از جمله اموری که در دعای هشتم صحیفه، موضوع پناهندگی به حضرت حق قرار گرفته، «مُردن بدون آمادگی» است. این مسئله از موضوعات مهمی است که جلسهی گذشته با تکیه بر آیات قرآنی و کلمات اهلبیت (علیهم السلام) در این باره مطالبی عرض کردیم. در این جلسه بحث قبلی را تکمیل میکنیم.
آنچه در تکمیل این بحث میخواهیم بگوییم، اول قسمتی از خطبههای نهج البلاغهی مولا امیر المؤمنین (علیه السلام) است و دوم، یک فهرست کاربردی جهت آمادگی برای مرگ.
شناخت دنیا در آینهی نهج البلاغه
امیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبهی 28 نهج البلاغه میفرمایند: «فَاِنَّ الدُّنْيا قَدْ اَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَداعٍ، وَ اِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ اَقْبَلَتْ وَ اَشْرَفَتْ بِاطِّلاعٍ. اَلا وَ اِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمارُ، وَ غَداً السِّباقُ، وَالسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ، وَ الْغايَةُ النّارُ؛ دنيا پشت كرده، خبر به وداع مىدهد، و آخرت روى نموده و سر برآورده است. آگاه باشيد كه امروز روز تمرين، و فردا زمان مسابقه است. مزدِ برنده، بهشت، فرجام بازنده آتش است».
«اَدْبَرَتْ»، یعنی به شما پشت میکند و «آذَنَتْ بِوَداعٍ»، یعنی شما را برای خداحافظی خبر میدهد. این حالت، عمومی است و هر کس در این دنیا زندگی میکند، چنین وضعی دارد که دنیا با او خداحافظی میکند؛ حتی اگر در جوانی باشد. این مسئله برای کسی که در موقعیت سنی کهنسالی یا بزرگسالی باشد، آشکارتر و واضحتر است. اما واقعیت آن است که در هر روز از عمرمان، دنیا با ما خداحافظی میکند و از ما فاصله میگیرد و به ما اعلام وداع میکند. دقیقاً به همین نسبت، آخرت به ما اقبال میکند و به حال و هوای زندگی ما، اشراف بیشتری پیدا میکند. دنیا و آخرت دستشان در دست هم است؛ یکی خداحافظی میکند و دیگری سلام میدهد.
حضرت در ادامه میفرمایند: امروز، روز دویدن و تلاش و کوشش است و فردا روز جمعبندی. فردا یک عده به سوی بهشت سبقت خواهند گرفت و گروهی نیز به سوی جهنم خواهند رفت. امروز، دنیا و فردا آخرت است و آنچه بین این دو قرار میگیرد، همان مرگی است که ما دربارهی آن صحبت کردیم.
«أَفَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ»؛ آیا کسی هست که قبل از رسیدن مرگ خود، از خطاهایش توبه کند؟ «أَلَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ»؛ آیا کسی هست که قبل از آن روز سخت برای خودش کاری انجام دهد؟ شایسته است از امشب به بعد، هر یک از ما همین جملهی امیر المؤمنین (علیه السلام) را بنویسیم و جلوی چشم خود بگذاریم. این دو جمله همان آمادگی است که ما دربارهی آن صحبت میکنیم.
مسئلهی توبهی قبل از مرگ خیلی جدی است و به آن معنی است که انسان حتی یک گناه را با خودش نبرد و همه را تدارک و جبران کرده باشد. تدارک هم به توبه است و توبهی هر گناه متناسب با خودش تعریف میشود. هر خطا و گناهی که به آن طرف منتقل شود، به معنای عدم آمادگی شخص برای مُردن است و چنین شخصی وقتی منتقل شود، اول بیچارگیاش است؛ مخصوصاً اگر حق الناس بر عهدهاش باشد. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در وصایای خود به امام سجاد علیه السلام جملهای تکاندهنده دارند. حضرت فرمودند: من یک بدهی در مدینه دارم. بلافاصله بعد از رسیدن به مدینه، آن را پرداخت کنید. نکند برای من در برزخ سخت شود! یعنی ای مردم بدانید که کار سخت است. توبهی قبل از مرگ، رکن اول آمادگی است.
رکن دوم آمادگی این است: «عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ»؛ آیا کسی هست که برای خودش کاری کند؟ ما در بسیاری از اوقات برای دیگران کار میکنیم. به قول مولوی: «در زمین مردمان خانه مکن؛ کار خود کن کار بیگانه نکن؛ کیست بیگانه؟ تن خاکی تو؛ کز برای اوست غمناکی تو». تن خاکی این طرف میماند و آنچه منتقل میشود، خودِ تو هستی. برای خودت چه کار کردهای؟ بعد حضرت دوباره به این دو روز رسیدگی کردند و فرمودند: «اَلا وَ اِنَّكُمْ فى اَيّامِ اَمَل مِنْ وَرائِهِ اَجَلٌ»؛ شما در روزِ آرزوهای خود دارید زندگی میکند و پشت سر آن اجل و مرگ است. «فَمَنْ عَمِلَ فى اَيّامِ اَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ اَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ اَجَلُهُ»؛ اگر کسی در روزهای آرزو (روزهای دنیا) عمل کند، عملش به او سود میرساند و مرگ به او ضرری نمیزند. اما اگر کسی کوتاهی کند، «فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ، وَ ضَرَّهُ اَجَلُهُ»؛ در عمل خسارت کرده و اجل به او ضرر میزند. چنین کسی آمادگی مرگ ندارد و مرگ برای او یک میهمان ناخوانده است.
در بخش پایانی این خطبه هم حضرت میفرمایند: «أَلَا وَإِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَدُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ»؛ باخبر باشید که شما را به کوچ فرمان دادهاند و دربارهی اینکه چه توشهای باید بردارید نیز راهنمایی شدهاید. گذر عمر یک امر تکوینی و غیراختیاری و قطعی است.
«وَإِنَّ أَخْوَفَ مَاأَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ»؛ من بر دو چیز برای شما خیلی نگران هستم: «اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَلِ»؛ یکی تبعیت از هواهای نفسانی است و دوم، طولانی کردن آرزوها. چنین کسی اصلاً آمادهی سفر و مرگ نشده است. بعد حضرت فرمودند: «فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا»؛ در فرصتی که در دنیا دارید، از همین دنیا توشه بگیرید. این تعبیر بسیار جالبی است که نشان میدهد این دنیا، لحظهلحظهاش قیمتی است و هر نَفَس، قیمت دارد. زاد و توشهای که باید برای حیات جاودانگی و همیشگی داشته باشیم، همینجا و در همین دنیا فراهم میشود. «فِی الدُّنْیا» به عمر و «مِنَ الدُّنْیا» به ظرفیت اقدام در این دنیا اشاره دارد.
با این نگاه، دنیا برای کسی که مشغول توشهبرداری است، خیلی قیمتی میشود. اما در دنیا چه برداریم؟ «فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَاتَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً»؛ چیزی بردارید که فردا شما را حفظ کند و به کار شما بیاید. قبلاً گفتیم که بهترین توشه، تقوا است. آدم عاقل در دنیا فقط با تقوا درگیر میشود و هیچ وقت متن و حاشیه برای او جایشان عوض نمیشود. اگر مشغول حاشیه باشی نیز عمل کردهای، اما نه «لِنَفْسِک» بلکه «عَلَی نَفْسِک». ما بیشتر اوقات، مشغول بار درست کردن برای خودمان هستیم، نه مرکب درست کردن برای خودمان. وقتی انسان برای خودش کار کند، سبک میشود و میتواند با مرکب سیر کند؛ ولی کسی که بار سنگین بر دوش دارد، نمیتواند مسیر را ادامه دهد. برای پرواز و اوج گرفتن باید سبکبار باشی.
مرحوم سیدرضی، در برخی جاهای نهج البلاغه به شعف میآید و حال عجیبی پیدا میکند. یکی از این موارد، همین خطبه و بیدارکنندگی آن است. مرحوم سید که به طور خاص، به وجوه بلاغی و ادبی نهج البلاغه توجه داشته است، در مورد لفظ این خطبه میگوید: چه تعبیر عجیبی است که حضرت فرمودهاند: «وَالسَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغَايَةُ النَّارُ». در سبقت، انسان با شوق میرود. اما جهنمیها که پایان کارشان دردناک است، خودشان میلی به رفتن ندارند.
به این خطبه مراجعه داشته باشیم و سعی کنیم با کسانی که کلام امام علیه السلام را فهمیدهاند، همراهی کنیم. اگر کسی مثل سیدرضی با آن صفا و معنویت و نورانیت و فهم و دانش و روحیهی جهادی، در برابر این خطبه، اینچنین خضوع میکند و میگوید: برای تزکیه، همین خطبه کافی است، ما هم با او همراه شویم و به این خطبه دل بدهیم.
پس اولین نکتهی بحث ما این شد که آمادگی دو رکن دارد: مواظب هواهای نفسانی و آرزوهای دور و دراز بودن. این دو مورد، بزرگتر از ما را نیز نابود کرده است. حضرت فرمودند: من برای شما از این دو میترسم؛ آیا ما خودمان نیز میترسیم؟!
در مورد هر دو، قبلاً به تفصیل صحبت کردهام؛ لذا به همین مقدار بسنده میکنم.
تنها فرصتی که میتوان برای آخرت توشه برداشت
در جلسهی گذشته، ساختار اصلی بحث برای آمادگی مرگ را تقدیم کردیم. جان کلام به عبارت «الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ» رفت. این مطلب هم در کلام حضرت امیر (علیه السلام)، در دو کلمهی توبه و عمل خلاصه شد که همهی اینها شرح «فانّ خَیر الزّاد التقوی» است. آسیبها هم «اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَلِ» بود. جالب است که در کلمات اولیای خدا از این استعداد به نور و شرح صدر تعبیر شده است. خصوصیت نور این است که وسعت میدهد؛ درحالیکه ظلمت، نوعی حبس و تنگنا است. مهمترین اتفاقی که در دنیا برای انسان مؤمن میافتد، تحصیل نور یا شرح صدر است. این، در جایی غیر از دنیا فراهم نمیشود.
شگفتا که خدای متعال، این گنج پربها را در این خرابه تعبیه کرده و توشهی اعلی علیین را در اسفل السافلین گذاشته است. به تعبیر دیگر، حقیقت خالد و بادوام و جاودانی را در این محیط فنا تعبیه کرده و آب حیات و چشمهی حَیَوان را در این ظلمات دنیا گذاشته است. اما برخی هنوز باور ندارند که از اینجا میشود به حیات ابدی و خلود در بهشت و نور در نور رسید. هر چه هست همینجا است و جای دیگری خبری نیست. ما به ظاهر دنیا نگاه میکنیم و چون منقطع از آخرت هستیم، نمیتوانیم باطن دنیا را ببینیم. به همین دلیل، گرفتار همین متاع قلیل میشویم که میشود لهو و لعب و تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد.
باطن دنیا چیست؟! چشمهی حیات و زندگی جاودانی و نور و سرور و صفا و عزت و رحمت و عشق. مشکل ما این است که هنوز باور نکردهایم که همه چیز همینجا است و فردا فقط یک پردهبرداری و رونمایی است؛ چنانکه قرآن میفرماید: «فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَآءَكَ؛[1] ما پرده از برابرت برداشتيم». به من و شما گفتهاند قبل از اینکه پرده را کنار بزنند، خودت همین کار را بکن. «مُوتوا قَبلَ أنْ تَموتوا؛[2] بمیرید پیش از آنکه بمیرید» دعوت به همین است. پردهی هواهای نفسانی و آرزوهای دور و دراز را همینجا کنار بزنید تا ببینید که دنیا چیست. به تعبیر مولوی: «ای قوم بهحجرفته، کجایید کجایید؛ دلدار همینجا است، بیایید بیایید». البته منظور حج خانهی خدا نیست که آن، آرزوی مؤمن است. مراد آن است که به حقیقت حج برسید.
اگر شما آن دو پرده (هواها و آرزوهای دور و دراز) را کنار بزنید، همهی دنیا نور و توشه است. باید عجله کرد؛ چون وقت خیلی کم است.
سورهای برای تدبر
برای روشنتر شدن بحث، به سورهی مبارکهی حدید مراجعهای داشته باشید. سورهی حدید، پرده را کنار میزند و دو گروه را با عنوان مؤمن و منافق به شما معرفی میکند که یکی از آن دو تاریک و دیگری روشن هستند: «يَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ يَسْعي نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَبِأَيْمانِهِمْ؛[3] آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است». نور مؤمن از خودش جلوتر حرکت میکند؛ درحالیکه منافق، تاریک است. گروه دوم (منافقان)، گروه اول (مؤمنان) را میبینند و چون در تاریکی هستند، با حسرت نگاه میکنند و فریاد میزنند و خطاب به مؤمنان میگویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ؛[4] ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم». اینجا دو وجه مطرح است. یکی یعنی به ما نگاه کنید تا از روشنایی شما بهرهای ببریم. وجه دیگر آن است که «انظرونا» به معنای «امهلوا» باشد؛ یعنی به ما مهلت دهید و آرامتر روید تا از نور شما اندکی برداریم. مؤمنان پاسخ نمیدهند، اما آن کسی که باید به اینها جواب دهد، جواب میدهد و میگوید: «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً؛[5] گفته مى شود بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد». شما بیت النور و آنجایی را که میشد نور به دست بیاورید، از دست دادهاید. در ادامهی آیه که خیلی تلخ است، بیان میشود: «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فيهِ الرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ؛[6] آنگاه ميان آنها ديوارى زده مىشود كه آن را دروازهاى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد». دیواری به صورت ناگهانی بین آنها کشیده میشود که سمت مؤمنان، رحمت و نور و ریحان است و سمت منافقان، ظلمت و عذاب.
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دربارهی این آیه پرسیدند: «أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ؛[7] پس آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاده و [در نتيجه] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مىباشد...». صدر به معنای شخصیت است و سخن از کسی است که خدای متعال، شخصیت او را با نور گشایش داده و وی بزرگ شده است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «إنّ النور إذا وَقَعَ فِی القَلبِ إنفسخ له»؛ وقتی نور به دل وارد میشود، مؤمن وسیع و باز و فراخ میشود. منافق، کوچک و کمتحمل و بداخلاق و کمصبر است و نمیتواند راز را نگاه دارد و احساس تنگی میکند. اما مؤمن، صبور و حلیم و بردبار و مطمئن و خوشخلق است. نور وقتی به قلب وارد شد، میشود ایمان که باعث بزرگی و وسعت میشود. به پیامبر عرض کردند: «یا رسول الله! فَهَل لِذلکَ عَلامه یعرف بِها»؛ آیا شرح صدر، علامتی دارد که بدان شناخته شود؟ حضرت فرمودند علامتش عبارت است از: «التَجافی عَن دار الغُرور و الإنابَه إلی دارِ الخُلود و الإستعداد للمَوت قَبل نُزول الفَوت»؛[8] دست کشیدن از دنیا، روی آوردن به سرای جاودان و آمادگی برای مرگ قبل از فرارسیدن آن.
شیوههای کسب آمادگی برای مرگ
ما از آنچه فکر میکنیم، به مرگ بسیار نزدیکتر هستیم؛ لذا باید خود را برای مواجههی با آن آماده سازیم. در اینجا راههای کسب آمادگی برای مرگ را برمیشماریم و در مورد هر کدام توضیح مختصری میدهیم.
۱. فراوان یاد مرگ بودن: به مناسبتهای زیادی در جلسات صحیفه در این باره سخن راندهایم. اساساً یاد مرگ، برای مؤمن شفا است و مانند عسل میماند.
۲. داشتن محاسبه: محاسبه باید بهروز باشد و مانند کاسبانی که آخر روز حساب و کتاب میکنند، ما هم باید هر روز، اعمال خود را محاسبه کنیم.
۳. بهروز بودن: در زمینهی هر کاری که در حوزهی اقدام و عمل شما قرار گرفت، بهروز باشید. بهروز بودن، نقطهی مقابل تسویف[9] است که کار را به فردا سپردن است. اگر کار را به فردا واگذار کنید، هیچ وقت برای مُردن آماده نمیشوید. آنچه برای امروز است، نباید از امروز جا بماند؛ خواه درس باشد، خواه مباحثه باشد و... اگر شخصیت بهروز داشتیم، آمادهی مُردن خواهیم بود. اما اگر تسویفی شدیم، هیچ وقت برای مردن آماده نیستیم و همیشه منتظر فردا خواهیم بود.
۴. توبه و استغفار: توبه و استغفاری که اینجا مراد است، توبهای دائمی و بهروز است. سیرهی پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) این بود که ابتدا و پایان روز، استغفار میکردند. این استغفار، حاصل محاسبهی دقیق است. اگر محاسبهی شما دقیق شد، موفق به استغفار میشوی و اگر موفق به استغفار شدی، آمادهی مرگ میشوی.
بزرگان ما میگویند مخصوصاً حق الناس را برای فردا نگذارید و همین امروز به آن رسیدگی کنید.
۵. آماده کردن کفن: کفنتان را خودتان آماده سازید و گاهی در خلوت، آن را خوب نگاه کنید. بعضی از استادان، به این کار بسیار توصیه میکردند. خیال نکنید باعث مرگ زودرس میشود. ما 24 یا 25 سالمان بود که کفن خود را آماده کردیم و هنوز نمردهایم. کفن باید برش خورده و با سدر و کافور آماده باشد و انشاءالله در آن گریه کنی و نماز بخوانی و...
۶. وصیت کردن: ما یک وصیت واجب و یک وصیت مستحب داریم. وصیت واجب آنجا است که نشانههای مرگ از راه رسیده است. قبل از آن، یعنی همین حالا، مستحب است. وقتی که وصیت بنویسی، میبینی که خیلی کار داری.
اگر کسی وصیتش را بنویسد، سعادتمند میشود. زمان دفاع مقدس همه مشغول نوشتن وصیت بودند و مدام وصیت خود را نوسازی میکردند.
اگر وصیت ندارید، همین امشب بنویسید؛ هرچند یک صفحه باشد. در وصیتنامه به وحدانیت خدا، نبوت پیامبر، ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) و حقانیت معاد شهادت دهید. در انتها اگر باید از کسی عذرخواهی کنی یا حلالیت بطلبی، آن را بنویس و انجام بده.
۷. انس با ذکر شریف «لا اله الا الله»: ما کسی را دیدیم که در سکرات نمیتوانست «لا اله الا الله» بگوید؛ با آنکه حرفهای دیگر را میگفت. اگر کسی توانست هنگام مرگ «لا اله الا الله» بگوید، اهل نجات است.
۸. خواندن دعای عدیله: این دعا در مفاتیح الجنان آمده است. صبر نکن تا محتضر شوی و کسی بخواهد در گوش شما این دعا را بخواند. گاهی این دعا را در خلوت و برای دلتان بخوانید.
۹. مداومت بر دعای فرج: این دعا را بهویژه در نمازهایتان فراوان بخوانید. دعای فرج برای محتضر راهگشا است و اگر بالای سر کسی قرار گرفتید که دارد میرود، با این دعا او را تلقین دهید. منظور از دعای فرج، این دعا است: «لااِلهَ اِلاَّ اللّه الْحَلِيمُ الْكَريم لااِلهُ الاّ اللّه الْعَلِيُّ الْعَظِيم سُبْحانَ اللّه رَبِّ السَّمواتِ السَّبْع وَ رَبِّ الاْءَرَضِينَ السَّبْع وَ ما فيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيم وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِين». در رسالههای علمیه، همین دعا را برای قنوت نمازها توصیه کردهاند. این دعا بهترین ذکر قنوت مخصوصاً در نمازهای واجب است.
۱۰. قرائت زیارت آل یس: متن این زیارت خیلی عجیب است. حضرت بقیتالله الاعظم چقدر ما را دوست داشته که این هدیه را به ما داده است! با این زیارت انس بگیرید که صدر وصیت شما است. در این زیارت، مجموعهی عقاید خود را به «أمینُ اللهِ فِی أرْضِه» عرضه میکنید. اسامی همهی ائمه (علیهم السلام) را در وصیتنامهی خود بنویسید و به ولایت یکیک آنان شهادت دهید. در زیارت آل یس شما برای همهی این امور، حضرت را شاهد میگیرید و میگویید: اعتقاد خود را به شما تقدیم میکنم که امین خدا هستید تا آن روز (روز قیامت) به من برگردانید.
۱۱. سلام روزانه به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام): خیلی مهم است و انشاءالله خدا روزی کند و توفیق دهد تا آن را در برنامهی خود بگذاریم. یک زیارت سهکلمهای برای حضرت وجود دارد و آن اینکه سه بار بگویید: «صَلَی اللهُ عَلَیک یا أباعَبْدِالله». اگر در زیر آسمان بایستید و رو به ساحت عرشی حضرت باشید، بهتر است. یک وقت میگوییم: «السلام علیک یا اباعبدالله» اما یک وقت میگوییم: «صَلَی اللهُ عَلَیک یا أباعَبْدِالله». این دو با هم تفاوت دارد. در زیارت عاشورا هم این را به من و شما یاد دادهاند؛ آنجا که میگوییم: «عَلَیکَ مِنّی سَلامُ اللهِ...» و گر نه من کجا و سلام به شما کجا؟!
سید جلیلالقدری، سی و اندی سال امام جماعت مسجد محل ما بود. ایشان هر روز زیارت عاشورای غیرمعروفه را میخواندند؛ چون زیارت معروفه صد سلام دارد که معمولاً نمیگوییم و ناقص میماند. روزی حالشان بد شده بود. آمبولانس خبر کرده بودند تا ایشان را به بیمارستان ببرند. یکی از دوستان عزیز و نزدیک ما میگفت: من آنجا بودم. آقا را حرکت دادند تا داخل آمبولانس بگذارند. تا به حیاط رسیدند، فرمودند: مرا همینجا زمین بگذارید و کمک کنید تا بنشینم. به زحمت نشست و گفت: آقا تشریف آوردند، و فرشتگان مرگ از ما منصرف شدند. سپس گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله».