سالروز شهادت مولای ما و مولای عالم حجت الله علی الحجج حضرت فاطمهی زهرا، صدیقهی طاهره صلوات الله علیها را محضر فرزند عزیزشان حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و همهی ارادت مندان آن حضرت و جمع عزیز حاضر تسلیت عرض میکنیم. امیدواریم همهی ما از عنایت آن حضرت بهرهمند باشیم.
خدا پاکان را دوست دارد
به عنوان عرض ارادت به ساحت قدس آن بزرگوار بحثی از قرآن کریم خدمت عزیزان تقدیم میشود که با موضوع جلسهی ما هم کاملاً هماهنگ است. در بحث دعای هشتم صحیفهی مبارکه، ما در جستجوی پاکی هستیم و این پناه بردن به خدای متعال از افکار و اخلاق نا پسند و از اعمال نا شایست که همهاش در دایرهی معصیت تعریف میشود، یعنی پناه بردن به خدای متعال از ناپاکیها که هر کدامشان حجابی بین ما و حضرت حق است. کلمهی «نعوذ بک» به همین معنا است.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم مقام محبوبیت را برای بندگان برگزیدهی خودش و در قالبهای گوناگونی تعریف میکند. فهرستی است که در جای خودش بسیار جالب و قابل ملاحظه و قابل استفاده است. مقام محبوبیت نزد حضرت حق بالاترین مقامها است. اگر کسی به جایی برسد که خدای متعال، او را به جلوهی رحیمیت که دوستی خاص است، برساند، تعبیر «یحبّ» درباره او استفاده میشود.
از جمله افراد محبوب حضرت حق، پاکان هستند و کسانی که دوستدار پاکیاند و در مسیر پاک شدن هستند و به مقام شامخ طهارت نائل آمدهاند. البته طهارت درجات مختلفی دارد؛ اما در همهی مراتبش، چنین کسانی محبوب حضرت حق هستند.
خدای متعال در آیه «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ؛[1] خدا توبهكاران و پاكىطلبان را دوست دارد» اعلام میدارد که توابین و متطهرین را دوست دارد. توابین و متطهرین یعنی کسانی که با برافروختن آتش ندامت در دل به نحوی که پشیمانی از کژیها شعله بگیرد، تمام قوای خود را به میدان میآورند و برای کنار زدن این حجابها از خدای متعال کمک میگیرند.
گویا متطهرین یک رتبه بالاتر از توابین هستند.
خدای متعال در آیه دیگر به ما خبر میدهد که: « لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ؛[2] مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده، سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى. [و] در آن، مردانىاند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكىاند، دوست مىدارد». مسجدی که از روز نخست و از خشت اول بر اساس تقوا بنا شد، شایستهتر است که در آن اقامه نماز کنی. ویژگی این مسجد چیست که شایسته است شخص اول عالم خلقت در آن اقامه نماز کند؟ ویژگیاش این است که: «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ»؛ در این مسجد کسانی هستند که دوستدار پاکی هستند. نه اینکه نائل به مقام پاکی باشند، بلکه دوستدار و عاشق پاکی و پاک شدن هستند و نیل به مقام طهارت را دوست دارند. چون این عده آنجا جمع هستند، شایسته است که آنجا بروی. ادامهاش خیلی شوقانگیز است: «وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ». این همان «متطهرین» است که دو طاء در هم ادغام شده است و البته در تلاوت قرآن ما حق نداریم از طرف خودمان این گونه اهمالها را داشته باشیم؛ مگر آنکه در تلاوت برگزیده ادغام شده باشد و اینجا ادغام شده است. آنجا فرمود: «متطهرین» و اینجا فرمود: «مُطَّهِّرِينَ» و ما هم همینطور میخوانیم؛ البته ممکن است لطائفی باشد و استفادههای معنایی شود؛ اما من وارد آن بحث نمیشوم.
آنجا گفت خداوند پاکان را دوست دارد و اینجا میگوید خدای متعال دوستداران پاک شدن را دوست دارد. این بحث خیلی دقیق است. کسانی که «يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ» محبوب خدا هستند؛ چون چیزی را دوست دارند که خدا دوست دارد. خدای متعال طهارت را دوست دارد و اگر کسی طهارت را دوست داشته باشد، خدای متعال او را دوست دارد؛ چون این دوستی در واقع به معنای گام نهادن در مسیر طهارت است و دوستی واقعی این است.
