متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۰» 1397/7/9


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۰»
حلم الهی برای کسانی که قصد رشد، بیداری، سعادت و کمال داشته باشند، بزرگ‌ترین سرمایه است. خداوند متعال حلیم است، یعنی در عقوبت شتاب نمی‌کند و فرصت می‌دهد و از رهگذر این فرصت و مهلت، بندگانی که در مسیر کمال و سعادت هستند، می‌توانند کم و کاستی‌های خود را اصلاح کنند. فرصت، برای اصلاح و رشد و توبه و استغفار و محاسبه و بازنگری و سرعت گرفتن و تأمین مقدمات علمی لازم برای رشد است. این همه برکت ذیل این امهال و مهلت ناشی از حلم است و حلم نیز ناشی از علم و رحمت و کرم است. مهلت برای مؤمنین سعادت‌آفرین است و همه‌اش توسعه لطف الهی و بهره‌مندی از کرم حضرت حق است و از این طریق انسان به قله استحصال کرم و فضل الهی دست می‌یابد.

«فَقَدْ ظَاهَرْتَ الْحُجَجَ، وَ أَبْلَيْتَ الْأَعْذَارَ، وَ قَدْ تَقَدَّمْتَ بِالْوَعِيدِ، وَ تَلَطَّفْتَ فِي التَّرْغِيبِ، وَ ضَرَبْتَ الْأَمْثَالَ، وَ أَطَلْتَ الْإِمْهَالَ، وَ أَخَّرْتَ وَ أَنْتَ مُسْتَطِيعٌ لِلمُعَاجَلَةِ، وَ تَأَنَّيْتَ وَ أَنْتَ مَلِي‏ءٌ بِالْمُبَادَرَةِ لَمْ تَكُنْ أَنَاتُكَ عَجْزاً، وَ لَا إِمْهَالُكَ وَهْناً، وَ لَا إِمْسَاكُكَ غَفْلَةً، وَ لَا انْتِظَارُكَ مُدَارَاةً، بَلْ لِتَكُونَ حُجَّتُكَ أَبْلَغَ، وَ كَرَمُكَ أَكْمَلَ، وَ إِحْسَانُكَ أَوْفَى، وَ نِعْمَتُكَ أَتَمَّ، كُلُّ ذَلِكَ كَانَ وَ لَمْ تَزَلْ، وَ هُوَ كَائِنٌ وَ لَا تَزَالُ».

در گزارش مضامین عالی دعای چهل و ششم، به بخشی رسیدیم که جان کلام این بود که خداوند تبارک و تعالی با بندگانش حلیمانه برخورد می‌کند و موضع حق حلیمانه است.

 

عمر، بزرگ‌ترین سرمایه مؤمن

حلم الهی برای کسانی که قصد رشد، بیداری، سعادت و کمال داشته باشند، بزرگ‌ترین سرمایه است. خداوند متعال حلیم است، یعنی در عقوبت شتاب نمی‌کند و فرصت می‌دهد و از رهگذر این فرصت و مهلت، بندگانی که در مسیر کمال و سعادت هستند، می‌توانند کم و کاستی‌های خود را اصلاح کنند. فرصت، برای اصلاح و رشد و توبه و استغفار و محاسبه و بازنگری و سرعت گرفتن و تأمین مقدمات علمی لازم برای رشد است. این همه برکت ذیل این امهال و مهلت ناشی از حلم است و حلم نیز ناشی از علم و رحمت و کرم است.

مهلت برای مؤمنین سعادت‌آفرین است و همه‌اش توسعه لطف الهی و بهره‌مندی از کرم حضرت حق است و از این طریق انسان به قله استحصال کرم و فضل الهی دست می‌یابد.

عمده این نعمت در امتداد عمر مؤمنین است. همین‌که انسان صبح می‌کند و خدای متعال به او نفس و فرصت می‌دهد، در حقیقت بالاترین فرصت است. عمر خیلی قیمتی است. وقتی انسان محاسبه می‌کند، می‌بیند اولین خطایی که می‌کند، مستحق عذاب است؛ ولی خداوند متعال فرصت می‌دهد؛ چون حقیقتاً کریم است. امام حسین (علیه السلام) در عرفات فرمود: «اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ؛ خدايا از من است آنچه سزاوار پستى من است، و از تو است آنچه شايسته بزرگوارى تو است». چیزی که با کرم حضرت حق می‌سازد، همین فرصت دادن است؛ و تعجیل در عقوبت، عین عدل و انصاف است. اگر عقوبت کند، چیزی از انسان باقی نمی‌ماند، تا چه رسد به اینکه از توفیقاتش کاسته و مثلاً از عمرش گرفته شود.

خدا با رحمت و کرمش با بندگانش مواجه می‌شود. نام مقدس لطیف و نام مقدس کریم پروردگار متعال است که بر بندگانش جلوه می‌کند.

به این ترتیب انسان مؤمن، عمر خود را عمده سرمایه خویش برای طی معارج قرب می‌داند. عمر یعنی مهلت. انسان مؤمن می‌فهمد که عمر، فرصت‌دهی حضرت حق است. در پرتو دریافت شب و روز تازه، نفس تازه و فرصت تازه است که انسان می‌تواند به خزائن رحمت الهی دست یابد. حالت انسان مؤمن در مواجهه با مهلت، یعنی همان عمر و فرصت دادن خداوند، مواجهه شکورانه است. انسان مؤمن قدر عمر را می‌داند.

عمر از جنس زمان است و زمان دائماً نو می‌شود. هر بخشی بخواهد بیاید، باید بخش قبلی از بین برود. لذا می‌گویند متصرم الوجود است. یعنی این لحظه آمدنش مبتنی بر اعدام لحظه قبل است. بنابراین دائماً نو می‌شود و جدید است. روز جدید است و شب جدید است و ساعت جدید است. کلید همه ابواب رحمت و فضل الهی همین عمر است که اگر قطع شود، باب پیشرفت و توبه و استغفار بسته می‌شود. قرآن گزارش می‌دهد که برخی هنگام مرگ می‌گویند آیا می‌شود فرصت دیگری به من داده شود تا صدقه‌ای بدهم و دست نیازمندی را بگیرم و مسیر صلاح را طی کنم؟ جواب می‌آید که خیر، وقت دیگری داده نمی‌شود.[1]

مواجهه مؤمن با امهال و فرصت از طرف خداوند یک مواجهه شکورانه است. مواجهه شکورانه یعنی قدرشناسی فرصت برای ترمیم و اصلاح که می‌رود ذیل استغفار و طلب توبه برای برگشت و برداشتن قدم‌های بعدی.

انسان مؤمن سعی می‌کند میزان بهره‌برداری از عمرش بیشتر باشد. پروردگار متعال فرصت و عمر می‌دهد تا «حُجَّتُكَ أَبْلَغَ» حجتت به قله خودش برسد.

ذیل آیه کریمه «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ؛[2] مگر شما را [آن‌قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مى‌گرفت؟»، روایت تکان‌دهنده‌ای است که این توبیخ برای افراد هجده‌ساله است.[3] یعنی خداوند متعال به کسی که به هجده سال رسیده است، می‌فرماید من به تو آن‌قدر عمر دادم که به ذکر برسی. اگر کسی به ذکر نرسیده باشد، در آنجا توبیخش می‌کنند که مگر به تو عمر ندادیم؟! پس انسان وقتی به هجده سال رسید، حجت تمام است. دیگر سی‌ساله و چهل‌ساله چه حالی دارد؟! هجده‌سالگی سنی است که انسان باید می‌رسیده به آنجایی که باید برسد.

چنانچه خدای متعال به ما فرصت داد و بیست و یک ساله یا بیست و هفت ساله شدیم که دیگر کمال عقلی است. اگر فرصت داد و به چهل‌سالگی رسیدیم، به ما می‌گویند: برای ملاقات حضرت حق چه کرده‌ای؟ به پنجاه که رسید، باید برداشت داشته باشد و از درخت عمرش خوشه‌چینی کند.

فرصتی که خدا می‌دهد، برای مؤمن بزرگ‌ترین نعمت است. صبح که بیدار می‌شود، می‌گوید: «اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِي اَحْيانِي بَعدَ مَا اَماتَنِي»؛[4] شکر خدا که به من عمر دوباره داده‌ای و می‌توانم جبران گذشته بکنم. اگر مرده بودم و با همین وضعیت مرا به خانه قبر برده بودند، نمی‌توانستم استغفار و توبه کنم و علم تازه‌ای بگیرم و خدای متعال را عبادت کنم. تو مهلت می‌دهی تا کَرَمت کامل‌تر شود. مؤمن با نام مقدس کریم جلو می‌رود و توقع و دعا می‌کند و به خداوند متعال حسن ظن دارد و تمنا‌های جدی و هدف‌های بزرگ دارد و آرمان‌هایش را توسعه می‌دهد.

«كَرَمُكَ أَكْمَلَ، وَ إِحْسَانُكَ أَوْفَى»؛ تو به ما مهلت دادی که احسان تو درباره ما کامل و پر شود. احسان حضرت حق نسبت به بندگانش چیست؟ اگر بخواهم قله‌اش را بگویم، تجلی اسماء الحسنی در آن بنده است. در مراتب پایین‌تر، عفوش احسان است؛ توفیقی که می‌دهد، احسان است؛ علمی که می‌دهد، احسان است؛ استادی که او را به ما معرفی می‌کند، احسان است؛ مؤمنی که سر راه ما قرار می‌گیرد، احسان است؛ فرصت ذکر احسان است.

 

محرّم، بهترین فرصت برای بهره‌برداری‌های معنوی

«وَ نِعْمَتُكَ أَتَمَّ»؛ مهلت داده‌ای که نعمت تو بر من تمام‌تر شود. در واقع آن نعمت الهی ولایت است که متجلی در ولایت اولیا است و حد کاملش در ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. ذاتِ ذاتِ ذاتِ نعمت الهی ولایت است که آن را تتمیم می‌کند تا با علم و معرفت و مودت، خودش را نزدیک و نزدیک‌تر بکند و از رهگذر همدردی با ولی خدا و گداختن برای او و سوختن در غم او، فرصت یابد و توبه کند و خودش را با این فرصت عظیم به خدا نزدیک‌تر سازد.

مؤمن در محرّم عالی‌ترین سطح بهره‌برداری‌ها را دارد؛ زیرا در مجالس روضه، این مسیر هموار و نزدیک می‌شود؛ تا جایی که فرموده‌اند: «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ؛[5] نَفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است». مثل ماه مبارک رمضان است که یک دوپینگ عرفانی است. اینجا هم دوپینگ عشقی و ولایی است. اما اگر مرده بودیم، این سهم دیگر تمام شده بود. تو الان هستی و می‌توانی این بهره‌برداری‌ها را داشته باشی. همه‌ی اینها ذیل حلم الهی می‌رود.

یک بیان تفصیلی هست که هم در صحیفه شریفه سجادیه موجود می‌باشد و هم در روایات دیگر نقل شده و آن عبارت است از اینکه اگر بخواهم با محاسبه و عادلانه، خودم را در محکمه عدل قرار بدهم، اگر همه دهر را عمر کنم و در مقام توبه و استغفار باشم و چشمانم کور بشود و از حدقه بیرون بیاید و نابینا بشود و کمرم از شدت سجده متلاشی بشود و در همه این ایام از رزق تو محروم باشم و فقط خاک بخورم، حتی نمی‌توانم از عهده یک گناه از گناهانی که در پیشگاه تو کرده‌ام، برآیم. یعنی من با همان گناه اول کارم تمام است؛ ولی تو به من مهلت دادی و در را هم باز کردی و مرا دعوت و تشویق کردی و از طریق اولیا با من حرف زدی و مرا با آیه‌های قرآن و سخنان اولیاء در معرض بیداری قرار دادی. این مهلت ‌چقدر قیمتی است؟!

انسان می‌تواند با این مهلت حسنات را افزایش دهد و توسعه مودتی داشته باشد و در سایه ولایت اولیا برود. چقدر اینجا سکوی پرواز و اوج گرفتن آماده است؟! باید قدرش را دانست و ما چقدر چوب تنبلی‌ها و غفلت‌هایمان را می‌خوریم. یک روز بر ما گذشت، ولی یک ساعتش می‌تواند برای انسان مؤمن نجات‌بخش باشد.

این معنایش این است که من شاکرانه با امهال مواجه نشدم. مبنای مهلت‌دهی خدای متعال، رحمت و احسان است. برای اینکه حجتت بلیغ‌تر و کَرَمت کامل‌تر شود و احسانت پر و پیمان‌تر و نعمتت تمام‌تر شود.

 

آفت مهلت داشتن

باید مواظب باشیم که مغرور به مهلت نشویم. خطری که اینجا وجود دارد، خطر غرور است. قرآن می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛[6] اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟». این حق مولای کریم نیست که تو از این فرصت سوءاستفاده بکنی و همان غفلتی را که داشته‌ای، ادامه دهی. با مهلت دهی حضرت حق باید شاکرانه و از سر شکر مواجه شویم. این نگاه چقدر زیبا است که به خدا بگویی: به من مهلت دادی چون نمی‌خواهی مرا بسوزانی و نمی‌خواهی ضایع شوم و ناقص بمانم و می‌خواهی به تو نزدیک شوم. آن وقت هر مهلتی که خدای متعال به مؤمن می‌دهد، خودش یک دعوت است. چون نگاه او، نگاه مؤمنانه است و در خود این مهلت دعوت وجود دارد؛ منتها دعوت تکوینی است. خود همین که به تو نَفَس داده، در واقع دعوت به تقرب و سیر و سلوک و سرعت و سبقت و رشد است. اینها همه در مهلت نهفته است. قرآن می‌گوید: «سَابِقُوا؛[7] سبقت بگیرید» برای جایی است که انسان در حال سیر ملاحظه بقیه افراد را هم می‌کند. در این جلو رفتن لازم نیست کسی عقب بیفتد، فقط لازم است که تو خودت را جلو بیندازی، هیچ کس لازم نیست عقب بیفتد، راه قرب برای همه باز است؛ مگر اینکه کسی خودش راه را بر خودش ببندد. در دعای ماه رجب به خداوند عرضه می‌داریم: «بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ»؛ این راه باز است.

امتداد عمر یعنی سفره‌گشایی رحمت رحمانی؛ چون شما وقتی که عمر پیدا می‌کنی، از هوا و غذا و محیط استفاده می‌کنی. این سفره رحمت رحمانیه برای تو گسترش پیدا کرده است و حاصل اینکه ان شاء الله تو به رحمت رحیمیه برسی و فرشته‌ها هر روز ببینند که تو سرعت گرفته‌ای و بارَت سبک شده است.

 

مهلت دادن، همیشه نشانه لطف الهی نیست

اگر کسی با خدای متعال بخواهد مکر کند و از مهلت سوءاستفاده کند، یا به کفر منجر می‌شود یا به نفاق. جلوه‌های خاصش عبارت است از ستم به خلق به هر نوعی. اگر کسی در این خط افتاد، امهال و مهلت‌دهی برای او ذیل حلم رحیمانه نیست؛ مهلتی که خدای متعال در اینجا به او می‌دهد، عطای الهی است. تعبیر قرآن این است: «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً؛[8] هر دو [دسته:] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى‌بخشيم، و عطاى پروردگارت [از كسى‌] منع نشده است». خداوند متعال، سفره عطای رحمانی خود را جمع نمی‌کند؛ نه برای کافر و نه برای منافق و نه برای خبیث و ظالم؛ بلکه گسترده‌تر می‌شود. اما به خاطر خبث باطنی و پلیدی درونی و کفر و نفاق، تمام این سفره نعمت را برای خودش تبدیل به نقمت می‌کند؛ تا لحظه‌ای که به او عمر داده می‌شود، بیشتر و بیشتر سقوط می‌کند و بیشتر و بیشتر سیاه می‌شود.

منتها گاهی این افراد تحلیلشان از مهلت دادن خداوند، بریز و بپاش و تفریح و حالت فرح است و به این و آن فخر می‌کند و زینت حیات دنیا را به رخ این و آن می‌کشد. خودش را کاملاً موفق و کامیاب محاسبه می‌کند و احساسش این است که جریان هستی، پشتیبان او است. آن کسی که امروز مثلاً فرض کنید ده میلیون نزول گرفته است، اگر فردا شد صد میلیون، خودش را موفق می‌داند. اگر گناه و معصیت روزانه‌اش را بیشتر کرد، خودش را کامیاب می‌داند. اما در محاسبات انسان‌های اهل مراقبت و تقوا و محاسبه، اینها آدم‌های عقب‌افتاده و شکست‌خورده محسوب می‌شوند. تازه گاهی برخی کلاهبرداری خود را به پای امداد‌های الهی می‌گذارند و می‌گویند من مورد تأیید خدا هستم! این افراد با حضرت حق وارد مکر شده‌اند. بزرگ‌ترین مکر الهی عقوبت است.

خدای متعال یک عقوبت دارد که آجله است و عقوبتی دارد که عاجله است. عقوبت نقد نقد ستمگران و ظالمان و گناهکاران که از سر عمد در جلوی فرامین الهی قرار می‌گیرند، این است که به اینها عمر داده می‌شود، منتها ذیل مکر الهی است. البته خداوند این عقوبت را مستور کرده و شخص این را کامیابی می‌بیند. قرآن می‌فرماید: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛[9] و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكو است؛ ما فقط به ايشان مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت». از اینجا شروع شد و عذاب مهین آجلش است.

این آیه را زینب (سلام الله علیها) در مقابل آن طاغی خواند؛ زمانی که گفت دیدی خدا با شما چه کار کرد. طبق محاسبه خودش می‌گوید من شما را شکست دادم و مردانتان را کُشتم و سرانشان را به نیزه کردم و شما را اسیر کردم. بعد هم به گفته خدای متعال مستند کرد و گفت: دیدی خدا با شما چه کار کرد؟ این حماقت محض است.

چون اینها به کفران نعمت افتادند، نعمت برایشان تبدیل به نقمت شده و این تبدیل به خاطر خبث درونی‌شان است. خودشان نعمت را به نقمت تبدیل کردند و مغفرت را به عذاب. البته یک جا‌هایی هم قرآن فرموده است که اگر ما را خشمگین کند و خشم الهی برانگیخته شود، «فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ؛[10] و چون ما را به خشم درآوردند، از آنان انتقام گرفتیم». اینجا دیگر نوبت انتقام است؛ زیرا جریان، جریان دیگری است.

همه مهلت دادن‌ها در شرایطی بود که عذاب و عقوبت برای تو فراهم بود. بعد حضرت تسبیح می‌کنند به این معنا که مهلت دادن از سر عجز نیست. به خاطر مسئله دیگری است که به تو مهلت می‌دهیم.

این «حُجَّتُكَ أَبْلَغَ» برای همه مشترک است، بقیه‌اش برای مؤمنین است، آنجا که می‌فرماید: «وَ كَرَمُكَ أَكْمَلَ، وَ إِحْسَانُكَ أَوْفَى وَ نِعْمَتُكَ أَتَمَّ»؛ این بخشی هم که مربوط به جریان کفر و استکبار است، می‌رود ذیل سنت امهال و استدراج که همه‌اش کلیدواژه‌های قرآنی دارد. هر مقداری که به این جماعت مهلت داده می‌شود، بر عقوبتشان افزوده می‌شود؛ منتها ذیل اسم ماکر خداوند متعال. بخواهند وارد چرخه مکر شوند، خداوند خیر الماکرین است، می‌فرماید: «یُهْلِکُونَ أَنفُسَهُمْ؛[11] خود را به هلاکت می‌کشانند». اینها را هلاک می‌کند، منتها با دست خودشان. این مکر الهی است.

امیدواریم خداوند متعال، ما را قدرشناس فرصت‌بخشی و مهلت‌دهی و این لطف خاص خودش قرار دهد و ما مواجهه شاکرانه با آن داشته باشیم.

از خداوند متعال هم می‌خواهیم که ما را جزء غافلان قرار ندهد و به ما نشاط علمی و عملی بدهد. عمرتان را با نشاط سپری کنید و در چرخه خستگی و بی‌نشاطی نیفتید که ساقط می‌شوید. با چنین خدایی، انسان باید بانشاط باشد. از لحظه‌لحظه عمرتان برای تکمیل حسنات و رشد و جبران استفاده کنید. ان‌شاءالله که موفق باشید.

 



[1]. مؤمنون: 99ـ100.

[2]. فاطر: 37.

[3]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج18، ص277.

[4]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص127.

[5]. شیخ مفید، أمالی، ص۳۳۸.

[6]. انفطار: 6.

[7]. حدید: 21.

[8]. اسراء: 20.

[9]. آل عمران: 178.

[10]. زخرف: 55.

[11]. توبه: 42.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *