همایش اربعین، جلوهای تازه از امام حسین (علیه السلام)
به عزیزانی که موفق شدند امسال در زیارت اربعین سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شرکت کنند، زیارت قبول عرض میکنم. انشاءالله نور زیارت برایشان بماند و به دعای این عزیزان، نوبت بعد، عمر و توفیق باشد و دوستانی که موفق نشدند، از جمله ما، موفق و بهرهمند شویم.
آنچه رخ میدهد حقیقتاً یک اتفاق بسیار بزرگ است و به اعتقاد من باید به تفصیل دربارهی آن گفتگو کرد. پدیدهای کاملاً متفاوت، جدید و جلوهای تازه از سیدالشهدا (علیه السلام) و ارادت به آن حضرت است که حامل بشارتهای بسیار بزرگ برای عالم اسلام و ارادتمندان حضرت است. باید خوب قدردانی، صیانت و حفاظت شود و باشکوهتر برگزار گردد. هر یک از ما در مورد اربعین وظیفهای دارد و همه وظیفهمند هستند و هر کسی باید سهمی برای حضور یا ترویج یا تبلیغ برای خودش تعریف کند.
ماهی برای شناخت پیامبر اکرم (ص)
ماه ربیعالمولود ماهی است که ولادت باسعادت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در آن واقع شده است. اگر خدا بخواهد و توفیق باشد، هفتهی آینده که نزدیک ولادت آن حضرت خواهیم بود، اختتامیهی بحث دعای هشتم ما است که اتفاقاً با صلوات بر حضرت جمعبندی میشود. آخرین جملهی این دعا آن است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِی مِنْ کلِّ ذَلِک بِرَحْمَتِک وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
هر ساله به خودم و برادران و خواهران عزیز توصیه میکنم که فرصت این ماه عزیز را برای آشنایی بیشتر با حضرت، شخصیت و آداب و سنن ایشان مغتنم بشمارند. همهی ما باید تصمیم بگیریم در این ماه مطالعهای در مورد حضرت و همچنین توسل خاص به ایشان داشته باشیم. آثار تحلیلی خوبی در مورد حضرت موجود است. به دوستان توصیه میکنم دستکم «فروغ ابدیت» نوشتهی آیتالله سبحانی را مطالعه نمایند که کتابی تحلیلی و حاوی نکتههای خیلی دقیق است. البته کتاب سنن النبی علامه طباطبایی نیز کتاب خوبی است، منتها نیاز به تحلیل دارد؛ چون عمدتاً روایات تبویب شده است و ایشان هم کتاب را به مناسبت بحثهای تفسیری المیزان نوشتهاند. ذیل یکی از آیات مرتبط با پیامبر، ایشان چند صفحه روایات سنن و سیره را در المیزان میآورند و ظاهراً مفصلترِ آن، همین کتاب است که بحثهای فنی و اجتهادی دارد. اگر کسی بخواهد به آن کتاب عمل کند، مقداری نیاز به دقت دارد؛ مثلاً آنجا میخوانید که حضرت موهای بلندی داشتند و فرق باز میکردند و روغن میزدند. از این قبیل نکتهها در آن کتاب است که ملاحظات و مباحثاتی در جای خودش دارد.
تفاوت حسرت و ندامت
اما صحیفهی مبارکه؛ به این جمله رسیدیم: «وَ نَعُوذُ بِک مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ». تکیهی بحث ما روی واژهی حسرت عظمی است و عبارات بعدی، دنباله و امتداد همین جمله محسوب میشود. کسانی که بحثهای تفصیلی در مورد صحیفه داشتهاند نیز همینطور عمل میکنند؛ گویا مصیبت کبری و عبارات بعدی، تفسیر و بیان حسرت عظمی است.
عبارت «الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی»، رجوع به تمام فرازهای قبلی دعا دارد و پردهبرداری از فرصتهای ازدسترفته است.
ندامت عمدتاً به جایی مربوط میشود که انسان کاری را که نباید انجام داده باشد، انجام دهد و پس از زمان اندکی یا بعدها پشیمان میشود. حسرت برای کارهای انجامنداده و فرصتهای ازدسترفته است. در برخی روایات، حسرت و ندامت در کنار هم آمده است، در برخی موارد متداخل میشوند و گاهی جداگانه استفاده میشوند. در صورت اخیر معنایشان یکی میشود، اما وقتی در کنار هم به کار میروند، تفاوت دارند. به قول معروف: «إذا افترقا اجتمعا و إذا اجتمعا افترقا».[1]
به طور خاص، حسرت وقتی استفاده میشود که انسان بر فرصتی که از دست رفته و کاری که انجام نداده، غمگین میشود و تأسف میخورد.
حسرت عظمی، از مصادیق روشن این آیه است: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ؛[2] آتش افروخته خدا[يى] است» که از بزرگترین عذابهای دنیوی و اخروی است. این حسرت، آتشی سوزناک است که از قلب انسان طلوع میکند.
انواع حسرت
من اختراعی ذوقی و البته بر اساس مبنا کردهام و آن اینکه وقتی گفته میشود حسرت عظمی، معلوم میشود حسرت صغری و وسطی هم داریم. اگر این را حسرت بزرگتر حساب کنیم، حسرت کوچکتر و حسرت متوسط نیز داریم.
۱. حسرت صغری
حسرت کوچکتر، آن است که انسان در دنیا به آن مبتلا میشود و انسان را از درون میسوزاند. نمونههای آن زیاد است و عمدتاً ناظر به از دست رفتن فرصتهایی است که قابل برگشت نیست؛ نظیر حسرت یک پیر برای دوران جوانیاش. اگر انسان از جوانیاش بهره نبرده باشد، حسرتی سوزناک دارد و هیچکاری هم نمیتوان بکند. ضربالمثل عربی زیبایی در این باره وجود دارد که میگوید: «یا لیت لنا الشباب یعود فاخبره بما فعل المشیب؛ ای کاش جوانی برمیگشت تا من به او میگفتم پیری با ما چه میکند». حسرتهای دنیایی، حسرتهای کوچکتر هستند؛ چراکه مقدار عمق فاجعه معلوم نشده است و امید کوچکی برای جبران وجود دارد.
اگر کسی اهل باشد، این حسرتها بعضاً جنبهی سازندگی دارد و میتواند مراقب باشد تا سایر فرصتهای او از دست نرود. گاهی انسان فرصتهایی دارد که از دست میرود؛ نظیر فرصت مجاورت با حرم امام رضا (علیه السلام) یا موقعیت بهرهمندی از مال حلال یا شغل خوب. از دست دادن این فرصتها حسرتی به بار میآورد که انسان را میسوزاند. تحصیل علم هم از فرصتهای محدود است که ذیل فرصت جوانی تعریف میشود و اگر از دست برود، موجب حسرت میشود. حضرت آیتالله جوادی آملی (حفظه الله) به من فرمودند: تحصیل علم تا چهل سال است و بعد از آن، زمان استفاده است. ممکن است انسان بعد از چهلسالگی تلاشهایی بکند، اما تلاشهایش مذبوحانه است.
به نظر من از جمله حسرتهای سوزنده، حسرت از دست دادن کانونهایی است که ما را به فیض ابد متصل میسازد؛ مثلاً انسان پدر یا مادر خود را از دست دهد. من همیشه یاد این روایت هستم که شخصی داشت جان میداد و شرایط سختی داشت. پیامبر اکرم (ص) بالای سر او آمدند و گویا برایش دعا کردند. زمانی که خواستد تشریف ببردند، فرمودند: مادرش زنده است؟! گفتند: مادر او از دنیا رفته است. حضرت فرمودند: کاش مادرش زنده بود؛ یعنی آن کاری که مادرش میتوانست برای او انجام دهد، منِ پیامبر نمیتوانم انجام دهم! مادر، حلقهی اتصال شما به فیض ابد است و چیز بسیار عجیبی است. پدر هم همینطور است. یک وقت انسان چشم باز میکند و میبینید پدرش نیست و فرصت خدمتی که در زمان حیات پدر و مادر میتواند انجام دهد که فرمان خاص پروردگار متعال است، از دست رفته است. اگرچه امکان جبران دارد، اما این کجا و آن کجا؟!
حسرتهای مؤمنان در دنیا سوزنده است و جنس حسرتهای آنها همین مواردی است که گفتم. البته این حسرتها سازندگیهایی هم دارد و امید است که خدای تبارک و تعالی برای آنان فرصت جبران بگذارد؛ لذا امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: قدر نَفَس را بدانید.
روایت نبوی «اغْتَنِمْ خَمْسًا قَبْلَ خَمْسٍ»[3] را نیز همواره به خاطر داشته باشید که زندگی را قبل از مرگ، جوانی را قبل از پیری، سلامتی را قبل از بیماری و فراغت را قبل از اشتغال غنیمت بدانید.
یکسری حسرتها هم برای کافران و خارجان از ایمان است که سوزنده است، اما سازندگی ندارد. حسرتهای کفار عمدتاً برای چه اموری است؟! یکی از موارد، حسرت از ضربهای است که میخواستهاند به مؤمنان بزنند، اما نتوانستهاند. مثلاً طی این سالها آمریکا به صورت مداوم حسرت میخورد؛ زیرا هر چه سرمایهگذاری علیه ایران کرده، به ضرر خودشان تمام شده است. کفار در همین دنیا با این حسرتها عذاب میشوند و به اندوه مبتلا.
۲. حسرت وسطی
حسرت وسطی، حسرت هنگام و پس از مرگ است که عمدتاً مربوط به برزخ است و آیات و روایات فراوانی دربارهی آن وارد شده است. انسان وقتی میمیرد، برای او تا حدودی از حقایقی پردهبرداری میشود. به همان اندازه که پردهها برداشته میشود، حسرتهایی ایجاد میشود. قرآن کریم از برخی از آن حسرتها پردهبرداری کرده است.
یکی از این موارد، این آیهی مبارکه است: «قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا؛[4] میگوید: پروردگارا مرا بازگردانيد شايد كار نيكى انجام دهم». اینجا است که میفهمد لحظهلحظهی دنیا چقدر قیمتی بوده است. جواب این است: «كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا؛[5] نه چنين است. اين سخنى است كه او گوينده آن است». این جواب حسرتی ممتد تا روز قیامت ایجاد میکند.
یک مورد دیگر از این آیات، در سورهی مبارکهی منافقون است که بیان میکند: «لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ؛[6] چرا تا مدتى بيشتر [اجل] مرا به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم». پاسخ این اشخاص نیز منفی است.
یک مورد دیگر از این آیات هم در سورهی مبارکهی فجر آمده است؛ آنجا که بیان میدارد: « یا لیتنی قدّمت لحیاتی ». این احتمال وجود دارد که این آیه به حسرت عظمی، یعنی حسرتهای قیامت متصل باشد.
۳. حسرت عظمی
حسرت عظمی، حسرت قیامت است که اصلاً قابل توصیف و توضیح نیست. « نار الله الموقده » متعلق به جایی است که پردهبرداری نهایی اتفاق میافتد. آنجا، هم کفار و هم مؤمنان حسرت دارند که البته حسرتهای آنها با هم تفاوت دارد. اما آیا حسرت مؤمنان ممتد است؟ پاسخ منفی است. پردههایی جلویشان قرار میگیرد تا بهشت آنها خراب نشود؛ چراکه بهشتِ با حسرت، که دیگر بهشت نیست. بهشت جایی است که هیچنوع حزن، اندوه و نگرانی در آن وجود نداشته باشد. در بهشت در برابر مؤمنان پردههایی قرار میگیرد تا صاحبان مقامات بالاتر را نبینند یا در آنان تصرفی میشود که دیدن مقامات بالاتر در آنها ایجاد حسرت نمیکند.
بهشت محیطی شیرین، گوارا و خنک برای ساکنانش است و این حسرت با بهشت نمیسازد. روایاتی که بیان میدارد بهشتیان حسرت میخورند، یا مربوط به قبل از ورود به بهشت است یا حکایت از این است که تصرفی در شخص شده و در او حسرت ایجاد نمیشود.
بهشتیان انواری میبینند که شهدا هستند که مانند ستاره میدرخشند. لابد در شخص تصرف میشود تا او حسرت نخورد و از دیدن دوست یا برادرش در آن مراتب، حس خوبی داشته باشد. باید اینگونه قضیه را درست کنیم؛ وگرنه بهشت دیگر بهشت نمیشود و حسرت از علائم جهنم و جهنمیها است.
در قیامت، هر کس در مقام خودش مستقر میشود، اما قبل از استقرار، پردهبرداریها و حسابکشیها و محاکمهها است. حسرت عظمی برای همانجا است.
خدا به پیامبر فرمود: « و انذرهم یوم الحسره » یکی از اسامی قیامت، روز حسرت است. همهی پردهها کنار زده میشود و همهچیز دیده میشود و آن زمان، زمان حسرت عظمی است. حسرتِ دنیایی قابل مقایسه با حسرت آخرت نیست.
یک نمونهی دیگر از آیات قرآن دربارهی آن حسرت بزرگ، این آیه است: « وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ؛[7] و آنان را از روز حسرت بيم ده؛ آنگاه كه داورى انجام گيرد و حال آنكه آنها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند».
در سورهی مبارکهی حاقّه نیز میخوانیم: «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛[8] و اما كسى كه كارنامهاش به دست چپش داده شود، گويد: اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم». این «ای کاش» همان حسرت بزرگ است.
اگر کسی قیامتی زندگی کند، فرصتشناس، ظرفیتشناس و موقعیتشناس خواهد بود و دیگر حسرت نخواهد خورد. چنین کسی اهل ایمان، عمل صالح و جهاد خواهد بود و هیچ فرصتی را از دست نخواهد داد.
بر اساس روایت بسیار عجیبی، وقتی در قیامت پردهها را کنار میزنند، کل عمر انسان در سه بخش برایش تقسیم میشود. یک بخش، وقتهایی است که در آن مرتکب معصیت شده و در صندوقهایی است که جهنمیها از تعفّن آن عذاب میشوند. قسمت دیگر، نوری است که مربوط به زمان عبادت و عمل صالح است که باعث تنعّم بهشتیها میگردد. بخش دیگر نیز صندوقهای خالی است که فرصتهای ازدسترفته است که تولید حسرت میکند؛ نظیر فرصتهایی که به بطالت میگذرد و نه ذکری، نه فکری، نه عملی، نه جهادی، نه اقدامی، هیچ کار مثبتی در آن صورت نگرفته است. من و شما الان این حسرت را نمیفهمیم و درکی از آن نداریم. ساعتهای تاریک، تولید ندامت میکند و ساعتهای خالی، تولید حسرت. ساعتهای پرنور هم که بشارت است.
زمانی خواهد آمد که برای ثانیه و کسری از ثانیه حسرت خواهیم خورد.
قرآن کریم، اعمال کفار را به سراب تشبیه میکند؛ به همین جهت هیچوقت مؤمن در دنیا بر اعمال کفار حسرت نمیخورد: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا؛[9] و كسانى كه كفر ورزيدند، كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه آن را آبى مىپندارد تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد».
یکی دیگر از آیات حسرت بزرگ این آیه است که میفرماید: «قَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛[10] گويند: اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم، در [ميان] دوزخيان نبوديم».
آیه دیگر آنجا است که شخص قرین شیاطین میشود و دو دست خود را گاز میزند: «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا؛[11] و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگزد [و] مىگويد: اى كاش با پيامبر راهى برمىگرفتم. اى واى! كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم». زیرا ما را مبتلا به ساعتهای خالی و تاریک کرد.
در برزخ هم ممکن است این اتفاق برای انسان بیفتد و قرین افراد گمراه شود. یکی از اساتید ما میفرمودند: طی یک کشف، یکی از اساتیدم را در برزخ دیده بودم. استاد در حجرهای بود و مسئلهی شاگرد خود را حل میکردند؛ منتها مقارن با وضعیت پلید و مشمئزکنندهای بود. به من گفت: یادت است در درس میگفتم: این را ما گفتیم و ما به این رسیدیم و هیچکس دیگر نرسید. وضعیت امروز من به خاطر تکبر آن روزها بود.
حسرت عظمی در روایات
۱. امیر المؤمنین (علیه السلام) در روایتی تکاندهنده فرمودند: «إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالًا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ»؛[12] از اعظم حسرتها در قیامت، حسرت کسی است که مالی نامشروع به دست آورده و آن را برای دیگری به ارث گذاشته است. شخص بعدی آن مال را در راه خدای متعال خرج میکند و فردا اولی به جهنم میرود و دومی به بهشت. این حسرت بسیار بزرگی است. نظیر آنکه انسان مال خمسنداده را برای ورثه بگذارد و آنها از این مسئله بیخبرند و آن مال را در راه خیر خرج میکنند.
۲. روایت بعدی در مورد زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) است. امام صادق (علیه السلام) خطاب به معاویه بن وهب فرمودند: «يَا مُعَاوِيَةُ! وَ مَنْ يَدْعُو لِزُوَّارِهِ فِي السَّمَاءِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ کسانی که در آسمان برای زائر امام حسین (علیه السلام) دعا میکنند، خیلی بیشتر از کسانی هستند که در زمین برای آنان دعا میکنند. بعد حضرت فرمودند: «لَا تَدَعْهُ لِخَوْفٍ مِنْ أَحَدٍ»؛ آن زمان شرایط خطرناک بوده و الان قابل مقایسه با آن زمان نیست. حضرت فرمودند: نکند به خاطر این خوف، زیارت را رها کنی؛ چراکه در این صورت: «فَمَنْ تَرَكَهُ لِخَوْفٍ رَأَى مِنَ الْحَسْرَةِ مَا يَتَمَنَّى أَنَّ قَبْرَهُ كَانَ بِيَدِهِ»؛[13] کسی که این زیارت را ترک کند، به حسرت کسی مبتلا خواهد شد که آرزو میکند قبرش به دست خودش باشد. « ان قبره بیده » یک اصطلاح است. انشاءالله هیچ مؤمنی بدون زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) نمیرد و آنها که برایشان روزی شده، مکرر روزی شود؛ مخصوصاً زیارت اربعین.
۳. پیامبر عظیمالشأن (ص) خطاب به معاذ بن جبل فرمودند: «إن أرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و الهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ؛ فإنّهُ كلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّيطانِ و رُجحانٌ في الميزانِ؛[14] اگر زندگى نيكبختان و مُردن شهيدان و نجات در روز حسرت و داشتن سايه در روز سوزان و هدايت در روز گمراهى را مىخواهيد، قرآن را ياد بگيريد؛ زيرا قرآن، سخن خداوند مهربان و مايه حفظ از شيطان و سنگينى ترازو[ى اعمال] است».
کسانی که در دانشگاهها و حوزههای ما دروس غیرمفید میخوانند، چه حسرتها خواهند خورد. از قرآن با وجود اینکه در دسترس بوده، درس نگرفتهاند. درسهای مفید همگی ذیل قرآن تعریف میشود. چند درصد درسهایی که بچههای ما در مدارس و دبیرستان میخوانند، مفید است؟ حتی از ده آیهی قرآن درس نمیگیرند. حداقل یک شاگرد کلاس دوازده باید پانصد آیهی قرآن را درس گرفته باشد و بتواند در زندگی به آن تکیه کند.
اگر کسی طلبه بود و درس قرآن نگرفت، حسرت او اعظم است. از حسرتهای بزرگ قیامت، حسرت علما است که علم خود را تحویل بقیه داده و آنها عمل کرده و سعادتمند شده، اما خودشان جا ماندهاند.
۴. بعد از ماجرای حکمیت، حضرت علی (علیه السلام) جملهی خیلی تکاندهندهای فرمودند: «فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الُمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ؛[15] نافرمانى نیکخواه مهربان و داناى تجربت آموخته، موجب حسرت است و پشیمانى در پى دارد». به یکی از دوستان میگفتم: ملت ما حسرتها خواهند خورد برای آنجایی که به حرفهای آقا عمل نکرده باشند؛ زیرا ایشان یک عالم ناصح، مجرّب و امتحانداده است. هر جا که به سخنان ایشان عمل شده، ملت سرافراز شده است. اگر در بخشهای سیاسی و ارتباطات بینالمللی عمل کرده بودند، الان کجا بودیم! حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: اگر حرف عالم ناصح، خردمند و کارآزموده را گوش نکنید، حسرت خواهید خورد. هر میزان که گوش کردید، سود خواهید برد. امیدوارم که به حسرتهای بزرگتر مبتلا نشویم.
راهکار مبتلا نشدن به حسرت عظمی
منظور از «نَعوذُ بِکَ» چیست؟! یعنی تا دیر نشده، در پناه قرآن و اهلبیت (علیهم السلام)، از جوانی و لحظههای عمر خود بهره ببرید، زمان خود را مدیریت کنید و دوست الهی بیابید.
هر چه میتوانید با مال حلال، گرهگشایی داشته باشید و به پدر و مادر، مخصوصاً اگر زنده هستند، خدمت کنید. قدر سحر و فرصتهای استغفار، مناجات، دعا و انس با صحیفهی مبارکه را بدانید. کار علمی کنید و علم نافع بیاموزید.
[1]. یعنی دو مفهوم که اگر جدا به کار روند، هریک (یا یکی) شامل دیگری است؛ مانند فقیر و مسکین که اگر بهتنهایی و جداگانه به کار روند، معنی عامی خواهند داشت که شامل فقیر و مسکین هر دو میباشد. و اگر در یک عبارت با هم و در کنار هم به کار روند، هریک در معنی خاص خود به کار میرود، نه معنی عام. معنی فقیر و مسکین این است که خرج سال خود را نتوانند درآورند یا ندارند، ولی مسکین وضعی بدتر از فقیر دارد.
[2]. همزه: 6.
[3]. طبرسی، مكارم الاخلاق، ص459.
[4]. مؤمنون: 99 ـ 100.
[5]. همان: 100.
[6]. منافقون: 10.
[7]. مریم: 39.
[8]. حاقه: 25.
[9]. نور: 39.
[10]. ملک: 10.
[11]. فرقان: 27 ـ 28.
[12]. نهج البلاغه، حکمت 421.
[13]. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص96.
[14]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج92، ص19.
[15]. نهج البلاغه، خطبه 35.