متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵» 1397/5/22


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵»
کل ماه ذی‌الحجه، به‌خصوص به خاطر حج، ظرفیت خاصی دارد و این ماه، به نام حج نامیده شده است. با این حال دهه‌ی اول آن فرصت جداگانه‌ای است. قرآن کریم دستور می‌دهد که: «وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ؛ و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد». در روایت آمده که منظور، دهه‌ی اول ذی‌الحجه است که به عبادت و طاعت و بندگی و عمل صالح و مراقبه و نزول عنایات و الطاف خاص الهی شناخته شده است. این ایام، نزد اهل معنا و اهل راز با موسم حج و عید عرفه و عید قربان شناخته شده است.

به همه‌ی برادران و خواهران عزیز، حلول ماه ذی‌الحجه و اولین روز از این ماه بزرگ و باعظمت را تبریک عرض می‌کنم. طبق روال جلساتمان، درباره‌ی مناسبت‌های الهی و معنوی مقارن با جلسه صحبت می‌کنیم. بر این اساس چند نکته را خدمت عزیزان عرض می‌کنم.

 

محبوب‌ترین دهه نزد خداوند

شاید برای درک عظمت این قطعه از زمان، بهترین بیان، دعایی باشد که از امام صادق (علیه السلام) وارد شده و در کتاب شریف مفاتیح از شیخ کفعمی و سید ابن طاووس نقل شده است. وقتی یک روایت را هم سید و هم شیخ نقل کرده باشند، دارای اعتبار فراوان است. امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند در دهه‌ی اول ذی‌الحجه، هر روز، بعد از نماز صبح و قبل مغرب این دعا خوانده شود: «اللَّهُمَّ هَذِهِ الْأَيَّامُ الَّتِي فَضَّلْتَهَا عَلَى الْأَيَّامِ وَ شَرَّفْتَهَا قَدْ بَلَّغْتَنِيهَا بِمَنِّكَ وَ رَحْمَتِكَ؛ خدایا این، روزهایی است که برتری و شرافتش دادی بر سایر روزها و به لطف و رحمتت مرا بدانها رساندی».

متن این دعا خیلی فوق‌العاده و عالی است. امام صادق (علیه السلام) به پیشگاه خدای متعال عرضه می‌دارد که این روز‌ها (دهه‌ی نخست ذی‌الحجه) همان ایامی است که بر همه‌ی روز‌های سال، برتری بخشیدی.

در همین روایت و دیگر روایات ما آمده است که نزد خدای متعال، در تمام سال، روز‌هایی به محبوبیت دهه‌ی اول ذی‌الحجه برای عبادت وجود ندارد.[1] این دهه دارای جایگاه و ظرفیتی است که از نظر محبوبیت نزد خدای متعال، در عالی‌ترین سطح ممکن است.

 

دعایی که فضیلت دهه نخست ذی‌الحجه را نشان می‌دهد

امام (علیه السلام) در قالب دعا تصریح می‌کنند که این ایام همان ایامی است که بر تمام ایام سال برتری و شرافت دارد. بعد می‌فرمایند: «قَدْ بَلَّغْتَنِيهَا بِمَنِّكَ وَ رَحْمَتِكَ»؛ مرا از روی لطف و احسان و مهربانی خود به این ماه رساندی.

بر این اساس درخواست‌هایی بیان می‌شود: «فَاَنْزِلْ عَلَینا مِنْ بَرَکاتِکَ وَاَوْسِعْ عَلَینا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ»؛ خدا در این ایام برکات خود را نازل کن و نعمت‌ها را فراوان گردان و توسعه ده. ادامه‌اش خیلی شیرین است. این متن نورانی از جمله متن‌هایی است که باید با خود عهد کنید که در دهه‌ی اول ترک نشود؛ حداقل بعد از نماز صبح یا قبل از مغرب، آن را بخوانید.

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَهْدِیَنَا فِیهَا لِسَبِیلِ الْهُدَی وَ الْعَفَافِ وَ الْغِنَی وَ الْعَمَلِ فِیهَا بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی»؛ در این ایام، به راه شناخت‌شده و هدایت از سوی تو، عفت و بی‌نیازی از خلق و غنا برسم و به چیزی عمل کنم که تو دوست داری و می‌پسندی.

حضرت درخواست‌های خیلی زیبایی را مطرح می‌کند. البته بخشی از کلمات نورانی ایشان در مقام خطاب است و می‌فرماید: «یَا سامِعَ کُلِّ نَجْوی وَیا شاهِدَ کُلِّ مَلاٍ؛ ای شنوای هر سخن سِرّی و راز و ‌ای حاضر در هر جمع». اینها اسامی و اوصاف حضرت حق است.

در ادامه هم می‌فرماید: «وَاَنْ تَکْشِفَ عَنّا فیهَا الْبَلاَءَ وَ ...؛ در این روزها از ما بلا و گرفتاری را برطرف کن». در بخش پایانی هم بیان می‌شود: «وَلا تَحْرِمْنا خَیرَ ما تُنْزِلُ فیها مِنَ السَّمآءِ»؛ از آنچه در این ایام از آسمان لطف و رحمت و کرامت و مغفرت تو نازل می‌شود، ما را محروم نکن.

از این کلمات برداشت می‌کنیم که این قطعه از زمان دارای ظرفیت معنایی و معنوی و ملکوتی خاصی است که خدای متعال برای سالکان تعبیه کرده است؛ درحقیقت دوپینگ سلوکی محسوب می‌شود! حظّ و بهره‌ انسان در ماه ذی‌الحجه قابل مقایسه با ایام عادی نیست. در این ایام، جوایز و الطاف خاصی برای اهل مراقبه و اهل معنا و اهل ولایت تعبیه شده است. الطاف الهی در تمام سال نازل می‌شود، اما اینجا خبرهای دیگری هست؛ پس انسان باید خودش را برای ورود به این ایام آماده سازد.

 

ضرورت بهره‌برداری از ماه ذی‌الحجه

کل ماه ذی‌الحجه، به‌خصوص به خاطر حج، ظرفیت خاصی دارد و این ماه، به نام حج نامیده شده است. با این حال دهه‌ی اول آن فرصت جداگانه‌ای است. قرآن کریم دستور می‌دهد که: «وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ؛[2] و خدا را در روزهايى معيّن ياد كنيد». در روایت آمده که منظور، دهه‌ی اول ذی‌الحجه است[3] که به عبادت و طاعت و بندگی و عمل صالح و مراقبه و نزول عنایات و الطاف خاص الهی شناخته شده است. این ایام، نزد اهل معنا و اهل راز با موسم حج و عید عرفه و عید قربان شناخته شده است.

دعای امام صادق (علیه السلام) را بخوانید که بیدارکننده است و در کنار این به دیگر ادعیه نیز مراجعه داشته باشید.

در روایت هست که هر کار و عمل صالحی در این ایام محبوب‌تر است و در ظرفیت ملکوتی این ایام ضرب می‌شود؛ بنابراین چقدر خوب است که انسان از انواع و اقسام اعمال صالح در فرصت زندگی خود استفاده کند و در این ایام، ترکیبی از اعمال صالح، اعم از نماز و ذکر و روزه و صدقه و دعا و سحرخیزی و احسان به پدر و مادر و خدمت به برادران ایمانی و انجام وظایف انقلابی برای خودش فراهم آورد و از این فرصت بهترین استفاده را ببرد.

ادعیه‌ای که برای این ایام وارد شده است، باید به اندازه‌ی وسع و با اقبال قلبی مورد توجه قرار گیرد. البته انسان وقتی مشغول می‌شود، حالت اقبال ایجاد می‌شود؛ لذا توقع نداشته باشید ابتدا حالت اقبال پیدا شود و بعد در حلقه‌ی ذکری بنشینید. انسان ابتدا مشغول عبادت می‌شود، سپس از خدای متعال، توفیقش را می‌خواهد و در نهایت روزی او می‌شود.

تهلیلات واردشده و نماز دهه‌ی اول ذی‌الحجه، خیلی فوق‌العادگی دارد و شوق‌انگیز است. انسان با همین نماز در اعمال حجاج بیت‌الله‌الحرام شریک می‌شود و این لطف الهی است. منت و احسان و رحمت خدای متعال، در همین چیز‌ها خود را نشان می‌دهد.

 

پربرکت‌ترین ازدواج تاریخ

روز اول این ماه، طبق نصوص تاریخی قابل اعتماد، روز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهما السلام) است. به این مناسبت باید به همه‌ی دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) تبریک بگوییم. تمام خیر و رحمت و عنایت الهی و استمرار آن، از رهگذر این پیوند رخ داده و می‌دهد. این واقعه بی‌نظیر است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: خدای متعال به تو چیز‌هایی داده که حتی به من هم نداده و یکی از آنها فاطمه است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت خدیجه را داشته‌اند؛ اما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مقام ویژه‌ای دارد.

غرض اینکه این پیوند، یک داستان عادی نیست و مسئله خیلی بالاتر از اینها است و تمام مُلک و ملکوت را به هیجان آورده است. اصل این پیوند، از آسمان است و حالات فرشتگان و جبرئیل امین، در روایات ما آمده است. آنچه در زمین اتفاق افتاد، یک مراسم بسیار ساده، اما پر جاذبه و شیرین بود.

در سیره‌ی خانوادگی، مؤمنان باید به روش و سنت پدری عمل کنند. سنت پدری در خانه‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خانه‌ی وحی است که شامل عشق پر شور و تکریم و احترام متقابل و قناعت و سهل‌گیری در مسائل مادّی است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پاسخ پیامبر در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: «نِعمَ العَونُ عَلی طاعَةِ اللهِ؛[4] بهترین یار بر طاعت خداوند است». در خانواده‌ی علوی و فاطمی، زن، شوهر و شوهر، همسر را به نماز و طاعت و ولایت الهی و سحرخیزی تشویق می‌کند. درواقع این خانواده، یک شرکت تعاونی بر مبنای برّ و تقوا است.

دعا می‌کنیم به حق این روز عزیز و به حق این پیوند آسمانی، خدای متعال، همسری شایسته و مؤمن و همراه و سازگار و قانع روزی دوستان مجرد بگرداند. معمولاً دعای ما در این امور مستجاب است و به ساحت قدس حضرت حق، حسن ظن داریم؛ چراکه مُهر خادم الشباب بر پیشانی ما خورده است. روز ازدواج و همچنین روز جوان را ما راه انداختیم که حال شناخته شده و در تقویم آمده است.

عزیزانی هم که به شرف تأهل نائل آمده و این توفیق را پیدا کرده‌اند، اهتمام خود را برای قدرشناسی و رعایت شاخص‌های زندگی فاطمی و علوی تقویت کنند و در مناسبات بین خودشان و در بحث تربیت فرزند، دقت داشته باشند. هیچ‌وقت برای این تأسی دیر نیست و این ارتباط و این بنیه‌ی معنوی باید دائماً تقویت شود.

امیدوارم خدای متعال همه‌ی شما را حفظ کند و از این روز عزیز، چنین برکاتی را شامل حال شما گرداند.

 

امیدواری به غیر خدا، ناامیدی به بار می‌آورد

ما هنوز در بررسی دعای چهل و ششم صحیفه‌ی سجادیه هستیم که در بدرقه‌ی ماه مبارک رمضان انشا شده است. البته همان‌طور که گفته شد، این دعا در کنار عید سعید فطر، به روز جمعه نیز تعمیم داده شده است. عزیزان باید این فضای ارتباطی بانشاط و شیرین و دلگشا و دلربا با ساحت قدس ربوبی را که به وسیله‌ی امام سجاد (علیه السلام) فراهم شده است، قدر بدانند. مخصوصاً وقتی سحر‌ها بیدار می‌شوید، از این دعا استفاده کنید.

در بررسی فرازهایش، به این جمله رسیدیم: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ؛ آنان که به غیر حضرتت روآورده‌اند، نومید شدند». این قسمت ما را به ماه رجب می‌برد؛ چراکه دعایی در ماه رجب نقل شده است که با همین تعبیر شروع می‌شود و حتی برخی تعابیر آن کاملاً منطبق بر آن است.

«خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ؛ و آنان که جز وجود تو خواسته‌اند به خسران نشستند، و آنان که به درگاه غیر تو شدند، به تباهی رسیدند، و آنان که فضل تو را طالب نشدند، تهیدست ماندند». تا اینجا بر این نکته تأکید می‌شود که بنیه‌ی توحیدی مؤمن باید تا حدی تقویت شود که امید و التفات قلبی و دلبستگی او از هر چیزی و هر کسی غیر از خدای متعال برداشته شود.

اگر کسی به دیگری چشم امید پیدا کرد، دستش خالی می‌شود و اگر امید گشایش از جایی داشته باشد، ناامید برمی‌گردد. هر کس احساس کند سفره‌ی زندگی او در دست کسی غیر از خدا است، ناامید برمی‌گردد.

شما روی کلمه‌ها دقت کنید. می‌بینید که همه‌ی این کلمات، شکل دیگری از یکدیگر هستند و بیان می‌دارد که هر کس حاجت خود را نزد غیر خدا ببرد یا به دیگری امید داشته باشد، خسارت‌زده و ناامید می‌شود.

«ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ»؛ اگر کسی درخواست‌های خود را با اصرار و پافشاری به ساحت دیگری ببرد، ضایع می‌شود.

«أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ»؛ برای بیان فضای قحطی‌زده، از واژه‌ی «اجدب» استفاده می‌شود. در این فضای قحطی‌زده و خشکسالی، کسانی هستند که به غیر حضرت حق امید دارند و حاصل کارشان، ادامه‌ی وضعیت خشکسالی و قحطی می‌شود و چیزی به دست نمی‌آورند. ترجمه‌ی این کلمه در فارسی، خیط شدن است.

 

توکل، به معنای نادیده گرفتن اسباب نیست

این تعابیر به هیچ‌وجه، با مراجعه به اسباب منافات ندارد. به هر حال ما در روال عادی زندگی خود، از پدر، برادر، استاد، مؤمنان و دوستان خود کمک می‌طلبیم؛ منتها در تمام این لحظات، وقتی به قلب خود مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که همه‌اش حسن ظن به خدای متعال است و این اشخاص را سبب‌هایی از جانب حضرت حق می‌دانیم. حواس ما به این هست که همه‌ی اینها فقیر هستند و از خودشان هیچ ندارند. حس ما باید این باشد که اگر همه‌ی خلق عالم دست به دست هم دهند و بخواهند به ما خیری برسانند، سر سوزنی خیر نمی‌رسانند، مگر آنکه خدا بخواهد. در مقابل، چنانچه خلق عوالم دست به دست هم بدهند و بخواهند شری از ما دور کنند، سر سوزنی منع نمی‌کنند، مگر آنکه خدا بخواهد. اگر باور ما این باشد، در زیست اجتماعی خود که مبادله‌ی نیاز و فقر داریم، آنچه نیازی را رفع می‌کند، همان فضل الهی است. انسان باید متوجه باشد که پدرش، عواطف و مهر و دعا و خیرخواهی و ابوت خود را از خدای متعال دریافت می‌کند و مادرش نیز عواطف و مهر و رأفت خود را لحظه‌به‌لحظه از ساحت قدس ربوبی و حضرت رئوف مطلق دریافت می‌کند. در عالم برادری و زندگی عادی اجتماعی و روابط علمی و معنوی هم همین رابطه برقرار است.

کلماتی که ذکر شد، مربوط به جایی است که نگاه انسان، نگاه بالاستقلال است؛ مثلاً انسان بگوید اگر کمک و راهنمایی یا پول فلانی نبود، من گرفتار می‌شدم. یا اگر طبابت آقای دکتر نبود، من فلج شده بودم. این فکر، مطلع الشرک است و شرک خفی محسوب می‌شود. شما باید این نگاه را اصلاح کنید و بگویید اگر فضل و لطف خدای متعال نبود، مهارت این آقا نبود. باید باور انسان این باشد که همه‌ی اینها اسباب هستند.

امتحان انسان در این زمینه زمانی است که وقتی خواسته‌ی خود را عرضه می‌کند، اگر شخص مقابل او را تحویل نگرفت، دلش نلرزد. این شاخص است. در این زمان نباید برای انسان هیچ اتفاقی بیفتد و در این حالت معلوم می‌شود که اعتماد و توکل شخص به خدا است. اینها اسباب هستند و ما طبق قاعده‌ی زیست جمعی، به آنان مراجعه کرده‌ایم تا کار خود را راه بیندازیم. این نوع مراجعه و این نوع اعتماد، عین توحید است و همه‌ی اینها را خود مولا تجویز کرده است.

کار بیماری حضرت موسی به جا‌های سخت کشیده شد. به ایشان گفتند فلان گیاه را باید بخورید. حضرت فرمودند: شفای من فقط به دست او است. از سوی حضرت حق پیام آمد که آن‌قدر در این مرض بمان تا بمیری! خاصیت آن گیاه نیز از طرف من است.[5]

دنیا محیط اسباب است و مهم این است که دیده‌ی تو، سبب را سبب ببیند و توجه داشته باشد که سررشته به دست خدای متعال است. این توجه، عین توحید است و در آن هیچ شائبه‌ای نیست.

گاهی می‌بینیم کسی گرفتار نگاه شرک‌آلود است، ولی با مراجعه به دیگران کار او حل می‌شود و مثلاً بیماری او درمان یا مشکل مالی او حل می‌شود. در این موارد باید به دو قاعده‌ی دیگر توجه کنید که یکی قاعده‌ی ظاهر و دیگری قاعده‌ی باطن است. آنچه مربوط به ظاهر است، اینکه آن خسارت به این برمی‌گردد که او در عین بهره‌مندی، باخته است؛ زیرا هر حاجتی به غیر حق عرضه شود، باعث کاهش شخصیت و سقوط باطنی می‌شود. آنچه در ظاهر به دست آورده قابل مقایسه نیست با آنچه در باطن از دست داده است. آنچه نیز مربوط به باطن است این است که با اعتماد به حضرت حق، برای او بهره‌های ابدی فراهم می‌شد؛ اما او با بهره‌ی کوتاه‌مدت، خود را از آن بهره‌های جاودانی محروم کرد. بنابراین در کوتاه‌مدت (عاجل) و در مسیر جاودانی (آجل)، خسارت دید. بنابراین بُرد با موحد است و باخت با مشرک؛ چه با نگاه کوتاه‌مدت بنگریم و چه با نگاه ابدی.

اینجا روایت عجیبی وجود دارد. خدای متعال غیور است و رفتار‌های این‌چنینی را نمی‌پسندد و می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند كه کسی را که به غیر من امید ببندد، ناامید و امید او را قطع می‌کنم.[6] گاهی شخص مقابل، نگاهی به انسان می‌کند که از نظر شخصیتی ضایع و له می‌شویم. اگر این باخت و خسارت نیست، پس چیست؟!

 

رعایت ادب بندگی

حضرت در ادامه می‌فرماید: «بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ، وَ جُودُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ، وَ إِغَاثَتُكَ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمُسْتَغِيثِينَ»؛ اینجا مشاهده می‌فرمایید که بین عبد و مولا رغبت و استغاثه و سؤال و تضرع برقرار است. کافی است که تو راغب و شائق باشی؛ همین که رغبت و شوق داشته باشی، این در به روی تو باز است. طلب مشتاقانه همان رغبت است. اگر کسی استغاثه کند، اغاثه و فریادرسی خدای متعال نزدیک او است.

آنچه کار را پیش می‌برد، رعایت ادب بندگی است. انسان وقتی روی مدار بندگی حرکت کند و ابتهال و افتقار و تضرع داشته باشد و نیاز خود را به حضرت حق عرضه کند، آن طرف همه چیز آماده و در دسترس است و مانعی وجود ندارد. در ابی حمزه تعبیر جالبی وجود دارد؛ آنجا که می‌فرماید: «أنَّكَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِّئَهُ دُونَكْ»؛ از طرف تو حجاب و مانعی وجود ندارد و مردم خودشان، خودشان را محجوب کرده‌اند. خدای متعال، کریم مطلق و فیّاض مطلق و معطی مطلق است، و هیچ مانع و رادعی برای او وجود ندارد. آنچه با طبع عبد سازگار است، افتقار و ادب بندگی است؛ عبد نباید در برابر مولا تکبر و غرور داشته باشد و سبب‌ها، او را از خداوند محجوب کند.

انسان باید با حضرت حق مواجهه‌ی فطری داشته باشد و مواجهه‌ی فطری همان است که طبق قاعده و ادب بندگی باشد. انسان نباید اعتماد و دلبستگی خود را که متعلق به حضرت حق است، در جای دیگری هزینه کند.

وقتی پرده کنار رود، مشخص می‌شود که چقدر لطف و کرم و عنایت خدای متعال در دسترس بوده است؛ اما ما از کنار آن بی‌اعتنا عبور کرده‌ایم. به تعبیر قرآن: «وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ؛[7] و چه بسيار نشانه‏ها در آسمان‌ها و زمين است كه بر آنها مى‏گذرند، در حالى كه از آنها روى برمى‏گردانند».

شما فقط باید بنده و عبد باشید. به قول حافظ:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده‌پروری داند

در حدیث قدسی آمده است که: «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی»؛ کسی که مطیع بوده و همواره به یاد داشته که عبد و در مقام اطاعت قرار گرفته است، دسترسی‌های حیرت‌انگیزی پیدا می‌کند و خدای متعال به او مملکت و سلطنت می‌دهد. امیدواریم خدای تبارک و تعالی به برکت این ایام که فرصت تمرین ویژه‌ی توحید است، بهره‌مندی ما را بیشتر قرار دهد.

 

نه مذاکره، نه جنگ

امروز بحمدالله اتفاق خیلی خوبی رخ داد؛ دیدار با حضرت آقا (حفظه الله تعالی). حالت بدی در جامعه وجود داشت و علت آن، تبلیغات دشمن و خودباختگی برخی از مسئولان بود. بحمدالله با طراحی انجام‌شده، اقشار و اقوام مختلف از هفت یا هشت استان، در این جلسه حضور پیدا کردند.

آقا در جمع‌بندی سخنانشان، مذاکره را رد کردند و فرمودند: جنگی در پیش نیست. آنها می‌خواستند دوگانه‌ای ایجاد کنند که یا باید مذاکره کنید یا منتظر وضعیت خطرناک با‌شید. در هفته‌های پیش، برخی‌ها صحبت از مذاکره کردند. اینجا‌ است که ریزش‌ها و مخاطرات دیده می‌شود. ان‌شاءالله رفقا وقت کافی بگذارند و این جلسه را که جزء جلسات مفصل است، ببینند.

یک تعبیر تکان‌دهنده در مورد مذاکره‌ی گذشته داشتند و فرمودند: من نباید آنجا اجازه می‌دادم؛ ما سادگی کردیم. این تعبیر، حجت را بر همه تمام کرد. در مورد ارز و سکه و... هم فرمودند: کاملاً داخلی و بر اثر سوءتدبیر است. ضمناً به شائبه‌ی فساد سیستمی که حتی برخی دوستان القا می‌کنند، پاسخ دادند. اخیراً هم اراده‌ی مبارزه با فساد ایجاد شده و آقا در پاسخ نامه‌ی رئیس قوه قضاییه، اجازه‌ی تام و تمام دادند. عده‌ای هم در جلسه، شعار اعدام مفسد اقتصادی سر دادند که آقا فرمودند: مگر شما دادگاه هستید؟! من در پاسخ نامه گفته‌ام که باید با رعایت عدل و انصاف، اقدام شود.

این جلسه هم مثل همه‌ی جلسات دیگر عالی و مانند یک بارش بهاری شوق‌انگیز بود. امیدواریم موجب بهتر شدن اوضاع و سرافرازی نظام اسلامی شود.

 



[1]. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۳۱۷.

[2]. بقره: 203.

[3]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۶۷۱.

[4]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص117.

[5]. محمدمهدی نراقی، جامع‌ السعادات، ج3، ص277.

[6]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج94، ص95.

[7]. یوسف: 105.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *