شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا 1392/12/11



 شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا
حجت الاسلام حاج علی اکبری در این برنامه از یاد خدا بحث حقوق زبان در پیشگاه الهی را که در جلسات پیشین مطرح شده بود جمع بندی کردند.

*‌ امور انسان مؤمن، به‌اندازه است

در جلسه پیش گفتیم از امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) روایت شده که حضرت فرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ صَلَاحَ عَبْدٍ، أَلْهَمَهُ قِلَّةَ الْكَلَامِ وَ قِلَّةَ الطَّعَامِ وَ قِلَّةَ الْمَنَامِ»؛[1] اگر خدای متعال خیر بنده‌اش را بخواهد، کم‌گفتاری، کم‌خوراکی و کم‌خوابی را روزی‌ او می‌کند؛ تعبیر «قِلَّةُ» در برابر «کثرة» است. یعنی زیاد از حد بودن هرکدام را نفی می‌کند. پس اگر کسی بخواهد از افراط نجات پیدا بکند، باید مراقب باشد که در تفریط نیافتد. یعنی از زیادی غیرمنطقی و غیر خردمندانه چه درگفتار، چه در خفتن و خوابیدن، چه در نوشیدن و خوردن و امثال اینها که نوعی اسراف است. پس مراقب باشد که با معنا کردن تفریطی «قِلّة» از این سمت بام نیافتد. دقت شود که آنچه حضرت فرمودند داشتن اندازه‌ی خردمندانه و رعایت آن حدّ وسط و اعتدال در سیره‌ی زندگی است که این حاکم بر سبک زندگی انسان مؤمن است. همه‌ امور انسان مؤمن به‌اندازه است، بنابراین قِلَّة در برابر آن کثرة است.

امام سجّاد(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) تعبیر بسیار زیبا و روشنی داشتند، فرمودند: «وَ إِعْفَاؤُهُ مِنَ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ» فرمودند انسان زبانش را از سخنان نامناسب نگه دارد. اگرچه ممکن است آن سخن، اندکی فایده داشته باشد ولی انسان از ضررش در امان نیست و آن ضرر زیاد با آن فایده‌ی کم هماهنگ نمی‌شود. بنابراین چقدر خوب است که انسان بتواند خودش را از آن زیاده‌های غیرمنطقی و بی‌فایده که نه فایده‌ی دینی دارد و نه فایده‌ی دنیایی، محافظت بکند. در ارتباط با خواب و غذا هم همین‌طور است. اندازه نگه داشتن است که جزء اصول حاکم بر سبک زندگی انسان مؤمن است.

 

* جمع‌بندی حقوق زبان

ما در این جلسه باید یک جمع‌بندی بکنیم از بحثی که تحت عنوان حق زبان در رسالَةُ الحُقوق امام سجّاد(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) داشتیم. جالب است که در بین حقوق اعضا حقّ زبان را امام(علیه السّلام) با یک تفصیل بیشتری به آن پرداختند. إن شاءالله اگر توفیق باشد جلسه‌ی آینده وارد مباحث مربوط به حقّ شنیدن یا همان حَقُّ السّمْع خواهیم شد. حَقُّ السّمْع خیلی جمع و جورتر است و سرّ مسئله در تفصیل حق زبان همین ابتلا و ارتباط خیلی وسیعی است که انسان از طریق زبان برقرار می‌کند و نقش عجیب، فعّال و ممتاز و متفاوتی است که زبان انسان دارد که ما به تفصیل در همین جلسات مطرح کردیم. از قرآن، روایات، کلمات اولیای خدا و تأمّلاتی که انسان در اطراف این مسئله‌ی مهم دارد یادآوری‌هایی کردیم.

 

*‌ اصل اوّل: گرامی‌داشتِ زبان

امام سجاد(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) در بیانی نورانی پنج حق را برای زبان بیان فرمودند که ما بر اساس آن، پنج قاعده و اصل طلایی را برای تربیت زبان ارائه کردیم. حقّ اوّل: «فَإِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا» یعنی انسان زبانش را خیلی قیمتی‌تر و گرامی‌تر از این بشمارد که به سخن ناپسند آلوده‌اش کند. این ناپسندی را هم توضیح دادیم که هم شامل ظاهر سخن بود و هم باطن آن. عزیزان بر کلمه‌ی «اِکرام» تأکید داشته باشند؛ زبان این نعمت بزرگ خدایی را قدر بدانیم، قیمت‌گذاری کنیم و بزرگ بشماریم. وقتی شما برای زبانتان احترام قائل بودید و اکرامش کردید، به‌شکل طبیعی از گفتن واژه‌‌های نامناسب و سخنان ناپسند حفاظت می‌شود. از اینجا استفاده کردیم اصل «حفاظت» را، گفتیم یکی از عمده‌ترین کارهایی که انسان مؤمن در زندگی‌اش باید انجام بدهد حِفْظُ اللّسَانِ است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «سَلَامَةُ الْإِنْسَانِ فِي حِفْظِ اللِّسَان»[2]؛‏ سلامت انسان در این است که بتواند زبانش را از آفت‌ها حفاظت کند.

دعایی که از امام زمان(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام و عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) روایت شده که یک دعای خیلی نغز و فوق العاده‌ای است. امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) برای بخشی از اعضا و جوارح، برای هرکدام یک دعا می‌کنند. مثلاً راجع به چشم، می‌گویند خدایا چشمم را از خیانت حفظ کن. بعد هم می‌روند سراغ اقشار جامعه، برای جوان‌ها، بزرگترها، علما، حاکمان و مسئولین، برای هرکدام یک دعا می‌کنند؛ جالب است که در آن فهرست، امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) دعایشان برای زبان چیست؟ اگر بنا شد انسان از بین همه‌ی دعاهای مربوط به زبان که خیلی فهرستش طولانی است، یک مورد را انتخاب کند آن مورد کدام است؟ امام عصر(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) در آن دعای نورانی فرمودند زبان من را از غیبت حفظ کن. این نکته‌ی بسیار مهمّی است، معلوم می‌شود که آن نقطه‌ی بسیار خطرناک و فوق‌العاده مهمّی که باید مؤمنین از آن مراقبت کنند و از خداوند تبارک و تعالی برای حفظ‌شدنش کمک بگیرند مسئله‌ی غیبت است.

 غیبت عمل خیلی پلید و عجیبی است و متأسّفانه خیلی هم رایج است. پیش از این اشاره شد بعضی چیزهایی که نزد پروردگار متعال و عزیز ما خیلی‌مهم است، پیش ما خیلی ساده است که در رأس آنها غیبت است. در قرآن کریم آمده است: «وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمٌ[3]؛ می پنداشتيد که کاری خُرد است، و حال آنکه در نزد خدا کاری بزرگ بود.» گمان ما این است که غیبت چیز آسانی باشد، از بس که رایج است. در حالی‌که خود قرآن‌کریم هم این را یادآوری می‌کند و می‌فرماید یادتان باشد که زیادی خبیث و یک امر پلید،  آن را از خباثتش نمی‌اندازد. گاهی ما اشتباه می‌کنیم، می‌بینیم یک چیزی رایج است و این باعث می شود تا قُبحش از بین برود. در حالی‌که انسان خردمند حواسش هست که اگر یک امر زشت زیاد بشود بدتر است. ما باید مواظب باشیم زیادی بعضی از این چیزها و رایج‌شدنش قُبحش را در نظر ما کاهش ندهد.

 

*‌ اصل دوم: عادت‌دادنِ زبان به خیر

 نکته‌ی دوّم «وَ تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ»، عادت دادن زبان به نیک‌گفتاری و سخنان سودمند و مفید. عزیزان بر کلمه‌ی «تَعوید» تأکید کنند. تَعوید یعنی عادت دادن و استمرار. امام دارند خطّ کار را دقیق به ما معرّفی می‌کنند.  اصل اول، بزرگداشت زبان از آلوده شدن بود؛ اینجا می‌فرمایند وَ تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ، یعنی زبان را به سخن سودمند و مفید عادت بدهیم که توضیحاتش در مباحث گذشته به تفصیل گذشت و عرض کردیم انسان می‌تواند با این تمرین از یک امکان بسیار آسان، سودهای هنگفت بی‌پایان برای خودش فراهم کند.

 

*‌ اصل سوم:  واداشتن زبان به ادب

و امّا اصل سوّم؛ «وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ». کلمه‌ی «حَملُهُ» در این جا قابل توجّه است؛ یعنی واداشتن زبان به ادب، که اینجا همان زیباگویی و نیک‌گفتاری و متناسب با مخاطب سخن‌گفتن است که این همان ادب در کلام است.

 

*‌ اصل چهارم: سکوت

 امّا چهارم؛ «وَ إِجْمَامُهُ إِلّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدّينِ وَ الدّنْيَا»؛ یعنی زبان را به‌کام بگیرد مگر آنجایی که نیاز باشد به سخن گفتن و سود دینی یا دنیایی اقتضا کند که انسان حرف بزند. آنجا هم آن اصل بی‌بدیل و طلایی سکوت بود. اینکه گفتم «طلایی» چون در بعضی از روایات هم آمده است که «إنَّ الكلام من فضة فانَّ السكوت مِن ذَهَب»؛[4] اگر حرف زدن نقره است، سکوت طلا است. در این مقایسه بر اساس چیزهایی که در ذهن ما انسان‌ها ارزشمند است، امام(عَلَیهِ السَّلام) هم از همین ارزش‌ها، همین طلا و نقره استفاده کردند تا فاصله را تبیین کنند. معلوم شد که سکوت، نقش ممتازی در رشد ما، در تعالی ما، در رعایت آن سه مرحله‌ی پیشین، یعنی هم در حفاظت زبان، هم در تمرین خیر با تفکّر، و هم در بِه‌گزینی واژه‌ها و ترکیب‌ها و رعایت تناسب سخن با مخاطب دارد. بنابراین انسان از سکوت خوب است که می‌تواند به سخن خوب دست پیدا کند.

 

*‌ اصل پنجم: کم‌گویی

و امّا حقّ پنجم عبارت بود از کم‌گویی؛ «إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشّنِعَةِ الْقَلِيلَةِ الْفَائِدَةِ الّتِي لَا يُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلّةِ عَائِدَتِهَا» اینجا هم عرض کردیم امام(عَلَیهِ السَّلام) به صراحت می‌فرمایند که زبانتان را از اضافه‌گفتن‌های ناپسند گرچه فائده‌ی اندکی داشته باشد نگه‌ دارید. این سخن شما را در معرض ضرر قرار می‌دهد و ایمن نیستید از افتادن در مخاطره؛ من و شما هم اگر پیش خودمان چرتکه‌ای بیاندازیم می‌بینیم بیشتر آسیب‌هایی که ما در ارتباط با سخنانمان به آن مبتلا می‌شویم مربوط به صحبت‌های اضافه است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید: «مَنْ کَثُرَ کَلامُه کَثُرَ خَطَئُه»[5] انسان وقتی زیاده صحبت می‌کند، طبیعی است که خطایش بالا می‌رود.

 امیدواریم انشاءالله این پنج حق را ما بتوانیم درباره‌ی زبانمان که یکی از بزرگترین نعمت‌های پروردگار متعال و یکی از بزرگترین امانت‌های او نزدمان است رعایت کنیم و عمل کنیم.

 

*‌ پایان‌بخش بحث: سخن، کاشف شخصیت

 چون بحث‌هایمان متکّی به متن است و عزیزانمان با متن رساله‌ی حقوق بحث را دنبال می‌کنند، ما باید حتماً به این جمله که یک جمع‌بندی بسیار زیبایی از امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) است بپردازیم. امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) به اینجا که می‌رسد یک بیان بسیار زیبایی دارند که حاوی نکات بسیار عالی‌ای است. بعد از بیان این پنج حق حضرت در پایان می‌فرمایند: «وَ يُعَدُّ شَاهِدَ الْعَقْلِ وَ الدَّلِيلَ عَلَيْهِ وَ تَزَيّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِيرَتِهِ فِي لِسَانِهِ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِيّ الْعَظِيمِ» این جمله‌ی پایانی حقُّ  اللّسَانِ است. می‌بینید امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) برای اینکه دوباره منزلت زبان و سخن را و جایگاهش را و نقشش را در شخصیّت ما و در زندگی ما و در شخصیّت اجتماع و در زندگی جامعه بیان کنند سراغ یک نکته‌ی اساسی و کلیدی که محور و مدار همه‌ی معارف دینی ما است می‌روند. نکته‌ای که محور و مدار همه‌ی حکمت‌ها و یافته‌های انسانی است و آن عبارت است از عقل یا خِرَد.

جالب است که امام(عَلَیهِ السَّلام) موضوع زبان را در این نقطه‌ی پایانی در محور عقل و خِرَد تمام می‌کنند که این یک یادآوری بسیار مهم و جدّی به همه‌ی ما است. چون برای همه‌ی ما مسئله‌ی موصوف شدنمان به خردمندی و فرهیختگی مهم است. یعنی اینکه انسان را دیگران خردمند بدانند. نقطه‌ی مقابلش هم خیلی بد است. وقتی ما را بی‌خرد بدانند یا مثلاً به حماقت توصیف کنند، به سفاهت و سبک‌سری و سبک‌مغزی کسی را بشناسند این را خیلی توهین می‌دانیم.

 بنابراین مسئله‌ی عقل، عاقل بودن، خردمند بودن، به خردمندی شناخته شدن و تجلّی زیبایی‌هایی اصلی شخصیّت انسان که مربوط به خَِرَدش است، اینقدر مسئله کلیدی است که امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) از همین زاویه، یعنی از مسئله‌ی خِرَد، مسئله‌ی زبان را دوباره به ما یادآوری می‌کنند. گویا این جمله «يُعَدُّ» یعنی نزد شرع و نزد خود خِرَد و خِرَدِ کلّ این‌‌گونه حساب می‌شود که زبان، نشانه‌ی خرد و شاهد عقل به‌حساب می‌آید، «وَ يُعَدُّ شَاهِدَ الْعَقْلِ وَ الدّلِيلَ عَلَيْهِ» شَاهِدَ الْعَقْلِ یعنی سخن، گواهی می‌دهد بر عقل انسان و میزان خِرَدش و کیفیّت خِرَدش و عمق فهمش و ابعاد و جنبه‌های گوناگون دانش او. به بیانی دیگر، زبان کاشف شخصیّت انسان است. رونمایی می‌کند از میزان عقل و نظم فکری انسان. انسجام ذهنی او را و ثبات و استقرار فهم او و باورهای او را نشان می‌دهد. از فهم و درک و بینش شخص حکایت می‌کند. از تربیت شخص، از حریم‌شناسی او، از حریم‌داری او هم حکایت می‌کند. یعنی نشان می‌دهد که فلانی علاوه بر فهم بالا چقدر موفّق شده است به آن چیزی که یافته باور داشته باشد و آن باور را در جریان زندگی‌اش به‌کار بگیرد. این تعبیری است که امام(عَلَیهِ السَّلام) دارند.

 انسان برایش مهم است که تصویر ذهنی کسانی که با او معاشرت می‌کنند از او چیست؟ افراد در ذهنشان وقتی اسم هرکدام از ما برده می‌شود، آن برداشتشان، جمع‌بندی‌ای که راجع به شخصیّت ما دارند از چه طریقی است؟ یک بخشش برمی‌گردد به چهره و قیافه‌ی ما، هر کسی را با چهره و قیافه‌اش می‌شناسند، اگر در متن این چهره‌ی ظاهری و سیما و اندام‌های او آراستگی باشد، ملاحت باشد، ظرافت‌های رفتاری باشد یک برداشتی از این طریق در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. این بخش را هم خدای متعال صورتگری و ارائه کرده است. شخص هم اگر نگه‌داری کند و آراستگی، منظّم بودن، مرتّب بودن را به خوشرویی و خوش‌مواجهه بودن ضمیمه کند ذهنیت خوبی در افراد دیگر به جا می گذارد.

 امّا بخش دوّم این تصویر ذهنی دیگران از زبان و گفتار ما است. آنجاست که راجع به شخصیت ما قضاوت می‌کنند و از طریق آنچه که از زبان او دریافت کردند به آن نمره می‌دهند. یعنی می‌توان گفت اگر نیمی مربوط به ظاهر و سیمای طرف باشد، نیم دیگری مربوط است به آنچه که از گفتار او برداشت شده است. سپس این جمله آمده است: «وَ تَزَيّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِيرَتِهِ فِي لِسَانِهِ». بیان امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) به این پرسش پاسخ می‌دهد که آشکارسازی زیبایی‌های خِرَد به چیست؟ انسان اگر بخواهد عقلش را، اندیشه‌های زیبای خودش را ارائه کند راهش عبارت است از اینکه زبانش زبان نیک و سلیمی باشد، در زبانش حُسنِ سیره داشته باشد. آن حقوق پنج‌گانه‌ای که از زبان گفتیم ما را به این نتیجه می رساند که در واقع بهره‌برداری از آن خزانه‌ی خِرَد و منبع عقل توسّط زبان است.

این قسمت پایانی پیام دیگری هم دارد برای همه‌ی ما که اگر انسان بخواهد به حُسن سیره‌ی در زبان برسد، یعنی به زبان شایسته برسد، باید خِرَدش را تقویت کند، با مطالعه، با تفکّر، با ذکر، با خوب شنیدن، با خوب دیدن و ...

 

*‌ رمز موفقیت در حقوق زبان

 امام(عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) با یک جمله، سخن را به پایان می‌برند. جمله‌ای که نشان‌دهنده‌ی سنگینی این بار امانت است، سنگینی بار امانت زبان: «وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِيّ الْعَظِيمِ» یعنی برای اینکه بخواهید این حقوق را رعایت کنید باید تکیه کنید بر حول و قوّه‌ی الهی و از خدای علیّ عظیم کمک بگیرید. این سخن، عظمت مسئله و ابعاد و اهمیّت‌اش را نشان می‌دهد، که امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد.

 

*‌ پاسخ به چند پرسش

پرسش: می‌دانم زیاده‌گویی بد است. ولی موقعی که صحبت می‌کنم اصلاً حواسم نیست. یک راهکار جدّی از شما می‌خواهم؟

پاسخ: به طور کلی آن چیزی که مهم است رعایت قواعد سلوکی است، سیر و سلوک است، آن هم مشخّص است؛ اوّل؛ اینکه انسان با خودش قرار بگذار. در این مورد برنامه‌ریزی کنیم و با خودمان عهد بگذاریم. دوم؛ در طول روز به آن عهدمان مرتباً در بین کارها و برنامه‌ها مراجعه کنیم. سوم؛ پایان روز به حساب خودمان برسیم که ما چه چیزهایی گفتیم. آیا آن قرار سکوتمان را رعایت کردیم؟ قرار سخنمان را رعایت کردیم؟ چهارم؛ اگر هم در ضمن روز و در ضمن گفتار و صحبت‌های ما حرف ناپسند و نامناسبی گفته‌ایم خودمان را مجازات کنیم، که به این کار به اصطلاح مُعاتبه می‌گویند؛ این چهار مسئله که چهار رکن سلوک است انسان را در مسیر رشد قرار می‌دهد و موفّقش می‌کند.

 

پرسش: آیا سکوت و کم‌حرفی در حالی‌که فکر و اندیشه‌مان همچنان مشغول است و به زندگی و رفتار و حرف‌های دیگران فکر می‌کنیم، می‌تواند اثر مثبتی در زندگی‌مان داشته باشد؟

پاسخ: اگر فکری باشد که برای ما عبرت بیاورد، بسیارخوب است؛ اگر فکری باشد که ذکری و توجّهی را به ما بدهد خیلی‌ خوب است. ولی اگر فکری باشد که در مسائل ناپسند و امثال اینها وارد می‌شود نه. آن هرزه است. بنابراین هر سکوتی خوب نیست.

 

پرسش: سکوتی که از قهر و از سر لجبازی با همسر باشد چگونه است؟ بنده مردی هستم که همسرم گاهی ماه‌ها با من حرف نمی‌زند؟

پاسخ: بسیار بد و شکننده است و حتّی اگر چند ساعت هم ادامه پیدا کند غیرقابل تحمّل است. گاهی سکوت اگر برای تنبّه یا برای تسلّط انسان بر خودش در ارتباط داخلی خانواده باشد خوب است. والّا این چیزی که در سؤال گفته شد یک‌جور قهری است که نتیجه آن متلاشی شدن خانواده است.

 

پرسش: خیلی اوقات حرفی در حال عصبانیت می‌زنم و بعدها از آن خجالت می‌کشم. چه تمرینی کنم تا از این حالت به دور باشم؟

پاسخ: تمرینش این است که یادمان بیاید خدای متعال و ولیّ خدا این سخن زشت ما را می‌شنود. انشاءالله همین یادآوری، بازدارندگی به همراه خواهد داشت.

 

خدا را قسم می‌دهیم به حقّ اولیا و مقرّبان درگاهش و به حقّ امام سجّاد(علیه الصلاة و السلام) توفیق ادب‌کردن زبانمان را به ما کرامت کند؛ به لطفش و کرمش انشاءالله.



پی‌نوشت:

[1] . ‌ غررالحكم و دررالكلم، ح4117.

[2] . مستدرك الوسائل، ج 9، ص 30 .

[3] . نور:15.

[4] . كافى، ج 2، ص 114، حديث 6.

[5] . نهج البلاغه، حکمت 349.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *