موضوع بحث ما در صحیفهی مبارکهی سجادیه به این جمله رسید که از غلبهی شیطان به خدا پناه ببریم. ما در دو جلسهی گذشته در مورد ماهیت شیطان و دشمنی او و نیز دربارهی سیاستهای اجرایی و مدل عملیات شیطان علیه انسان یا راههای غلبه و استحواض شیطان مطالبی را عرض کردیم. همچنین درباره اینکه چگونه انسان خودش را نجات دهد، به طور فشرده مطالبی مطرح شد.
دعاهایی برای پناه بردن به خداوند از شیطان
1. دعای هفدهم
علاوه بر دعای هشتم، در دعای هفدهم صحیفهی مبارکه، مسئله پناه بردن به خداوند از شیطان نیز مطرح شده؛ منتها آن دعا به صورت یکپارچه درباره شیطان و پناهندگی به حضرت حق از دشمنی شیطان است. عنوان آن دعا چنین است: «وَ کانَ مِن دُعائه عَلیه السَلام إذا ذکر الشیطان فاستَعاذَ مِنه و مِن عداوَته و کَیده». متن دعا قابل ملاحظه است و حدود چهار صفحه را در بر میگیرد.
در متن دعای هفدهم، شیطان و ماهیت و کید و نحوه عمل و مدل نجات از دست او تفصیلاً مطرح شده است که میتواند موضوع یک بحث مستقل قرار بگیرد که البته اکنون ما چنین قصدی نداریم؛ منتها این دعا، دعای جامعی است و نکتههای فراوانی دارد. مثلاً در دو سه فقرهی اول این دعا آمده است: «اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ وَكَيْدِهِ وَ و مِکائِدِه مَكآئِدِهِ، وَمِنَ الثِّقَةِ بِاَمانِيِّهِ وَمَواعيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَمَصآئِدِهِ». بحث پناهندگی است و اینکه من به تو پناه میبرم از وسوسهانگیزی و تحریک شیطان نسبت به خودم و از حیله و طراحی و مکرهای متنوع او.
یکی از کارهای اصلی شیطان عبارت از برانگیختن آرزوهای بیحساب در انسان است؛ چنانکه قرآن از زبان شیطان میفرماید: «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ؛[1] و آنها را گمراه میکنم و به آرزوها سرگرم میسازم». مواعید و غرور که به معنای وعدهها و فریبکاریهای او است، از جمله دامهای او است که دائماً در مسیر ما پهن میکند. شیطان دائم در مسیر ما مینگذاری میکند: «وَاَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فى اِضْلالِنا عَنْ طاعَتِكَ»؛ اینکه شیطان به ما طمع کند و به عبارتی ما این قدر ضعیف و غافل باشیم که شیطان در ما طمع کند و به گمراهی ما امیدوار باشد.
«وَامْتِهانِنا بِمَعْصِيَتِكَ»؛ امتهان به معنای سست کردن است، به شکلی که انسان، معصیت خدای متعال را دستکم بگیرد و در برابر معصیت چنین حالی پیدا کند. «اَوْ اَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنا ما حَسَّنَ لَنا»؛ شیطان برای سست کردن ما در عبادت، برخی امور را زیباسازی میکند و برای ما زیبا جلوه میدهد. «اَوْ اَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنا ما كَرَّهَ اِلَيْنا»؛ آنچه او بر ما سنگین میکند، طاعت خدای متعال است. خدا نکند آنچه او به ما بد نشان میدهد، بر ما سنگین بیاید؛ نظیر طاعت و مکارم اخلاق و تحصیل علم و معرفت و خودشناسی. در مقابل، چیزهایی که به فکر و عمل و اخلاق ما آسیب میزند، در نگاه ما، زیبا و آسان نشان میدهد.
«اَللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنّا بِعِبادَتِكَ»؛ دور کردن شیطان از خود، فقط از طریق بندگی خدای متعال امکانپذیر است. در اینجا به خداوند میگوییم: به وسیلهی بندگی خودت، او را از زندگی و فکر و فرزندان ما دور کن. «وَاكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنا فى مَحَبَّتِكَ»؛ یعنی او را خاکمال و مغلوب کن تا با تمام توان خود در راه محبت تو بیاییم و رابطهی دوستانه با تو برقرار کنیم. این کار باعث میشود روی شیطان سیاه شود. البته از خدای متعال میخواهیم که: «وَاجْعَلْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُ سِتْراً لايَهْتِكُهُ، وَ رَدْماً مُصْمَتاً لايَفْتُقُهُ» بین ما و شیطان پردهای قرار ده که پاره نشود.
2. دعای بیست و پنجم
دعای بیست و پنجم نیز نکتههای عالی در خصوص شیطان دارد. عنوان این دعا این است: «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِوُلْدِهِ» این دعا افقها و مقاصد تربیتی را ترسیم میکند و اینکه پدر و مادر برای تربیت فرزندان، باید چه آفاق و اهدافی در پیش داشته باشند. برخی از سبکها و شیوههای تربیتی و رسالت پدر و مادر در تربیت فرزند در این دعای نورانی تعبیه شده است.
قطعهای که ما به آن میپردازیم، این است: «وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ». یکی از کارهای اساسی که پدر و مادر باید دربارهی فرزند انجام دهند، عبارت است از اینکه آنان را در برابر کید شیطان در محضر حق بیمه نمایند و به عبارت دیگر، به برنامهریزیهای شیطانی علیه فرزندان خود توجه داشته باشند. این مسئله در نص کلام الهی و در سیرهی الهی هست. در قرآن کریم، در دعا دربارهی مریم (سلام الله علیها) آمده است: «أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛[2] او و فرزندانش را از شيطان راندهشده به تو پناه مىدهم». اینجا حرف زیاد است که در جای خود باید مطرح شود. اما اجمالاً این است که در سیاستهای تربیتی، چه پدر و مادر و چه مربی، وظایفه دارند که دربارهی فرزندان خود دشمنشناس باشند و طراحی دشمن و میزان دشمنی او و ظرفیت محبت و عشق و دلدادگی و نگرانیهای خود را به میدان بیاورند، برای صیانت فرزند در برابر دشمنیها و دشمنان که در رأس آنها شیطان است.
یک وقت میگویید: «اعوذ» یعنی خودم پناه میبرم که این دو معنا دارد. اولین معنای آن این است که من مضطر هستم و در این اضطرار، با تمام قلب و روح و ذهن و فکر خودم به حصن الهی میروم. دومین معنا عبارت از آن است که من از هیچ کوششی برای مقابله با چنین دشمنی دریغ نمیکنم و هر کاری که برای مقابله با دشمنی او باشد، انجام خواهم داد.
در دعا و در مقام استعاذه، بسیج تمام قوا در مقام بیداری برای مقابله با طراحیهای شیطانی باید وجود داشته باشد؛ و الّا با گفتن صِرف، اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
باید مضطر شوی و به میدان بیایی تا دعای تو دعا شود. اول مرحلهاش اضطرار است که باعث حالت انقطاع در انسان میشود. رکن دوم عبارت از بسیج قوا و به میدان آمدن است. دعایی که فقط لقلقه زبان باشد، به جایی نمیرسد.
اگر همهی توان خود را به میدان مقابله بیاوریم، استعاذه تحقق پیدا کرده است. البته با این حال، باز هم به خدا تکیه میکنیم و میگوییم: خدایا! تو مرا نجات بده.
حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در مناجات عرفه (در بخش ضمیمه) میفرماید: خدایا! من چگونه عزم کنم و چگونه عزم نکنم؟! من چگونه تصمیم بگیرم در حالی که تو قاهری و چگونه تصمیم نگیرم در حالی که تو آمری؟!
من اگر بگویم همهی قدرتها دست تو است و همهی تصمیمها به تو برمیگردد و کنار بنشینم که مشکلی حل نمیشود؛ چراکه تو آمر هستی که به میدان بروم.
زمانی که به میدان میروی، باید سر تا پای تو توکل و توسل باشد. از آن طرف نمیتوانی بگویی به میدان نمیروم؛ چراکه امر شده که به میدان بروی و باید توجه داشته باشی که قوا و توان و توشهی تو، همهاش از عنایت و فضل خدا است. باید به فضل حق تکیه داشته باشی و اگر به زیرکی و برنامهریزی و زکاوت خودت تکیه کنی، صددرصد باختهای.
من اعتمادم فقط به تو است و حال که امر کردی این دشمن را بشناسم و در برابر او برنامهریزی کنم، من همهی این کارها را انجام میدهم. اما اینکه به فکر و ذکر و زیرکی و هوش خودم اعتماد کنم، عین خواستهی شیطان است.
جمع تلاش و توکل
مشکل آدمیزاد، جمع این دو با هم است و هنر مؤمن، جمع بین عمل و توکل و توسل است. غرق فقر و افتقار است و هیچ اعتنا و اعتماد و توجهی به اراده و عمل و تلاش خودش ندارد؛ ولی در عین حال، مرد میدان عمل و اقدام ذیل نقشهی حضرت حق است. هنر، جمع این دو با هم است. خیلیها هستند که عامل هستند، اما متوکل نیستند یا برعکس، در فضای توکل و توسل هستند، اما عامل نیستند.
عرضهی افتقار و بیچارگی در پیشگاه حضرت حق، خودش، بندگی است. من عزم میکنم و تمام توان و قوای فکری و روانی و جوارحی خود را به میدان میآورم، اما وقتی که وسط میدان مبارزه هستم، یک سر سوزن، به فکر و ذکر و برنامهریزی خودم اعتماد ندارم و فقط به تو اعتماد دارم. این جمع را جمع سالم نامگذاری میکنند. جمع سالم، جمع بین عمل و توکل است.
والدین باید فرزندان خود را به خداوند بسپارند
اعوذ یعنی من پناه میبرم؛ اما اعیذ یعنی من کسی را در پناه تو قرار میدهم. حال پدر و مادر و مرشد و مربی و هادی چنین حالی است و حال همهی انبیا و اولیا و پدر و مادرهای صالح نیز؛ که میگویند: من، هم خودم پناهنده هستم و هم این طفل و پارهی جگر را در پناه تو آوردم.
من در مقام تربیت فرزندم تمام توان خودم را به میدان میآورم و برای اینکه او گرفتار شیطان جن و انس نشود، همهی تواناییهای خود را به میدان میآورم؛ زیرا طراحیهای شیطان را میبینم. پدر و مادر حواسشان باید جمع باشد که الان شیطان برای از راه به در بردن فرزندشان چه طراحیهایی دارد؛ اما قلهی تلاش آنها این است که فرزند را به حصن الهی ببرند و ابراز افتقار و اضطرار در پیشگاه حق داشته باشند. باید وظیفهی خود را در مقام پدر، معلم یا مربی انجام دهند و غفلتزدایی و انتباه ایجاد کنند اما در انتها، کاری از آنها ساخته نیست.
در دعای 25، حضرت از همین نقطه شروع میکنند؛ یعنی از جایی که تو به عنوان یک وظیفهی عمومی، سعی میکنی صیانت برای همه را درخواست کنی و چون میفهمی که شیطان چقدر خطرناک است، برای آنها هم دعا و تقاضای پناهندگی میکنی.
ارزش اشک
دعای ما اگر حقیقی باشد، مهمترین اقدام ما محسوب میشود. سلاح ما دعا و گریه است. گریه، قلهی تمنای قلبی و اضطرار است. هیچ روزی و شبی بر شما نگذرد، مگر آنکه گریه کرده باشید و اگر روز و شبی بدون اشک بر شما رفت، بدانید که آن را از دست دادهاید. پیامبر عزیز ما هیچ نمازی نخواند، مگر آنکه در آن گریه کرد. آنطور که از ما ساخته نیست، ولی حداقل قطره اشکی بریزیم. در دعای ابوحمزه ثمالی میگوییم: «وَ مَا لِی لا أَبْکِی»؛ چرا گریه نکنم، باید گریه کنم. اگر به حال خودت گریه نکنی، خیلی بیعرضه هستی؛ چراکه کسی که به تو اشک داده، برای تو امان قرار داده است. این حالت اضطرار و بکاء تو، تو را در پردهی عصمت و در پناه میبرد. «تا نگرید کودک حلوافروش، دیگ بخشایش نمیآید به جوش».[3]
پدر و مادرها مخصوصاً آنها که دختر دارند، این را خوب میفهمند. دختر وقتی گریه میکند، قلب پدر ذوب میشود و گاهی انسان از دست میرود. گریه دختر برای پدر خیلی سخت است و آن لحظه میخواهد هر کاری بکند تا دخترش راضی شود. چه این دختر، کوچک باشد و چه بزرگ. نقطه ضعف پدرها همین است.
در صحنهی بیبدیل کربلا، وقتی دخت امام، جلوی امام حسین (علیه السلام) شروع به گریه کرد، حضرت متوقف شد.
در روز سهمی برای گریه بگذارید و شب هم همینطور و بیشتر سهم را برای شب بگذارید و به حال خود گریه کنید و بسوزید.
امیر المؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه خطاب به امام حسن (علیه السلام) فرمودند: داشتم به خودم فکر میکردم و به اینکه باید به کار خودم رسیدگی کنم، ولی دیدم تو جلوی منی و اول اینطور به نظر رسید که تو بخشی از وجود من هستی، ولی بعد دیدم که تو کل وجود من هستی. «وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي».
مؤمن فقط فرزندش را در نظر نمیگیرد
تا فرزند جلو میآید، اضطرار تو دو یا چند برابر میشود و انسان برای بچههای خود گریه میکند. انسان مؤمن بافراست، فقط به فرزندش نگاه نمیکند، بلکه ذریهاش را نیز میبیند. دعای او فقط برای دخترش یا پسرش نیست، بلکه برای یک نسل است و طراحیها و ابتکارات او هم نسلی است. مؤمن، آیندهگرا و آیندهشناس و آیندهنگار است. مؤمن ژرفاندیش است و یک امتداد نسلی را در پناه خدا میآورد.
امام سجاد (علیه السلام) به شما یاد دادند که در پیشگاه خدا بگو: «وَ عَمِّرْنِی مَا كَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِكَ»؛ تا عمر من در راه طاعت تو باشد، به من عمر طولانی بده، اما اگر عمر من مرتع و چراگاه شیطان شد، جان مرا بگیر و نگذار بازیچهی دست شیطان شوم.
در مورد نسل هم همین طور است که من این فرزند و نسل و ذریه را در پناه تو قرار میدهم تا از شر شیطان حفظ شوند و معنای آن این است که اگر اینها قرار است عامل شیطان باشند، اصلاً نباشند.
تدابیر تربیتی مؤمن، سطحی و مقطعی نیست؛ بلکه عمیق و دارای امتداد نسلی و ناظر به آینده است. امیر المؤمنین (علیه السلام) میفرمایند: فرزندان خود را نه برای امروز، بلکه برای فردا تربیت کنید. یعنی به آسیبهای فردا هم توجه داشته باشید. تدابیر باید خیلی عمیق باشد تا منتقل شود و تدابیر سطحی، کمرنگ میشود و به نسلهای بعدی منتقل نمیشود.
خدایا به تو پناه میبرم از شیطانی که...
«وَ أَعِذْنِي وَ ذُرّيّتِي مِنَ الشّيْطَانِ الرّجِيمِ»؛ مرا پناه بده و ذریه و نسل مرا نیز از شیطان راندهشدهی خطرناک قسمخوردهی تحقیرشده، حفظ کن.
«فإنّکَ خَلَقْتَنا مَا أَمَرْتَنَا»؛ تو ما را آفریدی و به ما امر و نهی داشتی و دربارهی آنچه به ما امر کردی، ما را ترغیب به پاداشها کردی.
«وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ»؛ آنجایی که نهی کردی، ما را از عقوبت آن ترساندهای.
«وَ جَعَلْتَ لَنَا عَدُوّاً يَكِيدُنَا»؛ دشمنی برای ما قرار دادی که دائم در حال برنامهریزی است.
«سَلَّطْتَهُ مِنَّا عَلَى مَا لَمْ تُسَلِّطْنَا عَلَيْهِ مِنْهُ»؛ سلطهای برای او قرار دادی که از آن جهت ما سلطهای نداریم. او در سینهی ما ورود دارد، در حالی که ما به سینهی او ورود نداریم.
«وَ أَجْرَيْتَهُ مَجَارِيَ دِمَائِنَا»؛ هر جا که خون ما جاری است، این دشمن پلید جریان دارد.
«لَا يَغْفُلُ إِنْ غَفَلْنَا وَ لَا يَنْسَى إِنْ نَسِينَا»؛ ما غافل شویم، او از ما غافل نمیشود. ما او را فراموش کنیم، او ما را فراموش نمیکند.
تا اینجا این آیهی قرآن بود که فرمود: «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ؛[4] او و قبیلهاش، شما را از آنجا که آنها را نمیبینید، میبینند».
« يُؤْمِنُنَا عِقَابَکَ »؛ شیطان در برابر عقوبت تو به ما ایمنی میدهد.
«وَ يُخَوِّفُنَا بِغَيْرِکَ»؛ ما را از دیگران میترساند.
«إِنْ هَمَمْنَا بِفَاحِشَةٍ شَجَّعَنَا عَلَيْهَا»؛ اگر بخواهیم گناهی مرتکب شویم، ما را تشجیع میکند و میگوید به میدان برو و نترس.
«وَ إِنْ هَمَمْنَا بِعَمَلٍ صَالِحٍ ثَبَّطَنَا عَنْهُ»؛ اگر بخواهیم عمل صالحی انجام دهیم، آن را این قدر بزرگ و سنگین میکند تا نتوانیم آن را انجام دهیم.
«يَتَعَرَّضُ لَنَا بِالشَّهَوَاتِ، وَ يَنْصِبُ لَنَا بِالشُّبُهَاتِ»؛ شهوت و شبهه دو پایهی عملیات شیطان است. شهوات را برای ما جلوهگری و تزیین میکند و برای ما تولید شبهه میکند. امیر المؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه میفرمایند: سهمی از باطل و سهمی از حق را میگیرد و اینها را با یکدیگر ممزوج میکند و تحویل ما میدهد و فتنه درست میکند.
«إِنْ وَعَدَنَا كَذَبَنَا»؛ به ما وعدهی دروغ میدهد.
«وَ إِنْ مَنَّانَا أَخْلَفَنَا»؛ در ما تولید آرزوهای بیامتداد و بدون تحقق میکند.
«وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنَّا كَيْدَهُ يُضِلَّنَا»؛ اگر کید او را از ما دور نکنی، حتماً گمراه میشویم.
«وَ إِلَّا تَقِنَا خَبَالَهُ يَسْتَزِلَّنَا»؛ اگر ما را از طراحی و فسادانگیزی او حفظ نکنی، گرفتار خطا میشویم.
«اللهمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِکَ»؛ (عنّا، یعنی من و فرزندانم) خدایا! سلطنت او را با قدرت خودت مقهور کن و او را در برابر بچههای من تضعیف کن.
«حَتَّى تَحْبِسَهُ عَنَّا بِكَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَکَ»؛ ما با دعای فراوان به درگاه تو موفق میشویم او را حبس کنیم. دعای حقیقی، حبس الشیطان را در پی دارد.
«فَنُصْبِحَ مِنْ كَيْدِهِ فِي الْـمَعْصُومِينَ بِکَ»؛ تا ما از شر و کید شیطان، به مقام عصمت برسیم. این فراز نیز میخواهد بگوید که خودت باید به ما عصمت بدهی.
کلمهی کلیدی در برابر کید شیطان، «کثرت دعا» بود. دعای فراوان و حال اضطرار و گریه و تضرع میخواهد تا بتوان در برابر شیطان مقابله کرد. برای خودتان و بچههایتان دعا و تمنا کنید و هر کاری از دستتان برمیآید، اعم از فکر و ذکر و تربیت و ابتکارات تربیتی، همه را به میدان آورید.