شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا 1392/11/27



شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا
حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری در این برنامه از یاد خدا به بخش های دیگری از حقوق زبان در پیشگاه الهی از نگاه رساله‌ی حقوق امام سجاد علیه السلام پرداختند.


در جلسات قبل، از رساله‌ی حقوق امام سجّاد (علیه السلام) پنج اصل را راجع به حق زبان استخراج کردیم که عبارت بودند از: حفظ و مراقبت زبان از آسیب‌ها، عادت دادن زبان به خوبی‌ها (اصل سودمندی و نیک‌گفتاری)، ادب، سکوت و کم‌گویی. اصل نخست را تبیین کردیم و درباره‌ی اصل دوم توضیحاتی دادیم.

دومین حق، عادت دادن زبان به گفتن سخن نیک و سودمند بود. اصل سودمندی و سودرسانی از طریق زبان، اصل بسیار مهم و جدّی‌ای شمرده می‌شود. در جلسه‌ی گذشته مقداری این مسئله را توضیح دادم و بعضی از مصادیق خیررسانی به‌وسیله‌ی زبان را بیان کردم. با خیررسانی به‌وسیله‌ی زبان، بهشت آسان به دست می‌آید. در واقع برای دستیابی به بهشت و رضای الهی، هیچ روشی آسان‌تر و نزدیک‌تر از سخن نیک و خیر سراغ نداریم.

از سوی دیگر، زبان به آسانی انسان را به قعر جهنّم می‌برد. این ویژگیِ زبان است. انسان باید بتواند خودش را به خیر عادت دهد و تلاش کند از این سرمایه‌ی بسیار بزرگ و ارجمند که خدای متعال و مهربان در اختیارش گذاشته، استفاده کند؛ زیرا ما به واژه‌واژه‌هایی که می‌توان به‌وسیله‌ی آن خیر رساند، نیازمند هستیم. یعنی همیشه یادمان باشد که ما آینده‌ی نزدیکی در پیش داریم که در آن آینده‌ی نزدیک، این امکانات دیگر دست ما نیست. امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در نهج‌البلاغه یادآوری کرده و فرمودند: اکنون که اعضاء و جوارح تو سالم و در اختیار تو و رام تو است، آنها را به‌کار بگیر و با استفاده از آنها آخرت و دنیای خود را آباد کن.

 

* مؤمن همانند زنبور عسل!

زبان یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی است که با آن می‌توانیم میلیون‌ها و میلیاردها نعمت را از طریق خیررسانی به بندگان خدا، به خود رسانده و آنها را جاودانه کنیم. در روایتی نورانی پیامبر اکرم (صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) فرمودند: انسان مؤمن مثل زنبور عسل است: «اَلْمؤمِنُ کَالنَّحْلَ تَأکُلُ طَیِّباً وَ تَضَعُ طَیِّباً»؛ یعنی بهترین‌ها را انتخاب می‌کند و می‌خورد. در بهار یا اوایل تابستان زنبورها می‌چرخند، بهترین گل‌ها و گیاه‌ها را انتخاب می‌کنند، بعد می‌نشینند روی آن ذات گل و با آرامش آنجا قرار می‌گیرند و بهترین‌ها را از آنجا دریافت می‌کنند. در ادامه‌ی این روایت نورانی هم حضرت می‌فرمایند: با اینکه گل خیلی لطیف است، زنبورها شاخه‌ای را نمی‌شکنند و گلبرگی را آسیب نمی‌زنند. متن روایت این است: «وَقَعَتْ وَ لَمْ تُكْسَرْ وَلَمْ تَفْسُدْ»؛ بنابراین بهترین را انتخاب می‌کنند بدون اینکه آسیب بزنند. در واقع برداشت شایسته‌ای دارند و در وجودشان هم بِهسازی و شهدآفرینی می‌کنند؛ یعنی همان را که دریافت می‌کنند، اوج داده و ترکیب می‌کنند و به جایگاه مناسبی می‌رسانند، بعد به‌صورت عسل تقدیم می‌کنند.

پیامبر عزیزمان مؤمن را به زنبور تشبیه می‌کنند؛ یعنی بهترین‌ها را دریافت می‌کند؛ زیرا مجالستش با بهترین‌ها است، با معارف و کتاب و قرآن و ذکر الهی و انسان‌های صالح و حکما است. بنابراین دریافت‌های پاکیزه‌ای دارد و از طرفی در وجود او هم قلب پاکیزه و مؤمنی است که این دریافت‌های نیک و شایسته را پخته می‌کند و در وجود او به ‌صورت شهد و برکت صادر می‌شود. این صادرات از ناحیه چشم و دست و به‌ویژه زبان او است. از زبان مؤمن همیشه شهد سخن خیر می‌چکد و در تعبیرهای عارفانه و شبه‌عارفانه‌ای که در کلمات اهل معرفت و به قاعده شعر است، همواره راجع‌به لب و دندان و دهان محبوب صحبت می‌شود. مخصوصاً کسانی که حکیمند و این سخنان را گفته‌اند. این‌همه سخن که در باب لب و زبان و امثال اینها گفته شده، در واقع به اعتبار آن شِکری است که از آنجا می‌طراود و عسلی است که از این لب‌ها جاری می‌شود و دل‌ها و ذهن‌ها را شیرین می‌کند.

 

* مؤمن سراسر خیر و برکت است

وجود مؤمن خیر است و انسان از مؤمن آسیب نمی‌بیند و در امان است. اصلاً یکی از معانی کلمه‌ی مؤمن همین است؛ یعنی به شما اطمینان می‌دهد که شما از ناحیه‌ی من آسیبی نمی‌بینید. از زبان و چشم من در حضور و غیابتان در امان هستید. این اصل حفاظت درباره‌ی زبان است؛ زیرا مؤمن زبانش را از آفت‌ها حفظ می‌کند و بنابراین کسی نگران این نیست که در حضور و غیاب او تحقیر و بی‌آبرو شود. آیا مؤمن به این اندازه اکتفا می‌کند؟ نه، مؤمن حقّ دوم را هم رعایت می‌کند، «وَ تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ»؛ یعنی زبانش را به خیر و سودرسانی عادت می‌دهد. انسان توقّع دارد هر وقت با انسان مؤمنی مواجه شود، از شهد کلام او بهره‌مند شود؛ این همان خیر است. مؤمن با سخنش به دانش ما اضافه کرده، ما را از خواب غفلت بیدار می‌کند. دل ما را روشن و امیدوار کرده، و ایمان ما را محکم می‌کند و ما را به یاد آخرت می‌اندازد. با سخنش وجود ما را سرشار از عاطفه و محبّت کرده، و خلاصه ما از وجود او بهره‌مند می‌شویم.

ممکن است شخصی در خانواده ما اهل نماز جماعت و روضه و امثال این عبادات باشد، امّا ما از زبانش آرامش نداشته باشیم. روایتی از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) است که در حضور حضرت از بانویی خیلی تعریف شد. گفتند: این خانم، مؤمن، متدیّن، اهل ذکر، نماز، تلاوت و روزه‌ است؛ اما با زبانش دیگران را رنج می‌دهد. حضرت فرمودند: عجب! به او خبر بدهید «لا خَیرَ فیها»؛ یعنی در این خانم هیچ خیری نیست. «اِنَّها مِن اَهْلِ النّار»، ایشان در قعر جهنّم هستند. پس نخستین نشان مؤمن این است که اول: دیگران از زبان او در امان‌اند و دوم: از زبان او بهره‌مند می‌شوند.

خداوند در قرآن‌کریم می‌فرماید: «فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ؛[1] پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد». بنابراین انسان از مجموعه‌ی خیراتی که به ‌وسیله‌ی زبان می‌تواند به دیگران برساند، برای خود ذخیره‌ی ابدی و جاودانی تأمین می‌کند. در این زمینه سبقت بگیرید: چه در مقام دعا و توبه و تلاوت و نماز و شکر و ذکر که همه‌ی اینها زبانی است و چه در مقام توزیع دانش، بصیرت، حکمت، امر به معروف، نهی از منکر، نشر و توزیع یاد حضرت حقّ و یاد اولیاء خدا در بین مردم.

 

* مصادیق خیررسانی به‌وسیله‌ی زبان

از مصادیق توزیع یاد حضرت حقّ، سلام است. سلام نام خدای متعال است. توزیع‌کننده‌ی آشتی و محبّت و پیوند‌دهنده‌ی دل‌ها و روان‌ها و جان‌ها است. پیامبر عزیز ما حتّی از سلام کردن به بچّه‌ها هم دریغ نمی‌کرد. امام صادق (علیه السّلام) از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: «خمس لست بتاركهن حتي الممات ... و تسليمي علي الصبيان لتكون سنة من بعدي؛[2] پنج چيز است كه تا لحظه مرگ آنها را ترك نمي‌كنم... [يكي از آنها] سلام گفتن به كودكان است تا بعد از من به صورت سنت بماند».

سلام انرژی‌بخش است. صلح و دوستی می‌آورد.

از فواید دیگر زبان کارگشایی و شفاعت است.

مورد دیگر که به‌وسیله‌ی زبان صورت می‌گیرد، اصلاح ذات‌البین است. گاهی با بیان و سخن‌ بین دو نفر را آشتی می‌دهیم. گاهی ممکن است این دو نفر زن و شوهر باشند و زبان این هنر را دارد که بتواند بین آنها را آشتی دهد. در روایت داریم که اگر شما موفّق شدید بین دو نفر را اصلاح بکنید که بخش عمده‌ای از آن زبانی اتّفاق می‌افتد، از اینکه یک‌ سال به نماز و روزه مشغول باشید؛ یعنی تمام روزهایش را روزه باشید و همه‌ی شب‌هایش را در مقام نماز و تهجّد باشید، برای شما بهتر است: «إصلاح ذات البین أفضل من عامة الصلاة و الصیام؛[3] اصلاح ذات البين از يک سال نماز و روزه برتر است».

دادن آرامش به دیگران، مشورت‌های خوب و دقیق به دیگران دادن، خصوصاً ترویج صفا و صمیمیّت و محبّت، همه از مصادیق خیر در زبان است. در روایات است که اگر کسی را دوست دارید به او اعلام کنید. درباره‌ی مناسبات زن و شوهر بیان زیبایی از پیامبر عزیزمان است که فرمودند: «اگر مرد به زن خود بگوید "تو را دوست دارم" هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی شود و همواره در خاطر او باقی می ماند».[4]

 

* روش‌های عادت کردن به کار خیر

برای اینکه به انجام کار خیر با زبان عادت کنید، همه‌ی مواردی را که ذکر شد، در دستور کارتان بگذارید. به قول علمای اهل سلوک:«مشارطه کنید». شب با خودتان قرار بگذارید و صبح آنها را به خود یادآوری کنید و عازم محیط کار و زندگی شوید. در مناسبات اجتماعی که برایتان پیش می‌آید، اینها را تمرین کنید. بهترین محلّ تمرین، در خانه و بین عزیزان است. اخیراً ارتباطات کلامی در خانواده خیلی کاهش پیدا کرده و به حداقل خود رسیده است. یکی از دلایلش وجود مزاحم‌هایی هم‌چون کامپیوتر و اینترنت و تلویزیون است که اخیراً در بعضی از خانواده‌ها به کانال‌های خودمان اکتفا نمی‌شود و از ماهواره استفاده می‌کنند که بیان خطراتش به مجال دیگری نیاز دارد. ساعات حضور در خانواده مخصوصاً در کلان‌شهرها به‌ دلیل اشتغالات و ترافیک کم شده است. بنابراین ارتباطات کلامی به حداقل کاهش پیدا می‌کند و توزیع محبّت و باخبر شدن از هم و تبادل عاطفه کم می‌شود. یک خلأ عاطفی هم در خانواده و محیط‌های همسایگی داریم که این فقر عاطفی، بنیان‌های زندگی سعادتمندانه را می‌سوزاند و متلاشی می‌کند. این هشدار بزرگی است. مصداق این مسائل، آیه‌ی کریمه «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ» است که ناظر به ارتباطات کلامی و سخنان ما است که خداوند متعال فرمود: همه‌ی اینها ثبت می‌شود و بالاخره به انسان و زندگی انسان برمی‌گردد.

برای مثال صدای اذان روح انسان را پرواز می‌دهد؛ ولی چه بسا افرادی نغمه‌هایی تولید می‌کنند که از آن، غفلت، نفرت، بی‌خبری و سقوط تولید می‌شود و عوارض و نکبتش به خودشان اگرچه مرده باشند، می‌رسد. آقای مؤذّن‌زاده بین ما نیست، امّا هر بار که این اذان پخش شود، دائماً خیرش به ایشان می‌رسد و کسانی که ترانه بدی یا شعر نامناسبی گفتند، عوارضش تا هر سالی که خوانده و شنیده شود، به آنها می‌رسد و چیزی در عالم هستی گم نمی‌شود؛ حتی اگر به اندازه‌ی ذره باشد.

 

* رعایت حُسن در کلام

اصل سوم عبارت است از «حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ». ادب، یعنی ظریف‌کاری و زیباسازی در کار و کسی را مؤدّب می‌گوییم که غیر از اینکه در کارهایش اصولی را رعایت می‌کند، در عین حال اهل ظریف‌کاری است. مثلاً در طرز راه‌ رفتنش وقار، متانت، طمأنینه و تواضع وجود دارد. این می‌شود ادب. یکی از کاربردهای آن، ادب در سخن است. ممکن است این سؤال مطرح شود که قبلاً گفتیم: «إِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا»، یعنی زشت‌گو نباشد و زبانش را گرامی‌تر از این بداند که به کلمه‌ی زشتی گشاده بشود. در بخش دوم هم از «تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ»، سخن به میان آوردیم؛ یعنی زبانش را به سودرسانی و خیرگویی عادت بدهد. حال اصل سوم چه نکته‌ای را بیان می‌کند؟ «حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ»؛ یعنی واداشتن زبان به ادب. از اینجا با ملاحظه‌ی آن دو نکته‌ی قبلی معلوم می‌شود که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) حقّ دیگری را مطرح می‌کنند و آن زیباگویی است. به عبارت دیگر، یعنی رعایت حُسن در کلام.

این حُسن، به ظاهرِ سخن مربوط می‌شود. آرایه‌های کلامی، بِه‌گزینی واژه‌ها، استفاده از واژه‌های زیبا و جذّاب و انرژی‌بخش و مثبت، از جمله‌ی آنها است. سپس نوبت به ترکیب واژه‌ها می‌رسد. فعل و فاعل و حرف، کنار یکدیگر قرار گرفته و جمله ساخته می‌شود. ادب در کلام، یعنی در ترکیب هم باید زیبایی را رعایت کرد. نکته سوم، صحبت را به جا گفتن است. اهل ادبیات به مجموعه‌ی اینها اصطلاحاً فصاحت و بلاغت می‌گویند؛ یعنی هم سخنش فصیح و به‌جا است، هم بلیغ و رسا است. اینها تصویری مینیاتوری و زیبا خلق می‌کند که از تماشای آن انسان لذت می برد. حال اگر به این چند نکته‌ای که گفتیم طنین نرم و چهره‌ی گشاده هم اضافه شود، یعنی همان‌طور که درباره‌ی پیامبر عزیزمان(صلی الله علیه و آله و سلم) این سنّت نقل شده که سخنان حضرت آمیخته با تبسم و لبخند بود.

ترکیب همه اینها می‌شود اوج آن ادبی که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) درباره‌اش صحبت می‌کنند. خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً»،[5] با مردم خوب صحبت کنید. «قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً» هم شامل آن رعایت‌های قبلی است که در دو حقّ قبلی گفتیم و هم شامل این حقّ سوم می‌شود؛ یعنی رعایت ادب در کلام و سخن. خداوند در آیه‌ی۵۳ سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء می‌فرماید: «وَ قُلْ لِعبادِی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ». خدای متعال به پیامبر عزیزش پیام فرستاده که: «وَ قُل لِعِبادی» ـ خود این کلمه آمیخته‌ با محبّت و صمیمیّت است ـ به بندگان من بگو: «یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ»، از بین صحبت‌ها بهترین را انتخاب کنند و بگویند.

غیر از تعبیر حُسْن که به این حقّ سوم هم برمی‌گردد، در قرآن‌کریم تعابیر دیگری هم داریم، اگرچه به حقّ قبلی هم برمی‌گردد. خداوند متعال فرمود: «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى»؛[6] یعنی اگر انسان سخن شایسته‌ای بگوید و از تقصیر و اشتباهات دیگران بگذرد، خیلی بهتر است تا صدقه‌ای بدهد و منّت بگذارد. بعضی‌ها صدقه می‌دهند، امّا آبروی طرف را هم می‌برند و حیثیّتش را هم بر باد می‌دهند. سخن معروف، یعنی سخن شناخته‌شده و قابل فهم. بعضی‌ها چندپهلو حرف می‌زنند، سخنانشان فصیح و بلیغ نیست و تولید ابهام و ناراحتی می‌کند. البتّه خدای متعال ‌در جای دیگر به خانم‌ها هم می‌فرماید: «قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»،[7] سخنان شما در مواجه‌ با نامحرم باید معروف و آمیخته‌ی با حیا باشد. سخن پسندیده‌ در پیشگاه پروردگار متعال سخنی است که مؤدبانه و در کمال حیا و وقار ادا ‌شود. نگاه و صحبت یک بانوی مسلمان آمیخته‌ی با حیا است.

درباره‌ی پدر و مادر قرآن‌کریم از تعبیر زیبای دیگری هم استفاده کرده است: «وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛[8] و با آنها سخنى شايسته بگوى و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر»؛ یعنی سخنان شما باید در اوج تواضع و فروتنی و تجلیل و تکریم پدر و مادر باشد. باید ادب در کلام با پدر و مادر رعایت شود تا وقتی فرزندشان صحبت می‌کند، آنها احساس بزرگی و شخصیّت بکنند.

تعبیر زیبای دیگری هم در قرآن‌کریم است که باز به همین ادب در گفتار برمی‌گردد: «قول لیّن»؛ یعنی سخن نرم. خدای متعال در قرآن‌کریم به پیامبر عزیزمان می‌گوید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ؛[9] پس به [بركتِ‏] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى»، دلیل اینکه که تو با اینها نرم و لطیف برخورد می‌کنی، این است که به رحمت خداوند متصل هستی و از سوی خدای متعال امداد می‌شوی. «وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ»[10] و اگر سخنان درشت داشتی و قلبت سخت بود، هیچ‌کس به گرد تو جمع نمی‌شد. بعد از قرن‌ها شخصیّت پیامبر عزیز ما میلیاردها نفر را دور خودش جمع می‌کند و همه مست و واله و شیدای شخصیّت پیامبر عزیز ما هستند.

 

* یک استثنا

ممکن است سؤالی مطرح بشود که جاهایی لازم است انسان درشت صحبت کند، در آن مواقع چه باید کرد؟ موارد ذکرشده مربوط به گفتگو در شرایط عادی است؛ ولی در مواردی تربیت اقتضا می‌کند که درشت و با صدای بلند و آمیخته‌ با اخم صحبت بشود. مثلاً انسان در برابر معصیتی قرار می‌گیرد و آنجا نمی‌تواند خیلی لطیف و شیرین و آمیخته با لبخند صحبت کند. نهی‌ باید رفیقانه باشد؛ منتها جدّی و محکم باشد تا جنبه‌ی بازدارندگی داشته باشد.

پس اصل سوم حقّ ادب بود. از عبارت «حمله علی الادب» برنامه‌ریزی، تمرین، پیگیری و عادت کردن به سخنان شایسته و خوب فهمیده می‌شود. داشتن همنشین‌ مؤدّب، در رسیدن به این مهم کمک می‌کنند. چون این ادب منتقل می‌شود.

 

* تمرینی دیگر برای نگه داشتن زبان

یک تمرین دیگر برای نگه داشتن زبان این است که از کنار چیزی که گفته شده و نباید گفته می‌شد، نگذریم. یعنی اینها را برای خودمان بنویسیم و بعد ببینیم در چه شرایطی ما به آن نقطه می‌رسیم. مثلاً گاهی دلیلش عصبانیّت است. انسان باید اینجا مراقب باشد و لغزش‌گاه‌های سخن را برای خودش شناسایی کند. سپس محاسبه کرده و برای خودش مجازات تعیین کند. باید نفْس را ادب کرد و برای اینکه مهار شود سخت‌گیری کرد.

پیامبر عزیزمان فرمودند: «إِنَّ فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرَى ظُاهِرُهَا مِنْ باطِنُهَا وَ باطِنُهَا مِنْ ظُاهِرُهَا»، در بهشت اتاق‌هایی است که از بیرون داخل آن دیده می‌شود و از داخل هم بیرونش دیده می‌شود؛ مثل یک حباب بلورین. این غرفه‌ها برای چه کسانی است؟ حضرت فرمودند: «یَسکُنُها مِن اُمَّتی»، در این اقامتگاه‌ها از امّت من کسانی ساکن می‌شوند که این ویژگی‌ها را داشته باشند: «مَنْ أَطَابَ الكَلامَ»، کسی که خوش‌سخن است و با زبانش خیر می‌رساند؛ «وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ»، کسی که سفره‌داری می‌کند؛ «وَأَفشَ السَّلامَ»، کسی که سِلم و دوستی و محبّت را توزیع می‌کند؛ «وَ صَلَى للهِ بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيَامٌ»،[11] کسی که شب‌هنگام که مردم خواب هستند، برای نماز بیدار می‌شود.

در روایت زیبای دیگری امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) فرمودند: «أَحسَنُ الكَلام ما زانَهُ حُسْنُ النِّظام و فَهِمَهُ الخاصُّ و العامُّ»،[12] زیباترین سخن آن سخنی است که از نظم مناسبی برخوردار باشد. گاهی انسان از اینجا و آنجا، آشفته و پراکنده صحبت می‌کند که هم خود آشفته می‌شود و هم شنونده را بهم می‌ریزد. زیباترین سخن آن است که به نظم نیکو آراسته باشد؛ یعنی جمله‌ها، مطالب، محتوا از چینش مناسبی برخوردار باشند که نتیجه‌ این سخن این است که همه آن را می‌فهمند. هم خواص بهره‌مند می‌شوند و لذّت می‌برند، هم عموم.

 

* راه‌های درمان بددهنی

بعضی وقت‌ها انسان احساس می‌کند که خصلت و عادت بددهنی پیدا کرده است. به این افراد توصیه می‌شود که در درجه‌ی اوّل سکوت را تمرین کنند.

دوم اینکه در سکوت صحبت‌هایشان را انتخاب کنند؛ زیرا سکوت این فرصت را به ما می‌دهد که انتخاب کنیم.

سوم، خودشان را مجازات کنند تا این خصلت ادامه پیدا نکند و به عادت تبدیل نشود. حالا انسان باید ببیند با چه چیزی مجازات می‌شود؛ مثلاً روزه بگیرد یا نذر کند که حتماً واجب شود. گاهی اوقات جریمه‌ی مالی برای ترک بددهنی مفید است. یا اینکه اگر بد گفت، حتماً و حتماً عذرخواهی کند؛ زیرا عذرخواهی کردن سخت است و یک نوع ریاضت محسوب می‌شود.

پس به این ترتیب مدّتی تمرین کند و از همه‌ی اینها بالاتر یادمان باشد که خدای متعال سمیع است. مخصوصاً در خانواده - به خدا پناه می‌بریم - اگر پدر یا مادر گرفتار این بیماری باشد؛ زیرا این بیماری ابتدا در خانواده و سپس در جامعه منتشر می‌شود.

 در ارتباطات داخلی خانواده، ضمن اینکه باید این اشتباه را یادآوری کرد، باید حتماً مراقب باشیم با بدی جواب ندهیم؛ زیرا خداوند متعال فرموده: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛[13] و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏گذرند» و در جای دیگر می‌فرماید: «إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً؛[14] چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مى‏دهند».



پی‌نوشت:

[1] . بقره: 148.

[2] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج5، ص126.

[3] . محدث قمي، سفينة البحار، ماده صلح.

[4] . حر عاملی، وسایل الشیعه، ص 10، ج14.

[5] . بقره: 83.

[6] . همان: 263.

[7] . احزاب: 32.

[8] . اسرا: 23ـ24.

[9] . آل عمران: 159.

[10] . همان.

[11] . محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، كتاب العدل والمعاد، باب الجنّة ونعيمها، ح5.

[12] . آمدی، غررالحكم و دررالكلم ، ح ۳۳۰۴.

[13] . فرقان: 72.

[14]  . همان: 63.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *