بهترین ایام برای عبادت
امروز روز سوم ماه ذیالحجهی بزرگ است. خدا را شاکریم که فضل و فیضش شامل حال ما شده و دوباره به ماه ذیالحجه رسیدهایم.
طبق روایات پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله)، این ایام معلومات[1] ـ یعنی دههی اول ذیالحجه ـ برگزیدهی حضرت حق از بین روزهای سال است. این دهه خیلی از نظر ظرفیت معنوی مغتنم است و ملکوت این قطعه از زمان برای اتصال به سرچشمهی فیض الهی خیلی ارزشمند است. «احبّ الایام الی الله تبارک و تعالی» و مناسبترین ایام سال برای بهرههای معنوی است.[2]
بر شما و بر همهی دوستان اهلبیت در سراسر عالم مبارک باشد و خدا انشاءالله توفیق بهرهبرداری از این فرصت معنوی را به همه کرامت کند تا با روزه و ذکر و فکر و دعا بتوانیم از این چشمهی فیض الهی بهرهمند شویم.
در دعایی که از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است تا بعد از هر فریضه خوانده شود، این یادآوری وجود دارد و به خدا خطاب میکند که این ایام همان ایامی است که تو آن را برتری بخشیدی. بعد هم میگوید: «و قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ» تو با لطف و منّت خود مرا به این ایام رساندی.
خیلیها قبل از اینکه به ذیالحجه برسند، مُردند. خدا را شکر که امسال ما را رساند. این خودش خیلی شکر دارد. بر همین اساس حضرت تقاضاهایی را مطرح میکنند که همه در ذیل ولایت محمد و آل محمد مطرح شده است.
ذکر و توجه به خدای متعال فریضهی این ایام است. ذکر خدای متعال همیشه مطلوب است، اما در این ایام مطلوبیت هزار برابری دارد و معنایش این است که باذن الله تبارک و تعالی، اثر قلبی، معنایی و ماندگاری آثار آن نسبت به سایر ایام خیلی بیشتر است.
تجلی توحید در ادعیه این دهه
قالبهای ذکری که وارد شده، عمدتاً اذکار توحیدی است؛ نظیر تهلیلات علویه «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ...» که امام (علیه السلام) به ما آموزش میدهند چگونه در تنوع مخلوقات خدا بتوانیم از نگرش توحیدی بهرهمند شویم.
«لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ». روزی به همراه دوستان در کنار سواحلی از سواحل جنوب ایستاده بودیم و آن روز از قضا دریا آرام بود. من دقت کردم و دیدم حتی در همین فرض آرامش دریا، میلیونها موج ریزریز وجود دارد که به هم بافته شده و به سمت ساحل میآید. این موجها غیر قابل احصا است. ما در کنار خلیج فارس و به قول امروزیها خلیج همیشه فارس ایستاده بودیم و این موجها را مشاهده میکردیم. شما همین را در پهنهی دریاها و اقیانوسهای عالم ببرید و در مسیر زمان محاسبه کنید و ببینید طی میلیونها سال، چقدر موج در این نسیم دریا به ساحل تولید شده است. این امواج همیشگی است و همواره جریان دارد. آن وقت ذکر شریف «لا اله الا الله» را در عدد امواج دریاها ضرب کنید. حقیقتاً خارج از فکر و شمارش است. ما حتی امواج یک دریا را در یک قطعه از زمان نمیتوانیم محاسبه کنیم.
«عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ» هم به همین شرح است. دهور جمع دهر و لیالی جمع لیل است. باطن حاکم بر زمان میشود دهر. باز شما میبینید که خارج از محاسبه است که چقدر شب و زمان و زمانه بر این پهنهی گیتی گذشته است.
حضرت امیر (علیه السلام) در این دعا دارند ما را به جلوههایی از آفاق متصل میسازند.
در یک قطعه حضرت میفرمایند: «عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ»؛ به تعداد گردش چشمها. چشم خود جنابعالی چقدر میگردد و به این سو و آن سو اشاره دارد. میشود اینها را محاسبه کرد؟ چشمهای خلائق از اول عالم تا الان چقدر گردش داشته است؟ لطائفی در «لمح العیون» است که بماند.
این تنبّه واقعاً شوقانگیز است. وای به حال کسی که بینصیب از این ایام بگذرد و از توجه توحیدی بهرهای نبرد. این کثرت در کثرت در کثرت در کثرت که غیر قابل مقایسه است، همه به واحد برمیگردد. از او سرچشمه میگیرد و به او برمیگردد؛ یعنی مِنه و الیه. مصدر و مرجع همهی این تکثرها واحد است.
سلسلهی موی دوست همین تنوع و جذبه است که حقیقتاً دل میبرد و هوش از سر اهل ذکر و معرفت میبرد. این گردش و حرکت و صیرورت [شدن، گردیدن] که در تمام موارد تهلیلات دهگانهی علویه مشاهده میشود، گشودن بابی از منظر و نگرش توحیدی است که انسان با «لا اله الا الله» مواجه میشود و میتواند از همهی عالم جام ذکر بگیرد؛ از سنگسنگ بیابان تا امواج دریاها و...
توقع از دستگیری علی ابن ابی طالب است که دست فکر و دست دل شما را بگیرد؛ و الّا در این عالم چه گیر ما میآید؟! فقط از یک باب میشود به این توحید رسید و آن هم از طریق ائمهی اطهار (علیم السلام) است.
سایر کلماتی هم که رسیده، نظیر ذکری که نقل شده جبرئیل امین به حضرت عیسی آموخت نیز خیلی زیبا است و مضامین توحیدی دارد.
همهی اینها دست به دست هم میدهد تا شما را به عرفه و مناجات عظیم زیبای حضرت سید الشهدا (علیه السلام) برساند.
من دعاگوی عزیزان در این ایام و شبها هستم و از شما هم توقع دعا داریم. این فرصتها را دوستان برای دعا کردن برای همدیگر غنیمت بشمارند.
آل سعود، شجره ملعونه
آقا در پیام حج امسال، دودمان آل سعود را بر باد دادند. پیام حج امسال آکنده از غم و اندوه ابتلای جهان اسلام به شجرهی خبیثهی آل سعود بود. این کلمات با این جماعت پلید کثیف چه کرد! واقعاً خنکای دل بود و دوستان باید مکرر آن را بشنوند. صدا و سیما هم برای پخش آن خوب برنامهریزی کرده بود؛ دستشان درد نکند.
یک پیام حماسی و شکنندهی کمر و گردن آل سعود بود. انشاءالله که نابود و ریشهکن شوند. تعابیر خیلی برّان و آشکار و واضح بود و البته حقشان بیشتر از اینها است؛ به خاطر جنایاتی که دربارهی مجموعهی جهان اسلام و مظلومان یمن دارند. در تمام ناامنیهای جهان اسلام این «شجرهی خبیثهی ملعونه» شریک هستند؛ تعبیری که آقا در مورد اینها به کار بردند. منظور از «شجره ملعونه»[3] در قرآن، بنیامیه و بنیسفیان هستند که آل سعود هم از همان تبار است.
پناه بردن به خداوند متعال از شماتت دشمنان
امام سجاد (علیه السلام) در دعای هشتم صحيفه سجاديه میفرمایند: «وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء»؛ خدایا! ما از شماتت دشمنان به تو پناه میبریم.
عدو دشمن است؛ یعنی کسی که درصدد جلوگیری از نفع و سود طرف مقابل است و در مرحلهی بعد سعی میکند هر طور که شده، ضرر و زیان وارد کند. البته گاهی علاوه بر اشخاص به برخی چیزها نیز تعمیم داده شده است؛ منتها نسبت دادن این واژه به اشیا، مجازی است و نسبت حقیقی آن، به افراد ذیروح است.
این ضرر میتواند مادّی یا معنوی باشد. این روزها از این دشمنها زیاد شده و از جمله عالم مجازی نیز دشمن ما محسوب میشود.
آنجا که نسبت عدو حقیقی است، جایی است که پای شخص در میان است و این شخص میتواند تبدیل به یک ارادهی جمعی شود و جلوی نفع یا سود مادّی و معنوی را بگیرد و ضررها و خسارتهایی را به دیگری یا دیگران وارد سازد.
در روایت جالبی امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمودند: «إنَّما سُمِّي العَدُوُّ عَدُوّا لِأنَّهُ يَعدو عَلَيكَ؛[4] به دشمن، دشمن گفته میشود چون به تو تعدی و تجاوز میکند».
حضرت در ادامه روایت یک نمونه دشمن را معرفی کردهاند که تکاندهنده است: «فمَن داهَنَكَ في مَعايِبِكَ فَهُوَ العَدُوُّ العادي عَلَيكَ»؛ اگر کسی عیب یا اشکالی در تو میبیند، اما چشم میبندد و روغنمالی و ماستمالی میکند، دشمن تو است؛ چراکه با این کار او آن عیب در تو میماند و مستقر میشود؛ مخصوصاً وقتی عیب را تسهیل میکند و کاهش میدهد. گاهی مثلاً پدر میشود دشمن فرزند یا همسر میشود دشمن همسر؛ لذا قرآن هشدار میدهد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ؛[5] ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حقیقت برخی از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، پس از آنان برحذر باشید». یکی از مصادیق آنکه همسر یا فرزند، دشمن میشود، وقتی است که مداهنهی در عیب دارد و از کنار اشکالات انسان میگذرد و درصدد اصلاح برنمیآید. گاهی رفیق انسان، دشمن انسان میشود. بالاتر از این هم هست و آن اینکه همسر یا فرزند انسان، باعث دوری انسان از راه خدا و ذکر حق، و سرگرمی به دنیا و گناه و معصیت شود که باید به خدای متعال پناه برد.
جنگ روانی در قرآن
در قرآن کریم، کلمهی شماتت و دشمن، مربوط به همین ایام است. حضرت موسی (علیه السلام) در وعدهی آسمانی خود، کل ذیالقعده با دهه نخست ذیالحجه، یعنی چهل شب را در طور بود. در این فاصله موسی (علیه السلام) برادر خود را جانشین خویش قرار داد. وقتی که تأخیر وعده شد و این دهه اضافه شد، بنی اسرائیل از دین خارج شدند و سراغ سامری رفتند. طبق نص قرآن موسی (علیه السلام) وقتی دید قومش منحرف شده و سراغ گوسالهپرستی رفتهاند، از شدت عصبانیت، ریش هارون را گرفت و کشید. حضرت موسی تیپ جلالی داشت و یک نمونهاش را در قضیهی قبطی خواندهاید که با یک مشت، آن قبطی را کشت. تا باهارون مواجه شد، ریش او را گرفت و گفت: چه کردهای؟! هارون گفت: «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ؛[6] اى فرزند مادرم اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند پس مرا دشمنشاد مكن». ای پسر مادر، مرا جلوی دشمنان شماتت نکن یا جالبتر است که اینطور معنا شود که زبان دشمنان را به روی من دراز نکن.
زمینهی شماتت دشمن، ابتلا و ضعف است؛ یعنی وقتی انسان در برابر دشمن ضعیف شد ـ چه به خاطر آسیب از ناحیهی دشمن و چه به خاطر بلایی نظیر مریضی یا از دست دادن عزیز ـ زبان دشمن به ملامت و شماتت باز میشود و این خیلی سخت است.
شماتت همان جنگ روانی است. در قرآن کریم معادلی دارد که عبارت «لومه لائم» است که به معنای سرزنش سرزنشگر است. آن هم از نظر تأثیر خیلی عجیب است؛ چراکه مبانی روانی شخص را متزلزل میسازد. وقتی لائم به میدان سرزنش میآید و بهانهای برای سرزنش مییابد، روحیهی طرف را تخریب میکند و مبانی انگیزشی او را برای حرکت میگیرد. از جمله صفات یاران امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در آیهی 54 سورهی مائده آمده، «لا یَخافونَ لَومَةَ لائِم» است. پنجمین ویژگی انصار المهدی این است که از سرزنش سرزنشکنندگان نمیترسند و از جهت قوّت روان و عزیمت و شخصیت به نحوی هستند که در برابر جنگ روانی دشمن کم نمیآورند.
الان بعضی از کسانی که خلاف عادت جریانات مختلف عمل میکنند، ناگهان، زبانهای تند و تیز دشمنان روی آنها قرار میگیرد و تخریب میشوند. یک خوانندهی جوان [حامد زمانی] علیه آمریکا و اسرائیل میخواند، چقدر در فضای مجازی و ماهواره مورد ملامت قرار گرفت؟ خوشبختانه تا آنجا که ما خبر داریم، دوام آورده است! بانوانی که در جریان المپیک با حجاب اسلامی متعادل رفتند، کار خیلی بزرگ و البته خلاف معمولی انجام دادند. اما از همه مهمتر خانمی بود که با چادر پرچم دست گرفته بود. ببینید چقدر او را ملامت میکنند! آقا در پیام خودشان، در برابر جریان ملامتگر، ضمن تجلیل از این خانمها، از این بانو با تعبیر شجاع یاد کردند.
پس از این اقدامات، به طور ناگهانی، قلمهای کثیف و زبانهای تند شروع به جریانسازی جهانی رسانهای میکنند.
ملامت چیز عجیبی است و ویژگی انصار المهدی این است که زبانهای تیز هیچ اثری در اینها ندارد و از هیمنهی تبلیغات جهانی و جریان جنگ سرد و شماتت دشمنان و ملامت آنها نمیهراسند.
کلمهی معادل شماتت، ملامت است که در قرآن کریم آمده است.
سختترین مصیبت ایوب (علیه السلام)
ابتلای حضرت ایوب (علیه السلام) خیلی سنگین بود و خدا این بندهی ستایشگر صبور و شکور خود را امتحان کرد تا صبر و شکر او را به رخ جهان بکشد. خدای متعال ایوب را در دستانداز میاندازد و همه او را رها میکنند. او را در آن بیماری عجیب و غریب، غوطهور میکند. امتحان ایوب خیلی عجیب است. بگذریم که امتحان تمام شد و روز خوش رسید. از ایوب پرسیدند: بیش از همه در این ایام چه بر تو سخت گذشت؟ عجیب است که ایوب از رنج بیماری و تنهاییهایش و زجر کشیدنهایش و وسوسههای شیطانی نگفت، بلکه گفت از همه سختتر شماتت دشمن بود.[7] مرحوم علامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) نیز در تفسیر المیزان این روایت را نقل میکند. گاهی اینطور مواقع دوستان هم دشمن میشوند. جمع شدند و خدمت حضرت ایوب آمدند و گفتند: تو ادعای رفاقت با خدای متعال میکنی؟! جمعی از اصحاب و پیروان گفتند: برویم و ببینیم ایوب چه حالی دارد. مرکبهایی را سوار شدند. نزدیک خانه ایوب که شدند، از تعفن محیط زندگی این مرد خدا، مرکبها رم کردند. جوانها به زحمت آمدند و پیش ایوب نشستند. به ایوب گفتند: بگو تو در خفا چه گناهی مرتکب شدی که چنین بلایی بر تو نازل شده است؟! ایوب جوابشان را داد؛ اما خیلی اذیت شد. گاهی انسان شماتت را از نزدیکان میبیند که تحملش خیلی سختتر است. درد شماتت اقارب کالعقارب بیش از شماتت بیگانه است.
انواع دشمن
مصداقهای کلمهی اعدا خیلی متنوع است. نفس اماره از نظر قرآن اعدی عدوک است و شیطان هم که عدو مبین است. در مورد نفس اماره خیلی شماتت ندارد؛ اما در مورد شیطان مصداق دارد. وقتی شیطان بر انسان مسلط و شخص مبتلا به گناه میشود، برای شیطان فرحی ایجاد میشود و در آن خوشحالی، شماتت و زباندرازی میکند. از شیطان که بگذریم، نوبت جریان عمومی کفر و شرک و نفاق میشود. به نظر میآید که مصداق اصلی فهرست دشمنان در شماتت همینها باشند. بعد هم نوبت به هر کافر و منافقی میرسد که با دیدن گرفتاری مؤمن خوشحال میشود و زخمزبان میزند. به اینها، کسانی را که با ما دشمنی شخصی دارند نیز اضافه بفرمایید که با نزول بلا، شروع به نیش زدن میکنند.
با این حال، مصداق اصلی جملهی «نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء» نسبت به جامعهی مؤمنین، جریان کفر و شرک و استکبار است و نسبت به آحاد مؤمنین، کافر و منافق است و شامل گروه سوم، یعنی کسانی که دشمنی شخصی دارند نیز میشود که منتظر هستند بلایی در شخص یا فامیل یا خانواده پیش بیاید و شروع به شماتت کنند که ریشهی اصلی آن حسادت است.
به نظر «نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء» شامل همهی این قسمتها میشود، ولی عمدتاً دشمنی اعتقادی را در بر میگیرد.
معنای پناه بردن به خداوند از شماتت دشمنان
«نَعوذُ بِکَ» در اینجا یعنی:
ـ به بلایی دچار نشویم که باعث شماتت دشمن شود.
ـ خدایا در فرض ابتلا به ما کمک کن تا در برابر تیر خطرناک شماتت دشمن کم نیاوریم. در اینجا نوعی تقاضای نصرت نهفته است.
ـ معنای دیگری هم نزدیک به همان معنای اول میشود فرض کرد و آن اینکه ما در امور اختیاری مراقب باشیم گرفتار اموری نظیر سوء تدبیر و عمل بد و ضعف عمل نشویم که باعث ضعف در برابر دشمن میشود. اینجا «نَعوذُ بِکَ» یعنی «نَعوذُ بِکَ مِنْ شُرور أنْفُسَنا»؛ یعنی به تو پناه میبریم از ضعف و کمکاری و بیدقتیهایی که سبب میشود زبان دشمن بر ما باز شود.
[1]. خداوند در سوره حج آیه ۲۸ ضمن بیان فریضه حج، سخن از «أیام مَعْلُومات» گفته است که مؤمنان باید در آن به یاد خدا باشند. یکی از تفسیرهای معروفِ «أیام مَعْلُومات» در روایات، ده روز اوّل ماه ذی الحجّه است. شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص۶۷۱.
[2]. پیامبر (ص) فرمود: «عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام [ده روز اول ماه ذیالحجّه] فضیلت ندارد». سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص۳۱۷.
[3]. «وَ اِذْ قُلْنَا لَکَ إنَّ رَبَّکَ أحاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیانا کَبِیرا؛ ای رسول گرامی، به یاد آر وقتی را که به تو گفتیم: خدا به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیایی را که به تو ارائه دادیم چیزی جز آزمایش و امتحان برای مردم و (شناختن) درختی که به لعن در قرآن یاد شده نیست و ما آنها را از خدا میترسانیم، و لیکن آیات بر آنها جز طغیان و کفر و انکار شدید چیزی نیفزاید». اسراء: 60.
[4]. آمدی، غرر الحكم، حدیث 3876.
[5]. تغابن: 14.
[6]. اعراف: 150.
[7]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج12، ص352.