متن شرح دعای نهم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶» 1397/9/19


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای نهم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶»
موضوع اصلی این دعای نورانی که جزء ادعیه‌ی کوتاه صحیفه‌ی مبارکه از نظر تعداد جملات است و در عین حال جزء نورانی‌ترین و زیباترین و لطیف‌ترین ادعیه‌ی صحیفه است، رمز و راز دستیابی به طهارت باطنی است. امام (علیه‌السلام) در این دعای نورانی، نقشه‌ای برای تأمین طهارت معنوی و طهارت باطنی و به عبارتی راهی برای صیانت از عصمت بنیادین خداداد و توسعه‌ی آن معرفی می‌کنند.

«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا وَ حَرَکاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْینِنَا وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِک حَتَّی لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَک وَ لَا تَبْقَی لَنَا سَیئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَک».

به توفیق الهی، گزارش ما از مضامین عالی و پر نور دعای نهم صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه به جملات و نکته‌های پایانی رسید.

 

استمداد از اولیای الهی، شرط دستیابی به طهارت معنوی و باطنی

موضوع اصلی این دعای نورانی که جزء ادعیه‌ی کوتاه صحیفه‌ی مبارکه از نظر تعداد جملات است و در عین حال جزء نورانی‌ترین و زیباترین و لطیف‌ترین ادعیه‌ی صحیفه است، رمز و راز دستیابی به طهارت باطنی است. امام (علیه‌السلام) در این دعای نورانی، نقشه‌ای برای تأمین طهارت معنوی و طهارت باطنی و به عبارتی راهی برای صیانت از عصمت بنیادین خداداد و توسعه‌ی آن معرفی می‌کنند.

حضرت از همان نقطه‌ی اول، برای جلب عنایات الهی و تحقق توبه، به عنوان یکی از مهم‌ترین منازل سلوک الی‌الله تعالی، یک مسیر پلکانی ارتقایی نشان دادند. اصل مسئله هم این بود که برای تحصیل این حقیقت پر نور که مرتبه‌ای از نورانیت اولیا و مقام ایشان است، باید به خود اولیا پناه ببریم. به همین جهت با صلوات شروع شد. صلوات و محیط پر جاذبه‌ی محمد و آل محمد (علیهم‌السلام)، کلید این باب است. با این کلید است که در محیط جذبه و ساحت ولی الله که نورالله است، قرار می‌گیرید و هم استضائه می‌کنید و هم کدورت‌هایتان را با آبشار لطف الهی در حضور ولی الله، صفا و جلا می‌دهید؛ چراکه یاد و ذکر و توجه به ایشان، جلادهنده و پاک‌کننده و صفادهنده است. تعبیر شوینده‌ی لوح سیئات است حسین، به همین مطلب اشاره دارد. انسان وقتی خود را در این محیط قرار می‌دهد، یکی از اولین دریافت‌های او در مراتب نورانیت ولی خدا، طهارت و پاکسازی و در مراحل بالاتر، کنار زدن حجاب‌های ظلمانی است.

صلوات در واقع دست تمنا و توسل و درخواست است. شما از حضرت حق تبارک و تعالی می‌خواهید که با شفاعت ایشان، مقام نورانیت و قدسیت ایشان را به شما عطا کند. انسان با توسل به ذوات مطهره، طهارت را تمنا می‌کند و با توسل به ذوات مقدسه، قداست و با توسل به ذوات معصومین، عصمت را تمنا می‌کند.

حضرت مرتبه‌به‌مرتبه راه ورود به مراحل بالاتر را به شما نشان می‌دهند.

 

درخواست عصمت از فکرِ گناه

جمله‌ی نورانی «وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَكَ؛ و چشمِ دل‌هاي ما را از ديدن آنچه دوست نمي‌داري، كور گردان» که در پایان جلسه‌ی گذشته خوانده شد، خیلی عجیب است؛ از آن به‌راحتی عبور نکنید. شما در انس و محبت و رفاقت‌های خودمان دیده‌اید که انسان به جا‌یی می‌رسد که کسی را که مخالف محبوب باشد، نمی‌تواند ببیند و تحمل کند. آن چیزی که مخالف محبت و مغایر با مقام محبت در مورد خدای متعال است، گناه و معصیت است؛ در هر مرتبه‌ای که باشد.

حضرت به معصیت از زاویه‌ی حبّی نگاه کرده‌اند و می‌فرمایند من در طهارت به رتبه‌ای برسم که باطناً معصیت را نبینم؛ چه رسد که تمنای آن را داشته باشم یا بخواهم مرتکبش شوم. حاصل اینکه شما قلباً و باطناً از گناه ایمنی پیدا می‌کنید. اگر قلب انسان عصمت پیدا کند، جوارح و اعضا و محیط کنش و اقدام انسان هم پوشش می‌یابد. به همین جهت می‌گوید: «وَ لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ؛ و چنان كن كه نافرماني تو به هيچ‌يك از جوارح ما راه نيابد». عبارت «لِشَيْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا» یعنی تمام اعضا و جوارح ما در ایمنی از گناه قرار گیرند. کلمه‌ی «نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ» بیانگر حالت ظرافت و خفا و مستوری است و نوعی کنش ظریف و مستور و دقیق را بیان می‌کند. در بحث نفوذ در عرصه‌های سیاسی هم حضرت آقا بحث‌های مفصلی را مطرح کرده‌اند.

حضرت می‌فرمایند هیچ‌یک از جوارح ما، اندک ورودی به معصیت تو نداشته باشند؛ حتی جوارحی که شاید انسان کمتر به آنها اعتنا داشته باشد؛ تا چه رسد به جوارح رئیسی نظیر زبان. تمام میدان جوارحی ما در اختیار زبان است و در عالم تمثیل، گفته‌اند که زبان به همه‌ی اعضا در آغاز صبح می‌گوید: «كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؛ شب را چگونه به صبح رسانديد؟». در جواب می‌گویند: اگر تو بگذاری، حال ما خوب است.[1]

حضرت اینجا مرتبه‌ی والایی از طهارت را به عنوان آرزو و عمل مؤمنان تقاضا می‌کنند. شما باید اینجا را هدف‌گذاری کنید و مطالب پیش‌پاافتاده و معمولی را مقصد خود قرار ندهید. البته آماده باشید که از این هم بالاتر می‌رویم.

 

طهارت قلبی، مقدمه‌ی طهارت اعضا است

چنانچه انسان به لحاظ قلبی بتواند تحصیل طهارت کند، به لحاظ قالبی هم می‌تواند؛ زیرا قالب ما تابع قلب ما است و اگر قلب به سلامت برسد، قالب هم به سلامت می‌رسد. اگر قلب دچار معصیت شد، کل محیط زیردستی تحت تأثیر معصیت قرار می‌گیرد و گوش و چشم و پا و زبان دچار معصیت می‌شود. اگر والی معیوب شود، رعیت همه معیوب می‌شوند و آسیب می‌بینند.

به همین جهت، سلامت کل در پرتوی سلامت قلب است و اگر آنجا طاهر باشد، طهارت از آنجا سرریز می‌کند. چنانچه آنجا آلوده شد، باید توبه‌ی قلبی کرد تا به دنبال آن توبه‌ی قالبی حاصل شود. امکان ندارد دل شما به مرتبه‌ی عصمت برسد و باز دست‌تان سمت گناه برود. اگر قلب به مرتبه‌ی طهارت برسد، جوارح ما که در محیط فعال است، دنبال گناه نمی‌رود. ولی اگر قلب به این مرتبه نرسد، مثلاً چشم که دچار زخارف و زینت‌های دنیوی می‌شود، با دخالت شیاطین جن و انس، با تصویر‌هایی مواجه می‌شود که به دل می‌نشیند و حاصل آن، تعلق و تمنا است. اگر صحنه‌ای که دیده می‌شود، علاوه بر حرمت سلوکی، حرمت شرعی تکلیفی هم داشته باشد، وضعیت بدتر نیز می‌شود. اگر این تصویر به قلب برسد، به آن آسیب می‌زند؛ چون با طهارت باطنی و فطری ناهمساز است. در این موارد زنگ خطر به صدا درمی‌آید و به تعبیر قرآن: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا؛[2] كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌اى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را] به ياد آورند».

در ارتباط با محور قبلی (طهارت قلبی)، این تصاویر به قلب نمی‌رسد و اساساً این زخارف از محیط چشم سر عبور نمی‌کند و فیلتر می‌شود. به قول جوان‌ها، شخصیت او فایروال دارد و به قول آقایان حفاظتی، طبقه‌بندی دارد و دیگر اینجا امکان عبور ندارد. حضرت علی (علیه‌السلام) در حکمت 289 نهج البلاغه می‌فرماید: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللهِ وَكَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ؛ در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (كه وصفش چنين بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى‌داد، كوچكىِ دنيا در نظر او بود».

در مرحله‌ای که گفتیم، دیدن ممنوع نیست؛ بلکه انتقال آن به مرحله‌ی قلب، از جهت سلوکی ممنوع است؛ چراکه دل را بازمی‌دارد و آلوده می‌کند و گرفتار می‌شود. اما اگر آن صحنه گناه و ممنوع باشد، «سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ»؛[3] تیر مسمومی از تیرهای شیطان است که از محیط چشم عبور می‌کند و مستقیم به قلب می‌خورد. دل که آلوده ‌شود، آلودگی‌اش منتشر می‌شود و همه‌جا را آلوده می‌کند. لذا ‌فرموده‌اند: «غُضُّوا اَبْصارَكُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ؛[4] چشم‌هايتان را (از نامحرم) بپوشانيد تا عجايب و شگفتي‌ها را ببينيد». اگر چشم خود را مدیریت کنید، عجایبی خواهید دید. نگاه آلوده به قلب برسد، چشم قلب از رؤیت جمال جانان و دیدن حقایق مربوط به ملکوت، نابینا می‌شود. چه دیدن‌های بی‌ارزشی که نادیدن‌های خطیری را پشت سر خود می‌آورد! چه نابینایی‌هایی که در آن حسرت‌ها وجود دارد!

 

توبه، واجب فوری است

چون در معرض گناه هستیم، حالت توبه و استغفار باید در ما دائمی باشد تا به محض ایجاد مرتبه‌ای از آلودگی، شستشوی فوری انجام شود. توبه مثل طهارت مسجد است. مسجد با دیگر مکان‌ها تفاوت دارد و برای خودش احکامی دارد. از جمله‌ی احکام مسجد، طهارت آن است که طهارت فوری است. اگر در مسجد نجاستی پیدا شود، بر همه‌ی من و شما واجب است که برای طهارت، فوراً اقدام کنیم. اگر یکی از ما اقدام کرد، با توجه به وجوب کفایی، از عهده‌ی دیگران ساقط می‌شود. آن کسی که فرموده: «القَلْبُ حَرَمُ اللهِ؛[5] قلب، حرم خدا است»، قلب شما را مسجد جامع وجود شما قرار داده است. خوش به حال کسانی که این خانه را همیشه برای صاحب‌خانه، طاهر نگاه می‌دارند. برخی بزرگان ما قائل هستند که توبه از جمله واجبات فوری است و به محض وقوع معصیت، باید فوراً توبه کرد.

این مطلب لازم بود پرورش داده شود تا بدانیم حضرت چه مرتبه‌ای از توبه و عصمت و طهارت را به عنوان مقصد به ما معرفی می‌کنند و ما باید کجا را هدف‌گذاری کنیم.

 

 

«وَ لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ»؛ هیچ‌یک از اعضا و جوارح ما، هیچ نوع ورودی، هرچند اندک و ظریف و دقیق، به گناه نداشته باشد. این به آن معنا است که حساسیت انسان نسبت به گناه افزایش پیدا می‌کند.

خدا استاد ما را رحمت کند؛ یک بار اول صبح در مجلس درس گفت: آن شیخ ترک کجا است؟ اسم او را یادش نبود. گفت زود او را پیدا کنید. رفتیم آن آقا را پیدا کردیم و آوردیم. استاد بلند شد و او را در آغوش گرفت و بوسید و به او محبت کرد و او را کنار دست خود نشاند؛ تا حدی که به نظرم بقیه حسادت کردند. بعد فرمودند: شما از من رنجیدی! قضیه چه بود؟ این آقا در جلسات درس به استاد اشکال وارد می‌کرد و سؤالاتی می‌پرسید که برخی از آنها بیهوده بود. روز قبل هم از استاد سؤالات زیادی کرده و استاد به او گفته بود گویا شما رها نمی‌کنی. این آقا هم منفعل شده و تا پایان جلسه سکوت کرده بود. بعد استاد گفت: شما از من رنجیدی، سحرم مشکل پیدا کرد. این حالت نشان‌دهنده‌ی پاکی و صافی است.

شنیدم که مرحوم آیت‌الله بروجردی که فخر شیعه هستند و شکوه و جلالت خاصی داشتند، بر خود واجب کرده بودند که اگر یک بار در مجلس درس، نسبت به طلبه‌ی سائل یا سئّال، عصبانی شود، یک سال روزه بگیرند! مگر این عصبانیت چه کدورتی پیش می‌آورد که این آقا حاضر است برای رفع آن، یک سال روزه بگیرد؟!

 

گناه، تمام وجود انسان را آلوده ‌می‌کند

یادتان باشد که اگر معصیت جوارحی اتفاق بیفتد، با توبه‌ی فوری، امکان سرایت این ویروس به منطقه‌ی قلبی را بگیرید؛ وگرنه این آلودگی محرومیت می‌آورد و هر چه امتداد یابد، محرومیت وسیع‌تری می‌آورد.

برخی شارحین صحیفه‌ی سجادیه، اینجا تفسیر به عکس کرده و فرموده‌اند: «لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِي مَعْصِيَتِكَ» یعنی «لَا تَجْعَلْ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ المعاصی نُفُوذاً فی جَوَارِحِنا». این معنای دقیقی نیست. آن‌طور که من گفتم معنا درست می‌شود و معنای مورد نظر آنان نیز تأمین می‌شود. اگر چشم ما گناه کرد، چشم در معصیت نفوذ کرده است و مرتکب گناه شده و این معصیت به‌مراتب بالاتر سرایت دارد تا آنجا که کدورت و ظلمت آن، به محیط قلب می‌رسد و قلب را محجوب می‌کند. در مسیر رفت، عضو ما آلوده شده است؛ اما در برگشت، این نگاه، قلب ما را آلوده می‌کند.

گمان نکنید اگر گوش کسی به گناه آلوده شود، آلودگی در همانجا باقی می‌ماند؛ بلکه به قلب سرایت می‌کند. چنانچه انسان یک موسیقی حرام یا صوت آلوده‌ای را شنید، در قلب اثر می‌گذارد. نزدیک‌ترین عضو به قلب، چشم است و آلودگی‌های بصری جزء آلودگی‌هایی است که در نزدیک‌ترین زمان قلب را آلوده می‌سازد. بعد از چشم، گوش قرار دارد و چنانچه معصیت سمعی و استماعی رخ دهد، بین گوش تا قلب، فاصله‌ی بسیار کمی است و به قلب نفوذ می‌کند و آن را آلوده می‌سازد. اگر این آلودگی به محیط قلب رفت، همه‌ی جوارح آلوده می‌شود و آن گناه همه‌جا را نجس می‌کند. مثل قاعده‌ی ظروف مرتبطه در فقه است. خیلی مواظب دلتان باشید.

امام سجاد (علیه‌السلام) این‌گونه هدف‌گذاری می‌کنند و این‌طور تربیت می‌کنند.

 

اشتیاق به طاعت، نخستین ثمره‌ی توبه

اگر انسان در منازل سلوک، حقیقتاً وارد منزل توبه شود و در این منزل مستقر شود و مستودع نباشد، اولین میوه‌اش این است که اشتیاق به طاعت در او زیاد می‌شود و بی‌قرار طاعات می‌شود. گناه هم اشتهای ما را نسبت به طاعت الهی کاهش می‌دهد. اگر کسی نسبت به نماز سنگین است، یادش باشد که آلودگی‌اش زیاد است. قلب مانند بدن اگر سالم باشد، اشتها پیدا می‌کند و بوی غذا، هوش از سر انسان گرسنه‌ی سالم می‌برد. در برخی مراحل بیماری، انسان‌ها حالشان با بو یا دیدن غذا بد می‌شود که این اثر ناسالم بودن است. علامت سلامت باطنی ـ که رمز آن در طهارت باطنی و قلبی است ـ اشتیاق در طاعت است.

 

نفی مطلق گناه و طلب مطلق ثواب، مهم‌ترین خواسته‌ی ما در دعای نهم

امام (علیه‌السلام) تمنا را با صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم‌السلام)، که فانی در طاعت و عاشق طاعت حضرت حق بودند، یک قدم جلوتر می‌برند و از قلب شروع می‌کنند و می‌فرمایند: «وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا وَ حَرَکاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْینِنَا وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِک». روی کلمات همسات و حرکات و لمحات و لهجات دقت کنید. یکی در مورد قلب و بعدی در مورد اعضا و بعدی در مورد چشم و بعدی در مورد زبان است. اهل بیت استاد کل فی الکل هستند؛ باور کنید خارج از دنیای معارف اهل بیت، عرفان‌بازی و خودبازی است. حضرت اینجا اشتیاق به طاعت می‌خواهند؛ ولی این شوق را در مراتب بالای خود می‌خواهند و از قلب شروع می‌کنند و سراغ همس القلب می‌روند. همس صدایی است که فقط خود گوینده می‌شنود. این همان حالات درونی قلبی ما است که فقط خدا و خود ما از آن اطلاع داریم. حضرت از خدا می‌خواهند که آن کار خیلی ظریف را در مسیر ایجاب ثواب خودش قرار دهد. وقتی حضرت سراغ اعضا می‌آید، از کلمه‌ی حرکات استفاده می‌کند و حرکت هر عضو هم به حسب همان عضو است. نسبت به هر عضوی از اعضای ما هم ظریف‌ترین و لطیف‌ترین حرکات، با تعبیر حرکت یاد می‌شود. حضرت این را نیز تمنا می‌کنند. از بین همه‌ی اعضا، حضرت دو مورد را برجسته می‌سازند و تخصیص به ذکر می‌کنند. مورد اول، چشم است و در مورد چشم، سراغ لمحات می‌روند. چشم در کنار دیدن‌ها، اشارات هم دارد. بعد از چشم سراغ زبان می‌روند و آنجا هم مطلب حضرت در مورد خودِ صحبت‌ها و کلمات نیست، در مورد لهجات است. خودمان هم در فارسی می‌گوییم لهجه و به لهجه‌های یزدی و شیرازی و ... اشاره می‌کنیم. در صحبت برخی اشخاص حالت و طول و عرضی است که آن را لهجه می‌نامیم. حضرت اینجا می‌گویند نه فقط گفتار من در مسیر طاعت تو باشد، بلکه حتی فراز و فرود‌ها و تن صدا و قبض و بسط در کلمات، در مسیر کسب ثواب تو باشد.

تا اینجا چند نکته برای دوستان معلوم شد. اوج اشتیاق به توبه، اشتهای به طاعت است و در طاعت هم بالا روید و هنرمند شوید. حضرت از قلب شروع کردند و سراغ جوارح آمدند و پس از آن دو عضو را به خاطر حساسیت و اهمیت و نقش سرنوشت‌سازشان در سعادت یا شقاوت ما، تخصیص به ذکر دادند که یکی چشم و دیگری زبان بود.

اما من باید به کجا برسم؟! حضرت در جمله‌ی پایانی می‌فرمایند: «لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَک وَ لَا تَبْقَی لَنَا سَیئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَک»؛ هیچ کار حسنه‌ای از من فوت نشود، چون می‌تواند جذب‌کننده‌ی ثواب و پاداش تو باشد و هیچ گناهی در هیچ یک از مراتب شخصیتی من باقی نماند که بخواهد عقاب تو را متوجه من کند. نفی مطلق گناه و طلب مطلق ثواب و حسنه، غایت سیری است که در دعای نهم تصویر می‌شود.

از خدای متعال به حق حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) می‌خواهیم که همه‌ی آنچه را حضرت در این دعا خواسته‌اند، به لطف و کرم و عنایت خود، روزیِ همه‌ی ما و همه‌ی دوستان حضرت بفرماید.



[1]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج12، ص189.

[2]. اعراف: 201.             

[3]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص18.

[4]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج101، ص41.

[5]. همان، ج70، ص25.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *