«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صَیِّرْنَا إِلَی مَحْبُوبِک مِنَ التَّوْبَةِ، و أَزِلْنَا عَنْ مَکرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ».
موضوع سخن، گزارش دعای نهم صحیفهی مبارکهی سجادیه بود. هفتهی گذشته، جملهی اول را که جان کلام محسوب میشود، خدمت شما توضیح دادم. قرار شد دوستان این دعا را حفظ کنند. من برای اینکه از شما عقب نمانم، این کار را کردم. اگر کسی با شرایط من بتواند این کار را بکند، حتماً بقیه در این کار موفق میشوند. این توصیه متضمن انس است. برای به خاطر سپردن این کلمات نورانی، باید دائم آن را تکرار کنیم و این تکرار، سازندگی دارد. در کنار آن باید به معنایش نیز توجه داشته باشیم و در مقام دعا و مناجات، از این کلمات نورانی استفاده کنیم که بسیار مغتنم است.
چند نکته دربارهی توبه
در این دعای نورانی، همانطور که بیان شد و در عنوان دعا هم آمده است، مسئله عبارت از این بود که ما به توبه و بازگشت به سوی خدای متعال و جلب نظر خاص خدا به خودمان اشتیاق داریم. نکتهی کلیدی که در جملهی نخست بیان شد، محبوبیت توبه بود که به قدر کافی دربارهی آن جمله مطالبی را عرض کردیم.
علت محبوبیت توبه به دو نکته برمیگشت. نکتهی اول اینکه «توّاب» نام دلآرای پروردگار است. نکتهی دوم آنکه خدای متعال، حالت رجوع به حق را در بندگان میپسندد.
این بازگشت میتواند از نقص به کمال باشد که به آنهم توبه میگویند. قرآن میفرماید: «تُوبُوا إِلَى اللهِ جَمِيعًا؛[1] همگى به درگاه خدا توبه كنيد». همچنین در آیه دیگر میفرماید: «تُوبُوا إِلَى اللهِ تَوْبَةً نَصُوحًا؛[2] به درگاه خدا توبهاى راستين كنيد». آیه نخست یک دعوت عام است که خیلی شیرین است و بیان میکند انسانهای مؤمن، در هر شرایطی، باید دائماً از نقص به سوی کمال در حرکت باشند و یک مرحله را برای دستیابی به مرحلهی جدید ترک کنند.
معنای خاص توبه هم آن است که انسان گرفتار گناه و معصیتی شده باشد که بین او و فیض ربوبی حائل شده باشد. گناه، محرومیت از رحمت و فیض و لطف الهی میآورد و بین ما و پروردگار متعال، حجاب ایجاد میکند. خدای متعال چنین وضعیتی را برای بندهاش نمیپسندد و این حالت، مکروه خدای متعال است. گاهی انسان در همین حالت دچار غفلت و گاهی دچار تسویف میشود و در همان حالت گناه باقی میماند. این بقای در حالت گناه، اصرار نام دارد که مکروه خدای متعال است و خدای متعال نمیپسندد که بندهاش در این وضعیت باقی بماند. خدای متعال جایزه و پاداش میدهد و تشویق میکند تا انسان به سمت توبه حرکت کند.
خوشحالیِ فوقالعادهی خداوند از توبه بندهاش
توبهی خاص، مبتنی بر گناه و معصیت است؛ اما توبهی عام، به معنای حرکت از نقص به کمال است. خدای متعال خیلی دوست دارد که بندهی گرفتار، به دنبال راهی برای برگشت باشد. اگر بخواهید میزان دوست داشتن خدای متعال را درک کنید، میتوانید با این مثال که در روایت آمده، آن را درک کنید. امام باقر (علیه السلام) در روایت بسیار شیرینی فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادهُ فِي لَيْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ اَلرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَهَا».[3] شخصی در شب تاریک و در موقعیت بسیار دشوار، تمام توشه و امکانات خود را از دست داده است. مثلاً فرض کنید سوار مرکبی بوده و همهی امکانات و غذا و خوراک و آب او در همان مرکب بوده است. حال در یک شب تاریک همهی اینها را از دست داده است و دیگر هیچ ندارد؛ هم وسیلهی نقلیه و هم توشهی خود را از دست داده است. اگر این شخص بعد از آن وضعیت سخت، به مرکب و توشه و امکانات خودش برسد، چقدر خوشحال میشود؟! آیا میشود خوشحالی او را توصیف کرد؟! امام میفرمایند بدانید خدای متعال وقتی بندهاش برمیگردد، از آن شخص هم خوشحالتر میشود.
این تمثیل برای آن است که بتوانیم مقداری محبوبیت توبه را نزد خدای متعال درک کنیم. خدای متعال نمیخواهد که هیچ یک از بندگانش از دست بروند و چون بندگانش را دوست میدارد، بازگشت و آشتی و نجات آنان نیز نزد خدای متعال محبوب است.
تا اینجا بحث در مورد جملهی نخست دعا بود. حال به جملهی دوم میپردازیم که آن هم خیلی جالب است.
در دوراهی دنیا و آخرت، دومی را برگزینیم
«اللَّهُمَّ وَ مَتَی وَقَفْنَا بَینَ نَقْصَینِ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیا، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِی أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً»؛ پروردگارا! هر وقت بین دو نقص گرفتار شدیم و سر دوراهی قرار گرفتیم که یک مسیر باعث نقص و کاهش و آسیب دنیای ما (اعم از جاه و آبرو و ریاست و لذت جسمی و جنسی و ...) میشود و مسیر دیگر باعث نقص دین ما میشود، کمک کن تا راهی را برگزینیم که به دینمان آسیب وارد نشود. منظور از دین، مجموعه کارهایی است که رضایت الهی را به دنبال دارد و ما را به رضای حضرت حق ملحق میسازد.
در مسیر زندگی انسان، دوراهیهای فراوانی است که اگر از این مسیر بروید، دنیای شما آباد میشود و دینتان از دست میرود، و چنانچه از آن مسیر بروید، دنیای شما نابود میشود، اما دین شما محفوظ میماند. اینجا حضرت این دوراهی را ترسیم میکنند. عبارت «وَقَفْنَا»، بیانگر وقوف هنگام انتخاب است. «فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً، وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِی أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً»؛ اینجا حضرت معیار میدهند و میفرمایند آن چیزی که فناپذیر است، دچار نقص شود و توبه به آن امری تعلق گیرد که باقی است و برای من میماند. فیض و بارش رحمت و عنایت تو به آن چیزی تعلق بگیرد که باقی میماند. شاید بشود گفت افعل تفضیلی که اینجا آمده، تأکید بر امر فنا و بقا است و به دنبال مقایسههایی نیست که معمولاً در افعل تفضیل است.
چگونه در دوراهیها، درست تصمیم بگیریم؟
نکتهای که اینجا باید مورد عنایت عزیزان باشد، این است که دستگاه محاسباتی ما باید چطور تنظیم شود تا در مواقع خطیر و در زمان قرار گرفتن سر دوراهیهای پر مخاطره، بتوانیم تصمیم خوب بگیریم؟ کل جریان تربیتی ما (از ابتدا تا انتها) و آن چیزی که معیار و قاعدهی تربیت نفس نفیس آدمی میشود، بر مدار وحی و قرآن، روی دو کلمهی فنا و بقا قرار گرفته است. باید روی این دو سرمایهگذاری کنیم؛ زیرا شاخص همین است. همیشه چیزی را که از دست میرود و فانی است، برای آن چیزی که باقی است، هزینه کنید و مراقب باشید که گرفتار معادلهی عکس نشوید. خیلی از ما انسانها، بقا میفروشیم و فنا میخریم. زندگی جاودانی و ماندنی و تمامنشدنی خود را حراج میکنیم و به جای آن فنا میخریم. به تعبیر قرآن: «يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ؛[4] زندگى دنيا را به آخرت سودا مىكنند». دنیا در یک کلمه، فانی و زائل است و آخرت در یک کلمه، جاودانگی و خلود و بقا است. اگر انسان بتواند دستگاه محاسباتی خود را بر قاعدهی فنا و بقا تطبیق دهد، بر اساس قاعدهی عقلِ خالص تمیز و دستنخورده، بقا را انتخاب میکند. فطرت انسان نیز تمنای بقا دارد و از فنا وحشت دارد. عقل و فطرت از امور زائل و فانی ابا دارند. این مسئله بسیار مهمی است.
انسان باید در دوراهیها بایستد و خود را با این قاعده بسازد و هر کسی در محیط تربیت او است نیز با همین آهنگ تربیت شود. چنین کسی پیروز و کامیاب و سربلند است؛ چراکه کل مسیر زندگی را بر اساس قاعده و معادلهی فنا و بقا تنظیم کرده است. کل برنامهنویسی کامپیوتر، بر اساس صفر و یک بسته شده و کل جریان زندگی هم بر اساس معادلهی فنا و بقا بسته شده است. اگر کسی این را بهخوبی درک کند، میتواند رَخت روح خود را از این محیط زوالپذیر به سلامت بیرون بکشد. اما اگر این قاعده مخدوش شود، کل جریان زندگی در معرض آسیب قرار میگیرد.
دنیا، فانیِ باقینما است
خطر آن است که دنیا، محیط فنا است؛ ولی بقانما است. اقامتگاه فعلی ما، دنیا است؛ خانهای که خشت و گِل آن از زوال و فنا است. حتی کلمهی اقامتگاه هم دقیق نیست؛ چراکه اساساً در محیط فنا، اقامت امکانپذیر نیست. این لحظهی شما با لحظهی قبل شما یکی نیست؛ زیرا شما طی این مدت دچار تغییر شدهاید. طبع دنیا همینطور است و آنبهآن، خلق جدیدی صورت میگیرد. در این محیط فنا، شما مأمور هستید که بر اساس سرّ جاودانی و باقی وجودتان، که عبارت از روح شما است، بقا را برای خودتان تحصیل کنید. در این محیط، هر چیزی که اطراف شما است، سعی میکند خودش را باقی نشان دهد تا بتواند نور عقل شما را اطفا کند. اگر عقل زنده باشد و وسط میدان شخصیت شما حاضر، شما حتماً باقی را، هرچند در محیط فنا، انتخاب خواهید کرد. اما اگر عقل شما غائب یا کمفروغ باشد، گرفتار انتخابهای دیگری خواهید شد. تمام آنچه اطراف شما است، خود را باقی نشان میدهد تا عقل شما را دچار حجاب کند و شما گرفتار خطای دید شوید و فانی را به جای باقی برگزینید.
جملهی بعدی که بیان میکند «وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمَّینِ یرْضِیک أَحَدُهُمَا عَنَّا، وَ یسْخِطُک الْآخَرُ عَلَینَا، فَمِلْ بِنَا إِلَی مَا یرْضِیک عَنَّا، وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا یسْخِطُک عَلَینَا» عبارت دیگری از همان جملهی قبل است.
خواستهی امام (علیه السلام) آن است که این موضوع به خواستهی شما از دستگاه ربوبی تبدیل شود و وقتی به خواستهی شما تبدیل خواهد شد که معیار فنا و بقا به عنوان یک قاعدهی بنیادین، مورد باور شما باشد. در این صورت شما به خدا میگویید هر وقت نقصی خواست بر من وارد شود، به دین من نخورد و به آنی بخورد که فانی است. آنچه را که میگوییم، سنگین است؛ زیرا لحظهبهلحظه در زندگی ما میدان عمل آن رخ میدهد. فرض بفرمایید الان زمان خواب نوشین صبحگاهی است و شما بین این خواب شیرین و بیداری برای نماز صبح واجب مردد میشوید. انسان ممکن است یک لحظه بیدار شود، اما کدام را انتخاب میکند؟ اگر خواب را ادامه دهد، دنیای او آباد میشود؛ اما اگر برای نماز صبح بیدار شود، دین او آباد میشود. یا یک کاسب، با یک دروغ، چند صد میلیارد تومان سود میکند و با یک جملهی راست، یک معامله را از دست میدهد. این قضیه تا میدان جهاد ادامه پیدا میکند و آنجا انسان باید تصمیم بگیرد که مثلاً روی مین برود و وارد معرکه شود یا بترسد و این طرف سیم خاردار بماند.
این جمله را خاطرتان بماند که «وَ مَتَی وَقَفْنَا بَینَ نَقْصَینِ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیا» خارجی و بیرونی است؛ ولی «وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمَّینِ یرْضِیک أَحَدُهُمَا عَنَّا وَ یسْخِطُک الْآخَرُ عَلَینَا» داخلی و درونی است. این موضوع را در جلسهی بعد خدمتتان توضیح خواهم داد. شما از امشب روی بقا و فنا، سخط و رضا، تأمل داشته باشید.
امیدواریم خدای متعال، این دعای امام سجاد (علیه السلام) را در مورد همهی ما مستجاب کند. این دعا از آن درخواستهای بسیار عالی است و بخش زیادی از دلالتهای قرآنی در این دو جمله بیان شده است. در قرآن، نمونههایی از دوگانههای دین و دنیا بیان میشود که انسان مجبور است بین آنها انتخاب کند. منتها صبر میخواهد تا انسان فانی را کنار بزند و باقی را انتخاب کند.
خداوند متعال در سوره نحل میفرماید: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛[5] آنچه پيش شما است، تمام مىشود و آنچه پيش خدا است، پايدار است. و قطعاً كسانى را كه شكيبايى كردند، به بهتر از آنچه عمل مىكردند، پاداش خواهيم داد». دوستان به این آیه مراجعه داشته باشند.
امیدواریم خدای متعال همهی ما را در دوراهیهایی که لحظهبهلحظه و ساعتبهساعت در زندگی ما پیش میآید، هدایت کند و ما را جزء دنیافروشانِ آخرتپسند قرار دهد.