متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۲» 1398/5/28


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۲»
اساساً سازماندهی اجتماعی، یعنی شکل‌گیری ارتباط بین انسان‌ها و نهادهای اجتماعی و مدنیت انسانی که به تحقق جامعه‌ی انسانی می‌انجامد، می‌تواند پیش‌برنده و تسهیل‌کننده‌ یا کاهنده و متوقف‌کننده‌ی کمال انسان و حتی گاهی قهقرایی باشد. بر اساس هندسه‌ی قرآنی و مهندسی حضرت حق، آن جامعه و آن نظم اجتماعی و آن تعاون اجتماعی که خدای متعال می‌پسندد و پیش‌برنده است، آن نظم و تعاون و ارتباطی است که بر قاعده‌ی اطاعت از حضرت حق استوار باشد؛ یعنی قرارِ جامعه، بر بندگی باشد. اگر قرارِ جامعه و همکاری جامعه و ارتباط آنها با یکدیگر ـ چه به صورت ارتباط افراد با یکدیگر یا گروه‌ها با یکدیگر یا نهاد‌ها با یکدیگر ـ بر مدار بندگی حق قرار گیرد و همه‌ی این ظرفیت‌ها برای بندگی به یکدیگر پیوند خورد، این نظم اجتماعی، بالنده و پیش‌برنده و کمال‌آفرین خواهد بود. ما از این هویت الهی با دو کلمه‌ی فوق‌العاده دلنشینِ «برّ» و «تقوا» یاد می‌کنیم.

خدای متعال را شاکریم که به جمع ما توفیق داد در ماه ذی‌الحجه 1440 به شب عیدالله‌الاکبر برسیم. خدای متعال از برکات این شب بسیار بزرگ و روز باعظمت در پیش، همه‌ی ما و همه‌ی دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را در سراسر عالم بهره‌ی وافر کرامت بفرماید.

خدای متعال را شاکریم که مثل خیلی اوقات، جلسه‌ی ما با مناسبت‌های بزرگ و عزیز مقارن شده و امسال هم به طور طبیعی، جلسه‌ی ما با شب عید سعید غدیر خم مقارن است. ان‌شاءالله از عنایات ویژه‌ی مولایمان حضرت علی ابن الحسین، سیدالساجدین (علیه‌السلام) بهره‌مند باشیم.

چند نکته به مناسبت این عید بزرگ عرض می‌کنم.

 

ترسیم دورنمای جامعه‌ی علوی

از تلاوت کاملاً مرتبط با مناسبت بهره‌مند شدیم. آقای زمانی آیه‌ی «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي؛[1] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم» را زیبا و دلنشین تلاوت کردند. این آیه که با غدیر مرتبط است، مبنایی را مطرح می‌کند که عزیزان باید دوباره به این مبنا توجه کنند. مطلب، بسیار عالی و با چینش فوق‌العاده بدیع است. آن مطلب عبارت است از اینکه خدای متعال، جامعه را به تعاون بر برّ و تقوا دعوت می‌کند: «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى؛[2] در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد». البته بلافاصله می‌فرماید: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد». جالب است که بعد از آن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ خدا سخت‌كيفر است». گویا این آیه دورنما و افق جامعه‌ی علوی را که مبتنی بر ولایت الهی سازماندهی می‌شود، به ما نشان می‌دهد. جلوتر می‌رویم و سخن از آن روز بزرگی به میان می‌آید که دین کامل شد و نعمت تمام شد و اسلام مورد پسند خدای متعال قرار گرفت.

جزء مسلّمات است که این روز همان روزِ اعلام ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.[3]

 

رابطه‌ی بین تعاون بر برّ و تقوا، و ولایت علوی

چه نسبتی بین تعاون بر برّ و تقوا و خودِ تقوا و عیدالله‌الاکبر (غدیر) و اعلام ولایت ولی الهی است؟ چند جمله در این زمینه خدمت عزیزان عرض کنم تا نگاهی دقیق‌تر به مسئله‌ی ولایت الهی و تجلی اجتماعی آن که حکومت اسلامی است، داشته باشیم.

اساساً سازماندهی اجتماعی، یعنی شکل‌گیری ارتباط بین انسان‌ها و نهادهای اجتماعی و مدنیت انسانی که به تحقق جامعه‌ی انسانی می‌انجامد، می‌تواند پیش‌برنده و تسهیل‌کننده‌ یا کاهنده و متوقف‌کننده‌ی کمال انسان و حتی گاهی قهقرایی باشد. بر اساس هندسه‌ی قرآنی و مهندسی حضرت حق، آن جامعه و آن نظم اجتماعی و آن تعاون اجتماعی که خدای متعال می‌پسندد و پیش‌برنده است، آن نظم و تعاون و ارتباطی است که بر قاعده‌ی اطاعت از حضرت حق استوار باشد؛ یعنی قرارِ جامعه، بر بندگی باشد. اگر قرارِ جامعه و همکاری جامعه و ارتباط آنها با یکدیگر  ـ چه به صورت ارتباط افراد با یکدیگر یا گروه‌ها با یکدیگر یا نهاد‌ها با یکدیگر ـ بر مدار بندگی حق قرار گیرد و همه‌ی این ظرفیت‌ها برای بندگی به یکدیگر پیوند خورد، این نظم اجتماعی، بالنده و پیش‌برنده و کمال‌آفرین خواهد بود. ما از این هویت الهی با دو کلمه‌ی فوق‌العاده دلنشینِ «برّ» و «تقوا» یاد می‌کنیم.

 

انجام‌دهنده‌ی کار نیک، از کار نیک بالاتر و مهم‌تر است

کلمه‌ی برّ، از کلمات بسیار خوش‌ساختی است که هر نوع خوبی و اقدام مورد تحسین و مورد پسند عقل را که برای حیات انسان ضروری است، در بر می‌گیرد. ما در فارسی به آن نیکی می‌گوییم. به انجام‌دهنده‌ی آن بارّ می‌گویند و اگر خیلی باشد، بَرّ می‌گویند.

قرآن در مورد برّ می‌گوید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ؛[4] نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد». برّ آن نیست که شما به دنبال آن در افق جغرافیا باشید. در این آیه خدای متعال نیکویی را با نیکوکاری معرفی می‌فرماید و می‌گوید: «وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ؛[5] بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد».

شما حقیقتِ نیکی را در وجود عامل آن و انسان نیکوکار ببینید و همیشه سراغ تمثّل‌یافته‌ی نیکی بروید. این نیکویی وقتی در وجود کسی تجلی پیدا کرد، این‌گونه صادر می‌شود که به خدای متعال، قیامت، ملائکه، کتاب آسمانی و همه‌ی پیامبران ایمان آورده باشد و در کنار آن دست به جیب باشد و بخشندگی و دهش داشته باشد و مال خود را با تفصیل موجود در آیه، در حالی که آن را لازم دارد، به یتیم و مسکین و ... بدهد.

 

انواع برّ

1و2. ایمان و بخشندگی

«عَلَى حُبِّهِ» همان‌طور که در آیه‌ی «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ...؛[6] و به [پاس] دوستى [خدا] خوراك مى‏دادند...»، دو نوع معنا می‌شود، اینجا هم دو نوع معنا می‌شود. در آن آیه چون پای اولیای کامل مطرح است، «عَلَى حُبِّهِ» را «عَلَی حُبِّ الله» معنا می‌کنند. گرچه برخی مفسران می‌گویند آنجا هم «عَلَی حُبِّ الطَّعام» است؛ ولی چون ساحت قدس اولیا از این معنا دور است، «عَلَی حُبِّ الله» گفته‌اند. اما اینجا بیشتر به معنای «حبّ المال» است و به این معنا است که با آنکه خود لازم دارند، به خویشاوندان نیازمند خود، یتیمان، مساکین (کسانی که دچار فقر پیشرفته هستند)، درراه‌ماندگان، سائلین (کسانی که خودشان برای کمک مراجعه می‌کنند) و کسانی که در بند هستند، کمک می‌کنند.

 

3. نماز

در کنار این دو مورد (ایمان و ایتای اموال)، سومین تجلی برّ این است که اهل نماز و اقامه‌کننده‌ی نماز هستند.

 

4. زکات

چهارمین مورد این است که اهل پرداخت زکات هستند. زکات، به بخش واجب و حقوق مالی واجب اشاره دارد، و بخش اول (ایتای اموال) به پرداخت‌های مستحب. برخی در بخش مستحبات گوش به فرمان هستند؛ اما وقتی نوبت به واجباتشان می‌رسد، اهل پرداخت نیستند. مثلاً در پرداخت خمس یا زکات کوتاهی می‌کنند، اما به یتیم کمک می‌کنند. هر یک از اینها جای خود را دارد و اگر شما میلیون‌ها تومان به ذوی القربی و ایتام و مساکین کمک کنید، به هیچ وجه جای خمس و زکات و حقوق واجب شما را نمی‌گیرد.

 

5. وفای به عهد

پنجمین مورد وفای به عهد است: «وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا؛ چون عهد بندند، به عهد خود وفادار هستند». «موفون» یعنی چیزی کم نمی‌گذارند و در هر پیمانی، در اوج وفا هستند؛ خواه ازدواج باشد یا اجاره یا قرارداد اداری یا هر کار دیگری.

 

6. شکیبایی

ششمین مورد «وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ؛ و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند» است که به معنای صبر در انواع و اقسام مشکلات، هم در زمانی که در متن دشواری‌ها هستند و هم بعد از آن و در ضرر‌ها و سختی‌ها است.

 

7و8. صداقت و تقوا

در پایان می‌فرماید: «أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ آنانند كسانى كه راست گفته‏ اند و آنان همان پرهيزگارانند». اینها راست می‌گویند و اهل تقوای حقیقی همین گروه هستند.

ابتدای آیه که فرمود: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ؛ نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد»، به این معنا است که خیلی خودتان را به راست و چپ و این جناح و آن جناح و این گروه و آن گروه متمایل نکنید و خودتان را در صراط مستقیم حضرت حق که ایمان و عمل است، قرار دهید.

 

از آیات ساده‌ی قرآن به‌سادگی عبور نکنید

آیه‌ی «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛[7] هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد»، از آیاتی است که کلمه‌ی برّ در آن آمده است. به حقیقت برّ نمی‌رسید مگر آنکه اهل ایثار باشید. یادتان باشد که حرف «لَن»، به معنای نفی ابد است.

آیه‌ای دیگر در مورد برّ می‌فرماید: «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[8] نيكى آن نيست كه از پشت‏ خانه ‏ها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانه‌ها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد. باشد كه رستگار گرديد». اینجا هم بعد از معرفی برّ باز از تقوا سخن می‌گوید.

این آیه می‌گوید برّ و نیکی آن نیست که وقتی می‌خواهید وارد خانه‌ها شوید، از دیوار یا پشت‌بام وارد شوید؛ بلکه برّ متجلی در کسی است که اهل تقوا است، حریم حق را می‌شناسد و رعایت می‌کند و به هر خانه‌ای از درش وارد می‌شود.

این مطلب را همه‌ی افراد متوسط درک می‌کنند؛ ولی آیه با این‌همه مقدمات و یادآوری تقوای الهی و ...، معنای مهم‌تری دارد. هر جا در قرآن مطلب خیلی ساده می‌شود، همان‌جا است که راز‌ها آشکار می‌شود؛ لذا از کنار آن نگذرید. من به جمعی از دوستان در مورد همین آیه گفتم که من برای شما اثبات می‌کنم که همه‌ی ما در حال ورود از پشت‌بام هستیم؛ مثلاً در مسئله‌ی تربیت فرزند، آیا ما از راه‌هایش استفاده می‌کنیم؟! راهش این است که: «أَكْرِمُوا أَوْلاَدَكُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ؛[9] فرزندانتان را گرامى داريد و خوب تربيت كنيد». در روابط اجتماعی، و روابط حکومت و مردم، و در مناسبات بین همسایه‌ها و ... همه‌ی ما داریم از روی دیوار و پشت‌بام وارد می‌شویم.

 

هر کاری راهی دارد

عبارت «وَاتَّقُوا اللَّهَ» تأکید بر این است که هر کاری باید با راه و روش مناسب خودش انجام شود. یک معنای فنی و لطیف در اینجا نهفته هست که با این حدیث، روشن می‌شود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ؛[10] من شهر دانش‌ هستم و علی دروازه‌ی آن است. هر کس دانش می‌جوید، باید از آن دروازه وارد شود». اگر کسی می‌خواهد وارد محیط نبوت شود، راهی جز طریق ولایت ندارد. شما از طریق دومی و سومی و ... نمی‌توانید وارد شوید و به مقصد نمی‌رسید. یک راه بیشتر ندارد و آن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.

 

بی‌ثباتی و غریزه‌های نفسانی، دو آفت نسل جوان

در آیاتی که خواندیم، همیشه برّ با بارّ معرفی شد؛ یعنی جنبه‌ی فاعلی مسئله مورد نظر است که چه کسی و با چه انگیزه‌ای و با چه مبنا و مختصاتی کار را انجام می‌دهد. وقتی دست ایمان و عمل به هم می‌رسد، نتیجه‌اش برّ می‌شود.

اطراف شما پر از راه‌های انحرافی و سبل متفرقه است. قرآن می‌فرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ؛[11] و [بدانيد] اين است راه راست من. پس، از آن پيروى كنيد و از راه‏ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى‏سازد، پيروى مكنيد». مراقب باشید راه‌های انحرافی، شما را از صراط مستقیم خارج نسازد.

هنر شما این است که خودتان را در برابر کشش‌های شرقی و غربی حفظ کنید. برای اینکه خودتان را در موقعیت برّ که همان صراط مستقیم ایمان و عمل صالح است، نگاه دارید، نیازمند نیروی فوق‌العاده هستید.

اخیراً در دیدار حضرت آقا با بچه‌های جهادی، ایشان در مورد جوان‌ها فرمودند: مسئله‌ی ثبات‌قدم مهم است. آفت‌هایی وجود دارد که باید مواظب باشیم بچه‌ها در مقابل آنها حفظ شوند؛ یکی آفت بی‌ثباتی و دیگری آفت غریزه‌های انسانی است. امروز هم محضر آقا شرفیاب بودیم، همین مسئله به مناسبتی مطرح شد. شخصی داشت در مورد فعالیتی توضیح می‌داد که آقا فرمودند: این جوان‌ها که می‌آیند، مهم آن است که بمانند. تزلزل تهدید می‌کند و شما باید راه‌های استواری و ماندگاری در صراط مستقیم را بیابید که همان تقوا است؛ لذا آنجا که می‌گوید: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى؛[12] و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد»، اکتفا نکرد و فرمود: «وَاتَّقُوا اللَّهَ؛ و از خدا پروا كنيد». باز اکتفا نکرد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ خدا سخت‌‏كيفر است». حریم بگیرید و آفت‌ها را بشناسید و خود را در مقابل آفت‌ها حفظ کنید.

 

شرط پیش‌برنده بودن نظم اجتماعی

حال به سؤالی که مطرح شد، برگردم. سؤال این بود که شکل‌گیری نظم اجتماعی چه هنگام پیش‌برنده است؟ پاسخ این است که وقتی جامعه برای اطاعت حق، با یکدیگر وارد تعاون شود و ارتباطات اجتماعی برای بندگی خدای متعال باشد. باید تعاون بر برّ و تقوا شکل گیرد. چه زمانی چنین چیزی ممکن است؟ تعاون به معنای به اشتراک گذاشتن فکر و عواطف و عمل است. چیزی که هیچ مورد قبول نیست، این است که نیرو‌ها بخواهند برای اثم و عدوان به یکدیگر گره بخورند. وقتی جنبه‌ی اجتماعی پیدا می‌کند، یکی از مصادیق انحراف می‌شود گناه و دیگری هم می‌شود عدوان و دشمنی و ایجاد درگیری.

هندسه‌ی الهی برای تحقق جامعه‌ی پیش‌برنده در گروی یک کلمه است و آن «أَیْنَ جامِعُ الْکَلِمَهِ عَلَى التَّقْوى؛[13] كجا است آن‌كه [مردم را] بر وحدت كلمه‌ی تقوى مجتمع سازد؟» است. فقط امام حق می‌تواند مجموعه‌ای مشتت و با آرای متفرق را در کنار هم سازماندهی کند تا به جامعه‌ی ایمانی و بهره‌مند از عمل صالح و دست‌یافته به تعاون بر برّ و تقوا برسد. آن جامع و محور و مدار که خودش مَثَل اعلای برّ و تقوا باشد تا امام المتقین شود و همه‌ی ابرار با وجود او به حقیقت برّ برسند، مورد نیاز است. اگر چنین کسی در حساس‌ترین جایگاه که جمع‌کننده‌ی اجتماعی است، قرار گیرد، شما به جامعه‌ی مطلوب دست پیدا خواهید کرد. آن جایگاه عبارت از حکومت است و هیچ چیز دیگری غیر این نیست. حکومت باید دست این جامع باشد تا هدف تحقق پیدا کند. این‌گونه است که جامعه در صراط مستقیم قرار می‌گیرید و به همین دلیل، راهی جز غدیر و علی (علیه‌السلام) وجود ندارد.

این نظریه ولایت الهی و تراز آن، علی ابن ابیطالب (علیه‌السلام) است. شرق یا غرب عالم را بروید، به علم صحیح و عمل صحیح نخواهید رسید و هیچ راهی برایتان وجود ندارد. تاریخ نشان داده است آنها که گشتند، به چیزی جز نکبت و خواری و هواپرستی و شهوترانی و استعمار و استبداد و استحمار و استثمار نرسیدند. راهی جز علی (علیه‌السلام) و آن هندسه‌ی الهی برای زیست شایسته و سعادت‌آفرین وجود ندارد. این مطلب قابل شرح و بسط است. آن جامع باید خودش عارف به نقشه‌ی برّ و تقوا باشد و خودش در قله‌ی برّ و تقوا باشد. مَثَلش علی ابن ابیطالب (علیه‌السلام) است. لذا پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز غدیر فرمودند تمام نقشه‌ای که من در این 23 سال به شما دادم یک طرف و اینکه این نقشه نیاز به مهندس عالی دارد تا به‌خوبی آن را اجرا کند، طرف دیگر. اگر آن جامع نباشد، این کتاب و سنت، مرضی خدای متعال نیست. لذا وقتی شخص معیّن شد، فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛[14] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم».

 

ولایت فقیه، نسخه‌ی غدیر در عصر غیبت

خدای متعال را شاکریم که بعد از قرن‌ها دور افتادن از نقشه‌ی غدیر و ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، این توفیق به عصر و نسل ما داده شد که نسخه‌ی عصر غیبت غدیر را اجرا کند. ولایت فقیه، سایه‌ی ولایت عظمی و نسخه‌ی عصر غیبت غدیر است. اگر روی این صراط ثابت‌قدم باشیم، به‌زودی نسخه‌ی عصر ظهور را خواهیم دید که با ظهور حضرت ولی عصر، آنچه را که حقیقت و آرمان غدیر است، به صورت جهانی و در عالی‌ترین سطح خودش تحقق پیدا خواهد کرد که همان بهشتی است که وعده‌اش را داده‌اند.

 

فاطمه، آشکارکننده‌ی حقیقت ولایت علی

وجود مقدس حضرت امام‌ هادی (علیه‌السلام) وقتی زیارت غدیریه را در روز عید غدیر خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خواند، در پایان ماجرا گفت آنچه خیلی شگفت‌انگیز است آن است که با فاطمه (سلام‌الله‌علیها) چه کردند. یک باره حضرت‌، مسئله را محضر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌آورد که نشان می‌دهد فقط از طریق فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌توان حقیقت ولایت الهی و گوهر فلسفه‌ی سیاسی اسلام و جان‌مایه‌ی ولایت علوی را فهمید. با فاطمه می‌توان فهمید علی و ولایت علوی و غدیر چیست. کسی که به‌تنهایی ایستاد و دفاع کرد و به میدان آمد، فاطمه بود تا به عالم و همه‌ی فرزندان خود در تاریخ بگوید که راه فقط همین است.

خدا را به حق و حقیقت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) قسم می‌دهم همه‌ی ما را در دنیا و آخرت، در سایه‌سار ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قرار دهد. رهبر و نظام غدیری و علوی ما را در کنف حمایت خود حفظ کند و آفت‌ها را به دشمنان ما منتقل کند. دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را در سراسر عالم تأیید کند و به همه‌ی ما در این صراط مستقیم ثبات‌قدم عنایت فرماید.



[1]. مائده: 3.

[2]. همان: 2.

[3]. ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۱۵.

[4]. بقره: 177.

[5]. همان.

[6]. انسان (دهر): 8.

[7]. آل عمران: 92.

[8]. بقره: 189.

[9]. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ج1، ص222.

[10]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۶.

[11]. أنعام: 153.

[12]. مائده: 2.

[13]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ندبه.

[14]. مائده: 3.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *