«وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى اسْتِكْشَافِ الْهُمُومِ: يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّى، وَ اكْشِفْ غَمِّى يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ، اعْصِمْنِى وَ طَهِّرْنِى، وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتِى».
نظری اجمالی به دعای 54 صحیفه سجادیه
موضوع سخن، گزارش مضامین عالی دعای پنجاهوچهارم صحیفهی سجادیه است که آخرین دعای صحیفهی کامله محسوب میشود. عنوان دعا «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي اِسْتِكْشَافِ اَلْهُمُومِ» است. شأن نزول دعا در عنوانش مشخص شده که برای برطرف کردن غم و اندوه است.
به لطف خدای متعال و با استمداد از عنایات حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام)، فقرات این دعا را با هم مرور میکنیم که نقشهی بسیار روشن و جذابی برای مواجههی با غم و اندوهها است و درمان یکی از خطرناکترین بیماریهای روانی را که ممکن است انسان به آن مبتلا شود، ارائه کرده است؛ به امید آنکه غم و اندوه از دل ما زدوده شود و در مسیر زندگی، کمک خوبی برای رهایی از چنگال خطرناک غم و اندوه باشد. نقشهی راه حضرت برای خودسازی که در این دعای نورانی ارائه میشود، اسباب کشف و فتح و روشنایی شخصیت ما است و زمینه را برای اهتزاز و رشد شخصیتی همهی ما فراهم میآورد.
ساختار این دعا بسیار جذاب است و کاملاً بر جهانبینی توحیدی مبتنی است. در دعای پنجاهوچهارم از روش پناهندگی به خدای متعال در موارد غم، اندوه، حزن و غصه، شیوهی استفاده از توسل به اولیای خدا، روش توسل به قرآن کریم و نیز نقشهی راه خودسازی، بهتفصیل سخن گفته شده است.
دعا دو بخش دارد: بخش نخست به صورت مستقل از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که از «يَا فَارِجَ اَلْهَمِّ» تا همینجایی است که خواندیم؛ البته به ضمیمهی «وَ اِقْرَأْ آيَةَ اَلْكُرْسِيِّ وَ اَلْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ». فرمودهاند به اینجا که رسیدی، آیتالکرسی، سورههای فلق و توحید و ناس را بخوان. در نقل امام صادق (علیهالسلام) که به نظرم در کافی شریف آمده، بیان شده است هر وقت گرفتار غم و اندوه شُدید، دو رکعت نماز بخوانید، سپس این دعا و پس از آن سور و آیاتی از قرآن کریم را بخوانید.
عناوین اصلی نقشهی خودسازی برای رهایی از غم و اندوه در این متن نورانی آمده است که انشاءالله به آنها، چهبسا به صورت تفصیلی، اشاره خواهیم کرد.
بعد از آیت الکرسی و آن سه سوره، گفته میشود اینگونه بگو و متن ادامه پیدا میکند. از «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اِشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ؛ خداوندا، از تو مىخواهم همچون خواهش کسى که نیازش سخت است» آغاز میشود که ما را یاد دعای کمیل میاندازد. از اینجا با فضای دعا، امام به شما نقشهی جامع، شوقانگیز، حیرتانگیز، جذاب و دلربایی ارائه میکنند.
صحیفه فقط دعا نیست؛ نقشهی عمل نیز هست
برخی وقتی گرفتار غم و اندوه میشوند، سراغ صحیفه مبارکه میروند و به این دعا مراجعه میکنند. توقعشان این است که صرفاً با خواندن این کلمات و تمنای این مضامین، برایشان گرهگشایی شود. اما شما که در این جلسات با صحیفه آشنا شدهاید، میدانید که دعاهای صحیفه، در واقع نقشهی اقدام است. اینطور نیست که فقط بگویید از تو میخواهم که غم و اندوه را از دل من ببری و این فضیلتها را به من عنایت کنی و ... اینجا شما با یک میدان مواجه هستید که در آن، هم ابتهال، تضرع، دعا و خواستن در عالیترین سطح آن، و هم روش تمسک به اسماءالحسنی نهفته است. دعاهای صحیفه تصحیح نگرش، تقویت جهانبینی توحیدی، روش مراجعه به آیات کریمهی قرآنی جهت تقویت بنیهی توحیدی، توجه به وسوسههای پیرامونی و شیوهی نجات از آنها با پناهندگی به حضرت حق را نشان میدهد.
از آنجا که میفرماید: «وَ قُلْ» حضرت نقشه را تفصیل میدهند و فهرستی از وظایف جدی را برای من و شما تعریف میکنند. اینطور نیست که فقط بگوییم خدایا فلان چیز را میخواهم، و بعد تمام شود. در این دعا، یک نقشهی راه و یک دستورالعمل به من و شما ارائه میشود؛ منتها قالب آن، قالب دعا است که هیجانانگیز است و به این دستورالعمل، احساس و حال خوب میدهد؛ اما ما را کاملاً متوجه کلیدهای اصلی مورد نظر در خودسازی میکند.
در بخش مقدماتی فصل دوم دیده میشود که امام شرح وضعیتی از شما در پیشگاه حضرت حق ارائه میکنند و میگویند: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اِشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ؛ خداوندا، از تو مىخواهم همچون خواهش کسى که نیازش سخت است». این شرح، وضعیت شما را روشن میکند که یک راه نجات بیشتر ندارید و آن، پناهندگی به حضرت حق است.
در همهی این مسیر شما یک قاعدهی عمومی دارید که نسخهی جامع حل همهی مشکلات ظاهری و باطنی است؛ توحید. البته بخشی از آن ناظر به اصلاح بینش، قسمتی ناظر به اصلاح وضعیت روانی و گرایشها و بخشی ناظر به اصلاح عمل است. با این حال همهی این موارد در پرتوی تقویت بنیهی توحیدی رخ میدهد.
تربیت توحیدی
روش امام سجاد (علیهالسلام) در صحیفه که متخذ از قرآن عظیم و مبانی نبوی است، تقویت بنیهی توحیدی است. حضرت بسته به وضعیت و نیازمندیها و موقعیتها، نسخه میدهند که اینجا 54 دعا شده است. اگر سراغ صحیفهی جامعه بروید، چندین دعای مفصل و کوتاه دیگر هم دارد.
وقتی قالب، قالب دعا است و شما با حضرت حق صحبت میکنید، جنبهی توحیدی در شخصیت شما تقویت میشود. روش تربیتی قرآن کریم، مخصوصاً بر اساس دلالت حضرت علامه طباطبایی (اعلیاللهمقامهالشریف) در المیزان، روش توحیدی است که یک دستگاه تربیتی مستقل است و مبنا، روش، فکر، عمل فردی و اجتماعی دارد.
صحیفهی مبارکه نیز همین مضامین را در قالب لطیف دعا ارائه میکند. غیر از اینکه نقشه ارائه میشود، خودِ دعا هم موضوعیت دارد و صرفاً قالب مطرح نیست. اینکه شما شروع به مخاطبه با حضرت حق و گفتگو با خدای متعال و انس با او و آشتی با او و خواستن از او و برقراری ارتباط فعال با او کنید، خودِ اینها موضوعیت دارد و دعا، صرفاً یک روش یا قالب نیست. ادعیهی ائمهی هدی (علیهمالسلام) در عین حال کارگشا و پیشبرنده است.
نقش دعا در تربیت توحیدی
بخش عمدهای از نقشهی راه، آشتی با خدای متعال و پناهنده شدن به حضرت حق و خواستن از او است. نص کلام الهی نیز همین را به ما میگوید؛ آنجا که میفرماید: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ؛[1] بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند». آنچه شما را در کانون الطاف خاص، عنایت، توجه، ترحم و تلطف حضرت حق میآورد، خودِ دعا است. موضوعیت دعا از چه جهت است؟ از جهت برقراری ارتباط با حقایق توحیدی. وقتی شما با دعا و مخصوصاً با سؤال و نیاز و خواسته به محضر خدای متعال میروید و شروع به خواندن خدا میکنید و حال اضطرار، انقطاع، ابتهال و اخباط (شكستن در برابر خدا) دارید که در متن آن پناهندگی است، میشود گفت نیمی از راه را رفتهاید. اگر در هر موضوعی وارد دعا شوید و دعای شما دعای حقیقی باشد، یعنی از عمق جان شما برخاسته باشد و حالت فقر، التجا، اضطرار، انقطاع و تضرع داشته باشید، نشان میدهد که از همه به سوی خدا رو برگرداندهاید و او را همهکاره میدانید و همهی اسباب را در اختیار او میدانید و او را گرهگشا و فتاح و راهگشا میدانید. لذا خودِ دعا در هر امری موضوعیت پیدا میکند.
دعا در عین اینکه موضوعیت دارد، به عنوان یک روش و قالب و شیوه توسط خودِ خدای متعال در قرآن کریم ارائه شده و پیامبر و اولیای الهی، بهویژه حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام)، آن را بسط داده و به عنوان یک زبان و قالب مطرح کردهاند. دعا آنبهآن گرههای فکری شما را میگشاید، دلالتهای عقلی ناب دارد و در حوزهی گرایشها و حالات قلبی و برای زندگی جاری و عادی شما در میدان عمل، نسخه و نقشه دارد.
عوامل ایجاد اندوه و راههای برطرف کردن آن
حال وارد فضایی شدهایم که اگرچه در قالب خواسته مطرح میشود، اما دستورالعمل است. شما به گناهان خود اعتراف میکنید و به خداوند میگویید بسیاری از غم و اندوههایی که به سر من آمده، حاصل عمل خود من است و از رهگذر رفتارهای غلط خودم، گرفتار غم و اندوه و حزن شدهام.
یکی از منابع اصلی تولید حزن و اندوه، گناه است. گناه، ظاهری شیرین و باطنی تلخ دارد؛ ظاهر آن لذت و باطن آن عقوبت است. کسی که به گناه مبتلا میشود، فرح و شادیِ کوتاهمدت و اندوه طولانیمدت، بلکه ابدی دارد. گنهکار قبل از اینکه زمین، زمان، شیطان، جامعه و ... را متهم کند، باید خودش را متهم بداند.
حضرت به ما آموزش میدهند که شما اول باید وارد میدان خودشناسی و معرفت نفس، مخصوصاً خودشناسی ناظر به وضعیت شخص خودتان شوید و در مورد وضعیت خودتان به روشنبینی برسید. ظاهرش دعا است و صرفاً برای تحریک عواطف ما و به جوش آوردن دیگ رحمت الهی است؛ ولی در واقع تحلیل وضعیت است. شما باید خود را در این وضعیت ببینید تا آثار این کلمات در شما ظاهر شود.
وقتی حضرت میفرمایند: «أَسْأَلُكَ عَمَلاً تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَ يَقِيناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اِسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقينِ فى نَفاذِ اَمْرِكَ؛ از تو درخواست عملى دارم که هرکه آن را بهجاى آورد، دوستش دارى، و یقینى که هرکس در مسیر قضاى تو به آن آراسته به حق یقین گردد، او را بدین خاطر نفع رسانى»، معلوم میشود بسیاری از غم و اندوههای ما ریشهاش چیست و راه درمان آن کدام است. اگر انسان گرفتار بنیهی ضعیف معرفتی باشد، دائماً در دنیا در معرض غم و اندوه و غصه است. راه رهایی از آن، یقین و تقویت بنیهی معرفتی است.
این نسخه نشان میدهد که جنابعالی باید پیوسته، برنامهی تقویت مبانی فکری و اعتقادی داشته باشید و اینطور نیست که در مقام دعا، بخواهید و ناگهان به شما یقین بدهند! این درخواستها عناوین اصلی است که راه را به شما نشان میدهد.
وارد شدن در فضای محبوبیت نسبت به حضرت حق در مقام عمل، یکی دیگر از راههای زدودن اندوه است. اگر شما محبوب حضرت حق شوید، غم و اندوه از دل شما میرود و راه دستیابی به محبوبیت، عمل است. این رابطه و مورد محبت خدای متعال قرار گرفتن به واسطهی عمل، نتیجهای دارد که رهاسازی ما از غم و غصه و کشف الهموم است. پس باید سراغ عمل بروید.
وقتی حضرت میفرماید: «وَ اِقْطَعْ مِنَ اَلدُّنْيَا حَاجَتِي وَ اِجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ؛ نیازم را از دنیا قطع کن، و رغبتم را به رحمتت برانگیز تا شوق لقایت در سر داشته باشم»، در مقام تحلیل برای من و شما روشن میشود که بیشتر غم و غصههای انسانها، محصول علایق و دلبستگیهای دنیایی است. گفتن «وَ اِقْطَعْ مِنَ اَلدُّنْيَا حَاجَتِي» و در عین حال تداوم دلبستگیهای دنیوی، دروغ بزرگی است. پس باید برنامهی ریاضتی و جهاد اکبر برای خود تعریف کنید تا دلبستگیهایتان کاهش پیدا کند و این، با کمکخواهی از خدای متعال ممکن است.
عمل، مهمترین عامل استجابت دعا
شما در برطرف کردن اندوه خود سهم دارید و اینکه میگوییم سهم خدا و سهم شما، تقسیم شرکآلودی نیست؛ زیرا اینطور به ما گفتهاند. سهمی برای شما تعریف شده است که اگر برنامهها و کارهای مرتبط با آن را انجام ندهید، نباید توقع داشته باشید آنچه از سوی خدای متعال بیان شده، به شما برسد. بزرگترین دعا و خواستن، خودِ عمل است. وقتی وارد برنامهی مجاهدت با نفس یا دشمنان خدا شوید، نصرت و یاری خدای متعال بر شما نازل میشود؛ وگرنه مثل قوم بنیاسرائیل میشوید که میگفتند: دعا با ما و عمل با موسی و خدایش! البته بیادبی کردند و گفتند: «و ربّک» و نگفتند: «ربّنا». به حضرت موسی گفتند: تو قرار بود برای ما آسایش بیاوری، اما گویا با خودت دردسر برای ما آوردهای. این دشمنان، جبار و ستمگر هستند و اگر بخواهیم وارد شهر شویم، باید وارد جنگ و مقاتله شویم و مشخص است که جنگ، دردسر و کشته شدن دارد. «قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هاهُنَا قَاعِدُونَ؛[2] گفتند: اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند، ما هرگز پاى در آن ننهيم. تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همينجا مىنشينيم». آنها حتی عرضه و توان دعا هم نداشتند و در حد یاریخواهی از خدای متعال، زبانشان نگشت. به آنها گفته شد: چهل سال در بیابان، سرگردان بچرخید.[3]
خواسته و دعای شما وقتی نشانهی صدق همراه خود دارد که با عمل همراه شده باشد. حضرت اینجا فرمودند علاقهی مرا از دنیا قطع کن و شوق مرا به سوی خودت و آنچه نزد تو است، برگردان. تحقق این خواسته، برنامهریزی میخواهد و کار معرفتی، ذکری، فکری و عملی میطلبد. انسان باید وارد مرتبهی رغبت شود و در مقام راغبین قرار گیرد.
نقش توکل در زدودن غم و اندوه
بیشتر ابتلائات مردم به غم و غصه و اندوه، ناشی از عدم توکل و ضعف توکل به حضرت حق است. گفتن «توکّلت علی الله» و احتکار و به آشفتگی بازار دامن زدن، با همدیگر سازگار نیست. انسان باید صدق توکل داشته باشد و اینجا به همین دلیل میفرماید: «وَ هَبْ لِي صِدْقَ اَلتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ؛ و مرا صدق توکل بر خودت مرحمت فرما».
حضرت فهرستی از عناوین اصلی فضیلتها را بیان میکند که سهمی در رفع غم و اندوه از دل مردم و تقویت بنیهی توحیدی و گشایش درونی و روانی و میدانی دارد. مثل «أَسْأَلُكَ خَوْفَ اَلْعَابِدِينَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ اَلْخَاشِعِينَ لَكَ، وَ يَقِينَ اَلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ؛ ترس بندگان، و عبادت خاشعان، و یقین توکلکنندگان، و توکل مؤمنان را از تو درخواست دارم».
شما میبینید که فلانی که همدرس یا همکار شما بوده است، اکنون مقام و منزلت و مالی دارد و شما چندین پله عقب ماندهاید. ناگهان از درونتان شعلهی حسد سر میکشد و شما را میسوزاند و ذوب میکند و بار سنگینی از غم و غصه و اندوه برایتان ایجاد میکند.
من در جلسهی آینده توضیح خواهم داد که این غم و اندوه چه به روز ما میآورد! آن حسد بار سنگینی روی زندگی انسان ایجاد میکند و حیات انسان را به حیات خبیثه تبدیل میکند. امام در این دعا میفرمایند: هم یقین متوکلان و هم توکل مؤمنان را میخواهم. حاصل تقویت توکل و یقین این است که من دیگر چشم به داشتههای دیگران ندارم و گرفتار نگاههای مسموم نمیشوم. چشمم ارتفاع پیدا میکند و اول به داشتههای خودم نگاه میکنم که از فضل تو به من رسیده است. بعد به آنچه تو برایم ذخیره کردهای و تمامنشدنی است، نگاه میکنم و به آن چشم میدوزم و اشتیاق پیدا میکنم. در این صورت دیگر به کسی نگاه نمیکنم. اصلاً دیگران چه دارند که بخواهم به آنها نگاه کنم؟! به این ترتیب از حسرت نجات پیدا میکنم و به دنبال آن، از غم و غصهها و اندوه رهایی مییابم و دیگر دست غم و غصههای مردم عادی به من نمیرسد.
این ارتفاع با توکل مؤمنانه پیدا میشود و آنچه این توکل را تقویت میکند، یقین به این است که همهی کارها دست خدا است و آنچه دست دیگران است، عاریتی است. من چرا باید خودم را گرفتار عاریههای دیگران کنم؟! قرآن به ما دستور میدهد که: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَی؛[4] و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنيا است تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزىِ پروردگار تو بهتر و پايدارتر است». اینها مانند شکوفههایی از باغ دنیا است که گرچه زیبا است، ولی پایدار نیست. چند روز دیگر ژولیده میشود و پس از مدتی خاک میشود! این غصه دارد؟! فلانی در ماشینِ فلان نشسته است؛ خب مگر این غصه دارد؟! مواظب چشمان خود باش! نکند پی این نگاه ظاهری، چشم دلت هم برود و پشت آن حسرت بیاید و بگویی ای کاش من هم...! من هم چه؟!
توکل به تو میگوید تمام اسباب عالم دست او است. مبنای توکل، ایمان راسخ است که اسم آن یقین است. بالای %80 غم و غصههای مردم، ناشی از حسرتی است که از داشتههای دیگران دارند. فلانی فلان مدرک یا فلان عنوان یا فلان شهرت یا فلان تیپ یا فلان وسیلهی نقلیه یا فلان همسر یا فلان بچه را دارد و من ندارم! غم و غصه عمدتاً ناشی از این نگاه است. این نگاه باید اصلاح شود و اصلاحِ آن به تقویت بنیهی توحیدی است.
عدم تضاد توکل با کار و تلاش
در تقویت بنیهی توحیدی، علاوه بر اصلاح نگاه و زاویهی دید و نجات از غم و غصهها، طبق قواعد توحیدی، مأمور به اقدام و کار و تلاش هم هستیم تا از فضل خدای متعال، سهم خود را دریافت کنیم. در متن توکل، تلاش مؤمنانه و خردمندانه است. باید کار و فعالیت داشته باشی، اما چشم امیدت به فضل خدای متعال باشد. آنچه رزق تو است، از ساحت قدس ربوبی به تو خواهد رسید. اگر برسد، شاکر هستی و چنانچه نرسد، صابر هستی. با دو بال صبر و شکر پر میکشی و از دنیا به دست حضرت حق میرسی. حضرت در این دعا میفرمایند: جانِ مرا در حالت صدق بگیر. البته نکتهی لطیفی دارد که بعداً برای شما توضیح خواهم داد.
انسان متوکل به خدا میگوید: من به تو ایمان و توکل و اعتماد دارم و هیچکس را جز تو در این عالم کارهای نمیدانم. همه در جدول تو بازی میکنند. از کار و تلاش خود هم کم نمیگذارم و سراغ تلاش، درس، عبادت، نماز، روزه و ... میروم. اگر از ناحیهی تو چیزی به من رسید، شاکر هستم؛ چنانچه نرسید، صابر هستم و در صبر خود هم صاحب صبر جمیل هستم. فلانچیز که به من نرسید، میفهمم که داستان و حکمتی دارد. میدانم که تو برای من ذخیره میکنی و در مرتبهی جاودانی نزد تو هست. لذا دیگر غصهای وجود ندارد. صبر این انسان، صبرِ بیگلایه است. زندگی دنیایی دشوار است و او این دشواریها را بر خود هموار میسازد و این هموار کردن، شیرین و دوستداشتنی است.
این صبر به اندازهی کل دنیا است و نَفَسِ تو که بند آمد و عمر تو تمام شد، ماجرا حل میشود. در همان بدو حضور نزد خداوند میگویی: غم و غصه دنیا یک روز بود یا شاید ساعتی از یک روز. از آن طرف به تو میگویند: حال اینجا جاودان هستی و بهشت برای تو است که طبق قاعدهی توحیدی کار کردی. لذا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مورد کسانی که اینطور زندگی میکنند، میفرمایند: «صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً؛[5] روزگار اندکی صبر کردند». البته صبرشان صبر جمیل و بیگلایه بوده و نزد سایر بندگان از نداریهای خود گلایه نکردند.
نتیجهی این صبر چیست؟ نتیجهاش راحت و آسایش بسیار طولانی است. «خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ؛[6] تا آسمانها و زمين برجا است، در آن ماندگار خواهند بود». تازه این حیات برزخی است؛ زیرا بعد از برزخ که دیگر سماواتی نیست و این بساط جمع میشود. آن طرف و پس از قیامت هم حال این انسان خوش است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید اینها انسانهای عاقلی بودند؛ زیرا فهمیدند طبع دنیا با گرفتاری، مشکلات، ناخوشی، دردسر و کم و زیاد همراه است. متوکلانه، مؤمنانه، خردمندانه، باطهارت، شاکرانه و صابرانه زندگی کردند. حال که به پشت سرشان نگاه میکنند، میگویند مدت درنگ ما در دنیا، یک روز و حتی شاید ساعتی از یک روز بود. درنگی کوتاه بود که به پایان رسید. حال به آنها گفته میشود در سایهی لطف حق و خنکای کَرَم او باشید.
اینجا بیان میشود: «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ؛ خداوندا، رغبت و شوق مرا در خواستهام مانند رغبت عاشقانت در خواستهشان قرار ده». از اول این دعا تا آخرش، اسم اولیا آمده است. الگوی زیست موحدانه، عابدانه، خاشعانه، طاهرانه، مطهرانه، شاکرانه و خائفانه، محمد و آل محمد (علیهمالسلام) هستند.
تقاضایی در باب لوح محو و اثبات
در این میانه و وسط این معادلات، حضرت میگویند: خدایا! میدانم که پشت صحنهی این عالم، من کتاب نوشتهای دارم که به قلم تقدیر و قضا برای من نوشته شده است. من بیخبر هستم که آنجا چه نوشته شده است، اما میتوانم در مورد آن کتاب تقاضایی کنم.
حضرت وارد عالم لوح محو و اثبات میشوند. میدانیم که اگر توکل پیشه کنیم و به بهشت رغبت پیدا کنیم، از بسیاری از غم و غصهها نجات پیدا میکنیم و اگر طعم عبادت به ما چشانده شود، شهدی است که بسیاری از تلخکامیها را از بین میبرد. اما ضمناً پشت صحنه، کتاب مقدراتی داریم که از آن بیخبر هستیم و در مورد آن توقعاتی داریم.
اینجا، هم معجزهی دعا است و هم عنایت و لطفی است که از طریق اولیا برای ما رمزگشایی میشود. یادتان باشد که کلید حل مشکلات و هموم و غموم در این عالم، توکل است که حضرت دائم در این دعا سراغ آن میروند. بعد از آن میفرمایند: «اَسْئَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتابٍ قَدْ خَلا، وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتابٍ قَدْ خَلا؛ از تو بهترین سرنوشت گذشته را مسئلت دارم، و از بدترین سرنوشت گذشته به تو پناه مىبرم». از آن لوح مقدر خودم، خیرش را از تو میخواهم و دربارهی شرّ آن هم به تو پناه میبرم. اینجا بحث ماورایی شده و حضرت سراغ مرتبهای دیگر میرود.
ولایت، مهمترین راه نجات از غصهها
جملهی پایانی دعا این است: «وَ نَجِّنِي مِنْ مَضَلاَّتِ اَلْفِتَنِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ؛ و از فتنههاى گمراهکننده رهاییام بخش، به حق مهربانیات اى مهربانترین مهربانان». در جریان زندگی، ابتلائات و امتحاناتی هست که از آن به فتنه تعبیر میشود. فتنه امتحان و ابتلائی است که در آن نوعی پیچیدگی وجود دارد و در آن، تشخیص حق و باطل مشکل میشود. تا زمانی که در دنیا هستیم، در خطر فتنههای گمراهکننده هستیم که آشفتگی میآورد و راه را محو میکند.
حضرت سپس در پناه رحمت الهی میرود، همانطور که در آغاز دعا رفت. اول دعا اینطور بود: «يَا رَحْمَانَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا»، حال میگوید: «بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ». از همان اول به ما نشان داد که راه نجات از همهی غم و غصهها و دستیابی به همهی کمالات، دستیابی به ولایت محمد و آل محمد (علیهمالسلام) است. این دعا با این صلوات تمام میشود: «وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ اَلْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ؛ و درود و برکات خداوند بر سرور ما محمد، فرستاده و برگزیده حق، و بر خاندان پاکش باد» که پایان بخش صحیفه است و جزء صلواتهای مخصوص صحیفه است.
مروری کوتاه و نگاهی سریع به دعای 54 داشتیم تا ببینید امام برای رهایی از غم و غصهها چه مسیری را به ما نشان میدهند. خواستم منطق دعا برای دوستان معلوم شده باشد تا وقتی توضیح و تفصیل میدهیم، خط بحث و منطق بحث گم نشود.
در ماجرای سیلابهای اخیر، برای جمعی از هموطنان ما در سراسر میهن امتحانات و ابتلائات پیش آمده است. من توفیق پیدا کردم هفتهی قبل، از نزدیک وضعیتشان را دیدم. آنچه رخ داده، خیلی سختتر از آن چیزی است که گزارش میشود. از خدا میخواهیم توفیق انجام وظیفهی مؤمنانه برای ما فراهم شود و بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم. خدای متعال به ایشان صبر دهد. شخصی که دیروز انسانی محترم و عزیز و باغدار و ثروتمند و آبروداری بوده است که خودش میتوانسته به این و آن کمک کند، امروز انسانی مسکین است که وقتی یک بستهی غذایی یا چادر به او میدهند تا در آن زندگی کند، انگار همهی دنیا را به او دادهاند.
امتحانِ سنگینی است. از خدای متعال میخواهیم که به آنها صبر دهد. انشاءالله با امدادرسانیهای مجاهدان و مسئولان و اهل صفا و وفا، زندگی بهتری نصیب این بزرگواران شود و با توجه به صبرشان در این ابتلا، گشایشهای معنوی برایشان حاصل شود.