وَ كان مِن دعائِه (عليهالسلام) اِذَا ابْتُلِىَ اَوْ رَاى مُبْتَلًى بِفَضيحَةٍ بِذَنْبٍ: «اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ، وَ مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ، فَكُلُّنا قَدِ اقْتَرَفَ الْعائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَارْتَكَبَ الْفاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَتَسَتَّرَ بِالْمَساوى فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ».
واکنش مؤمن هنگام دیدن کسی که به گناهی مشهور شده
موضوع بحث ما سیوچهارمین دعای مبارکه صحیفه سجادیه است که این دعا طبق عنوانگذاریاش، وقتی انشاء میشود که کسانی که مبتلا به معصیت الهی هستند و به آن گناه شناخته شدهاند، دیده میشوند. انسان وقتی کسی را میبیند که به معصیتی شناخته شده است، چه چیزی به ذهنش میآید؟ به ذهنش میآید که برای آن طرف دلش بسوزد، یا کمکش کند وضعیتش اصلاح شود. مرتبه بالاترش این است که امام (علیهالسلام) اینجا به ما آموزش میدهد.
۱. نگاه به خویشتن و یادآوری کرم خداوند در حق خود
اولین واکنش انسان مؤمن تربیتشده در چنین مواردی عبارت است از مراجعه به خویشتن. به خودش نگاهی میکند و نخستین مسئلهای که در این مراجعه به خویشتن متوجه میشود، عبارت است از ستر الهی و پوشش الهی. به عیبها و گناهها و معصیتهای خودش توجه پیدا میکند و بلافاصله به لطف و کرم خدای متعال نظر میکند که او را در پوشش عنایت خودش قرار داده است و نگذاشته رسوا شود و دیگران باخبر شوند و سرّ او از پرده بیرون بیفتد.
این توجه، یک توجه عالیِ تربیتیِ فوقالعاده سازنده است. انسان میبیند دیگری مرتکب گناه شده و به آن گناه هم شناخته شده است. بلافاصله توجه پیدا کند و حال خودش را ببیند که خودش نیز مبتلا به گناهان و اشتباهات و معایب و خطاها است. بعد بلافاصله توجه پیدا کند به این عنایت الهی و لطف پروردگار متعال که او را در پرده نگه داشته و عیبش را مشهور نکرده است. این نگاه، عالمی را در ارتباط انسان با خدای متعال باز میکند و فرصت تربیتی بسیار سازندهای را در اختیار خود شخص قرار میدهد.
ما از مکتب امام سجاد (علیهالسلام) میآموزیم که عیب و اشکالی که در دیگران دیدیم، مخصوصاً آن عیب و اشکالی که آشکار شده است و دیگران باخبر شدند و مردم مطلع شدند که فلان کس فلان گناه را مرتکب شده است، به خودمان مراجعه کنیم و اولین برداشت و توجهمان این باشد که من هم از این قبیل خطاها و گناهها کم ندارم؛ ولی مستورم و خدای متعال این را آشکار نکرده و برای من حفظ کرده است. این نگاه میشود مبدأ یک سلسله اتفاقات بسیار خوب که جلسه گذشته مبانی و ابعادش را تحریر کردم.
۲. تطبیق حال خود با آن گنهکار با هدف ترک گناه
وقتی کسانی را میبینیم که مرتکب خطایی شدهاند و میدانیم آنچه که آنها انجام دادهاند، مورد نهی الهی است، بهترین راه و اولین کار این است که خودمان تصمیم بگیریم خطاها و گناهها و اشتباهی را که از دیگران نپسندیدیم، انجام ندهیم. امام علی (علیهالسلام) در روایت زیبایی فرمودند: «كَفَاكَ أدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ».[1] برای ادب شدن تو و آراسته شدن تو به زیباییهای اخلاقی، همین کافی است که از آنچه که دیگران انجام میدهند و شما آن را نمیپسندید، اجتناب ورزید. به همین آسانی!
متأسفانه خیلیها در دور و بر ما مرتکب چیزهایی میشوند که نزد خدای متعال پسندیده نیست. اگر برداشت ما از آنچه که از رفتارهای دیگران میبینیم و نمیپسندیم، این یادآوری باشد که مواظب باشیم آن کار را انجام ندهیم، این نگاه ما را پیش میبرد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید این نگاه اصلاً کفایت میکند برای ادب تو. همان حکایت لقمان است که به او گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان. این نیز به همان معنا است.
۳. پردهپوشی و تغافل
ما هم به صفت الهی ستاریت آراسته باشیم، راز دیگران را نگه داریم و پردهپوشی کنیم. یک نکته هم در جلسه قبلی گفتم که بحث تغافل در ارتباط تربیتی بین ما و دیگران، مخصوصاً پدر و مادرها و معلمها با فرزندان و شاگردان بود.
۴. کمک به گنهکار جهت ترک آن گناه
خیلی از ماها که در وضعیت غفلت هستیم، وقتی گناه دیگران را میبینیم، آنها را شماتت میکنیم. اگر خیلی پیشرفتهتر باشیم، با خود میگوییم باید طرف را اصلاح کنم، بروم نهی از منکر کنم، باید به او تذکر بدهم. فقط به آن طرف نگاه میکنیم که البته بخشی از این وظیفه به جای خودش محفوظ است؛ اما من این وسط تکلیفم چیست؟
انسان به خودش برگردد، متذکر به خودش شود و در آن توجه به خودش، اشکالات و خطاهای خودش را نیز ببیند. حالا یا همان خطا را مرتکب شده، یا خطاهای شبیه آن را. به اینها توجه پیدا کند و در این توجه یاد کرم پروردگار متعال بیفتد.
رابطهی کرم خداوند با ستر الهی
ستر الهی و ستاریت خداوند متعال با کرم خدای متعال نسبت فوقالعادهای دارد. خدای متعال با کرمش گناهان ما را پوشش میدهد. حضرت حق تبارک و تعالی به نام کریمش، ستار است. لطفش حفظ کرامت بندهاش را اقتضا میکند. اگر کرامت بنده حفظ شود، امید به اصلاح بنده خیلی زیاد است. وقتی این سخنان را میشنویم، یاد این آیه کریمه قرآنی میافتیم که فوقالعاده تکاندهنده است و دل انسان را آتش میزند: «يَا أيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ؛[2] ای انسان، چه چيز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟».
از کرم خدای متعال نباید سوءاستفاده کنیم. اینجا جای به خود آمدن و بیدار شدن و یقظه به محبت است. چنانچه لطف خدای متعال را انسان درباره خودش ببیند، بیدار میشود، فطرتش متذکر میشود، احساس شرمندگی میکند و با آن احساس شرمندگی، به دنبال اصلاح خودش میرود.
ما در مواجهه با کسی که خطایی مرتکب شده است، وظایفی داریم که نخستینش پردهپوشی است. وقتی کسی را دیدیم که مرتکب گناه شده، اول متوجه خودمان شویم. بین خودمان و خدای متعال، شاکر نعمت ستاریت حضرت حق شویم.
اگر انسان با همین حال متوجه او شود، اولین کارش این است که من آبروی او را حفظ کنم تا بیش از این آبرویش نرود. مواظب باشم بیش از این به این گناه شناخته نشود؛ یعنی همان حالت ستاری. اگرچه او یک مقدار افشا شده است، بیش از این افشا نشود. بعد ببینیم چه میتوانیم بکنیم برای اینکه حفظ و اصلاح شود. متناسب با اینکه چه نسبتی بین ما و آن شخص وجود دارد، کار کنیم. این نسبت ممکن است نسبت خیلی نزدیک باشد. در این صورت وظایفی داریم. اگر نسبت ما با او فاصلهای داشته باشد یا اتفاقی او را دیدهایم و شاید بعداً نخواهیم دید، در این حالت وظایف دیگری داریم که ما فعلاً به این بحثها کاری نداریم. بحث در این است که با دیدن چنین کسی، متوجه شدهایم که ما هم گرفتاریم؛ اما مولا ما را نگه داشته و آبرویمان را نبرده است.
ستایش خدایی را که میداند، اما میپوشاند
«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ». اینجا حالت شکر و حمد است و مقام، مقام حمد و سپاس به درگاه خدای متعال است. وقتی انسان با این جلوهی جمال و لطف و کرم الهی روبرو میشود، در او حالت حمد و شکر شکل میگیرد.
عبارت «بَعْدَ عِلْمِكَ» که پس از «لَكَ الْحَمْدُ» آمده، لطیفهای دارد. معلوم است که چیزی از خدای متعال مستور و مخفی نیست. از نگاه حضرت حق در ظاهر، در باطن، در سرّ، در سرِّ سرّ، هیچچیزی پنهان نیست. با همهی این احوال اینجا میگوید: «بَعْدَ عِلْمِكَ» که در حقیقت اوج محبت و لطف و احسان خدای متعال را یادآوری میکند و به رخ میکشد.
«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ، وَ مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ». تو مطلع هستی و از وضعیت من خبر داری، به محض اینکه فلان خطا را مرتکب شدم، باید عقوبت شوم، اما مرا از آن عقوبت حفظ میکنی و در برابر خشم خودت از من دفاع میکنی. «مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ». تو خبیر هستی. فرق بین علم و خبر این است که جایی که سخن از خبر به میان میآید، ناظر به جزئیات است؛ یعنی از تمام جزئیات و ظریفکاریهای مسئله مطلع هستی. «وَ مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ». از جزئیات این کار بد و آن عیب و آن اشکال من مطلع بودی؛ ولی مرا از عقوبت خودت معاف داشتی؛ چون اگر کسی مرتکب گناه و معصیتی شد، مستحق عقوبت فوری است. قرآن میگوید: اگر خدای متعال در عقوبت شما تعجیل میکرد، کسی روی زمین باقی نمیماند.[3] «مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ» یعنی از اینکه فوراً به سزای عملم برسانی که حق من است، مرا معاف داشتی. «مُعافاتِكَ» یعنی دفع کردی از من آن عذابی را که ناشی از خشم تو بود.
اگر ستاریت الهی نبود، همه رسوا میشدیم
«مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ فَكُلُّنا...». برادرها و خواهرهای عزیزم، «فَكُلُّنا» یعنی همهی ما بدون استثنا؛ استثنائش فقط معصومین (علیهمالسلام) هستند. البته خود معصومین (سلاماللهعلیهماجمعین) هم در مراتب قربشان به ساحت قدس الهی که برای ماها قابل فهم نیست و اساساً از آنجاها هیچ تلقی نداریم که بین امام معصوم با خدای متعال چه حال و آنات و رابطهای است، با ملاحظهی آن مرتبه از قرب؛ آنان نیز نه به صورت مجازی، بلکه به صورت حقیقی در پیشگاه خدای متعال ابراز شرمندگی میکردند. این موارد در کلمات معصومین (علیهمالسلام) فراوان است؛ از جمله در صحیفه مبارکه سجادیه که اعتراف به گناه و معصیت زیاد است؛ شبیه دعای کمیل یا دعای ابوحمزه است. این دیگر مربوط میشود به چیزی که بین خود آنها و خدای متعال است و برای ما قابل درک نیست. لذا از این جهت «فَكُلُّنا» میتواند شامل همه باشد. از جهت دیگر تبصره میخورد و شامل غیرمعصومین است که ما این دومی را میپسندیم. دعا، انشاء امام (علیهالسلام) است؛ ولی با ملاحظهی مقام امام و عصمت ایشان، میگویم طبعاً این مربوط به بقیه است. منتها امام (علیهالسلام) وقتی میگوید: «فَكُلُّنا» در مقام ادب در پیشگاه خدای متعال، دارد با بقیه همراهی میکند. خیلی جالب است و در مقام تربیت و فضاسازی برای تربیت، حس خوب و دلگرمی در ما ایجاد میشود.
اوج پردهپوشیِ خداوند
«فَكُلُّنا» یعنی کسی باقی نمیماند، مگر اینکه در پیشگاه خدای متعال گرفتار عیبهای باطنی، اخلاقی، فکری و قلبی است. مثلاً تصور کنید گاهی چیزهایی به ذهن من و شما میآید، توقفی هم میکند و به آن اعتنا هم میکنیم. البته بعد، از آن رد میشویم. اگر جنابعالی مطلع شوید از اینکه چه چیزی در فکر من بوده است، حالت بد میشود و حاضر نیستید اصلاً با من بنشینید تا چه رسد بخواهید مرا تحمل کنید؛ تا چه رسد بخواهید با من رفاقت کنید؛ تا چه رسد بخواهید پشت سر من نماز بخوانید. گاهی در دل انسان میلی به یک معصیت پیدا میشود. حالا فرض ما به کسی است که گناه مرتکب نشده است و اصلاً به مرتبه ارتکابهای بیرونی و جوارحی هم نرسیده. چقدر خدای متعال ستاری کرده است؟ ستر الهی پردهدرپرده است و اصلاً نمیگذارد کسی مطلع شود. فقط خودش میداند. در بعضی روایات دارد که خداوند متعال بعضی از مراتب این گناهها را حتی از نگاه فرشتگان مسئول کتابت اعمال که اصلاً مسئولیتشان همین است که اعمال شما را دریافت کنند، مخفی میکند و نمیگذارد آنها هم ببینند. در مراتبی اولیای خدا به اذن الله تبارک و تعالی مطلع میشوند؛ ولی مواردی هست که حتی امام و پیامبر هم نمیبینند. قرآن کریم میگوید: «قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛[4] بگو [هر كارى مىخواهيد] بكنيد كه بهزودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست». اعمال شما را هم خدا میبیند، هم پیامبر، و هم ائمه (علیهمالسلام). اما بعضی از موارد هست که پیغمبر و امام هم نمیبینند. فرشتهها هم نمیبینند. میماند بین تو و خودِ خودِ خودِ حضرت حق تبارک و تعالی. اگر بین تو و خداوند متعال توبه انجام شود و پردهدری نشود و اصرار بر گناه نشود و تکرار نشود، هیچکس نمیفهمد.
حضرت علی (علیهالسلام) در دعای کمیل میگوید: «كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ؛ و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من و شاهد و ناظر بر آن اعمال من كه از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشتهاى، همه را ببخشى». نیازی به آشکارسازی این ضمیر نبوده است؛ مگر اینکه بخواهید بگویید فقط و فقط خودت میدانی و حتی فرشتگان هم ندیدند.
ستاریت حق به رحمت و کرم خدای متعال و فضل الهی برمیگردد. حتی ولیّ کامل که همهی عالم پیش او آشکار است، چون مظهر علم الهی است، نگذاشتی او هم مطلع شود. فرشتهها که اینجا در دعای کمیل ناظر به این گروه است، آنها هم ندیدند و مطلع نشدند.
خدای ما خیلی مهربان است. اگر با او رفاقت نکنید، باختید؛ اگر حدش را نگه ندارید، باختید؛ اگر در معاملهی عشق او وارد نشوید و دیوانه محبتش نشوید، باختید. اینجا فقط باب محبت عبد و رب است. حق است که انسان عاشقش بشود، دلباختهاش بشود، دیوانهاش بشود. اگر کسی وارد این باب نشود، معلوم است که باخته است. بگذریم.
در مورد «فَكُلُّنا» باید بگویم که کلمهی گناه اینجا معنای وسیعی دارد و شامل انواع و اقسام چیزهای ناپسند میشود. ما عیبهای جوارحی و عملی هم داریم. اما تصور کنید انسان در قلبش امری خطور میکند که خدای متعال نمیپسندد. آن خطورات قلبی توقفی در دل انسان پیدا میکند و تکرار هم میشود. اساساً به مرحلهی عمل هم نمیرسد و فقط در همان مرحله هست. اگر اینها آشکار شود، چه خبر میشد؟
یک روز محضر رهبر عظیمالشأن و عالیقدر (حفظهاللهتعالی) همراه با آقایان ائمه جماعات شرفیاب بودیم. آقا داشتند با حضرات و ماها صحبت میکردند. بعد ایشان از حضرت آیتالله مشکینی (اعلیاللهمقامهالشریف) نقل کردند که آقای مشکینی میفرمودند: اگر همین حالتی که ما در هر نمازمان داریم، آشکارسازی میشد، که آنجا چه خبر است و داریم به چه چیزی فکر میکنیم، مانیتوری بود که به مغز ما وصل میکردند و فکر ما را در نماز نشان میداد که چه خبر است و کجا میرویم و میآییم، چقدر انسان خجالت میکشید! خداوند متعال فقط نماز ما را به دیگران نشان بدهد، کافی است که آبرویمان برود و دیگر نیازی به افشاگری در مورد گناهان نیست.
«فَكُلُّنا» یعنی همهی ماها در پیشگاه او خراب هستیم. اگر انسان خودش را درست بشناسد، میبیند که خودش از همه وضعش خرابتر است. شاید در ذهنت بیاید که فلان کس چه گناهانی را مرتکب شده است، ما کی چنین گناهانی را مرتکب شدهایم که میگویید حال ما از همه خرابتر است؟ گاهی انسان این چیزها به ذهنش میآید. اما آیا آنها نعمتهایی که شما دارید، داشتهاند؟ حجتهایی که بر تو تمام شده، بر آنها هم تمام شده است؟ اینها را کنار هم میگذارند و به ازای نعمتهایی که شما داشتهای، هدایتهایی که شدهای، اساتید و خانواده و رفقای خوب و محیطهای مناسب و وارثت و ریشهای که داشتهاید، اعمال را محاسبه میکنند. اینها را کنار هم بگذارید تا ببینید چقدر حجت بر تو تمام شده است. شما در آن وضعیت وقتی مرتکب فلان گناه میشوید، آن گناه حتی اگر گناه صغیره باشد، با کبائری که دیگران مرتکب شدهاند باز هم قابل مقایسه نیست. صغیره ما با کبائر دیگران قابل مقایسه نیست تا چه رسد به کبائر ما! تشت رسوایی ما در پیشگاه مولا افتاده است.
روی کلمهی «فَكُلُّنا» فکر کنید. امام میفرماید که همه در ستر الهی قرار گرفتهایم و آن پوشش کریمانهی مولا جلوی آبروریزی ما را گرفته است. اگر درست فکر کنید، دستتان را بلند میکنید و میگویید: «فَمَنْ يكون أَسْوَء حالاً مِنّيِ؛[5] از من بدحالتر و تيرهروزتر کيست؟».
پردهدری کار خود ما است
«فَكُلُّنا قَدِ اقْتَرَفَ الْعائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَارْتَكَبَ الْفاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَتَسَتَّرَ بِالْمَساوى فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ». همهی ما بندگان تو، مرتکب شدهایم چیزهایی را که عیب و نقص است و پسندیده نیست؛ ولی تو «فَلَمْ تَشْهَرْهُ» آشکارش نکردی.
«وَارْتَكَبَ الْفاحِشَةَ» فاحشه که از فحش است، به عیبهایی گفته میشود که خیلی زشت است و مراتب زشتیشان بالاتر است؛ چه در قول، چه در عمل و چه در خلق. این میشود فاحشه. «فَلَمْ تَفْضَحْهُ»، ما را به سبب آن رسوا نکردی. کلمهي افتضاح و مفتضح در فرهنگ فارسی شناخته شده است. «فَلَمْ تَفْضَحْهُ» یعنی انسان به آن فاحشه شناخته شود. «وَتَسَتَّرَ بِالْمَساوى» بدیها را شروع کردیم پوشاندن و مخفیسازی. اما تو چه کردی؟ «فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» دیگران را بر آن عیبها آگاه و دلالت نکردی.
هرجا که این پرده برداشته شد، کارخود ما است؛ وگرنه از سوی خدای متعال قاعده ستر الهی است. امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمود: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَتّارٌ یُحِبُّ السَّترَ».[6] خداوند متعال خودش ستار است و عیبپوشی را دوست میدارد. این روایت مثل «إِنَّ اللهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال؛[7] خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد» است. لابد بر این اساس میشود گفت: «إِنَّ اللهَ کریم یحب الکرم»؛ «إِنَّ اللهَ عفو یحب العفو». خدای متعال صفات خودش را دوست میدارد.
چرا انسان از ستر الهی خارج میشود؟
۱. اصرار بر گناه
یک دلیلش عبارت است از اصرار بر گناه که در روایات هم آمده است. اگر انسان گناهی را مرتکب شد، ولی حالت شرمندگی و توبه و استغفار به خودش بگیرد، اولین نتیجهاش استمرار ستر الهی است. اما آنجایی که شخص بر آن گناه اصرار میورزد، دیگر دارد از محیط حیا خارج میشود.
معنای اصرار بر گناه
در دعای هشتم عرض کردیم که اصرار به معنای عدم توبه و پشیمان نشدن است. اگر انسان توبه کرد، بعد دوباره مرتکب گناه شد، چنانچه ارتکاب دوبارهاش از سر جهل و بیتوجهی و فریب خوردن باشد، این ذیل اصرار نمیرود؛ چون باز هم همان حالت پشیمانی را دارد. اصرار به معنای توبه نکردن و بنای بر توبه نداشتن است.
۲. انجام برخی گناهان
دلیل دوم اینکه بعضی از گناهها پردهبرداری میکند. بعضی از گناهان خصوصیتش این است که پردهها را کنار میزند.
الف) آشکار کردن گناهان دیگران
یکی از گناهانی که پردهها را کنار میزند، افشا کردن گناهان دیگران است. اگر انسان گناهان دیگران را افشا کند، خدای متعال پرده را از اعمال او برخواهد داشت و رسوایش میکند. گاهی انسان خودش هم نمیداند از کجا خورده است. باید خیلی مراقب بود. خدای متعال خیلی بدش میآید که شما عیب بندهاش را آشکار سازید.
ب) ظلم به بندگان خداوند
از جمله گناهانی که باعث میشود پرده و ستر الهی برداشته شود، ظلم به بندههای خدا است که یکی از آنها همین مثالی بود که عرض کردم. البته این مثال، مثال خاصش است؛ ولی نوعاً از این قبیل است. ستم بر بندههای خدا باعث فضیحت میشود و انسان را رسوا میکند. به نظرم از جمله چیزهایی که در جامعهی ما نیاز به کار دارد، این بحث است. خیلی راحت در حریم یکدیگر میرویم. خیلی وقتها هم طرف احساس میکند که این کار، کار خدایی است و خدا دوست میدارد؛ لذا با قصد قربت آبروی دیگری را میبرد!
دو معنای تعدی از امر الهی
۱. ترک امر خداوند
«كَمْ نَهْىٍ لَكَ قَدْ اَتَيْناهُ، وَ اَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْناهُ، وَسَيِّئَةٍ اكْتَسَبْناها، وَ َطيئَةٍ ارْتَكَبْناها». کلمهی «كَمْ نَهْىٍ» حکایت از کثرت است. معمولاً در اینطور مواقع یک «مِنْ» هم قبلش میگذارند. گاهی آن «مِنْ» برداشته میشود که در این صورت یعنی خیلی زیاد. «كَمْ نَهْىٍ لَكَ قَدْ اَتَيْناهُ» چقدر چیزها بوده که تو نهی کردهای، و ما انجامش دادیم. «وَ اَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْناهُ» چقدر فراوان فرمانهای تو بوده است که ما را از آن آگاه کردی، ما میدانستیم و باخبر بودهایم که این فرمان تو است؛ ولی تعدی کردیم. «فَتَعَدَّيْناهُ» تعدی از امر الهی دو حالت دارد؛ یکی اینکه انسان امر خدا را انجام ندهد.
نمازجمعه، واجب یا مستحب؟
امروز به مناسبتی با یکی از آقایان ذیل این آیه کریمه «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ...؛[8] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون براى نماز جمعه ندا درداده شد...» مباحثه فقهی داشتیم. نمازجمعه امر بسیار سنگینی است. خیلی تعجب میکنم از اینکه کسی بتواند فتوای به تخییر بدهد. ما بیشتر ذوقمان به سمت شهید ثانی هست. یک گروه به محقق کرکی میرسند که فتوای به تخییر داده است. عده دیگر که به شهید ثانی میرسند، وجوب عینی تعیینی میدانند، البته با شرایطش.
در تهران مردم از محل برگزاری نمازجمعه فاصله دارند؛ ولی در شهرهای کوچک، گاهی بیشتر اهالی شهر صدای اذان نمازجمعه را حتی از مصلی میشوند. قرآن میگوید: «إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ؛[9] چون براى نمازجمعه ندا درداده شد، به سوى ذكر خدا بشتابيد». به این مقدار اکتفا نکرد و در ادامه فرمود: «وَذَرُوا الْبَيْعَ؛ و داد و ستد را واگذاريد». این بیع یعنی هرکاری و اینجا مصداق برای کاری است که مانع شرکت در نمازجمعه شود؛ مثلاً مهمانی یا تفریح. اینجا یک مصداق داده، منتها یک مصداق برجسته. حتی خرید و فروش که یک کار جدی است، باید رها شود؛ بقیه کارها دیگر بماند. چطور انسان حاضر میشود این امر الهی را که حکایت از رجحان اکید و استحباب شدید دارد، ترک کند؟
۲. بد انجام دادن امر خداوند
پس تعدی یک قسمش این است که انسان امر الهی را زمین بگذارد. قسم دیگرش این است که آن را درست انجام ندهد. گاهی یک امر الهی را اینقدر با تأخیر و بیحال انجام میدهیم که انگار انجامش ندادهایم.
چه بسیار گناهانی که خداوند افشایشان نکرد
«كَمْ نَهْىٍ لَكَ قَدْ اَتَيْناهُ» تو نهی کرده بودی، ما انجام داده بودیم. یک گناه برای شرمندگی تمام عمر انسان کفایت میکند. «وَ اَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْناهُ» امر کردی و ما را هم مطلع کردی از نظر و خواسته خودت، ولی ما تعدی کردیم. درباره تعدی توضیح دادیم. حالا چون مباحثه امروز بود، من مثالش را از نمازجمعه زدم؛ وگرنه اگر بخواهید مثال بزنید، خیلی زیاد است.
«وَسَيِّئَةٍ اكْتَسَبْناها»، چیز بدی تو آن را زشت میپنداشتی و زشت شمردی، ما آن را کسب کردیم. «وَ خَطيئَةٍ ارْتَكَبْناها» و خطاهایی که ما مرتکب شدیم. «سیئه» یعنی عمدی و با برنامه. «خَطيئَةٍ» آنجایی است که عمد در آن نبوده است، ولی ما مرتکب شدهایم. «كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْها دُونَ النّاظِرينَ». تو میدیدی و نگذاشتی دیگران ما را ببینند. خودت میدیدی و باخبر بودی، ولی دیگران را نگذاشتی باخبر شوند. میتوانستی گوش ما را بگیری، اما نه افشا کردی و نه دیگران را باخبر کردی و نه عقوبت کردی؛ بلکه ما را در ستر خودت نگه داشتی.
دعایی که آتش محبت الهی را در دل شعلهور میکند
باب عجیبی است مطلبی که در دعای سیوچهارم مطرح شده است.
با این دعا خیلی انس بگیرید و در خلوتهای خودتان با آن صفا کنید که خیلی سازنده است. از دعاهایی است که آتش محبت را نسبت به خدای متعال در دل انسان شعلهور میسازد. اگر میخواهید محبتتان به خدای تبارک و تعالی زیاد شود، با این دعا خیلی انس بگیرید که دعای بسیار لطیفی است.
خداوندا، کشور ما و نظام اسلامی ما را در کنف حمایت ولیّات حفظ بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ بفرما. کید دشمنان را افشا بفرما و به خودشان برگردان. ارواح شهدا و امام راحل از ما راضی بفرما. ما را در راه مستقیم آنها ثابتقدم بدار. گذشتگان ما غریق دریای رحمتت بفرما. ما را در ستر و پوشش خودت قرار بده. این ستاریت را در تمام زندگی از ما نگیر. بعد از مرگ هم از ما نگیر. در برزخ و قیامت هم ما را در پوشش ستر خودت حفظ بفرما.