متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۹» 1396/9/13


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۹»
تبریک این ایام، نوعی دعا است و این را بار‌ها از رهبر عزیز و عالی‌قدر شنیده‌اید که تبریک درحقیقت دعا است. وقتی ولادت پیامبر اعظم را تبریک می‌گوییم، یعنی برای مخاطبان ارجمند دعا می‌کنیم که در سایه‌ی شخصیت آن بزرگوار و مهر و لطف او که سایه‌ی مهر و لطف الهی است، وجود و فکر و اخلاق و خانواده‌ و جیبشان پربرکت باشد و دنیا و آخرت شما در پرتوی شخصیت آن حضرت آباد شود. معنای تبریک ولادت حضرت یعنی امت اسلامی در سایه‌سار نور آن بزرگوار، عزیز و سربلند و متحد باشند و الفت و مهر و محبت بین آنها روز افزون شود و اسباب عزتشان بیش از پیش فراهم آید.

معنای تبریک اعیاد

ایام پربرکت ماه ربیع‌المولود بر همه‌ی شما عزیزان مبارک باشد؛ مخصوصاً اینکه به میلاد فرخنده و مسعود و مبارک پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) نزدیک شدیم.

این ماه فرصت شیرین و مغتنمی است تا همه‌ی دوستان حضرت ارتباط خود را نزدیک‌تر کنند و همتشان را در تحصیل شباهت، بالاتر و والاتر قرار دهند.

تبریک این ایام، نوعی دعا است و این را بار‌ها از رهبر عزیز و عالی‌قدر شنیده‌اید که تبریک درحقیقت دعا است. وقتی ولادت پیامبر اعظم را تبریک می‌گوییم، یعنی برای مخاطبان ارجمند دعا می‌کنیم که در سایه‌ی شخصیت آن بزرگوار و مهر و لطف او که سایه‌ی مهر و لطف الهی است، وجود و فکر و اخلاق و خانواده‌ و جیبشان پربرکت باشد و دنیا و آخرت شما در پرتوی شخصیت آن حضرت آباد شود. معنای تبریک ولادت حضرت یعنی امت اسلامی در سایه‌سار نور آن بزرگوار، عزیز و سربلند و متحد باشند و الفت و مهر و محبت بین آنها روز افزون شود و اسباب عزتشان بیش از پیش فراهم آید.

 

تلاش برای شباهت به پیامبر اکرم

در مورد کلمه‌ی شباهت هم باید بگوییم که این سخن گزافی نیست؛ بلکه قرآن کریم انسان‌ها را دعوت کرده تا شبیه حضرت باشند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[1] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكو است».

طبق این آیه، وجود پیامبر به صورت مطلق برای ما الگو است. الگو همان چیزی است که انسان با آن همانندسازی می‌کند و تلاش دارد به آن شبیه شود. اسوه آن چیزی است که به آن تأسی می‌کنید و تأسی به معنای نزدیکی و کسب شباهت است.

البته از آیات دیگری از قرآن کریم نیز همین مطلب برداشت می‌شود. برای مثال آیه‌ی تبعیت بیان می‌دارد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ؛[2] بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوست‌تان بدارد». اینجا قُل دارد و جزء آیات مقلقلات است؛ یعنی پیام‌های بسیار مهمی را در بر دارد. اگر شما ادعا یا آرزو دارید که خدا را دوست دارید، باید از پیامبر تبعیت کنید و راه بار یافتن به عشق الهی، تبعیت از پیامبر است. این تبعیت هم همه چیز را در بر می‌گیرد و شامل رفتار و گفتار و اخلاق و... می‌شود.

تبعیت بین تابع و متبوع سنخیت می‌آورد و بین آن دو شباهت تولید می‌کند. اگر شما کسی را امام یا قائد قرار دهید و از او تبعیت مختارانه داشته باشید، به‌تدریج با او هماهنگی و شباهت پیدا می‌کنید. کسانی که خیلی مرید هستند، همه‌ی اوصافشان شبیه مرادشان می‌شود. در عالم زن و شوهری هم گاهی همین احساس هست. حتی برخی می‌گویند در طول زمان، ظواهر و قیافه‌ها نیز شباهت پیدا می‌کند!

این راه، راهی نزدیک است تا محبوب الله شوید که از مقام محبّ الله بالاتر است.

کسی که شما از او تبعیت می‌کنید، محبوب خدا است و خدا خیلی او را دوست دارد. او شخصیت محبوب و مرضی و مختار خدای متعال است. هر مقدار به این شخصیت شبیه شوید، زندگی و خانواده و افکار و اخلاق و اقدام شما به درجات بالاتری نیل پیدا می‌کند.

 

ابعاد شباهت به پیامبر اکرم

شباهت هم ابعاد و جنبه‌های مختلفی دارد. کدام بُعد بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است؟ آیا در نماز و روزه و انفاق و حج و جهاد مورد تأکید قرار دارد یا در دیگر موارد؟ خودِ حضرت فرمودند می‌خواهید به شما خبر بدهم که کدام‌یک از شما به من شبیه‌تر است؟ خودشان پاسخ دادند و فرمودند: «أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً»؛[3] هر کس از شما که حُسن خلق بیشتری داشته باشد، به من شبیه‌تر است. خودِ حضرت معیار شباهت را حسن خلق معرفی می‌کنند و در دایره‌ی نسبت‌ها این مورد، رتبه‌ی خاص پیدا می‌کند و ضریب می‌گیرد.

 

1. مهربانی

مرحله‌ی اول در این شباهت آن است که ویترین یا پیشخوان شخصیت این فرد، درست شود و رویی گشاده و کلماتی شیرین و دلنشین داشته و خوش‌مشرب باشد؛ تا جایی که انسان دوست داشته باشد او را ببیند و دلش برای او تنگ شود.

حضرت با همین اخلاق آن جامعه‌ی آشفته و جاهل را رام کرد. مهر و مهربانی آن‌قدر در شخصیت حضرت زیاد است که خدای متعال می‌گوید وجود تو سرچشمه‌ی رحمت برای تمام کرانه‌های هستی است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ؛[4] و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم». مهر حضرت فلک و ملک و جن و انس و عقل و جماد و نبات و حیوان را در بر می‌گیرد.

 

2. آراستگی

آراستگی نیاز به توضیح ندارد و روایات فراوانی در مورد لباس و نظافت حضرت بیان شده است.

 

3. کرامت

سومین مورد کرامت است. کرامت را سخت می‌توان به فارسی ترجمه کرد. ما برای ترجمه از واژه‌ی بزرگواری یا بزرگ‌منشی استفاده می‌کنیم. حاصل رفتاری کرامت آن است که کسانی که در محیط شخصیت او قرار می‌گیرند، احساس شخصیت و بزرگی می‌کنند. وجود نازنین پیامبر، معدن کرامت است و هر کس در محیط شخصیت او باشد، احساس قیمت و وزانت و تشخص پیدا می‌کند. حتی اشیاء از برکت بودن با او و نسبت با او قیمتی می‌شوند و ارزش پیدا می‌کنند. رفتار و گفتار و نگاه حضرت، همین‌گونه است و کسانی که در خط ارتباطی آن بزرگوار قرار می‌گیرند، بزرگ می‌شوند و کریمه‌ی وجود آنها (فطرت یا طینت) را پرورش می‌دهد و آنها احساس اهتزاز می‌کنند. در نقطه‌ی مقابل، حالت تحقیر و اهانت و استخفاف قرار دارد. انسان وقتی با برخی روبه‌رو می‌شود، احساس بدی پیدا می‌کند.

ممکن است بگویید این را چگونه از مهربانی جدا کردیم؟! گاهی کسی به ما محبت و مهربانی می‌کند، اما به ما تشخص نمی‌دهد و حتی گاهی به بهانه‌ی محبت ما را له می‌کند! پدر و مادر معدن محبت به فرزند هستند و ما بالاتر از مهر مادری در این عالم نداریم؛ اما برخی از پدر و مادر‌ها بچه‌های خود را له می‌کنند و به آنها کرامت نمی دهند. گاهی پدر و مادر‌ها انتقاد می‌کنند و شخصیت فرزند خود را به‌آسانی مجروح می‌سازند؛ حال آنکه اجازه ندارند این کار را بکنند. صاحب همین ایام فرموده است: «اگر می‌خواهید فرزندان خود را تربیت کنید، آنها را تکریم کنید». کسی که در معرض اهانت یا تحقیر قرار می‌گیرد، اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و سرمایه‌ی رشد او به حراج گذاشته می‌شود. سرمایه‌ی رشد هر انسان، اعتماد به نفس و خودیابی و خوداکتشافی است که خدا به او داده است.

روش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مبتنی بر کرامت است و این است که انسان را می‌سازد و پیش می‌برد.

 

جاذبه‌ی محمدی

تلفیق آراستگی و مهربانی و کرامت با یکدیگر کیمیا است و وقتی این سه به هم برسند و ظریف‌کاری‌های رفتاری هم به آن اضافه شود، در اطراف شخصیت انسان جاذبه‌ای ایجاد می‌شود که قابل توصیف نیست.

اوج این سه مورد به اضافه‌ی ظرافت‌های رفتاری، در محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) دیده می‌شود و هر کس هر میزان از این موارد بهره داشته باشد، به همان میزان شبیه نسخه‌ی اصلی می‌شود. رفتار‌های پیامبر عزیزمان واقعاً شنیدنی است. برای حضرت فرقی نمی‌کرد که شخص مقابلش، سیاه یا سفید، فقیر یا غنی، بزرگ یا کوچک، صاحب‌نام یا گمنام باشد؛ همه بهره‌مند می‌شدند. سابقه‌ی ابوذر را بخوانید و ببینید که چگونه ابوذر شد! در مورد سلمان بخوانید که این قدر در مقام شباهت جلو می‌رود که می‌گویند: «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ؛[5] سلمان از ما اهل‌بیت است». بلال که بوده و به کجا رسیده است؟! عثمان بن مسعود که بوده و تا کجا رسیده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به رفاقت با او می‌بالد؟!

در ایام ولادت، جامعه‌ی منتسب به حضرت باید اینها را مرور کند.

 

ظرافت‌های رفتار نبوی

حضرت آنجا‌هایی که کمتر مورد توجه است، سهم احترام را بالاتر می‌برد. مثلاً به دختران بیشتر احترام می‌گذاشتند و بچه‌ها را تکریم می‌کردند. حضرت از کنار بچه‌ها عبور نمی‌کرد، مگر با سلام و التفات و توجه. عده‌ای در جامعه هستند که وضعشان از نظر اقتصادی خوب نیست و به همین دلیل به آنها توجه نمی‌شود. حضرت سفره‌ی خود را می‌برد و با آنها غذا می‌خورد و بعد می‌گفت: «خدای متعال به من مأموریت حبّ المساکین را داده است». برخی‌ها مریض بودند و بیماری‌های خاصی داشتند که تنفر بر انگیز بود و حضرت به ملاقات آنان می‌رفت و با آن‌ها می‌نشست. می‌خواستم عرض کنم که کسانی که کمتر مورد توجه بودند، سایه‌ی کرامت حضرت بیشتر آنان را در بر می‌گرفت.

کاش مسلمان‌ها این شرف انتساب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را قدر بدانند. خیلی قدرشناسی می‌خواهد و قدرشناسی هم نزدیک شدن به حضرت است. در خرد و تدبیر و حکمت و دانش و محبت و صمیمیت و لطف و کرامت باید شبیه پیامبر شویم. همین مکتب به ما آموزش می‌دهد که کسی را تحقیر نکنیم و با همه با کرامت رفتار کنیم. این منطق قرآنی را ببینید که می‌گوید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛[6] آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى‏ دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است». طرف در مقابل حضرت قرار گرفت، ولی شکوه حضرت او را گرفت و به لرزه افتاد. به او فرمود: چه شده است؟! مرا می‌شناسی؟! من پسرِ آن خانمی هستم که غذای مانده می‌خورد. این ترجمان «أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ»[7] است. این رفتار‌ها را در مقابل رفتار‌های متفرعنانه و آمیخته با تکبر و خودشیفتگی و خودشگفتی بگذارید و مقایسه کنید.

حُسن خلق همین است و اینکه می‌گوید هر کس از شما خوش‌اخلاق‌تر باشد، به من نزدیک‌تر است، ترکیب اینها منظور است. پشتوانه‌ی این حُسن خلق هم حکمت است. چنین آدمی از همه‌ی وجودش خیر می‌بارد.

 

نام احمد نام جمله انبیاست

اگر اخلاق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را مکتوب کنیم، می‌شود قرآن.

«اللَّهُمَّ وَ كَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَيْكَ» را نمی‌توانم برای شما توضیح دهم و در قالب کلمات نمی‌گنجد. یکی از بزرگان وقتی می‌خواهد این را توضیح دهد، می‌گوید: وقتی شما الله می‌گویی، جمع همه‌ی اسماء الحسنی را در نظر داری. ایشان در ادامه می‌گوید: محمد (صلی الله علیه و آله) در مقام جمع‌الجمعی، یک حقیقت عینی است که بر اسماء الهی دلالت دارد.

بگذارید این بماند...

مهم همان است که حضرت آینه‌ی جمال و جلال حضرت حق است. صاحب گلشن راز می‌گوید:

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندر این یک میم غرق است

کلمات واقعاً ناتوان است تا این بحث‌ها را بیان کند.

«وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَيْكَ»؛ راه و روش رضای خود را در او و خاندان او قرار دادی. سعدی چقدر زیبا گفته است:

اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

خدایا! سهم ما را از این عشق فراوان و روز افزون و ساعت افزون قرار بده.

خودتان را در دریای محبت و عشق حضرت بیندازید. محیط محبت حضرت آن‌قدر جاذبه دارد که انسان وقتی خودش را رها کند، او را می‌برد.

شخصیت حضرت به گونه‌ای است که تبعیت از ایشان از روی محبت است و حاصل آن، محبوبیت پیش خدای متعال خواهد بود. مقدمه‌ی تبعیت عملی، محبت است و نتیجه‌اش محبوبیت نزد خدای متعال. دوستان می‌دانند که کل این فرآیند با یک کلمه گره خورده و آن، تقوا است. تقوا یعنی تو نگاه حق را رعایت کنی و خود را در حضور او ببینی. این تبعیت را امر او می‌دانی و به امر او عمل می‌کنی و بر اساس خواسته‌ی حق این رفتار را انجام می‌دهی. تقوا، برای انسان صیانت و حفاظت می‌آورد.

من گاهی صبح‌ها در مسیر دفتر کار پیاده می‌آیم و این مسیر حدود نیم ساعت طول می‌کشد. اصلاً یاد نگرفته‌ایم به هم سلام کنیم. صد نفر از کنار من عبور می‌کنند و من به همه سلام می‌کنم، اما شاید ده نفر جواب بدهند. اصلاً بلد نیستند جواب بدهند؛ نگاه می‌کنند و می‌روند! بعضی‌ها تحویل می‌گیرند و جواب می‌دهند. برخی‌ها هم تعجب می‌کنند و با خود می‌گویند: مگر می‌شود یک آخوند به ما سلام کند؟ یا مگر ما از کنار هم عبور می‌کنیم، باید به هم سلام کنیم؟! همان تعداد اندکی که به انسان جواب می‌دهند یا کسانی که زودتر سلام می‌کنند، به انسان انرژی فوق‌العاده‌ای می‌دهد.



[1]. احزاب: 21.

[2]. آل عمران: 31.

[3]. کلینی، کافی، ج‏2، ص240.

[4]. انبیاء: 107.

[5]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج10، ص121.  

[6]. قصص: 83.

[7]. کهف: 110.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *