نوزدهمین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه 1392/6/25



نوزدهمین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه
حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری در این جلسه به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام به شرح سیره رضوی و تاثیر آن در سبک زندگی پیروان ایشان پرداختند.

 

سلام علیکم و رحمة الله. اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم، بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّاهرین المعصومین المکرّمین، سِیَّما بقیةِ اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء.

تبریک عرض می‌کنم به همه‌ی برادران و خواهران و عزیزان میلاد مسعود مولایمان حضرت علی بن موسی الرّضا(علیه آلافُ التّحیّة والثّنا) و جمعاً تبریک عرض می‌کنیم به محضر مقدّس حضرت بقیّة الله الاعظم(عجّل الله تَعالی فرجَهُ الشّریف) که ایشان ضمناً موصوف به ابن الرّضا هم هستند.

سبک زندگی در سیره رضوی

برنامه‌ی ما به شکل طبیعی تقارن پیدا می‌کند با یک مناسبت‌هایی، مناسبت‌های ویژه و لازم می‌شود ما به آن مناسبت بپردازیم و مجلس ما هم عرض ادب کند، عرض ارادت کند، هم فیض ببرد؛ بنابراین امشب هم اجازه می‌گیریم از حضرت سیّدالسّاجدین(علیه الصّلاة والسّلام) و می‌پردازیم به صحیفه‌ی رضویّه، البتّه از منظر سبک و سیره‌ی آن بزرگوار و بیان نکاتی که برای همه‌ی ما الهام‌بخش است با ملاحظه‌ی بحث سبک زندگی که این روزها بالاخره بحث بسیار‌مهم و زنده و جاری جامعه‌ی ما است، از این منظر انشاءالله ما هم یک نگاهی داشته باشیم به چند تابلو از زندگی حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) و انشاءالله حظّ و بهره داشته باشد جلسه‌ی ما از رهگذر ذکر و یاد این امام عزیز و بزرگ و مهربان.

خورشید تابنده آسمان ایران

 یکی دو نکته را قبل از این بحث بسیار شیرین عرض می‌کنم. در ارتباط با ولادت حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) یک نکته که خوب است همه‌ی ما به آن توجّه پیدا کنیم، یعنی یادآوری کنیم، آن قطعه‌هایی از زمان که نور امامی در او درخشیده، یعنی یک خورشید عرشی طلوع کرده در افق زمین و زمان، این قطعه‌ی از زمان یک قطعه‌ی برگزیده‌ای است و خیلی محلّ امید است، مثل امشب، مثل فردا، یک قطعه‌ی زمانی برگزیده است و ممتاز، قبلاً هم به مناسبت دیگری عرض کردیم، این تأکید است، شب و روز ولادت امام(علیه السّلام)، برای دعا، برای توجّه، برای توسّل، برای استضائه، نور گرفتن، یک موقعیّت زمانی بسیار ممتاز و برگزیده است. تعبیری که در زیارت جامعه‌ی کبیره است این است که خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ. این جایگاه امام(علیه الصّلاة والسّلام) است، نور عرش است، خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ، این رتبه‌ای است که ما برای امام(علیه الصّلاة والسّلام) قائل هستیم. بعد ادامه‌اش می فرماید حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ، اینجا دیگر خدای متعال به ما منّت گذاشته و نور شما را بر این ظلمت‌کده تابانده، اینجا شبیه آن چیزی که ما درباره‌ی حقیقت قرآن کریم داریم که أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، این نازل می شود دیگر، نزول قرآن کریم عین لطف است، عین رحمت است، که از آن جایگاه رفیع خودش تنزّل پیدا می‌کند مرتبه به مرتبه تا در دسترس ما قرار می‌گیرد در قالب کلمات که آن آخرین مرحله‌اش یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ، مرحله‌ی قبلی‌اش نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ، یعنی همین‌طور در مراتب تنزیل می‌آید تا قلب پیامبر‌اکرم، بعد هم به زبان آن حضرت جاری می‌شود در قالب کلمات، این نزول است، یعنی از جایگاه رفیع خودش که لوح محفوظ و چه و چه، مرحله به مرحله می‌آید تا می‌رسد به ما، در دسترس ما قرار می‌گیرد، اینجا دیگر قالب‌اش قالب کلمات است.

امام(علیه الصّلاة والسّلام) هم حقیقت‌اش همان نور عرش الهی است که آن مرتبه در دسترس کسی نیست، خود حضرت رضا(علیه السّلام) یک جمله‌ای دارند، فرمودند حقیقت امام(علیه السّلام) نسبت‌اش با ما می شود نسبت مثلاً ستاره با ما، کسی به آن دسترسی ندارد که، یک نوری از آن به ما می‌رسد، کسی به آن حقیقت دست ندارد، دست اندازی نمی‌تواند بکند که، آن رفعت و جایگاه حقیقت ما است، امّا خدای متعال از باب لطفش و کرمش به ما منّت گذاشت، حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ، والّا خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ، شما خورشید عرش هستید، خدای متعال به ما منّت گذاشت، تا چه حدّی به ما منّت گذاشت؟ تا آن حدّی که شما را در خانه‌هایی در همسایگی ما قرار داد، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، آن وقت مثل همان آیات قرآنی شما در دسترس ما قرار گرفتید، در همسایگی ما، که با ما بنشینید، بلند شوید، غذا بخورید، حرف بزنید، معاشرت کنید، بالاتر از اینها، به ما افاضه کنید، درهای هدایت را به روی ما باز کنید، درهای علم و معرفت را به روی ما باز کنید، درهای لطف الهی را به روی ما باز کنید، بالاتر از این، از جانب ما اذیت هم بشوید و تحمّل کنید، که دیگر من آن فصل‌اش را اصلاً نباید وارد بشوم، بالاخره امشب شب ولادت است، مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، بعدش هم دارد وَ جَعَلَ صَلاتَنَا عَلَيْكُمْ، و آن ارتباط مخصوصی که بین ما و شما برقرار شده است و این ارتباط ارتباطی است قلبی و عمیق، که از رهگذر این ارتباط ما طهارت پیدا می‌کنیم، پاک می‌شویم، نورانی می‌شویم، مشکلات باطنی ما حل می‌شود، موانع بین ما و خدای متعال برطرف می‌شود، از رهگذر این پیوند ما در مسیر قرب الهی قرار می‌گیریم، از مسیر این پیوند و به شفاعت این انوار مقدّس می‌توانیم در قوس صعود قرار بگیریم، یعنی همان مدار تکامل، و بعد منزل به منزل می‌توانیم به خدای متعال نزدیک بشویم با دستگیریّ ولیّ کامل، چون او در قوس نزول، مظهر لطف خدای متعال است که نازل شده، در دسترس ما قرار گرفته است تا ما را در قوس صعود و در مراتب تکاملی یاری کند، مدد برساند، دست ما را بگیرد، کمک‌مان کند، از این ظلمات ما را مرحله به مرحله به نور ببرد، اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ، این وسیله‌اش چه کسی هست؟ وسیله‌اش امام(علیه الصّلاة والسّلام) و نور امام؛

 این نکته‌ی اول، پس قدر امشب و فردا را خیلی باید دانست، در همه‌ی مناسبت‌های ولادت ائمّه(علیهم السّلام) این نکته‌ای که عرض کردیم جاری است که آن لحظه‌ی طلوع این خورشید عرشی در این ظلمات دنیا است، که یکی پس از دیگری طلوع کردند و الان هم ما مواجه هستیم با طلوع بی‌غروب خورشید مقدّس حضرت بقیّة الله الاعظم(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) و بهره‌مند هستیم از انوار آن حضرت.

نکته‌ی دوّم نسبت ما است با امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) که فوق‌العاده‌ است، حالا این مکر مأمون شده وسیله برای بنیان‌گذاری ایران شیعی، ایران اهل‌‌بیت، پایگاه اهل‌بیت، تک پایگاه اسلام ناب محمّدی(صلّ الله علیه و آله و سلّم) این هم لطف الهی درباره‌ی ملّت ایران، خودش یک سرفصل است و خوب است که گاهی به آن پرداخته بشود از منظر تاریخی، که این حضور چه برکاتی، چه آثاری، و حالا مانده در آینده ببینید آن حضور حضرت، حضورشان در نیشابور، آن استقبال ملّت ایران، و بعد در آغوش گرفتن حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) و اینجا قطعه‌ای از بهشت و پاره‌ی تن پیامبر‌اکرم(صلّ الله علیه و آله و سلّم) را در خودش جا بدهد که حضرت فرمودند بضعه‌ی من، پاره‌ی قلب من در خراسان، آنجا است، نزد شما، و آنجا یک قطعه‌ای است از بهشت.

ایران به نام امام رضا علیه السلام سند خورده است!

 بعد هم حضور این امام‌زادگان گرامی که ستاره‌هایی هستند در آسمان سعادت و خوشبختی ملّت ایران، بنیان‌گذرانان این دوره‌ی حیات ملّت ایران هستند، این هم دیگر ما هر‌چه به آن فکر می‌کند انسان، بر شوقش افزوده می‌شود، بر ابتهاجش افزوده می‌شود، از این همه عنایات و الطاف، خود حضرت که مثل خورشیدی بر فراز کشور ما می‌درخشد، حضرت خورشید، شمس الشّموس؛ در مرکز ایران هم که حضرت ماه، این حرم دوّم اهل بیت در ایران، حضرت فاطمه‌ی معصومه(سلام الله علیها) با آن همه برکات، بعد هم ستارگان قدر اوّل و دوّم و...، امثال حضرت احمد‌بن‌موسی(علیهم السّلام) که شیراز ما را می‌کند حرم سوّم، اقصا نقاط کشور ما هم که این انوار درخشان حضور پیدا کردند و این شده ایران امروز ما، بنیان‌گذار این تمدّن نوین که آغاز شده است بحمدالله مبانی‌اش، از کرامت حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام). خدای متعال را شاکر هستیم و نمی‌توانیم شکر کنیم، همه‌ی ما بالاخره سر این سفره هستیم، ایران سند خورده است به نام حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام)؛ شما می‌دانید بخش اعظم کشور ما وقف حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) است، مردم در موقوفات حضرت زندگی می‌کنند، حالا آنها که چیزهای مشخّص است، نه بالاتر از اینها است، این قطعه‌ی از زمین خداوند سند خورده‌ی به نام حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) است، هرجایش که باشید، این نظام رضوی و علوی و فاطمی که اینجا به عنایت حضرت برپاشده است و انشاءالله مطلع الفجر است و مقدّمات تحوّلات بزرگ در روزگار ما و در آینده است انشاءالله. این هم نکته‌ی دوّم.

 با اجازه‌تان من از این دو نکته که یک نکته‌ی عمومی در ارتباط با مقطع ولادت و بهره‌هایی که می‌شود برد، یک نکته هم به طور خاص در ارتباط با حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام)، با اجازه‌تان حالا یک چند‌جمله‌ای راجع به سیره عرض کنیم، این بحث خیلی بحث شیرینی است، هیچ‌وقت هم کهنه نمی‌شود، یعنی هر‌چه که انسان بگوید و بشنود الهام‌بخش است، اوّلاً یاد حضرت است که همه‌اش شیرین است، نور‌افشانی می‌کند در قلب ما و ثانیاً الهام‌بخش برای زندگی ما است، من چند عنوان را عرض می‌کنم، ببینیم که وقت با ما چقدر یاری کند، بخت هم با ما چقدر یاری کند که ما انشاءالله این حلقه‌ی دوستانه مان در محضر حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) باشد و استضائه کند و نور بگیرد و الهام بگیرد.

 عرائض من یک مقدار تحت قاعده نیست، یعنی تنظیم اولویّت و امثال اینها ندارد، اگرچه بعضی‌اش خود‌به‌خود دارای اولویّت است. این جمله را دوستان عزیزم در خاطر داشته باشند به عنوان آن مطلع و مقدّمه، که از القاب حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) که توسّط اجداد طاهرینش یا فرزندان گرامی‌اش برای آن حضرت گفته شده و به ما رسیده است، خصائص آن حضرت هم استفاده می‌شود. صدرنشینش این کلمه‌ی زیبای رضا است، این خودش ببینید چقدر الهام‌بخش است، خود این کلمه‌ی مقدّس و مبارک، رضا، می‌دانید، در بین مقامات معنوی این یکی مانده‌ی به آخر است، اگر کسی برسد به آنجا و بعدش هم فنا است دیگر، بعدش هم فنا است، در منازل کمال این است، این کلمه‌ی مقدّس، نکته‌ی دوّم که از همین القاب هست، عالم آل محمّد است(صلوات الله و سلام علیهم اجمعین). امام کاظم(علیه الصّلاة والسّلام) از پدر بزرگوارشان نقل می‌کنند که سَمِعتُ اَبی جَعفَرَ بنَ مُحَمَّد، یَقولُ لی إِنَّ عالِمِ آلِ محَمَّدٍ لَفی سُلبِک، این عنوان آل محمّد، که لطفش هم در این است که می‌دانید امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) چهره‌ی بین المللی اهل بیت است(سلام الله علیهم اجمعین)، چون زمان حضرت یک چنین اقتضایی را دارد و گفتگوی ادیان و مذاهب و مراجعات گوناگون به حضرت و آن بابی که مأمون باز کرد چون مأمون دانش‌دوست بود برحسب ظاهر، بابی را که باز کرد، می‌آمدند از جاهای مختلف، حضرت هر با هر قومی با زبان خودشان، این هم از ویژگی‌های حضرت است و به همین خاطر هم این عنوان از عناوین اختصاصی حضرت است. جالب است که اینجا یک تعبیری دارد که این خیلی قشنگ است، که امام صادق(علیه الصّلاة والسّلام) به حضرت موسی الکاظم(علیه السّلام) وقتی این بشارت را دادند بعد می فرمایند، لَیتَنی اَدْرَکتُهُ، کاش من می‌دیدمش، لَیتَنی اَدْرَکتُهُ، خیلی این جذّاب است، یعنی شخصیّت در چه افقی است که امام صادق(علیه الصلاة و السلام) لَیتَنی اَدْرَکتُهُ آرزوی دیدنش را دارد، فَإِنَّهُ سَمیُّ اَمیرالمؤمنین(علیه الصّلاة والسّلام)، که این هم اسم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه الصّلاة والسّلام) است. آن تعبیر زیبایی که پیامبر‌عظیم الشّأن در رؤیا به مادر گرامی و بزرگوار امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) دارند که خیلی تعبیر زیبایی است، ایّام ولادت معمولاً ایّام یادکرد از مادران اهل بیت(علیهم السّلام) هست، این بانوی گرامی، نجمه‌ی مطهّره‌ی طاهره‌ی بزرگوار که مثل یک ستاره‌ای است در بین مادران اهل بیت(سلام الله علیهم اجمعین) از فضائل و کمالاتشان، پیامبر‌اکرم در رؤیا به ایشان گفتند که آن کسی که تو توفیق مادری‌اش را داری، خَیرُ اَهلِ الاَرض، این تعابیر؛ در یک روایت دارد که، حالا من عرض می‌کنم به مناسبت، که به همین عنوان حضرت شهرت داشتند، خَیرُ اَهلِ الاَرض، بهترین روی زمین.

امام رضا علیه السلام، پناه امت و پاره تن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله

در جریان ولادت امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) امام کاظم(علیه السلام) به همین بانوی بزرگوار و گرامی فرمودند آن کسی که از وجود تو متولّد می‌شود، بقیّة الله فی أرْضه، بقیّة الله صفت عام همه‌ی امامان ما است، سلام الله علیهم اجمعین، و صفت خاصّ حضرت مهدی(عجّل الله تعالی فرجهُ الشّریف و علیه الصّلاة والسّلام)، یک چیز جالب هم این است که باز امام صادق(علیه الصّلاة والسّلام) وقتی که با یک شخصی است به نام یزد ‌بن ‌سلیط، حضرت داشتند راجع به امام کاظم(علیه الصّلاة والسّلام) توضیح می‌دادند، در کمالات و فضائل امام کاظم، امام صادق(علیه السّلام)، داشتند توصیف می‌کردند، فرمودند ولی یک امتیازی دارد که از همه‌ی امتیازات دیگرش بالاتر است، درمورد امام کاظم(علیه السّلام)، این تعبیر جالب است، فرمودند خداوند تبارک و تعالی از وجود مقدّس و نازنین او کسی را به دنیا می‌آورد که پناه امّت است، یُخْرجُ اللهُ مِنْهُ غَوْثَ هذه الأمَّةِ وَغِیاثِها، فریادرس و پناهگاه این امّت را از او به دنیا می‌آورد و هدیه می‌دهد به همه، ادامه هم دارد، وَ عِلمَها وَ نورَها، یعنی علم امّت و نور امّت، خَیرَ مَولود، بهترین مولود وجود مقدّس حضرت رضا(علیه السّلام)؛

آن تعبیر زیبا را هم که از پیامبر‌اکرم شنیده‌اید که فرمود ستُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّی بِخراسان، این همان تعبیری است که درمورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) دارند که فاطمه بَضعَةٌ مِنّی، همان تعبیر عیناً، فرمودند یک پاره‌ی قلب من است آن کسی که در خراسان است، پاره‌ی وجود من است، ما زارها مکروبٌ الا نفّس الله کربته و لا مذنبٌ الا غفر الله ذنوبه، حالا آن زیارت حضرت چه عالمی دارد برای خودش، چه عالمی است از اسرار، از مسائل، از نکته‌ها، از لطائف، چیز عجیبی است، زیارت همه‌ی اولیاء دارای آثاری است، امّا بعضی از ائمّه(علیهم السّلام) زیارتشان دارای یک آثار خاصّی است، یکی سیّدالشّهدا(علیه الصّلاة والسّلام)، آثار خاصّی دارد، متفاوت است، یکی هم حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام)، که زیارت آن حضرت دارای آثار عجیبی است، ظاهری، باطنی؛ آن‌وقت این در دسترس ملّت ایران قرار گرفته است، این امکان عجیب، خدا را شاکریم.

برترین امت کیست؟

 یک فردی به حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) گفت اَلسّلامُ عَلیکَ یا خَیرَ اَهلِ الاَرض، آن که گفتیم به این عنوان حضرت را می‌شناختند، حضرت فرمودند چه گفتی؟ خَیرَ اَهلِ الاَرض، معلوم می‌شود آدم با‌معرفتی هم بوده است، فرمودند می‌خواهی به تو بگویم بهترین فرد روی زمین چه کسی است؟ ملاک دادند، فرمودند بهترین روی زمین آن کسی است که از همه با‌تقوا‌تر است، و آیه‌ی تقوا نسخ نشده، حضرت فرمودند آیه‌ی تقوا نسخ نشده، إِنََّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ، آن کسی خَیرُ اَهلِ الْاَرض است که اَتقی باشد، از همه باتقو‌اتر، ملاک دادند، فرمودند به من گفتی؟ برو سراغ معیار، اِعرِفِ الحِق تَعرِف اَهلَه، خواستند معیار را که تقوا است بدهند، فرمودند اگر من از جهت تقوا از همه بالاتر باشم می‌شوم خَیرُ اَهلِ الْاَرض، والّا آن کسی که دارای این جایگاه تقوایی است، این نکته‌ی اوّل.

 در قصّه‌ی زید که برادر حضرت رضا(علیه السّلام) بوده، فرزند ناخلف درآمد برای امام کاظم(علیه السّلام)، معروف بوده به زید ‌النّار، زید آتیش‌پاره، شلوغ‌کاری می‌کرد، دردسر درست می‌کرد، هی باید حضرت رضا(علیه السّلام) کمک می‌کردند این مثلاً آزاد بشود، ولی در یکی از این موارد حضرت که او را نصیحت می‌کنند، او می‌گوید آخر من پسر امام(علیه السّلام)، پسر حجّت خدا هستم، من برادر شما هستم، حضرت فرمودند نشد، أَنتَ أَخی ما اَطَعْتَ اللهُ عَزَّوّجّل، وقتی می‌توانی بگویی من برادر حضرت رضا هستم که اهل اطاعت خدا باشی، و اینکه گفتی من پسر امام کاظم(علیه السّلام) هستم، بدان که این نسبت هیچ برای تو فایده‌ای نخواهد داشت مگر باتقوا باشی، اگر این نسبت برای تو سودمند باشد در حالی که تقوا نداشته باشی، آن‌وقت معنایش این است که مقام تو نزد خدای متعال آن‌وقت بالاتر از جدمان موسی‌بن‌جعفر هست با آن همه عبادت و زهد و مراتب معنوی و با آن همه ریاضت‌ها و سخت‌گیری‌ها و مجاهدت‌ها یک کسی از راه برسد بگوید آقا من پسر امام(علیه السّلام) هستم بعد اهل فسق و فجور باشد، احساس کند اهل نجات هم هست، نه این خبرها نیست، فرمودند این نسبت هیچ فایده‌ای ندارد.

 امام(علیه السّلام) آنجا یک جمله‌ای کلیدی را دارند می‌گویند، آن نکته‌ی کلیدی این است، فرمودند این را بدان زید، هیچ نسبتی بین خدای متعال و مردم وجود ندارد مگر به تقوا و طاعت والسّلام، چقدر قاطع است! و چقدر سازنده است اینجا، این شد نکته‌ی اوّل، تقوا.

شکر نعمت

نکته‌ی دوّم، دارد که امام(علیه الصّلاة والسّلام) یکبار فرمودند که وقتی نعمت به من می‌رسد نگران می‌شوم، آن کسی که این جمله را شنید جا خورد، گفت شما یابن رسول الله؟ حضرت فرمودند بله من. پرسید نعمت می‌رسد نگران می‌شوید؟ حضرت فرمودند بله، نگرانی‌ام این است که آیا می‌توانم شکرش را به‌جا بیاورم یا نه؟ شکر، یعنی وقتی نعمتی رسید مردم درصدد بهره‌مندی از آن نعمت هستند، امام، حجّت خدا(علیه الصّلاة والسّلام) نگران شکرش است، که آیا می‌توانم شکرش را به‌جا بیاورم یا نه، این هم نکته‌ی دوّم، شکر، يا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذّاكِرينَ، وَ يا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشّاكِرينَ.

برنامه‌ریزی بر اساس وقت نماز

امّا سوّم، حالا اینها را شما بیاورید، اینها اصول زندگی رضوی است، تقوا، شکر، این دوتا عنوان اصلی و مهم، اینها را باید جاری‌سازی کند انسان در فضای زندگی‌اش. سوّم، نماز اوّل‌وقت، این چه سرّی است در اوّل وقت؟ ما نمی‌دانیم، بعضی از اهل معرفت یک گوشه‌هایی از آن را توانستند تشخیص بدهند، شما ماجرای ابراهیم‌بن‌موسی را شنیده‌اید، یک کسی است ابریشم‌فروش بوده است، قضّاض به او می‌گفتند، ایشان در مسجدی که در خراسان بوده از طرف امام رضا(علیه السّلام) امام جماعت بوده است آنجا، منصوب بوده است از طرف حضرت برای امامت، یک آدم محترمی است، او گفته است که من با امام(علیه الصّلاة والسّلام) برای یک کاری رفته بودیم بیرون از شهر، با یک جمعی. موقع برگشتن دوستان ما از ما فاصله گرفتند، من و حضرت رضا(علیه السّلام) سریع‌تر برگشتیم، در مسیر داریم دو‌نفری می‌آییم، وقت نماز شد. تا وقت نماز شد امام(علیه الصّلاة والسّلام) اشاره کردند که خارج شدیم از جادّه، برویم برای سایه‌ی یک دیواری آنجا بود، حالا یا خانه‌ای قدیمی بود، رفتیم در سایه‌ی آنجا، فرمودند که اذان بگو، وقت نماز شده، عرض کردم که آقا صبر کنیم تا بقیه برسند، چون رفقای ما نرسیده بودند، حضرت تعجّب کردند از این پیشنهاد او! که یعنی باید حالا برای تو من طلب مغفرت کنم، فرمودند غَفَرَ اللهُ لَک، خدا تو را ببخشد، یعنی چه صبر کنیم؟! لا تُأَخِّرَنَّ الصَّلاة أَن اَوَّلِ وَقتِها، هیچ‌وقت نمازت را از اوّل وقت‌اش تأخیر نیانداز، با این تأکید، لا تُأَخِّرَنَّ، هیچ‌وقت تأخیر نیانداز از، أَن اَوَّلِ وَقتِها اِلی آخِرِ وَقتِها، ممکن است بندازی بیاید آخروقت، مِن غِیرِ عِلَّةٍ، البتّه فرمودند حالا یک‌وقت علّت خاصّی است، نمی‌شود انسان اوّل وقت بخواند، یک‌وقت‌هایی نمی‌شود واقعاً هرچه انسان تلاش می‌کند یک چیزی پیش آمده که نمی‌شود، یک اضطراری هست، بعد فرمودند عَلَیک، در خود این تأکید دارد، اَبَداً بِاَوَّلِّ الوَقت، در تمام زندگی‌ات همیشه دنبال نماز اوّل وقت باش.

 شنیده‌اید از مرحوم آیت الله قاضی(رضوان الله تعالی علیه)، حکایت شده، ایشان فرموده بودند نمازتان را اوّل وقت بخوانید، اگر نرسیدید به آن‌جایی که باید برسید آن‌وقت به من بد و بیراه بگویید! یعنی این مراقبت است، چون ادب است، ادب بندگی است، مولا صدایت زده است، تو مشغول کار دیگری هستی؟ خوب اذان این است، یعنی تو را صدات زده که بیا با من جلسه داریم با هم، با من بیا بنشین حرف بزن، بیا پیش من، تو جای دیگری هستی؟ این نکته سوّم، حالا اهمیّت نماز و اینها که بماند، منظورمان مسئله‌ی اوّل وقت است، باید برایش برنامه‌ریزی کرد، دوستان عنایت کنند، همیشه سبک زندگی انسان مؤمن این است که همیشه همه‌ی کارهایش را با نماز برنامه‌ریزی می‌کند، همه‌ی کارها با نماز، من الان مسافرت می‌خواهم بروم نمازم چه می‌شود، همین‌طور راه نمی‌افتد برود، الان حرکت کنم کجا می‌رسم، مسجد کجاست؟ محلّ نماز کجاست؟ فلان کار را می‌خواهیم انجام بدهیم، فلان جلسه را، همه‌اش با نماز تنظیم می‌شود، این شیوه‌ی زندگی و سبک زندگی رضوی است، همه‌چیز با نماز برنامه‌ریزی می‌شود.

اصل کرامت در انفاق

چهارم، انفاق‌کردن و رسیدگی‌کردن به گرفتاران و در‌ راه‌ماندگان و امثال اینها که سیره‌ی عمومی همه‌ی اولیاء خدا است، اینکه واضح است، امّا حالا جلوه‌ی ویژه‌اش را از حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) که باز می‌آید در سبک زندگی، خدمات دارد، چون غوث امّت بود، غیاث امّت بود، یعنی شما هم باید همین‌طور باشید، پناهگاه باشید، امّا لطیفه‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است، در آن ماجرای رجل خراسانی که سلیمان نقل کرده این مسئله هست که گفت یک کسی، ما نشسته بودیم خدمت حضرت، حلقه‌ی بحثی بود در محضر حضرت، داشتیم استفاده می‌کردیم، در ایوان خانه‌ی حضرت، بعد دیدیم یک شخص بلندقامتی آمد، از راه رسید، سلام کرد، عرض ارادت کرد به حضرت، بلافاصله هم بعد از عرض ارادت گفت آقاجان من از خراسان آمده‌ام، این مربوط به مدینه است، گفت من از خراسان آمدم، در سفر حج یا عمره توشه‌ام را گم کردم، وضع‌ام هم خوب است، یک کمکی به من بکنید من از طرف شما صدقه می‌دهم، یعنی این جمله را هم گفت، خیلی خب، حضرت فرمودند بفرمائید، وی نشستند، حضرت بحث‌هایش را ادامه داد، تکمیل کرد، خیلی مختصر می‌شود و جمع و جور می‌شود، اصحاب بلند شدند رفتند، من مانده بودم، معلوم می‌شود که مثلاً کاری دارد یا می‌خواسته ببیند حضرت چه کار می‌کند، حضرت فرمودند اجازه می‌دهید، معلوم می‌شود خوب تو هم پاشو برو دیگر! مثل اینکه یعنی علاقه‌مند بودند که این هم چه بسا بلند شود برود،‌فرمودند اجازه می‌دهید من بروم داخل؟ حضرت بلند شدند رفتند داخل، بعد از چند دقیقه‌ای از پشت در دست مبارک‌شان را آوردند فرمودند أَینَ الخُراسانی؟ از پشت در، خراسانی گفت که من اینجا هستم، آمد جلو، حضرت از آن پشت بدون آنکه چهره‌شان را آشکار کنند یک کیسه‌ی زر را گذاشتند در دستش، فرمودند این را برو استفاده کن، نیازی هم نیست از طرف ما صدقه بدهی، مال خودت، ولو داشته باشی، خیلی خوب این مال خودت. طرف برداشت و تشکّر کرد و رفت، بعد می گوید من با امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام)، حضرت تشریف آوردند بیرونی، با حضرت روبه‌رو شدند، گفتم  - عذرخواهی می‌کنم این تعبیر من است - چه روشی بود، چه کاری بود شما کردید؟ آن پول حسابی که شما به این شخص دادید، معلوم بود یک کیسه‌ی پری بوده، این پول حسابی‌ای که شما به او دادید، چطور رویتان را پوشاندید و مخفی کردید؟ آن جمله‌ی کلیدی و مشهور امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) آنجاست، حضرت فرمودند نمی‌خواستم خجالت را در چهره‌اش ببینم، چون وقتی می‌خواهد بگیرد شرمنده می‌شود، نمی‌خواستم خجالت بکشد، فرمودند کأنّه تحمّل خجالت طرف را نداشته، اصل کرامت که قبلاً یک بحثی راجع به آن داشتیم، این بزرگداشت و تکریم، این سیره‌ی رضوی و سبک زندگی رضوی است،علیه السّلام. الهام‌‌بخش هست، یعنی در تمام رفتارها، حتّی جایی که شما به فریاد کسی می‌رسید باید روش‌تان به گونه‌ای باشد که باعث خجالت و شرمندگی طرف نشود، همیشه آدم‌ها احساس بزرگی و کرامت در آنها حفظ بشود، این شد نکته‌ی چهارم.

همه‌ی ما نیازمند اعمال نیک هستیم

 امّا نکته‌ی پنجم، نکته‌ی پنجم خیلی چیز عجیبی است، شما ماجرای امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) را در حمّام نیشابور شنیدید، هرچه هم انسان می‌شنود و می‌گوید برایش جالب‌تر است و هم شگفت‌انگیز است و هم نغز است و سیره است و روش زندگی است، حمّامی رفته بود دنبال یک کاری، برگشت دید وامصیبتا، مثل اینکه یکی از این جُندی‌ها، از این ارتشی‌ها، لباسش آنجا بود، آمده رفته داخل، چرا همه‌چیز روی سرش آوار شد؟ چون قبل از او حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) تشریف آورده‌اند حمّام. این تصوّر می‌کرد باید باشد آنجا ورودی‌ها را کنترل کند، اگر کسی می‌خواهد بیاید به او بگویند مثلاً چه کسی هست آنجا، رعایت کنند حضرت را، معرّفی‌ای بشود، چون آن زمان‌ها خیلی وقت‌ها نمی‌شناختند، غریب بودند، از بیرون می‌آمدند، چهره را که نمی شناختند؛ حالا این سمت ماجرا را بشنوید، طرف از راه رسیده، لباس‌اش را درآورده، وارد شده، با همان غرور و تبختر یک جُندی، یک ارتشی خشن، و لابد خودش را هم جزء سرداران امثال اینها می‌داند، وارد شد، دیدی یک آقایی نشسته دارد استحمام می‌کند، تا وارد شد بدون معطّلی فریاد کشید، با یک کلماتی که آن کلمات قابل ترجمه نیستند! یعنی در آن‌ها اهانت است، نمی‌شود ترجمه کرد، خطاب کرد که آب بردار بیار برای من! و نشست، حضرت بلند شدند آب را برداشتند آوردند. گفت این کیسه را هم بگیر یک کیسه‌ای هم به ما بکش! حالا با همان الفاظ بد، نه اینکه خواهش، مثلاً خواهش می‌کنم، لطفاً به من کمک کنید، نه، با فحّاشی، با کلمات زشت، که حالا در شأن خودش بوده، گفت این کیسه را بگیر، چشم، کیسه را گرفتند حضرت شروع کردن این شخص را کیسه کشیدن، در این صحنه است که حمّامی وارد می‌شود، می‌بیند آن کاری که نباید بشود شده است. حضرت دارند طرف را کیسه می‌کشند، این آقا هم نشسته است با همان حالت خودش، وارد می‌شود، حالا معلوم است آنجا چه اتّفاق می‌افتد، چه حالی به او دست می‌دهد، از اینجایش را بشنوید، آن نکته‌ی کلیدی اینجاست، گفت می‌دانی چه کاری کردی؟ آقا را شناختی؟ معرّفی می‌کند، طرف می‌افتد به پای حضرت و ابراز شرمندگی و امثال اینها که حالا اینهایش جالب است، در این مسیر شما هم شاهد بردباری حضرت(علیه الصّلاة والسّلام)، این حلم است، در برابر این رفتارهای جاهلانه حضرت خیلی حلیمانه و بردبارانه برخورد کرده است وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا، بعد هم که تا گفت که آقا من را ببخشید، حضرت فرمودند خدا تو را ببخشد و گذشت کردند از او، هیچ تقاضایی برای مجازات او و امثال اینها نیست، بالاتر از این، طرف می‌گوید که یابن‌رسول‌الله شما چرا خودتان را معرّفی نکردید وقتی من سر شما داد زدم، هیچ نگفتید شما، و چرا از من اطاعت کردی؟ من خواستم آب بیار، بیا کیسه بکش. این جمله کلیدی است، حضرت فرمودند همه‌ی ما نیازمند اعمال نیک هستیم و نیازمند اجر و پاداش الهی هستیم، چرا من از یک کاری که باعث پاداش الهی می‌شد برای من، خودم را محروم می‌کردم، اگر من می‌گفتم که چه کسی هستم، محروم می‌شدم از اینکه برای تو آب بیاورم، محروم می‌شدم از اینکه تو را کیسه بکشم، الله اکبر، اَلعَظَمَةُ لِلّه.

 حالا من و شما حساب کنیم چقدر از پاداش‌ها و اجرهای الهی را من و شما با دست خودمان از زندگی خودمان دور می‌کنیم، با بهانه‌های بی‌ربط و واهی، چیزهای بی‌ربط، گاهی اسم‌اش را می‌گذارند شأن، با ما بد برخورد کرد، او ما را تحویل نگرفت. حضرت می‌گویند یعنی تو در زندگی‌ات بردبارانه و صبورانه دنبال چه باش؟ دنبال پاداش الهی باش و خودت را هیچ‌وقت از پاداش الهی محروم نکن.

ما نسبت به همه‌ی دوستان‌مان محبّت داریم

وقت ما دیگر رو به پایان است، نزدیک می‌شویم به نماز، آن اوّل وقت را باید لحاظ بکنیم. ماجرای جناب احمد ‌بن ‌ابی ‌نصر‌بزنطی هم خیلی درس‌آموز است، درس چند‌جانبه دارد، دوست حضرت است، دارند با همدیگر می‌روند، احمد را حضرت دعوت کردند به منزل، فرمودند امشب بیا پیش ما، برایش پیک فرستادند، مرکب خودشان را هم فرستادند، این‌ها خیلی شیرین است، آن وسیله‌ی سواری، حالا نمی‌دانم الاغی، چیزی بوده، فرستادند، احمد آقا را با احترام و عزّّت، این هم یک نوع دعوت است، میهمان دعوت کنی، برایش وسیله هم بفرستی، صرفاً این نیست که بفرمائید، ماشین اختصاصی خودشان را حضرت فرستادند، کسی را هم فرستادند ایشان را با عزّت و احترام آوردند منزل، همین احمد را. سفره‌ی مفصّلی را حضرت برایش چیدند حسابی، سفره جمع شد، ظاهراً بالاپشت‌بام هم بودند، طبقه‌ی بالا که خنک‌تر و هوای خوب و ...، حضرت فرمودند احمدآقا شب پیش ما بمان، آدم از خداخواسته، گفت چشم آقا، چه بهتر از این، حضرت خودشان بلند شدند، با دست‌های مبارک‌شان رختخواب انداختند، حالا احمد آقا دارد عشق می‌کند و دارد پرواز می‌کند، در رؤیاهای خودش، جایش را انداختند فرمودند بفرمائید، گفت آقا نه دیگر، شرمنده می‌شوم، حضرت فرمودند نه نمی‌شود، گفتند برو در بستر، رفت. بعد ظاهراً آن ملحفه‌ی مخصوص خودشان را، آن ملحفه‌ای که می‌خوابیدند روی خودشان می‌کشیدند حضرت با دست‌های خودشان کشیدند روی ایشان، گفتند بَیَّتَکَ اللهُ فی عافیَة، یک شب خیلی خوبی را در عافیت بگذرونی، صفا کن. بعد خود حضرت خداحافظی می‌کنند می‌آیند پایین، این کلمه‌ی بَیَّتَکَ اللهُ همان شب بخیر است منتها با دعا است، آمدند پایین، حضرت آمدند در حیاط.

 احمد به خودش گفت احمد تو دیگر کی هستی؟! تو عجب کسی هستی، امام، حجّت خدا تو را دعوت کرده، مرکب خودش را فرستاده، پیشکار خودش را فرستاده، بهترین سفره، جلسه‌ی خصوصی، خلوت، ضیافت، خواب، در بستر حضرت، با این احترامات، رفته بود در یک خیالاتی، یک کسی از پایین صدا زد احمد آقا مولا با شما کار دارند! از آن رؤیایش، هنوز البتّه خوابش سنگین نشده بود، در آن خیالات بود، سریع بلند شد و دوان دوان آمد از پلّه ها پایین، آمد پایین در حیاط، حضرت فرمودند دستت را بده به من، دستش را آورد جلو، حضرت فشار دادند، نکته لطیفی است، فشاری دادند، فرمودند احمد آقا صعصة ‌بن ‌سوهان مریض شده بود، مولایمان امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة والسّلام) رفتند عیادتش، در خیالاتش گفت که من کی هستم که امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب آمده به عیادت ما، حضرت به او گفتند که صعصعه خیالات تو را برندارد، ما نسبت به همه‌ی دوستان‌مان محبّت داریم. خب، برو بخواب؛ خیلی غیرمستقیم و لطیف مطلب را به او گفتند، فهمید چه اشتباهی کرده، ادب شد، رفت.

وقتی امام رضا علیه السلام دست به تازیانه برد!

و نکته‌ی آخر که در زندگی خیلی کاربرد دارد، غرض مواظب باشیم خیالات ما را برندارد، جمله‌ی اوّل یادمان باشد، تقوا، إِنََّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ، حضرت فرمودند این آیه نسخ نشده، و جمله‌ی آخر که خیلی کاربرد دارد، یکجا امام رئوف مهربان عزیز ما دست به تازیانه شد، باورتان می‌شود؟ الان رفقایی که با ماها نشست و برخاست دارند اصلاً تصوّر می‌توانند بکنند من یک‌وقت فرض کنید تازیانه، شلّاقی دستم بگیرم؟ از من اخم هم کسی توقّع ندارد، آن حجّت خدا ، ماها که هیچ هستیم، خاک پای دوستان حضرت هم نیستیم، کسی توقّع ندارد، می‌گویند فلانی آدم لطیفی است، مهربانی است، امام رضا(علیه الصّلاة والسّلام) دست به تازیانه شد، وقتی بود که حضرت آمدند منزل، این رفیق‌شان که همراه حضرت هست نقل می‌کند، می‌گوید رسیدیم دیدیم چندنفر دارند در خانه کار می‌کنند، حضرت فرمودند چه هست؟ گفتند که اینجا یک مقدار خراب شده بده داریم تعمیر می‌کنیم، حضرت فرمودند قرار گذاشتید؟ مقاطعه کردید که چقدر، چندتومان، چقدر زمان، مشخّص است، مقاطعه شد؟ طرف گفت نه یابن‌رسول‌الله، بعداً حساب می‌کنیم، راضی می‌شوند، راضی‌شان می‌کنیم، این شخص می‌گوید دیدم حضرت دست بردند تازیانه را که کنار آن استر بود کشیدند، خواستند با تازیانه این شخص پیشکارشان رو نوازش کند.  می‌گوید من دست حضرت را گرفتم، آقاجان آرام باشید، مخلص شما هستیم، اتّفاقی نیفتاده، حضرت فرمودند اتّفاقی نیفتاده؟ من چندبار تا حالا به اینها تذکّر دادم، کسی را استخدام می‌کنید، کاری را به او می‌سپارید، با او مقاطعه کنید، قرار بگذارید، مشخّص کنید، والّا آخرسر بیشتر هم بدهید او راضی نمی‌شود، دلخوری در آن هست، ناراحتی هست، مشکلات تربیتی دارد، اینها سیره‌ی رضوی است.

ای خدای بزرگ قسم‌ات می‌دهیم به حقّ حضرت رضا(علیه الصّلاة والسّلام) و به حقیقت آن حضرت، توفیق عمل به این سیره‌ی روشن و نورانی را به همه‌ی ما کرامت بفرما.

 



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *