«وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ هَذَا التَّحْمِيدِ فِي الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ. فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِيعِ مَنْ ذَرَأَ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ، وَ كَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَّ.»[1]
خدمت همه عزیزان، برادران و خواهران، عزیزانی که در مسجد حاضر هستند و عزیزانی که از طریق تصویر جلسه ما را دارند تبریک عرض میکنیم. ان شاءالله میلاد فرخنده خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) بر همه شما مبارک باشد. ان شاءالله بر امام، بر اُمّت، بر همه دوستداران امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، به اهل ولایت در سراسر عالم مبارک باشد. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی عیدی ما را در این عید بزرگِ فرخنده، تعجیل در ظهور موفور السرور حضرت بقیة الله الاعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریفوعلیهالصلوةوالسلام) قرار بدهد.
خدا را شکر جلسه صحیفه ما با این مناسبت مقارن شده، ما در شب هفدهم ربیع الاول هستیم، یکی از بهترین شبهای سال، قطعهای که خدای متعال در محیط آفرینش خلق کرده، این سحر مبارک و فرخندهای که نور محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در محیط عالم ما درخشیده، از نظر زمان به جهت گشایش، فتح، درخشش، فرخندگی و برکت بینظیر است. خدای متعال را سپاسگزاریم به این شب عزیز رسیدیم و امیدواریم ان شاءالله از برکات امشب و از برکات سحر پرفیض امشب، از برکات فردا، ان شاءالله همه ما بیشترین بهره و نصیب را داشته باشیم.
به نظرم تکلیف ما امشب روشن است یعنی باید برویم به محضر امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) و دعای دوم که این دعای صحیفه مبارکه سجادیه دعایی است که عنوانش هست «فِي الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»[2]. بعد از این که در دعای اول امام (علیهالصلوةوالسلام) خدای متعال را ستایش میکند که دعای حمد است، بعد از دعای حمد دعای صلوات است که این دعای دوم صحیفه مبارکه است. ما هم به مناسبت در مواقعی شبیه این در همین جلسه درسمان مراجعه کردیم، بعضی از مضامین این دعا را برای شما توضیح دادیم، امشب هم به فرخندگی و میمنت این شب بزرگ میرویم به محضر امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) و مضامین این دعای دوم را مرور میکنیم. بعضی از نکتههایش را من تأکید میکنم. طبعاً در مقام مباحثه و شرح نیستیم، در مقام یک برداشت و اشاره هستیم.
فرمود: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ..»[3]
«حمد» کلید باب معرفت الهی است
این جا مقام، مقام حمد است. دعای اول دعای حمد است. دعا از اول تا آخر دارد حضرت حق تبارک و تعالی را ثناخوانی میکند. این جا یک ثناخوانی مستقل و یک شکر و حمد مستقل است به مناسبت بزرگترین نعمتی که خداوند تبارک و تعالی به ما کرامت کرده. چون حمد در برابر جمال و در برابر نعمت است. گاهی ما جمال حضرت محبوب را ستایش میکنیم، گاهی از نعمتی که از طریق او به ما رسیده سپاسگزاری میکنیم، هر دو با کلیدواژه حمد است. کلمه حمد از نظر ظرفیت در اتصال بنده به ساحت قدس ربوبی بینظیر است، یعنی اگر انسان بخواهد ارتباط سطح بالا با حضرت حق تبارک و تعالی برقرار کند، اسم رمز آن «حمد» است. چقدر معارف و حقایق الهی با همین کلید گشوده میشود. در واقع «حمد» آن کلید باب معرفت الهی است، «مفتاح المعرفه» است، ضمن این که در خودش لطافت سپاس و شکر را هم دارد. البته شکرگزاری هم هست.
نعمت محمد مصطفی (صلواتاللهعلیه)؛ ستاره قدر اول نعمتها
این جا میفرماید: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَليْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»[4] ما خدای متعال را سپاسگزاری میکنیم با عنوان جامع حمد، «الحمدلله» که هم جامع همه مراتب حمد است و هم اختصاص است، یعنی در قله توحید است. خدای متعال را سپاسگزاری میکنیم به خاطر این که بر ما به وجود نازنین محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) منّت گذاشت. این قدر نعمت پیامبر عزیزمان و نعمت رسالت و نعمت ولایت آن بزرگوار، نعمت بزرگی است که خداوند تبارک و تعالی صریحاً در قرآن کریم به واسطه اهداء این نعمت بر بشریت منّت میگذارد. میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»[5] این «لقد منّ الله» تک است، تنها نعمتی است که خدای متعال در آن منّت میگذارد. این منّت یعنی به رخ میکشد، یعنی آن را جلوی چشم شما قرار میدهد، یعنی عظمت نعمت خودش را به روی شما میآورد.
