برای شناخت پیامبر، بیش از این سرمایهگذاری کنیم
به همهی شما برادران و خواهران عزیز، ماه پربرکت ربیع المولود را تبریک عرض میکنم. انشاءالله بر همهی شما و خانوادههای عزیزتان، دوستانتان و همهی دوستان اهل بیت (علیهمالسلام) در همهی عالم و بر رهبر عزیزمان مبارک باشد. ماه خیلی خوبی است و فرصت بسیار شیرین و مغتنمی است، هم برای ارتقای معرفت ما نسبت به پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) و هم افزایش محبت ما نسبت به آن بزرگوار. قبلاً در این زمینه گاهی به مناسبت یادآوریهایی به عزیزانمان داشتهام. هیچوقت از تأکید بر این موضوع نباید غفلت شود. ما خیلی بیش از اینها لازم است پیامبر عزیزمان را بشناسیم و خیلی بیش از اینها لازم است که با آن بزرگوار رابطه رفاقتی و انس و دوستی داشته باشیم. متأسفانه در این زمینه کوتاهیها و غفلتهایی داریم.
معرفی چند کتاب ارزشمند برای شناخت پیامبر
الحمدلله از نظر منابع مطالعاتی برای آشنایی بیشتر با آن حضرت، وضع خیلی بهتر از گذشته است. اگر بخواهید از نظر تاریخی، معرفتی، سنت، روش و اخلاق حضرت مطالعه داشته باشید، بحمدالله منابع خوبی در دسترس است. برای همهی سنین، عزیزان زحمت کشیده و کارهای خوبی انجام دادهاند. همیشه مناسبت دارد برای اینکه این ارتقای معرفتی و معنوی را در ساحت قدس نبوی داشته باشیم؛ منتها ماه ربیع الاول ماهش است. عزیزان از این فرصت استفاده بکنند.
۱. الصحیح فی سیرهالنبیالاعظم
یادی بکنیم از مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی که اخیراً به رحمت خدا رفتند. از جمله کارهای بسیار خوب ایشان، کتاب بسیار مفصل، مبسوط و جالب با عنوان «الصحیح فی سیرهالنبیالاعظم» است که دربارهی تاریخ زندگی پیامبر عظیمالشأن (صلیاللهعلیهوآله) است. این کتاب خوشبختانه به فارسی ترجمه شده است. حوصله کنید و آن را بخوانید که برای کسانی که بخواهند نگاه تحقیقی به سیره نبوی داشته باشند و صحیح و سقیم را شناسایی کنند، بسیار مناسب است. به بعضی از شبهات پاسخ گفتهاند. این کتاب حالت دایرهالمعارف دارد و مبسوط است. اگر نمیخواهید به همهی این کتاب مراجعه کنید، فصلهایی را که علاقهمند هستید، مطالعه کنید.
۲. فروغ ابدیت
اگر میخواهید درباره تاریخ پیامبر عزیزمان مختصرتر مطالعه کنید، کتاب «فروغ ابدیت» جزء بهترین کارهایی است که انجام شده و از منظر تاریخی همچنان یک کتاب درجهیک و فاخر است. برای آنهایی که حوصلهشان کمتر است، این کتاب دو جلدی، متن خوب و بسیار ارزشمندی است. آیتالله سبحانی زحمت کشیدهاند و در حقیقت توفیق نصیبشان شده است که این کار خوب را انجام دادهاند.
۳. سنن النبی
اگر دوستان بخواهند درباره روش و سیره اخلاقی آن بزرگوار مطالعه کنند، کار علامه طباطبایی (اعلیاللهمقامهالشریف) تحت عنوان «سننالنبی» قابل استفاده است. منتها من معمولاً وقتی سنن النبی را به دوستانی که میخواهند مطالعه کنند، معرفی میکنم، عرض میکنم روشی که حضرت علامه داشتند، بیشتر یک جور تبویب (باببندی) سیره اخلاقی و زیستی پیامبر عزیزمان است، ولی تحلیل نیست. البته کار بسیار خوب و عالیای است؛ مخصوصاً در زمان خودش که کتابهای سیره کمتر داشتیم. ازجمله کارهای بسیار خوب است که دوستان میتوانند ببینند و استفاده کنند؛ ولی با توجه به اینکه یک اثر تحلیلی نیست.
۴. سیاحت جمال
ما کار مختصری در این زمینه انجام دادهایم که بیشتر گفتاری بوده است؛ ولی مختصری از آن در دسترس عزیزان هست. آن کار را نتوانستیم تکمیل کنیم و همیشه جزء آرزوهایمان بوده که این کار تکمیل شود. آن کار روش بدیعی دارد از این جهت که ـ البته خیلی گزیده و مختصر ـ به موضوعات یک مقدار نگاه تحلیلی شده است.
۵. سیری در سیره نبوی
اگر دوستان حوصلهاش را داشته باشند، کتاب علامه مطهری (رضواناللهتعالیعلیه) «سیری در سیره نبوی»، کار جمع و جوری است و رهیافت خوبی به سیره نبوی دارد.
یک متن زیارتی مناسب برای ایام میلاد
زیارت از بعید که در مفاتیح هم آمده، مربوط به ولادت حضرت است. من دیدهام خیلیها در ایام شهادت میخوانند، اشکالی ندارد، زیارت است؛ ولی ورودش برای ولادت آن بزرگوار است. متن خیلی عالیای دارد. چون با ایام میلاد مناسبت دارد، در این ایام به آن مراجعه کنید. جزء متنهای زیارتی مفصل است که حاوی نکتههای معرفتی بسیار بسیار عالی دربارهی پیامبر عزیزمان است. کاش انسان فرصت پیدا کند آن را شرح دهد که البته نیازمند یک کار تفصیلیِ معرفتی است.
جالب است که در ذیل این متن زیارت، جنبه خاصی که قرآن کریم دربارهی پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) مطرح کرده، برجستهسازی شده و آن عبارت از این است که انسان در توسل به پیامبر عظیمالشأن (صلیاللهعلیهوآله)، خودش را ذیل مغفرت الهی قرار دهد. این مطلبْ خیلی فوقالعاده است. در این متن از این جهت شما یک برجستگی خاصی میبینید.
خدای متعال در قرآن تصریح کرده است: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا؛[1] و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند». از جمله آیاتی است که در بحث با جماعت وهابی به آن استدلال میکنیم. خدای متعال میفرماید اگر کسانی که گرفتار ظلم به خودشان شوند، خدمت تو شرفیاب شوند و طلب استغفار کنند، پیامبر هم برای آنها استغفار کند، از رحمت و مغفرت الهی بهرهمند خواهند شد.
این آیه کریمه در این متن زیارتی خوب تفصیل داده شده است. استغفار پروپیمانی آنجا هست و آموزش داده میشود که انسان با چه کلمات و تعابیری در محضر پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله)، بابت خطاها و اشتباهات و کم و کاستیهایش از خدای متعال عذرخواهی کند.
دوستان مراجعه کنند و بهره ببرند؛ مخصوصاً در این ایام که فرصت خیلی خوبی است.
خواستم یادآوری کرده باشم که باید عذر تقصیر به پیشگاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ببریم؛ چنانکه آن آقا کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» را نوشت. از جهت ارتباطات و شناخت حضرت، خیلی کم و کاستی داریم و بابت آن، شرمنده هستیم.
دو نکتهی مهم در سیره نبوی
در سیره اخلاقی پیامبر عزیزمان دو نکته برجستگی ویژهای دارد. البته خیلی مطالب هست؛ اما دو نکته دارای برجستگی فوقالعادهای است. یکی عبارت است از بردباری و دیگری حسن خلق است.
۱. بردباری
در مورد بردباری، پیامبر عزیزمان فرمودند: «بُعِثتُ لِلحِلم مَرکَزاً؛[2] من به عنوان مرکز بردباری برانگیخته شدم». یا در جمله دیگری فرمودند: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ؛[3] من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدهام». این جملهی خیلی فوقالعادهای است. جالب است که تقریباً با همین آهنگ، البته با کمی تفاوت، حضرت مسئلهی حلم را مطرح کردند و فرمودند: «بُعِثتُ للحلم مَرکَزاً». اگر بخواهید همهی بردباری را با ابعاد گوناگونش مشاهده کنید، در من جمع است و اساساً من بر چنین محوری مبعوث شدهام.
بردباریِ حضرت ذیل این آیه زیبای قرآنی قرار میگیرد: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ؛[4] و راستى كه تو را خويى والا است». در فهرست موضوعات اخلاقی، حلم جایگاه ویژهای دارد و خیلی برجسته است؛ چون در صیانت از اخلاق، کمککننده است و به انسان ظرفیت میدهد برای اینکه دشواریهای معاشرتی را تحمل کند. مشکلات مثل امواج است و حلم مانند ساحلی است که انسان در آنجا به آرامش میرسد. حلم، ما را از حالت انفعال در برابر طوفانهای پیرامونی خارج میسازد و حفظ میکند. چیز عجیبی است. در ارتباط با کسانی که سِمت تربیتی دارند، کیمیا است. اگر خدای متعال به کسی پدر حلیم و مادر حلیم روزی کند، نعمت بسیار بزرگی به او داده است. اصلاً حلم خودش تربیتکننده هست؛ مخصوصاً در فرایند تربیتی بچهها. برای معلمها، علما و مصلحین، ضروریترین ویژگی، بردباری است. در روایت است که هیچ جمعی به زیباییِ اجتماع علم و حلم نمیرسد. چقدر قشنگ و دلنشین است که علم و حلم کنار هم قرار گیرند. واقعاً فوقالعاده است؛ بهویژه که کاربری دارد.
برای علما، مربیان و کسانی که نقش اصلاحی در جامعه دارند، حلم اصلیترین ابزار است که به لحاظ شخصیتی ممکن است در اختیار داشته باشند. مدیر با حلم کارش پیش میرود. گاهی از آن تعبیر میشود به سعه صدر. گفتهاند: «آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ؛[5] وسیله ریاست، سعه صدر (و تحمل بسيار) است». واقعاً همینطور است.
در اخلاق نبوی و سیره نبوی ستاره قدر اول، حلم است. خیلی میدرخشد و بهقدری اهمیت دارد که خود حضرت فرمودند: «بُعِثتُ لِلحِلم مَرکَزاً». از این جهت از شخصیت شخص اول عالم خلقت استضائه کنیم و صفت حلم را کسب کنیم.
۲. حسن خلق
نکتهی دوم حسن خلق است. حسن خلق یعنی ویترین شخصیت شما دلپذیر باشد. این مورد نیز در محور معاشرت است. در تعریف حسن خلق فرمودهاند: حس خلق یعنی شخص هم آلف باشد و هم مألوف؛ یعنی هم شخصیتش بهگونهای باشد که با دیگران انس بگیرد، خودش انگیزهمند باشد برای انس با دیگران، و هم شخصیتش بهگونهای باشد که دیگران علاقهمند باشند که با او انس بگیرند. چنین کسی موصوف میشود به اینکه دارای حسن خلق است. عمدتاً هم به خوشزبانی برمیگردد. البته خوشچهره بودن، بشاش و باز و دلگشا بودن نیز از مؤلفههای حسن خلق است.
نسبت عجیبی بین حسن خلق و حلم برقرار است. روایات حسن خلق عمدتاً از پیامبر عظیمالشأن (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده و برخی از آنها تکاندهنده است. گاهی حسن خلق را مساوی با دین قرار دادند. خیلی جالب است آن روایت مشهورش که من هم این را خیلی جاها گفتم و جا دارد که خیلی گفته شود. شخصی از پیامبر عزیزمان پرسید: دین چیست؟ حضرت فرمودند: حسن خلق. طرف قانع نشد، رفت دفعهی بعد از سمت راست آمد و گفت: یا رسول الله، دین چیست؟ حضرت فرمودند: حسن خلق. مثل اینکه قانع نشده بود، انتظار داشت حضرت بگوید دین، نماز و روزه و حج و زکات و جهاد است. لذا از سمت چپ آمد و همان را پرسید و همان پاسخ را شنید. باز به همین ترتیب رفت از پشت سر سؤال کرد تا شاید جواب متفاوتی بشنود. حضرت فرمودند: اینکه عصبانی نشوی. حضرت، مدیریت خشم را که همین حلم باشد، معادل دین قرار دادند.
به نظرم پاسخ چهارمی دقیقاً مورد نیاز آن آقا بوده است؛ شاید عصبانیمزاج و پرخاشگر بوده است و حضرت نسخه نهایی را به ایشان دادند.
تأثیر حسن خلق بر سایر اعمال
حسن خلق کم و کاستیهای انسان را پوشش میدهد. اگر یک مؤمن حسن الخلق داشته باشد، کم و کاستیهایش از نظر نماز و روزه، با حسن خلق جبران میشود. در روایتی فرمودهاند: «خداوند متعال اجر صائم قائم را به شخص خوشاخلاق میدهد».[6] چقدر فوقالعاده است؟!
از آن طرف یادتان باشد هیچکدام از برنامههای عبادی دیگر ما کمبود حسن خلق را جبران نمیکند. اینکه عرض کردم، حاصل مطالعات مفصل و دقیق است. چنانچه رفقا زحمت بکشند و بحثهای ما راجعبه حسن خلق را ـ گویا حدود پنجاهوپنج جلسه است ـ البته آن هم ناتمام است و باید تکمیل شود، ارائه کنند، عزیزان میبینند ابعاد مسئله خیلی فوقالعاده است و چه اهمیت و جایگاهی دارد.
حسن خلق ضعف نماز و روزه و دیگرِ برنامههای عبادی ما را جبران میکند و کفاره خیلی از گناهان انسان است؛ اما اگر کسی در محور حسن خلق کم و کاستی داشته باشد، نماز و روزهاش آن را جبران نمیکند.
خدمت پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) خانمی را خیلی وصف کردند و گفتند فلان قدر نماز میخواند و روزه میگیرد و... بعد آن کسی که تعریف میکرد، گفت: همهچیزش تمام هست، فقط یک اشکال کوچک دارد، کسی از زبان او در امان نیست و با زبانش دیگران را آزار میدهد. حضرت جواب خیلی تکاندهندهای دادند و فرمودند: «لا خَیْرَ فِیهَا هِیَ مِنْ أَهْلِ النَّار»؛[7] در این خانم هیچ خیری نیست، او اهل جهنم است.
جلوههای دینی با آنکه ارزشمند است، اما مشکل بداخلاقی را جبران نمیکند. بداخلاقی همهی اعمال دیگر را خراب و فاسد میکند. با فساد اخلاق، دین فاسد میشود. ولی با حسن خلق این امید هست که اشکالات انسان به نحوی برطرف شود. این مطلب را یادتان باشد؛ زیرا خیلی فوقالعاده است.
حسن خلق، نیاز ضروری جامعهی امروز ایران
الحمدلله شما از حسن خلق بهرهمند هستید، خدای متعال زیادش کند. جامعهی ما به اخلاق، مخصوصاً در محور اجتماعی خیلی نیازمند است. این از جمله چیزهایی است که باید خیلی روی آن کار شود. اگر بخواهیم در موضوعات اجتماعی توازن داشته باشیم، اکنون وقتی است که باید کفهی اخلاق را در موضوعات اجتماعی و سیاسی تقویتش کنیم. الحمدلله وضعمان خوب است، انشاءالله بهتر هم شود؛ ولی در حوزه اخلاقی یک مقدار تقویت میخواهیم؛ مخصوصاً و بهویژه و بهویژه و بهویژه کسانی که اهل تدین و مسجد هستند و این جهات دینی در آنها قویتر است و با خدا و پیغمبر نسبت پیدا میکنند. طبیعی است که از این رهگذر از آنها بیشتر توقع است. امام صادق (علیهالسلام) خیلی صریح به یکی از یارانشان فرمودند: عمل بد را هر کس انجام دهد، بد است و از تو بدتر و ناپسندتر؛ «لمَکانکَ منّا»؛ چون شما با ما نسبت دارید.[8]
اگر کسی حسن خلق بخواهد، بهترین راهش توسل به خود پیغمبر است. از رهگذر توسل به پیغمبر از خداوند متعال حسن خلق، بردباری و سایر جلوههای اخلاقی حضرت را بخواهید که کمککننده هست. همین مطالعه انسان را پیش میبرد و تقویت میکند. یاد آن طلعت ناز در آن جلوههای فوقالعاده اخلاقی، اصلاً دل میبرد. به قول حافظ:
حسنت به اتفاقِ ملاحت، جهان گرفت
آری به اتفاق، جهان میتوان گرفت
به گمانم خیلی جاها حافظ، اوصاف پیامبر عزیزمان را شرح میدهد: از جمله آنجا که میگوید:
به حسن و خلق و وفا کَس به یار ما نرسد
مروری کوتاه بر مباحث قبلی دعای پنجاهوچهارم
جلسه پایانی شرح و بررسی دعای پنجاهوچهارم صحیفه است. این دعا، آخرین دعای صحیفه سجادیه است؛ ولی چون ما طبق ترتیب دعاها مباحثه نمیکنیم، انشاءالله دعای دیگری را انتخاب میکنیم و در جلسات بعدی به آن میپردازیم.
عنوان دعا این است: «وَ كان مِن دعائِه عليه السلام فِى اسْتِكشافِ الْهُمُوم». رسیدیم به این قسمت که حضرت فرمودند: «اَللَّهُمَّ هذِهِ حاجَتى فَاَعْظِمْ فيها رَغْبَتى، وَ اَظْهِرْ فيها عُذْرى، وَلَقِّنّى فيها حُجَّتى، وَ عافِ فيها جَسَدى».
در تعبیر «هذِهِ حاجَتى»، این حاجت چه بود؟ در جملات قبلی، حضرت از خدای متعال چنین درخواستی کرده بودند: «خَوْفَ الْعابِدينَ لَكَ، وَ عِبادَةَ الْخاشِعينَ لَكَ، وَ يَقينَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنينَ عَلَيْكَ».
بعد هم فرمودند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتى فى مَسْئَلَتى مِثْلَ رَغْبَةِ اَوْلِيآئِكَ فى مَسآئِلِهِمْ، وَ رَهْبَتى مِثْلَ رَهْبَةِ اَوْلِيآئِكَ». سپس این جملهی بسیار عالی را فرمودند: «وَاسْتَعْمِلْنى فى مَرْضاتِكَ عَمَلاً لا اَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دينِكَ مَخافَةَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ».
حالا حضرت میفرماید: «اَللَّهُمَّ هذِهِ حاجَتى»، درخواست من از تو این است: «فَاَعْظِمْ فيها رَغْبَتى»، رغبت و تمنا و شوق مرا نسبت به حاجتی که اینجا مطرح کردم، زیاد کن. «اَعْظِمْ»، تعبیر بسیار محکمی است. «اَعْظِمْ فيها رَغْبَتى»، رغبت مرا به اینکه به رتبه رهبت و رغبت اولیا برسم، زیاد بفرما. رغبت من در این زمینه تام باشد. جلوههایش چه هست؟ جلوههایش همین چند جملهای است که مطرح شد؛ چه در مسئلهی خوف، چه در موضوع عبادت، چه در موضوع یقین و چه در موضوع توکل. اینکه انسان واقعاً برنامه زندگیاش کاملاً هماهنگ باشد با آن چیزی که خدای متعال میپسندند و رضای حضرت حق را تأمین میکند.
اینجا توقع بالاتری مطرح میشود و میگوید: «وَاسْتَعْمِلْنى»، مرا در حوزه رضایت خودت بهگونهای به کار بگیر که من به تأمین رضای تو اشتغال داشته باشم و رضایت و سَخَط هیچکس دیگری برایم مهم نباشد. کاملاً توجهم به این باشد که فقط تو را از خودم راضی کنم. توضیح مختصری در گذشته در این زمینه عرض کردیم.
هدف بزرگ، ضعفهای انسان را آشکار میسازد
هر قدر مقصد بزرگتر باشد و هدف عالیتر، به همان نسبت کم و کاستیهای انسان بیشتر خودش را نشان میدهد. هدف شما این است که سیرتان در مسیر اولیا باشد، دائماً میخواهید «مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ و مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِكَ» شوید. مؤمن میخواهد دائم اخلاقش را به اخلاق اولیای خدا نزدیکتر کند. این هدفِ خیلی بزرگی است. خوف ما، شوق ما، رغبت ما، آرزوهای ما، رنگ شوق و رغبت و رهبت ولیّ کامل را بگیرد. وقتی هدف بزرگ میشود، قاعده این است که کم و کاستیهای اقدام و عمل ما بیشتر خودش را نشان میدهد. در مسیر هدف، انسان به کمیها و کاستیها مبتلا میشود؛ چون مقصد خیلی بزرگ است. لذا اینجا میفرماید: «وَ اَظْهِرْ فيها عُذْرى». یعنی کم و کاستیهایی که من در این سیر دارم، آشکار کن؛ یعنی بپذیر. حضرت نفرمودند: «فَتقبَل فیها عُذری» بلکه فرمودند: «اَظْهِرْ فيها عُذْرى». لطیفهاش این است که کار را به خودشان منتسب میکنند و میگویند: خدایا، مرا در آن زمینهها خیلی عذرخواه قرار بده؛ یعنی توجه پیدا کنم به اینکه در مسیر دستیابی به این مقاصد عالی، کجاها کم و کاستی دارم. آنها را ببینم و حالت من حالت عذرخواهی در پیشگاه تو باشد و من این عذرخواهیام را در حضور تو آشکار کنم. منتها توفیق آشکارسازی عذر را از چه کسی میخواهم؟ از خدای متعال.
خیلی تعبیر بلیغی است. بلاغتش فوقالعاده است. لذا بعضی از شارحین اینجا به سختی افتادهاند و میخواهند طوری مسئله را حل کنند. اینقدر خودتان را زحمت ندهید! «اَظْهِرْ فيها عُذْرى» خیلی لطیفتر و بلیغتر است از اینکه بگویند: «فتقبل فیها عذری» که بعد شک کنند پس لابد این معنای دیگری دارد و بعد بخواهند آن معنا را جفت و جور کنند و به تکلّف بیفتند.
چرا گفته اَظْهِر؟ چون اینجا دارد به خودش نسبت میدهد تا من به کم و کاستیهایم در این مسیر شناخت و توجه پیدا کنم و در این توجه، خودم را در پیشگاه تو سرزنش کنم و تو این سرزنش مرا درباره خودم به عنوان عذر تقصیر و قصور من بپذیری.
موارد مجاز و غیر مجاز اعتراف به تقصیر خود
انسان در پیشگاه خدای متعال باید به کم و کاستیهایش اعتراف داشته باشد. خود این اعتراف و آشکارسازی بین خودش و خدای متعال، موضوعیت دارد. البته درباره خلق هم در جاهایی موضوعیت دارد؛ آنجایی که به حقوق آنها مربوط میشود. ما کم و کاستیهایی داریم که به دیگران ربطی ندارد، بین ما و خدای متعال است. آنجا بنا نیست که آن اشکالات را آشکار سازیم یا به زبان بیاوریم. شبیه آن چیزی که در مسیحیت تحریفشده هست که پیش کشیش میروند و اعتراف میکنند. من چند بار به اتاقکهای اعتراف رفتهام! جالب است که توجهاتی داشتهاند که کشیشهای کنونی ندارند. چیزی که ما دیدهایم، مربوط به کلیساهای خیلی قدیمی است. اتاقک مانندی است و پردهای دارد. پشت آن پرده، پدر یا همان کشیش ایستاده است. شخص میگوید من فلان کار را کردم و شروع میکند به اعتراف کردن. بعد از اینکه اعترافاتتان را کردید، او هم میگوید خیلی خب، گذشت کردیم. و مسئله تمام میشود! خیال میکنند به همین آسانی مسئله حل و فصل میشود. آنها اعتقادشان به شفاعت خیلی بالاتر از ما هست. همینطوری او میگوید و او هم از طرف خدای متعال قبول میکند و ماجرا حل و فصل میشود. البته اکنون دیگر پردهای وجود ندارد و پیش خود پدر، بیپرده شروع به اعتراف میکنند. قدیمیترهایشان توجه داشتند به اینکه نباید چهره فرد دیده شود؛ چون شخصیتش خورد میشود.
آنچه بین خود انسان و خدای متعال است، اظهارش موضوعیت دارد؛ زیرا انسان مرتب به کم و کاستیهایش توجه پیدا میکند. خود اعتراف به کم و کاستیها، بخشی از ادب توبه و جزء آداب توبه است. روش آن را در دعاهای اولیای الهی میبینید. در همین صحیفه کلماتی را میبینید که کمر انسان را میشکند. حضرت تعبیرهای بسیار سنگینی دارند. یا در دعای کمیل، حضرت به گناهان آشکار و پنهان، با تعابیر کلی اعتراف میکنند.
پس بیان آنچه بین ما و خدای متعال گذشته است، موضوعیت دارد. اما بین ما و خلق، در این بخش انسان ممنوع است که پیش این و آن برود و عیبها و خطاها و گناهانش را بگوید. تنها جایی که غیر از مقام عذرخواهی مجاز هستیم، در مقام مشورت است. مثلاً انسان ابتلایی دارد که خودش از عهده حل و فصلش برنمیآید. پیش مرشد امینی میرود که واقعاً از نظر علمی و اخلاقی و تقوایی اهلیتش را داشته باشد. با او مشورت میکند. اینجا مقام عذرخواهی نیست، مقام مشورت است. اما آنجایی که به حق و حقوق دیگران تعدی و تفریطی داریم، از مواردی است که اظهار، موضوعیت دارد. متأسفانه در این بخش یک مقدار در فرهنگمان اشکالاتی داریم که باید همدیگر را کمک کنیم. از جمله مواردی است که باید تقویت شود.
مسئولان، عیبهای خود را به مردم بگویند
در حوزه سیاسی نیز اگر بعضی از مسئولان کوتاهیهای دارند، به مردم بگویند و عذرخواهی کنند. البته هست، ولی خیلی کم هست. اتفاقاً چیز خوبی است که فرهنگ شود؛ بیایند و اظهار کنند. این اظهار عذر خودش سازنده و پیشبرنده است.
درخواست حجت قوی از خداوند
حضرت پس از عبارت «اَظْهِرْ فيها عُذْرى» فرمودند: «وَلَقِّنّى فيها حُجَّتى». در زمینههایی که حاجت دارم، باید مبانیام محکم باشد. برای همین دنبال توکل و خوف از خدای متعال هستم و این موارد را باید در خودم مستحکم کنم و ارتقائش دهم. در این زمینهها حجت مرا به من تلقین کن: «وَلَقِّنّى» یعنی «اَلْهِمْنی»؛ حجت مرا به من الهام و تلقین کن.
پس، هم از جهت شناختی و فکری، دلایل من محکم باشد؛ هم کم و کاستیهایم را بشناسم و جرئت اظهارش را در پیشگاه تو داشته باشم و اگر لازم شد و مربوط به خلق بود، آنجا هم بتوانم عذر بخواهم. در این زمینهها به من کمک کن و رغبت مرا نسبت به این امور بسیار مهم و بزرگ، عظیم قرار بده تا برای رسیدن به این هدفهای بزرگ عمیقاً مشتاق باشم.
تأثیر بدن سالم در دستیابی به قرب الهی
در فراز بعدی حضرت میفرمایند: «وعافِ فيها جَسَدى». بدن مرا هم در مسیر دستیابی به حاجتی که دارم ـ که قرب تو هست از طریق شباهت پیدا کردن به اولیای تو در رغبت و رهبت با مصداق خوف و توکل و یقین و عبادت ـ به سلامت بدار.
معلوم میشود مسئلهی سلامت جسمانی بسیار مهم است. حضرت اینجا از کلمهی جسد استفاده میکنند که معنایش خیلی آشکار و واضح است. اگر بخواهیم دربارهی بدن و جسم سخن بگوییم، از کلمهی جسد استفاده میکنیم؛ چون کاملاً عینیت و قواره و ابعادش را در ذهن مجسم میسازد.
انسان با سلامت بدنش میتواند به این حاجتهای مهم برسد. حضرت میخواهند بگویند مواظب این مرکب هم باش و این را هم از خدای متعال بخواهید. پس پیام این فراز برای همهی خواهران و برادران این است که برای سلامت جسمانیتان جهت سلوک اخلاقی و معنوی و دستیابی به قرب خدای متعال، اصالت قائل شوید و به آن اهمیت بدهید.
امروزه دانش سلامت ارتقا پیدا کرده، ولی متأسفانه عمل به آن کاملاً کاهش پیدا کرده است.
دعا با عمل، معنا پیدا میکند
هر چیزی را که به زبان دعا از خدای متعال میخواهیم، در حقیقت به خودمان یادآور میشویم که در آن زمینه چقدر مسئولیت ما بزرگ است. هیچوقت دعا در فرهنگ قرآنی و فرهنگ اهل بیت (علیهمالسلام) جایگزین عمل نیست؛ بلکه مبنا، پیشران و تکمیلکنندهی عمل است. در فرهنگ اسلامی دعا همیشه دور و بر عمل میچرخد و قبل العمل، مع العمل و بعد العمل قرار دارد. دعا قبل از عمل، همراه عمل و بعد از عمل و متحد با عمل است. یادتان باشد که ما اصلاً دعای فارغ از عمل نداریم. لذا وقتی میگوییم: «فَاَعْظِمْ فيها رَغْبَتى» مقدماتی دارد که باید دنبالش برویم. البته کاملاً متکی به عنایت الهی، کمک الهی، امداد ظاهری و باطنیِ حضرت حق هستیم و او تکیهگاهمان هست؛ اما باید دنبال عمل هم برویم. وقتی عمل به دعا ضمیمه میشود، آهنگ توحیدی پیدا میکند؛ زیرا در کاری که انجام میدهیم، به خودمان تکیه نمیکنیم.
شاید نقش اصلی دعا در زندگی انسان مؤمن این باشد که به زندگی مؤمن رنگ توحیدی میزند؛ چون در هر کاری که وارد میشود، به فقر خودش و اینکه لحظهبهلحظه و آنبهآن نیازمند کمک خدای متعال است، توجه دارد. دعا چنین نقشی دارد؛ البته نقشهای دیگری هم دارد.
دعا و عمل همیشه دستشان در دست همدیگر است و هیچوقت از هم جدا نیستند. متأسفانه یکی از رهزنهایی که در زیست مؤمنانه خودمان داریم، تفکیک بین دعا و عمل است. این یک برداشت غلط است. بنابراین وقتی میگوییم: «عافِ فيها جَسَدى»، ضمناً دارید به خودتان میگویید باید برنامهی سلامت جسمانی و عافیت جسمانی داشته باشید. عافیت یک مقدار سطحش بالاتر از سلامت است. اگر مراقبت غذایی میخواهد، ورزش میخواهد، تحرک میخواهد، مراجعه به طبیب میخواهد، مشورت میخواهد، هر کاری لازم است، انجام دهید تا این امانتی که خدای متعال به جنابعالی داده است، یکصد سال برایتان بماند!
آیتالله مهدوی کنی، مرد اخلاق و عمل
خدا مرحوم آیتالله مهدوی کنی را رحمت کند. خیلی خوشاخلاق بود. اگر به من که با ایشان مأنوس بودم، بگویند صفت بارز آقای مهدوی کنی چه بود، میگویم حسن خلق. آدم بسیار شیرینی بود. با آن تجربه سیاسی و مدیریتی، وجود نازنینشان از حس خلق بالایی بهرهمند بود. در حوزههای سیاسی و اجتماعی، چقدر جای امثال ایشان خالی است! سعه صدر داشت و بردبار، خوش خلق و عاقل بود. خدا رحمتشان کند. چند هفته پیش سالروز رحلت ایشان بود. کتاب ایشان در مورد اخلاق عملی که دو جلد هست، کتاب خیلی خوبی است. انصافاً قابل استفاده و شسته و رفته است. ما از همان اوایل جوانی بخشی از همین بحثها را پای درس ایشان بودیم. چنین حقی هم به گردن ما دارند.
ایشان کلمات جالب و شوخیهایی داشتند که گاهی جلسات جدی را هم اینطور شیرین میکردند. اگر با ایشان انس میگرفتید، مرتب دلتنگ میشدید و دوست داشتید بروید ایشان را ببینید. وقتی کنارشان مینشستید، غم از دلتان میرفت. یک بار به ایشان گفتم: میخواهیم برای شما نکوداشت بگیریم؛ چون جزء امام جماعتهای پیشکوست بودهاید و در تهران مسجد داشتهاید. ایشان گفت: آقای فلانی، من قصد مردن ندارم! برای کسی نکوداشت میگیرند، یعنی مرخص است. بعد از رحلت ایشان رفقا برایشان جلسه نکوداشت گرفتند.
غرض اینکه از خدای متعال بخواهید که بدنتان یک قرن برای شما کار بکند. البته این آدابی دارد که من اصلاً اهلش نیستم؛ ولی شما اهلش باشید. وقتی گوینده خودش اهل عمل نباشد، سخنش در شنونده تأثیری ندارد. آقا فدایشان بشوم، راجعبه خطبهها به آقایان میگفتند: آقایان، خطبههایتان را کوتاه کنید. البته معلوم نیست این صحبت من در شما اثر کند، چون خودم اهل عمل نیستم! البته این از بزرگواری ایشان است. قبلاً توضیح دادند و فرمودند که من سالی یک بار خطبه میخوانم، لذا یک مقدار مفصل میخوانم؛ ولی شماها کوتاه بخوانید.
در این مورد نیز من خودم واقعاً اهل عمل نیستم. رسیدن به بدن به برنامهریزی نیاز دارد. آدم نمیتواند هر چیزی بخورد، خوابش باید درست باشد. بیدارخوابیِ نسل جدید که تا دیروقت بیدار هستند، عمر را کاهش میدهد و بدن را خراب میکند. ساعت استراحت بدن را خدای متعال تعریف کرده است. ما همهچیز را به هم ریختهایم. تغذیه ما درست نیست و اصلاً تحرک نداریم.
پایان دعا خیلی شیرین است: «اَللَّهُمَّ مَنْ اَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ...» دو سه تا نکته و یک جمله هم راجعبه پیامبر عزیزمان دارد که برای جلسه آینده بماند. باز ما برای یک مجلس دیگر و عرض ارادت جمعی به محضر پیامبر عزیزمان بهانهای داریم.
خداوندا، قَسَمت میدهیم به حق محمد و آل محمد، این مرگ بر آمریکایی که امروز در سراسر کشور گفته شد، این خواستهی ملت ایران و خواستهی همهی ملتهای مظلوم عالم را به معنای اتم کلمه محقق بفرما. موانع ظهور امام زمانمان را مرتفع بگردان. قلب مقدس حضرت را از ما راضی بفرما. توفیق تحصیل حسن خلق و بهرهمندی از حلم فراوان را به ما کرامت بفرما. آنچه در این صحیفه نوریه عرشیه از دعاها و تمناهای حضرت سجاد (علیهالسلام) هست، مخصوصاً آنچه که از این دعای پنجاهوچهار امشب خواندیم، دربارهی همهی ما مستجاب بفرما. رهبر عالیقدر ما در کنف حمایت ولیات حفظ بفرما. ما و جامعهی ما را قدرشناس وجود نازنینشان قرار بده. ارواح مطهر شهدا و امام راحل عظیمالشأن، شهدای هفت تیر و شهدای عزیزی که در کنار مضجع تابناکشان هستیم، از ما راضی بفرما.