متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷» 1396/11/16


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷»
وقتی امت اسلام به سمت دین مرضی و قرآن صامت و ناطق و نقشه و مجری برگردند و طبق آن عمل کنند، برای آنان وسعت در همه‌ی عرصه‌های زندگی فراهم می‌شود و مقام امن و می ‌بی‌غش و رفیق شفیق آماده می‌شود و همین دنیا برایشان بهشت می‌شود و دیگر آلودگی صوتی و تصویری و هوایی نخواهیم داشت. اینها همه بدبختی‌هایی است که خودمان به سر خودمان آورده‌ایم؛ چون از وحی فاصله گرفته‌ایم. هرج و مرج‌های اقتصادی و گرفتاری‌ها و تلمبار شدن ثروت در یک‌جا و گرفتاری در اولیات زندگی در جای دیگر، به خاطر دوری از نقشه‌ی حیات طیبه است؛ لذا معنای روشن‌تر «وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ» این است که با عمل به سبک زندگی قرآنی و رجوع و پناهندگی به آن به این نتیجه برسیم.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلَاقِ وَ سُقْ إِلَيْنَا بِهِ رَغَدَ الْعَيْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِيَ الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْكُفْرِ وَ دَوَاعِي النِّفَاقِ حَتَّى يَكُونَ لَنَا فِي الْقِيَامَةِ إِلَى رِضْوَانِكَ وَ جِنَانِكَ قَائِداً وَ لَنَا فِي الدُّنْيَا عَنْ سُخْطِكَ وَ تَعَدِّي حُدُودِكَ ذَائِداً، وَ لِمَا عِنْدَكَ بِتَحْلِيلِ حَلَالِهِ وَ تَحْرِيمِ حَرَامِهِ شَاهِداً».

موضوع سخن، گزارش مضامین چهل و دومین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه بود که به این جمله رسیدیم.

امام در این بخش از دعای نورانی با تمسک به ذیل ولایت اولیا، محمد و آل محمد (علیهم السلام)، و مدد گرفتن از باطن آنان و بهره‌مندی از شفاعت و وساطت و هدایت و راهنمایی آنان در بهره‌برداری از باطن و ظاهر قرآن کریم برای اصلاح باطن و ظاهر مجتمع بشری استمداد می‌طلبد. صلوات در اینجا به همین معنا است.

مطلب درخواست‌شده عبارت است از: 1) اصلاح امور اقتصادی، 2) اصلاح امور اخلاقی، 3) اصلاح امور اعتقادی.

 

فقر، نابودکننده‌ی دین و دنیا

تعبیر «وَاجْبُرْ» به معنای «اصلِح» است. شکاف‌ها و کم و کاستی‌ها و سختی‌های اقتصادی را که مربوط به فقر و تنگنای در رزق می‌باشد، برای ما اصلاح کن. اصلاح آن هم به این است که رزقی حلال و طیّب و واسع برای ما فراهم شود که پاکیزه و دلپذیر و وسیع باشد. این همان برکت و وسعتی است که در روزی نهاده شده است. حضرت می‌فرمایند به برکت قرآن، وضع اقتصادی ما را اصلاح کن و تنگنا‌ها و شکاف‌ها را پر کن و کمبود‌ها را جبران کن و وسعت و برخورداری برای ما فراهم آور. این درخواست اول حضرت است.

فقر در اقتصاد (به معنای فراخ خود) و در محور معیشت، بازدارنده و زمین‌گیر است و توفیق را می‌گیرد. هم زندگی و برخورداری‌های طبیعی را بر انسان تلخ می‌کند که ممکن است کمی تا قسمتی قابل تحمل باشد، و هم به دلایل زیادی منجر به ناکامی در حوزه‌های معنوی می‌شود؛ یعنی به اخلاق و اعتقادات لطمه و آسیب می‌زند. از این جهت چه فقر در زندگی شخصی و چه فقر و ناداری و تنگنا در زندگی خانوادگی و اجتماعی (که سخت‌تر است)، وجهه‌ی تاریکی است که خدای متعال برای انسان مؤمن و خانواده‌ی مؤمن و جامعه‌ی مؤمن نخواسته است. فقر در زندگی شخص یا خانواده یا جامعه، مصیبتی است که خود آدم‌ها به سر خودشان آورده‌اند و نکبتی است که حاصل ناشکری در برابر نعمت‌ها است. وقتی انسان شکر نعمت نکند، نعمت از او گرفته می‌شود و یکی از بخش‌هایی که ناشکری، خود را خوب نشان می‌دهد، در حوزه‌ی اقتصاد است. این بحث مبادی و مقدمات و تفاصیلی دارد که محل آن جلسه‌ی ما نیست. فقط ‌خواستم عرض کنم خدای تعالی برای فرد مؤمن و خانواده‌ی مؤمن و جامعه‌ی مؤمن، عزت خواسته است: «لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین؛[1] عزت مخصوص خدا و پيامبرش و مؤمنان است». عزت با فقر و ناداری جمع نمی‌شود. خدای متعال، مؤمن را در همه‌ی جلوه‌های زندگی‌اش در اوج عزت می‌خواهد و یکی از مبانی ضروری عزت، بهره‌مندی از اقتصاد متناسب و مولّد و جوشان و رزق فراخ و طیّب و طاهر است. اراده‌ی تشریعی و تکوینی حضرت حق بر این است. اگر دیدیم اشکالی وجود دارد، ما خودمان را یا تکویناً یا تشریعاً محروم کرده‌ایم؛ وگرنه خدای تبارک و تعالی اسباب زندگی شیرین و همراه با عزت را فراهم آورده و چیزی کم نگذاشته و در طبیعت و استعداد و نظام اقتصادی پر برکت، همه چیز را فراهم آورده است. هر دشواری و تنگنا و نکبت و ذلت در این عرصه، حاصل دو نکته است: یا ما با قواعد تکوین هماهنگ نبوده‌ایم یا به قواعد تشریع که نقشه‌ی حیات طیبه است، عمل نکرده‌ایم. یکی از جلوه‌های اصلی حیات طیبه، «سَعَةِ الْأَرْزَاق» است که تأمین‌کننده‌ی نیاز‌ها و ضرورت‌های زندگی مؤمن است تا او به امور دینی و آخرتی و علمی خود برسد.

البته این سه عرصه (فرد و خانواده و جامعه) با هم مرتبط است و قابل تفکیک نیست. خروج از حیات طیبه در نظامات اجتماعی، خانواده‌ها و اشخاص را هم در بر می‌گیرد؛ هرچند آنها مقصر نباشد.

 

برطرف شدن مشکلات اقتصادی در سایه بازگشت به قرآن

امام (علیه السلام) از خدای متعال به برکت قرآن می‌خواهد که شکاف‌های اقتصادی پر شود. «خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلَاقِ» به همین معنا است. ذهن ما از اینجا به دعای افتتاح منتقل می‌شود. ما آنجا در پرتو امام عصر از خدای متعال می‌خواهیم که شکاف‌ها و خلأ‌ها و کمبود‌ها جبران شود. در ادامه‌ی دعا هم امام از خدای متعال، وسعت مبارک طلب می‌کند.

وقتی این مسئله در سایه‌سار قرآن می‌رود دو معنا دارد:

1) یک معنا این است که از حقیقت و باطن و معنویت قرآن مدد می‌گیریم و این خیلی خوب است. ‌کسی که اندک شناختی از قرآن کریم دارد، از این مسئله عبور نمی‌کند. قبلاً عرض کردیم که باطن قرآن کریم مشحون از لطف و کرم و عنایت است و همه‌اش نور است. بنابراین اینکه ما خدا را به عظمت و باطن قرآن قسم دهیم کاری روا است.

2) معنای دوم که ذهن من بیشتر به این سمت می‌رود، آن است که ما با رجوع به قرآن و با بازگشت به قرآن و آشتی با آن و بهره‌مندی از هدایت قرآنی، از بدبختی‌ها و مصیبت‌های اقتصادی نجات پیدا کنیم و به وسعت رزق و برکت برسیم. قرآن کریم، نقشه‌ی حیات طیبه‌ی ما است و اگر طبق قواعد قرآنی، زیست شخصی و خانوادگی و اجتماعی داشته باشیم، حاصلش آبادانی دنیا و آخرت ما است و همین‌جا برای ما بهشت می‌شود. اتفاقی که در آینده به صورت محتوم ذکر شده است که رخ خواهد داد، بر اثر آشتی با قرآن حاصل می‌شود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً؛[2] خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد، همان‌گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند».

وقتی امت اسلام به سمت دین مرضی و قرآن صامت و ناطق و نقشه و مجری برگردند و طبق آن عمل کنند، برای آنان وسعت در همه‌ی عرصه‌های زندگی فراهم می‌شود و مقام امن و می ‌بی‌غش و رفیق شفیق آماده می‌شود و همین دنیا برایشان بهشت می‌شود و دیگر آلودگی صوتی و تصویری و هوایی نخواهیم داشت. اینها همه بدبختی‌هایی است که خودمان به سر خودمان آورده‌ایم؛ چون از وحی فاصله گرفته‌ایم. هرج و مرج‌های اقتصادی و گرفتاری‌ها و تلمبار شدن ثروت در یک‌جا و گرفتاری در اولیات زندگی در جای دیگر، به خاطر دوری از نقشه‌ی حیات طیبه است؛ لذا معنای روشن‌تر «وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ» این است که با عمل به سبک زندگی قرآنی و رجوع و پناهندگی به آن به این نتیجه برسیم.

 

انقلاب اسلامی و آغاز آشتی انسان با خداوند و قرآن

ما یک رجوع کلی (به لحاظ اجتماعی) داریم که مقدمات آن با انقلاب اسلامی آغاز شده است. در واقع انقلاب اسلامی ایران آغاز آشتی انسان و جامعه‌ی انسانی با خداوند و وحی و قرآن است. اینکه نگفتم ایران نکته داشت؛ چراکه انقلاب اسلامی ایران از نظر ایجاد تحولات جهانی فوق همه‌ی انقلاب‌های جهان است و شبیه و نظیری ندارد. زمانی می‌گفتند انقلاب کبیر فرانسه؛ اما بعد از انقلاب کبیر اسلامی همه‌ی آنها کوچک هستند و این انقلاب مانند قله‌ی رفیع دماوند شد که کنارش تپه‌هایی هستند و قبل از رؤیت قله، آنها خودشان را نشان می‌دادند. این انقلاب در جریان‌شناسی تاریخی خودش به قدری رفیع و مؤثر بوده که کل جهان را تحت تأثیر قرار داده است و هواداران آن را در تمام جهان می‌توانید مشاهده کنید. خصوصیت انقلاب اسلامی ما بازگشت به قرآن و وحی است و آنچه به لحاظ جوهری و ماهوی انقلاب ما را متفاوت می‌کند، همین است. کسانی که نتوانسته‌اند در مقام تحلیل، انقلاب ما را بشناسند، با دید ماتریالیستی نگاه کرده و اساساً امر جوهری و توحیدی و الهی آن را نشناخته‌اند و نمی‌شناسند. با نگرش مادی‌گرایانه نمی‌توان یک امر الهی را تحلیل کرد. به همین دلیل عقیم شده و همه‌ی اندیشکده‌های آنان در این زمینه زمین‌گیر شده‌اند.

این انقلاب واقعاً عجیب است و یک معجزه‌ی قرآنی بزرگ است و لبیک گفتن به «یا ایها الذین آمنوا»‌های قرآن است. مردم در انقلاب گفتند: «رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ؛[3] پروردگارا، ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى‏خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد؛ پس ايمان آورديم. پروردگارا، گناهان ما را بيامرز و بدي‌هاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران». ذنوب ما چه بود؟ اینکه این‌همه سال زیر بار ستم‌شاهی شانه دادیم. در انقلاب اسلامی ایران، ملت ایران به دعوت خدای متعال و حقیقت حیات‌بخش که ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است، لبیک گفت.

قرآن به ما دستور می‌دهد که: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ؛[4] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون خدا و پيامبرْ شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‏بخشد، آنان را اجابت كنيد». استیجاب با اجابت فرق می‌کند؛ استیجاب به معنای اجابت زبانی و فکری و عملی و قلبی است. اگر کسی که خداوند را یاری کرده، درخواستی از درگاه الهی داشته باشد، خدای متعال استیجاب می‌کند. جمله‌ی بعدی دلیلش است: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حائل مى‏گردد». جواب شما به ولایت الهی باید قلبی باشد و جواب سطحی مفید نیست و ابتلای به نفاق است.

 

نقش نصرت‌ الهی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی و تداوم آن

در ایران چنین تحول بزرگ و استیجابی رخ داد و لبیک ـ به همین معنایی که گفته شد ـ به دعوت خدای متعال گفته شد که متجلی در ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. خدای متعال هم در مقابل راه‌ها را باز کرد. ملت ایران در انقلاب اسلامی توبه‌ی نصوح کرد و با جریان رژیم ستم‌شاهی مقابله کرد و آن را حذف کرد. نصرت هم در پی نصرت رسید؛ به طوری که اصلاً نمی‌توانیم آنها را محاسبه کنیم. خدای متعال به درخواست ما جواب داد و پاسخ الهی همین سلسله‌ی فتوحاتی است که در طول سال‌های اخیر رخ داده است. انسان واقعاً متحیر می‌ماند و نمی‌داند که چه کار کند. کسانی که نگرش کلان دارند و طبق سنت‌ها و قواعد الهی، انقلاب اسلامی را تحلیل می‌کنند، تحلیل در تراز بعثت دارند (نه این تحلیل‌های سطحی که گاهی انسان می‌شنود).

این نصرت‌های پی‌درپی را می‌توان فهرست کرد. از جمله‌ی آنها تغییر معادلات قدرت در نظام سیاسی استکباری جهانی است. طومار جریان اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی در آغاز انقلاب اسلامی در هم پیچیده شد. جوان‌ها نمی‌توانند این را درک کنند؛ اما اهل فن می‌دانند که سیطره‌ی تفکر کمونیستی و مارکسیستی در بخش عظیمی از جهان چگونه بود. پرچم آنان ضدیت با توحید به صورت آشکار بود و شعارشان این بود که دین، افیون توده‌ها است. امام گروهی را پیش آقای گورباچف فرستاد تا به او بگویند که دوران کمونیسم دیگر تمام شد. امام پیش‌بینی کرد و هشدار داد که مواظب باشید در دام امپریالیسم غرب نیفتید.

جریان سیطره‌ی امپریالسیم غرب و سلطه‌ی آن به‌مراتب پیچیده‌تر بود؛ زیرا نفاق و نقاب داشت. انقلاب اسلامی با سرعت از مبارزه‌ی با کفر بی‌نقاب به مبارزه‌ی با کفر نقاب‌دار (جریان نفاق) وارد شد و با امپریالیسم غرب روبه‌رو شد. جالب است که انقلاب اسلامی ما با سرعت زیاد موفق شد این غول دوم را به چالش بکشد و هیمنه و عزت و نفوذ کلمه‌ی آن را در کل جهان به چالش بکشد. این اتفاق بسیار بزرگی است.

تحلیل این انقلاب، دشوار است و کار هر کسی نیست. ذهن قرآنی می‌خواهد تا بتواند تحلیل درست ارائه کند. بیشتر تحلیل‌هایی که ارائه می‌شود، عقیم و علیل است.

در جریان دفاع مقدس که یک جنگ جهانی واقعی بود، و سایر موارد می‌توان یاری خداوند را دید. یکی از جلوه‌های عالی نصرت الهی برای ملت ما این است که جریان استکبار جهانی مثل گذشته یکه‌تاز نیست و نمی‌تواند اراده‌ی خود را در جوامع مختلف به‌راحتی تحمیل کند. آقا تحلیل دقیقی داشتند و فرمودند رفتار‌هایی که الان از اینها می‌بینید، از سر استیصال و رفتار‌های پدافندی است؛ لذا خیلی وقت‌ها نمی‌دانند که چه کار کنند.

نصرت و فتح پشت سر هم رخ می‌دهد. اینها را به مناسبت دهه‌ی مبارکه‌ی فجر گفتم که فجرِ قرآن است.

 

شروط بازگشت به قرآن

«وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ» یعنی به قرآن کریم برگردیم و رجوع کنیم. در بازگشت به قرآن کریم، در مرحله‌ی پیچیده‌ای هستیم و اگر ما در این مرحله کامیاب شویم و از این پیچ تاریخی عبور کنیم، سرعتمان خیلی زیاد می‌شود. این مرحله، مرحله‌ی ساختن دولت اسلامی است. انسان همان‌طور که در حکمت امام راحل مات و متحیر می‌ماند، در حکمت امام حاضر هم مات و متحیر می‌ماند. این امامیْن انقلاب، سرمایه‌های بزرگی برای عصر ما هستند و نگاهی فراخ و کلان و مبتنی بر سنن الهی دارند. این افاضات و جوشش‌ها آن‌قدر پی‌درپی است که همه‌ی متفکران جا می‌مانند.

حضرت آقا بعد از دولت اسلامی، جامعه‌ی اسلامی را مطرح می‌کنند. خیلی از جا‌ها نظیر سبک زندگی که گرفتار چالش‌های جدی هستیم، به این دلیل است که هنوز در تحقق دولت اسلامی کامیاب نشده‌ایم. زمانی اینجا صحبت کردیم و از چرخه‌ی تعلیم و تربیت و چرخه‌ی اقتصاد گفتیم؛ بیان شد وقتی نسخه‌ی اینها از جای دیگری می‌آید، دولت اسلامی تشکیل نمی‌شود. «وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ» باید تمنا و خواست قطعی مراکز طراحی‌های کلان نظام و قوای سه‌گانه شود. در این صورت آثارش را خواهید دید. در حوزه‌ی اقتصادی، یک نسخه‌اش اقتصاد مقاومتی است که قواره و قواعد آن در اختیار قرار گرفته و مصوب و ابلاغ شده است. باید باورمندانه بایستند و به آن عمل کنند.

هفته‌ی اخیر در شهر شیراز و در حرم سوم اهل بیت بودم. چهلمین روز درگذشت آیت‌الله حائری شیرازی هم بود که من چند جمله صحبت کردم. آقای حائری شیرازی متفکر بود و در علوم انسانی طبق قواعد اجتهاد اسلامی صاحب نظر. در حوزه‌ی تربیت و جامعه‌شناسی و اقتصاد، نظریاتی داشت و علوم روز را با زبان اصل خوانده بود. اوایل انقلاب این طرف و آن طرف می‌گفتیم که ما آقای حائری شیرازی داریم که با علمای ادیان مختلف با زبان خودشان مباحثه می‌کند. این شخصیت بزرگوار بار‌ها گفت اگر پول ما اسلامی نشود، بانکمان اسلامی نمی‌شود و اگر بانکمان اسلامی نشود، اقتصاد ما هم اسلامی نمی‌شود. راهکار هم ارائه داده است. البته من نمی‌گویم عین پیشنهاد ایشان انجام شود؛ اما می‌شود بر اساس آن راه‌حلی پیدا کرد. ایشان می‌گوید تا وقتی ما با کاغذ مبادله می‌کنیم و اعتبار مبادله می‌کنیم، همین می‌شود که شده است. به این اعتبار که در خزانه پشتوانه‌ای از طلا و مسکوکات هست، این کار را انجام می‌دهیم؛ ولی خیلی اوقات آن پشتوانه هم نیست و این یک گردش باطل در باطل است. برای انتخاب راهبرد‌های اساسی باید بحث فنی شود. ایشان راهبرد نجات اقتصاد ملی را محوریت کشاورزی می‌دانست و خودش هم به میدان رفت. خصوصیت ایشان این بود که اهل عمل بود. به جوان‌های شیراز گفت جمع شوید و چندین هکتار زمین گرفت و نام طرح را هم «فلاحت در فراغت» گذاشت. اعتقاد داشت کشاورزی هم تفریح و هم رشد و هم تربیت و هم اقتصاد است. چند سال پیش زیارت ایشان رفته بودیم، به من لطف و محبت خاصی داشتند. وقتی می‌خواستیم از منزل خارج شویم، یک جعبه زیتون به ما دادند و فرمودند این محصول باغات خودمان است. در همان شهر آدم‌های تنبل و بی‌ابتکار و سیاست‌زده و بیمار، شروع به عیب گرفتن به ایشان کردند و گفتند ایشان این زمین‌ها را برای خودش و دستگاه نماز جمعه و ... گرفته است؛ در حالی که آقای حائری شیرازی به معنای خاص کلمه زاهد بود و حتی در همان شیراز مستأ‌جر بود و خانه نداشت.

در روایتی داریم که: «مَن وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فاُبعَدَه اللهُ؛[5] كسي كه آب و زميني در اختيار دارد و فقير است، خدا او را از رحمت خود محروم كند». جوان‌های ما و حتی مهندسین کشاورزی ما کجا دنبال کار می‌گردند؟ معنای کار عوض شده است. در نگرش ملی، راهبرد‌های کلان ما مخدوش است و بر واقعیت‌های کشور و مزیت‌های نسبی ما منطبق نیست. دستگاه تعلیم و تربیت باید روش خود را تغییر دهد؛ وگرنه چیزی که از مدرسه و دانشگاه شما فارغ‌التحصیل می‌شود، آچار به دست و بیل به دست نمی‌شود و می‌خواهد یک‌جا بنشیند. اینها همه وقتی درست می‌شود که ما به قرآن برگردیم.

حال چرا به این نسخه‌ها عمل نمی‌شود؟ ملت نمی‌خواهد؟ ملت که می‌خواهد، وگرنه انقلاب نمی‌کرد. رهبر نمی‌خواهد؟ رهبر می‌خواهد و خواستن او تبیین و ارائه شده و صرفاً یک خواست کلی نبوده است. چنین چیزی در دنیا نایاب است که جایگاه رهبری تا نسخه‌ی ناظر به میدان عمل جلو آمده باشد. پس مشکل ما کجا است؟ مشکل ما آن است که هنوز دولت ما (قوای سه‌گانه با محوریت قوه‌ی مجریه) اسلامی نشده است. تمام مراکز اصلی تصمیم‌گیری نظام در اختیار قوه‌ی مجریه است و قوه‌ی مقننه هم که جایگاه خاص خودش را دارد.

 

مردم‌سالاری دینی، نسخه‌ی منحصربه‌فرد حکومت اسلامی

اگر بتوانیم از این پیچ تاریخی به‌درستی عبور کنیم، جامعه می‌تواند شهد زندگی به سبک اسلامی را بچشد. توصیه به سبک زندگی اسلامی به شیوه‌ی کنونی ما، برای قبل از انقلاب اسلامی است. این ارائه‌ی فهرست از توصیه‌ها برای قبل انقلاب بود و جامعه‌ی مؤمنین هم سعی می‌کنند به این قواعد عمل کند و برخی هم البته نمی‌توانند؛ چون در این جامعه زندگی می‌کنند. اگر اینجا درست شد، گفتمان غالب، سبک زندگی اسلامی در بخش‌های گوناگون خواهد بود و آن است که پیش‌برنده است. البته این مرحله با ملاحظه‌ی روش انتخاب‌شده توسط ملت ایران به راهنمایی امام مؤسس که توسط امام حاضر هم صادقانه قبول شده است (روش مردم‌سالاری) مقداری دشوار می‌شود، اما پایدار می‌گردد. تحقق آن از این جهت دشوار می‌شود که انتخاب مردم مطرح می‌شود و باید دید که رئیس‌جمهور و نماینده چه کسی خواهد بود. برخی به جای اینکه با حفظ مدل مردم‌سالاری دینی دنبال نسخه باشند، می‌گویند ما باید از این عبور کنیم. این تفکر خیلی خطرناک است و بازگشت به برداشت متحجرانه از دین است و معنای آن در زمان نه‌چندان دور، از بین رفتن نظام اسلامی خواهد شد. آنچه با توجه به معادلات جهانی و گفتمان جهانی و با توجه به ذات دین که انتخابی و «لا اکراه» است)، همین مدل مردم‌سالاری اسلامی و دینی است. انتخابات ما خار چشم امپریالیسم جهانی است و همین است که ما را با جریان متحجران دینی حاکم بر برخی کشور‌ها متفاوت می‌کند.

حاصل اینکه این مرحله پیچیده است و فرمایش آقا هم این است که صادقانه به مدل مردم سالاری دینی اعتقاد دارند. برخی این اعتقاد را ندارند و در این جهت صادق نیستند و اگر به آنها وقت بدهید، سریع به مدل اعلی حضرتی برمی‌گردند و البته ژست آزادی‌خواهانه می‌گیرند! آقا می‌فرمایند من اعتقاد دارم و به همین دلیل همیشه به انتخاب مردم احترام می‌گذارم و کمک می‌کنم تا کار پیش برود و بار به مقصد برسد.

جمع‌بندی بحث ما این است که در مدل مردم‌سالاری (جمهوری اسلامی)، کامیاب شدن در تحقق دولت اسلامی، وابسته به رشد و ارتفاع بصیرتی آحاد جامعه است و چاره‌ای غیر این نیست؛ لذا آقا همیشه با مردم (عوام و خواص) صحبت می‌کنند و تحلیل می‌دهند. گاهی در جمعی در مورد مباحث کلان سخن می‌گویند که اصلاً باور نمی‌کنید. علتش آن است که تقارب بین اذهان و وحدت ذهنیت عمومی بر سر آرمان انقلاب اسلامی راه نجات است. در غیر این صورت باید بگوییم انتخابات را کنار بگذارید و عزل و نصب کنید و فرمان دهید و جلو بروید. آن مدل هم ایراد‌های اساسی دارد و با باطن حاکمیت الهی و دینی هماهنگ نیست.

ملت ایران هم در حال پس دادن امتحان‌های سنگین و سخت است و تا به حال بحمدالله موفق بوده است. گاهی انسان می‌خواهد که به خاطر چنین ملتی نماز شکر بخواند. خیلی خوب ملت ایران راه می‌آید و پاسخ می‌دهد و موضع می‌گیرد.

راه‌حل این است که مراکز گوناگونی که با مردم سر و کار نزدیک فکری دارند، متحول شوند و این هم به خود ما برمی‌گردد. مطابق با این شیوه، نماز‌های جمعه‌ی ما که میتینگ هفتگی ما است، باید جاذبه پیدا کند و کیفیت آن بهبود یابد. مساجد ما از این وضعیت خاص باید خارج شوند و ارتفاع بگیرند و امامان رشید و برجسته داشته باشند. صدا و سیما باید تغییر کند. آنجاهایی که در تولید بصیرت و فهم عمومی تأثیر دارد، باید تغییر داشته باشد.

بصیرت مثل قدیم با ارائه‌های گفتاری صِرف منتقل نمی‌شود و باید همراه با اخلاق و سیره‌ی علمی شود و به‌ویژه شهد خدمت به جامعه‌ی مخاطب چشانده شود. مساجد و ائمه‌ی جمعه و مراکز دینی ما باید جلوه‌های اجتماعی خود را تقویت کنند و وارد امدادگری‌های اجتماعی شوند تا پیام‌هایشان در کانال‌هایی بیفتد که سریع به ذهن و قلب مخاطب منتقل شود. خصوصیت رویکرد اجتماعی این است که رسانه‌اش رسانا است و به همین جهت، لباس همه‌ی اولیا لباس خدمت بوده است.

دوستان حاضر در جلسه بار‌ها این تحلیل را از این کمترین شنیده‌اند که اگر فقط نماز‌های جماعت ما و مجمع آنها که نماز جمعه است، آنی بشود که باید بشود، ما می‌توانیم گام بلندی را برداریم و اگر این اصلاح شود، خیلی از بخش‌های دیگر قابل اصلاح است. اگر اینجا اشکال داشته باشد، نمی‌توان سایر جا‌ها را اصلاح کرد.

ما اینجا بحث‌های دقیق و پیچیده و فنی داریم که شنیدنی است و البته بیشتر به عمل نیاز دارد. کارمان خیلی سنگین و بزرگ و حساس است و ده سال جان کندن درست و حسابی می‌خواهد؛ اگر در میانه‌ی راه به شهادت نرسیم! آن وقت خواهید دید که چه اتفاق بزرگی رخ خواهد داد. ما اگر می‌خواهیم جمهوری اسلامی و مردم‌سالاری باشد، چاره‌ای غیر از این نداریم. آن وقت دولت اسلامی از بالا (رهبری) که خواسته شده است، از پایین هم خواسته خواهد شد. این خواسته از پایین (عموم مردم) هنوز به شکل یک خواسته و تقاضای عمومی درنیامده و سازماندهی نشده است. ظاهراً این سازماندهی در جامعه‌ی ما به شکل مرسوم حزبی نمی‌تواند باشد. اگر این خواست عمومی ایجاد شود، دولت اسلامی تحقق پیدا می‌کند و آنچه باید بشود، می‌شود.

 

نقد باید منصفانه باشد

ما گرفتار برخی تحلیل‌های علیل هستیم. آنها که کل گردش اقتصادی جامعه‌ی ما را ربوی می‌دانند و کل جامعه‌ی ما را که مبتلا به جریان بانکی هستند، حرام‌خوار می‌دانند، بر چه اساس تحلیل می‌کنند؟ اینها دروغ‌های بزرگ است. ما گرفتار آسیب‌های بزرگ در این بخش هستیم؛ اما نه به آن فراگیری که برخی می‌گویند. بعضی کل ماجرا را زیر سؤال می‌برند. تحلیل‌ها باید 360 درجه باشد و به فراتحلیل برسد. نمی‌شود از یک زاویه مسئله‌ای را گفت و آن را به ام‌المسائل تبدیل کرد. با دیدن چرخه‌ای از مسائل و قله‌ها و کامیابی‌ها و مشکلات و ضعف‌ها می‌توان تحلیل درست ارائه داد. اگر انسان فقط درد داشته باشد و امید نداشته باشد یا بالعکس امید داشته باشد و درد نداشته باشد، به هیچ کاری نمی‌آید. امیدوارِ دردمند می‌تواند کار را پیش ببرد.

دشمنان دنبال این هستند که ناامیدی را در جامعه‌ی ما ترویج دهند. نقطه‌های امید در جامعه‌ی ما خیلی زیاد است. همه چیز را از چین وارد می‌کنیم، اجازه دهید ضرب‌المثل هم از چین وارد کنیم! آنها می‌گویند دریا درّ و گوهر‌های خودش را پنهان می‌کند و آشغال‌ها را به ساحل می‌ریزد. درّ و گوهر در جامعه‌ی بزرگ ما خیلی زیاد است. گوهرشناسانی چون آقا که دارد کف دریا را با چشم نافذ خود می‌بیند، می‌تواند تحلیل روشن به ما بدهد. او می‌گوید جوانِ امروز ما بهتر از جوانِ اول انقلاب است. آدم‌های سطحی‌نگر ساحل را می‌بینند و در ساحل هم آشغال زیاد ریخته شده است. اتفاقی نظیر مدافعین حرم برای ما روشن می‌کند که چه سرمایه‌های بزرگی داریم. بیشتر آنها همسر و فرزندان کوچک دارند و خیلی‌ها تازه داماد هستند. اگر امر باشد خواهید دید که چه می‌شود!

دیشب عزیزی پیش من آمده بود که هیچ‌کس او را نمی‌شناسد. یک جوان هجده‌ساله که حافظ کل قرآن بود و حفظی داشت که باورتان نمی‌شود. حافظ کل قرآن به معنای خاص و مجتهد متجزّی بود و اجازه‌نامه‌ی اجتهاد داشت. مباحثه‌ی مختصری هم کردیم و دکترای تخصصی هم داشت. فوق‌العاده متواضع بود و او را در خارج کشور، بیشتر از داخل کشور می‌شناسند. عازم یک سفر اروپایی شد تا برنامه‌های خود را در بیست کشور ارائه دهد و برگردد. این یک نمونه بود که چون دیشب پیش من آمد، او را مثال زدم. از این‌ افراد در همه‌ی زمینه‌ها فراوان داریم.

در جامعه‌ی مدیران کشور، انسان‌های خوب زیادی داریم. همین مدیران مؤمن و عاشق و زحمتکش و پاک‌دست هستند که کشور را به این خوبی اداره می‌کنند. اما بعضی‌ها مدام به آشغال‌ها چشم دوخته‌اند و در جریان انتخابات و ... اینها را برجسته می‌سازند و مدام دروغ می‌گویند که فلان کس برد و فلان کس خورد و ... وقتی سر اصل مسئله می‌روید، می‌بینید که عمده‌اش دروغ محض است و البته بخشی هم واقعیت تلخی است که به هیچ شکل نباید پذیرفت. در بحث حقوق‌های نجومی، به خاطر آن عده‌ی کم، جامعه‌ی مدیران پاک‌دست کشور را زیر سؤال بردند. این همه خدمت‌های بزرگ و چشم‌نواز در علم و زیرساخت‌های کشور، برکات انقلاب محسوب می‌شود و هیچ کدام عادی نیست.

یکی از مصادیق «النعیم»[6] که در مورد آن فردا سؤال خواهند کرد، همین نظام ولایی و الهی و اسلامی است. البته وظیفه‌ی کسانی که در بخش‌های مختلف مسئولیت دارند، خیلی سخت‌تر و کارشان هم سخت‌تر است. باید آنها را دعا و کمک و راهنمایی کنیم.

نظام الحمدلله خیلی فوق‌العاده است و باید مقداری این بدبینی غیرمنطقی و غیرواقعی را که در بخش‌های مختلف جامعه‌ی ما رخ داده است، کاهش داد.

ما به اندازه‌ی دو هفته با شما صحبت کردیم؛ زیرا هفته‌ی آینده و هفته‌ی بعدش را توفیق ندارم در خدمت شما باشم. به فضل الهی و به توفیق خدای متعال، هفتم اسفندماه به شرط حیات در خدمت شما خواهم بود. شما انسان‌هایی قوی و جدی هستید و خودتان را به جلسه می‌رسانید؛ اما فکر می‌کنم با توجه به مشکلات عبور و مرور و رفت و آمد، در اسفند فقط سه جلسه داشته باشیم. دو جلسه توفیق حضور نداریم و دعاگوی شما هستیم. این جلسه به‌آسانی تعطیل نمی‌شود و اگر یک وقت اعلام تعطیلی می‌شود، یعنی دیگر چاره‌ای نداشتیم و تعطیلی آن خارج از اراده و تصمیم ما است.

 



[1]. منافقون: 8.

[2]. نور: 55.

[3]. آل عمران: 193.

[4]. انفال: 24.

[5]. حر عاملي، وسايل الشيعه، ج1، ص24.

[6]. «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛ سپس در همان روز است كه از نعمت پرسيده خواهيد شد» تکاثر: 8.  



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *