متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۱» 1398/5/14


فایل pdf
 متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۱»
در دعای دهه‌ی اول ذی‌الحجه هم همین موضوع از خدای متعال خواسته می‌شود که حالت غنا داشته باشیم و وجود ما بی‌نیاز باشد. از جمله مصادیق این بی‌نیازی همین است که انسان احساس نیاز به دانستن دیگران در مورد فلان کار خیر خود نداشته باشد. این خیلی مسئله‌ی مهمی است. چطور امکان دارد انسان باطناً بی‌نیاز شود؟ این حالت وقتی رخ می‌دهد که جنابعالی از رهگذر تربیت توحیدی بدانید که خدا می‌داند. مگر اسم دیگران کنار حضرت حق مطرح می‌شود که بخواهند بدانند؟! اینکه بدانید خدای متعال می‌داند، هم غنی‌سازی درونی شما است و هم بالاترین تشویق است. چه تشویقی بالاتر از این برای آنکه انسان به سمت کار خیر حرکت کند؟ چنانچه دیگران کار خیر ما را ببینند، خوشحال می‌شویم؛ زیرا احساس می‌کنیم احتمالاً از این ناحیه خیری به ما می‌رسد و باعث آبرو یا افتخار برای ما می‌شود. مگر دیگران چه کسی هستند و دانستن آنها چه مسئله‌ای را حل می‌کند؟ همه فقیر هستیم و این کار ما، نوعی مبادله‌ی بین فقرا است. آن چیزی که مسئله‌ی اصلی است، آن است که خدا می‌داند.

خدمت همه‌ی عزیزان، ماه عزیز و پربرکت و پرنور ذی‌الحجه را تبریک عرض می‌کنم. سومین روز از دهه‌ی اول این ماه را پشت سر می‌گذاریم. ان‌شاءالله خدای متعال، همه‌ی ما را از برکات غیرقابل تصور این ماه بهره‌مند سازد.

آیاتی که تلاوت شد، به حج و همین ایام مربوط بود که جلسه‌ی قبل، مطالبی در همین زمینه خدمت عزیزان عرض کردم. به مناسبت این آیات نکته‌ای محضر شما تقدیم می‌کنم و باز به همین مناسبت، از دعایی که از امام صادق (علیه‌السلام) برای روزهای دهه‌ی اول وارد شده، برداشتی خواهیم داشت که با جلسه‌ی ما و شرایطی که در آن قرار داریم، مناسبت دارد.

 

خدا از همه‌چیز آگاه است

در آیاتی که تلاوت شد، بخشی از احکام مربوط به حج مطرح می‌شود. آنچه خیلی صریح و محکم دستور داده می‌شود، فراهم کردن تقوا است؛ منتها قبل از آن می‌فرماید: «وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ؛[1] و شما هر کار نیکی کنید، خدا بر آن آگاه است». انسان باید توجه داشته باشد هر کار خیر و شایسته‌ای که انجام می‌دهد، خدای متعال می‌داند و لازم نیست کسی دیگر بداند. اگر ما مرتکب کار ناشایستی شویم، دوست داریم هیچ کسی ـ غیر از خدا که می‌داند ـ باخبر نشود. پروردگار متعال هم تا زمانی که ما از محیط ستر او خارج نشویم، مستوری می‌کند. اما در مورد کار خیر، طبع انسان علاقه دارد که دیگران باخبر شوند و دوست دارد فلان کار خوبش منتشر شود که از قبیل ثناء جمیل است. در این بین، برای انسان هم وجهه و آبرویی ایجاد می‌شود و گمان می‌کند به شخصیت او چیزی افزوده می‌شود.

این آیه‌ی کریمه در باب اعمال حج که جزء اعمال و مناسک برگزیده و دارای تأثیر ویژه است، می‌فرماید خدای متعال از کارهای خیری که در مناسک و بخش‌های مختلف انجام می‌دهید، باخبر است. نکته‌ی لطیف این است که سخن از مطلق عمل و تفصیل عمل خیر و شر نیست؛ نه به صورت کلی گفته هر کاری انجام دهید، خدا می‌داند و نه فرموده کار خوب و کار بد شما را خدا می‌داند.

 

وقتی خدا می‌بیند، چرا ریا؟

پیام ویژه‌ی آیه‌ی کریمه به مؤمنان این است که وقتی شما توجه پیدا کنید که کار خیر شما در حضور حضرت حق و مورد عنایت حق تعالی است، دیگر نیازی ندارید شخص دیگری بداند. نوعی غنی‌سازی درونی انسان مؤمن در این آیه دیده می‌شود.

در دعای دهه‌ی اول ذی‌الحجه هم همین موضوع از خدای متعال خواسته می‌شود که حالت غنا داشته باشیم و وجود ما بی‌نیاز باشد. از جمله مصادیق این بی‌نیازی همین است که انسان احساس نیاز به دانستن دیگران در مورد فلان کار خیر خود نداشته باشد. این خیلی مسئله‌ی مهمی است. چطور امکان دارد انسان باطناً بی‌نیاز شود؟ این حالت وقتی رخ می‌دهد که جنابعالی از رهگذر تربیت توحیدی بدانید که خدا می‌داند. مگر اسم دیگران کنار حضرت حق مطرح می‌شود که بخواهند بدانند؟! اینکه بدانید خدای متعال می‌داند، هم غنی‌سازی درونی شما است و هم بالاترین تشویق است. چه تشویقی بالاتر از این برای آنکه انسان به سمت کار خیر حرکت کند؟ چنانچه دیگران کار خیر ما را ببینند، خوشحال می‌شویم؛ زیرا احساس می‌کنیم احتمالاً از این ناحیه خیری به ما می‌رسد و باعث آبرو یا افتخار برای ما می‌شود. مگر دیگران چه کسی هستند و دانستن آنها چه مسئله‌ای را حل می‌کند؟ همه فقیر هستیم و این کار ما، نوعی مبادله‌ی بین فقرا است. آن چیزی که مسئله‌ی اصلی است، آن است که خدا می‌داند.

 

لزوم تصویرسازی دائمی گزاره‌های توحیدی در ذهن

از قرآن برداشت می‌شود که برای تقویت بنیه‌ و تربیت توحیدی، گزاره‌های توحیدی باید دائماً در ذهن انسان مؤمن تصویرسازی شود، سپس این تصویرها به قلب ما منتقل شود که معمولاً با ذکر ممکن می‌شود. گزاره‌های روشن و شفاف و محکم نظیر خدا می‌داند، خدا می‌تواند، خدا می‌گوید، خدا می‌بیند و خدا باخبر است، در قرآن فراوان آمده است. اگر مسامع (گوش‌های) دل را به روی این آیات الهی بگشاییم، تصویر همین گزاره‌های به ظاهر ساده و بدیهی، به دلیل هماهنگی با فطرت و قلب ما، در وجود ما مستقر می‌شود.

انسان فطرتاً موحد است و شما قبلاً بله را گفته‌اید. در آیاتی نظیر «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ...؛[2] اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم...» و «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى؛[3] آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند چرا» همین مسئله بیان شده است. این ترکیب بیانی در آیه‌ی ذر لطیف است. سند این پیمان‌نامه، فطرت شما است و اگر به خودتان مراجعه کنید، آن را می‌یابید. هر گزاره‌ای که با این فطرت هماهنگ باشد، اگر از حجاب هواهای نفسانی، غفلت‌ها، آرزوهای سطحی و دنیوی، تاریکی‌های ناشی از گناهان و خطا‌ها عبور کند و به دل شما برسد، آنجا مستقر می‌شود. شما دارید همان عهد فطری را به قلبتان یادآوری می‌کنید و گویا خودش را برای خودش یادآوری می‌کنید و می‌خوانید. این سند، امضا شده و در سابقه‌ی ما موجود است.

گزاره‌های توحیدی، با همین صراحت، زیبایی، روشنی، اختصار، با توجه و تمرکز و یاری فکر، باید به مرحله‌ی قلب برسد و وقتی وارد قلب شود، آنجا متمکن و مستقر می‌شود. ولی گزاره‌های شرک‌آلود در منطقه‌ی قلب پذیرش نمی‌شود. قلب تا زمانی که سالم و بر فطرت اولیه‌ی خود است، گزاره‌های شرک‌آلود را قبول نمی‌کند. اگر بیمار شود و معصیت‌های فکری و عملی غلبه کند، داستانِ دیگری دارد. قلب هر یک از این گزاره‌های شرک‌آلود را قبول کند، در واقع بیگانه‌ای را راه داده و بر مریضی‌اش افزوده می‌شود ـ مشابه کاری که میکروب یا ویروس با بدن انسان می‌کند ـ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا؛[4] در دل‌هايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود».

