1392/10/22- شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا 1392/10/22



1392/10/22- شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا
حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری در برنامه‌ی یاد خدا در این هفته به مناسبت سالروز ازدواج پیامبر اکرم و حضرت خدیجه کبری علیهما السلام به بحث ازدواج و روش حل مشکلات زندگی مشترک پرداختند. سپس با مراجعه به آیات و روایات شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام را ادامه دادند.


* بهار ماه‌ها

ماه ربیع‌الاول را خیلی باید غنیمت شمرد؛ به‌عنوان ربیعُ المولود با محوریّت ولادت پیامبر اعظم (صلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سلّم) که میلاد همه‌ی میلادها است و علاوه بر این، ولادت با سعادت امام صادق (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) که در همان روز هفدهم قرار گرفته است و هفته وحدت نیز هست. ماه ربیع‌الاول، فرصت مغتنمی است که همه‌ی ما به سیره‌ی پیامبر عزیزمان مراجعه کنیم. روش زندگی آن حضرت، روش زندگی شخصی، اجتماعی، خانوادگی، همان چیزی است که به‌ عنوان سیره شناخته می‌شود. حداقل یک کتاب در مورد سیره‌ی نبوی بخوانیم و بر اساس خواست الهی که فرمود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛(1) قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكو است»، سعی کنیم بین زندگی خودمان و زندگی پیامبر عزیزمان هماهنگی برقرار کنیم. البتّه همیشه باید به دنبال سیره‌ی رسول اکرم باشیم؛‌ منتها این ایّام، مناسبت خاصّی برای این مراجعه، مطالعه، آگاهی و تطبیق وجود دارد.

 

*کمک جستن از حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در این ایّام دو مناسبت در کنار هم قرار گرفته است. از یک‌سو ایّام آغاز امامت حضرت بقیّة الله الاعظم (عَجّل الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) است که حسّ و حال خوبی دارد؛ به‌ خاطر اینکه کسانی که در عصر امام مهدی (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) زندگی می‌کنند، که ما هم جزء آنان هستیم، جایگاه و موقعیّت ویژه‌ای نسبت به همه‌ی امّت‌ها از آدم تا خاتم و همه‌ی کسانی که در زمان ائمّه (علیهم السّلام) زندگی می‌کرده‌اند، دارند. در روایات ما برای تبیین این جایگاه ویژه، تعبیر «اَفْضَل» آمده است. این هم به ‌خاطر دشواری زندگی در این روزگار و مسئله‌ی غیبت است. سعی کنیم خودمان را به منطقه‌ی انتظار برسانیم تا جزء منتظران قرار بگیریم. هم به ‌یاد حضرت باشیم و از یاد آن بزرگوار که ذکرُ الله است (ذکر ولیُّ الله ذکر خدا است)، استفاده کنیم و نور و مدد بگیریم و هم حضرت را یاری کنیم و جزء یارانش باشیم. تلاش کنیم هر کدام ما به سهم خودمان به آرمان مهدی (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) کمک کنیم؛ یعنی جزء ناصران ایشان قرار بگیریم. این را از خدای متعال بخواهیم و در برنامه‌ی زندگی‌مان قرار بدهیم و از حضرت کمک بگیریم. در آن لحظات اُنس و توجّه به صاحت مقدّس آن بزرگوار، خودمان را تحت تربیت حضرت قرار بدهیم و از آن بزرگوار توقّع کنیم که ما را دریابد و دست ما را بگیرد و کمک‌مان کند؛ که امروز همه‌ی کارها به ‌دست آن حضرت است. گفت:«امروز امیر در میخانه تویی تو»

 

 

*حدیث بندگی و دلباختگی

مناسبت بعدی این ایام،‌ سالروز ازدواج پیامبر عزیزمان (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) با حضرت خدیجه (سلامُ الله عَلیها) است که در دهم ربیع‌الاول اتفاق افتاده و این روز، روز بسیار مبارکی است؛ به‌ خاطر اینکه یکی از مهم‌ترین یاران دین خدا و پیامبر خدا به او پیوسته و شریک زندگی‌اش شده و این لیاقت و این افتخار بزرگ را به‌ دست آورده است که دوست صمیمی و یار همیشگی و همسر عزیز و گرامی عزیز مصر وجود باشد. این افتخار نصیب حضرت خدیجه (سلامُ الله عَلیها) شده است که در بین بانوان آن روزگار، «اَعْقَل و اَجْمَل؛ باشکوه‌ترین و خردمندترین» بانو بوده است. زندگی‌اش با پیامبر عزیزمان یک زندگی کاملاً آرمانی، جهادی و عاشقانه بود؛ یعنی فضای زندگی‌ آنها، بر اساس گزارش‌هایی که موجود است، کاملاً فضای باطراوت و مملو از عشق و دلدادگی بوده و آن حضرت مورد عنایت خاصّ پیامبر عزیز ما است. حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هر چه که داشت، به میدان آورد: اعتبار، آبرو، ثروت و امکانات خودش را، همه را به میدان این عشق الهی آورد و برای پیامبر عزیزمان یار فداکاری بود. در دوران صدر اسلام، نقش خدیجه (سلام الله علیها) یک نقش فوق‌العاده بوده است. حق است که عرض کنیم همه‌ی امّت اسلامی تا قیامت مدیون حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هستند.

 

*افتخارش همین بس که مادر فاطمه است

اگر بخواهیم فضائل این بانوی بزرگ را بشماریم، یک فهرست طولانی می‌شود که سرفصل‌هایش عبارتند از: ایثار و فداکاری و عشق و وفا و مجاهدت و استقامت و صبر و... و پرستاری از پیامبر عزیز ما که داستان‌های فوق‌العاده جذّاب و زیبایی را در زندگی آن حضرت رقم زده است. اما یک فضیلت مخصوص آن حضرت است که بر تمام این فضائل، با همه‌ی عظمتشان، برتری دارد. بزرگ‌ترین افتخار این بانوی بزرگ و خدمتی که کرده، تقدیم شخصیّت بی‌نظیر و بزرگ و باشکوه و باعظمت کوثر پیامبر، ریحانةُ النّبی، حضرت فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی کبری (صلوات الله و سلامُهُ عَلیها) است. درباره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی‌شود چیزی گفت جز این که خداوند تبارک و تعالی در سوره‌ی کوثر با بیان فوق‌العاده جذّاب و کوتاه، همه‌ی فضائل ام ابیها را در یک کلمه خلاصه کرده است: «الْكَوْثَر». کوثر، یعنی همه‌ی خیر ظاهری، باطنی، مادّی و معنوی. همه‌ِ‌ی خوبی‌ها در وجود مقدّس حضرت زهرا (صلوات الله و سلامُهُ عَلیها) جمع شده است و به‌وسیله‌ی آن حضرت است که خوبی‌ها منتشر می‌شود و امروز کسی که در عالم از این کوثر نمایندگی می‌کند، وجود مقدّس حضرت بقیّة الله الأعظم (عَجّل الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) است که چه بدانیم و چه ندانیم، همه‌ی ما سر سفره‌ی آن حضرت هستیم. «بِیُمنِهِ رُزِقَ الْوَري وَ بِوُجوُدِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء؛(2) به یُمن و برکت حضرت، مخلوقات روزی داده می‌شوند و به سبب وجود آن حضرت، زمین و آسمان ثابت و استوار می‌ماند».

خداوند تبارک و تعالی به حقّ حضرت خدیجه (صّلواتُ الله وَ سَلامُهُ عَلیها) و به حقّ این پیوند خجسته و به حقّ خود پیامبر عزیزمان و حضرت زهرا (صَلواتُ الله وَ سَلامُهُ عَلیها) که محصول این زندگی عالی است، به زندگی همه‌ی ما نورانیّت، معنویّت، عشق، صفا، وفا، محبّت، اُنس، تعالی، رشد و نورانیّت و معنویّت کرامت کند.

زندگی آن پیامبر و حضرت خدیجه برای همه‌ی ما الهام‌بخش است؛ مخصوصاً برای زوج‌های جوان. جوانان این جمله را از پیامبر عزیزمان به یادگار داشته باشند که در سیره‌ی خانوادگی، حضرت می‌فرمودند: «خَيرُكُم خَيرُكُم لِأَهلِه وَ أَنَا خَيرُکُم لِأَهلي؛(3) بهترين شما كسي است كه براي خانواده‌اش بهترين باشد و من براي خانواده‌ام بهترين هستم».

امیدواریم خدای متعال به جوانان عزیز ماهمسرانی شایسته، مؤمن، همراه، بساز، صمیمی و باوفا کرامت کند که یارشان باشد در بندگی خدای متعال و در طاعت الهی. همسر شایسته و باتقوا،‌ یار انسان در بندگی خدای متعال است. وقتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسيد كه زهرا (عليها السلام) را چگونه يافتي؟ حضرت عرض كرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلي طاعَةِ اللّهِ؛(4) [فاطمه] خوب ياوري براي اطاعت الهي است».

 

*حمایت بدون دخالت

خانواده‌ها بسیار مواظب جوانان تازه‌ازدواج‌کرده باشند و با دخالت‌های بیجا، زندگی آنان را دچار مشکلات و تلخی‌ نکنند. من فقط یک کلمه عرض می‌کنم که: پدر و مادرها، برای اختلافات داخلی بین بچه‌ها اصلاً مشاوران خوبی نیستند؛ با عذرخواهی از پدرها و مادرها! برای مسائل داخلی بین زن و شوهر، پدر و مادر طرفین نمی‌توانند مشاوران خوبی باشند. آنها باید پشتیبان‌های خوبی برای زندگی بچه‌هایشان باشند. «آب در کشتی هلاک کشتی است». برای اینکه یک کشتی بتواند سیر داشته باشد، آب بهترین پشتیبان است. اصلاً بدون آن کشتی‌ نمی‌تواند حرکت ‌کند. امّا همان آب اگر درون کشتی بیاید، کشتی را غرق می‌کند. والدین باید پشتیبان بچه‌ها باشند. نباید به‌ صورت دلسوزی‌های غیرمنطقی و بر اساس گزارش‌های مقطعی فرزندان خود، وارد زندگی آنها شوند. دخالت‌های آنان درست مثل همان آبی است که وارد کشتی می‌شود و کشتی را غرق می‌کند.

 

*ضرورت رجوع به مشاور امین

زوجین هم بدانند که نباید با هر نزاع کوچکی به والدین مراجعه کنند. متأسفانه بسیاری از زوج‌های جوان، روحیه‌ی شکننده و لطیفی دارند و برخی به اصطلاح نازک‌نارنجی و لوس تربیت شده‌اند. خیلی زود کم می‌آورند و خیلی ‌زود قهر می‌کنند. از همدیگر توقّعات بی‌ربط دارند. ذهنیّت‌های رمانتیک و کتابی و عشق‌های آن‌چنانی، باعث می‌شود از طرف مقابل انتظارهای بیجایی داشته باشند. هنگامی که این جوانان با واقعیّت‌ها زندگی مواجه می‌شوند، بلافاصه یک‌جور بازگشت به خانواده دارند؛ یعنی به سمت پدر یا مادر برمی‌گردند و در قالب درددل کردن و امثال این مسائل، هم آنها را نگران می‌کنند، هم زمینه‌ی مداخله‌ی آنها را فراهم می‌کنند. نمونه‌های عجیبی در ذهن من است از جوان‌های ما که زندگی‌شان در معرض فروپاشی قرار گرفت. بعضی‌ها را توانستیم کنترل کنیم تا زندگی‌شان حفظ شود و بعضی‌ها زندگی‌شان از دست رفت و جلوی چشم ما پرپر شد؛ در حالی ‌که می‌توانست خیلی خوب باشد.

جوان‌های عزیزمان، زوج‌های جوان و هم آنهایی که در آستانه‌ی ازدواج هستند، مراقب باشند و این نکته را به ‌خاطر بسپارند. پدر مادرهای عزیز هم در ارتباط با مراجعه‌ی بچه‌ها پخته‌ عمل کنند. آنها را ارجاع بدهند به خودشان که خودشان مسائلشان را حل کنند. اگر هم مسئله‌ای بود که قابل حل نبود، به مشاوره‌ی امین مراجعه‌ کنند. البته مشاور امین، نه هر کسی که جلوی دفترش تابلوی مشاوره زده است. خیلی از اشکالات ما از مشاوره‌های بیجا است و کسانی که مشاورنما هستند. مشاور امین اوّل باید تقوا داشته باشد و بعد، اشراف و تخصّص. جمع این دو و پختگی، او را صالح می‌کند برای اینکه انسان از او مشاوره بخواهد. ممکن است مشاور امین می‌تواند یک پیرمرد پخته یا یک بانوی سالخورده‌ی مؤمن دنیادیده باشد. تا می‌گوییم مشاور، ذهن سراغ انسان‌های خاص نرود؛ البتّه حتماً در بین آنها هم نمونه‌هایی هستند که می‌توانند کمک بکنند، منتها باید بررسی بشود.

عزیزانی که در رشته‌ی مشاوره و روانشناسی و امثال اینها مطالعه کرده‌ و متخصّص شده‌اند، باید عنایت داشته باشند که مطالبی که در دانشگاه می‌خوانند، از آن ‌طرف آمده است؛ یعنی این دانش، دانش بومی نیست. مال ما نیست، مال جای دیگر است. با واقعیت‌های جامعه‌ی ما فاصله دارد؛ هم در مسأله‌شناسی و هم در پیدا کردن پاسخ‌ها. لذا من توقّع دارم که عزیزان ما که در این رشته‌ها مطالعه می‌کنند، هم‌زمان مطالعات گسترده‌ای در ارتباط با معارف الهی، علوم اسلامی و دیدگاه‌های دینی ناب در حوزه‌ی تربیت و زندگی و مشاوره داشته باشند. لذا مشاور باید حتماً مؤمن باشد و شخصیّت ایمانی و تعهد داشته باشد؛ البتّه خبرگی هم می‌تواند بسیار راهگشا باشد.

ریشه‌ خیلی از مشکلاتی که الان زندگی‌ها را منجر به فروپاشی کرده، چه فروپاشی داخلی که اسمش را طلاق عاطفی می‌گذاریم، چه فروپاشی بیرونی که همین طلاق مشهور است و درصدش هم زیاد است، به همین جایی برمی‌گردد که عرض کردیم. این مباحثی که مطرح شد به دلیل این مناسبت و پیامک‌های فراوان و سؤالاتی که مطرح شده بود که بعدها نیز در شرح رسالة الحقوق به مناسبت به این مباحث خواهیم پرداخت.

 

*آسمان بار امانت نتوانست کشید

در ادامه‌ی بحث شرح رسالة الحقوق امام سجاد(علیه الصلاة و السلام) باید بگوییم که ما باید باور کنیم که امانت هستیم. این باور و کشف‌ بسیار مهم است. اینکه مالک نیستیم و خدای کریم، محسن، مهربان و حکیم، با دست لطف‌ و کرمش ما را به خودمان هدیه کرده و امانت داده و فرصتی را برای ما به‌ عنوان آزمایش قرار داده تا مشخص شود که ما امین می‌مانیم یا خائن. همه‌ی وجود ما هم امانت است: نفْس، عقل، اندیشه‌، قلب، عواطف، احساسات، حواس، اعضا، جوارح و بدن. به این فهرست اضافه بفرمایید: تمام رابطه‌ها و نسبت‌هایمان را. فرزندان ما امانتی هستند از جانب خدای متعال، همسر ما امانت است، دوستان ما امانت هستند. همسایه‌ها و رابطه‌ی همسایگی امانت است، رابطه‌ی معلّم و شاگرد و... . اموال ما پیش ما امانت هستند، توانایی‌ها، مهارت‌های ما امانت هستند. همه‌ی اینها امانت است.

این نگاه در یک آیه‌ی قرآن کریم جمع‌بندی شده است؛ البتّه این آیه ناظر به معانی تودرتو و فوق‌العاده جذّابی است. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛(5) ما امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و[لى‏] انسان آن را برداشت...».

 

*رتبه‌بندی انسان‌ها بر اساس امانت‌داری‌شان

این امانت، معانی و جلوه‌های گوناگونی دارد؛ از جمله فطرت، قلب، ذات، روح الهی. همه‌ی اینها به‌ازای ولایت الهی امانت است. بر اساس نوع مواجهه‌ی ما با امانت‌ها، از امین تا خائن درجه‌بندی می‌شویم.

امانت‌داری به یک اندازه نیست. از یک حداقلی شروع می‌شود تا یک اوجی، اوجش انسان کامل است که می‌گوییم امین الله، ولیّ خدا، امین مطلق پروردگار متعال. خیانت هم همین‌طور است. از معصیت‌های اوّلیه‌ و خروج از قواعد طاعت و رعایت نکردن خواست مالک حقیقی آغاز می‌شود تا سقوط نهایی. لذا انسان‌ها نیز در یک رتبه و درجه قرار نمی‌گیرند.

پیام این بحث ما این است که امین باش همان گونه که خدای متعال به تو اعتماد کرده است و این ترجمه‌ی این آیه است: «أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ؛(6) همچنان كه خدا به تو نيكى كرده، نيكى كن». خب، پاسخ اعتماد پروردگار متعال این است که امانت‌دار باشیم. بستر این امانت‌داری را معرفت، خودشناسی، خداشناسی و شناخت رابطه‌ها و نسبت‌ها و نگاه عمیق، همه‌جانبه و آینده‌نگرانه، فراهم می‌آورد. عاملی که برای افتادن به دام خیانت مقدّمه‌چینی می‌کند، عبارت است از جهالت که همان عدم شناخت است. در ادامه‌ی آن ضلالت، یعنی گرفتار خواهش‌ها شدن و افتادن در جاذبه‌ها است که محصول سطحی‌نگری، ظاهربینی و اکنون‌زدگی و آخوربینی(نقطه مقابل آخربینی) است.

انتخاب طاعت الهی و بندگی حضرت حق، در حقیقت، همان راه روشن امانت‌داری است. امام سجّاد (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در این عبارت، خیلی زیبا این مفاهیم را جمع‌بندی کرده است: «وَ أَمّا حَقّ نَفْسِكَ عَلَيْكَ فَأَنْ تَسْتَوْفِيَهَا فِي طَاعَةِ اللّهِ». ببین مالک از تو چه خواسته است. این یعنی همان زندگی حکیمانه، خردمندانه، آینده‌نگرانه؛ زندگی‌ای که نگاه عمیق در آن است. قرآن‌کریم می‌فرماید: «وَ مَن يُؤْتَ الحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً؛(7) و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است». این خیرِ کثیر با کوثر هماهنگ است. حکمت، هم‌جهت و هم‌مسیر شدن با حضرت زهرا (سَلامُ الله عَلیها) است. نقطه‌ی کلیدی‌اش این است که قلب انسان در برابر پروردگار متعال و عزیز، خاضع و خاشع باشد. بر این اساس،‌ باید «بندگی» نسبتِ انسان با پروردگار متعال و عزیز بشود. قلب انسان که خاضع شد، چون قلب، امام بدن و امام شخصیّت است، همه‌ی وجود انسان به‌تدریج تحت بندگی حضرت حق قرار می‌گیرد. پس نقطه‌ی کلیدی، قلب انسان است.

 

*نقشه‌‌ی راه

از اینجا به بعد امام (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) شما را به میدان عمل می‌برند. بر اساس سخن حضرت، باید طرّاحی‌ای بکنی برای اینکه حقّ نفْست را پرداخت کنی. نقطه‌ی عزیمت این طراحی‌ها اعضا و جوارح است.

اعضا و جوارحی را که خدای متعال به تو کرامت کرده و واسطه‌ی عمل و اقدام تو در محیط زندگی محسوب می‌شوند، هر کدامش از تو گرفته بشود، فرصت حضور تو در دنیا از آن جهت و اقدام از آن جهت گرفته می‌شود. اعضا و جوارح از این جهت اهمیّت دارند؛ یعنی نفْس شما به‌وسیله‌ی بدن که مجموعه‌ای از این اعضا است، در این دنیا اقدام می‌کند. از این جهت اینها اعضای نفْس شما هستند و جوارح و وسائل و آلات نفْس شما برای حضور، نقش‌آفرینی، پیش رفتن و ان‌شاءالله طاعت الهی و امانت‌داری هستند. چگونه می‌شود طاعت الهی را انجام داد؟ حضرت فرمودند: با ادا کردن حق یک‌به‌یک آنها.

از اینجا به بعد امام (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) نقشه‌ی راه طاعت را در رساله‌ی نورانی خود به ما نشان می‌دهد.

جالب اینکه امام (علیه السّلام) از اعضای بدن شروع می‌کنند. پس از اشاره به نفْس، به اعضا بدن پرداختند و در ادامه وارد نسبت‌ها می‌شوند که گفتیم همه‌اش «امانت» است. سپس سراغ همسر و معلّم و... می‌روند. حتّی مؤذّن و امام جماعت و... که یک فهرست طولانی‌ می‌شود. امام (علیه السّلام) در واقع نقشه‌ی طاعت را ارائه می‌کنند. این نقشه برای کسی است که فهمیده امانت‌دار است. حالا می‌خواهد ببیند که صاحب امانت که خالق، مالک، ولیّ و صاحب‌اختیار است، نظرش چیست تا طبق نظر او عمل کند. درست نقطه‌ی مقابل این مسئله، نگاه خطرناک استغنا و خودمالک‌پنداری است؛ همان که قرآن درباره‌اش فرمود: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛(8) حقا كه انسان سركشى مى‏كند، همين كه خود را بى‏نياز پندارد».

انسانی که خود را مستغنی دانست، طغیان می‌کند و دیگر حواسش نیست که«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ...» چه کسی این امانت را به او داده و چه کسی صاحب او است. وقتی انسان خودش را مستغنی و مالک دانست، در همه‌ی عرصه‌ها دخالت‌های بیجا می‌کند؛ یعنی در نگاه به معاشرت و کارش کشیده می‌شود به بی‌حیایی و بی‌عفّتی و خیانت در امانت منتهی می‌شود. قرآن ‌کریم درباره‌ی چشم تعبیری دارد که می‌فرماید: «خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ»؛(9) چشم‏هاى خيانتكار. کسی که خودش را مالک می‌داند، در نسبت‌ها این‌طوری عمل می‌کند. می‌گوید: دست خودم، چشم خودم، پای خودم، حتّی می‌گوید: چهاردیواری اختیاری! اینها اصطلاحاتی است که همه شرک‌آلود است. می‌گوید: بچه‌ی خودم است. اگر بخواهی در سبک تربیت به او تذکّر بدهی، می‌گوید: به شما چه ربطی دارد؟ بچه‌ی خودم است، دلم می‌خواهد پای ماهواره بنشیند یا فلان کار را بکند.

این افراد فراموش کرده‌اند که خودشان هم امانت هستند تا چه رسد به فرزندشان که نزد آنان امانت است و چه امانت بزرگی است از جانب خالق هستی و چه نعمت بزرگی است! یادمان می‌رود و فراموش می‌کنیم؛ لذا در تربیت ولنگار و رها هستیم. یادمان می‌رود که فرزند امانت است و باید آن را به صاحب امانت، به ‌سلامت برگردانیم. در نسبت‌ با همسر، بی‌وفا و بداخلاقی می‌شود. تحکّم می‌کند و فحش و ناسزا می‌دهد. چرا؟ چون این آقا یا خانم خود را مالک می‌داند. هم تو پیش خودت امانتی، هم همسر و فرزندت نزد تو امانت هستند و نسبت همسری هم امانت است. نسبت همسری را باید متناسب با خواست مالک هماهنگ کرد؛ چراکه مالک اجازه داده شما با هم باشید. در نسبت‌های زندگی، عبارت «مال خودم است»، تعبیر بسیار زشتی است. چه کسی گفته مال خودت است؟ این که حرف قارون است. قارون می‌گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ؛(10) من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام». قارون می‌گفت: اینها ثروت من است، هرجور دلم بخواهد زندگی می‌کنم که پایان این طرز تفکر، این شد: «لَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ؛(11) آنگاه [قارون‏] را با خانه‏اش در زمين فرو برديم». این عاقبتِ خودمالک‌پنداری است.

بعضی ثروتمندان چند میلیارد هزینه می‌کنند و ویلای عجیب و غریب می‌سازند، فقط برای اینکه در طول سال چند شب آنجا خوش بگذرانند. این اشخاص خودشان را مالک می‌دانند؛ در حالی ‌که مالک نیستند و این اموال نزدشان امانت بوده است. اگر ثروت را امانت می‌دانستند، اسراف و تبذیر نمی‌کردند. اگر امانت می‌دانستند، در مسابقه‌ی تجمّل نمی‌افتادند. ماشین کذایی، خانه‌ و امکانات آن‌چنانی داشتن، پُز دادن. تو خیال کرده‌ای که مالکی؟! منشأ همه‌ی‌ این رفتارها،‌ استغنا و خودمالک‌پنداری است. اگر خود و اموال خود را امانت می‌دانستند، به‌ قدر کفاف و عفاف برای خود و خانواده‌اش، قناعت می‌کرد. با ثروتی که امانت خدای متعال نزد او است، به زندگی‌ هزاران نفر، یا دست کم ده‌ها نفر رسیدگی می‌کرد و در واقع آنها را وسیله‌ای قرار می‌داد که این ثروت بربادرفتنیِ را به باقیات صالحات ماندگار جاودانی تبدیل کند که تا ابد از آن بهره‌مند شود. امّا وقتی که خرج اسراف و تبذیر شد، قرآن‌کریم می‌گوید همه‌ی موجودی‌هایش برایش آتش می‌شود.(12) می‌گوید اینجا حوزه‌ی ریاست من است، من رئیس هستم، من این‌طوری تشخیص می‌دهم. من استاندار اینجا هستم، من وزیر فلان هستم، من... .عجب! امیرالمؤمنین (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) وقتی که به مالک حُکم استانداری داد، در آن متن جاودان فرمودند که مالک، ریاستی که به تو داده شده، طعمه نیست، این امانت است. حضرت عیناً کلمه‌ی «امانت» را به ‌کار بردند و  مسئولیّت را امانت‌ دانستند.

پس مالک خودت و هر چه که داری، از عقل و فکر و قلب و استعداد و اعضاء و جوارح و همه‌ی آنچه که در تو و در نسبت با تو قرار می‌گیرند، دیگری است. یا خودش امانت نزد شما است یا نسبتش؛ مثل نسبت همسری. با این نگاه، باید همیشه‌ به این فکر باشی که من زندگی‌ام را باید تحت اراده و خواست و رضایت مالکش برنامه‌ریزی کنم.

امام (علیه السّلام) می‌فرمایند که از خودت شروع کن. وقتی خواستی از خودت شروع کنی، از زبانت شروع کن. این هم نکته‌ی عجیبی است. «فَتُؤَدّيَ إِلَى لِسَانِكَ حَقّهُ» حضرت حق اعضای بدن را گوشزد می‌کنند: به زبانت حقّش را بده، به گوشَت حقّش را بده، «وَ إِلَى سَمْعِكَ حَقّهُ وَ إِلَى بَصَرِكَ حَقّهُ و ...»، به چشم‌، دست، پا و شکمت، حقّشان را بده. «إِلَى بَطْنِكَ حَقّهُ، وَ إِلَى فَرْجِكَ حَقّهُ»، باید حقّ غریزه‌ی جنسی هم را بدهی. از این به بعد امام سجّاد (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) برای هر کدام از اعضا، نقشه‌ی عمل هماهنگ با رضای خالق را در اختیار شما می‌گذارند. بعد از این فهرست، حضرت می‌فرمایند: «وَ أَمّا حَقُّ لِسَانِک»، از زبان شروع می‌کنند.

 

*ادای امانت‌ الهی

تک‌تک این حقوق،‌ مجموعه‌ی «رسالَةُ الْحُقوق» را تشکیل می‌دهد که از این منظر، «رسالَةُ الْحُدود» است که حدّ و مرزهای بندگی و سبک زندگی الهی و خدایی و ولایی را به ما معرّفی می‌کند که ما چگونه زندگی کنیم که مورد رضای مالک و خالق ما باشد. باید باورمان بشود که مالک نیستیم، فقیر هستیم، بنده هستیم، امین هستیم، امانت‌دار هستیم، مدّت حضورمان هم خیلی کوتاه است. لذا باید در این مدّت با استفاده‌ از این نقشه‌ی عمل که خدای متعال به ‌وسیله‌ی پیامبر اعظم فرستاده یعنی همان قرآن‌ کریم و به‌وسیله‌ی اولیاء آن را تشریح کرده و امام سجّاد (علیه السّلام) نسخه‌سازی کرده، راه را بیابیم و سپری کنیم.

این نسخه عین آن چیزی است که خودشان هم عمل می‌کردند. بنده و امثال بنده فقط حالت گفتار داریم. ما در واقع مثل یک نوار ضبط اینها را ارائه می‌کنیم؛ ولی اولیاء کامل کسانی هستند که اینها را عمل کردند و در زندگی آنها می‌شود الگویش را پیدا کرد. حالت اولیای کامل، حالت بندگی است. در حالت بندگی است که صفا به اوج می‌رسد، وفا در قلّه قرار می‌گیرد، نورانیّت در اوج قرار می‌گیرد، مهربانی و هوای همدیگر را داشتن در اوج قرار می‌گیرد.

ما باید نقشه‌ی به اصطلاح مواجهه‌ی خودمان را با زبان و امانت‌داری این امانت بزرگ الهی از امام سجّاد (علیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) دریافت کنیم و این نشان می‌دهد که زبان اولویّت ویژه‌ای دارد.

این ایّام، ایّام عملیّات کربلای۵  است. کسانی که به قلّه‌ها رسیدند از مسیر رعایت رسیدند، و چیزی که من خاطرم است و یادم می‌آید، دفترچه‌های محاسبه‌ی نفْس بچه‌ها است. رزمندگان ما در این دفترچه‌ها تمام اقوال و اعمال خود را می‌نوشتند و محاسبه می‌کردند. این، همان رسم امانت‌داری است که ما باید از آنهایی که به مقصد رسیدند و رضوان خدا بر همه‌شان باد، یاد بگیریم.

خدا را قسم می‌دهم به حق امام سجاد علیه السلام دعاهای آن حضرت را در صحیفه‌ی سجادیه در رعایت این حقوق درباره‌ی ما مستجاب کند.



پی‌نوشت:

[1] . احزاب: 21.

[2] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج19، ص310.

[3] . همان، ج14، ص122، ح8.

[4] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص117.

[5] . احزاب: 72.

[6] . قصص: 77.

[7] . بقره: 269.

[8] . علق: 7ـ8.

[9] . غافر: 19.

[10] . قصص: 78.

[11] . همان: 81.

[12] . و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‏كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‏كنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده. توبه: 34.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *