متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶» 1398/4/3


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶»
بعضی اوقات انسان گرفتار این‌طور غم و اندوه‌ها و درگیری ذهنی و دغدغه‌مندی نسبت به اداره‌ی زندگی است که حاصل فلان گناه و معصیت است. انسان‌های بسیاری این‌گونه کفاره‌ی گناهان خود را می‌دهند. روایت مشهوری در این زمینه هست که بیان می‌دارد: «رُبَّ شَهْوةِ ساعةٍ تُورِثُ حُزناً طويلاً؛ چه‌بسا شهوت ساعتی که اندوهی طولانى به جای می‌گذارد». گاهی انسان در زمانی کوتاه، به خوشگذرانی و شهوترانی می‌پردازد، ولی حزنی طولانی در پی دارد. آن ساعت شهوت و لذت، ساعتی کوتاه بوده، اما حزن و غم و اندوه آن به این زودی‌ها تمام نمی‌شود. به صورت طبیعی این دسته روایات با دایره‌ی گناهان و معصیت‌ها منطبق می‌شود. منتها اگر کسی در التذاذات حلال نیز زیاده‌روی کند، پشت سر آن، غم و اندوه و ملال می‌آید. اگر حلال و طیّب بخورد، اما زیادی بخورد، از چند دقیقه بعد، حالت بدی دارد و تقریباً همه‌ی ما این تجربه را داریم. مخصوصاً هرزگی‌های جنسی این‌طور است؛ مدت لذت آن کوتاه، اما اندوه آن طولانی و گاهی به اندازه‌ی یک عمر است.

موضوع بحث ما، پنجاه‌وچهارمین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه بود که عنوانش این است: «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي اِسْتِكْشَافِ اَلْهُمُومِ».

فرصت مناسبی فراهم شد تا در مورد موضوع غم و اندوه، مطالبی را عرض کنیم. اگرچه در یک مجلس، همه‌ی مضامین دعا را مرور کردیم؛ اما در مقام بیان تفصیلی، باید بعضی مباحث اساسی در ارتباط با این موضوع بسیار مهم را مطرح کنیم. به لطف خدای متعال، در دو جلسه‌ی گذشته، این موضوعات را مرور کردیم و امروز هم همان بحث تحلیلی را مقداری ادامه می‌دهیم و بعد به لطف خدای متعال به خواندن متن دعا می‌رسیم.

 

عوامل تولید اندوه

بعد از آن تحلیل کلی که در جلسه‌ی گذشته تقدیم شد، نگاهی بیندازیم به عوامل تولید غم و اندوه و آنها را بررسی کنیم.

اگر بخواهیم به صورت تفصیلی و با تکیه بر کلمات اولیای خدا و روایات واردشده در این زمینه بررسی کنیم، چند نکته قابل توجه است که اینها را فهرست می‌کنم. سپس دستگاه وحیانی و الهی مواجهه و مدیریت غم و اندوه را تقدیم می‌کنیم که کاملاً با فهرستی که عرض می‌کنم، هماهنگ است. اگر این قواعد رعایت شود، کار انسان در ارتباط با غم و اندوه‌ها تا حد زیادی حل می‌شود.

 

۱. گناه

در ارتباط با محور اول، چند نکته در روایات ما به صورت مؤکد آمده است. یکی گناه است. هر جنس از گناه به دلیل آنکه خروج از قاعده‌ی عهد فطری است، عوارض ظاهری، باطنی، آشکار و مستوری در پی دارد؛ از جمله اینکه در شخص گناهکار، تولید غم و اندوه می‌کند. این قاعده‌ی کلی است. حال این گناه کم باشد یا زیاد، کوتاه باشد یا طولانی، سطحی باشد یا عمیق.

مطالب متنوع و فراوانی در کلمات اولیای خدا و روایات اهل بیت در این زمینه آمده است. برای مثال در یک روایت آمده است: «إنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لا یُكَفِّرُها صَلاهٌ وَ لا صَدَقَهٌ»؛ بعضی از گناهان هیچ درمان و کفاره‌ای از قبیل نماز و روزه ندارد. از حضرت رسول پرسیدند: «فَما یُكَفِّرُها قالَ الهُمُومُ فی طَلَبِ المَعِیشَهِ»؛[1] خدای متعال این شخص را به همّ و غم در اداره‌ی زندگی‌اش مبتلا می‌کند و دنبال تأمین معیشت می‌افتد و هرچه جلو می‌رود، مشکلش حل نمی‌شود و قرض و بدهی‌اش بیشتر می‌شود. گرفتاری نسبت به معیشت و اداره‌ی زندگی از جمله کفاره‌ی برخی گناهان است.

بعضی اوقات انسان گرفتار این‌طور غم و اندوه‌ها و درگیری ذهنی و دغدغه‌مندی نسبت به اداره‌ی زندگی است که حاصل فلان گناه و معصیت است. انسان‌های بسیاری این‌گونه کفاره‌ی گناهان خود را می‌دهند.

روایت مشهوری در این زمینه هست که بیان می‌دارد: «رُبَّ شَهْوةِ ساعةٍ تُورِثُ حُزناً طويلاً؛[2] چه‌بسا شهوت ساعتی که اندوهی طولانى به جای می‌گذارد». گاهی انسان در زمانی کوتاه، به خوشگذرانی و شهوترانی می‌پردازد، ولی حزنی طولانی در پی دارد. آن ساعت شهوت و لذت، ساعتی کوتاه بوده، اما حزن و غم و اندوه آن به این زودی‌ها تمام نمی‌شود.

به صورت طبیعی این دسته روایات با دایره‌ی گناهان و معصیت‌ها منطبق می‌شود. منتها اگر کسی در التذاذات حلال نیز زیاده‌روی کند، پشت سر آن، غم و اندوه و ملال می‌آید. اگر حلال و طیّب بخورد، اما زیادی بخورد، از چند دقیقه بعد، حالت بدی دارد و تقریباً همه‌ی ما این تجربه را داریم. مخصوصاً هرزگی‌های جنسی این‌طور است؛ مدت لذت آن کوتاه، اما اندوه آن طولانی و گاهی به اندازه‌ی یک عمر است.

 

۲. کوتاهی در کار و تلاش

عامل بعدی که موجب اندوه می‌شود، جایی است که انسان در مقام کار و تلاش و عمل، کوتاهی کرده باشد. هر نوع کوتاهی در کاری که انسان بر عهده دارد، اعم از تحصیل و وظیفه‌ی خانوادگی و شغلی و ...، چه مرتبط با دنیا و چه آخرت باشد، همّ و غم به دنبال دارد.

در زمانی که باید درس می‌خوانده، نخوانده یا در زمانی که باید فلان گره‌گشایی و احسان را انجام می‌داده و نداده است، این کوتاهی و کم گذاشتن در هر نوع عملی، چه دنیوی و چه اخروی، غم و اندوه به دنبال دارد؛ چنان‌که امیر المؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «مَنْ قَصَّرَ فِی الْعَمَلِ ابْتُلِیَ بِالْهَمِّ»؛[3] انسان وقتی در کار و تلاش و عمل کم بگذارد و کوتاهی کند، به همّ و اندوه و دل‌مشغولی مبتلا می‌شود.

 

۳. حب دنیا

مورد بعدی عبارت از این است که انسان اجازه دهد دنیا وارد عالم او شود و به معنای فنی‌تر کلمه، دنیا وارد قلب او شود. در روایات ما از این حالت به رغبت و حبّ دنیا تعبیر می‌شود.

اگر دنیا وارد قلب انسان شود، از آن به بعد باید آماده‌ی انواع و اقسام مصیبت‌ها و غم و اندوه‌ها باشد. «اَلرَّغْبَةُ فِي اَلدُّنْيَا تُورِثُ اَلْغَمَّ وَ اَلْحَزَنَ؛[4] رغبت به دنیا، غم و اندوه به دنبال می‌آورد». رغبت در مورد قلب است و به این معنا است که شما اجازه دهید تمایل جدی نسبت به دنیا در جانِ شما شکل بگیرد.

 

4. نگاه به داشته‌های دیگران

یکی از موارد تولید اندوه که در قرآن کریم و روایات آمده، آنجایی است که چشم انسان به دنبال داشته‌های دیگران می‌افتد. اگر دل پشت سر این نگاه نباشد، چه‌بسا این نگاه برای انسان، در برخی مواقع، تولید عبرت کند و دیدنِ خوردن و پوشیدن و نوشیدن مردم و زیاده‌روی آنان، او را باطناً خوشحال کند.

ولی چنانچه تعلق خاطر به دنیا با انواع و اقسامش باشد، انسان آنچه را دوست دارد، در دست دیگران می‌بیند و خودش را محروم می‌داند. این نگاه تولید غم و گاهی اندوه عمیق می‌کند. در روایت آمده است: «مَن نَظرَ إلى‏ ما في أيْدي النّاسِ طالَ حُزنُهُ و دامَ أسَفُهُ؛[5] هر كه چشمش به دست مردم باشد، اندوهش دراز و افسوسش پايدار شود». چنین انسانی، حزن و اندوه طولانی دارد و تأسف خوردن او نیز دائمی است؛ زیرا نداشتن‌های خود را با داشتن‌های دیگران مقایسه می‌کند و معلوم است چه بلایی بر سر او می‌آید.

دنیا این‌طور است که هرچه را ببینید، بالاتر از آن هم وجود دارد. جالب است آنها که کمتر اهل مراعات هستند، بیشتر دارند تا بچرند. آنجا که دقت‌ها و تقوا بیشتر است، چَرا و اسراف و تبذیر بیشتر است و سرّ آن هم طبق سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این است که خدای متعال به دنیا اعتنایی ندارد. اگر دنیا پیش خدای متعال ارزش داشت، هیچ‌وقت خدا آنچه را می‌پسندید، به دشمنان خود نمی‌داد.

دنیا محل نشستن و برخاستن است و قرار نبود اینجا بنشینید و خوشگذرانی کنید: «فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ؛[6] سرايى است ناپايدار، نه جايى كه در آن بار توان گشود». حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند اینجا مانند یک میهمانی کوتاه‌مدت است که تا می‌نشینید باید برخیزید. «دَارُهَا هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا؛ خداوند دنيا را خوار شمرد». دنیا خیلی در نگاه خدا پست است. «فَخَلَطَ حَلَالَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا؛ حلالش را به حرام و خيرش را به شر درآميخت».

خدای متعال نه دنیا را برای دوستان خود پسندیده و نه دنیا را از دشمنان خود دریغ کرده است و آنها خیلی راحت به دنیا می‌رسند. «كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا؛[7] بخوريد و اندكى برخوردار شويد». بخورید و بچرید و پروار شوید. حالا کسی که «نَظرَ إلى‏ ما في أيْدي النّاسِ»، حزنش طولانی می‌شود و تأسف او مداوم است؛ چراکه ذهن و دلش اسیر دنیا شده است. وقتی انسان در محیط زیست دنیایی چشم‌چرانی می‌کند، حزنش طولانی می‌شود.

 

حسد، یکی از عواقب نگاه به داشته‌های دیگران

در همین مسئله خطر بزرگ‌تری نیز وجود دارد و آن خطر حسادت است. اگر خاطرتان باشد، بحث حسد در دعای هشتم به تفصیل مطرح شد. کسی که دچار حسرت می‌شود، در نگاه اول، انسان ظالمی است؛ ولی به مظلوم شبیه است؛ چون بیشترین ظلم را به صورت عکس العمل در مورد خودش روا می‌دارد. چنین انسانی، جسمش ذوب می‌شود و ذهنش اسیر همّ است و قلبش هم گرفتار غم.

حسد غیر از عوارض دنیایی، آخرت را هم بر باد می‌دهد؛ چراکه آنجا تو طالب ناراحتی دیگران و از دست دادن دیگران می‌شوی و به قضا و تقدیر الهی معترض هستی و باطناً شرخواه دیگران می‌شوی و آرزو می‌کنی که فلانی که خیلی زیبا است، تصادف کند و قیافه‌ی او به هم بریزد! حتی گاهی نه‌فقط آرزو می‌کند، بلکه دنبال اقدام هم می‌رود. این انسان از نظر آخرتی، سیاه‌بخت مطلق است و هیچ‌چیز از حسنات برای او نمی‌ماند. حسد جزء حابطین پیشرفته است و همه‌ی اعمال صالح را حبط (نابود) و حلق می‌کند. در منا دیده‌اید که حجاج سر خود را تیغ می‌زنند و حلق می‌کنند و سرشان صاف می‌شود؛ حسد همین‌طور است؛ حالق است و تمام حسنات را می‌تراشد. مسئله‌ی حسد خیلی بالاتر از حسرت است و عوارض آن خیلی شدیدتر است.

 

راهکارهای مقابله با اندوه

اصل و اساس آن در همین دعای پنجاه‌وچهارم آمده است. در ابتدای داعا می‌خوانیم: «يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّى، وَ اكْشِفْ غَمِّى يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ؛ اى برطرف‌كننده‌ی اندوه و اى دوركننده‌ی غم‌ها، اى مهربان و عطوف در دنيا و آخرت، بر محمد و آل محمّد درود فرست و غم و اندوه مرا برطرف فرما». این همان نگاه توحیدی است که بر اساس آن، انسان همه‌چیز خود را با خدای متعال هماهنگ می‌سازد. این نگاه انسان را از کل غم و اندوه‌هایی که برایتان گفتیم، نجات می‌دهد.

 

1. تقویت معرفت

راهکار اول این است که انسان بُعد معرفتی خود را نسبت به حضرت حق تقویت کند. صاحب همین صحیفه‌ی مبارکه می‌گوید: «کَیْفَ أحْزَنُ و قَدْ عَرَفتُکَ؛ چگونه غمگین باشم در حالی‌که تو را شناخته‌ام؟». اینکه انسان هدفگذاری اصلی و جدی و قطعی و دائمی خود را ارتفاع معرفت الله قرار دهد، مطلب مهمی است. خیلی آثار و برکات دارد که از جمله‌ی آنها این است که غم و اندوه از انسان می‌رود. من که تو را می‌شناسم که رزّاق، رحیم، رحمن و کریم هستی، پس چرا باید نگران و ناراحت باشم؟! اول و آخر و آمد و رفت و قبض و بسط و جوانی و پیری و ... در دست تو است. معلوم می‌شود اکثر قریب به اتفاق غم و اندوه‌های نفسانی، به این مسئله برمی‌گردد و از اینجا ناشی می‌شود؛ اما ما جا‌های دیگری دنبال درمان می‌گردیم.

 

شادی و اندوهت فقط برای امور آخرتی باشد

در همین محور شناختی یک روایت از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داریم که غوغا است. ابن عباس می‌گوید از وقتی این مطلب را شنیدم، تمامِ جریانات زندگی‌ من درست شد. روایت این است: «إِنَّ الْمَرْءَ قَدْ یَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ؛ گاهی مرد را رسیدن به چیزی که مقدر نبوده است که از دست بدهد، شاد می‌سازد». آدم‌ها گاهی خیلی خوشحال هستند و علت این شادی و سرورشان این است که رزقی گیرشان آمده است که بنا نبوده از دستشان برود و به هر حال قرار بوده به او برسد. درست در نقطه‌ی مقابل می‌گوید: «وَ یَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ؛ از دست دادن چیزی که شایسته نبوده است که به آن دست یابد، اندوهگین می‌کند». فلان مسئله قرار نبوده به او برسد و خیال می‌کرده مالِ او است، حال که از دست رفته، غصه می‌خورد. اصلاً بنا نبوده که آن چیز به او برسد. این خانم یا این آقا در تقدیر جنابعالی نبوده و حال بعد از خواستگاری می‌بیند که شخصی دیگر آمد و زد و برد و تمام شد! حالا غم‌های عالم به دل او آمده است. خواستگار دیگری می‌آید و با او مقایسه می‌شود! اصلاً او مالِ تو نبوده است. در ادامه حضرت می‌فرماید: «فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ؛[8] پس باید شادی‌ات در به دست آوردن سود آخرت باشد». دنیا که ارزش این حرف‌ها را ندارد. سرور خود را آنجا خرج کن که چیز آخرتی گیر تو آمده است.

این مطلب یک مثال قرآنی عجیب دارد: «إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ؛[9] او در [ميان] خانواده خود شادمان بود. او مى‏پنداشت كه هرگز برنخواهد گشت». در خانه و زندگی شاد و مسرور است و انگار که مرگ و پیری در پی نمی‌آید. پیوست این سرور‌ها، احزان تمام‌نشدنی است.

«وَ لْیَکُنْ أَسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا؛ و اندوهت در آنچه از آخرت از دستت رفته است، باشد». غم و اندوهت باید برای جایی باشد که چیزِ آخرتی را از دست دادی. مثلاً اگر جنابعالی امروز نماز صبحت قضا شد، حق است که تا پایان عمر خود ناراحت باشی؛ اما انگارنه‌انگار! اینکه یک سحر را از دست بدهی یا امر خیری از امور الهی از شما فوت شود، جای اندوه دارد.

بعد حضرت فرمودند در مورد دنیا چطور باشیم که از دست ما رفته است، گرچه به آن نزدیک شده باشیم: «وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلَا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً؛ به آنچه از دنیا به دست آوردی، زیاد شادی مکن». اگر از امور دنیایی به چیزی رسیدی، خوشحال باش؛ اما فرحناک و مسرور نباش. البته اگر نگاه موحدانه داشته باشد، خدا را شکر می‌کند و آن نعمت را به یک عنایت الهی تبدیل می‌کند. «وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَأسَ عَلَیْهِ جَزَعاً؛ و به آنچه از آن، از دست دادی، بی‌تابی مَنَما». از این دنیا اگر چیزی از دست تو رفت، عیبی ندارد که ناراحت باشی؛ اما به میزانی مختصر.

در این حد مختصر، خوشحالی و غمگینی در به دست آوردن یا از دست دادن امور دنیایی، طبیعی است؛ اما بیش از آن اشکال دارد و نباید تبدیل به غم یا فرح سنگین شود و انسان را دچار سرور یا جزع کند. جزع، حالتی است که انسان دیگر حال زندگی ندارد و همیشه یک گوشه نشسته و چمباتمه زده است.

حضرت در جمله‌ی پایانی می‌فرمایند: «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ؛ باید کوشش تو برای بعد از مرگ باشد». همّ و دل‌مشغولی تو باید برای بعدِ مرگ باشد و آنجا باید شب و روز تو را گرفته باشد.

پس اگر دستگاه محاسباتی ما درست تنظیم شده باشد و بر اساس شناخت خدا و دنیا و آخرت و نفس باشد، از غم و اندوه‌هایی که دیگران به آن مبتلا هستند، نجات پیدا می‌کنیم. طبق روایات اگر انسان وارد این دنیا شد، دیگر غم روزی ندارد؛ در حالی که بیشتر مردم به این غم ابتلا دارند. غمِ روزی خوردن برای این است که تو دنیا و خدا را نشناختی. اگر انسان دنیا را شناخته باشد، دیگر دچار سلطان الهمّ نمی‌شود. اگر خوب بشناسد، چیزهایی که از دست رفت، او را ناراحت نمی‌کند. چیزهایی که از دست او رفته است، هیچ‌وقت ذهن او را درگیر نمی‌کند.

 

2. زندگی کردن در زمان حال

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در روایتی فرمودند: «ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؛[10] آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید كجا است؟». برای گذشته و آینده نگران نیست و فرصت‌شناسِ حال است و نسبت به عمر خود حساس است.

قرآن می‌فرماید: «وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ؛[11] و كسى نمى‏داند فردا چه به دست مى‌آورد و كسى نمى‏‌داند در كدامين سرزمين مى‏ميرد». بین ما و فردا که پرده است و دیروز و پریروز هم دیگر در اختیار ما نیست و تمام شد؛ اما باید نسبت به امروز حساس باشد و از نفسی که می‌آید و می‌رود، به‌خوبی استفاده کند.

 

3. شناختن دنیا

در باب دنیاشناسی هم که خیلی توضیح لازم است و شرح گسترده می‌خواهد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «ایُها النّاسُ هذِهِ دارُ تَرَحٍ لا دارُ فَرَحٍ؛[12] ای مردم، دنیا خانه غم و اندوه است، نه خانه شادی و خنده». اینجا محیط رنج و سختی و گرفتاری و ابتلا است، و محیط شادخواری و شادگذرانی نیست. محیط سختی است، نه محیط آسایش. اگر کسی دنیا را شناخت: «لَم یفرَح لِرَجاءٍ وَ لَم یحزَن لِشَقاءٍ؛[13] نه با کامیابی‌ها و پیروزی‌هایش خوشحال می‌شود و نه با شکست‌هایش ناراحت و غمگین». آنجا که از وجود خودتان برایتان رونمایی شود، به حق المعرفه دست پیدا کرده‌اید که معرفت نفس است. درباره‌ی آخرت هم که سرفصلی جدا است.

 

4. ناراحتی‌ها را تحلیل کنید

هر وقت ناراحت شدید، آن را تحلیل کنید. در تحلیل ناراحتی، اولین مسئله این است که ناراحتی من چیزی را حل می‌کند یا نه؟! انسان وقتی تأمل می‌کند، می‌بیند که چیزی را حل نمی‌کند.

دومین مسئله این است که این ناراحتی مگر تا ابد ادامه پیدا می‌کند؟! نه؛ فوقش این است که ناراحتیِ تو تا مرگ با تو همراه است و «إنّ المَوتَ لَقَریب؛ همانا مرگ نزدیک است». امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج البلاغه می‌گویند مرگ نزدیک است و تا به خودت بیایی، پرده کنار رفته و آن طرف هستی.

فرض کنیم که مشکل یا دشواری برای انسان پیش آمده که تا پایان عمر همراه او است، خب چیزی تا پایان عمر نمانده است. این در حالی است که «لِكُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ؛[14] هر غم و اندوهى را گشايشى است». هر یک از غم و همّ‌های روزمره همراه یک گشایش است.

بسیاری از شماها مربی و معلم و پدر و مادر یا طلبه هستید و با این حرف‌ها کار دارید. لذا باید با این شیوه‌ها برای درمان مجهز باشید. ابتلای به غم و اندوه، فراگیر و وسیع است و دائم برقرار است. شما باید، هم برای خودتان و هم برای دیگران مجهز باشید. کسی به من گفت: افسردگی پیشرفته دارد. برای مشورت آمد و بعد از نیم ساعت، به‌قدری راحت و منبسط شده بود که دیدنی بود. شما همین کلمات اولیای خدا را برایشان بخوانید و ببینید که چه گشایشی ایجاد می‌شود.

 

5. عمیق ساختن باورهای دینی

آنچه را مربوط به معرفت الهیه و خداشناسی می‌شود و در پرتوی آن شناخت دنیا و آخرت و نفس حاصل می‌شود، باید در وجود خود عمق دهیم و آن را به باور تبدیل کنیم. این معرفت باید به ایمان و بلکه یقین تبدیل شود. این مسئله باید جهت‌گیری دائمی زندگی انسان باشد. خدای متعال را به کریم و عالم بودن بشناسیم و او را با همین اوصاف باور داشته باشیم؛ چنان‌که در ابتدای همین دعا می‌گوییم: «یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا؛ ای رحمن دنیا و آخرت و رحمت‌آورنده در دو دنیا».

از نظر محور اخلاقی و معرفت نفس، باید این خودشناسی را در دستور کار قرار دهیم تا نتیجه بگیریم. دلبستگی خود را به دنیا کاهش دهیم و به جای آن، زهد و سبک‌باری و شکیبایی را در خود پرورش دهیم. در روایت است که باید خودتان را به مرحله‌ی اصطبار برسانید که نوعِ پیشرفته‌ی صبر است.

 

6. تغییر سبک زندگی

از نظر روش زندگی و ساحت عمل هم یک روایت برای شما می‌خوانم. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: «ایاک و الجزع فانه یقطع الامل و یضعف العمل و یورث الهمّ واعلم ان المخرج فی امرین ما کانت فیه حیله فالاحتیال و ما لم تکن فیه حیله فالاصطبار؛[15] از بی‌تابی بپرهیز که قطع امید می‌کند و کار را به ضعف می‌کشاند و اندوه به بار می‌آورد. بدان‌که دو راه نجات بیشتر نیست: یا مشکل چاره دارد که باید چاره‌اندیشی کرد یا چاره ندارد که در آن صورت باید شکیبایی ورزید».

اگر گرفتاری راه‌حل دارد، خب چاره کن؛ غم و غصه که کاری را درست نمی‌کند. اگر هم راه‌حل ندارد، خب ندارد؛ باید اصطبار پیشه کرد. گاهی انسان صبر می‌کند، اما گلایه هم دارد؛ ولی گاهی گلایه ندارد که همان صبر جمیل است.

از نظر مدل زندگی اگر می‌خواهید بر غم و غصه‌ها چیره شوید، چند موضوع را مدنظر داشته باشید:

اول اینکه جداً مشغول کار باشید و به کار علمی، فکری، ذکری، اجتماعی و سیاسی اشتغال داشته باشید.

دوم اینکه در مورد گناه، احتیاط اکید داشته باشید که منبع غم و اندوه است.

سوم اینکه هرچه می‌توانی از دیگران گره‌گشایی کن. در روایت آمده است: «مَنْ أَجْرَى اَللَّهُ عَلَى يَدِهِ فَرَجاً لِمُسْلِمٍ، فَرَّجَ اَللَّهُ عَنْهُ كُرَبَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ؛[16] هركس كه خداوند به دست او براى مسلمانى گشايش حاصل كند، خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مى‌كند». اگر خدای متعال به وسیله‌ی کسی از مسلمانی، غم و اندوه را ببرد و به دست او گشایشی ایجاد شود، خدای متعال از این آقا یا خانم، در دنیا و آخرت، انواع و اقسام نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌ها را دور می‌کند.

آن نکته که در مورد غنیمت شمردن عرض کردیم نیز فراموش نشود. اگر تو اهل اقدام در زمان حال باشی، تا حد زیادی، غصه‌های مربوط به گذشته و آینده درمان می‌شود.

 

7. پناه بردن به درمان‌های معنوی

دوستان از درمان‌های معنوی هم غافل نباشند. قرآن به ما گوشزد می‌کند که: «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ؛[17] از شكيبايى و نماز يارى جوييد». هر وقت ناراحت شدی، برخیز و دو رکعت نماز به جای آور و ذکری بگو. ذکر مخصوص فرج و گشایش در اندوه‌ها، «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ» است و اگر «الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» را به آن ضمیمه کنید که عالی است. صلوات هم عالی است و هیچ چیز به اندازه‌ی صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم‌السلام) گشاینده‌ی هموم و غم‌ها نیست.

استغفار را هم جلسه‌ی قبل گفتیم و خدمت‌تان عرض شد که ممکن است بسیاری از همّ‌ها مربوط به گناهان باشد که در این صورت با استغفار برطرف می‌شود.

 

8. روی آوردن به تفریحات سالم

دوستان از بحث‌های مربوط به مدیریت جنبه‌ی عمومی زندگی هم غافل نشوند. در روایت داریم که اگر خیلی ناراحت هستی، برو دوش بگیر و سرِ خود را بشور. این امور موثر است و در روایات ما هم آمده است. اینها امور کوچکی است؛ اما نباید دست‌کم گرفته شود. برخی گرفتار سوءتغذیه هستند و ناراحتی‌هایشان مربوط به رژیم غذایی آنها است. غذای خود را اصلاح کنید. انگور، مخصوصاً انگور سیاه، و خرما، هم انرژی‌بخش است و هم فرح‌بخش.

انس با طبیعت هم فرح‌زا است. کوه بروید و ببینید که چقدر باز می‌شوید. دل خود را به طبیعت بزن و به کوه و صحرا برو. هفته‌ای یک بار گشتی یا گل‌گشتی داشته باشید. دیدن سرسبزی و آب و چشمه و دریا انبساط خاطر می‌آورد و ذهن انسان را باز می‌کند. انسان باید دریادرمانی و کوه‌درمانی و سبزه‌درمانی برود. شفای بسیاری از غم و غصه‌ها در دل انسان، همین طبیعت است.

 

9. نشست و برخاست با افراد خوش‌اخلاق

گشتن با انسان‌های خوش‌اخلاق و خوشرو نیز غم را از دل انسان می‌برد. انسان با برخی‌ها حشر داشته باشد، یادِ گرفتاری‌ها و غم و غصه‌های خود می‌افتد. اما بعضی‌ها نورانیت، معنویت، انبساط و بهجت معنوی در انسان ایجاد می‌کنند.

اما نکته‌ی آخر، اگر بتوانیم کارِ خودمان را با خدای متعال درست کنیم، بقیه‌ی کار‌ها درست می‌شود.



[1]. محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج13، ص13.

[2]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج67، ص321.

[3]. نهج البلاغه، حکمت127.

[4]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ج1، ص358.

[5]. حسن بن محمد دیلمی، أعلام الدين، ص۲۹۴.

[6]. نهج البلاغه، خطبه113.

[7]. مرسلات: 46.

[8]. نهج البلاغه، نامه 22.

[9]. انشقاق: 13ـ14.

[10]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج3، ص556.

[11]. لقمان: 34.

[12]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، ص187.

[13]. همان.

[14]. آمدی، غرر الحكم، حدیث7265.

[15]. ری‌شهری، ميزان الحكمه، ج2، ص710، حدیث2315.

[16]. شیخ طوسی، امالي، ج1، ص586.

[17]. بقره: 153.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *