قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ الْکَرِیم: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛[1] پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه كند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
از همة شما دوستان و عزیزان و یاران گرامی در اتّحادیهی انجمنهای اسلامی دانشآموزان که رنج سفر را بر خود هموار کردید و در این اجتماع باصفا و نورانی و آکنده از اخوّت ایمانی شرکت کردید، صمیمانه تشکّر میکنم. از جناب آقای دبیرکل و دوستانشان هم صمیمانه تشکّر میکنم که این امکان را فراهم کردند که ما با اصلیترین عناصر تشکیلاتی خودمان نشستی داشته باشیم و عزیزان را در یک مجلس در کنار همدیگر زیارت کنیم. امیدواریم انشاءالله این اجلاس و نشست ما مورد عنایت الهی قرار بگیرد و همهی شما در طول برگزاری این جلسات از عنایتهای الهی بهرهمند باشید و یک اجلاس مفید و پرثمر را انشاءالله پیش رو داشته باشید. توقّعمان هست که حضور فعّال، با نشاط و جدّی شما در برنامههای مختلفی که پیشبینی شده بر رونق این اجتماع نورانی انشاءالله بیفزاید و حضور در این اجلاس خاطرهی شیرینی شود برای همهی شما دوستان و مسئولان عزیز شهرستانها که بِحَمْدِ الله با حضور مسئولان استانی هم قرین است.
چهار کتاب گرانبها از چهار عالم مجاهد
من با اجازهی عزیزان طبق قاعده باید از مناسبت روز شروع کنم که این جلسه را با حُسن سلیقه در چنین ایّامی تشکیل دادند که آکنده از عِطر ولایت و ذکر خاطرات مربوط به امیرمؤمنان علی (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) است. الان فضای جامعهی ما در روزهای پایانی ماه ذی الحجّه چنین حال و هوایی دارد. روز بیست و چهارم حقیقتاً روز بزرگی است که روز مباهله نامیده شده است. هم فتح اسلام و هم فتح ولایت است. روز عزیزی است که در آن حقّانیّت اسلام عزیز علاوه بر طریقهی عادی قرآنی به شیوهی دیگر اثبات شد. به فضل الهی فرصت دیگری برای درخشش نور اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلَام) و آشکارتر شدن مقامات معنوی آنها و جایگاهشان نزد پروردگار عزیز و متعال بود.
مرحوم قاضی نورُ الله شوشتری[2] (اَعْلَی الله مَقَامَهُ الشَّرِیف)، مجموعهای بسیار گرانبها را به نام «اِحْقَاقُ الْحَق وَ اِزْهَاقُ الْبَاطِل» فراهم کرده است. ما چند مجموعه داریم که مجموعههای بسیار گرانبهایی در عالم اسلام و سندهای بزرگی از افتخار است. از جمله کار بزرگی که مرحوم علّامة حلّی (اَعْلَی الله مَقَامَهُ الشَّرِیف) به نام «نَهْجُ الْحَق» انجام داده که یک مجموعهی شسته و تمیز و محکمی دربارهی عقاید اسلامی در مَشرب اهل بیت (سَلَامُ الله عَلَیهِم اَجمَعین) است.
شخصیّت جِهادی و گرامی و بزرگ، جناب سیّد الحامد هِندی ـ میرحامد حسین ـ نیز یک کار بزرگ انجام داده است. نام کتاب ایشان «عَبَقَاتُ الْاَنوار» است که مجموعه عظیم، پرنور و گرانبهایی است. در آن حقایق دین ـ مخصوصاً مقامات اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلَام) با تأکید بر ولایت علی بن ابی طالب (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) ـ گزارش شده است. خدای متعال این شخصیّت بزرگ و عزیز را رحمت کند. میر حامد حسین هِندی، اهل منطقة لِکْنِوُو هندوستان است که از گذشتههای دور عشق عجیبی به اهل بیت عصمت و طهارت دارند و از مراکز بزرگ اسلامی در منطقهی گستردهی هندوستان به حساب میآید.
یک کار بسیار زیبا و بزرگ دیگری را شخصیّت گرامیِ عزیز دیگری به نام قاضی روحُ الله شوشتری انجام داده است. اتّفاقاً بعدها در هندوستان ساکن میشود و همانجا هم به شهادت میرسد. مضجع تابناک ایشان در آگره جزء زیارتگاههای ویژهی مسلمانان هندوستان است که گاهی از راههای بسیار دور به زیارت این شهید دانشور و کلامی میآیند. ایشان مجموعهی بزرگی را به نام «اَحْقَاقُ الْحَق و اِزْهَاقُ الْبَاطِل» فراهم ساخته که به فارسی ترجمه شده و به صورت یک مجموعه دانشنامهی چندجلدی بسیار گرانبها درآمده است. ایشان به شهید ثالث هم معروف است.
کار بعدی در باب ولایت امیرالامؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) و تبیین ابعاد زیبای این حقیقت پرفروغ، کار بسیار بزرگ و دائرة المعارف گرانبها و درخشان «اَلْغَدِیر» است که مرحوم علّامه امینی (اَعْلَی الله مَقَامَهُ الشَّرِیف) آن را فراهم ساخته و در دسترس انسانهای آزاده و متفکّر قرار گرفته است.
من نمیخواهم به تفصیل به این بخش بپردازم. فرصتی برای عرض ارادت بود تا اسم علمائی که عمری را عالمانه و محقّقانه در آشکار ساختن حق تلاش کردند، برده شود؛ علمائی که محصول زحماتشان را مستند کردند و نگاه داشتند. از اتّفاق این چهار مجموعه، «نَهْجُ الْحَق»، «اِحْقَاقُ الْحَق»، «عَبَقَات» و «اَلْغَدیر» نگاهی بسیار تقریبی، خردمندانه، مستند و متّکی به آراء فریقین دارند. یعنی در آنها نگاه دمدستی، سطحی و متعصّبانه وجود ندارد. این کتابها با امکانات دشوار آن روزگار فراهم آمده است. ذهنیت شما راجعبه پژوهش متفاوت از چیزی است که در گذشته وجود داشته است. الان وقتی از پژوهش سخن گفته میشود، منابع و ابزارهای جدید در دسترس است. گاهی با یک کلیک انسان به بخش زیادی از مطالب دست پیدا میکند و وضعیت شما حتّی با زمان جوانی ما قابل مقایسه نیست. یادم است یک کار پژوهشی را انجام میدادم، شش ماه فقط در کتابخانهها میچرخیدم. از کتابخانه بهارستان تهران بگیرید تا کتابخانهی آیتالله العظمی مرعشی نجفی در قم. باید میرفتیم به تفصیل حتّی کتابهای خطّی مینشستیم. یادم هست بعضی از کتابها را خودم شمارهگذاری کردم، یعنی اصلاً شماره و شمارة صفحه نداشت که بعداً من میخواستم استناد بدهم. یادم هست یک دست نوشته و رسالهی فوقالعاده جذّابی را از شهید اوّل در کتابخانهی آیتالله العظمی مرعشی نجفی در قم پیدا کردم که به خطّ خود شهید بود. آن را کلّاً اِستِنساخ کردم؛ یعنی از اوّل تا آخِرش را نوشتم، البتّه خیلی طولانی نبود. زمان ما اینطوری بود. کاری که آن زمان در شش ماه انجام میدادیم، الان در کمتر از یک ساعت انجام میشود. البتّه با یک تفاوت که این یک ساعت خام و نپخته است و شخص محقّق پخته نمیشود. آن کار شش ماهه، محقّق را پخته میکرد. شما به مناسبت این مراجعه دهها اثر دیگر را هم میدیدید. الان کلیک میکنید، تمام کلیدواژههای مرتبط را برای شما فهرست میکند و در اختیار شما قرار میدهد. تو دیگر پخته نمیشوی، بلکه یک محقّق سطحی میشوی؛ مگر اینکه خودت پخته باشی و بتوانی از این ظرفیّت خوب استفاده کنی. متأسّفانه جوانهای محقّق بار نمیآیند. آن زمان باید از این شهر به آن شهر پژوهش میکردند. علما، استادان و کتابها را میدیدند. به دهها کتاب در جستجوی مطلب خود مراجعه میکردند. در این دهها مراجعه، به هزاران مطلب دیگر هم برمیخوردند و با آن آشنا میشدند. اصلاً عالم دیگری بود.
در هر صورت، با شرایط آن روزگار این شخصیّتهای عزیز، خوشفکر، مثل علّامه امینی، در برابر دستگاههای فکری و مکاتب مختلف، موجب افتخار اسلام شدند. آثار آنها در اوج آزاداندیشی، خوشفکری و مراجعهی به اسناد بوده است. اینطور نبوده که یکطرفه حرفها را بگویند. کتابهای برادران اهل سنّت، اَسانید و مَسانید آنها را بررسی و مطالب را از آنجاها هم استخراج میکردند. دیدگاههای عالمان دیگر را هم دیدند و مجموعههای بسیار زیبا و خردمندانهای را فراهم آوردند.
قاضی نورالله شوشتری که بعدها در هند ساکن شده، این شخصیّت گرامی با همین ویژگیها، کار بزرگِ «اِحْقَاقِ حَق و اِذْهَاقُ الْبَاطِل» را فراهم ساخته است. کاش یک مقدار روحیه مطالعه در ما بود و این کارها را میدیدیم و فیض میبردیم. کارِ بسیار جذّابی است. هنگامی که در جلد سوم به موضوع مباهله میرسد، اصل مطلب را که مطرح میکند، آیه آن را هم میآورد. بعد شروع میکند به ارائهی دیدگاهها و بیش از شصت سند از کتابهای معتبر برادران اهل سنّت دربارهی بیان زیباییهای این آیه کریمه میآورد که این آیه راجع به چه کسی است، سبکِ خیلی جذّاب و واقعاً دلپذیری دارد و... . بیش از شصت مورد، از صحیح مسلم نیشابوری که از صِحاح برجستهی اهل سنّت است بگیرید تا مُسنَد احمد بن حنبل که از کتابهای معتبر نزد برادران اهل سنّت است. حتّی از کتاب تفسیر کبیر رازی که نویسندهی آن در جاهایی از مرز انصاف خارج شده و مطالب حق را، حالا به هر دلیلی، ننوشته است. امّا در برخی موارد نتوانسته از بیان سخن حق دریغ کند. به هر تقدیر ایشان هم از کتب معتبر حدیثی، هم از کتب معتبر تفسیری و هم از کتب معتبر کلامی از برادران اهل سنّت، بیش از شصت سند نقل میکند.
مباهله، روز عزت اسلام و سربلندی شیعه
مسئلهی اصلی این است که این «أَبْناءَنَا وَ نِساءَنَا وَ أَنْفُسَنَا» که در یک رویارویی بسیار سرنوشتساز حضور پیدا کردند، چه کسانی بودند؟ چون صحنهی عجیبی است. طرف مقابل، نَصارای نَجران هستند؛ جمعی از مسیحیان منطقهی نجران که تا آن زمان زیر بار اسلام نرفته بودند. سران و اُسقُف اعظمشان به همراه دیگران نزد پیامبر اکرم آمدند تا محاجّه، مباحثه و گفتگو کنند. پیامبر اکرم چقدر بردبار بودند و چه روشهای زیبایی برای تبلیغ به کار بردند! آنها جزء کسانی بودند که قائل بودند چون حضرت عیسی (عَلَیهِ السَّلَام) بدون پدر متولّد شده، پدرش خدا است. بیشتر مسیحیان امروزه نیز چنین اعتقادی دارند و یک سیمای اُلوهی و خدایی از شخصیّت حضرت عیسی (عَلَیهِ السَّلَام) و مادر گرامیشان ارائه میکنند. در بین مسیحیان هم نگاه موحّدانه داریم که آنها خیلی زود به اسلام گرویدند و جزء کسانی بودند که با پیامبر اکرم خیلی مهربانانه برخورد میکردند. در قرآن کریم ـ برعکس یهودیها ـ از اینها تعریف شده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ؛[3] مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيدهاند، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعاً كسانى را كه گفتند: ما نصرانى هستيم، نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت؛ زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند كه تكبر نمىورزند». بین آنها شخصیّتهای برجستهای از زهّاد، عبّاد و راهبان هستند که باعث شدند این جماعت آمادهی پذیرش حق باشند. قرآن از این جماعت تعریف میکند که این ماجرا داستانهای خیلی زیبایی دارد. امّا از همان زمان هم نگاه شرکآلود و تحریفشده در بین پیروان حضرت مسیح (عَلَیهِ السَّلَام) غلبه داشت. در زمان ما هم گروههایی هستند که همان نگاه خالص توحیدی را دارند. یک گروهشان به شاهدان یَهُوَ مشهورند که حضرت مسیح را عبد و پیامبر خدا میدانند و به حضرت مریم نگاه کاملاً دقیقی دارند. عین آن چیزهایی که ما در قرآن کریم داریم، راجعبه حضرت مسیح (عَلَیهِ السَّلَام) و حضرت مریم همین اعتقاد را دارند.
غرض آنکه با پیامبر اکرم مشغول گفتگو شدند. میگفتند: عیسی (عَلَیهِ السَّلَام) پدر دارد یا ندارد؟ پدر ندارد؛ پس پدرش خدا است. به این استدلال، مادرش حضرت مریم و پدرش خدا است. یک نگاه سطحی و بسیط داشتند. پیامبر اکرم با اینها استدلال کرد. استدلال قرآنی در این زمینه، خیلی محکم و روشن است: «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ؛[4] در واقع، مَثَلِ عيسى نزد خدا همچون مَثَلِ [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت: «باش» پس وجود يافت». در ادامه میفرماید: «اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِین؛[5] [آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش». محکم و استوار باش و در گفتگوی با آنها کوتاه نیا که حق با خدا است. در برابر این نگاه شرکآلود و ملحد و خطرناک بایست و استدلال کن. آنها نپذیرفتند. قرآن میفرماید: حالا که نپذیرفتند یک راه جدید در پیش میگیریم: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛[6] پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه كند، بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». اگر باز هم ایستادند و با تو محاجّه و مراء و جدل غیر حقّ میکنند و نمیخواهند زیر بار حقّ و حقیقت بروند، به آنها یک راه جدید پیشنهاد کن. این راه، راه عجیب و بیسابقهای است. پیامبر گفت: ما و شما همدیگر را نفرین میکنیم تا کسی که باطل است، به تعبیر خودمان به تیر غیب گرفتار شود! این همان مباهله است. این آیه چنین پیشنهاد عجیب و بیسابقهای را مطرح میکند. مسیحیان با خود گفتند: فکر اینجا را نکرده بودیم. در میدان جدل او چیزی میگوید، ما هم چیزی میگوییم. استدلال میآورد، ما رد میکنیم و سرانجام در جدال میافتیم و آخر سر هم زیر بار نمیرویم و میگوییم: ما قانع نشدیم. امّا اینجا چه کار کنیم؟ تمام راهها بسته شد. گفتند: وقت بدهید پیشنهادتان را بررسی کنیم. کمیسیون، کمیته و اتاق فکر تشکیل دادند تا جوانب مسئله را بررسی کنند. پاسخ آخرشان این شد که ما آماده هستیم و شرکت میکنیم. منتها با همدیگر قرار گذاشتند که ببینید پیامبر با چه وضعی میآید. اگر با ساز و دُهُل و یار و انصار و تشریفات به میدان آمد، ما هم میرویم. مشکلی پیش نمیآید. امّا ا گر به شکل دیگری آمد، همان صبح تصمیم میگیریم.
در کتاب تفسیر کبیر رازی و کتب متعدّد برادران اهل سنّت اینطور نقل شده که پیامبر اکرم به پروردگار متعال خطاب کرد که ای خدا، اینها اهل بیت من هستند: علی، فاطمه و حَسنین. آنها را جمع کرد و شروع کرد به دعا کردن که خدایا من با اینها عازم میدان مباهله میشوم. نحوهی حضور پیامبر اکرم در این کتابها با نقلهای شیعه کمی تفاوت دارد؛ البته از جهت ترکیب و آرایش حضور. دیدهبانی که از طرف مسیحیان صحنه را زیر نظر گرفته بود، دید پیامبر میآید با کودکی در آغوشش، کودک دیگری به دستش، خانمی پشت سرش و به همراه آقای دیگری. پرسیدند: اینها چه کسی هستند؟ گفت: کسی که در آغوش است، حسین است. کسی که به دستش است، حسن است. کسی که پشت سرش حرکت میکند، یگانه دخترش فاطمه است و کسی که پشت سر آنها حرکت میکند، علی بن ابی طالب، داماد و برادرش است. دیدهبان سریع پیش اُسقُف اعظم و دیگران آمد و آنچه را دیده بود، گفت. یکی از مسیحیان گفت: از همینجا قصّه را تمام کنید و تسلیم شوید. به خدا قسم اگر ما وارد این صحنه شویم، یک نفر مسیحی در عالم نخواهد ماند و نسل ما برچیده خواهد شد. کافی است اینها دست به آسمان بلند کنند، کار تمام است. البتّه در بعضی از نقلها دارد که از اطراف آثاری هم پیدا شده بود و اتّفاقات نشانه میداد که گویا قرار است بلائی نازل شود. ماجرا به این ترتیب با این فتح بزرگ تمام شد. مسیحیان گفتند: ما تسلیم هستیم . اهل حضور در چنین قائلهی خطرناکی نیستیم. البتّه اسلام نیاوردند؛ ولی بعضیهایشان بعدها مسلمان شدند. حضرت برای آنها جزیه تعریف کردند و قراردادی نوشتند. آنها گفتند: ما تحت امر و فرمان شما هستیم و جزء اهالی ذمّه محسوب میشویم و دیگر مسیحی سرکش نیستیم.
آیه به این ترتیب مصداقهای خودش را پیدا کرد. معلوم شد «أَبْناءَنَا»، «نِسَاءَنَا» و «أَنْفُسَنَا»، چه کسانی هستند. از طرفی حقیقت اسلام عزیز از راه دیگری طلوع کرد که فتح اسلام و روز عید بزرگ اسلامی و عید بزرگ موحّدان است؛ زیرا بحث بر سر توحید در برابر شرک است. «إِنَّ هَـذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ اللّهُ؛[7] آرى، داستان درست [مسيح] همين است و معبودى جز خدا نيست». در اینجا یک موفّقیّت و پیروزی بزرگ برای همهی موحّدان و مسلمانان عالم رقم خورد و از فضائل و مناقب و جایگاه اهل بیت عصمت و طهارت رونمایی شد. به این ترتیب یک گشایش دو سویه صورت گرفت. من گزارشهایش را بر اساس کتابهای آن بزرگواران برای شما نقل کردم. مطالب متنوّعی هم از طریق کتابهای پیروان اهل بیت گزارش شده که مفصّل است.
امروز روز فتح اسلام و عید مشترک همهی مسلمانان و موحّدان است. مباهله روز بزرگی است؛ لذا جالب است دعایی که برای روز مباهله نقل کردند، همان دعای سحرهای ماه مبارک رمضان است که توحید خالص است: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اَللَّهُمِّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ؛ خدايا از تو میخواهم به درخشندهترين مراتب درخشندگيات که تمام مراتب آن درخشنده است. خدايا درخواست كنم به همه مراتب درخشندگيات». البتّه تفاوتهایی با متن دعای سحر ماه رمضان دارد. مباهله روزی است که این پنج نور مقدّس در آن صحنه حاضر شدند و سرود توحید را سر دادند.
دو نکتهی مباهلهای
1. انحصار آیه تطهیر به اهل بیت
این بحث را با بیان دو نکتهی کوتاه دیگر جمعبندی کنم.
در نقلهای پیروان اهل بیت، تا اینجا که گفتیم به نقل مشترک است، مخصوصاً آنجایی که از کتابهای برادران اهل سنّت بود، امّا آنچه از کتابهای پیروان اهل بیت هست، آن روز صبح پیامبر اکرم کساء یمانی را خواستند و با همان به میدان آمد. نوشتند که وقتی حضرت وارد میدان شد، همان عبای مشکی روی دوششان بود. اهل بیتشان را زیر آن جمع کردند و با همان قصّه زیبایی که مشهور است، برای به میدان آمدن آماده شدند. این نکتهای است که در منابع ما وارد شده است. در کلمات برادران اهل سنّت هست که حضرت فرمودند: اینها اهل بیت من هستند و دعا کردند و وارد میدان شدند. حتّی دارد که جناب اُمّ سلمه، همسر گرامی پیامبر، گفت: میشود من هم در جمع شما باشم؟ پیامبر اکرم فرمودند: «أَنْتِ عَلَی خِیْر؛ شما خانم خیلی خوبی هستی»، امّا نمیشود در اینجا وارد شوی. همان لحظه است که جبرئیل امین نازل میشود و آیه تطهیر را میخواند: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛[8] خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند». این یک نکته است که به امروز مربوط است و بر شرف امروز اضافه میکند. البتّه آیه تطهیر هم جزء آیاتی است که در کتب فریقین به آن استدلال شده و من نمیخواهم وارد آن بحث شوم.
2. خاتمبخشی امیر مؤمنان
نقل دیگری هم داریم که فوق العاده است و به بحث مباهله ربطی ندارد؛ ولی برای امروز مطرح شده و خیلی شیرین است. گفت: برو ای گدای مسکین درِ خانة علی زن، که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را. این قصّه هم برای روز بیست و چهارم است که آیه عجیبی دربارهی آن نازل شده است: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ؛[9] ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر او است و كسانى كه ايمان آوردهاند: همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند». سائلی وارد مسجد شد و توقّعاتی از پیامبر اکرم داشت. خدمت پیامبر آمد، اصحاب هم نشسته بودند. پیامبر اکرم اشاره کردند به علی بن ابی طالب که در نماز بود. بنا است اینجا یک جلوه دیگری از خصائص علی بن ابی طالب (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) ظهور یابد که به آن حضرت منحصر میشود. آن شخص هم مثل اینکه عجله داشت و مهلت اینکه نماز تمام بشود نداشت، نزدیک آمد. امیر (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در نماز مستحبّی مشغول ذکر و غرق یاد خدای متعال بودند. آن سائل تقاضایش را مطرح کرد. امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) که در رکوع بود، انگشت مبارکشان را نزدیک آورند و نزدیکترین چیزی که در آن شرایط امکان داشت و بهترین و قیمتیترین چیزی را که در دسترس بود، در دستهای او گذاشتند. آنجا هم تفاصیل خیلی زیبایی دارد که بماند. این حرفها اینقدر شیرین است که انسان هر چه بگوید و بشنود، باز هم خسته نمیشود و بر حلاوت و نشاطش افزوده میشود. این آیه هم امروز نازل شد که پیوستش آیه حزبُ الله است: «وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ؛[10] و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آوردهاند ولىّ خود بداند [پيروز است، چراكه] حزب خدا همان پيروزمندانند». قضیه باز جلوهی دیگری از مقامات امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) است. واقعاً این فضایل و زیباییها و کمالات قابل شمارش نیست.
اعتراف ابن ابی الحدید
به کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی مراجعه کنید. ایشان از مشاهیر علمای اهل سنّت هستند. عالم خوشفکر و روشنبین که از باب قدرشناسی بیست جلد شرح بر نهج البلاغه علی بن ابی طالب (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) نوشته است. در قطعهای که امیرالمؤمنین دو کلمه به مناسبتی راجع به خودش چیزی گفته و عبور کرده ـ جلد نهم صفحة ۱۶۶، ۱۶۷ ـ ابن ابی الحدید 23 روایت نقل میکند؛ منتها با یک مقدّمه تکاندهنده. این بحثها بحث فقهی نیست. کسی اشتباه نکند، بحث متن اسلامی ما است. عموم مسلمانان خوشفکر، روشنبین و جمع عظیمی از برادران اهل سنّت ما دقیقاً همینطور فکر میکنند و چنین اعتقادی دارند. جز بعضی از اختلاف سلیقهها در بعضی از محورها، در این چیزها اصلاً کسی حرفی ندارد. مقدّمهای که چیده خیلی تکاندهنده است. میگوید اگر علی ـ که به تعبیر ما خدای فصاحت و بلاغت است ـ همهی توان و سخن خودش را به میدان آورد و هر چه که دربارهی خودش میدانست، اینجا فهرست میکرد و اگر همهی فُصَحا و بُلَغا به میدان میآمدند و آنچه دربارة علی بن ابی طالب میدانستند، میگفتند، «لَمَا بَلَغَهُ مِنْ شَارَ مَا قَالَهُ النَّبِيّ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ)؛ نمیتوانستند قطرهای از دریای آنچه که پیامبر اکرم دربارة علی بن ابی طالب گفته، بیاورند».
ابن ابی الحدید ـ با همین سندی که عرض کردم ـ میگوید: گمان نکنید آنچه شیعیان و اهل سنّت در کتابهای معتبرشان دربارهی علی بن ابی طالب از پیامبر اکرم نقل کردهاند، تمام فضایل علی است. فضایل او تمامشدنی نیست. در آنجا 22 یا 23 صفحه روایت نقل میکند که احادیثش واقعاً تکاندهنده و خواندنی است.
به مناسبت بحث مسیحیان نَجران، یکی از آن احادیث را نقل میکنم که در مُسنَد احمد بن حنبل است. پیامبر اکرم به علی بن ابی طالب خطاب کرد: علی جان اگر نمیترسیدم امّت من با تو همان رفتاری را داشته باشند و دربارهی تو همان چیزی را بگویند که مسیحیان دربارهی عیسی بن مریم گفتند، چیزی دربارهی تو میگفتم که به هر جماعتی از مسلمانان که عبور کنی، خاک قدمهای تو را به تبرّک ببرند و طوطیای چشمشان کنند.
احادیث خیلی زیبایی در آنجا آمده است؛ مخصوصاً این حدیث که خیلی دلنواز است: «اِنَّ السَّعِیدَ، کُلَّ السَّعِیدِ، حَقَّ السَّعِیدِ مَنْ أحَبَّ عَلِیاً فِی حَیَاتِه وَ بَعدَ مَمَاتِهِ؛[11] همانا سعادتمند (به معنای کامل و حقیقی) کسی است که علی را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد».
به هر حال امروز واقعاً روز شیرینی است. انشاءالله بر امّت اسلامی و همهی موحّدان و آزادگان جهان مبارک باشد. علی به همهی بشریّت و همهی خوبان عالم تعلّق دارد. هیچ خوبی در عالم نیست، مگر اینکه دلداده علی بن ابی طالب و اهل بیت پیامبر است.
وحدت مسلمانان، اصلی اساسی
از همینجا وارد یک جملهی کلیدی شوم. دوستان من عنایت دارند که اساساً این مباحث، بنیانهای وحدت اسلامی است. ما کتاب شریف الغدیر را یک قدم بلند در راه وحدت اسلامی میدانیم؛ زیرا با نگاه آزاداندیشانه، این معارف را از کتابهای فریقین و از علمای آزاداندیش و شایسته امّت اسلامی ـ چه اهل سنّت و چه شیعه ـ فراهم آورده و در اختیار دیگران قرار دادهاند. وحدت با اخلاق درست، احترام، محبّت، آسانگیری، حوصله و بردباری محقق میشود. این روشِ اهل بیت و روشِ درست عالمان برجسته مسلمان، اعم از شیعه و سنّی است. روشِ صحیح این است که به وحدت منجر میشود؛ وحدتی که دلهای مسلمانان به هم گره میخورد؛ هرچند در بعضی از عرصهها با همدیگر تفاهم نکنند. اختلاف عقیده اشکالی ندارد؛ همیشه بوده و هست. مگر در بین علمای اهل سنّت اختلاف سلیقه وجود ندارد؟ اگر اختلاف سلیقه وجود نداشت که معتزلی یا اَشعری نداشتیم. اینها دو تا نگاه متفاوت دارند. مگر بین مذاهب اربعه اهل سنّت اختلاف سلیقه نیست؟ در شیعه هم همینطور است. مگر همهی علمای ما در همهی مسائل با هم یک جور فکر میکنند؟ اختلاف سلیقه و اختلاف دیدگاهها وجود دارد. اینها طبیعی است؛ مهم این است که در اصول با هم متّحد و دلها به هم گره خورده باشد. در محافل تخصّصی علما با همدیگر مباحثه کنند. چه اشکال دارد؟ ما به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی نباید از مبانی وحدت دست برداریم. آن چیزی است که خواست دشمنان اسلام است و طرّاحی دقیق و بیرونی است. البتّه آقای عزیز و دوراندیش و ژرفنگر و محبوب ما آخر این قصّه را به امّت اسلام معرّفی کردند و فرمودند: فوق تخصّص اختلافانگیزیهای دینی، انگلیس خبیث است. این سخن امروز ایشان نیست. ایشان ده سال پیش هم در مجلسی که علمای اهل سنّت و شیعه حضور داشتند، به تفصیل این را مطرح کردند و فرمودند: هر جا دیدید فتنهانگیزی از این قبیل هست، با دو، سه یا ده واسطه، انگلیسیها در کار هستند. دلارهای آنها، طرّاحیهای آنها، اتاقهای فکر شیطانیشان پای این کارها است. باید مراقب باشیم. تندروها ـ اصلاً کلمة تندرو هم درست نیست ـ کسانی که خارج از همهی قواعد عمل میکنند و هیچ ربطی به اسلام ندارند، اینها خودشان را به هر فرقهای از فرقههای اسلامی بچسبانند، آن فرقه ضایع میشود و همهی مسلمانان از آنها اعلام برائت میکنند؛ مثل داعشیهای کثیف. به تمام معنا احمق و دستآموز و در اختیار سرویسهای خبیث شیاطین هستند. رفتارهای اینها اصلاً چه ربطی به اسلام دارد؟ لذا میبینید در عراق شیعه و سنّی متّحد علیه اینها مبارزه میکنند. آیتالله العظمی سیستانی و مفتیهای اهل سنّت فتوای جهاد علیه این عناصر خبیث پلید دادهاند.
خدای متعال را شاکریم که بِحَمْدِالله در کشور ما این یکپارچگی و اتّحاد وجود دارد. باید آن را قدر دانست و حفاظتش کرد. نگاه ما همان نگاه زیبای امام راحل عظیم الشّأن، علمای بزرگ و رهبر عزیزتر از جان ما است که نگاه تقریبی، اُخوّتی، برادری و اندیشیدن به مسائل بزرگ اسلام و تکیه بر اصول است. بحث روز امّت اسلامی بحث وحدت است. باید انشاءالله ما با آموختن از بزرگانمان، با حلم و بردباری و فهم درست، در کنار هم باشیم.
چند توصیه
1. لزوم حضور انجمنهای اسلامی دانشآموزان در عرصه فرهنگ
وضعیّت فرهنگی امروز جامعة ما در شرایط خاصّی است و به جهاد کبیر نیاز دارد. «وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً؛[12] به جهادى بزرگ بپرداز». عرصه فراخ، پیچیده و حسّاس و سرنوشتساز جهاد ما، جهاد فرهنگی است. در جهاد فرهنگی آخرین سند را از رهبر عزیزمان داریم. دیروز، در تجدید حکم برای شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ پیش از این هم مطالب فراوان هست، منتها این آخرین نمونهاش است ـ رهبر خردمند و عزیز ما اعضای شورای انقلاب فرهنگی را نسبت به جوانان انقلابی و حضور خودجوش و خودانگیخته فرهنگی آنها متنبه میکنند، مطالبی را بیان کردند. این چیزی است که مستقیماً سراغِ یکی از مصداقهای روشن، برگزیده، عالی و درجه یک، یعنی انجمنهای اسلامی دانشآموزان میآید. چشم امید ـ بدون تعارف ـ به اینها است. به همین حرکتهای خودجوش، مبتنی بر ایمان، اعتقاد و به ویژه با آهنگ جوانی است. چنانچه دارای شبکه و اتّصالات ملّی هم باشند که دیگر یک چیز بینظیر یا کمنظیر میشود.
مجموعه ما برای حضور در جهاد کبیر، از ویژگیهای خاصی بهرهمند است: مؤمن، انقلابی، جوان و خودجوش است و شبکه ملّی دارد. در پهنهی تعلیم و تربیت کشور و در مدارس حضور دارد که صحنهی اصلی رویاروییهای فرهنگی و تربیتی است. یک حرکت شناختهشده، ریشهدار و همزاد انقلاب اسلامی است. علاوه بر این، مشروعیّتش به امام راحل عظیم الشّأن متّصل و با رهبری حکیم مرتبط است. خوشسابقه و پر تجربه است. هواداران، دلبستگان و دلدادگان بسیار زیادی در بین دوستان انقلاب دارد. رهبری عزیز ما فرموده: فعالیت در عرصه فرهنگ، جهاد کبیر محسوب میشود. ایشان برای چندمین بار بر نقشآفرینیِ جوانان مؤمن در عرصه فرهنگی کشور تأکید کردند. مجموعه ما در این شرایط باید خودش را برای یک جهاد و عظیم و کبیر و بزرگ آماده کند. بدون تعارف، باید وارد صحنه تازهای شود. مثل اینکه فرمانهای تازهای از راه میرسد، علاوه بر آنچه تا به حال انجام شده است. معلوم میشود شرایطی است که بیشتر این بخشها باید در عرصه فرهنگی کشور فعّال شوند. این یک واقعیّت است که ما با آن روبهرو هستیم. ما باید سهم اتّحادیه را در نقشه مهندسی کشور معیّن، تعریف و شناسایی کنیم و با یک نگاه کلاننگر، وارد عملیّات انجمن اسلامی مدرسه محلّ خودمان شویم. با نگاه فراخ و کلان، وارد صحنه و میدان شویم و صفآراییها را بشناسیم. اتّفاقاً در همین حکم رهبر عزیزمان به صفآراییها اشاره شده و ایشان به آن تصریح کردند. باید دوستان ما عرصه جهانی، داخلی، چالشهای جدید فرهنگی و رویاروییها را دقیقاً بشناسند و زیر نظر داشته باشند. با این جمعبندی به میدان بروند و انجمن اسلامی دبیرستان محلّ خودشان را سامان بدهند و زمینهی تحرّک و فعّالیّتش را فراهم کنند.
2. بیمها و امیدها
برای مأموریّتهای ما شرایط تازهای پیش آمده که خواهش میکنم دوستان به این مسئله فکر کنند و با هم هماندیشی کنند. چشم امید به مجموعههایی شبیه ما است. ما یک لشکر متّحدِ سازمانیافته سازماندهی شده هستیم که دارای قرارگاه در سطوح مختلف است. من همیشه احساس ناخوشایندی دارم که اخیراً هم یک خُرده تشدید شده است. این احساس ناخوشایند عبارت است از اینکه ما از این سرمایه بزرگ برای این شرایط حسّاس و خطیر استفاده نکنیم. احساس میکنم استفادهمان استفاده مطلوبی نیست. هیچکجا برای من انجمن اسلامی نمیشود. اینجا یک چیز دیگر است. همین فهرستی که برای شما خواندم، آدم باید قدر این را بداند. احساس میشود در چنین وضعیتی وظیفهمان خیلی سنگین است و نباید آن را دست کم گرفت.
من این را در اجلاسهای قبلی هم عرض کردهام که اصلیترین عناصر سازمانبخش در تشکیلات ما، دوستانی هستند که در شهرستانها مسئولیّت اتّحادیه را دارند. آنها مسئولیّت محور پشتیبان را در شهرستان به عهده دارند و حلقهی اصلی است که به میدان انجمنهای اسلامی متّصل است. به نظر من تأثیرگذارترین و اثربخشترین بخش کادر ما ـ بدون تعارف ـ شماها هستید. بنابراین فعّالیّت، تلاش، خوشفکری، تأثیر، پیشرفت، نوآوری و ابتکار ما در میدانگشایی برای انجمنهای اسلامی است. صیانت و حفاظت از این انجمنهای نورانی و نظارت بر آنها، همهاش وابسته به خوشفکری، مطالعه، ذهن روشن، انگیزهها، در صحنه بودن، مجاهدت و تا حدّ زیادی وضعیّت شما وابسته است. از این جهت من باید تشکّر کنم از آقای علامتی عزیزمان و دفتر مرکزی که با رویکردی دقیق این جلسه را با شما برگزار کردند. هر سفری که با ایشان میرفتیم، گزارشش را در همان هفته به تفصیل برای من میآوردند. اخیراً هم دغدغههای شما را به من منتقل کردند. یک مجموعه طولانی از مطالبی که شما در جلسات خود گفتید، ایشان آن را تنظیم کردند و به من دادند که منجر شد به این جلسه که یک جلسه سراسری است. البتّه ایشان میگویند مثل اینکه یکی دو استان از فهرست جلسات کشوریشان باقی مانده است.
اگر شما هادی باشید، کار این تشکیلات پیش میرود و اثرش هزاران برابر خواهد شد. در غیر این صورت، تمام زحمات این مجموعه به گِل مینشیند و ـ بدون تعارف ـ ضررش به شما برمیگردد. کار شما در این جبهه فراخ انقلاب اسلامی، در عرصه حسّاس مدارس و جوانها، در این تشکّل الهیِ انقلابیِ دیرپا، چنین چیزی است. انشاءالله همهتان هادی هستید؛ یعنی یک گیرنده خوب از شبکه و فراشبکه و یکدهنده بسیار خوب به انجمنها و دانشآموزان هستید. مسیر با حضور شما کاملاً هموار میشود؛ هم در انگیزهبخشی، هم در هدایت، هم در نظارت، هم در سازماندهی، هم در ارتباطات شهر، هم در هماهنگیها با ستاد، به ضمیمه خوشفکریها و چیزهایی که بِحَمْدِالله خود شما از آن بهرهمند هستید.
ما امروز با عزیزانی در اینجا صحبت میکنیم که در این مقطع حسّاس و سرنوشتساز از تاریخ انقلاب اسلامی، در چنین سنگرهای مهم و حسّاس و خطیری زحمت میکشند.
3. دیده نشدن تلاشهای اتّحادیه
هدایت توسط کادر و مسئولان اتحادیه و رابطین ما، دو مدل است. یک هدایت به نحو قِیادت است، یک هدایت به نحو سیاقَت است. در مسائل اخلاقی، آراستگی، سطح فکر، خوشفکری، نورانیّت و امثال اینها، دوستان ما قائد و پیشوا هستند و دانشآموزان به آنها نگاه میکنند. دوستان ما در ادب، اخلاق، مرام، صفا، نورانیّت و روحیه انقلابیشان، در چشم هستند. قائد با عین چیز خیلی بدی است و مقابل مجاهد است. قائد با همزه، عین رهبری است که جلو میرود و بقیه پشت سر او حرکت میکنند؛ امّا در عملیّات تشکیلاتی سائِق هستند؛ یعنی پشت سر هستند. چه کسانی جلو هستند؟ دانشآموزان جلو هستند. کسانی که گلهداری و چوپانی میکنند، از پشت سر حرکت میکنند و گله از جلو میرود. چوپان گله را در مسیر درست پیش میبرد. شما نیز خیلی در عملیّات دیده نمیشوید. انجمنها دیده میشوند، امّا اتّحادیه دیده نمیشود. در شهرستان در عملیّات، انجمن دیده میشود، انجمن دبیرستان فلان میدرخشد، انجمن فلان جا مسئولش میدان است؛ امّا شما اصلاً در پیشخوان نیستید. انجمنها فعّالیّت، کار و مجاهدت میکنند. جنابعالی هدایت و نظارت میکنید تا انحراف فکری، اخلاقی و سیاسی پیش نیاید. در بخش نظارتها مراقب هستید. در هدایتها برای اینکه حرکت کنند، به آنها روحیه و انگیزه میدهید. آنها را کوه میبرید، صحرا میبرید، تجهیزشان میکنید، در قرارگاهها راهنمایی میکنید. گرههایشان را که از عهده کار دانشآموزی برنمیآید، باز میکنید. اینجا جای آن فتوای تشکیلاتی مشهور است که گفتیم هر کاری که در مجموعه ما امکان انجام دادنش توسط دانشآموزان و عزیزان عضو ما وجود دارد، حرام است فرد دیگری انجام بدهد. آنها هستند که انجام میدهند و شما شاهد صحنه و مراقب بچههای عزیز هستید.
4. مراقبتهای چندضلعی
مراقبتها هم باید مراقبتهای چندضلعی و فکری باشد. بنابراین شما باید از جهت فکری خیلی دستتان پر باشد. مراقبتهای فکری، اخلاقی و سیاسی مدنظر باشد. نباید مجموعه و بچههای ما مورد استفاده بازیگران صحنه سیاست ـ هرچند خوب باشند ـ قرار گیرند. باید در این زمینه مواظب باشید.
5. توجه به مسئولان شهرستانها
آقایان دفتر مرکزی، یعنی مجموعهای که ما به عنوان دفتر مرکزی از آن اسم میبریم، از شورا، اجرا، دفتر ما و عزیزان قم، باید نگاه خود را به مسئولان شهرستانها عوض کنند که این اتّفاق مبارک در حال رخ دادن است. یعنی باید آنها را بیش از گذشته ببینند و در برنامهها، جلسات توجیهی، ارائه محتوا، روشنگری و پشتیبانیها مدّنظر داشته باشند.
6. پرهیز از توقعات بیجا
توقّعات شما، نوعاً توقّعات درستی است. مثلاً اینکه توقّع پشتیبانی مهارتی، محتوایی، فکری و مدیریّتی دارید که درست و دقیق است. یا پشتیبانی مالی برای اینکه بتوانید بهتر کارهایتان را پیش ببرید؛ اینها توقّعات درستی است که شماها نوعاً دارید. کار دفتر و ستاد مرکزی هم همین است که در این محورها بتواند شما را برای عملیّات در میدان پشتیبانی کند.
یکسری توقّعات ـ البتّه خیلی نبود ـ جدّی نبود. مجموعه ما ـ همانطور که باخبر هستید ـ چون مبتنی بر نگاه جهادی است، متوقّف بر امکانات نیست و نگاهش نگاه استفاده حداکثری از امکانات موجود است. این نگاهی است که ما اصلاً به صورت جاری در تشکیلاتمان داریم. منابع مرکزی ما هم بسیار محدود و رو به کاهش است. متأسفانه چیزی نداریم. کلمه متأسفانه را از زبان بعضی گفتم. از زبان خودم میگویم: خوشبختانه؛ زیرا به انجمنهای اصلی، یعنی خودجوشی و خودانگیختگی متّکی میشود. حالم در بعضی از سفرها گرفته میشود وقتی مسئول انجمن اسلامی مدرسه میگوید: از شما خواهش میکنیم که برای ما بودجه بفرستید تا اینجا کار کنیم. روی این انجمن اسلامی خط بکشید. این انجمن اسلامی نیست، انجمن اسلامی که بخواهد بودجه بگیرد کار کند که دیگر انجمن اسلامی نیست، یک اداره است. بودجه بگیرِ کارنکن، خیلی فراوان است، ما هم میشویم یکی از آنها. درخش و خاصیّت انجمن اسلامی به این است که اعضایش میجوشند، میخروشند، وسط صحنه میآیند، جیب بابایشان را خالی میکنند ـ البتّه با اجازه! ـ و برای انجمن اسلامی خرج میکنند. تابستان شاگردی میکنند، پول جمع میکنند و در انجمن خرج میکنند. اینها را من از شماها شنیدم و گزارشهایش را گرفتم. این میشود انجمن اسلامی درجه یک. بعد حسابی به حساب مدیر مدرسه میرسند. راهش را میدانند. تقاضای پول نمیکنند؛ ولی تمام امکانات مدرسه را در دست میگیرند. این یک انجمن اسلامی موفّق است.
شما میدانید خیلی پیش من عزیز هستید. به جان شما که خیلی پیش من عزیز است قسم میخورم اگر انجمن اسلامی، انجمن اسلامی باشد، به امکانات ظاهری هیچ احتیاجی ندارد.
شاخص یک انجمن مطلوب
باید دانشآموزان را به گونهای تربیت کنید که برای انجمن اسلامی تلاش کنند. چون کار شما این است که بچههای درجه یک را شناسایی، جذب، سازماندهی و توجیه کنید. این هنر شما است. در جبهه انقلاب اسلامی، وسط صحنه بروند، تمام امکانات مدرسه را تصاحب کنند و به دست بگیرند. با اخلاق، با ادب، با تواضع، با منطق، با خوشفکری اقدام کنند. این چیزی که من میگویم در کشور نمونههای فراوانی از آن داریم. در بعضی مدارس، خود بچهها به استقبال ما میآیند و مسئول انجمن اسلامی مدیر مدرسه را معرّفی میکنند. بدترین مدرسه مدرسهای است که آقا یا خانم مدیر یا مربّی پرورشی بچههای ما را به ما معرّفی کند. این خیلی بد است.
انجمن خوب کتابخانه، مراسم صبحگاه، سمعی ـ بصری و حتّی آزمایشگاه مدرسه را در دست خود دارد.
نکته دیگر توجه به سیمای علمی اعضای انجمن اسلامی است. ما باید سیمای علمی تشکیلات را تقویت کنیم. انجمن اسلامی که آزمایشگاه مدرسه را در دست گرفته و با طراوت و نشاط آن را اداره میکند و دارای جمع متّحد، باهوش و پرانگیزهای است که در صحنه حضور دارد، این آن چیزی است که برادران عزیزم باید به آن فکر کنند. این را نباید دست کم گرفت. اگر این نگاه درست شد، بقیه بخشهای کاری ما هم درست پیش خواهد رفت. اگر این نگاه اصلاح نشود، یعنی وارونه باشد، آن وقت میشود نعل وارونه؛ مثل دمیدن در شیپور از سر گشادش است که صدایی درنمیآید. صدایی هم دربیاید، چیز ناهنجاری درمیآید. ما نمیخواهیم واحد اداری در مدرسه راه بیندازیم. باید بچهها را به این نگاه مجهّز کنید که اَلْحَمْدُلِلَّه قاطبه شما اینطور عمل میکنید. ما هم خبرهایش را داریم و به فضل الهی بعد از این هم خیلی قویتر عمل خواهید کرد.
سخنان پایانی
1. توجه به مزیتهای نسبی مجموعه
از مزیّتهای نسبی مجموعه خودمان قدرشناسی میکنم. ما فهرستی از مزیّتهای نسبی داریم که باید از آن بهرهبرداری مطلوب شود. دوستان از جنبش دانشآموزی استفاده کنند و از تربیت حماسی، بهرهور شوند. از الگوی تعالی دختران، استفاده بهجا و درست شود. در بخش طرحها، خیمه معرفت و هیئت انصار و ارتباط با شهدا و اردوهای محلّی و... بهترین قالبها برای انسجامبخشی به فعّالیّتها و پیشبرد کارها است. روحیه ولایتمداری، صمیمیّت، دوستیهای داخلی، اخلاص و دانشآموزمحوری، مزایای ما است که باید قدرش را بدانیم. باید لشکر فارغ التّحصیلان و دلبستگان و دلدادگان را به میدان آورد و زمینه را برای حضور آنها فراهم کرد.
اهتمام شما در نکتههایی که برای آقای علامتی مطرح کرده بودید، دربارهی محتوا و توقّع پشتیبانی محتوایی، برای من خیلی شیرین بود که امیدوارم انشاءالله در این زمینه کارهای خوبی انجام شود. البتّه من مطمئن هستم شما معطّل نمیمانید، چون خوشبختانه بهقدری محتوای امینِ تمیز در اختیار شما است که معطّل نمیمانید. منتها برای هماهنگیهای سراسری طبعاً باید چنین اتّفاقاتی هم بیفتد.
2. مسجد، بهترین مکان برای فعّالیّتهای اتّحادیه
لازم به ذکر نیست که مسجد بهترین جا برای اتّصالات دائمی بچههای ما است. ای کاش همهي دفاتر اتّحادیه ما در مسجد بود. کاش میشد راهی پیدا کرد با هیئت امنا، امامان جماعت خوشفکر صحبت کرد تا بچههای ما قرارهایشان در مسجد باشد. خاک مسجد انسانساز و تربیتکننده است. از این ظرفیّت غفلت نشود. هر قدر که امکان دارد، باید از آن استفاده کرد.
3. ضرورت بهرهبرداری از مدرسه عشق حسینی
امیدوارم که برای محرّم آماده باشید و یک محرّم متفاوت و انشاءالله مملو از الهام از این دانشگاه داشته باشید. البتّه کلمه دانشگاه را نمیشود برای محرّم به کار برد. چه دربارهاش بگوییم؟ مدرسه عشق، ایمان، ایثار، توحید، عرفان، فِداکاری، مجاهدت، سیاست، حکمت و هر چه که بخواهید. انشاءالله که محرّم خوبی داشته باشید. دعاگوی همهی شما دوستان هستم.
4. نحوه دسترسی مستقیم به ریاست
از این پس عزیزانی که مایل باشند مستقیماً مطلبی را به بنده برسانند ـ چه شماها و چه دانشآموزان ـ دسترسیهایی را عزیزان در دفتر ما به شما اعلام خواهند کرد که شامل ایمیل، پیامهای صوتی و پیامک میشود. آحاد کادر و انجمنهای ما در سراسر نقاط کشور اسلامی هرچه که بخواهند به این حقیر مطلبی را برسانند، میتوانند از این طریق برسانند و مطمئن باشند به من میرسد. امّا فعلاً توقّع نداشته باشند من جواب بدهم؛ چون فعلاً از عهدهام برنمیآید سیلی از پیامها را پاسخ دهم. امّا در برنامهریزیها، طرّاحیها و پیشبرد درست کار، حتماً از نکتهسنجی دوستان استفاده خواهم کرد.
با ولایت امیرالمؤمنین زنده باشید، با ولایت امیر (عَلَیهِ السَّلَام) بمیرید و با ولایت علی بن ابی طالب محشور شوید.
خدای متعال دنیا و آخرت ما را در پرتو عنایاتش آباد کند. به همهی ما حُسن عاقبت کرامت کند. توفیق خدمتگزاری در این عرصه جِهاد بزرگ و کبیر را بیش از این به همه ما کرامت کند. ما را قدرشناس زندگی در این روزگار قرار دهد. ارواح مطهّر شهدا و امام راحل عظیمالشّأن را از ما راضی کند. توفیق شهادت در راه خودش را در بهترین حالات نصیب ما بفرماید.
خدا را قسم میدهیم به حقّ اولیائش و مقرّبان درگاهش، نظام اسلامی و رهبر عزیزتر از جان ما را در کنف حمایت ولیّاش حفظ و تأیید بفرماید.
خدا را قسم میدهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، جوانان ما، اعضای عزیز انجمنهای اسلامی ما را که نور چشم ما و امیدهای آینده ما هستند، در پرتو عنایات و الطاف امام زمانمان از آسیبهای آخر الزّمان حفظ بفرماید، و ان شاء الله آنها را برای یاری ولیّ خودش تقویت بفرماید.
1. آل عمران: 61.
[2] . سیدنورالله حسینی شوشتری (زاده: ۹۵۶ شوشتر، درگذشت: ۱۰۱۹، هند) معروف به قاضی نورالله شوشتری یا شهید ثالث، فقیه اصولی، متکلم جدلی، محدث رجالی، شاعر و عالم شیعه عهد صفویه بود. وی در هند کشته شد. امروز مزار او در آگره هندوستان زیارتگاه مسلمانان علاقهمند شبه قاره است.
[3] . مائده:82.
4. آل عمران: 59.
5. آل عمران: 60.
6. آل عمران: 61.
7. آل عمران: 62.
8. احزاب: 33.
9. مائده: 55.
[10] . مائده: 56.
11. شیخ صدوق، امالی، ص 182.
13. فرقان: 52.