 

بزرگ‌ترین مشوّق برای انجام کار نیک

«وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ؛[5] و شما هر کار نیکی کنید، خدا بر آن آگاه است». آیا تشویقی در عالم، بالاتر از این گزاره‌ی کوتاه وجود دارد؟

اگر این باور در محیط قلب انسان مستقر شود، دو اتفاق به صورت هم‌زمان رخ می‌دهد؛ اول اینکه باطن شما از تمنای غیر، مستغنی می‌شود؛ زیرا در اطلاع پیدا کردنِ دیگران، جنبه‌ای از شرک وجود دارد. دوم اینکه انسان به انجام دادن کار خیر تشویق می‌شود. این آیه‌ی کریمه در بین آیات نورانی قرآن، خیلی پیش‌برنده است: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛[6] و بگو [هر كارى مى‏‌خواهيد] بكنيد كه به‌زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست». این آیه‌ی کریمه می‌گوید، هم خدای متعال و هم نمایندگان حق از اعمال شما باخبر هستند و پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حضرت ولی‌عصر (علیهم‌السلام) باخبر می‌شوند و می‌بینند و برای شما محاسبه می‌شود. نتیجه‌اش این است که: «وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[7] و به‌زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مى‏شويد. پس شما را به آنچه انجام مى‏داديد، آگاه خواهد كرد». در این زمینه تفاوتی بین عمل آشکار و پنهانی و مخفیانه و سرّی نیست.

آیه‌ی مورد بحث ما می‌فرماید: «هر كار نيكى انجام مى‏دهيد، خدا آن را مى‏‌داند» که بیانگر آن است که نیازمند ریاکاری نیستید تا دیگران بدانند و ببینند. ضمن اینکه شما را تشویق هم می‌کند. انسان دیگر چه می‌خواهد؟ از رهگذر باخبر شدن خدای متعال، چه اتفاقاتی می‌افتد؟ وقتی خدای متعال باخبر می‌شود، پیامبرِ خود را باخبر می‌کند و به ایشان افاضه‌ی علمی می‌شود و پیامبر خوشحال می‌شود. به همین ترتیب، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) باخبر می‌شود. شما صله‌رحم یا احسان به پدر و مادر یا تحصیل علم یا گشایش گره مؤمن انجام می‌دهید و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) باخبر و خوشحال می‌شوند. دیگر انسان چه تشویقی می‌خواهد؟! تربیت توحیدی این است.

انسان مؤمن در مسیر زندگی خود باید تلاش کند گزاره‌های توحیدی را به قلبش برساند. این باید در دستور کار انسان قرار گیرد. نقش ذکر و نماز و تلاوت قرآن و ... همین است. دائم این گزاره‌ها را در نماز به خود یادآوری می‌کنیم تا از موانع ظاهری عبور کند و به قلب برسد. وقتی به قلب برسد، به خانه‌ی خودش می‌رسد و از آن استقبال می‌شود؛ همان‌طور که انسان وقتی به خانه‌ی خودش می‌رسد، حال خوشی دارد.

 

انسان متقی، حتی به گناه هم فکر نمی‌کند

در ادامه آیه خداوند می‌فرماید: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى؛[8] و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است». کاش فرصت بود لطائف تفسیری این آیات را بیشتر خدمت شما توضیح می‌دادم.

شما در تمام زندگی خود دنبال این باشید که عمل خیر انجام دهید و کفِ این موضوع و حداقل آن این است که ذهن، فکر، بدن، قلب و قالب خود را از آلودگی‌ها محافظت کنید و آن را پاکیزه نگاه دارید. وقتی اساس و بنیان شخصیت شما روی تقوا (پاکیزگی) بنا شد، پشتِ سر آن، زنجیره‌ی خیرات می‌آید. آن وقت انسان مؤمن حتی تصور نمی‌کند که کار بدی انجام دهد.

در پایان آیه می‌فرماید: «وَاتَّقُونِ يَا أُولِي‌الْأَلْبَابِ؛ و اى خردمندان از من پروا كنيد». کلمه‌ی «وَاتَّقُونِ» ریشه‌ی تمام پلیدی‌ها را در وجود انسان می‌سوزاند. «يَا أُولِي‌الْأَلْبَابِ» هم می‌خواهد بگوید آنچه مبنا و اساس دستیابی به تقوا است، خردمندی است و هر کس عقلش بارورتر می‌شود، به همان نسبت، استقرارش روی خط بندگی، محکم‌تر می‌شود و بالاتر می‌رود.

 

تقوا، یگانه چیزی که در آخرت به کار می‌آید

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتى از جنگ صفين برگشت و به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد، رو به مردگان كرد و فرمود: «يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ و المَحالِّ المُقفِرَةِ و القُبورِ المُظلِمَةِ يا أهلَ التُّربَةِ؛ اى ‏خفتگان خانه‏‌هاى تنهايى، و جاهاى خشك و خالى، و گورهاى تاریک، اى خاك‌‏نشينان». عجب تعابیری! بعد فرمودند ما برای شما خبر‌هایی داریم: «و أمّا الأزواجُ فَقَد نُكِحَتْ و أمّا الأموالُ فَقَد قُسِمَتْ»؛ همسران شما سراغ دیگران رفتند و رفقای جدیدی پیدا کردند و اموال شما که با دستان خود جمع کردید، تقسیم شد و خانه‌هایی که در آن ساکن بودید، خالی نماند و دیگران در آن ساکن شدند.

در زیارت اهل قبور، با این دلالت علویه به قبرستان بروید تا بهره بگیرید.

بعد حضرت خطاب به آنها فرمودند این خبری بود که ما برای شما داشتیم: «فَما خَبَرُ ما عِندَكُم؛ شما چه خبری برای ما دارید؟». اندکی تأمل کردند و بعد سر برداشتند و فرمودند: نمی‌توانند به شما پاسخ دهند. اگر به آنها اجازه داده می‌شد به شما پاسخ دهند، می‌گفتند: «أنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى؛[9] بهترین توشه تقوا است». تنها چیزی که از دنیا برای شما مفید است و خیر می‌رساند، تقوا است.

ما دوست داریم اهالی برزخ از آنجا به ما خبر دهند؛ چراکه به آنجا دسترسی نداریم. حضرت خیال ما را راحت می‌کنند و به عنوان صادق مصدّق که جلوی چشمشان پرده‌ای نیست و غیب و شهادت برای او یکی است، ما را باخبر می‌کنند. داشتن حجت اینجا اهمیت پیدا می‌کند. آنها که حجت ندارند چه دارند؟! حضرت گفت آنها نمی‌توانند به شما بگویند، اما من شما را باخبر می‌سازم. شما اکنون مسافر هستید و اقامتگاه، آن طرف است. مسافر باید برای اقامتگاه خودش توشه بیاورد و آن توشه تقوا است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) جمله‌ی «أنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى» را در قالب چنین گزارش تصویری ارائه فرمودند.

دوستی داشتم که چند روز پس از شهادتش در رؤیای صادقی از او پرسیدم: چه خبر؟ ایشان چند خبر برای خانواده‌ی خود داشتند. بعد گفتند: به بچه‌های سپاه دماوند بگو این طرف حتی اگر شهید باشی، فقط با تقوا محاسبه می‌شوی. حتی درجات شهدا هم بر اساس مراتب تقوایشان است. قرآن، شاخص را تقوا معرفی کرده است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شما است».

تقوا را برای خودتان به عنوان توشه بردارید.

«وَاتَّقُونِ يَا أُولِي‌الْأَلْبَابِ» به قول طلبه‌ها لسان تهدید هم دارد. «أُولِي‌الْأَلْبَابِ» مشعر به علیت هم هست و می‌گوید اگر عقل خود را مقداری بارور کنید، به تقوا می‌رسید. انسان از رهگذر تقویت عقل خود می‌تواند به تقوای بالاتر برسد. در آیات دیگری در قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره شده است.

 

راه تحصیل تقوا

دهه‌ی نخست ماه ذی‌الحجه و البته کل زندگی دنیا، فرصت تحصیل نور تقوا است. این نور چگونه برای انسان فراهم می‌شود؟ بدانیم کسی که مالک و سازنده و خراب‌کننده‌ی ما است، می‌بیند و می‌داند. «مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى؛[10] از اين [زمين] شما را آفريده‏ايم در آن شما را بازمى‏گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى‏آوريم». خالق، رب، سازنده و تبدیل‌کننده‌ی ما، خودش است و ما در دستِ او هستیم. شما بدانید که او می‌داند و می‌بیند. این‌طور انسان به کار خیر تشویق می‌شود.

 

ذی‌الحجه، سرعت‌دهنده‌ی انسان سالک

طبع ماه ذی‌الحجه، سرعت‌دهنده‌ی انسان سالک است. مثلاً شما با سرعت ده کیلومتر بر ساعت می‌روید، حال ظرفیتی ایجاد شده که شما با سرعت صد کیلومتر بر ساعت می‌روید! ماه ذی‌الحجه سفینه‌ای برای سلّاک است که سرعتشان در این سفینه، به صورت تصاعدی و غیرقابل محاسبه افزایش پیدا می‌کند. البته شرطش این است که اهل این ماه شوی و وارد این سفینه شوی.

در دعایی که از امام صادق (علیه‌السلام) برای این ایام رسیده است، حضرت فرمودند: « اللَّهُمَّ هَذِهِ الْأَیَّامُ الَّتِی فَضَّلْتَهَا عَلَی الْأَیَّامِ وَ شَرَّفْتَهَا قَدْ بَلَّغْتَنِیهَا بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ؛ اى خدا اين ايامى است كه بر ساير ايام سال فضيلت و شرف بخشيدى و مرا به لطف و رحمتت به درك اين ايام نايل گردانيدى». این روز‌ها متفاوت است و نسبت به سایر ایام فضیلت دارد. لطف ویژه‌ی خدا شامل حال ما شده که به این روز‌ها که «أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ؛[11] روزهاى معلوم» است و نزد اولیا شناخته شده‌، رسیدیم. «فَأَنْزِلْ عَلَيْنَا مِنْ بَرَكَاتِكَ وَ أَوْسِعْ عَلَيْنَا فِيهَا مِنْ نَعْمَائِكَ‏؛[12] پس بركات خود را در اين ايام بر ما نازل فرما و نعمت‌هايت را بر ما وسيع گردان». حال که ما را به این ایام رساندی، برکت خود را بر ما و همه‌ی مؤمنان نازل فرما و نعمت‌های خود را بر ما توسعه بده.

 

چهار درخواست مهم

طبق قاعده‌ای که در سیره‌ی اولیا در ادعیه هست، اسم رمزی که باعث توسعه‌ی رحمت و فضل و نعمت الهی می‌شود، صلوات است. اینجا هم بیان می‌شود که: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَهْدِيَنَا فِيهَا لِسَبِيلِ الْهُدَى وَ الْعَفَافِ وَ الْغِنَى وَ الْعَمَلِ فِيهَا بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى‏؛ اى خدا، از تو درخواست مى‏كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و ما را به راه هدايت و طريق عفت و بى‌نيازى از خلق راهنمايى كن و به عملى كه موجب رضا و خشنودى تو است».

در ادامه چهار درخواست مطرح می‌شود:

 

1. هدایت

ما را به راه هدایت ببر. «سَبِيلِ الْهُدَى» فقط ولایت محمد و علی ابن ابیطالب (علیهما‌السلام) است. هر طور دوست داری، از طرق لذت‌های معنوی، نماز، روزه، قرار گرفتن در کنار دوست خوب یا ...، ما را هدایت کن تا در این راه قرار بگیریم و مبتلا به راه‌های فرعی و سبل متفرقه نشویم.

 

2. عفاف

در مسیر عفاف قرار بگیریم که راه بندگیِ حق تعالی است. در این صورت دیگر زبان و دل و دست و پا هرزه نیستند و در صراط مستقیم حرکت می‌کنند.

 

3. بی‌نیازی

سومین خواسته این است: بی‌نیازی به ما عنایت کن. این بی‌نیازی همان ثروتمندی باطنی است. مهم نیست که انسان در مرابطه با دیگران نیاز‌هایی داشته باشد؛ چون خدای متعال نیاز‌های بندگان را بین یکدیگر توزیع کرده است. مهم آن است که دلِ تو بی‌نیاز باشد و این در پرتوی توحید رخ می‌دهد. وقتی موحد شدی، غنی می‌شوی و وقتی غنی از خلق می‌شوی که فقیرِ حق باشی. اگر فقر الی الله در وجود تو فعلیت پیدا کند، غنای از ناس در تو فعلیت پیدا می‌کند. از جمله شاخص‌های آن که از شاخص‌های حیات طیّبه است، قناعت است و اینکه انسان حریص و آزمند نباشد. قرآن به ما دستور می‌دهد که: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ؛[13] و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنيا است تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز». چشم خود را به داشته‌های این و آن ندوز؛ چراکه مانند شکوفه‌ها و زینت‌های روی درخت دنیا است. برای چه دنبال ابتلا به این امتحانات هستی؟! غنا حالتی است که در آن، جلوه‌های دنیایی برای انسان جاذبه نداشته باشد و شخص به تمکّن باطنی رسیده باشد. اگر چشم تو به زیبایی جمال حقیقی باز شد، زر و زیور دنیوی از چشم تو می‌افتد.

 

4. عمل

آخرین خواسته، عمل است. تعبیر «فِيهَا» به همین ده روز اشاره دارد. اگر شما در همین ده روز بتوانی چیزی به دست آوری، کل سال شما را پوشش می‌دهد.

 

چگونه عرفاتی شویم؟

اگر کسی موفق نشد شب قدر را درک کند، روز عرفه را دریابد. در روز عرفه کسانی که در عرفات یا کربلا هستند، مورد عنایت قرار می‌گیرند. دیگران در صورتی جزء این گروه می‌شوند که بتوانند حال عرفاتی پیدا کنند.

راه اینکه چگونه در تهران باشی، اما در عرفات یا کربلا باشی را قبلاً گفته‌ایم. از خدا می‌خواهیم که فعلاً و حداقل در همین ده روز، به آنچه او می‌پسندد و او را راضی می‌کند، عمل کنیم.

یکی از آن اعمال روزه است. خوش به حال کسانی که موفق به روزه می‌شوند.

عمل دیگر تهلیلات علویه است: «لا إِلَهَ إِلا اللهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ...؛[14] معبودى جز خدا نيست به شمار شب‌ها و روزها...». این تهلیلات غوغا است. من دیروز این جمله را می‌خواندم، یک لحظه به فکرم آمد که ما چقدر دریا در این عالم داریم و این دریا‌ها چقدر موج دارد. من کلمه‌ی «لا إِلَهَ إِلا اللهُ» خودم را به مدد علی ابن ابیطالب (علیه‌السلام) در عدد امواج همه‌ی دریا‌های عالم ضرب می‌کنم. چقدر چشم در این عالم هست و چقدر لمح (پلک زدن) دارد؟! من «لا إِلَهَ إِلا اللهُ» را به مدد علی ابن ابیطالب (علیه‌السلام) در عدد لمح چشم‌ها ضرب می‌کنم.

عمل سومی، شهادات جبرئیلیه است که به حضرت عیسی ابن مریم تقدیم شده و به دست ما رسیده است. جمله‌ی آخر آن این است: «حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا؛[15] خدا مرا بس است و کفایت می‏‌کند، خدا گوش فرا دهد بر آن‏که او را بخواند».

در این چند روز، دعای امام صادق (علیه‌السلام) را از دست ندهید.

شاید به اذن خدای متعال و از رهگذر این ایام، بتوانیم اسرار عرفه را به دست آوریم. شاید این توصیه برای دوستان خوب باشد که تا قبل از روز عرفه، مناجات عرفه را تقسیم کنید و هر روز مقداری از آن را بخوانید. این‌طور نباشد که بخواهید ناگهان عصر روز عرفه، این حجم از معارف را بخوانید. در این صورت حق آن ادا نمی‌شود.

همین اعمال و همین دعا را در این ایام دریابید و بدانید هر کار خوبی در این ایام، خوب‌تر است و در ظرفیت ماه ذی‌الحجه ضرب می‌شود.

خدای متعال توفیق این اعمال را به ما و همه‌ی دوستان اهل بیت عنایت فرماید.



[1]. بقره: 197.

[2]. یس: 60.

[3]. اعراف: 172.

[4]. بقره: 10.

[5]. همان: 197.

[6]. توبه: 105.

[7]. همان.

[8]. بقره: 197.

[9]. نهج البلاغه، حکمت 130.

[10]. طه: 55.

[11]. حج: 28.

[12]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی‌الحجه.

[13]. طه: 131.

[14]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی‌الحجه.

[15]. همان.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *