«اللَّهُمَّ وَ إِنَّک مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا وَ عَلَی الْوَهْنِ بَنَیتَنَا وَ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ابْتَدَأتَنَا فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِک وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِک فَأیدْنَا بِتَوْفِیقِک وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِیدِک».
هفدهم ربیعالاول، مناسبتی بینظیر و بزرگ
خدمت برادران و خواهران عزیز، ایام پر برکت میلاد فرخندهی پیامبر اعظم و امام صادق (علیهم السلام) را تبریک عرض میکنم و جمعاً به محضر مولایمان تبریک عرض میکنیم. امیدواریم با دعای آن حضرت، از برکات این میلاد مسعود، جمع ما و همهی دوستان محمد و آل محمد (علیهم السلام) بهرهمند باشند.
کمتر مناسبتی، از نظر عظمت به رتبهی هفدهم ربیعالاول است. این مناسبت خیلی بزرگ و اعجابآور است. وجود مقدس پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، نور اول و خلق اول و صادر نخستین و معلم اول و تجلی اعظم رحمت واسعهی الهیه و نمایندهی تام و تمام مقام رحمانیت و رحیمیت خدای متعال، و آینهدار اسماء جمال و جلال حضرت حق است. با این اوصاف در مورد ایشان چه میتوان گفت؟! خدای متعال بر جامعهی بشریت منت گذاشته و لباس بشری به اندام این حقیقت با عظمت پوشانده و فرموده است: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...؛[1] من هم مثل شما بشرى هستم، و[لى] به من وحى مىشود». این شرف بسیار بزرگی است و مگر میشود آن را درست تصور کرد؟! او آمده و به ما میگوید من بشری مانند شما هستم. چه نسبت خاک را با عالم پاک؟! خدای متعال از آن سوی عرش، دست لطف خود را به محیط فرش آورده و در دسترس عالم امکان قرار داده و گفته است: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ؛[2] در حقيقت، كسانى كه با تو بيعت مىكنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مىكنند».
خدای متعال، دین مرضی و پسندیده و کامل خود را توسط آن حضرت به بشریت هدیه داد و نعمت عظیم قرآن کریم به دست مبارک آن حضرت به انسانها رسید و نعمت عظمای خاتم الاوصیا و سیده نساءالعالمین و ائمه (علیهم السلام)، از وجود مقدس او به بشریت رسید. همهی اینها از هفدهم ربیع به ما رسیده و مصدر آنها چنین نقطهی مهمی است.
اهمیت تلاش برای شباهت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
آنچه ما باید در این ایام از خدای متعال تمنا کنیم، آن است که شرف انتساب را نگاه داریم و همهی توان خودمان را برای عمل به این آیهی کریمه بسیج کنیم که جزء غرر آیات کریمهی قرآنی است و قبلاً هم چند نوبت در همین محفل نورانی نکاتی را در مورد این آیهی کریمه عرض کردیم که: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ؛[3] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكو است، براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد». همهی امکان فکری و قوای درونی و روحانی و جسمانی و عمر و ظرفیت و نعمتهای پیرامونی ما باید سازماندهی و مدیریت و بسیج شود و به هم بافته شود و یکپارچه در جهت تحصیل شباهت به حضرت خاتم ـ به هر مقدار که ممکن است ـ قرار گیرد. این همان چیزی است که میتوان در یک کلمه گفت، غایت و هدف خلقت است. الگو گرفتن از حضرت و تأسی به ایشان، عمل به وظیفه و مأموریت اصلی انسان است. انسان باید از نظر آفاق فکری و جهانبینی و ظرفیتهای عظیم معنوی و روحانی، تلاش کند و وارد میدان شباهتجویی و تقرب به حضرت شود. این تأسی همان تشیع و شیعهگری و اقتدا کردن و هماهنگ شدن است؛ منتها هماهنگ شدن در معنای گسترده و فراخ و ابعاد مختلف. «فی رسول الله» معنایی گسترده و عجیب دارد. ما از کلمهی شباهت استفاده کردیم؛ چراکه این کلمه را خود حضرت به کار بردهاند و در فرهنگ نبوی است.
رجوع به منابع «معتبر» جهت شناخت سیره نبوی
امیدواریم خدای متعال به ما توفیق دهد و همهی ما در این زمینه تصمیم بگیریم و یک قدم جلوتر برویم. از خدای متعال بخواهیم افکار و مرام و منطق و فکر و ذکر و زیست فردی و اجتماعی و سیاسی و زندگی مدیریتی ما دائماً نزدیک و نزدیکتر به پیامبر شود. خدای متعال، از لطف و فضل خود، این کار را برای ما آسانتر کرده و این آسانتر بودن، اولاً به جهت نقل تفصیلی سیره (که از قرآن کریم شروع شده است) و ثانیاً به جهت وجود عترت طاهرین است که ترجمه و شرح عینی سیرهی نبوی هستند.
قرآن توصیفکنندهی جمال نبوی است و نقل سیره از آنجا شروع شده و بعداً در کلمات اولیا ادامه مییابد و سیره و روش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در ساحتهای گوناگون و جلوههای مختلف بیان میشود. در صدر اسلام هم به ترسیم جمال نبوی اهتمام وجود داشته است. منتها جفا و خطا هم زیاد رخ داده و شاید بزرگترین خطاها، تحریف و مداخله در بیان سیرهی نبوی باشد. باید به منابع امن رجوع کرد و منابع امن همانهایی هستند که توسط اولیای خدا به ما رسیدهاند و کاملاً با قرآن کریم تطبیق دارد و رمزگشایی هم شده است و بزرگان ما برای شرح و بسط آن همت کردهاند.
در منابع برادران اهل سنت، آنچه به عنوان صحاح میشناسیم، مطالب فراوان غیرصحیح در مورد پیامبر و سیرهی نبوی نقل شده که باعث خجالت و شرم است. امیدواریم خود آنها دست به کار شوند و منابعشان را پالایش کنند. خوشبختانه در منابع و مصادر ما چنین مواردی اصلاً وجود ندارد و اگر هم در گوشه و کنار چیزی بیان شده باشد، با دقت و احتیاط و مراقبت، تصحیح شده است. آنچه در منابع اهل سنت در مورد سیرهی پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) نقل شده، حاوی بزرگترین ستمها و جفاها است. برخی از بزرگان ما دست به کار شده و آنان را به نقد و مباحثه گرفتهاند که در این زمینه، تلاش ستودنی آقای عاملی در «الصحیح من سیره نبی اعظم» قابل ملاحظه است. البته کتاب ایشان، فنی و برای محققان، قابل ملاحظه است. سبک درستی انتخاب کرده و تلاش جدی از آغاز تا انجام داشته تا در مجلدات متعدد و وسیع، الگویی صحیح از تاریخ و سیره و زندگی حضرت، مطابق قواعد خودمان ارائه دهد. علامه جعفر مرتضی عاملی از مفاخر معاصر است که قلمی صائب دارد و در احوال ائمه (علیهم السلام)، موسوعههای متعدد و بزرگ ارائه کرده است و شیوهی اجتهادی و تتبعی دارد. دیگران نیز تلاشهای خوبی در این زمینهها انجام دادهاند.
از خدای متعال، برای کسانی که اهل قلم و بیان هستند، طلب توفیق میکنیم تا در بیان سیرهی پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) همت داشته باشند؛ زیرا هنوز جای کار فراوانی باقی است. امیدواریم در بین خود برادران اهل سنت، علمای خوشفکر و تقریبی با همت وارد میدان شوند و این منابع را اصلاح و تنزیه کنند و مصادر خود را از حرفهای بیربطی که دستگاه خلافت، مخصوصاً دستگاه بنیامیه، با کینه نسبت به پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) بیان کردهاند، پاک کنند و پالایش دهند. بروید و ببینید که مطالب این کتابها از چه کسانی نقل شده است! یکی از آنها ابوهریره و دیگری کعب الاحبار است.
قرآن و عترت، تنها منابع معتبر جهت شناخت سیره نبوی
برای شناخت سیره، یک مبنا، قرآن کریم است. به قرآن بازگردیم و مطالب مخالف آن را محکم به دیوار کوبیم.
در طرف دیگر هم وجود اقدس ائمهی طاهرین و حضرت صدیقهی طاهره (علیهم السلام) است که شرح و بسطدهندهی سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند. اگر میخواهیم پیامبر عزیزمان را ببینیم، شرح آن در همین انسان 250 ساله است. جملهای از امام راحل عظیمالشأن نقل شده که بسیار تکاندهنده و عالی است و من مکرر گفتهام و آن اینکه اگر فاطمه مرد بود، خودِ پیامبر بود. ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) را داریم که شرح همان حقیقت، با ویژگیهای یک خانم است. بعد از ایشان هم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را داریم که نفس النبی است و این سلسله تا مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه پیدا میکند. طبق تعبیر دقیق حضرت آقا، این انسان 250 ساله، یک حقیقت است. این حقیقت، چه در مقام حاکمیت و چه در مقام قضاوت و چه در مقام جهاد و نبرد و چه در مقام اتمامحجت و چه در مقام عقلورزی عظیم در نقاط حساس تاریخ و چه در گوشهی زندان و چه بر کرسی بیان و شاگردپروری، یک حقیقت واحد است؛ همان نور است، منتها بسط داده شده است. شما از آن سیره، در همهی مقامات، حجت دارید و همهی این جلوهها قابل تشیع و پیروی و همانندسازی است.
تأسی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، هدف خلقت
این نعمت بسیار بزرگی است که باید شاکرش باشیم و شکر آن، شناخت و نزدیکی بیشتر است. وقتی ما در این خط حرکت کنیم، در حقیقت کاری را انجام میدهیم که فردا از ما سؤال خواهند کرد. از جنابعالی فردا میپرسند که جوانی خود را چه کردی؟! هر چه بگویی، پذیرفته نمیشود؛ فقط وقتی از تو پذیرفته میشود که بگویی من جوانی خود را خرج شباهت به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) کردم و برای نزدیک شدن افکار و اطوار و آرمانهایم به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و سند مکتوب آن (قرآن کریم) و سند عینی آن (ائمهی طاهرین) تلاش کردم. این همان است که امام سجاد (علیه السلام) در دعای بیستم از خدای متعال میخواهد و میفرماید: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»؛ من در این دنیا مشغول انجام کاری باشم که فردا از من سؤال میکنی. قرآن کریم در مورد استدلال کفار میفرماید: «حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ؛[4] حجتشان پیش پروردگارشان باطل است». دلیل این بطلان این است که مواد این حجت، فاسد است و نتیجه هم تابع اخس مقدمتین است و اگر آنجا فساد رخ دهد، نتیجه فاسد است. در طرف مقابل، حجت بالغه قرار میگیرد. از سوی خدای متعال، حجت بالغه آمده و خدای متعال از من و شما نیز حجت بالغه و استدلالی را میخواهد که به نتیجه و مقصد برساند.
حجت ما این است که مشغول چیزی باشیم که فردا از ما سؤال خواهد شد و به کاری بپردازیم که برای آن خلق شدهایم. خلاصهی هدف خلقت، تأسی به محمد و آل محمد (سلام الله علیهم اجمعین) و شباهت به ایشان است. وقتی این حجت را فراهم آوردی، در دستگاه محاسبهی الهی ـ که ظاهراً محاسبهی سختی است ـ چیزی را آوردهای که پذیرفته میشود و مصداق «مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ؛[5] ترازوهاي اعمالش سنگين است» میشود. میزان اعمال، خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و با او میسنجند و اگر رفتار و اخلاق و سیاست و مدیریت و اقتصاد ما، با او هماهنگ نباشد، همهاش وبال است. روش تثقیل میزان و سنگین ساختن کفهی ترازو در میدان محاسبهی الهی، این است که مشغول کاری شویم که برای آن خلق شدهایم.
امیدواریم خدای متعال روزی کند و از بخشهای آسانتر سیره شروع کنیم و به بخشهای سختتر برسیم.
بخش آسانتر، مربوط به خُلق اجتماعی است که متصف به حُسن یا سوء است. حسن الخلق، نبوی است و سوءالخلق، شیطانی و اموی است. اصول خلق نبوی عبارت است از: لینَت، مدارا، حسن ظن، مثبتگرایی، احسان، اشفاق، گرهگشایی، مهرورزی، تواضع، بیتکلفی، سادهزیستی، سبکباری، وفای به عهد و امانتداری. اینها بخش آسان مسئله است و باید از همینجاها شروع کرد. بخشهای سختتر و پیچیدهتر، قسمتهای جوانحی و قلبی است.
ناتوانیِ انسان
در دستگاه علوی و حسینی و سجادی، دعا برای عمل کردن است و برای خواندن نیست. لذا باید دعای نهم امام سجاد (علیه السلام) را جدی بگیریم و به آن عمل کنیم. عمل به جملهی قبلی همین دعای نورانی، عبارت از این است که انسان به نقطهی افتقار و اضطرار در پیشگاه حضرت حق برسد. من که خودم را همهکاره میدانم و احساس میکنم به اوضاع مسلط هستم، به این دعای امام سجاد (علیه السلام) عمل نکردهام. در ادامهی دعا هم بیان میشود: «وَ إِنَّک مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا»؛ تو ما را از ضعف خلق کردی و سپس بیان میشود که ما از کجا آمدیم و پایههای ما از وهن ایجاد شده است. همین الان ما با یک ویروس ناشناخته و مکتوم از هم میپاشیم و نابود میشویم. کسی را میبینیم که میخواهد به استعداد خود ببالد، اما فردا اسم خودش و فرزند و همسر و پدرش را به یاد نمیآورد! بنای ما روی سستی بنا شده و با یک زلزله فرو میریزد، گویی از ابتدا نبوده است. برخی به صورت برهانی به این ضعف میرسند و برخی به صورت عرفانی. این دو خیلی با هم تفاوت دارد. آنچه از ما میخواهند این است که به مرحلهای برسیم که این ضعف را در خودمان شهود کنیم. اگر به این شهود برسیم، به یقین میرسیم که مالک نفع و ضرر برای خودمان نیستیم. ما نفع و نمیتوانیم ضررهای معمولی را از خودمان برطرف کنیم و نمیتوانیم نفسی به نفسهای خودمان اضافه کنیم. «خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا؛[6] انسان ناتوان آفريده شده است». قرآن کریم به ما یادآوری میکند که اگر قوّتی هم باشد، بین دو ضعف است: «خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ شجَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَیْبَةً؛[7] شما را ابتدا ناتوان آفريد، آنگاه پس از ناتوانى قوّت بخشيد، سپس بعد از قوّت ناتوانى و پيرى داد». دورهی جوانی که توهم قدرت است، توانی است که محفوف به ضعفین است. انسان بعداً به جایی میرسد که همه باید به او کمک کنند تا بتواند یک لحظه روی پای خودش بایستد.
حضرت علی (علیه السلام) بیان میکند: «مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ؛[8] بينوا فرزند آدم، مرگش پوشيده است، و بيمارىاش پنهان، كردارش نگاشته است و پشهاى او را آزار رساند، جرعهاى گلوگير بكشدش و خوى وى را گنده گرداند». منصور دوانقی در حضور امام صادق (علیه السلام) پرسید که: خدا این پشه را برای چه خلق کرده است؟! امام فرمود: برای این خلق کرده است که غرور جباران را بشکند و آنان را ادب کند.[9] پشهای انسان را اذیت میکند و یک قطره آب میتواند قاتل او شود و چند روز حمام نرفتن، او را رسوا میکند. ابن آدم همین است!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دل شب و در حالت سجده، آنهم سجدهای که اگر کسی از دور میدید، گمان میکرد لباسی افتاده است!، ناله و عجزی در ساحت قدس ربوبی داشت و میگفت: «إلهی لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً؛ خداوندا، یک چشم به هم زدن، مرا به خودم وامگذار». پیامبر در حال یاد دادن به ما است که به خداوند چه بگوییم. این همان حال بندگی است که انسان را پیش میبَرَد. اصلاً و ابداً در این دستگاه تربیتی، ادعا و من من گفتن و خودخواهی و فخرفروشی و کبرفروشی وجود ندارد و فقط حالت خضوع و خشوع و انکسار بر انسان حاکم است.
اگر «فَلَا حَوْلَ لَنَا»، در معرفت نفس، از منطقهی استدلال برهانی به منطقهی شهود عرفانی برسد، حاصلش این است که تو دست به دامن حضرت حق میشوی و از من من گفتن فاصله میگیری و صبح تا شب، حالت تضرع و انقطاع پیدا میکنی. این حالت، حاصل شهود عرفانی است و استدلال برهانی انسان را به این نقطه نمیرساند. وقتی این ضعف برای انسان مشهود شد، میگوید: «فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِک وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِکَ».
حال خواستهی ما چیست؟ «فَأَیدْنَا بِتَوْفِیقِک وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِیدِک»؛ توفیق جبران خطا و مقاومت در برابر وسوسهها را از تو میخواهیم و برای به مقصد رسیدن، کمک باطنی و ایستادگی و درست عمل کردن را از تو میطلبیم.
امیدواریم خدای متعال به ما توفیق عمل به این دعای نورانی را کرامت فرماید.