مروری بر مباحث گذشته
بحث ما در گزارش مضامین هشتمین دعای صحیفه مبارکه سجادیه، به آرزوهای طولانی رسید: «وَ نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَنْطَوِيَ عَلَى غِشّ أَحَدٍ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدّ فِي آمَالِنَا». از جمله موانع جدی رسیدن به کمال و از بازدارندههای سالک و سرعتگیرها و نفسگیرها و متوقفکنندهها است؛ بلکه باعث برگشتن انسان میشود و چیز خطرناکی است. باید آن را شناخت تا بر آن غلبه کرد.
از جمله مواردی که انسان باید در بدایت سلوک به درگاه حضرت حق توبه کند و رجوع الی الله داشته باشد، آرزوهای دروغین یا طولانی است که در روایات ما مطرح شده و قرآن کریم آن را مورد توجه قرار داده است؛ مخصوصاً با این مضمون که مراقب باشید آرزوها شما را فریب ندهند.
در دو جلسه گذشته، منشأ آن را تشریح و آرزو را شناسایی کردیم. همچنین نسبت آرزوها با نیازها و هدفها، و تفاوت آرزوهای مفید و پیشبرنده و آرزوهای مضر و بازدارنده را تا حدی بیان کردیم. به بررسی آثار و عوارض آن رسیدیم که در جلسه گذشته، توانستیم یک مورد را توضیح دهیم. به لطف خدای متعال، در این جلسه سایر آثار آرزوهای دروغین یا رجاء مکذوب را تشریح میکنیم. بعد هم با عنایت الهی، روش مدیریت و چارهاندیشی برای این مانع بزرگ را عرض خواهم کرد؛ انشاءالله.
عوارض آرزوهای دراز
بیماری آرزوزدگی، مرض خطرناکی است که با آن مواجه هستیم. در این جلسات یکسری اصطلاحات هم تولید میکنم؛ چراکه در دانش اخلاق جدید به آن نیاز داریم و باید واژهپردازی کرد تا توسعه مفهومی رخ دهد. این مباحث در اصطلاحات علمای اخلاق ما هست، ولی اگر بهروز و متناسب با زبان نو نشود، انتقال فرهنگی، آنگونه که باید، انجام نمیشود و اساساً توسعه دانش، به توسعه زبانش وابسته است.
1. کور شدن عقل
اولین مصیبت این عارضه خطرناک، همان طور که نوبت گذشته عرض کردیم، عبارت از پرده اندازی مقابل چشم عقل است. اگر دید عقل مختل شود، کل خوشبختی ما در معرض خطر و فنا قرار میگیرد و به تعبیر حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)، متلاشی میشود: «مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ؛ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ فِکْرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ؛[1] هر کس سه چیز را بر سه چیز مسلط سازد، گویا هوایش را بر نابودی عقلش کمک کرده؛ هر کس نور فکرش را با درازی آرزویش خاموش گرداند».
چنین ظرفیت عظیمی در انسان از کار میافتد. کار عقل، دیدن افقها و پیش پا و تحلیل مسیر طیشده و دستیابی به نظام محاسباتی است که اگر مختل شود، کل سعادت ما نابود میشود. وقتی آرزوها میداندار شدند، از جمله آثارش، پرده انداختن مقابل چشم عقل است؛ چنانکه فرمودند: «الْأَمَانِی تُعْمِی عُیونَ الْبَصَائِر؛[2] آرزوها دیدگان بصیرت را نابینا میكند»؛ در نتیجه نظام محاسباتی شخص به هم میریزد ؛ یعنی کسی که باید اولویت او، مقاصد الهی و آخرتی باشد، نمیتواند افقها را ببیند و دید او کاهش پیدا میکند؛ دقیقاً مثل مهگرفتگی است که دید را کاهش میدهد و کسی که مثلاً با سرعت 150 کیلومتر در ساعت میرفت، در زمان مهگرفتگی، گاهی نمیتواند ده کیلومتر در ساعت هم برود؛ زیرا دید و افق ندارد. این بلایی است که آرزوهای متراکم بر سر انسان سالک میآورد. عقل او محجوب و هوا غالب میشود و دید را میگیرد. در نتیجهی گرفتن دید، نمیتواند محاسبه کند که الان کجاست و چقدر از مسیر را آمده و چقدر از مسیر، در پیش روی او است. او به همین شرایط نزدیک و مجاور اکتفا میکند و نیازهای واقعی، متأخر میشوند و نیازهای کوتاهمدت، فعال، و نیازهای حقیقی کاملاً در پرده قرار میگیرد و حساب کار از دست انسان خارج میشود. این مطلب اول بود که در جلسه گذشته، اشارهای به آن داشتیم.
2. کوچکنمایی آخرت و بزرگنمایی دنیا
آثار آرزوها، به هم پیوسته است؛ منتها برای اینکه ما خوب باخبر شویم و توجه ما جلب شود، در روایات ما تفصیل داده میشود و تفکیک میشود تا درک ما راجعبه این موضوعات بهروز شود.
مطلب دوم اینکه از جمله آثار مرض آرزوزدگی، دورنمایی، کوچکنمایی و زشتنمایی آخرت و در مقابل، نزدیکنمایی و بزرگنمایی و زیبانمایی دنیا است. در روایات داریم که آرزوها قدرت تکثیر عجیبی دارند، یعنی پایانناپذیر است و توالد و تناسل آن خیلی عجیب است. سرّ آن این است که پای آرزو در واقعیت نیست و چون پای او در توهم است، توسعه و تکثیر برایش خیلی آسان است. درست نقطه مقابل عمل است که پای آن در واقعیتها است.
در فضای خیالپردازی و تولید توهمات، دست نفس، خیلی باز است؛ در نتیجه، رشته آرزوها که متنوع و رنگارنگ است، دنیا را نزد نفس، نزدیک و بزرگ و زیبا نشان میدهد. نزدیکنمایی به دنبال خود، بزرگنمایی هم میآورد. یکی از کارهای آرزوها، آرایش کردن دنیا به عنوان منبع پاسخ به نیازهای نزدیک است.
در قرآن تعبیر سراب آمده است: «وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّي إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً؛[3] و کسانی که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی میپندارد، تا چون بدان رسد، آن را چیزی نیابد». نفس بهقدری هنرمند است که میتواند امور غیرواقعی را کاملاً به جای واقعیت جا بزند و شبیهسازی کند؛ به طوری که کل جریان نفس را با آن درگیر کند.
وقتی که عقل آسیب دید و انسان گرفتار کاهش فهم، و محاسبات او دچار اختلال شد، جای دنیا و آخرت عوض میشود و در پی آن، جای فنا و بقا عوض میشود. دنیا یعنی فنا و محدودیت و زوال، و آخرت یعنی بقا و دوام و امتداد. دنیا، کوچک است و واقعیت آن زشت است و دور هم هست؛ بر خلاف تصور اولیه که فکر میکنیم خیلی نزدیک است؛ مثل آب دریا است که هر چه تشنه از آن میخورد، سیراب نمیشود. بیماری و سلامتی، پیری و جوانی، و موفقیت و شکست آن در هم تنیده است.
آرزوهای بیمهار، دنیای دور را نزدیک و دنیای زشت را زیبا و فریبا و دلربا، و دنیای کوچک را بسیار بزرگ و مهم نشان میدهد. در مقابل، آخرتِ بسیار نزدیک را دور، زشت و خطرناک و بیاهمیت نشان میدهد و این همان اختلال نظام محاسباتی است.
تحلیل آرزو در بیان امیر المؤمنین (علیه السلام)
حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه، تحلیل درد و درمان را در خطبه 28 بیان میدارند: «فَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ»؛ دنیا دارد با شما خداحافظی میکند و از شما دور میشود و در مقابل، آخرت دارد به شما نزدیک میشود و به شما سلام میکند. «أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ»؛ شما در آرزوهایی سیر میکنید که ورای آن مرگ و اجل است، هر کس که در روزهای قبل از مرگ، اقدام و عمل کند، عمل او به او سود رسانده و مرگ برای چنین کسی ضرری ندارد. اما انسان آرزوزده به بنیان اصلی سعادت که عمل صالح باشد، ضرر زده است. اجلش هم که از راه برسد، بزرگترین خسارت او خواهد بود؛ چراکه بین او و تمام منابع خوشبختیاش را قیچی میکند.
حضرت ادامه میدهند تا به اینجا میرسند که: «وَ اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخافُ عَلَیْکُمُ اثْنانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الاَْمَلِ»؛ از دو چیز برای شما خیلی میترسم، اول آنکه دنبال پاسخگویی به خواهشهای نفسانی بیفتید. دوم، طولانی شدن آرزوها.
بلایی که طول الأمل به سر انسان میآورد، فراموش کردن آخرت است. اگر دنبال خواهشهای نفسانی بیفتید، بین شما و حق فاصله میافتد: «فَامّا اتِّباعُ الْهَوى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ امَّا طُولُ الاَمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَهَ».
وقتی در نظام محاسبات، دنیا جانشین آخرت شود، آخرت به فراموشی سپرده میشود. شما مشتاق و خواهان و دلبسته و دلداده همین دنیای زودگذر میشوید و آخرت را رها و فراموش میکنید؛ همانطور که قرآن کریم بیان میدارد: «تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ؛[4] دنياى زودگذر را دوست داريد و آخرت را رها مىكنيد».
در روایات ما، دو روایت کوتاه از حضرت امیر (علیه السلام) در این باره است که خیلی زیبا هست. یکی آنکه فرمودند: «الأملُ یُنسي الأجَلَ؛[5] آرزو مرگ را به فراموشی میسپارد». در روایت دیگر هم حضرت فرمودند: «اَلأمَلُ حِجابُ الأجَلِ»؛[6] آرزو روی مرگ پرده میاندازد و نمیتوانی آن را ببینی؛ گر چه خیلی نزدیک است.
3. مبتلا شدن به اعمال ناشایست
سومین پیامد آرزوزدگی، سوء العمل است که باعث میشود انسان از نظر عمل، گرفتار اعمال ناشایست و خروج از جاده تقوا شود. حضرت امیر (ع) فرمود: «مَا أَطَالَ عَبْدٌ الأَمَلَ إِلا أَسَاءَ الْعَمَلَ؛[7] هیچ بندهای آرزویش را طولانی نمیکند، جز اینکه عملش را بد میکند». اگر بندهای گرفتار طول امل شود، گرفتار سوء عمل هم خواهد شد. ما قواعد اخلاقی داریم، همانطور که قواعد فقهی داریم. ذیل این قواعد، فروعاتی قرار میگیرد. این هم یک قاعده است. یعنی امکان ندارد آرزوی خود را طولانی کنی، مگر آنکه گرفتار بدعملی خواهی شد.
آرزوهای بیمهار و طولانی، زمینهسازی عجیبی برای نفس اماره دارد و انسان را به گناه میکشاند. بخش عظیمی از ابتلائات انسان به خاطر آرزوزدگی است. انسان دنبال آرزوها میافتد و عقلش به شدت کاهش پیدا میکند و نسبت او با دنیا و آخرت عوض میشود. چنین آدمی آماده افتادن به دام گناه و خروج از بندگی است. دنیا فریب میدهد و به دام میاندازد، بعد هم خداحافظی میکند و این فرد را بیچاره و حسرتزده میگذارد و میرود. به تعبیر حضرت امیر (ع) «تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛[8] میفریبد و ضرر میزند و عبور میکند».
یکی از عوامل اصلی که به شهوات و هوسها میدان میدهد، آرزوزدگی است؛ به این صورت که شخص را دنبال خواهشهای نفسانی میاندازد و این آدم چون در حلال، خواستههایش تأمین نمیشود، مبتلا به حرام میشود. البته در مورد حلال هم مبتلا به حرص میشود. برای چنین کسی، زمینه ابتلا به انواع و اقسام گناهان فراهم میشود؛ چراکه میخواهد حالا حالاها در این دنیا بماند و راحت هم باشد؛ در نتیجه به پول و امکانات هم نیاز دارد و بلافاصله اینجا پیشنهادهای شیطانی فعال و شخص مبتلا به گناه میشود.
به این ترتیب میبینی که حتی فرد مذهبی هم به ربا میافتد؛ که یک درهم آن شبیه آن عمل شنیع در کنار خانه خدا است. در مورد سایر گناهان نیز انسان اینگونه مبتلا میشود.
پس این یک قاعده است که هر کس آرزوی طولانی داشته باشد، گرفتار سوء عمل میشود.
4. کوتاهی در عمل
پیامد چهارم عبارت از قصر العمل است. قصر در اینجا به معنی کمی و کوتاهی و قلّت است؛ یعنی شخص گرفتار کاهش شدید عمل میشود و این اثر طول الأمل است. روایت هم از حضرت امیر (ع) داریم که: «مَنِ اتَّسَعَ أملُهُ قَصُرَ عَمَلُهُ»؛[9] کسی که آرزوهایش وسیع و طولانی شود، یعنی از مدار خرد و شاخص معقول بودن خارج شود، عمل او کم میشود و تنبل میشود و به آرزوهای خود اکتفا میکند. در واقع شخص، آرزوها را جانشین اعمال میکند و با همان دنیای دمدست زیبا، خوش و مشغول است. چنین کسی در میدان زندگی و عمل، گرفتار کمکاری و کمعملی میشود.
البته روایات ما نمیگوید بیآرزو باش، بلکه میگوید آرزوی متناسب داشته باش. آرزوی متناسب یعنی آرزوی گزیده و کوتاه؛ مثل چرت زدن نسبت به خواب! آن آرزوی کوتاه، که به اندازه همان چرت باشد، اجازه داده شده است؛ ولی اینکه بخواهی به خواب عمیق آرزو و رؤیا بروی، زمینگیرکننده و بازدارنده است. شخص وقتی اینجا به آرزوها میدان میدهد، دیگر سراغ عمل نمیرود.
آرزوهای متناسب، شخص را به حرکت درمیآورد؛ اما در خیلی موارد، آرزوها جانشین عمل میشود و شخص در حالت تعلیق باقی میماند. مثلاً کسی که میخواهد فلان مدرک عالی علمی را به دست آورد، برای رسیدن به آن آرزو، اقدام و برنامهریزی نمیکند و تاب مطالعه و شببیداری و درس را ندارد و با همان آرزو خوش است. در مسائل معنوی، این مسئله خود را بیشتر نشان میدهد. فلانی میخواهد جزء ابرار و نیکان شود و وقتی هم صحبت میشود، به هیجان میآید و احوالات بزرگان را مطالعه میکند و با این حرفها خوش است؛ اما اهل عمل نیست. توشه اعمال او خیلی کم است. این یکی از عوارض آرزوها است.
5. قساوت قلب
اثر بعدی، قساوت قلب است. قلب، به قول اهل معرفت، لطیفه ربانی و نوری است که در انسان به ودیعه گذاشته شده است. قلب انسان که حقیقت وجودی و گنج آسمانی است که در این خرابه به ودیعت گذاشته شده، در مجاورت با ذکر مثل زمین آماده در کنار باران است. باران میآید، چه میشود؟ «فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ؛[10] و [لى] چون آب بر آن فرود آوريم، به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [رستنيهاى] نيكو مىروياند». خدای متعال قلب انسان را اینگونه خلق کرده که در مجاورت ذکر الله، یاد خدا، یاد آخرت و با دستیابی به مقدمه ضروری آن، که زهد در دنیا باشد، نرم میشود. لینت دل که از سرمایههای بزرگ سالک است و سرمایه خیلی بزرگی است، یعنی دل نرم داشتن، اینگونه فراهم میشود. در مجاورت باران، این اتفاق برای این زمین آماده میافتد. دل با ذکر و توجه به حضرت حق و توجه به عالم آخرت، نرم میشود که علامت رسمی نرم دلی هم اشک و پر اشکی است که سرمایه بسیار بزرگی برای سالک است. در دعای صباح نیز آمده است: «اللَّهُمَّ بِعَظَمَتِكَ فِي شِرْبِ جَنَانِي يَنَابِيعَ الْخُشُوعِ»، در سرزمین دل من، چشمه اشک را بجوشان.
اما اگر دل در مجاورت دنیا قرار گیرد، گرفتار جمود و سختی و قساوت میشود. همانند زمین بیرویش و بیجنبش است که قرآن دربارهاش میفرماید: «وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً؛[11] [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است، [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمیآید». از علائم اصلی قساوت قلب، جمود العین است که گر چه منحصر به این نیست، علامت رسمیاش بیاشکی است که چیز خیلی بدی است.
بنابراین آرزوزدگی و دنیازدگی، قساوت قلب میآورد. آرزوها انسان را با سرعت غیر قابل باور، به مجاورت دنیا و تعلقات دنیایی میبرد و رشتههای نامرئی بین دل شما و دنیا میزند و با این اتصال، دل، دچار قساوت میشود و اگر شد، بخش عمدهای از خوشبختیهای انسان از دست میرود.
خدای متعال به حضرت موسی فرمود: «یَا مُوسَی! لَا تُطَوِّلْ فِی الدُّنْیا أَمَلَک»؛ آرزوهای خود را در دنیا، دور و دراز و کشدار نکن. «فَیقْسُوَ قَلْبُک»؛ زیرا دلت سنگ میشود. «وَ الْقَاسِی الْقَلْبِ مِنِّی بَعِیدٌ»؛[12] کسی که گرفتار قساوت قلب شد، دیگر با من رفیق نیست و از من دور شده است.
6. تسویف
بلای دیگری که بر سر انسان میآید، این است که گرفتار تسویف میشود. تسویف یعنی «سَوف سَوف» و فردا فردا گفتن. آرزوزدهها همیشه در رؤیای فردایی زیبا به سر میبرند و چون امروز به دستشان نیامده، آن را به فردا موکول میکند. این فردا دائماً در زندگی تجدید میشود و انسان مدام میگوید فردا و هفته بعد و ماه بعد و سال بعد و... اما نهایتاً هیچ اتفاقی نمیافتد. نتیجه موکول کردن و تسویف، ضایع شدن عمر است. عمر به هر حال میرود، اما مهم این است که نتیجهاش، عمل و معرفت و ایمان باشد. اگر نتیجهاش این نشد، عمر میرود و انسان خاسر میشود. آرزوها چنین بلایی به سر شخص میآورد.
از دست رفتن عمر، مخصوصاً از دست رفتن بهار عمر که جوانی باشد، خسارت است. جوان، شهروند شهر آرزوها است؛ لذا اگر قوه عاقله، همزمان در جوان با راهنمایی مرشد خبیر و مربی حکیم تقویت نشود، آرزوها او را حسابی بازی میدهند و محصول آن میشود از دست رفتن جوانی. جوانی اساساً فرصت است؛ فرصت رویش علمی و رشد معرفتی و دستیابی به مکارم و فضائل. عمر میرود و فرصتها تمام میشود و خسارتهای عظیم به بار میآید. آرزوزدگی، انسان را گرفتار تسویف میکند.
تعبیر روایت این است: «خُذْ بِالثِّقَةِ مِنَ العَملِ، و إيّاكَ و الاغْتِرارَ بالأملِ، و لا تُدْخِلْ عَلَيْكَ اليومَ هَمَّ غَدٍ»؛ تا میتوانی کار کن و مراقب باش که فریب آرزو را نخوری. «و لو أخْلَيْتَ قَلْبَكَ مِنَ الأملِ لَجَدَدْتَ في العَملِ»؛ اگر بتوانی از آرزو کم کنی، عمل و کار در تو تجدید میشود. «و الأملُ المُمَثَّلُ في اليومِ، غَدا أضَرَّكَ في وَجْهَيْنِ : سَوَّفْتَ بِه العملَ»؛[13] اگر به آرزوها میدان دهی، دو تا ضرر به تو میزند، اول آنکه دائماً عمل خود را به روزهای بعد موکول میکنی. به قول مولوی: «هین مگو فردا که فرداها گذشت، تا به کلی نگذرد ایام دهر». دیروز و هفته پیش هم فردا بود و سال 94 و 93 و 91 هم فردا بود. کدام فردا؟! یک باره نگاه میکنی و میبینی چیزی از این فرداهای خیالی باقی نمانده است.
ضرر دوم هم تولید حزن و حسرت است. امروز در دانش روانشناسی عمدتاً از تعبیر افسردگی استفاده میشود که در زندگی جدید، ابتلای به آن خیلی زیاد است و در دوران معاصر خیلی زیاد شده است. این همان حزن و غم و اندوه و حسرت است. انسان به آرزوهایی که دست پیدا نکرده، نگاه میکند و هر چه سن او بالاتر میرود، این حزن و اندوه و روانپریشی و افسردگی در او زیادتر میشود. میبیند که فلانی به آرزویش رسیده، ولی او نرسیده است. بار آرزوهای او روی دوشش است و چون به مقصد نرسیده، میشود انبانی از حزنها و غمها و اندوهها.
7. شیطانزدگی
آرزوزدگی مساوی با شیطانزدگی است. «يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا؛[14] شيطان به آنان وعده مىدهد، و ايشان را در آرزوها مىافكند، و جز فريب به آنان وعده نمىدهد». انسان با آرزوهای نامعقول و دروغین در دست شیطان میافتد و شیطان میتواند با او بازی کند. چیزی که باعث تسلط شیطان میشود، آرزوها است. در روایت هم آمده است که: «الأَمَلُ سُلْطانُ الشَّیاطینِ عَلَى قُلُوبِ الْغافِلینَ؛[15] آرزوى دور و دراز مایه سلطه شیاطین بر دلهاى غافلان است». آرزو وسیله سلطنت شیاطین بر دلهای غافلان است.
هر چه در این جلسه، از ابتدا گفتیم، شرح همین روایت است که چطور شیطان بر انسان مسلط میشود و در واقع، ترسیم نقشه عمل شیطان بود که الان برای شما رونمایی شد.
وقتی میگوییم شیطان، ذهن شما سریع، معطوف به شیطان جن میشود و سراغ نیروهای مرموز و پنهانی و مخفی میروید که «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» است؛ اما شیطان منحصر به آنها نیست. قرآن میفرماید: «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس؛[16] خواه از جنيان باشد يا از آدميان». یک گروه بزرگ و سازمانیافتهتر، شیاطین انس هستند. الان کار دستگاه استکبار و شیطان اکبر که دائماً از سوی رهبر خردمند و حکیم ما که به منزله عقل و خرد عالی جامعه است، مطرح میشود، این است که مسلط شود و نفوذ کند. اگر دقیق شویم میبینیم که کار آنها تولید بیماری آرزوزدگی است و راه تسلطشان هم از طریق تولید نیازهای پنداری در جامعه است. به این ترتیب جامعه را به خود وابسته و زمینگیر میکنند.
کار جریان عظیم امپراتوری رسانهای و سونامی شبکههای اجتماعی جدید که حبائل الشیطان هستند، این است که به وسیله آرزوهای دروغین بر ما مسلط شوند.
تا ما میگوییم شیطان، ذهن معطوف به شیطان جن میشود، اما باید شیطان را در معنای وسیعش ببینیم.
نسخه درمان
۱. یکی از روشهای درمان بیماری آرزوزدگی، تفکر است؛ مخصوصاً در محور معارف و دنیاشناسی. قرآن میفرماید: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً؛[17] و براي آنان زندگي دنيا را مثل بزن كه [در ناپايداري] همچون آبي است كه از آسمان فرو فرستاديم. پس گياه زمين به وسيله آن (چنان رشد كند و انبوه شود كه) در هم فرو رود، پس ناگهان خشك شود، آنچنانكه بادها پراكندهاش كنند و خداوند بر هر چيزي توانا است». اگر انسان دنیا را آن طور که هست ببیند، آرزوهای او کوتاه و متناسب میشود.
۲. یکی دیگر از درمانها در محور ذکر، یاد آخرت و مخصوصاً یاد مرگ است. یاد قیامت صغری که همان مرگ باشد، باعث قصر الأمل میشود. مرگ نزدیک است و وقت قطعی هم به ما ندادهاند. ممکن است دقیقهای بعد یا همین امشب سراغ انسان بیاید. در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به ابوذر فرمودند: «إِذَا أَصْبَحْتَ فَلا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِالْمَسَاءِ»؛[18] صبح که بیدار شدی، شب را از آنِ خود ندان و آماده شو تا از دنیا برای آخرتت توشه بگیری، و از عافیت و صحت برای آخرت و ایام بیماری توشه بردار.
در روایت دیگری فرمودند: «وَ اجْعَلُوا آجَالَكُمْ بَيْنَ اَبْصَارِكُمْ وَ اسْتَحْيُوا مِنَ اللهِ حَقَّ الْحَيَاءِ؛[19] مرگ را در مقابل چشم خود قرار دهيد و از خداوند (و مخالفت فرمان او) آنگونه كه شايسته است، شرم كنيد».
۳. در فهرست درمان، «حیّ علی خیر العمل» را هم اضافه کنید. کسی که میخواهد به مصاف آرزوزدگی برود، باید اهل عمل باشد.
۴. انسان باید سعی کند رفاقت خود را با اهل الله قرار دهد؛ چراکه دیدن آنها، ما را یاد خدا میاندازد و عملشان ما را یاد آخرت. حضرت عیسی (ع) در پاسخ به اینکه با چه کسانی نشست و برخاست کنیم، فرمود: «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُه؛[20] با آنكه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد، گفتارش بر علم شما بيفزايد و كردارش شما را به آخرت ترغيب نمايد». این عده مثل نفس صبح بهار هستند که با دیدارشان انسان زنده میشود.
۵. از طرف دیگر، باید از دنیازدهها و دنیادوستان غافل، دوری کرد که نشستن با اینها، انسان را دچار کدورت میکند. اگر با آرزوزدهها بنشینی، احتمال ابتلای شما خیلی زیاد است.
۶. جمله پایانی هم این است که آرزوهای حقیقی خود را کشف و فعالسازی کنید. اگر نقب بزنید، آنچه در اعماق فطرت شما وجود دارد، خدای متعال است؛ چنانکه در دعای کمیل میگوییم: «يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ». این، یعنی کشف آرزوهای حقیقی و آوردن آنها به میدان شخصیت. وقتی اینها حاضر شوند، آرزوهای دروغین رسوا میشوند و میروند. کارکرد دعاهای اهل بیت در نظام تربیتی، رونمایی از آرزوهای حقیقی در وجود انسان است. آرزوی وصال حق و جاودانگی را در انسان زنده میکند و باعث میشود آرزوهای ظاهری رنگ ببازد و مثل سراب است که وقتی به آب رسیدی و سیراب شدی، خودبهخود دور میشود.
اسم این را میشود پرورش و تصعید آرزوها گذاشت. دستگاه پرورش آرزوها، یعنی دستگاه مناجات اولیای خدا، نظیر ابوحمزه و خمسه عشر و همین صحیفه سجادیه است که امیدواریم خدای متعال، در بهار این حرفها توفیق دهد از آنها نصیب داشته باشیم. در دعای صباح امیر المؤمنین (ع) میگوییم: «وَاَنْتَ غايَةُ الْمَسْئُولِ وَنِهايَةُ الْمَاْمُولِ؛ تويى انتهاى خواسته (خواستاران) و منتهاى آرزوى (آرزومندان)». در دعای رجبیه که از منشئات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است نیز میگوییم: «أَنْتَ مَوْلايَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ؛ مولاى من، تو بزرگترين آرزو و اميد او هستى».
انشاءالله که گنجهای عظیم آرزوهای حقیقی ما با دست ولیّ کامل استخراج شود تا افق زندگی و شخصیت ما معلوم شود.
[1]. کلینی، کافی، ج1، ص13.
[2]. آمدی، تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص65.
[3]. نور: 39.
[4]. قیامت: 20 ـ 21.
[5]. آمدی، غرر الحکم، حدیث 7266.
[6]. همان، حدیث 7267.
[7]. همان، حدیث 27.
[8]. نهج البلاغه، حکمت 407.
[9]. محمدی ریشهری، ميزان الحكمه، ج1، ص104.
[10]. حج: 5.
[11]. اعراف: 58.
[12]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص490.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص112.
[14]. نساء: 120.
[15]. آمدی، غررالحکم، ح ۷۲۰۶.
[16]. ناس: 6.
[17]. کهف: 45.
[18]. شیخ طوسی، أمالی، مجلس۱۹، ص۵۲۵.
[19]. فیض کاشانی، المحجّه البيضاء، ج8، ص246.
[20]. کلینی، كافی، ج1، ص39.