این دقایق و ثانیهها ما را به سحر مبارک و خجستهای نزدیک میکند که خدای متعال، بزرگترین آیه و نشانهی خود بعد از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) را به بشریت هدیه کرد.
میلاد مسعود و فرخندهی مولای ما و مولای عالم، حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را به همه تبریک عرض میکنم و به اتفاق، این مناسبت پرنور را به ساحت حضرت بقیتالله (علیه السلام) تبریک عرض میکنیم. امیدواریم خدای تبارک و تعالی از برکت این میلاد مسعود، به همهی دوستان آن حضرت در سراسر عالم، بهرهی فراوان عطا کند و مخصوصاً گشایشها و فتوحات بزرگ برای نظام علوی و رهبر علوی و جامعهی علوی خودمان طلب میکنیم. انشاءالله روزهای خوبی برای جامعهی ارادتمندان حضرت در سراسر عالم مقدر شود.
یکی از بهترین مناسبتها برای درخواست و تمنا از خدای متعال، زمان ولادت ولیّ کامل است و در این بین، شب و روز سیزده ماه رجب، عالیترین مناسبتها است و باید قدر این فرصت نورانی را دانست. خوش به حال عزیزانی که از امشب معتکف میشوند. امیدواریم خدای متعال، از برکت این حضورِ معنوی، جامعهی ما را بهرهمند کند و اسباب رونق معنوی بیشتر جامعهی ما را فراهم سازد.
اعتکاف و آباد ساختن مساجد
یکی از مصادیق آبادگری خانهی خدا، اعتکاف است؛ چراکه حضور معتکف در مسجد، یک حضور متفاوت است؛ بهخصوص اگر به لحاظ کمّی هم متفاوت باشد؛ چنانکه در زمانهی ما اینچنین شده و از نظر کیفی هم متفاوت شده و جوانها و نوجوانان عزیز ما در آن حضور مییابند.
انشاءالله خدا اعتکاف، بهویژه اعتکاف در بیت الله الحرام را روزی ما نیز بگرداند. من خیلی وقتها دیدهام کسانی که آنجا معتکف میشوند، حال عجیبی دارند. همچنین در مسجد پیامبر هم اعتکاف وجود دارد و البته با دشواریهای خاص خودش مواجه است؛ زیرا مسجد را برای ساعاتی میبندند. خداوند آن اماکن مقدس و همچنین قدس شریف را از دست غاصبان و اشغالگران نجات بخشد.
تولدی که شرافت کعبه را افزایش داد
کعبه فضیلتهای فراوانی دارد، ولی شاید آنچه در این سحر مبارک در آن اتفاق افتاد، همانی باشد که کعبهی مبارکه با آن، به همهی اماکن عالم افتخار میکند. خدا، تولد ولیّ خود را در خانهی خویش قرار داد. خیلیها سعی کردند این فضیلت را انکار کنند، اما انکارشدنی نیست. رسالهها نوشته شد و تقریباً در بین شیعه و اهلسنت، به یک امر اجماعی تبدیل شد که این ولادت در کعبه رخ داده و بر نورانیت آنجا افزوده است.
اگر این بیت شریف، ظاهر و باطن یا پوسته و مغزی داشته باشد، قطعاً باطنش، ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و کسانی که به آن سو میروند، چه بخواهند و چه نخواهند، به سمت ولایت الهی میروند و مطافشان، ولایت الهی است.
ویژگیهای سخن خدا در بیان امیر مؤمنان (علیه السلام)
بخش اول مطلب ما چند روایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد قرآن کریم است که با بحث جاری ما از صحیفهی مبارکه نیز تناسب دارد. من بهعنوان نمونه چند جمله میخوانم؛ وگرنه در این بحث، مطالب بسیار خواندنی وجود دارد و اگر کسی بخواهد آفاق قرآن کریم را بشناسد، یکی از بهترین راهها، نهج البلاغهی امیر مؤمنان (علیه السلام) است.
1. درمان دردها
جملهی اول این است که فرمودند: «ألا إنَّ فيهِ عِلمَ ما يَأتِي، و الحَديثَ عنِ الماضِي، و دَواءَ دائكُم، و نَظمَ ما بينَكُم؛[1] آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است».
اینجا امام (علیه السلام) بهروشنی به ما خبر میدهد که قرآن کریم، حامل همهی علم است و آنچه در گذشته رخ داده و آنچه در آینده رخ خواهد داد، در قرآن کریم موجود است. اسرار تمام دانش، بهصورت رمزی در قرآن کریم وجود دارد. چنانچه کسی به قرآن کریم راه پیدا کند، نرمافزار ادارهی عالم را به دست آورده است.
2. شفاعتکنندهی راستگو
جملهی دوم این است: «إعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ؛[2] بدانيد كه قرآن شافعى است كه شفاعتش پذيرفته شده، و گويندهاى است كه گفتارش تصديق شده است».
تعبیر «إعْلَمُوا» جالب توجه است. حضرت میفرمایند: بدانید که قرآن کریم، شفاعتکنندهای است که شفاعتش حتماً به مقصد میرسد و سخنگویی است که هر چه میگوید، مورد تصدیق حضرت حق است.
راه بهرهمندی از شفاعت قرآن کریم در عوالم پس از مرگ ـ برزخ و قیامت ـ بهرهمندی از هدایت قرآن است. شفاعت، روی دوم سکهی هدایت است و شفاعت قرآن کریم در باطن، متجلی در هدایت در ظاهر است. اگر کسی از هدایت قرآن کریم بهرهمند نشد، از شفاعت آن نیز بهرهمند نخواهد بود. چنانچه کسی به مرتبهای از هدایت قرآن بهرهمند شد، به همان میزان از شفاعت قرآن نیز بهرهمند خواهد شد. هر چه ما بتوانیم ارتباط خود را با قرآن کریم تقویت کنیم و بهرهی فکری و ذهنی و عملی داشته باشیم، به همان نسبت رقاء و ارتقا و نجات در عوالم پس از مرگ خواهیم داشت.
بر اساس سخن حضرت، اگر قرآن کریم شفاعت کند، کار ما تمام است.
در ادامه حضرت فرمودند: «مَن شَفَعَ لَهُ القُرآنُ یَومَ القِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَن مَحَلَ بِهِ القُرآنُ یَومَ القِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیهِ؛ آنكه قرآن در قيامت به شفاعتش برخيزد، شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر كه شكايت نمايد، شكايتش پذيرفته است».
3. همنشینی مؤثر
جملهی دیگری که در نهج البلاغه نقل شده، جملهی زیبایی است که مکرر شنیدهاید، اما باز هم شنیدن آن، شیرینی خاص دارد. آن جمله این است: «مَا جَالَسَ هذَا القُرآنَ أَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ أَونُقصَانٍ: زِیَادَةٍ فِی هُدًی أَو نُقصَانٍ مِن عَمیً؛[3] هیچکس با قرآن ننشست، جز اينكه به فزونى يا كمى از پيش آن برخاست: فزونى در هدايت، و كم شدن در كوردلى». امکان ندارد کسی با قرآن مجالست کند، مگر آنکه هر نوبت که جلیس قرآن کریم میشود، در آن فرد زیادتی و نقصانی اتفاق میافتد.
حضرت در ادامه میفرمایند، آنچه در او اضافه میشود، هدایت است و آنچه در او کاهش پیدا میکند، گمراهی است.
حال ببینید ما در همنشینی با قرآن چقدر کم گذاشتهایم و چه بهرههایی را از دست دادهایم!
4. معیار فقر و غنای حقیقی
در نقل دیگری فرمودند: «وَ اعلَمُوا أنَّهُ لَیسَ عَلَی أحَدٍ بَعدَ القُرآنِ مِن فَاقَةٍ وَ لالِأَحَدٍ قَبلَ القُرآنِ مِن غِنًی؛ بدانيد كه براى كسى بعد از بودن با قرآن تهيدستى نيست، و براى احدى منهاى قرآن بىنيازى نمىباشد». طبق این سخن امیر مؤمنان (علیه السلام) اگر کسی از قرآن کریم بهرهمند شد، ثروتمند است؛ زیرا به ثروت تمامنشدنی رسیده است. چنانچه کسی به قرآن نرسید، هیچچیزی نخواهد داشت. آن کس که قرآن دارد، چه کم دارد، و آن کس که قرآن ندارد، چه دارد؟!
در تعبیری پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در مورد حضرت علی (علیه السلام) فرمودهاند: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ؛[4] علی با قرآن است و قرآن با علی». همانطور که در مورد حق این مطلب نقل شده است: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ، والْحَقُّ مَعَ عَلِيٌّ؛[5] علی با حق است و حق با علی».
امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز در مورد خودشان میفرمایند: «إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ»؛[6] این کتاب [قرآن] با من بوده است و از وقتی که با آن بودهام، هرگز بین من و او جدایی حاصل نشده است.
باید اهلش به من و شما بگویند که این یعنی چه و در چه رتبه و زمانی بوده است؟!
5. آینه تجلی خداوند
تعبیری نیز در خطبه 147 نهج البلاغه آمده که خیلی دلنواز است. امیر مؤمنان (علیه السلام) میفرمایند: «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ»؛ خدای متعال در کتاب خود برای مردم جلوه و تجلی کرده است، نه آنکه با چشم سر دیده شود؛ اما چنان باب فهمی در عقل و خرد آنان گشوده خواهد شد که جمال الهی را در آینهی قرآن عظیم به تماشا خواهند نشست.
اگر ما در مورد قرآن کریم، غیر از همین تعبیر اخیر امیر مؤمنان (علیه السلام) هیچ چیز نداشتیم، همین برای ما کافی بود تا بخش مهمی از عمرمان را صرف انس با قرآن کریم برای تماشای جمال حضرت حق کنیم.
سرّ دلبران در حدیث دیگران
ابن ابی الحدید، یک دانشمند سنیمذهب و معتزلی است که نهج البلاغه را شرح داده است. این شرح از نظر کلامی، ادبی و تاریخی نکتههایی دارد و جزء مشهورترین شروح نهج البلاغه است. بهخصوص از نظر فنون ادبی فوقالعاده است. ابن ابی الحدید در جلد نهم این کتاب ارجمند، صفحهی 66، به مناسبت جملهای که امیر مؤمنان (علیه السلام) بیان کرده و از خودشان تعریف کردهاند، مطلبی را میگوید.
مرحوم علامه جعفری در شرح خود بر نهج البلاغه، بابی را با عنوان «علی از نگاه علی» باز کردهاند که بعدها تبدیل به یک کتاب مستقل و فوقالعادهای شد که مطالعهی آن را به دوستان توصیه میکنیم.
ابن ابی الحدید در ضمن جملهای که گفتم، وارد بابی میشود که برای خود من و خیلیها شیرین است. بسیاری از بزرگان، فقها و مفسران به این قسمت رجوع کردهاند.
ابن ابی الحدید میگوید: بدانید اگر علی به خودش ببالد و در این فخر کردن بر خویش، فصاحت مثالزدنی خود را که مختص به خود او است، به میدان بیاورد و در این زمینه همهی فصحای عرب به میدان آیند و علی را کمک کنند، باز در شرح زیباییهای علی، به یکدهم آنچه پیامبر در مورد علی گفته است، نخواهند رسید. بلافاصله ابن ابی الحدید یادآوری میکند و میگوید: منظور من روایاتی نیست که شیعیان دربارهی علی نقل کردهاند؛ بلکه منظور من روایاتی است که دانشمندان اهلسنت در کتابهای خود در مورد فضائل علی نقل کردهاند.
سپس ایشان 23 حدیث شیرین و زیبا را نقل میکند که من چند مورد از آن را برای شما بیان میکنم. این روایات از مسانید و کتب درجهی یک اهلسنت نقل شده است و حواستان باشد افرادی نقل کردهاند که دیگری را بر علی (علیه السلام) ترجیح دادهاند.
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
1. یکی از این روایات این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «إنَّ اللهَ عَهَدَ إلَی فِی عَلی عَهداً فَقُلْتُ یا رَب بَینهُ لِی اِسمَعْ! إنَّ عَلِیاً رایهُ الهُدی وَ اِمامُ اُولیائِی وَ نُورُ مَنْ اَطاعَنِی وَ هُوَ الکلِمَهُ الَّتِی اَلزَمتُهَا المُتَّقینْ؛ خدای متعال دربارهی علی با من پیمان بسته است. پس به خدا گفتم: این پیمان را برای من تبیین کن. خدای متعال بیان کرد که: بشنو و بدان که علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و نور کسی است که از من اطاعت کند و همان حقیقتی است که آن را بر پارسایان واجب کردم».
بعد خدای متعال فرمود: «مَنْ اَحَبَّهُ فَقَدْ اَحَبَّنِی، وَ مَنْ اَطاعَهُ فَقَدْ اَطاعَنِی، فَبَشِّرهُ بِذلِک، فَقُلْتُ قَدْ بَشَّرْتُهُ یا رَب؛ کسی علی را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد و کسی که او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است. این مطلب را به علی بشارت بده».
گویا پیامبر(صلی الله علیه و آله) این مطلب را به علی (علیه السلام) بشارت میدهد. خدای متعال میفرماید: علی در پاسخ این بشارت چه گفت؟! پیامبر نقل میکند که: «فَقَالَ أنَا عَبدُ اللهِ فِی قَبضَتِهِ فَإنْ یعَذِّبنِی فَبِذُنُوبِی لَمْ یظلِمْ شِیئاً وَ إنْ یتِمَّ لِی مَا وَعَدَنِی وَ هُوَ اُولی؛ من بندهی او و در اختیار او هستم. اگر مرا عذاب کند، به خاطر کم و کاستیهای من است و او ستم نمیکند. و چنانچه آنچه را دربارهی من وعده داده است، تمام کند، از کرمِ او است».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: وقتی این جمله را شنیدم برای علی دعا کردم.
2. روایت دوم این است که پیامبر فرمودهاند: «مَنْ ارادَ انْ یَنْظُرَ الى آدَمَ فی عِلْمِهِ وَ الى نُوح فی فَهْمِهِ وَ الى ابْراهیمَ فی حِلْمِهِ وَ الى یَحْیَى بْنِ زَکَریَّا فی زُهْدِهِ وَ الى مُوسَى بْنِ عِمْرانَ فی بَطْشِهِ، فَلْیَنْظُرْ الى عَلیِّ بْنِ ابی طالِب».
اگر کسی میخواهد همهی انبیا را ببینید، علی (علیه السلام) را ببیند. هر یک از این انبیا برای خودش جلوهای داشته است. نوح، عزم 900 سال عبادت داشت و آدم، عالم به کل اسماء و ابراهیم، مشهور به بردباری بود و موسی، زیرکی خاصی داشت و عیسی، زهدش زبانزد بود. چنانچه هر یک از اینها را میخواهید ببینید، علی را ببینید.
3. روایت سوم این است: «وَ الَّذی نَفْسی بِیدِه، لُولا أنْ تَقُولَ طَوائِفُ مِنْ اُمَّتی فِیک مَا قَالَتِ النَّصاری فِی ابنِ مَریم لَقُلْتُ الیوم فِیک مَقالاً لا تَمُرُّ بِمَلإ مِنَ المُسْلِمین، إلا أخَذُوا التُّرابِ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیک لِلْبَرَکه».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این روایت قسم یاد میکنند و میفرمایند: قسم به کسی که جان من در قبضهی قدرت او است ـ این از عظیمترین قسمها است ـ اگر نمیترسیدم آنچه بین مردم و عیسی ابن مریم رخ داد، برای تو رخ دهد، دربارهی تو سخنی میگفتم که بر هیچ گروه از مسلمانان عبور نکنی، مگر آنکه خاک کف پای تو را برای برکت ببرند.
دوستانی که علاقهمند باشند، میتوانند به کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه کنند و متن کامل روایات را ببینند. بیشتر روایات بیانشده در آنجا، از مسند احمد ابن حنبل است که از کتابهای مقبول نزد برادران اهلسنت ما است.
شکر نعمت ولایت
امیدوارم خدای متعال ما را قدرشناس نعمت ولایت قرار دهد. قدرشناسیاش این است که شیعه شویم. شکر نعمت مودت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) که در دلهای ما وجود دارد و با جان ما عجین است و ثروتی هنگفت است، تشیّع است و شیعه شدن، یعنی در مرام و اخلاق و رفتار و اندیشه، به حضرت علی (علیه السلام) اقتدا کنیم؛ چراکه فرمودند: «شیعَتَنا مَن شَیَّعَنا و تَبَعنا فی أعْمالِنا و آثارِنا؛[7] شیعیان ما کسانی هستند که در اعمال و رفتار از ما پیروی و اطاعت میکنند».
چنانچه سرمایهی مودت و محبت را به میدان بیاوریم، نتیجهاش تبعیت و تشیّع خواهد بود و در این عالم، هیچ مدال و شرافتی بالاتر از تشرّف به مدال تشیّع علی نیست؛ البته شیعه حقیقی، نه آن چیزی که ما میگوییم.
انشاءالله لحظهلحظهی عمر ما خرج شیعه شدن شود و مولا مدد کند و دست ما را بگیرد و از امدادهای مادرانهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز در این مسیر بهرهمند باشیم.
خدای متعال به جامعهی ما توفیق علوی شدن و علویتر شدن کرامت نماید و همهی ما را به شرف فرزندی حقیقی و معنوی آن بزرگوار مشرّف بفرماید.