در خدمتها و در نعمتهایی که بین انسانها مبادله میشود منّت وجود ندارد، چون هر کسی که موفق بشود مثلاً خدمتی بکند، خیری به کسی برساند، در واقع واسطه خیر بوده، چون خودش که مستقل نیست، اگر چیزی در اختیار او هست از آنِ خدای متعال است، این واسطه خیر شده است. بنابراین منّت آن را خراب میکند. اگر منّت بگذارد عملاً رابطه او با کسی که آن نعمت را به او رسانده مخدوش میشود و اجرش ضایع میشود. این به جای خودش محفوظ است، من چیز دیگری را میخواهم عرض کنم؛ میخواهم بگویم یک وقت است که انسان مثلاً همین خدمات معمولی را نسبت به افراد انجام میدهد، یک وقت یک نعمت خیلی خاصی را انجام میدهد. میبینیم بزرگترین کاری که ممکن بود در باره فلانی انجام بدهد، آن کار را انجام میدهد. بعد برای این که آن شخص متوجه بشود این را به روی او میآورد، به رخ او میکشد، این به رخ کشیدن، به رو آوردن یعنی حواست هست من چه کار کردم برای تو، مسئله این است.
منّت گذاشتن حضرت حق در باره بندگانش یک امر شایستهای است. اگر در باره روابط بین انسانها منّت گذاشتن قبیح باشد، ولی در رابطه با عبد، منعم علیالاطلاق اگر منّت گذاشت، این منّتگذاری او هم باز نعمت دیگری است. کاشف از عظمت نعمت است، میخواهد به شما بگوید میدانید این نعمتی که به شما دادند چقدر بزرگ است؟ آن وقت مراجعه که میکنید میبینید نمونه دیگری وجود ندارد. نتیجه این میشود که خدای متعال نعمتی بزرگتر از این به بندههایش نداده است. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها....»[6] اساساً امکان ندارد شما بتوانید نعمتهایی را که خدای متعال به شما داده بشمارید، اصلاً امکان شمارش آن را ندارید تا چه برسد امکان سپاسگزاری آن را داشته باشید. در دعای شکر این را مباحثه کردیم که انسان میرسد به عجز از شکر، مگر میتواند شکر آن را به جا بیاورد.
بنابراین وقتی نعمتی با کلمه منّت مطرح میشود معنایش این است که دیگر بالاتر از این نعمتی نیست، یعنی در بین فهرست میلیاردها نعمتی که خدای متعال به شما داده و اساساً نمیتوانید بشمارید و قابل شمارش و احصاء نیست تا چه برسد بخواهید شکرگزاری کنید، آن ستاره قدر اول نعمتها، آن نقطه کانونی و مرکزی و اصلی عبارت است از نعمت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).
عظمت نعمت وجود اقدس محمد مصطفی (صلواتاللهعلیه)
آن وقت این نعمت این قدر بزرگ است، این قدر باعظمت است، این قدر باشکوه است که این جا اگر امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) خواست مطلب را برای ما واضح کند، این منّت را میبرد ذیل نام قادر و قدیر پروردگار متعال، «بِقُدْرَتِهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ»[7]. این قدر این کلمات امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) زیبا و در عین حال جامع و این قدر لطیف و پرنکته است، هر بار شما نگاه میکنید یک نکته تازهای دارد. این قدر پرنور است. در این دعا «بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّه» این جا مسئله نبوت است. «بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّه»، آن هم نعمتی که فقط به ما دادی، به اُمّتهای قبل ندادی. دیگران از یک چنین نعمتی بهرهمند نبودند، ما را به این نعمت مفتخر کردی، مشرّف کردی، شرف دادی و افتخار دادی.
حالا امام (علیهالسلام) این نعمت را میبرد ذیل قدرت، اگرچه کلمه منّت حکایت از عظمت نعمت دارد، «منّ علینا»، به ما منّت گذاشت و عرض کردیم این صریح آیه قرآن هم هست که فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِم»[8] که خدای متعال منّت میگذارد، این جا امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) دارد آیه قرآن را تجاوب میکند، یعنی من گرفتم آنچه که تو در قرآنت در باره عظمت نعمت وجود اقدس پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) و نبوت و رسالت او گفته بودی.
اکنون این نعمت را با کلیدواژه منّت میبرد ذیل قدرت تا باز به ما یادآوری کند که این نعمت خیلی بزرگ است. یعنی خداوند تبارک و تعالی قدرتش را در آفرینش این نعمت و این آیه عظمای وجود نازنینش به کار گرفته است، لذا ببینید این جا میفرماید «بِقُدْرَتِهِ الَّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ»[9] با آن قدرتت این نعمعت را به ما دادی و این نعمت را آفریدی که آن قدرت هرگز عجز در آن راه ندارد. هرچقدر هم آن موضعش بزرگ باشد، هرچقدر هم عظیم باشد. «وَ إِنْ عَظُمَ» هرچقدر هم که آن شیء بزرگ باشد، اما از قدرت تو بزرگتر نیست، قدرت تو فائق است. مجدد این کلمه «وَ إِنْ عَظُمَ» دارد میگوید این نعمت پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) چقدر بزرگ است. این «وَ إِنْ عَظُمَ» به کجا برمیگردد؟ «إِنْ عَظُمَ» اگرچه خیلی عظیم باشد. این آفرینش پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) است. بعد میفرماید: «وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ؛ و هیچ چیزی هم در این جا با قدرت تو از دست نمیرود». «وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ» یعنی هرچه که در این جا لازم باشد، ولو بسیار لطیف باشد باز آن هم جا نمیماند «وَ إِنْ لَطُفَ».
پس این شد مطلب اول که صدر این دعا امام (علیهالصلوةوالسلام) به ما عظمت نعمت وجود اقدس خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را یادآوری میکند. عظمت نبوت آن بزرگوار که در واقع رسول است، نبی است، پیامدار است، پیامبر است، پیامآور است، با خودش از سوی خدای متعال پیام آورده است.
برگزیده برگزیدگان
عزیزان عنایت دارند این جا مطالب زیادی مطرح است، ببینید وقتی که میگوییم عظیمترین نعمت است یعنی پیامبر عزیز ما در بین همه انبیاء که هر کدام برای اُمّت خودشان بزرگترین نعمت بودند، در بین همه آنها از همه برتر است، یعنی برگزیده برگزیدگان است، امامِ همهی ائمه است، سیدالانبیاء است، معنایش این است. معنای این سخن این است که سیره پیامبر و منهاج او و شیوهای که او ارائه میکند برای سعادت و خوشبختی، برترین سیرهها است.
پیامبر عزیز ما یک تعبیری دارد میفرماید «أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي»[10] میگوید خدای متعال خیلی خوب من را پردازش کرده است. «أَدَّبَنِي»، یعنی من را خیلی خوب ساخته است. «فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي»، خدای متعال در ساخت من و در پردازش وجود من و شخصیت من خیلی سرمایهگذاری کرده و حُسن آن را به اوج رسانده. البته یک تعبیر دیگر هم از حضرت نقل شده که فرمود: «أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي»[11] آن هم خیلی قشنگ است، ذیل همین که من دستپرورده خدای متعال هستم، علی هم دستپرورده من است. آن هم خیلی تعبیر دلنشینی است که خب نفس النبی است «و علیٌ أدیبی».
صراط محمد وآل محمد (صلواتاللهوسلامهعلیهماجمعین)
تعبیری در قرآن کریم هست که فرمود «إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛[12]خداوند تبارک و تعالی مسیطر بر صراط مستقیم است. یعنی برای سعادت و خوشبختی انسانها راهی قرار داده که آنها را به ساحت قدس ربوبی میرساند، از این راه که بروند به خدای متعال میرسند، به رضای الهی میرسند، به کمالشان میرسند، به سعادتشان میرسند. اسم آن میشود صراط مستقیم. آن وقت به پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) میگوید «قُلْ»؛ آن جا میگوید «إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»، اکنون میگوید «قُلْ إِنَّني هَداني رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً...»[13] یعنی آن صراط مستقیم که همان راه منحصر دستیابی به قرب الهی، رضای الهی، به وصال کرم و فیض پروردگار متعال هست، یادتان باشد، آن وقت به آنها بگو «قُلْ إِنَّني هَداني رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛[14] خدای متعال من را در این صراط مستقیم هدایت کرده است».
خداوند متعال خود وجود اقدس پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) را مظهر صراط مستقیم قرار داده که شما در نمازهایتان دائم میگویید «إهدنا الصراط المستقیم» یعنی صراط محمد وآل محمد (صلواتاللهوسلامهعلیهماجمعین). چون پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) از نظر وجود و از نظر رسالت کاملترین است، چون هم وجودش اکمل است، هم رسالتش اکمل است، بنابراین دینی که با خودش آورده این دین اکمل دینها و تمام و اوج و قلّه همه رسالتها است.
اینها هم از همین مطلب استخراج میشود که فرمود: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»[15] یعنی جامعیت است. آنچه که ما به عنوان اسلام میشناسیم «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»[16]، یعنی همه آنچه که انسان برای سعادت دنیا و آخرتش نیاز داشته باشد، خدای متعال در این دین قرار داده است «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»[17]. اگر هر پیغمبری معجزهای داشته باشد، معنای این سخن این است که بزرگترین معجزه هم، آن وقت معجزه پیامبر عزیز ما است که قرآن کریم است. «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء»[18] تعابیر خاصی که راجع به قرآن هست. یا در ادامه همین هست «وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ»[19] یا «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»[20] یا در جای دیگر فرمود: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[21] تعبیر شفاء برای قرآن کریم آورده و امثال اینها. پس این شد مطلب اول.
باب علم نبی (صلواتاللهعلیه)، علی (علیهالسلام) است
وقتی میگوییم این نعمت بزرگترین نعمت الهی است که خدای متعال با آن منّت گذاشته و این منّت را به قدرت مطلق خودش آفریده و به بشریت هدیه کرده، معنایش این چیزها است. البته شما میتوانید این چند جملهای را که من گفتم ادامه هم بدهید. آن وقت وصی او میشود اشرف اوصیاء، یعنی اگر قرآن معجزه بزرگ حضرت خاتم است، معجزه بزرگترش علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و اهلبیت عصمت و طهارت است. اگر این در مرتبه تدوین و تشریع است، آن در مرتبه تکوین است. آن آیه عظما و بزرگتر آن است. لذا وقتی شما میرسید به شب ولادت پیامبر عزیزمان، به شما در شب و روز ولادت پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه)، زیارت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را توصیه میکنند. اگر کسی علیشناس شد محمدشناس میشود. باب علم نبی علی است. از این راه باید وارد بشوید. پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) فرمود راه دیگری وجود ندارد «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[22] فرمود «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها»[23] از راهش وارد بشوید. اگر میخواهید وارد منطقه نبوت خاتم بشوید باید از باب الولایة وارد بشوید، شما باید از در ولایت وارد بشوید، یعنی راه دیگری ندارد. لذا یکی از مواقف بسیار خوب زیارت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همین هفدهم ربیع است.
ورود به منطقه نبوّتِ خاتم، از باب الولایة
میخواستم بگویم میتوانید همچنان ادامه بدهید. از امیرالمؤمنین، از حضرت صدیقه اطهر (سلاماللهعلیهما)، از هر کدامشان؛ العظمة لله. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»[24]. اگر به واسطه نعمت وجود تو من بر خلق منّت گذاشتم، به تعبیر من؛ منّت میگذارم بر تو به واسطه وجود فاطمه (سلاماللهعلیها). «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» این است. نعمت فاطمه (سلاماللهعلیها) خیلی بزرگ است، الکوثر، که دیگر هر چه خیر و برکت در دست تو هست به نام زهرا (سلاماللهعلیها) است. دیگر همینجور بروید نام هر یک از ائمه (سلاماللهعلیهماجمعین) را بیاورید همینطور است.
مثلاً در باره وجود اقدس امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) چه میتوانید بگویید؟ جابر بن عبدالله انصاری نسبت خاصی با پیامبر اعظم و با اهلبیت (علیهمالسلام) دارد. راوی میگوید که من خدمت جناب جابر نشسته بودم که علی بن الحسین (علیهماالسلام) وارد شد. تا امام سجاد آمد و نشست، چشم جابر که به امام سجاد (علیهالسلام) افتاد گفت که خاطرهای برای شما نقل کنم. جابر گفت من در محضر پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشسته بودم که حسین (علیهالسلام) وارد شد. پیغمبر برخاست، حسیناش را در آغوش گرفت، بوسید و بعد فرمود از حسین من فرزندی به دنیا میآید که به او میگویند علی بن الحسین و در قیامت وقتی محضر برپا شد از بطنان العرش، از عرش الهی ندایی بلند میشود لیقم سید العابدین؛ سید العابدین برخیزد. علی بن الحسین (علیهالسلام) برمیخیزد. بنابراین همین وجود اقدس حضرت امام سجاد (علیهالسلام) را انسان محاسبه میکند میبیند کفایت میکند. میگویی اگر همین به وسیله پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) به بشریت هدیه شده بود کافی بود.
امام سجاد (علیهالسلام) کیست؟ که باز به نظرم از خود جناب جابر نقل شد که در بین همه فرزندان انبیاء کسی به چنین مرتبتی در عبادت نرسید. لیقم سید العابدین؛ قیامت برپا شود، آن آقای همه عبادت کنندهها، او از جایش بلند شود، جلوه کند، امام سجاد (علیهالسلام) برمیخیزد و ظهور میکند، مقام و مرتبتش بر اهالی محشر جلوه میکند.
تقارن طلوع نور حضرت صادق (علیهالسلام) با ولادت پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه)
هر کدام را بگویید همین است تا برسید به امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) که مقارن است، این قِران هم خیلی قِران دلپذیری است. من دیشب نگاه میکردم، ماه و مشتری مقارن بودند، دیشب قِران داشتند منتها قِرانش چون در وقتی است که ماه تقریباً درخشش گستردهای دارد یک جلوه دارد، یک وقتهایی که ماه در حالت مثلاً هلال است، بعد مثلاً مشتری نزدیک به او میشود یک نسبت خیلی زیبایی پیدا میکنند، گاهی شبیه این چیزهایی است که در وسط پرچم قرار گرفته، آن را هم من دیدم، البته این خیلی کم پیش میآید. یک بار این قدر این دلنشین بود، یعنی قشنگ مشتری وسط ماه که به صورت هلال بود آن جا، خب مشتری خودش هم خیلی درخشش دارد، خیلی صحنه خاصی بود، از شوق دویدم داخل خانه و خلاصه مادر و پدر و همه را با سروصدا صدا زدم که بدوید ببینید چه خبر است. مزاحمت استراحتشان هم شدیم و اینها بلند شدند آمدند این صحنه را یک لحظه دیدند. چون در حال حرکت است سریع تغییر میکند. حالا غرض این مقارنه خیلی قشنگ است.
طلوع نور حضرت صادق (علیهالصلوةوالسلام) با ولادت پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) در سحر هفدهم ماه ربیع الاول مقارن شده است.
امام صادق (علیهالسلام)؛ فخر شیعه
حالا امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) کیست؟ خدا میداند دوباره شما به این جا میرسید میگویید یک امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) کافی بود، یعنی پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) فقط امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) را تحویل میداد به عالم علم، به عالم فضیلت، به عالم اخلاق، به عالم عرفان، به عالم جهاد، یک امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) میداد کفایت میکرد. امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) آن کسی است که زبان مبارکش را باز میکند میگوید قال الله؛ یعنی مستقیم نقل میکند. امام صادق (علیهالصلوةوالسلام) این است. یعنی در این حد متصل است به خزانه علم الهی. ما حدیث قدسی داریم. احادیث قدسی از خود پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) نقل شده، ائمه هدی (علیهمالسلام) هم اگر احادیث قدسی نقل کردند عمدهاش نقل از پیغمبر (صلواتاللهعلیه) است که پیامبر فرمودند خدای متعال چنین گفت. سخنان غیررسمی خدای متعال با پیامبرش میشود حدیث قدسی. اما یک جاهایی امام صادق (علیهالسلام) نمیگوید که مثلاً از پدرم شنیدم، او از پدرش شنید، یا بعد از پیامبر و او از خدای متعال شنید، بلکه میگوید قال الله. امام صادق (علیهالسلام) این است که از نظر شرف انتساب در مذهب فخر شیعه است. امام صادق (علیهالسلام) استاد کل بشر است.
درخشش ستارگان الهی
من هفته پیش راجع به نور حضرت مهدی (علیهالسلام) یک توضیحاتی دادم، آن هم چه درخششی داشت. آن هم خودش عالمی دارد. مثلاً شما این شبها آسمان را که نگاه میکنید، نزدیکیهای نماز صبح ماه هست، مشتری هست، شباهنگ هست، که به آن نجم ثاقب میگویند. ناهید هم هست که به آن زهره هم میگویند که خیلی پرفروغ است. من خودم هر وقت زهره را میبینم به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) سلام میکنم. واقعاً شکوه و درخششی دارد. حالا شما نگاه کنید یک شب همه اینها هستند. نجم ثاقب برای خود من دلالت به حضرت ولیعصر (ارواحنافداه) دارد. این ستاره شعرای یمانی را خیلی دوست دارم، «وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى»[25]، خیلی درخشش عجیبی دارد و رنگ طیف را هم منتشر میکند. آن ماه را که تماشا میکنم به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سلام میدهم. اینها وقتی کنار هم هستند خیلی جالب است. بعد این شبها یک گروه منطقهای این ستارهها در صورت فلکی جبار هست، شعرای یمانی هم هست، انسان نگاه میکند میبیند کأنّ این نجوم همهشان جمع هستند. با هر کدام میتوانید به یکی از ائمه (علیهمالسلام) عرض ارادت کنید. «النَّجْمُ الثَّاقِبُ * إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ»[26].
صحیفه سجادیه کتاب صلوات است
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ»[27]. چقدر این تکّه فوقالعاده است. باز میبینید صلوات است که یادتان هست، صحیفه است و صلواتش. صحیفه سجادیه اصلاً کتاب صلوات است. بارها خدمتتان توضیح داده شد، این طور که خاطرم هست، حدود دویست و شش یا دویست و هفت جا در همین صحیفه، صلوات هست. خیلی جالب است، دویست و هفت بار صلوات بر محمد و آل محمد (سلاماللهعلیهماجمعین) میباشد. «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ».
وقتی شما در مقام درودخواهی و صلواتخواهی بر پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) قرار میگیرید، دیگر در عالیترین سطح ارتباط با خدای متعال هستید. خیلی ارتباط شما اوج گرفته است، چون دارید به فرمان خدای متعال عمل میکنید که گفت «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»[28] شما حالا دارید عمل میکنید میگویید «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ»[29].
ویژگیهای پیامبر اکرم (صلواتاللهعلیه) از منظر امام سجاد (علیهالسلام)
این جا امام سجاد (علیهالسلام)، پیامبر عزیزمان را با چند ویژگی توصیف میکند.
1. امینِ وحیِ پروردگار متعال
«أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ»[30] در باره وحی چه میشود گفت؟ همان کلمه منّتی را که گفتیم این جا باید بیاورید. منّتی که خدای متعال گذاشته که باب گفتگوی با بشریت را از طریق وجود اقدس این نماینده عالی خودش باز کرده. خدای متعال با ما حرف زده. وحی این است. از طریق اشراق، الهام، القاء به قلب مطهر پیامبر اعظم (صلواتاللهوسلامهعلیه)، حالا با آن ترتیبات خاصی که در کلمه وحی هست که گفت یا از طریق رسول است، از طریق جبرئیل است، یا من وراء الحجاب است، حالا به همان کیفیتهای خاص خودش، با ما حرف زده. خدای متعال این باب را به روی ما باز کرده است. حاصل کلمه وحی میشود قرآن. یعنی همان عظیمترین معجزه که بزرگترین لطف خدای متعال است. کلمه امین این جا کلمه فوقالعادهای است «أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ»، این امین وحی خدا است. «أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ» یعنی آنچه که خدای متعال به او رسانده بدون هیچ تصرفی عیناً آن را به ما رسانده است.
2. مظهر سبوحیت حضرت حق تبارک و تعالی
«وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ»[31] که فرمود از بین خلقِ تو، آن که شخصیتش دارای شکوه و جلوه ویژهای است، نجیب است؛ این نجابت که گاهی به معنای برگزیدگی هم میآورند و درست هم هست، این برگزیدگی و نجابت حکایت از آن کرامت ذاتی است، همان پردازشهای ویژهای که در بافت شخصیت او شده که تمام فضیلتها یک جا در شخصیت او بیکم و کاست تعبیه شده است. «وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ»[32] یعنی در شخصیت پیغمبر (صلواتاللهعلیه) چیزی جا نمانده، کوچکترین و لطیفترین چیزهایی هم که لازم بوده خدای متعال در وجود نازنین او قرار داده است. لذا مقام جانفزایش جمعِ جمع است. همه چیز آن جا هست، هیچ کم و کاستی در وجودش نیست. مظهر سبوحیت حضرت حق تبارک و تعالی خود کلمه محمدیه است، در آن هیچ نقصی نیست. «وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ». بنابراین «وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ» یعنی آن که خدای متعال از همه زلالتر، صافتر، مثل یک آینه زلال در برابر جمال و جلال خودش گرفته، آن که از بین همه بندههایش، آن که صفی خدای متعال است، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
3.سفرهدار رحمت الهی
آن وقت در باره ائمه (علیهمالسلام) شما هم همین کلمه صفی و همین کلمه نجیب را به کار میبرید بعد میگویید صفی و ابن صفیه، «السلام علیک یا صفی الله»، راجع به امام حسین میگوییم «و ابن صفیه»، یعنی همهشان سلسله سلسله اصفیاء است. دوستان دقت کنید «إِمَامِ الرَّحْمَةِ وَ قَائِدِ الْخَيْرِ»[33]، امام رحمت است. این الف و لام یعنی همه رحمت، همه مراتب رحمت، امامش، پیشوایش، پرچمدارش پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) است. سفرهدار رحمت الهی پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) است. سفره رحمت رحمانیه به دست پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) میافتد «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»[34] سفره رحمت رحیمیه به دست پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) میافتد «وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً»[35]، «رئوفٌ رحیم» این است. این کلیدواژهها الهامبخش هم هست، مثلاً کلمه «امام الرحمة» خیلی الهامبخش است. یعنی دین او، مرام او، سیره او، منطق او، روش او، سخن او، منهاج او همهاش رحمت است. حکایتی از مهر پروردگار متعال است.
4. مفتاح البرکة
این کلمه «قَائِدِ الْخَيْرِ» هم خیلی تعبیر زیبایی است، «و قَائِدِ الْخَيْرِ»، قائد به معنای پیشوا، قافلهسالار. ما یک قائد داریم یک سائق داریم. قائد و سائق. یک وقت جلو حرکت میکند، یک وقت پشت سر حرکت میکند پیش میبرد. وقتی پشت سر میرود میشود سائق، وقتی جلو حرکت میکند میشود قائد که به او اقتداء میشود. با نگاه به او راه شناسایی میشود و مسیر انتخاب میشود. «قَائِدِ الْخَيْرِ» یعنی خیر با تمام معانیاش؛ مادی، معنوی، ظاهری، باطنی، هرچه که خیر باشد قیادت آن با حضرت خاتم است. «قَائِدِ الْخَيْرِ» یعنی همه خیرات.
در زیارت جامعه کبیره «وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ» است، مفتاح یعنی کلید، برکت هم یعنی برکت. نعمت وقتی فراخ و ثابت میشود، میشود برکت، یعنی ماندگار. نعمت فراخ و ماندگار اسمش برکت است. این جا «مفتاح البرکة»، باز به تمام معنای خودش است. مفتاحِ آن کیست؟ کلیدش محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
فرصت شباهت به پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه)
ضمناً الهامبخش است یعنی اگر تو با این وجود اقدس ارتباط داشته باشی سراپای وجود تو باید بشود خیر و رحمت نسبت به خلق، اگر با این وجود اقدس ارتباط داشته باشی تمام وجودت باید بشود برکت. فکرت برکت، ذکرت برکت، قدمت برکت، قلمت برکت، مدیریتت برکت، تدریسات برکت، جهادت برکت، کارت برکت، فعالیت اقتصادیت برکت. وجود باید برسد، باید سفرهداری کنی. این سه کلیدواژه را به خاطر بسپارید؛ رحمت، خیر، برکت. هر کدام اینها ترجمه نام محمد (صلواتاللهعلیه) است. محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مساوی است با الرحمة به تمام معنایش، مساوی است با الخیر به تمام معنا. چون میگویید امامش، قائدش، مفتاحش، مساوی است با برکت.
گفت «شیر را بچه بدو ماند همی / تو به پیغمبر چه میمانی بگو». گفت چیِ تو به بابا رفته، بالاخره فرزند یک شباهتی به پدر میبرد، آخر تو چه شباهتی پیدا کردی؟ الحمدلله شباهتی داری، این شباهت را گسترش بدهید. محیط زندگی ما محیط شباهت است. فرصت شباهت پیدا کردن به پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) است که فرمود «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً»[36].
البته یادتان باشد در محور سلبی هم حذف شرور از محیط زیست بشر، حذف شر از محیط زیست بشر، حذف نکبت از محیط زیست انسان؛ حذف نقطه مقابل رحمت چیست؟ یعنی آن جایی که غضبی است بر علیه بشریت، حذف آن خشم، حذف آن درشتی، حذف آن غضب نماد ویژه رحمت است. آن جایی که یک شرّی متوجه زندگی بشر است، مخصوصاً مؤمنین، حذف آن شر بزرگترین خیر است. آن جایی که یک نکتبی در زندگی انسانها افتاده، برطرف کردن آن نکبت که نقطه مقابل برکت است، باز میشود برکت، یعنی اقدام برای برکت. بزرگترین برکت برطرف کردن نکتب از زندگی انسانها است.
چشم امید همه انبیاء به خاتم انبیاء است
آن وقت ادامهاش را که میخوانید میگوید پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) برای تأمین خیر و رحمت و برکت برای انسانها به میدان رفت. حتی وقتی که شر در چهره نزدیکترین کسان پیغمبر قرار گرفت وارد مبارزه با آنها و حذف آنها شد. درگیر شد، وارد جنگ شد. چون بعضیها این «امام الرحمة» و «قائد الخیر» و «مفتاح البرکة» را یک طرفه معنا میکنند. یک کلیدواژهای درست کردند که کلیدواژه غلطاندازی است. میگویند اسلام رحمانی. این از آن باب «کلمة حقٍ یراد به الباطل» است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میگوید وقتی جنگ سخت میشد، جنگ اوج میگرفت، درگیری به اوج خودش میرسید و ما کم میآوردیم، میرفتیم خودمان را میرساندیم به پیغمبر (صلواتاللهعلیه)، در پناه او قرار میگرفتیم. پیغمبر این است، لذا در ادامه میگوید: «كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَه وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ»[37] بدن مبارکش را برد به میدان سختیها، «وَ كَاشَفَ فِي الدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ»[38] برای این که مردم را به سوی تو دعوت کند با نزدیکترین کسان و فامیلهای خودش وارد جنگ شد، با آنها درگیر شد. «وَ أَقْصَى الْأَدْنَيْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ»[39] آنهایی که با پیغمبر خیلی هم فامیلی نزدیکی داشتند، به خاطر انکارشان نسبت به حق از آنها خیلی فاصله گرفت، «وَ قَرَّبَ الْأَقْصَيْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ»[40].
اگر با اینها وارد جنگ شد اما از آن طرف یک کسی که پیغمبر (صلواتاللهعلیه) را ندیده بود، ندیده عاشق پیغمبر (صلواتاللهعلیه) است. اویس قرنی وقتی که آمده بود دیدن پیغمبر (صلواتاللهعلیه) و موفق به زیارت نشده بود، آن وقت پیغمبر (صلواتاللهعلیه) میگوید «إنّی أشم رائحة الرحمن من جانب الیمن». ببینید این است، وَالا این شخص یمنی چه ربطی به پیغمبر (صلواتاللهعلیه) دارد؟ میشود عزیزترین کس پیغمبر که او ندیده عاشق است، پیامبر هم عنایت خاص به او دارد. اما از این طرف نزدیکترین کسان به پیغمبر از جهت فامیلی، پیغمبر به روی آنها شمشیر میکشد، که حالا در ادامه این را هم میگوید، «وَ وَالَى فِيكَ الْأَبْعَدِينَ، وَ عَادَى فِيكَ الْأَقْرَبِينَ، و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِي تَبْلِيغِ رِسَالَتِكَ، وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِكَ، وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِكَ»[41] بعد هم هجرت کرد «وَ هَاجَرَ إِلَى بِلَادِ الْغُربَةِ، وَ مَحَلِّ النَّأْيِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ»[42].
پیغمبر (صلواتاللهعلیه) عاشق مکه بود، او اصلاً تصوری از این که یک شب مکه نباشد نداشت، پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) به خاطر رسالتش هجرت کرد. مکه را رها کرد رفت مدینه تا این دین عزیز شود، تا این پیغام به من و شما و تاریخ برسد. «فَغَزَاهُمْ فِي عُقْرِ دِيَارِهِمْ. وَ هَجَمَ عَلَيْهِمْ فِي بُحْبُوحَةِ قَرَارِهِمْ»[43] این غزوات و جنگهایی که پیغمبر (صلواتاللهعلیه) میرفت در قلب دشمن، در شهرهایشان با آنها درگیر میشد «حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُكَ، وَ عَلَتْ كَلِمَتُكَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[44] اینها است.
آخرش هم دیگر شما دعا میکنید. این قسمت پایانیاش هم دعا برای پیامبر است «اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ» از این جا دیگر دعا است. «بِمَا كَدَحَ فِيكَ» به خاطر آن زحمتهایی که به خاطر تو کشید، اذیتهایی که شد که هیچ کس مثل پیغمبر (صلواتاللهعلیه) اذیت نشد، خدایا به او عالیترین درجات را بده. حالا ما که آرزو میکنیم، وَالا او که دارد. این ادب در مقام دعا است. بالاترین منزلت را به او بدهد که دیگر بالاتر از آن هیچ تصوری برای او وجود نداشته باشد «وَ لَا يُكَافَأَ فِي مَرْتَبَةٍ، وَ لَا يُوَازِيَهُ لَدَيْكَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ»[45].
در پایان هم میگوییم خدایا شفاعتش را روزی ما هم قرار بده. «من حسن الشفاعة». «وَ عَرِّفْهُ فِي أَهْلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ أُمَّتِهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حُسْنِ الشَّفَاعَةِ»[46] چشم امید همه انبیاء به خاتم انبیاء است. چشم همه به پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) است. «يَا نَافِذَ الْعِدَةِ، يَا وَافِيَ الْقَوْلِ، يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»[47]، «ذو الفضل العظیم» برمیگرداند به اول، «ذو الفضل العظیم» صاحب فضل عظیم، فضل عظیم کیست؟ خود پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) و رسالت نبوی است.
این جلسه در حد یک عرض ارادت مختصری بود از همین متن صحیفه به محضر پیامبر عزیزمان که یک تلاش مذبوحانهای بود. ولی حرفهای ما کجا، کلمات امام سجاد (علیهالسلام) کجا؟ حقایق صحیفه کجا؟ ان شاءالله که خدای متعال این جلسه را جزو بهترین جلسات زندگی ما در عرض ارادت به ساحت پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیه) در این شب عزیز قرار بدهد.
[1] دعای دوم صحیفه سجادیه
[2] فرازی از دعای دوم صحیفه سجادیه
[3] همان
[4] فرازی از دعای دوم صحیفه سجادیه
[5] آیه 164 سوره مبارکه آلعمران
[6] آیه 18 سوره مبارکه نحل
[7] فرازی از دعای دوم صحیفه سجادیه
[8] آیه 164 سوره مبارکه آلعمران
[9]فرازی از دعای دوم صحیفه سجادیه
[10] مجمع البيان : 500/10
[12] آیه 56 سوره مبارکه هود
[13] آیه 161 سوره مبارکه انعام
[14] همان
[15] آیه 38 سوره مبارکه انعام
[16] آیه 19 سوره مبارکه آلعمران
[17]آیه 38 سوره مبارکه انعام
[18] آیه 89 سوره مبارکه نحل
[19] همان
[20] آیه 2 سوره مبارکه بقره
[21] آیه 82 سوره مبارکه اسراء
[22] المستدرک علی الصحیحین: ج ۳ ص ۱۳۸ ح ۴۶۳۹
[23] آیه 189 سوره مبارکه بقره
[24] سوره مبارکه کوثر
[25] آیه 49 سوره مبارکه نجم
[26] آیات 3 و 4 سوره مبارکه طارق
[27] دعای دوم صحیفه سجادیه
[28] آیه 56 سوره مبارکه احزاب
[29] فرازی از دعای دوم صحیفه سجادیه
[30] همان
[31] همان
[32] همان
[33] همان
[34] آیه 107 سوره مبارکه انبیاء
[35] آیه 43 سوره مبارکه احزاب
[36] آیه 21 سوره مبارکه احزاب
[37] دعای دوم صحیفه سجادیه
[38] همان
[39] همان
[40] همان
[41] دعای دوم صحیفه سجادیه
[42] همان
[43] همان
[44] همان
[45] همان
[46] دعای دوم صحیفه سجادیه
[47] همان