باشد، نثار ارواح مطهر شهدا و امام عظیم الشأن و شهدای عزیز هفت تیر، شهید بهشتی عزیز اجماعاً صلواتی عنایت بفرمایید.