دوست داشتن مراتبی دارد. دوستی واقعی آن است که برای وصال محبوب تلاش میکنید و عزم و حرکت و طلب دارید و اقدام میکنید تا به وصالش برسید. این ویژگی یک دوستدار واقعی است.
کلمهی «یُحِبُون» خیلی برای ما تقلیل یافته و دم دستی شده است. در زمان ما میگویند «I love you» و خیلی با موضوع محبت و دوستی برخورد سطحی انجام میشود. محبت به معنای واقعی کلمه این است که محبّ، سرمایهگذاری و حرکت و هجرت میکند تا به وصال برسد.
معنای دقیق «يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ» این است که کسانی که برای نیل به مقام شامخ طهارت و پاکی سرمایهگذاری و برنامهریزی و حرکت و اقدام میکنند تا برسند. چنین کسی چیزی را دوست دارد که محبوب حضرت حق است؛ لذا محبوب حضرت حق میشود.
عصمت مطلق اهلبیت (علیهم السلام)
خدای متعال راهیافتگان به قلهی طهارت جامع و کامل را معرفی میکند و ما باید آنها را بشناسیم؛ چراکه در جریان زندگی ما، کسی که حرف اول را میزند، الگو است. خداوند برخی را بر اساس ارادهی خود به همهی طهارت به معنای مطلق کلمه رسانده است: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً؛[3] خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند». در این آیهی کریمه سخن از اهل بیت به میان آمده که ویژگیشان این است که خدای تبارک و تعالی برای آنها همهی طهارت را خواسته است که به همان عصمت مطلق تعبیر میشود.
«الرجس» به تمام معانی و مراتب آلودگی اشاره دارد که پلیدی باطنی و ظاهری و روحی و فکری را شامل میشود. خدای متعال خواسته که اهل بیت از همهی اینها پاک شوند. «وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً» خدا شما را پاک کرد و به مقام طهارت مطلق نائل شدید.
دستور قرآن به تأسی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
همزاد اولیا، قرآن کریم است. دربارهی قرآن کریم هم گفته شد که قرآن که عِدل و همتای ولیّ کامل است و یکی از ثقلین است. «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛[4] از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمىآيد. وحىاى است از حكيمى ستوده». از هیچ سو باطل در قرآن راه ندارد.
خداوند به ما خبر داد و فرمود در زندگی خود باید به کسی که در قلهی پاکی قرار گرفته و قلهنشین است، تأسی کنید. اگر میخواهید به مقام محبوبیت برسید، باید با آنها انس و ارتباط داشته باشید و از آنها نیرو بگیرید و با آنها هماهنگ باشید و تلاش کنید عمرتان برای نزدیک شدن به آنها خرج شود. این باید برنامهی زندگی شما باشد. دربارهی رسول الله (صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ؛[5] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد».
از جملهی تأسی، همانندسازی است که امری شناختهشده و بین المللی است و فهم عقلایی به ما میگوید که همانندسازی، نزدیکترین راه برای رسیدن به ارزشها است. در علوم تربیتی هم امری تعریف شده است و میگویند: Identification with models.
اصلیترین و اساسیترین ارزش
خداوند به ما دستور داده که تلاش کنیم به اهلبیت نزدیک و با آنها هماهنگ شویم. اما در این اسوهها چه ارزشهایی نهفته است؟
یک ارزش پایه وجود دارد که مبنای همهی ارزشهای دیگر است و آن عبارت از طهارت و پاکی است؛ یعنی از هر عیب و بدی و ناراستی و پلیدی و کژی، در هر مرتبهای از مراتب شخصیت، چه در منطقهی فکر و چه در حیطه عمل، تمیز تمیز تمیز هستند. این میشود مقصد و ما باید به این سمت حرکت کنیم.
پس اگر بخواهیم ارزشی پایه قرار گیرد تا سایر ارزشها در وجود ما بنشیند، آن ارزش، «طهارت» است؛ چراکه اگر طهارت باشد، ارزشهای دیگر به دنبالش میآید و در وجود ما متمکن و مستقر میشود و ریشه میدواند و جوانه میزند و گل میدهد و به بار مینشیند.
اما اگر وجود ما آلوده بود، چیزی از آن به دست نمیآید. قرآن به ما یادآوری میکند که: «الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛[6] و زمین پاک [و آماده]، گیاهش به اذن پروردگارش برمیآید». اگر زمین پاک باشد، آن وقت توقع رویش داشته باشید. اما «وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً؛[7] و آن [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است، [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمیآید». در کویر و بیابانهای لم یزرع، چیزی جز خار به دست نمیآید و توقع رویش گل را ندارید؛ چراکه زمین ناپاک است.
اما اگر زمین پاک شد و شجرهی طیّبه و نهال پاک در بلد طیّب کاشته شود، ریشه میگیرد. قرآن کریم بیان میدارد: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء؛[8] آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟». پس این محصولِ بلد و زمین طیّب است؛ اما اگر این زمین ناپاک شد و حاصلخیز نبود، توقع رویش ندارید و از آن خار و خاشاک هم میآید که اسباب زحمت است. این یک بحث پایه و اساسی است.
خدا، استاد ما آیتالله خوشوقت (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت کند. ایشان در تمام سالهایی که محضرشان شرفیاب بودیم، اگر کسی از ایشان توصیه میخواست، یک جمله میگفت: «گناه نکنید». طرف فکر میکرد آقا میگوید برو 500 بار بگو «سبّوح قدّوس».
کسی به من میگفت میشود یک ذکر سنگین به من بدهید؟ گفتم این سبک و سنگین را از کجا یاد گرفتهاید؟!
وقتی از آقای خوشوقت دستور العمل میخواستند، میفرمودند: گناه نکنید. عین این سیره را در استاد عالیقدر دیگرمان، مرحوم آیت الله بهجت هم مشاهده کردیم که میفرمودند: ذکر عملی، یعنی گناه نکردن.
این به همین مبنا برمیگردد که تا زمین پاک نباشد، نباید توقع خروج حقایق پاکیزه را داشته باشید. در شورهزار بذر از بین میرود، «زمین شوره سنبل برنیارد، درو تخم عمل ضایع مگردان در او تخم و عمل ضایع مگردان». چرا به خود زحمت میدهی؟! بلد طیب میخواهد.
بحث ما در دعای هشتم که این قدر طول کشیده و افزون از چهل مجلس شده، همین است که تا زمین پاک نشود، چیزی از آن در نمیآید و چنانچه در دل من مثلاً حسد باشد، چیزی از آن در نمیآید و این دل نجس است و به عالم پاکیها راه نمییابد. اگر از گوشهای از آن سنبلی بر بیاید، بهزودی از بین میرود. پس اول باید این را درست کرد. به همین دلیل وقتی قرآن کریم میخواهد اولیای کامل را معرفی کند، میگوید: ویژگی آنها «کمال الطهاره» است و پاک هستند و این، بر اثر ارادهی خدا است.
لزوم کسب طهارت و همراهی با پاکان
باید به سمت این ارزش پایهای که طهارت است، حرکت کنید؛ زیرا سایر کمالات حول این حقیقت قرار میگیرد.
اگر میخواهید با اولیای کامل، حشر داشته باشید، راهش این است که همین ارزش پایه را در وجودتان تمرین کنید و هر چه از آن سهم بردید، به همان مقدار به آنها نزدیک میشوید. «پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز». اگر میخواهی آنها را ببینی، اول باید پاک شوی. نصّ قرآنیاش هم این است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ؛[9] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد». اگر میخواهی با صادقین که همین حقایق عرشیه و راهیافته به مقام عنایت مطلقه هستند، حشر داشته باشی، یگانه راهش تقوا است.
دربارهی قرآن کریم این مسئله به ما گوش زد شد و خیال ما را راحت کردند که: «لا یاتیه الباطل»؛ هیچ عیب و رجسی در آن راه ندارد. برای دستیابی به قرآن، چارهای جز طهارت نیست؛ چراکه: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛[10] جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند (دست يابند)». به آفاق قرآن به اندازهی طهارت میشود دست یافت. کسانی که فکر میکنند قرآنشناس هستند، اما فاقد طهارت هستند، گرفتار ظلمات و جهل مرکّب هستند.
ما باید جریان زندگی خود را روی این دو اساس شکل دهیم: اول محبت نسبت به پاکی و دوم تحصیل طهارت.
از آن جهت گفتم محبت که گفتهاند: «اُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَستُ مِنهُم؛ پاکان را دوست دارم، در حالی که از آنان نیستم». البته دوستی واقعی لازم است؛ زیرا از دوستی ادعایی چیزی در نمیآید. در این صورت امید است که به طهارت برسیم.
انسان باید سعی کند سهمش را از طهارت، حفظ و صیانت کند. ما از بخش زیادی از ارجاس و انجاس و پلیدیها، چه در مقام فکر و چه در مقام عمل، پاک هستیم و این سرمایهی بزرگی است. این را باید صیانت کرد و سعی کرد سهم خود را از طهارت، مخصوصاً پاکی از آلودگیهای فکری افزایش دهید؛ چراکه اگر فکر آلوده شد، دل هم آلوده میشود. فکر مادر است و پدر و مادر هر خیری، فکر است و پدر و مادر هر شری نیز فکر است. فکر سرچشمه است و اگر آلوده شود، تمام این دامنه نیز آلوده میشود. سرمنشأ بسیاری از آلودگیهای باطنی فکر است.
من روی این آیه فکر میکردم که «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛[11] در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند». کسانی که به تقوا رسیدند، مسّ شیطان را میفهمند و سریع به خودشان میآیند و نجات پیدا میکنند. در این تأمل من به اینجا رسیدم که مسّ شیطان همین دخالت در فکر است.
علت اهمیت فوقالعاده مواظبت از فکر
این نکته هم قابل توجه است که برای درگیر کردن فکر، نیازی به عوامل بیرونی نداریم و این مسئله، کاملاً درونی است. یکی از ورودیهای شخصیت ما، چشم ما است و رابطه چشم با دل مستقیم است؛ لذا فرمودهاند: «اَلعَینُ جاسُوسُ القَلبِ»،[12] هر چه دیده بیند، دل کند یاد. حواستان به چشمهایتان باشد که آلودگی چشم، مستقیماً دل را خراب میکند. چشم یکی از اعضای بیرونی است که کارش تصویربرداری از بیرون است؛ بنابراین اگر چیزی از بیرون ارائه نشود، کاری از چشم ساخته نیست. گوش هم همین طور است و مستقیم به دل راه دارد و چیزی که شما میشنوید، مستقیم به مرکز شخصیت شما اصابت میکند؛ خصوصاً اگر استماع باشد؛ یعنی شنیدن با اراده باشد؛ در مقابل سمع که سخنی است که به گوشتان میخورد. آنچه را استماع میکنید، مستقیم به دل میرود؛ اما باید صدایی بیرون باشد و به گوش منعکس شود و گوش هم سالم باشد تا به کانون شخصیت ما که دل ما است، برسد.
اما در مورد فکر چطور؟! فکر اصلاً به محیط بیرون وابسته نیست؛ لذا مسّ الشیطان اینجا رخ میدهد. البته در جاهای دیگر هم هست، اما آنجایی که شیطان تماس میگیرد، در اطراف فکر شما است. در اطراف فکر شما خیال و وهم تولید میکند که بزرگان، آن را قوهی واهمه و خیالیه میگویند. اگر کسی را در یک اتاق بگذارند و همهی درها را بر رویش ببندند، نه صدایی به او میرسد و نه چیزی میشنود؛ اما فکرش آزاد است و به همه جا سرک میکشد.
بنابراین باید حواسمان باشد و تمام ورودیهای شخصیت، اعم از جوارحی و جوانحی ـ مخصوصاً قوهی فکر ـ را مدیریت کنیم.
به این نقطه رسیدیم که طهارت، دستور کار انسان سعادتمند است. در روایات دارد که شما نسبت به طهارت ظاهری خیلی اهمیت میدهید و جامعهی بشری هم هر چه پیش میرود، از جهت ظاهری تمیزتر میشود. اما کمی هم به درونتان برسید. این قدر که به فکر هستید تا مرتب باشید و دوش میگیرید و نمیگذارید پلیدی در شما بماند و بهترین عطرها را تهیه میکنید، مقداری هم به تمیزی باطن خود برسید. ظاهر شما برای خَلق است، اما باطن شما برای خالق است. چرا این قدر به چشم مردم اهمیت میدهید تا در چهره یا لباس شما پلیدی نبینند؟ «إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَى) لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ»؛[13] خدا به ظاهر شما نگاه نمیکند. نگاه خالق به باطن شما است. آنجا را تمیز کنید و تمیز نگاه دارید.
وجوب پاک نگه داشتن دل
در روایت داریم: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ».[14] مسجد باید پاک باشد؛ چون «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛[15] و مساجد ويژه خدا است؛ پس هيچ كس را با خدا مخوانيد». اگر جایی مسجد شد، بلافاصله احکام مسجدی بر آن بار میشود؛ چون به حضرت حق اختصاص پیدا میکند و میشود خانهی خدا. اولین شرطش این است که پاک باشد و اگر آلوده شد، بر همهی مؤمنین که آن اطراف هستند، واجب عینی است که فوراً مسجد را پاک کنند. مسجد چنین حکمی دارد؛ چراکه به حضرت حق اختصاص پیدا کرده است.
در سرزمین وجود شما که همهاش از آنِ خدا است، مسئلهی طهارت اهمیت دارد. دل، مسجد مملکت وجود شما است و اولین حکم این حرم، پاکیاش است و اینکه باید مراقب بود که آلوده نشود و اگر هم آلوده شد، فوری آن را پاک کرد. امام علی (علیه السلام) فرمودهاند: «طَهِّرُوا قُلُوبَكُمْ مِنْ دَرَنِ السَّيِّئَاتِ؛[16] درون خود را از ناپاکی گناهان بزدایید». چون اینجا محضر حق است و خدا به اینجا نگاه میکند.
اینقدر برای چشمهای مردم اهمیت قائل هستیم که البته خوب است و شارع هم تأیید میکند و مؤمن باید تمیز باشد، چراکه خدای متعال به نظر خلق اهمیت میدهد، اما چرا به نظر خدا اهمیت نمیدهیم؟ اصل طهارت این است که دل تمیز باشد. دل اگر بخواهد تمیز باشد، باید ورودیها حفاظت شود؛ چه ورودیهای جوارحی و چه جوانحی.
نگاه حرام، حسرت طولانی و محرومیت عجیبی پشت سرش است. «غُضُّوا اَبْصارَكُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ؛[17] چشمهايتان را (از نامحرم) بپوشانيد تا عجايب و شگفتيها را ببينيد». پاک شو تا چشم دل بینا شود.
در صدر اعضای درونی، فکر قرار دارد؛ پس اینجا باید مراقبتهای خاص داشت.
اگر این حال را پیدا کردی، میشوی مصداق «رجال یحبّون ان یتطهروا». اگر به چنین نقطهای رسیدی، محبوب حضرت حق میشوی و انشاءالله به طهارت خواهی رسید؛ یعنی محب طهارت انشاءالله به طهارت خواهد رسید.
نقش محوری حضرت زهرا (سلام الله علیها) در طهارت شیعیان
نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در گروه «یطهّرکم تطهیرا» نقش محوری است؛ زیرا وقتی خواستند اهل بیت را معرفی کنند، گفتند: «هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها». حضرت فاطمه (سلام الله علیها) محور است؛ لذا در فهرست نُهگانهی اسامی ایشان، اسم «طاهره» و «مطهّره» را مشاهده میکنید. پدر و مادر شما به طهارت شناخته شده و این ریشه و تبار و اصل شما است. باید در شما هم نشانههای این طهارت باشد و هر روز هم بیشتر شود.
از حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمک بگیریم تا دعای هشتم که منشور طهارت است، دربارهی ما مستجاب شود. پاک شدن از این عیبها و اشکالات را باید از خدا خواست. بهترین و نزدیکترین راه برای نیل به طهارت باطنی بر اساس آنچه بزرگان و اهل الله گفتهاند، توسل به حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است؛ چراکه نگاه حضرت، نگاه مادرانه است و در نگاه مادرانه عنایتهای خاصی نهفته است.
کمک بخواهیم تا حضرت دست ما را بگیرد و ما را از گناهانی که به آن مبتلا یا در معرض آن هستیم، نجات دهد. آلودگیها خیلی زیاد است و اگر مبتلا باشیم، از حضرت دور میشویم.
باید از خود حضرت کمک بگیریم که اصل و اساس و ریشه و ساقهی درخت طهارت هستند.
[1]. بقره: 222.
[2]. توبه: 108.
[3]. احزاب: 33.
[4]. فصلت: 42.
[5]. احزاب: 21.
[6]. اعراف: 58.
[7]. همان.
[8]. ابراهيم: 24.
[9]. توبه: 119.
[10]. واقعه: 56.
[11]. اعراف: 201.
[12]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج104، ص41.
[13]. شیخ طوسى، امالى، ص536.
[14]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج67، ص25.
[15]. جن: 18.
[16]. آملی، غرر الحکم، حدیث 6017.
[17]. مصباح الشریعه، ص28.