متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۴» 1398/9/18


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۴»
چند نوع ستر داریم. یکی ستر وقایه است که خدای متعال بنده خود را از ابتلا به گناهان و معصیت‌ها حفظ می‌کند. این هم باب بسیار جالبی در جای خودش دارد. خداوند بین عبد و گناه پرده‌ای قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که او حفظ شود و در مراتب بندگی قدم‌های بیشتری بردارد. اما آنچه مد نظر ما هست و در این دعای نورانی مطرح شده، عبارت است از این پوشش الهی که ما را از فضیحت و رسوایی در برابر خلق نگهداری می‌کند. اگر انسان این نعمت را بشناسد و شکر کند، به درجات بالایی از تقوا و صیانت و حتی عصمت دست پیدا می‌کند. شکر نعمت محصول معرفت به نعمت و شناخت نعمت است. در واقع آن مقدمه برای ورود به منطقه‌ی شکر ضروری است.

پرده‌پوشی، لطف و نعمتی الهی

موضوع بحث، سی‌وچهارمین دعای صحیفه مبارکه سجادیه بود. در این دعا امام (علیه‌السلام) یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی را به یاد ما می‌آورند و توجه انسان را به آن جلب می‌کنند و آن عبارت است از نعمت پرده‌پوشی خدای متعال و ستاریت حق که بنده خود را در پرتو آن حفظ می‌کند.

چند نوع ستر داریم. یکی ستر وقایه است که خدای متعال بنده خود را از ابتلا به گناهان و معصیت‌ها حفظ می‌کند. این هم باب بسیار جالبی در جای خودش دارد. خداوند بین عبد و گناه پرده‌ای قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که او حفظ شود و در مراتب بندگی قدم‌های بیشتری بردارد. اما آنچه مد نظر ما هست و در این دعای نورانی مطرح شده، عبارت است از این پوشش الهی که ما را از فضیحت و رسوایی در برابر خلق نگهداری می‌کند. اگر انسان این نعمت را بشناسد و شکر کند، به درجات بالایی از تقوا و صیانت و حتی عصمت دست پیدا می‌کند. شکر نعمت محصول معرفت به نعمت و شناخت نعمت است. در واقع آن مقدمه برای ورود به منطقه‌ی شکر ضروری است.

امیدواریم خدای متعال این توفیق را به ما کرامت کند که هم عظمت این نعمت را بشناسیم و هم حال ما در پیشگاه حضرت حق، حال قدرشناسی و سپاسگزاری نسبت به این نعمت باشد.

در این دعای نورانی شرح شد که نعمت ستاری پروردگار چه نعمتی است؛ ما را از رسوایی در برابر خلق حفظ می‌کند و به ما فرصت بازگشت و اصلاح و توبه را کرامت می‌کند. اینها تعابیری است که شما در متن دعا ملاحظه کردید.

دعا با این فراز شروع می‌شود: «اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ، وَ مُعافاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ». با این‌همه خطاها و اشتباهات و گناهان و عیب‌های ما در فکر و قلب و شاکله شخصیتی‌مان، در منطقه اعمالمان از نقطه آغاز که فکر باشد تا نقطه اساس که نیت باشد تا محور شکل‌گیری شخصیت ما که بخش درونی‌اش خلقیات ما و شاکله شخصیتی ما است تا منطقه اعمال که مسیری است از لایه‌های تودرتو؛ در همه‌ی این بخش‌ها، وقتی انسان بررسی و مطالعه می‌کند، می‌بیند اشکالات و عیب‌ها و قبایح و زشتی‌ها کم نیست. منتها پروردگار متعال اینها را پوشش داده و پوشانده است. چنان‌که قبلاً برایتان خواندم، سدی قرار داده تا به گوش دیگران نرسد: «رَدْماً دُونَ اَسْماعِهِم». در برابر چشم دیگران پرده قرار داده تا نبینند: «حِجاباً دُونَ اَبْصارِهِم».

 

دو نکته‌ای که در ادعیه، فراوان آمده است

گفتیم که این نعمت بزرگ در رحمت الهی ریشه دارد و از فضل و لطف و کرم پروردگار متعال ناشی می‌شود. لذا در ادعیه معصومین (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) به مناسبت‌های زیادی دو مسئله را می‌بینید: یکی یادآوری این نعمت که چقدر خوب است انسان در مقام دعا آنچه را که از حضرت حق تبارک و تعالی دریافت می‌کند، این را به عنوان نعمت به زبان بیاورد. این جزء آداب دعا است. در بسیاری از دعاها این نعمت یاد می‌شود؛ بلکه در جاهایی توضیح داده می‌شود. نکته دوم که در بسیاری از دعاها‌ی نورانی آمده، درخواست این ستر است؛ یعنی درخواست دوامش است. حالا که ما را بهره‌مند کردی و ما اکنون محفوظ هستیم و رسوا نشدیم، از پروردگار متعال درخواست می‌کنیم که این نعمت برای ما حفظ شود.

در بعضی از دعاهای نورانی علاوه بر اینکه دوام ستر در دنیا خواسته شده که انسان در همین دنیا همین‌طور مستور باشد و آبرویش محفوظ بماند، امتداد این نعمت را در آخرت درخواست می‌کنیم. این هم در بخشی از این دعاهای نورانی از ائمه (علیهم‌السلام) به ما آموزش داده شده است.

 

اشاره به پرده‌پوشی الهی در دعای کمیل

اگر بخواهم نمونه‌ای از این ادعیه نورانی ائمه (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) به شما یادآوری کنم، شاید یکی از بهترین دعاها در این زمینه، دعای کمیل باشد. با دعای کمیل همه‌ی شما انس دارید و مکرر آن را خوانده‌اید. در آنجا می‌گوییم: «اللّهُمَّ لَاأجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً، وَلَا لِقَبائِحِى سَاتِراً، وَلَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ؛ خدایا، آمرزنده‌ای برای گناهانم و پرده‌پوشی برای زشتکاری‌هایم و تبدیل‌کننده‌ای برای کار زشتم به زیبایی، جز تو نمی‌یابم». به مقام ستاریت اشاره دارد که معمولاً مجاور مقام غفاری حضرت حق است. بعد هم ادامه می‌دهد برای این کارهای زشتی که من انجام داده‌ام، جز تو کسی را نمی‌شناسم که این را تبدیل به نیکی کند. فقط کار خود تو هست. مسئله تبدیل خیلی عجیب است. سیئه تبدیل شود به حسنه. کَرَم مولا است.

در جلوتر می‌گوید: «اللّهُمَّ مَوْلَاىَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ؛ خدایا، ای سَرور من چه بسیار زشتیِ مرا پوشاندی». آنجا می‌گوید من غیر از تو ستّاری نمی‌شناسم؛ اینجا ساتر می‌گوید. اشکالات و قبائح و کاستی‌ها و عیب‌هایم خیلی فراوان است؛ ولی نگذاشتی هیچ‌کس مطلع شود و برای من پوشش دادی. برعکسش هم هست؛ چند جمله بعدش می‌گوید: «وَكَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ؛ چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردی». از این طرف چه بسیار تعریف و تمجید و مدح و ثنا که من هیچ اهلیتش را نداشتم، سر زبان‌ها انداختی. این دو جمله در واقع همان دو نام پروردگار متعال است که در بند بیست‌ودوم دعای جوشن آمده و جلسه پیش درباره‌اش سخن گفتیم. بند بیست‌ودوم جوشن کبیر این است: «يَا مَنْ أظْهَرَ الْجَمِيلَ وَسَتَرَ الْقَبِيحَ؛ ای که زیبایی را آشکار کنی و زشتی را بپوشانی».

 

فرصت‌سازی مؤمن از پرده‌پوشی الهی

اطرافیان و رفقا و فامیل درباره انسان چیزهایی می‌گویند که اصلاً قابل توضیح نیست و ما از خجالت باید بمیریم و البته از شکر. چیزهایی گفته می‌شود که انسان از خجالت آب می‌شود. خدای متعال چه می‌کند؟!

البته اینجا ضمناً امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارند تربیت هم می‌کنند؛ چون دعا دستگاه تربیتی است. می‌گوید توجه داشته باشید که آن ستّاری و این آشکار کردن خوبی‌ها، که مثلاً شما یک کار خیلی کوچک و کم‌ارزش یا بی‌ارزشی را انجام داده‌اید، خداوند متعال این را پرورش می‌دهد و مطرحش می‌کند و سر زبان‌ها می‌اندازد، ما اهلیتش را نداشتیم. اهلیتش را داشتیم که آبرویمان را ببرد.

در بیان زیبایی در خطبه همام که جزء خطبه‌های حقیقتاً شگفت‌انگیز نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که شرح صفات متقین است، حضرت می‌فرماید: «إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ». وقتی مؤمن تزکیه می‌شود، یعنی درباره او چیز خوبی گفته می‌شود، می‌ترسد.

وقتی درباره‌ی او حرف‌های خوب گفته می‌شود، می‌گویند چقدر آدم خوبی است، چقدر صالح است، چقدر باتقوا است، «فَيَقُولُ أنَا أعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي، وَ رَبِّي أعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي». با خود می‌گوید: من که خودم را بهتر از دیگران می‌شناسم. یک قدم می‌رود بالاتر: خدا که مرا بهتر از خودم می‌شناسد و می‌داند که چقدر وضع من نامناسب است. لذا بلافاصله دعا می‌کند: «اَللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ». نکند به خاطر چیزهایی که می‌گویند و در من نیست، مرا مؤاخذه کنی. بعد می‌گویند: «وَ اِجْعَلْنِي أفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ». مرا از چیزی که اینها گمان می‌کنند، بهتر قرار بده.

این‌هم نکته‌ای است. آنجایی که ذکر جمیلی از انسان در جامعه هست، اگر مؤمن نگاه درست داشته باشد، خودش را اهل نمی‌داند و توجه پیدا می‌کند که این از جانب خدای متعال است که دارد این‌طوری هنرنمایی می‌کند و کَرَمش را به رخ می‌کشد. می‌گوید آن چیزهایی که باعث آبروریزی‌ات می‌شود، آنها را مستور کرده‌ام که کسی مطلع نشود. آن بخشی را که تو اصلاً واجدش نیستی و اهلیتش را نداری، این‌همه خوبی‌ها را هم من سر زبان‌ها انداختم. توجه دارد که این از جانب خدای متعال است؛ هم آن ستاری و هم این آشکارسازی و اظهار جمیل و خوبی‌ها. وقتی به اینها توجه پیدا کرد، درنتیجه از خدای متعال می‌خواهد که در همان پرده به او توفیق خودسازی کرامت کند و توفیقات او را در اعمال صالح به گونه‌ای فراهم آورد که به مراتب بیشتر و بهتر از آن چیزی باشد که دیگران فکرش را می‌کنند.

چقدر خوب است انسان چنین فرصت‌شناسی بکند. حالا که فلان‌چیز را راجع‌به ما می‌گویند و می‌دانیم که از ناحیه لطف حق به سر زبان‌ها افتاده است و ما اهلیتش را نداریم، بگوییم: «وَ اِجْعَلْنِي أفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ». از خزانه کَرَم و لطفت خوبی را درباره‌ی من بیشتر و کامل‌تر کن. کمال لطف این است که من در مقام واقع از آن چیزی که اینها خیال می‌کنند، بهتر شوم.

انسان متقی خیلی زرنگ و فرصت‌شناس است. از همین فرصت‌ها و ظرفیت‌ها به‌خوبی استفاده می‌کند. بعد هم می‌گوید: «وَ اِغْفِرْ لِي مَا لاَ يَعْلَمُونَ».[1] مردم خیلی چیزها را نمی‌دانند، آنها را تو ببخش و از صفحه‌ی اعمال من پاک کن.

خداوند مهربان با ستار بودن نسبت به عیب‌ها و گناهان از یک سو و آشکار کردن خوبی‌ها از سوی دیگر، باعث می‌شود اعمال ما در چشم مردم زیباسازی و زیبا نشان داده شود.

 

نهایت پرده‌پوشی خداوند

حضرت علی (علیه‌السلام) در دعای کمیل می‌فرماید: «وَلَا تَفْضَحْنِى بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّى؛ و مرا با آنچه از اسرار نهانم می‌دانی، رسوا مساز». کلمه‌ی «سِرِّى» مطلب بسیار مهمی است. یعنی آن بخش مخفی و مستور و راز صندوق سرّ من که تو می‌دانی آنجا چه خبر است، به خاطر آنها مرا رسوا نکن. «وَلَا تُعاجِلْنِى بِالْعُقُوبَةِ عَلى مَا عَمِلْتُهُ فِى خَلَواتِى؛ و در کیفر آنچه در خلوت‌هایم انجام دادم شتاب نکنی».

جلسه قبل روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) برایتان خواندم که اهل معرفت برای یکی از مواردی که بین خودشان و خدای متعال رخ داده که نباید انجام می‌دادند، اگر سال‌ها زنده باشند و حتی همه‌ی دهر، به خاطر فقط و فقط و فقط یک گناه و نافرمانی، خود را نمی‌بخشد و باز هم سرش پایین است. ماها دیگر چه باید بگوییم؟ نمی‌دانم!

در ادامه دعای کمیل به خداوند چنین عرضه می‌داریم: «أَنْ تَهَبَ لِى فِى هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَفِى هَذِهِ السَّاعَةِ، كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ وَكُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَيْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبِينَ؛ در این شب و در این ساعت بر من ببخشی هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهی که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتی را که پنهان ساختم و هر نادانی که آن را به کار گرفتم، خواه پنهان کردم یا آشکار، نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتی که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادی».

انسان یک‌دفعه یادش می‌آید و توجه پیدا می‌کند که کسان دیگری هم دیده‌اند؛ اینهایی که مأمور به نوشتن بودند. آنها هم دیدند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَكُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ». مواردی هم بوده که تو فقط خودت دیدی و حتی نگذاشتی فرشته‌های مسئول دیدن و نوشتن هم ببینند؛ تا چه برسد بخواهند بنویسند. جمله بعدی این است: «وَبِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ». به خاطر مهربانی‌ات و رحمتی که به من داشتی، این را مخفی کردی. «وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ». عرض کردیم ستّاریت حق تبارک و تعالی ناشی از رحمت و فضلش است.

دعای کمیل نسبت به بعضی دیگر از ادعیه دعای خیلی طولانی نیست و از نظر کمیت جزء دعاهای متوسط است؛ اما در همین دعا که به عبارتی پدر صحیفه و بسیاری از دعاها است، چقدر مسئله‌ی ستار بودن خدای متعال مطرح شده است. چقدر نعمت بزرگی است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) جابه‌جا از آغاز تا اواخر دعا، مرتب این مسئله را هم در پیشگاه حق مطرح می‌کند و هم به عنوان لطف و کرم و فضلش.

 

به پرده‌پوشی خداوند در آخرت بیشتر نیازمندیم

امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای شانزدهم صحیفه می‌فرماید: «يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي»، چقدر از عیب‌های من که نگذاشتی دیگران ببینند و متوجه شوند، بر من پوشاندی و آبروی مرا نبردی. «وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي». «غَطَّيْتَهُ» هما سترته است. مرا پوشاندی و مرا با آن مشهور نکردی. نکته‌ دقیقی را امام (علیه‌السلام) اینجا آورده است: «وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي». عده‌ای دنبال عیب‌های من هستند؛ حالا یا به دلیل حسودی یا از سر دشمنی؛ مخصوصاً اگر چنین کسی ارتباط نزدیکی با انسان داشته باشد. امام (علیه‌السلام) مثالی که اینجا می‌زند، مثال خیلی حساسی است؛ مثال همسایگی است. بخش زیادی از اوضاع و احوال انسان که از دیگران مستور است، پیش همسایه معلوم است. اگر او درصدد باشد که بیشتر سر در بیاورد، به خاطر نزدیک بودن بیشتر، راحت‌تر سر در می‌آورد.

«حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عندی». راجع‌به حسد مفصل بحث کردیم که با انسان چه می‌کند. برخی، دنبال عیب و اشکالی می‌افتند تا با آن آبروریزی کنند. امام (علیه‌السلام) به این مسئله اینجا توجه می‌دهد و خطاب به خدای متعال می‌فرماید: تو نگذاشتی این عیب‌های من حتی در نگاه کسانی که دنبال عیب من هستند، متوجه شوند.

بعضی‌ها وقتی دنبال کسی می‌افتند تا آبرویش را ببرند، حالا چه از حسادت باشد و چه از دشمنی، برنامه‌ریزی و تلاش زیادی می‌کنند که به خدا پناه می‌بریم. حال امام می‌گوید تو حتی در برابر این جماعت هم مرا حفظ کردی و نگذاشتی آنها متوجه شوند. مکرر این جمله شریف مناجات شعبانیه را برایتان خوانده‌ام که آن‌هم خیلی عجیب و لطیف است؛ حضرت می‌فرماید: «إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیًّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی؛ در دنیا گناهانی را بر من پوشانده‏ای که در آخرت، نیازمندترم که پرده پوشش خود را بر آنها افکنی». مکملش این بود که انسان ادامه ستاریّت حق را در آخرت بخواهد و بگوید حالا که مرا در دنیا پوشش دادی، در آخرت که طبعش پرده‌برداری است، نیز در پرده باشم. قرآن در معرفی قیامت به ما می‌گوید: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ؛[2] آن روز كه رازها [همه] فاش شود». آنجا را چه کنم؛ آنجا که اصلاً بر اساس پرده‌برداری است؟

حق است که انسان با خواندن این آیه سوره مبارکه قاف مدهوش شود! خیلی عجیب است؛ می‌فرماید: «فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ؛[3] ما پرده‏ات را [از جلوى چشمانت] برداشتيم و ديده‏ات امروز تيز است». هنوز آن طرف نرفته، می‌گوید حالا خودت را خوب نگاه کن که این پرده را ما کنار زدیم. پرده‌ای که از غفلت و بی‌توجهی روی خودتان انداخته بودید، کنار می‌زنیم؛ حالا خودت را خوب نگاه کن. اعمالش را در چهره واقعی‌اش می‌بیند؛ بلکه چهره حقیقی خود را مشاهده می‌کند. صحنه بسیار سنگینی است. چیزهایی که ما مستور کردیم و نگذاشتیم کسی ببیند، حال خودتان بدون پرده ببینید.

وقتی کشف غطاء شد و پرده را کنار زدند، به شخص گفته می‌شود: «اقْرَأ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا؛[4] نامه‏ات را بخوان، كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى».

به ذهنتان نیاید نامه اعمال مثل کارنامه یا کتاب است. «اقْرَأ كِتَابَكَ»، یعنی حالا خودت را ببین. این خودت هستی، اعمالت جدای از تو نیست.

آشکار شدن آن بخش که بین عبد و رب است، کمرشکن است و واقعاً کمر اهل معرفت را می‌شکند. مثلاً آنجا که می‌گوید: «یُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[5] شما را به آنچه انجام مى‏داده‏ايد، آگاه خواهد كرد». آیه اسراری دارد. خدای متعال می‌فرماید به من خبر می‌دهند که چه کرده‌اید. این «انباء حق» در حقیقت «کشف غطاء» است؛ یعنی پرده را کنار می‌زنم تا ببینید چه کار کردید. حالا خودت بگو من با تو چه کار کنم؟

تعبیر «تبلی السرائر» یک مقدار سنگین‌تر و حساس‌تر از تعبیر «کشفنا غطاء» است؛ زیرا یعنی هرچه در مخفیگاه شخصیت او بوده، همه آشکارسازی می‌شود و بیرون می‌ریزد. دیگر در معرض و مرئا است.

در دعاهای ائمه (صلوات‌الله‌و‌سلام‌الله‌اجمعین) به این بخش توجه خاصی می‌شود. برای مثال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مناجات شعبانیه ارجاع می‌دهد به سابقه، یعنی دنیا و می‌گوید: «قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوباً فِي الدُّنْيَا». اینجا مرا پوشاندی، اما من به این ستاری تو در آخرت محتاج‌تر هستم: «وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى‏». چون آنجا همه هستند، بعد در بین آنها خوبان و مقربین و انبیا نیز هستند. «إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ‏ فَلاَ تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ». مرا در آن ملأ عام و در برابر این‌همه بیننده رسوا نکن.

امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای سی‌ودو همین جمله‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مناجات شریف شعبانیه را ادامه داده و می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِی‌دار الْفَنَاءِ».

این دعا را بعد از نماز شب می‌خواندند که جزء دعاهای بسیار دلنشین صحیفه است. ماها هیچ‌وقت نمی‌خوانیم؛ چون نماز شبی نداریم که بعدش این دعا را بخوانیم. عنوانش چنین است: «وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ».

 

رسوایی در دنیا، آسان‌تر از رسوایی در آخرت است

دعای سی‌ودو صحیفه مملو از نکته‌های توحیدی و بعضی از لطایف معارف است. ما هنوز جرئت نکرده‌ایم سمتش برویم و در این جلسات درباره‌اش بحث‌ کنیم. به هر ترتیب، در آنجا حضرت این تعبیر را دارند: «اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک، وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِی‌دار الْفَنَاء بِحَضْرَةِ الْأَکفَاءِ». در همین دنیای فانی در برابر کسانی که هم‌تراز و هم‌قطار خود من هستند، مرا پوشاندی و آبرویم را حفظ کردی. در ادامه‌اش می‌گوید: «فَأجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِ ‌دار الْبَقَاءِ». اینجا به فرض انسان رسوا هم بشود، البته بسیار سخت است، ولی دو مسئله وجود دارد. اول اینکه کسانی که از اشکالات و عیب‌هایم باخبر شدند، افرادی مثل خودم هستند؛ نهایت کمی بالاتر یا کمی پایین‌تر از خودم هستند. این مسئله یک مقدار کار را آسان‌تر می‌کند. دوم اینکه این دنیا دار فنا است و تمام می‌شود. اما مصیبت آنجا است که پرده‌ای که اینجا انداختی و مرا محفوظ کردی، آنجا برداری. دو نکته وجود دارد. اول آنکه دارالبقا است؛ اگر رسوایی به پا شود، تمام نمی‌شود. دوم اینکه کسانی که می‌بینند، فرشته‌های مقرّب و پیامبران و ائمه (علیهم‌السلام) هستند. گاهی چیز بدی هست که شما دوست ندارید کسی بفهمد. نهایتاً اگر برادر یا خواهر انسان مطلع شود، تحملش برایش انسان آسان‌تر است؛ چون هم‌رتبه انسان هستند. اما نگرانی بیشتر این است که پدر و مادر مطلع شوند. حال اگر فرشتگان و پیامبران و ائمه (علیهم‌السلام) ببینند، چه می‌شود؟

 

علت اشتیاق مؤمن به مرگ

مؤمن وقتی به ذات و حقیقت ایمان دست می‌یابد و شهروند شهر ایمان می‌شود، اشتیاقش برای آخرت دائماً اضافه می‌شود؛ یعنی هر روز که بر عمرش می‌گذرد، شوقش برای آخرت بیشتر می‌شود. انگیزه‌هایی دارد؛ مثلاً یکی اینکه برایش از فرشتگان مقرّب حق رونمایی شود. اصلاً هوش از سر انسان می‌برد. مؤمن مشتاق دیدار و همنشینی با فرشته‌ها است؛ مخصوصاً مقرّبین از فرشتگان. مثلاً انسان موفق شود حضرت جبرئیل (علیه‌السلام) را ببیند. چقدر برای انسان دیدنی است؟! اصلاً قابل توصیف نیست. بهشت این چیزها است؛ انسان فرشته‌ها را ببیند یا مثلاً در محیط دیدش، پیامبران باشند. قرآن، احوالات آنها را گفته و مؤمن با خواندن قرآن، به آنها تعلق خاطر پیدا می‌کند. تصور کنید یک روز حضرت یوسف (علیه‌السلام) را ببینید و با‌ ایشان مجالستی پیدا کنید. یا خدمت حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) برویم. بهشت این چیزهایش است که دل می‌برد. اینها جزء آرزوهای مؤمن است؛ لذا ثانیه‌شماری می‌کند که کی از اینجا می‌رود.

بالاتر از همه‌ی اینها دیدن حبیب خدا است. در بعضی از دعاها شما می‌گویید: خدایا من به پیغمبر ایمان آورده‌ام و دوستش دارم، ولی ایشان را ندیده‌ام. ندیده عاشقش شدم. مؤمن دائم از جمال پیغمبر در ذهنش تصویرسازی می‌کند. در آخرت از جمال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرده‌برداری می‌شود. همین قضیه در مورد امیرالمؤمنین و ائمه هدی (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) نیز برقرار است؛ آنجا تازه نورشان طلوع می‌کند و تجلی پیدا می‌کند. مؤمن برای دیدنشان ثانیه‌شماری می‌کند. خود حضرت علی (علیه‌السلام) بشارت دادند و به حارث همدانی فرمودند: «یا هَمْدانَ مَنْ يَمُتْ يَرَني؛[6] ای همدان، هرکس بمیرد، مرا می‌بیند». وقتی بمیری، تازه علی را می‌بینی. پرده را کنار می‌زنند و حقیقت علوی برای اهلش تجلی پیدا می‌کند. چه بشارتی بزرگ‌تر از این؟! اگر چنین بشارتی به من بدهند، کاش روزی هزار بار می‌مُردم تا او را می‌دیدم.

وقتی شهدا را به بهشت می‌برند و در درجات خودشان قرار می‌دهند، این طرف و آن‌طرف را نگاه می‌کنند. بهشت جای بسیار عجیبی است و برای ما اصلاً قابل فهم نیست. زیبایی و طراوت و شکوه و آن‌همه نعمت؛ ولی شهدا می‌گویند: ما با اینها کاری نداریم. می‌گویند: شما دنبال کی می‌گردید؟ می‌گویند: بنا بود خدمت اباعبدالله (علیه‌السلام) برسیم. اگر بهشت، بهشت می‌شود، به خاطر طلوع جمال حسینی است.

آن وقت شما تصور کنید این پرده کنار برود و ما با این افتضاحی که به بار آورده‌ایم، به ما بگویند که در مجاورت مثلاً سیدالشهدا (علیه‌السلام) هستید. مگر انسان می‌تواند به حضور امام حسین (علیه‌السلام) برود؟ تازه اگر بگذارند.

وقتی آدم آبرویش محفوظ است، حس خوبی دارد. وقتی آدم خطایی مرتکب شد و بعد دید نه پدرش متوجه شد، نه مادرش و نه دیگران، می‌گوید: الحمدلله، سرش را بلند می‌کند و با اینها حرف می‌زند و پیش‌شان می‌نشیند. اگر مطلع شده باشند، انسان چه حالی پیدا می‌کند؟!

 

پناه بردن به خداوند از رسوایی در آخرت

این جمله در دعای سی‌ودو خیلی عجیب است: «اللَّهُمَّ وَ إِذْ سَتَرْتَنِی بِعَفْوِک وَ تَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِک فِی‌ دار الْفَنَاءِ». به همان دلیلی که اینجا مرا پوشاندی، آنجا هم محفوظ بدار که بیشتر احتیاج دارم. «فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِ ‌دار الْبَقَاءِ عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِکةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الرُّسُلِ الْمُکرَّمِینَ وَ الشُّهَدَاءِ». آنجا فرشتگان و پیامبران و شهدا مطلع می‌شوند. حالا به هر معنایی که شهدا را بگیریم که رتبه اولش کسانی هستند که در راه خدا به شهادت رسیدند. معنای دیگر هم دارد؛ کسانی که صاحب‌رتبه هستند و می‌توانند آنجا به اعمال ما مشرف شوند.

امام (علیه‌السلام) بلافاصله نکته‌ای را مطرح می‌کنند و می‌گویند: «والصالحین». خوبانی که ما در دنیا با آنها حشر و نشر داشتیم، اینها بفهمند ما چه کارهایی می‌کردیم، آبرویمان می‌رود. امام (علیه‌السلام) باز اینجا کلمه‌ی «جار» را می‌آورد و می‌فرماید: «مِنْ جَارٍ کُنْتُ أُکاتِمُهُ سَیئَاتِی». از همسایگانی که نمی‌گذاشتم بدی‌های مرا متوجه شوند. «وَ مِنْ ذِی رَحِمٍ کنْتُ أحْتَشِمُ مِنْهُ فِی سَرِیرَاتِ». با فامیل چه کنم؟ من با آنها رودربایستی داشتم و پیش آنها ارج و قربی داشتم. در دنیا از آنها مستوری می‌کردم؛ ولی «لَمْ أثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْرِ عَلَی». همان‌وقت هم این اطمینان را نداشتم که مرا محفوظ نگه دارند؛ اما به تو اعتماد دارم: «وَ وَثِقْتُ بِک رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لِی». امید دارم که مرا ببخشی. «وَ أنْتَ أوْلَی مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ أعْطَی مَنْ رُغِبَ إِلَیهِ، وَ أرْأفُ مَنِ اسْتُرْحِمَ». بعد هم می‌گوید: «فَارْحَمْنِی». به من رحم کن.

در مناجات شعبانیه نیز حضرت علی (علیه‌السلام) می‌گوید: من چه کار کنم، خودت این‌طوری مرا عادت دادی؟ همواره با پرده‌پوشی، احترام و شخصیت مرا حفظ کردی.

خدایا، قَسَمت می‌دهیم به حق امیرالمؤمنین و اباعبدالله و ولی‌عصر (علیهم‌السلام) دعای سی‌وچهارم را درباره‌ی ما و همه‌ی دوستان و عزیزان ما مستجاب بگردان. ما را در دنیا و آخرت در پرده ستر و کرم و فضلت حفظ بفرما. مملکت ما، نظام ما و رهبر عزیز ما را در کنف حمایت ولایت حفظ بفرما. به عزت و عظمت مسلمین و نظام اسلامی بیفزا. توطئه توطئه‌گران را به خودشان برگردان. منطقه‌ی بزرگ مقاومت را در برابر توطئه‌های دشمن صیانت بفرما. امنیت را به عراق عزیز برگردان. دشمنان اسلام و اهل بیت و کسانی که این نوع دردسرها را به وجود می‌آورند، به خاک مذلت بنشان، رسوا و خوار و ذلیل بگردان. ارواح مطهر شهدا و امام راحل عظیم‌الشأن از ما راضی بفرما.



[1]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.

[2]. طارق: ۹.

[3]. ق: ۲۲.

[4]. اسراء: ۱۴.

[5]. انعام: ۶۰.

[6] . حر عاملی، الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج۱، ص۳۱۳. البته این عبارت، مصرعی از شعر شاعر معروف اهل بیت، سید حمیری است.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *