متن شرح دعای چهلم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵» 1395/10/27


پیوند های مرتبط »

متن شرح دعای چهلم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵»

«فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ‏ أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ».

 

رابطه‌ی مرگ آسان و استفاده از لحظات عمر

موضوع سخن، گزارش مضامین چهلمین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه بود که امام (علیه السلام) آن را در یاد مرگ انشاء فرموده بودند. به این نقطه رسیدیم که کیفیت مردن خیلی مهم است و البته کیفیت مرگ، حاصل کیفیت زندگی است و چگونه زیستن انسان، چگونه مردن او را رقم می‌زند.

چون انتخاب تا آخرین لحظه‌ی حیات برقرار است، ممکن است انسان در لحظات پایانی مرتکب رفتاری شود که سرنوشت مرگ او را به شکل دیگری رقم بزند و این مسئله برای اولیای خدا مورد توجه است.

از این دعای نورانی استفاده و استنباط می‌شود که اگر انسان از فرصت‌ها و لحظات زندگی خود مراقبه کند و نقطه‌ی مرکزی مراقبه‌اش، مسئله‌ و یاد مرگ باشد، ان‌شاءالله در زمان انتقال، وضعیت مطلوبی خواهد داشت. چنین زندگی، زیست در الان است و اگر کسی موفق شود الان خود را خوب مدیریت و مهندسی کند، هم گذشته‌ی خود را اصلاح می‌کند و هم آینده‌اش تا حد زیادی تضمین شده است. مشکل ما این است که در الان زندگی نمی‌کنیم؛ یا گرفتار گذشته‌ایم یا گرفتار آینده، یعنی آرزوهای مدیریت‌نشده و غیرعقلانی هستیم. اگر انسان با محوریت یاد مرگ و طبق حکمت الهی، باور کند که با مرگِ لحظه‌ها و ثانیه‌ها و ساعت‌ها، در حال مردن است و ممکن است مرگ در هر لحظه‌ای بر او وارد شود، در اکنون و الان زندگی خواهد کرد. زیست در اکنون و الان، با اکنون‌زدگی فرق می‌کند. برخی‌ها اکنون‌زده هستند و نقشه، طرح و برنامه ندارند و به شکل روزمره زندگی می‌کنند. این یکی از خطرناک‌ترین سبک‌های زندگی است که به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود.

زیست مؤمنانه دارای آفاق و سپهر روشن، طرح، برنامه، قاعده و هدف است.

باید به عالی‌ترین شکل ممکن از وقت کنونی استفاده کنیم و این فرض جدی را داشته باشیم که دیگر، زمانی در اختیار نخواهیم داشت. یاد مرگ به ما می‌گوید این فرصت می‌تواند آخرین حظّ و بهره‌ی تو از زندگی دنیایی باشد. پس، از همین فرصت، بهره‌ی لازم و استفاده‌ی کافی را داشته باش.

 

اولیای الهی و طلب مرگ آسان از خداوند

از قرآن کریم و کلمات اولیای خدا استفاده می‌شود که انتقال تحت هر شرایطی سنگین است. گاهی از آن تعبیر به قمرات و گاهی سکرات شده است. قمرات بیشتر برای کفار است، اما سکرات عام است و همه را در بر می‌گیرد. این وضعیت انتقال، هول و اهوالی دارد و در سیره‌ی اولیای خدا می‌بینیم که برای آن وضعیت دعا می‌کرده‌اند.

امام کاظم (علیه السلام) بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب مراقباتی داشتند و به سجده می‌رفتند و می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ و الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ؛[1] بار خدايا! راحتى در هنگام مردن، و بخشش در هنگام حسابرسى را از تو درخواست مى‌كنم».

امام سجاد (علیه السلام) نیز در لحظه‌ی شهادت خود دائماً می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی فَإِنَّکَ کَرِیمٌ اللَّهُمَّ ارْحَمْنِی فَإِنَّکَ رَحِیم؛[2] بار خدایا! به من رحم کن که تو کریم هستی. بار خدایا! به من رحم کن که تو رحیم هستی».

از همه‌ی اینها بالاتر، در احوالات حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمده که حضرت چند بار می‌فرمودند: «اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی غَمَراتِ المَوتِ وَ سَکَراتِ الْمَوْتِ؛[3] خدايا مرا بر تحمل سختي‌ها و رنج‌هاى مرگ كمك كن».

این وضعیت انتقال، دائماً در کانون دعای انسان مؤمن است و به آن توجه دارد.

 

مرگ مطلوب از دید قرآن

قرآن کریم نیز به ما فرمان می‌دهد مرگ خود را این‌گونه انتخاب کنیم که در وقت مردن، مسلم باشیم: «وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[4] و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند:] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد. پس البته نبايد جز مسلمان بميريد». حضرت ابراهیم پدر همه‌ی ما و شیخ‌الانبیا و مورد احترام پیامبر اکرم (ص) بوده‌اند و از نظر مقامات عرفانی و توحیدی فوق‌العاده هستند.

در آیه‌ی دیگر نیز آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[5] اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، از خدا آن‌گونه كه حق پرواكردن از او است، پروا كنيد و زينهار جز مسلمان نميريد».

این فرمان‌ها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، از طریق قول حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب (علیهما السلام) به ما رسیده است.

اینکه گفته‌اند مسلم بمیرید، یعنی طبق همان زیستی که خدای متعال برای شما تصویر کرده، زندگی کنید و بمیرید و به تعبیری دین‌دار باشید و دین‌دار بمیرید. این حالت مراتبی دارد. بزرگان ما به من و شما یادآوری می‌کنند که باید حال، قال و شخصیت شما به مقام تسلیم محض در برابر حضرت حق رسیده باشد. این آرزوی خردمندان، اولیا، انبیا و صلحا است و شاید بشود گفت رتبه‌ی مقرّبین است؛ همان مقام اسلام و به تعبیری مقام تسلیم محض در برابر پروردگار تعالی که یک نشانه‌ی خاص دارد و آن حالت اطمینان است که قرآن کریم به آن اشاره کرده است و می‌فرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛[6] اى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد».

 

مقام تسلیم محض

راه ما برای کشف اراده‌ی الهی، جریان وحی و حضرت رسول (ص) است. شما به خودتان مراجعه می‌کنید و می‌بینید در وجودتان هیچ اختیار و انتخاب دیگری وجود ندارد. این همان حالت اسلامِ اکبر و تسلیم محض است.

در این باره بیان زیبایی از امام حسن (علیه السلام) داریم. به امام عرض شد: ابوذر می‌گوید: فقر را از غنی و ناخوشی را از تندرستی بیشتر دوست دارم. به تعبیری می‌خواست بگوید سختی کشیدن در راه خدا برای من شیرین‌تر از آسودگی است. حضرت فرمود: خداوند ابوذر را رحمت کند، امّا من می‌گویم: هر کس بر خیر و صلاحی که خداوند برایش مقدّر کرده، توکل کند، آرزوی حالتی دیگر را در دل نمی‌پرورد.[7] هرچه او بخواهد؛ خواه مریضی یا سلامتی یا عافیت یا... این همان حالت تسلیم است.

یکی از بزرگان از قول پیامبر عظیم‌الشأن نقل می‌کرد: در برابر فرمان خدا مثل علی باشید که میت الاحیا است. من این جمله را در روایت ندیدم، اما از یکی از بزرگان شنیدم که آدمِ دقیقی بود.

اگر کسی به این موقعیت‌ها برسد، به مقام اطمینان رسیده که در زیارت امین الله توضیح داده شده است.

قرآن کریم می‌فرماید: ویژگی این مقام این است که اگر رسول خدا درباره‌ی شما قضاوتی کرد، شما به قلب خود که مراجعه می‌کنید، می‌بینید سر سوزنی برای شما دشوار نیست.[8]

کشف اراده‌ی الهی در موضوعات شخصی و اجتماعی، راه اطمینان‌بخش دارد و مؤمن همیشه در همان راه حرکت می‌کند. مؤمن همیشه حجت دارد. یک نفر می‌گفت: در فراز و فرودهای سیاسی تشخیص حق خیلی سخت و مشکل است. اما من گفتم: خیلی آسان و راحت است. به لطف خدای متعال، حدود چهل سال از این مقطع جدید را تجربه می‌کنیم و در چهل سال گذشته، هیچ‌وقت شرایط سخت و پیچیده نداشتیم. انسان وقتی حجت دارد، مشکل ندارد و با وجود حجت، شرایط پیچیده نمی‌شود. آنان که گرفتار تردید می‌شوند و تشخیص را سخت می‌دانند، باید مشکل را در جای دیگری جستجو کنند. شما مدار خود را با ولیّ تنظیم کنید که او هم حجت است.

در جلسه‌ای، یکی از آقایان که اعوجاج فکری داشت و بعدها انحرافش روشن شد، گفت: باید ببینیم نظر مبارک حضرت ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این موضوع چیست؟! گفتم: آیا راهی برای کشف نظر حضرت حجت جز از طریق ولیّ فقیه داریم؟ کسی که ولیّ فقیه ندارد، امام زمان ندارد و راهی به کانون توجه آن حضرت ندارد. بعضی‌ها نگاهشان به ولایت فقیه، نگاه سیاسی است و همین باعث می‌شود کم بیاورند. اما اگر نگاه، اعتقادی بود، اضطراب از بین می‌رود و مطمئن به میدان می‌آید. آنان که نگرش سیاسی دارند، همیشه در میدان رفتن، دچار تردید می‌شوند.

این در مورد موضوعات اجتماعی بود و در مورد موضوعات شخص هم رساله‌ی عملیه، حجت ما است.

انسان وقتی به مقام اطمینان رسید، به او خطاب می‌شود: «ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛[9] خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد». رسیدن به حالت تسلیم و مقام اطمینان را باید از خدای متعال طلب کنیم. در کلمات حضرت یوسف (علیه السلام) نیز آمده است: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی‏ مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی‏ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنی‏ بِالصَّالِحینَ؛[10] پروردگارا! تو به من دولت دادى و از تعبير خواب‌ها به من آموختى. اى پديدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمين، فقط تو در دنيا و آخرت مولاى منى. مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما». آنچه فرمان خدا و خوشبختی‌آفرین بود، به دعای ولیّ خدا تبدیل می‌شود.

 

انواع محتضر

باید دفاع مقدس را در زندگی خود جاری سازیم. آقا (ارواحنا فداه) به هر مناسبتی به آن ذخیره‌ی جاودانی، یعنی دفاع مقدس ارجاع می‌دهند. ایشان توصیه‌ی فراوان می‌کنند که کتاب‌های خاطرات مربوط به رزمندگان دفاع مقدس را بخوانید و خودشان همواره این کتاب‌ها را مطالعه می‌کنند. اخیراً کتابی با نام «وقتی مهتاب گم شد» منتشر شد. آقا به‌قدری آن کتاب را پسندیده بودند که فرموده بودند: نویسنده‌اش را برای من بیاورید. وقتی نویسنده‌ی آن کتاب را که از جانبازان دفاع مقدس است، نزد آقا آوردند، ایشان را در آغوش گرفتند. ما از این گنج عظیم غافل هستیم. در آن ایام، رسم سنگرها این بود که قبل خواب، سوره‌ی مبارکه‌ی واقعه را به صورت جمعی یا فردی می‌خواندند و بعد می‌خوابیدند. در آنجا معمولاً شب‌ها زود می‌خوابیدند، چون سحر کار داشتند و مثل ما بیکار نبودند!

غرض آنکه اوائل سوره‌ی مبارکه‌ی واقعه یک تقسیم دارد که مربوط به قیامت است. در انتهای سوره به جایی می‌رسد که سخن از مرحله‌ی احتضار به میان می‌آید: «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ؛[11] پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى‌‏رسد و در آن هنگام خود نظاره‌گريد». امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه در مورد این وضعیت، توصیف عجیبی دارد که قبلاً به آن اشاره کرده‌ایم. اینجا است که از هیچ طبیب و حبیبی کاری ساخته نیست. وضعیت احتضار تقسیم سه‌گانه‌ای دارد: «فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ‏ وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ فَسَلاَمٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ‏ وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّآلِّينَ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛[12] و اما اگر [او] از مقربان باشد [در] آسايش و راحت و بهشت پرنعمت [خواهد بود]. و اما اگر از ياران راست باشد، از ياران راست بر تو سلام باد. و اما اگر از دروغزنان گمراه است، پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد و [فرجامش] درافتادن به جهنم است». این همان شهد و زهر برزخی است. اصحاب مقربین یک طرف و مکذبین طرف دیگر و اصحاب یمین هم در میانه هستند. آرزوی مؤمن باید مانند آرزوی یوسف (علیه السلام) باشد. «روح و ریحان»، الحاق به محمد و آل محمد (علیهم السلام) و صالحان است. عمری مجاهدت عاشقانه می‌خواهد تا انسان به این نقطه برسد.

 

گنجی که در وجود هر مؤمنی نهفته است

قرآن کریم، دعای خردمندان و اولوالالباب را این‌گونه نقل می‌کند: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ؛[13] پروردگارا! ما شنيديم دعوتگرى به ايمان فرامى‏‌خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا! گناهان ما را بيامرز و بدي‌هاى ما را بزداى و ما را در زمره‌ی نيكان بميران». اینها آیاتی است که فوق‌العاده مورد علاقه‌ی اولیای خدا و مخصوصاً امیر المؤمنین (ع) بوده و جزء تلاوت سحری آنان بوده است.

اولوالالباب در این آیات چند درخواست را مطرح می‌کنند. برای «تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً» در اینجا مصداق بیان شده و آن رسیدن به مقام ابرار، یعنی محمد و آل محمد (علیهم السلام) است. شرح اینها برای وقت خودش باشد، اما بشارتی که می‌خواهم عرض کنم این است که آنچه شما را به این قله‌های مرتفع می‌رساند، خیلی به شما نزدیک است و حتی نزدیک‌تر از شما به شما است و آن، عبارت از حبّ علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است؛ همان‌که قرآن کریم آن را «حبل الله» نامید و فرمود: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا؛[14] و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد». این سرمایه‌ نقد است و الان در دست شما و در وجود شما است.

روایتی در کتاب شریف خصال آمده است که وقتی کسی این گنج را دارد، همه‌چیز دارد و کسی که فاقد این است، چیزی ندارد. مؤمن دائماً این گنج را در جریان زندگی خود استخراج می‌کند و به خدا می‌گوید: تا ابد به من زمان بده، تا کار من استخراج این عشق مکنون و اظهار کردن آن باشد. اظهار حبّ علی ابن ابیطالب (ع)، یعنی تقوا و نگاه و قدم و قلم و زبان خدایی داشتن.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[15] اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، از خدا آن‌گونه كه حق پروا كردن از او است، پروا كنيد و زينهار جز مسلمان نميريد»؛ یعنی به عشق علی بمیرید. عشق علی ابن ابیطالب، حبّ محمد و آل محمد (علیهم السلام) است. در آن حدیث بشارت فرمودند: «مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً؛[16] هر کس بر محبت آل محمد از دنیا برود، شهید مرده است».

دغدغه‌ی مؤمن، نیل به مقام مقربین است و به یمین بودن راضی نمی‌شود. این خاصیت حبّ علی ابن ابیطالب (ع) است. یکی از معانی «توفَّنا مع الأبرار» این است که زمان مرگ، گرد تا گرد خود، محمد و آل محمد (علیهم السلام) را ببینم. در روایت است که حجت عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شخص محتضر را تحویل ائمه (علیهم السلام) می‌دهد.

 

بشارتی به سالکان حق

حال ما که هنوز خام و مبتدی و نرسیده هستیم، اگر در وسط کار بمیریم، چه می‌شود؟ قرآن کریم می‌فرماید: اگر با آن هدف حرکت کرده و هجرت کرده باشید، نگران نباشید؛ مهم این است که مهاجر باشید. چنانچه متوقف باشید و سیر نداشته باشید، باید نگران باشید. اما آنجا که مهاجر شدید، دیگر جای نگرانی نیست. این سخن قرآن است که: «وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؛[17] و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او از خانه‏‌اش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خدا است». کسی گفت اگر بخواهیم برای این آیه اسم بگذاریم، چه نامی برایش برگزینیم؟ من گفتم: اسمش را بشارت السالکین می‌گذاریم. کسی که راه افتاده و در مسیر است و منزل‌به‌منزل جلو می‌رود، اگر مرگش فرارسد، نگران نباشد؛ چراکه سیر او در منازل بعدی تکمیل می‌شود و به تعبیری او را کامل می‌کنند.

مصداق ویژه‌ی این آیه‌ی کریمه، شهدای عزیز هستند. شهدا در لحظه‌ی شهادت، در مراتب مختلفی هستند و همه یک‌جور نیستند؛ اما اجر مهاجر با خودِ خدای متعال است و خدا آنها را کامل می‌کند. دوست شهیدی به ما گفت: ما را از لحظه‌ی شهادت بالا می‌برند و گاهی وقت‌ها به خدمت سیدالشهدا (علیه السلام) می‌رسیم. مهم این است که در آن لحظات پایانی، شما در حال هجرت باشید.

 

خدایا توفیق ده این‌گونه بمیرم

ما به این نقطه رسیدیم که جنابعالی از جاذبه‌ی آرزوها خارج و با مرگ انس گرفته و رفیق شده‌اید. اینجا حضرت می‌فرمایند: «فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ»؛ او به زیارت ما که می‌آید و ما مزور هستیم، حال انس داشته باشیم و در این لحظات که او میهمان است و ما میزبان هستیم، میزبان سربلندی باشیم و کم نیاوریم و همه‌چیز آماده باشد.

«وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ»؛ ما در دیدار او بیچاره نشویم. گاهی انسان مؤمن را در لحظات پایانی در دست‌اندازها می‌اندازند که بابی از ابواب مغفرت الهی است؛ زیرا دارند او را شست‌وشو می‌دهند. مرگ، اولین پرده‌ی بهشت را از مقابل چشم مؤمن برمی‌دارد و اولین درِ بهشت با کلید مرگ باز می‌شود.

«أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ»؛ زمان مرگ در مقام هدایت مستقر شده باشیم و اعوجاج و کجی و انحرافی در کار نباشد. «طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ»؛ یک معنای این قسمت آن است که در حال طاعت باشیم. اما معنای دیگرش این است که وقتی او گفت بفرمایید، ما با سر برویم و کراهت نداشته باشیم. «تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ»؛ قبل از مرگ توبه به معنای خاص کرده باشم. معنای خاص توبه قبلاً در دعای یازدهم گذشت و آنجا حضرت فرمودند، آخرین وضعیت من، توبه‌ی مقبوله باشد. با تمام وجود از خدای متعال بخواهیم که آن لحظات پایانی، موفق به توبه‌ی مقبول شویم و بعد از آن هیچ گناهی وجود نداشته باشد. عاصین و مصرّین، به گناهان کبیره و صغیره برمی‌گردد.

«يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ»؛ این هم یک بشارت است. اجر محسنین با خدای متعال است که یک اجر تضمین شده است. قسمت آخر هم یک بشارت تکمیلی است و معنایش آن است که عمل مفسدان را اصلاح می‌کند. انسانی که در گذشته، کجی‌ها و اعوجاج‌هایی داشته، اگر به توبه‌ی مقبوله برسد، خدا سیئات او را به حسنات تبدیل می‌کند. این بشارتی است که در قران آمده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ؛[18] مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند، پس خداوند بدي‌هايشان را به نيكي‌ها تبديل مى‏كند و خدا همواره آمرزنده‌ی مهربان است».

خداوند ما را با این یاد مقدس مأنوس قرار دهد و برکات، نصرت، عنایت و رحمتش را بر تمام دوستان امیر المؤمنین (ع) در سراسر عالم نازل فرماید.



[1]. شیخ مفید،‌ إرشاد، ج۲، ص۲۳۱.

[2]. شیخ عباس قمی، منتهي الآمال، ج٢، ص٢٧ـ٢٨.

[3]. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، روایت499.

[4]. بقره: 132.

[5]. آل عمران: 102.

[6]. فجر: 27ـ28.

[7]. ترجمة الإمام الحسن، ص158؛ به نقل از: مسند امام مجتبی (ع)، ص561، ح18.

[8] . «فَلا وَ رَبِّکَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَکِّمُوکَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً؛ ولی چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمی‌آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است، داور گردانند. سپس از حکمی که کرده‌ای، در دل‌هایشان احساس ناراحتی [و تردید] نکنند، و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند». نساء: 65.

[9]. همان: 28.

[10]. یوسف: 101.

[11]. واقعه: 83ـ84.

[12]. همان: 88ـ94.

[13]. آل عمران: 193.

[14]. همان: 103.

[15] . همان: 102.

[16]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج23، ص233.

[17]. نساء: 100.

[18]. فرقان: 70.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *