متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۱» 1396/9/27


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۱»
در ذات و صفات و افعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، اهل حق و حقیقت با نورانیت، اسما، صفات و ذات خدای متعال را دیدار می‌کنند. اینکه فرمود: «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ؛ معرفت من به نورانيت معرفت خداوند عزوجل است» ناظر به همین است. هرچه انسان به آن حضرت نزدیک شود و در مقام شناخت و محبت و تبعیت او برآید، به خدای متعال نزدیک شده است. او آینه‌دار جلال حق تبارک و تعالی در مقام ارائه و معرفی است.

«اللَّهُمَّ وَ كَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَيْكَ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَيْكَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِيلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ، وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِيهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ، وَ ذَرِيعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِيمِ دَارِ الْمُقَامَةِ».

به فضل الهی گزارش مضامین چهل و دومین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه به این عبارت بسیار نورانی رسید که خطاب به پروردگار متعال عرضه داشته می‌شود: خدایا! همچنان که محمد (صلی الله علیه و آله) را نشانه و راهنما و دلیل برای بار یافتن به سوی خود قرار دادی و با وجود خاندان او، راه‌های کسب رضای خود را به ما نشان دادی، بر او و خاندانش درود بفرست.

بعد از آن هم درخواست‌هایی مطرح می‌شود.

 

شناخت پیامبر، شناخت خدا است

در ذات و صفات و افعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، اهل حق و حقیقت با نورانیت، اسما، صفات و ذات خدای متعال را دیدار می‌کنند. اینکه فرمود: «مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ؛[1] معرفت من به نورانيت معرفت خداوند عزوجل است» ناظر به همین است. هرچه انسان به آن حضرت نزدیک شود و در مقام شناخت و محبت و تبعیت او برآید، به خدای متعال نزدیک شده است. او آینه‌دار جلال حق تبارک و تعالی در مقام ارائه و معرفی است.

کلمه‌ی «به» در این قسمت دعای صحیفه به این معنا است که اگر کسی بخواهد به مقامات حضرت خاتم دست یابد و به‌وسیله‌ی این شناخت به خدای متعال برسد، نقشه‌ی راه او قرآن کریم خواهد بود. درحقیقت قرآن از جمال و جلال حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) که جمال و جلال حق تعالی است، رونمایی می‌کند. این دلالت با قرآن انجام می‌شود.

جمله‌ی بعدی جایگاه و نقش اهل‌بیت (علیهم السلام) را بیان می‌کند. مقام رضا، قله‌ی مقامات انسانی است و وقتی همه‌ی مراتب و منازل سیر شود، در عالی‌ترین سطوح به مقام رضا می‌رسد. برای رسیدن به آن اوج که اوج مقامات انسانی و نزدیک‌ترین منزل به ساحت قدس ربوبی است، باید از طریق آل محمد (علیهم السلام) حرکت کرد و این دستیابی برای همه هموار شده است. شناخت و محبت آنها و تبعیت از آنها و قرارگیری در جاذبه‌ی شخصیت آنها و سیر بر اساس منهج و روش آنها و انتخاب سبک زندگی مطابق با سبک زندگی آنان، انسان را به مقام رضای الهی نزدیک می‌سازد و این خیلی قدرشناسی می‌خواهد. خدای متعال این امکان را به‌وسیله‌ی این شخصیت‌های بزرگ، در دسترس ما قرار داده است.

حال خطاب به خدای متعال می‌گوییم: همان‌گونه که چنین امکانی را برای ما با وجود پیامبر و آلش فراهم آوردی، توقعاتی دارم.

 

 هنر قرآن کریم و صحیفه‌ی سجادیه

«وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِيلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ»؛ قرآن را برای ما وسیله‌ای قرار ده که با آن و با مدد و همراهی و توسل به آن و با راهجویی از طریق آن، به شریف‌ترین منازل کرامت برسیم.

صحیفه همت و پرواز می‌دهد و افق‌گشایی می‌کند و بر اساس استعداد‌ها و ظرفیت‌های وجودی‌ات، آرزو‌ها و تمنا‌ها و خواسته‌های تو را تبیین می‌کند. اگر صحیفه نداشته باشیم و آرزوهای ما تربیت نشوند و خواسته‌های ما پرورش پیدا نکنند، در شکم دنیا هضم می‌شویم؛ همان‌گونه که به‌زودی قبر ما را می‌خورد. قبر تمام اعضا و جوارح را متلاشی می‌کند و ما به آن روز بسیار نزدیک هستیم.

اگر غافل شوی و به حقیقت حیات دست نیابی و از سرچشمه‌ی آب حیات، یعنی قرآن کریم، ننوشی، این دنیا ساحت‌های دیگر شخصیت تو را نیز هضم می‌کند و در بازار آرزو‌ها درگیر می‌شوی و چنان با تو بازی می‌کند و ذهن و قلب تو را درگیر می‌کند که مسیر تو برعکس می‌شود. انسانی که آفریده شده تا شکوفا شود و به فلاح برسد و به سوی آسمان کرامت و حقیقت حرکت کند، وجودش برعکس می‌شود و به اسفل السافلین می‌رود و کار او تمام می‌شود. این همان‌جایی است که انسان با دست خودش، خود را به خاک می‌سپارد.

باید برای زندگی خود، آرمان و افق الهی و توحیدی داشته باشی و آن وقت است که رو به فلاح و کمال و بزرگ شدن حرکت می‌کنی. هنر صحیفه‌ی سجادیه این است که تو را از افتادن در جاذبه‌ی دنیایی نجات می‌دهد و آرزوهای تو را بزرگ می‌کند.

قرآن می‌تواند وسیله‌ای شود تا ما به کمک آن به عالی‌ترین درجات کرامت برسیم. انسان نباید حتی به مراتب متوسط کرامت قانع شود و باید به قله‌ها فکر کند. اعجازِ قرآن کریم، کرامت‌بخشی و کرامت‌آفرینی است.

 

دنیا بستر تکامل معنوی

در ادامه‌ی دعا جملاتی است که عمدتاً مترجمان و شارحان صحیفه، آنها را با منازل قیامتی ترجمه کرده‌اند. این تعبیر و تفسیر، اگر چه درست است، به نظر من ضمیمه‌ای دارد که اگر از آن غفلت شود، برداشت درستی نخواهیم داشت. آن ضمیمه این است که قرآن کریم شما را در همین دنیا به منازل کرامت و محل سلامت می‌رساند. تجلی این محل سلامت و منزل کرامت در دنیا است که بعداً در قیامت بروز می‌کند. اگر ما از این حقیقت غافل شویم، ممکن است نتوانیم برداشت درستی داشته باشیم. دنیا برای اهل معرفت «دارالضیافه» و «دارالسلامه» است و چون اینجا به مقامات می‌رسند، در برزخ و قیامت هم به مقامات می‌رسند. تمام مراتب تعریف‌شده در قیامت و بهشت قیامتی، قبل از آن در بهشت برزخی تعریف شده و اصول و پایه‌ی همه‌ی آنها باید در همین دنیا فراهم شود. مؤمن بر اساس دستیابی به کرامت و سلامت در دنیا می‌تواند به دارالسلام وارد شود. اگر وضع کسی اینجا خراب باشد، آنجا هم خراب خواهد بود؛ چنان‌‌که قرآن می‌گوید: «مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى؛[2] هر كه در اين [دنيا] كور[دل] باشد، در آخرت [هم] كور[دل] و گمراه‌تر خواهد بود». جسمِ دنیایی بعد از دنیا مسیری ندارد، اما جانِ تو که اینجایی نیست و آنجایی است، باید گرامی داشته شود و کرامتش حفظ شود تا بعداً به بارگاه کرامت الهی راه پیدا کنی. اگر توانست در این دارالامراض و در میانه‌ی آسیب‌ها، به حلاوت ایمان برسد و سالم بماند و رخت جان را از این دارالآفات ببرد، می‌تواند به دارالسلام دست یابد.

راه این مهم قرآن کریم و عترت است. انسان باید به اشرف المنازل فکر کند تا به مقصد برسد. برخی می‌گویند ما با قرآن پرواز نمی‌کنیم. علت این است که اصلاً نگاه آنها به قرآن غلط است و توقع اشتباه دارند. کسی که خود را وسط جذبه‌ و آرزوهای دنیایی رها کرده و وسط مزبله‌ی شهوات می‌چرد، نمی‌تواند با قرآن پرواز کند. قرآن کریم نقشه‌ی پرواز کسی است که به دنبال منزل کرامت است و تأمین‌کننده‌ی سلامت کسی است که در جستجوی سلامت است تا به دارالسلام برسد. کسی که این‌گونه فکر کند، با یک آیه‌ی قرآن از حضیض به اوج می‌رسد.

چرا این‌قدر خود را ارزان کرده‌ایم؟ مگر او برای بندگان کافی نیست؟ «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؛[3] آیا خدا کفایت‌کننده بنده‌اش نیست؟». کجا به دنبال این کفایت می‌گردیم؟

وقتی به همین یک آیه نگاه می‌کنی، جواب می‌دهی و می‌گویی: خدای متعال کافی است و کفایتگر دیگری در این عالم وجود ندارد. هر چه انسان در این عالم می‌بیند، فقر و فقیر است و فقط او غنی است.

اگر کسی این‌گونه سراغ قرآن برود، قرآن او را پرواز می‌دهد.

 

راه دستیابی به اشرف منازل

اشرف منازل کرامت در مقام بینش، توحید است. قرآن کریم این زمینه را فراهم می‌آورد تا به توحید برسیم. این هنر و کارِ قرآن کریم است. اشرف منازل کرامت در اخلاق، عفو است و قرآن همان را جلوی شما می‌گذارد. امکان انتقام برای تو وجود دارد، اما تو با انتقام پرواز نمی‌کنی و اوج نمی‌گیری و این گزینه‌ی کرامتِ تو نیست. گذشت هم مراتبی دارد و هر کس کریم‌تر باشد و گذشت بیشتری داشته باشد، بهره‌ی بیشتری از منازل کرامت دارد. صبر است که کرامت محسوب می‌شود و انسان را پرواز می‌دهد و اگر وجود انسان به صبر آراسته شد، وارد منازل کرامت شده است. احسان به معنای خدمت زیبا و کریمانه به خلق، از منازل کرامت محسوب می‌شود.

اینها منازل اولیه‌ی کرامتِ بزرگ است و از اینجا شروع می‌شود و به اشرف منازل کرامت می‌رسد. اشرف منازل کرامت در باب احسان چیست؟ به جایی می‌رسی که دیگر احسان و محسن را نمی‌بینی و فقط او را می‌بینی. رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند... اشرف منازل کرامت در مورد عفو آنجاست که دیگر گذشتِ خود و گذشته‌ات را هم نمی‌بینی، فقط او را می‌بینی.

انسان در جهت گرایشی و کنشی نیز همین‌طور است و به دنبال بهترین‌ها و اشرف منازل است.

سرّ کرامت در قرآن کریم چیست؟ قرآن کریم خیلی صریح اعلام کرده که شاخص در نگاه ربّ، تقوا است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛[4] مسلّماً گرامی‌ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شما است». اشرف منازل کرامت، آخرین درجه‌ی تقوا خواهد بود و «حَقَّ تُقاتِهِ» همان کرامت است. میانه‌ و آغاز و پایان این مسیر، تقوا است. منازل مقدماتی آن هم این است که شما نفسِ نفیس و کریمه‌ی وجود خود را از آلوده شدن در این دنیا که محیط آلودگی است، حفظ کنی. لذا اهتمام مؤمن عمدتاً معطوف به صیانت از آن کریمه می‌شود تا آلوده نشود. اگر آلوده شد، سقوط آغاز می‌شود. دنیا این‌گونه است که یک آلودگی، هزاران آلودگی دیگر را ایجاد می‌کند.

برخی افراد دنبال ذکر هستند، اما وقتی به آنها نگاه می‌کنی، می‌بینی که خانه از پای‌بست ویران است! در واقع می‌خواهند ذکربازی کنند. ولی قرآن که استاد است، می‌گوید: تقوا، تقوا، تقوا. از همین‌جا شروع می‌شود. باید خودت را جمع کنی و رها نکنی. اول باید کریمه را حفظ کنی، بعد دنبال ارتقای منازل کرامت باشی. گناه، ذات انسان را تحقیر و او را کوچک می‌کند و فطرتش را مندرس می‌کند.

 

نقش تقوا در بار یافتن به منازل کرامت

قرآن کریم نقشه‌ی بار یافتن به منازل کرامت است و راه‌های تقوا را برای ما هموار می‌سازد و آن را تشریح و تبیین می‌کند و مراتب آن را برای ما روشن می‌سازد. از «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛[5] تا آنجا كه در توان داريد، تقواى الهى پيشه كنيد» شروع می‌کند و به «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ؛[6] از خدا آن‌گونه كه حق پروا كردن از او است، پروا كنيد» می‌رسد. آن وقت است که تقوا در خیال و وهم نیز برنامه‌ی مؤمن می‌شود. اگر آنجا را اصلاح کرد، به جمعیت خاطر می‌رسد و اگر به جمعیت خاطر رسید، در‌های ملکوت به روی او باز می‌شود؛ وگرنه همین‌جا اسیر می‌شود. تقوای در خیال و وهم، حاصل تقوای در عمل است.

لذا حضرت می‌فرمایند چشم خود را صیانت کنید تا در برابر شهوت مقاوم شوید. اگر مرد یا خانم مجرد، چشم خود را رها کند، از مسیر بندگی خارج می‌شود. اگر کسی که متأهل است، تقوای بصری نداشته باشد، عفتش بر باد فنا می‌رود. اگر چشم را حفاظت کنید، عجایب را خواهید دید. به قول حافظ: «پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز...». امام سجاد (علیه السلام) در رساله‌ی ارجمند حقوق این راهنمایی را ارائه کرده و فرموده‌اند چشم خود را نگاه دار.

تقوا در منازل بالا، بدون دستیابی به تقوا در منازل پایین میسر نمی‌شود. شخصی مدام نزد استاد ما می‌آمد، ولی جز این کلمه نشنید. بعد سراغ ما آمد و از راهنمایی استادمان گلایه می‌کرد و می‌گفت: من دنبال سیر و سلوک بودم و برنامه می‌خواستم؛ اما ایشان فقط به تقوا سفارش می‌کنند. گفتم: ایشان که سهل است، هر استادِ دیگری باشد، به شما ذکر عملی را سفارش می‌کرد. ذکر عملی یعنی گناه نکن و کفّ نفس داشته باش و کریمه‌ی خودت را مراقبت کن. اگر چشم و گوش و زبان و پا و دست خود را مراقبت کردی و به منازلی که باید برسی، نرسیدی، آن‌وقت بیا و گلایه کن.

 

طی طریق با قدم صدق

اگر انسان صادقانه با قرآن کریم روبه‌رو شود و با قدم صدق سراغ اولیای خدا برود، به همه‌جا می‌رسد. خدا آقای بهاءالدینی بزرگ را رحمت کند؛ من هر شب به یاد ایشان هستم. از ایشان و از آقای بهجت استفاده کنید و کمک بگیرید. از علامه طباطبایی کمک بگیرید. دستِ آنها باز است. می‌فرمودند: فیلم بازی نکنید و اگر سحری یا شبی بیدار شدی، طبق آموزش قرآنی بگو: «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ؛[7] پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن». اگر ما با لسان صدق و صادقانه برویم، قدرت بالغه‌ی الهیه به عنوان سلطان نصیر پشت سر ما می‌آید و دست ما را می‌گیرد و کمک می‌کند. سلطانِ نصیر بعد از ورود و خروج صادقانه است و هر چه از صدق بهره داشته باشی، بیشتر از آن بهره‌مند می‌شوی.

قدم‌به‌قدم باید رفت و از صبر و حلم و گذشت و ... شروع کرد و مکارم اخلاق را طی کرد تا به اشرف منازل کرامت رسید.

 

قلب سلیم

«سُلَّماً نَعْرُجُ فِيهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ»؛ خدایا قرآن را نردبانی قرار ده تا من به جایی برسم که دیگر دست آفات به من نرسد. این مقام را قلب سلیم می‌نامند. اگر قلب سلیم در دنیا فراهم شد، دارالسلام در آن جهان تضمین شده است. قلب سلیم با صدق به دست می‌آید.

حاصل جمعِ ایمان و عمل صالح، تقوا خواهد بود و دنیا محل تحصیل قلب سلیم است. تقوا شرک‌زدایی می‌کند و انسان را در اخلاق و عمل و فکر، موحّد می‌سازد و نقشه‌ی این راه هم خودِ قرآن کریم است. خدای متعال هم دعوت‌کننده‌ی به همین مسیر است.

در آیات قرآن می‌توان مقام سلامت را دید؛ آنجا که درباره‌ی عیسی بن مریم می‌فرماید: «وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا؛[8] و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى‏‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌‏شود». پدر و مادر‌ها مسئول هستند تا این مولود را در ایام حمل و بعد از تولد مراقبت کنند؛ اما قلب سلیم که حاصل زندگی سلیم است، در دست خودِ مولود است.

قرآن، نردبان آسمان است و انسان را به بام هستی می‌برد که همان دارالسلام است و آنجا دیگر دست آفت و آسیب به ما نمی‌رسد.

 

سلامت در دنیا، نجات در قیامت

«سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ»؛ این حاصلِ دو مورد قبلی است. چشم همه‌ی اولیا به نجات در قیامت است که آن‌هم وابسته‌ی به کرامت و سلامتِ در دنیا است. چیزی که پشتِ اولیا را می‌لرزاند، قیامت است. به گواهی قرآن، علی و فاطمه و حسنین (علیهم السلام) از قیامت هراسان بودند: «يَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا؛[9] از روزى كه گزند آن فراگيرنده است، مى‏ترسيدند». اگر انسان پای محاسبه و میزان نجات یابد، نجات پیدا کرده است. ما با قرآن به سلامت در دنیا و پس از آن اشرف منازل تقوا و سپس نجات در قیامت دست می‌یابیم.

همه‌ی این سخنان را به زندگی اجتماعی تطبیق دهید و بدانید که جامعه‌ و خانواده‌ی سالم، باید متصف به وصف کرامت باشد و اخلاق و اقتصاد و فرهنگ و روابط آن کریمانه باشد.

 



[1]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج26، ص1.

[2]. اسراء: 72.

[3]. زمر: ۳۶.

[4]. حجرات: 13.

[5]. تغابن: 16.

[6]. آل عمران: 102.

[7]. اسراء: 80.

[8]. مریم: 15.

[9]. دهر: 7.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *