یک راه میانبر برای تربیت
موضوع سخن، بررسی سیوچهارمین دعای صحیفهی مبارکهی سجادیه است. در این دعای نورانی که جزء دعاهای کوتاه صحیفهی نوریهی عرشیه است، مطلب بسیار عالیای مطرح شده که اگر خدای متعال به جمع ما توفیق دهد تا مقصد عالی و راقی و لطیفهی تربیتیِ این دعا را درک و دریافت کنیم، باب جدیدی به روی ما توسط امام (علیهالسلام) باز میشود و در این راهنمایی ارائهشده، مسیری نزدیک برای تربیت خودمان پیدا میکنیم. راهی متفاوت و نو برای خودسازی در این دعا ارائه میشود که خیلی لطیف است.
خلاصه و جمعبندی و عصارهی مطلب این است که ما از لطف، کَرَم، حلم و فضل خدای متعال که همه ذیل رحمت خاص و عام، یا رحمانیت و رحیمیت حضرت حق است، مستور و در پرده هستیم. پس خدای متعال ما را مستور کرده است. این ویژگی آنقدر اهمیت دارد که در فهرست اسمای الهی قرار گرفته و ساتر و ستّار از نامهای خدای متعال است. البته با تعابیر دیگری هم به صورت ترکیبی، این نام دلآرا را میشنویم؛ نظیر خیر السّاترین که در دعای جوشن کبیر آمده است. این نام خدای متعال ذیل این اسمائی است که برای شما فهرست کردم.
منشأ پردهپوشیِ خداوند
چرا خدای متعال ستّار و ساتر است و بندههای خود را در حجاب و پوشش قرار میدهد و اشکالات و عیبها و خطاهای آنان، اسباب رسواییشان نمیشود؟ چون رحمان و رحیم است و بندهاش را دوست دارد؛ چون حلیم است، زود مجازات نمیکند. از جمله مجازاتها رسوا شدن است. خدا حلیم است و میخواهد بنده فرصت اصلاح و بازگشت و توبه داشته باشد و ذیل نام کریم باشد و کرامتِ او بر باد نرود. انسان وقتی عیبش برملا شود، حتی با وجود توبه و برطرف کردن آن عیب، کرامت شخصیتیاش آسیب میخورد. این کجا و آن عیبی که فقط او و خدای متعال بداند کجا؟!
رابطهی پردهپوشی و حیا
این نام پروردگار متعال نسبت نزدیکی با صفت حیا دارد که یک صفت فطری در انسان است. فطرت انسان، آراسته به صفت حیا است و انسان فطرتاً نمیپسندد که دیگران از عیب و خطا و اشکال اخلاقی او باخبر شوند. خود این حیا زاجر و واعظ و مانع گناهان بزرگتر و نگهدارنده انسان است. قرآن کریم برای اینکه این مسئله را به ما توضیح دهد، ماجرای پدر و مادرمان را مطرح کرده است؛ در ماجرای حضرت آدم و حضرت حوا (سلاماللهعلیهما)، بعد از مرتکب شدن خطایی که از جنس ترک اولی بوده است ـ نباید از آن درخت چیزی میخوردند و حتی به آن نزدیک میشدند، اما شیطان وسوسه کرد و قسم خورد که من خیرخواه شما هستم و اگر از این میوه بخورید، یا فرشته خواهید شد یا جاودانه[1] ـ اتفاقی افتاد و آن اینکه: «فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ؛[2] و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگ [درختان] بهشت بر خود». پرده کنار رفت و آنچه که دوست نمیداشتند کسی ببیند، آشکار شد. به تعبیر ما، عیبی در آنها آشکار شد که دوست نمیداشتند آشکار شود. چرا دوست نداشتند؟ چون مسئلهی حیا در بین است و جزء فطرت انسان است. تا این عیب آشکار شد، بلافاصله شروع کردند با برگ درختها خودشان را پوشش دادند و لباس برای ما از همانجا ایجاد شود.
اگر صفت حیا نبود، تفاوتی بین انسان و حیوان نبود. لباس، حاصل صفت حیا است که فطریِ انسان است. پس آنچه از برهنگی در فرهنگ غرب مشاهده میکنید، در حقیقت، کشتن صفت حیا و مقابله با امری فطری است. لباس ریشه در فطرت دارد و بازگشت آن به صفت حیا است.
پردهپوشی خداوند، پاسخ به یکی از نیازهای اصلی انسان است
خدای متعال این حالت انسان را پسندیده و با ستّاریِ خود، به این سؤال فطریِ انسان پاسخ گفته است. هر موجودی در این عالم، سؤال یا سؤالاتی از خدای متعال دارد که یکی از این درخواستهای انسان به لسان فطرت، ستر است و اینکه دیگری اشکال ما را متوجه نشود. از آنجا که خدای متعال کریم است؛ چون خودش فرمود: «مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛[3] چه چيز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟»؛ کَرَمش به اضافهی فضل، لطف، حلم و رحمت او باعث تجلی نام نورانی ستّار و ساتر میشود.
حیازدایی، راهبرد اصلی شیطان
خدای متعال بنا بر افشا و آشکارسازی ندارد؛ بلکه بنای جدی بر مستور کردن و مخفی کردن و حفظ شخصیت بندگانش دارد. اگر عیبها آشکار شود، به کرامت انسان لطمه میخورد و بعد از آن به حیای او ضربه وارد میشود و در نتیجه از دینش کاسته میشود. اگر حیای انسان از بین برود، دیگر دینی وجود ندارد و به همین دلیل حیازدایی از بشر، برای شیطان یک تاکتیک نیست؛ بلکه راهبرد اصلی شیطان است.
هر کس در جوامع بشری به تقلیل حیا کمک کند، دستیار شیطان و از عوامل شیطان است؛ چه بخواهد و چه نخواهد؛ چه بداند و چه نداند.
البته معنای حیا خیلی وسیع است؛ ولی فعلاً موضوع بحث ما نیست.
فرصتی برای اصلاح، یکی از مزایای پردهپوشی
ستّار بودن و پردهپوشی و کتمان سرّ ما توسط خدای متعال، به ما فرصتی برای اصلاح میدهد. انسان فرصت پیدا میکند تا در این ستر، اشکالاتش را برطرف کند، توبه و استغفار کند و خودش را پاکیزه و مطهر سازد؛ چنانکه از ظاهر او چنین پیدا است و در ظاهر، پاکیزه و متدین و خیرخواه و باکرامت به نظر میرسد. خدای متعال پردهای را گذاشته که این سویش اظهار الجمیل است و آن سویش، ستر القبیح؛ چنانکه به خداوند متعال عرضه میداریم: «يَا مَنْ أظْهَرَ الْجَمِيلَ وَسَتَرَ الْقَبِيحَ؛[4] ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی». این حالت فرصت میدهد تا انسان همان شخصیتی شود که از او میشناسند و پاک و تمیز و مرتب شود.
امام (علیهالسلام)، این مطلب را در این دعا به ما یادآوری میکنند و پرورش میدهند. آنچه در ذیل این دعا از خدا میخواهیم، فرصتهایی است که ستّاریت حق در اختیار بندهاش قرار میدهد. ستّار بودن خدای متعال خیلی عجیب است.
نتایج تجلی نام ستّار در وجود انسان
1. پرورش صفت حیا
اگر ما به ستّار بودن خدای متعال فکر کنیم و این نام نورانی در وجود ما تجلی کند، یعنی ما خدای متعال را به نام ستّار بودن و خیر الساترین بودن بشناسیم و باور کنیم، نتایج مختلفی خواهد داشت که یکی از مهمترین و برترین آن نتایج، به جوش آمدن حیای ما و پرورش آن است. چطور این حیا در انسان پرورش پیدا میکند؟ میبیند که خدای متعال نگذاشته پیش دیگران افشا شود. اینکه دیگران کار بد او را نبینند، برایش مهم است. اما خدا چطور؟ اگر خدا ببیند و باخبر باشد، اشکال ندارد؟! همانطور که از مردم حیا میکند، از خداوند هم حیا میکند.
2. به جوش آمدن چشمهی محبت
از آن طرف چشمهی محبت را در انسان به جوش میآورد؛ چون یکی از بزرگترین جلوههای احسان خدای متعال به بندهها، ستّاریت او است که شخصیت ما را حفظ کرده و عیبها را در پرده نگاه داشته و اگر خوبی بوده، آن را آشکارسازی و افشا کرده است. حاصلِ این احسان در انسان، محبت است؛ چون: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛[5] مگر پاداش احسان جز احسان است؟». دیدهاید گاهی انسان کاری کرده و نگران است که پدر یا مادرش متوجه شود. آن فهمیدن پدر یا مادر برای انسان مهم است؛ زیرا باعث میشود شخصیتش ضربه بخورد. همانجا به خدا پناه میبرد تا آبرویش حفظ شود. اگر پدر یا مادر یا معلم یا شاگرد من بفهمد، از چشم او میافتم. خدای متعال کار را درست میکند و البته ما معمولاً فراموش میکنیم و ماجرا برایمان تمام میشود. اگر انسان این لطف خداوند یادش بماند، چشمهی محبت خدای متعال در قلبش میجوشد.
3. ایجاد و تقویت حیای از خداوند
علاوه بر این موارد، حس حیای برتر در انسان برانگیخته میشود و آن، حیای از خدا است.
در نتیجهی اینها است که مؤمن برای اصلاح انگیزه پیدا میکند و فرصت دارد که خودش را اصلاح کند.
4. پردهپوشی نسبت به دیگران
اگر نام ستّار خدای متعال بر انسان مؤمن تجلی کند، مؤمن به این صفت الهی آراسته میشود که خودش برای او کرامت جدیدی است و نسبت به سایرین پردهپوش میشود و حالت پردهپوشی پیدا میکند و به خدای متعال شباهت پیدا میکند. قبلاً در مباحث مربوط به تربیت توحیدی که ذیل اسماءالحسنی است، آراسته شدن به اسمای الهی را مطرح کردهایم. پس توجه به ستّار بودن خداوند، اولاً انسان را اصلاح میکند و ثانیاً او را متصف به صفتی میکند که کرامتش را بالا میبرد و آن، کتمان راز و پردهپوشی نسبت به سایر بندگان خدا است. اگر مؤمنی از این صفت، حظّ وافر داشته باشد، سهمش از بخش اول، هزاران هزار برابر خواهد شد.
در روایت نبوی است که مؤمن در هفتاد و دو پرده از پردههای ستر الهی قرار دارد. این تعابیر جزء رازها است. وقتی انسان گناهی مرتکب میشود، یکی از این پردهها کنار میرود؛ اما هنوز افشا نشده است. این همان حیایی است که از او کم شده است. بعد فرمودند: اگر این انسان توبه کرد، خدای متعال، آن پرده را به او برمیگرداند و هفت عدد روی آن میگذارد.[6]
در روایت دیگری فرمودهاند: اگر تو عیبی از انسان محترمی متوجه شدی و آن را پوشاندی و افشا نکردی و ساتر شدی، خدای متعال، هفتاد گناه دیگرِ تو را میبخشد. این دیگر بحث غفّار بودن خدای متعال است که بر بندهاش طلوع میکند.
پردهپوشی، صفتی که باید از خداوند بخواهیم
برادرها و خواهرهای عزیز سعی کنند و از خدای متعال ملتمسانه بخواهند که در این ویژگی که صفت پیامبر اعظم و ائمهی هدی (علیهمالسلام) است، سهم داشته باشند و این صفت در آنان گسترش پیدا کند. آنچه از عیب دیگران برای شما معلوم شد، همه را به همان صندوق رازها بفرستید.
مسئلهی حیا مطرح است و قطعاً انسان نمیخواهد کسی بر عیبش آگاه شود. وقتی شما پردهپوشی میکنی، کار خیلی زیبایی انجام دادهای که جزء اخلاق الهی و نبوی و علوی است و از برکات آن هم بهرهمند میشوی. اولاً خدای متعال عیبهای تو را میپوشاند و ثانیاً تو را مورد مغفرت خود قرار میدهد. از این بالاتر هم هست؟ از این بالاتر آن است که تو برای برطرف شدن عیب کسی، به او کمک کنی. البته این مخصوصاً در آن فرض است که او میداند که شما از عیبش آگاه هستید.
وقتی او نداند که من میدانم، اگر امکان دارد به صورت غیرمستقیم کمک کنیم تا اشکالش برطرف شود و از طریق ارتباط مثلاً با دوست یا پدر یا همسر یا ...، در برطرف شدن این اشکال به او کمک کنیم.
یک مرحلهی دیگر هم دارد و آن اینکه تو فراموش کنی؛ مخصوصاً اگر اشکال او به تو ضربه زده باشد. این صندوق آنقدر مستور است که حتی از نگاه خودش مخفی شده است.
به ما توصیه شده است که در این ویژگی خودمان را به خدا شبیه کنیم. مؤمن، رازها را در خودش نگاه میدارد.
بیشتر افشاگریها توجیهی ندارد
اگر عکس این رخ داد و انسان تلاش کند که از عیب دیگران سر در آورد، که ذیل تجسس میرود، اگر سر در آورد و افشا کند، از چشم خدای متعال میافتد و ساقط میشود؛ مخصوصاً اگر طرف مقابل، مؤمن باشد و ما با این کار، شخصیت او را در معرض مخاطره بیندازیم. در اینجا هیچ بهانهای پذیرفته نیست و حدود 99% از توجیههایی که برای افشاگری میشود، نزد خدای متعال، وجیه و مقبول نیست. یا من خواستهام به آن شخص ضربه بزنم یا خواستهام خودم را مطرح سازم و خودشیرینی کنم. در هر دو حال، کار کثیفی است و عین خباثت و صفت شیطانی است. جایگاه مؤمن محفوظ است و قابل توصیف نیست و حرمت آن نزد خدای متعال معلوم است؛ حتی اشخاصی که خیلی اهل دیانت نیستند، به واسطهی انسان بودن، حرمت دارند.
موارد مجاز افشاگری
آن یک یا دو درصد افشاگری که احتمالاً توجیه داشته باشد، یکی آنجایی است که اگر من مطلب را دربارهی ایشان، به دیگری خبر ندهم، که مثلاً پدر یا مادر یا مربی یا رئیس او است و میتواند او را حفظ کند، او سقوط خواهد کرد. دیگری آن مواردی است که فعل یا صفتِ او، به مصلحت اسلام و مسلمین و جامعهی اسلامی ضربه میزند. در چنین صورتی اگر این آدم افشا نشود، خیلیها با او سقوط میکنند. اینجا افشاگری توجیه پیدا میکند و حتی گاهی حالتِ باید به خود میگیرد. اما اینها موارد خاصی هستند که در زندگی متعارف ما خیلی کم پیش میآید.
تغافل، اصلی راهبردی در مباحث تربیتی
ما صفتی داریم که بسیار پسندیده و در مباحث تربیتی بسیار پیشبرنده است و آن اینکه برای حفظ کرامت انسانها و کسی که در برد تربیتی قرار دارد، حتی در صورت اطلاع، طوری رفتار کنیم که گویا ما خبردار نشدهایم. این را اصطلاحاً تغافل مینامند. در تربیت فرزند و کسانی که تحت برنامهی تربیتی ما هستند، نظیر شاگردان، اصل تغافل، خیلی مهم است و سهم عمدهای دارد؛ ولی متأسفانه برخی پدران و مادران و معلمان رعایت نمیکنند. طرف فلان اشکال و عیب را میبیند و همانجا سریع به رخ میکشد و با تیغ زبانش ضربه را وارد میآورد. حلمی که گفته میشود پدر یا مادر یا مربی باید داشته باشد، اینجا باید وارد شود تا عصمت از بین نرود. اگر حیا از بین برود و تذکرات زیاد شود، دیگر این فرزند تربیت نمیشود. اگر فرزندتان به شما بگوید میروم نماز بخوانم؛ اما رفت و خوابید، نباید مورد توبیخ و تذکر و ... قرار بگیرد. باید خیال میکرد که تو به او اعتماد داری و این حیا بین تو و او حفظ میشد. به جای توبیخ او، با خود فکر میکردی که چه شده است که او به من دروغ میگوید؟ آیا از خستگی است یا از شرایط دیگری است که باید برای آن تدبیری اندیشید.
به رخ کشیدن عیبها و ملامت، اصلاً و اصلاً و اصلاً تربیتکننده نیست. ممکن است فرزند شما در آن لحظه رفتار خود را مقداری اصلاح کند، اما در واقع درست نشده است. انتقاد به دیگران، جراحی شخصیت آنها است و اگر نتوانی آن عیب را برطرف کنی، ده عیب دیگر ایجاد میکنی. هیچکس تاکنون با ملامت تربیت نشده است و برای این موضوع، روایت داریم. تربیت، صبوری میخواهد و پیدا کردن راههای دقیق.
یادتان باشد که تغافل خیلی مهم است.
این جانِ کلام بود که خدمتتان تقدیم شد. پس اصل مسئله این است که ما از این صفت الهی چگونه استفاده کنیم که امام (علیهالسلام) در دعای سیوچهارم این را به ما آموزش میدهند.
یک نکته دربارهی عنوان دعا
ما معمولاً عناوین دعاها را جزء متن نمیدانیم؛ زیرا آنها را راوی نوشته است و برخی جاها نامگذاریها دقیق و برخی جاها غیردقیق است. اینجا ایشان میگوید امام سجاد (علیهالسلام) زمانی این دعا را میخواندند که برایشان مسئلهای پیش میآمد: «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ (عَلَیْهِالسَّلاَمُ) إِذَا ابْتُلِیَ أوْ رَأی مُبْتَلیً بِفَضِیحَهٍ بِذَنْبٍ». من قسمت اول را متوجه نشدم. میشود آن قسمت را درست کرد؛ اما کار میبرد. عنوان دوم با این دعا هماهنگ است و میگوید وقتی امام میدیدند کسی به گناهش رسوا شده است، این دعا را میخواندند و میفرمودند: «اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ؛ خداوندا، سپاس تو را که مىدانى و پرده مىپوشى». تو مرا هنوز افشا نکردهای، اما خودم که میدانم چه خبر است.
اینجا ما چند مسئله داریم. یک قطعه در نهج البلاغه است که اگر فرصت شد، به مناسبت برای شما خواهم خواند. ستر الهی اینجا به ما یادآوری میشود و باعث میشود به یاد خودت بیفتی و اینکه خدای متعال تو را مستور کرده است.
اگر ما با این ادعیه انس نداشته باشیم و با این معارف مأنوس نباشیم، پس در این دنیا چه کار میکنیم؟ این دعای چندخطی، مملو از شکوه و زیبایی و لطافت است. از زبان ما ساخته نیست که بگوییم امام چه میگویند؛ فقط در این زمینه با هم گفتگو و مباحثهای میکنیم.
از خدای متعال میخواهیم که این دعای نورانی را در حق همهی ما مستجاب کند. نظام و رهبر و مردم ما را در کنف حمایت ولیّاش حفظ کند. ما را از ستّاری خودش در دنیا و آخرت، بهرهی وافر عنایت کند و ما را هم جزء پردهپوشهای عیب مردم قرار دهد.