ایام پرنور و پربرکت دهه مبارکهی فجر بر همهی دوستان محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) و جمع عزیز حاضر مبارک باشد.
باید چند جملهای به همین مناسبت عرض کنیم؛ بهویژه اینکه هفته آینده جلسه ما مصادف میشود با شب ۲۲ بهمن و باید در حرم سوم اهل بیت (علیهمسلام) برای سخنرانی ۲۲ بهمن حاضر باشیم. امسال سخنرانی شیراز به عهده ما است. انشاءالله در حرم شاهچراغ (علیهالسلام) و حضرت علاءالدین حسین (علیهالسلام) نایبالزیاره دوستان هستیم.
اطعام، کاری محبوب نزد خداوند
آیاتی که تلاوت کردند، بسیار دلنشین و روحنواز بود. یک یادآوری به خودم و همهی برادران و خواهران عزیز ذیل این آیات داشته باشیم که از سوره مبارکه انسان تلاوت شد. نکتهای که به نظرم تأکید و استفاده میشود از آیاتی که تلاوت شد، این است که خداوند تبارک و تعالی اطعام را دوست میدارد. اطعام به نیازمندان موضوعیت دارد، اگرچه هر نوع انفاق و خدمترسانی به انسانهای نیازمند خیلی مطلوب و محبوب و راه نزدیک به قرب الهی است. اگر انسان مراقبت کند و از این مسیر برود، از عنایات خاص الهی بهرهمند میشود. از آیهای که تلاوت شد، استفاده میشود که در این میانه اطعام دارای ویژگی خاصی است. «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا؛[1] و به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند». هر کس هر مقدار که برایش ممکن باشد، در اطعام نیازمندان سهمی برای خودش تعریف کند. بعضیها خیال میکنند که آدم باید حتماً خیلی پولدار باشد تا از این نوع کارها انجام دهد. در حالی که جنابعالی مثلاً پنج تا نان برای خودتان میخرید، یک دانه هم برای یک نیازمند بخرید. اسباب خیر برای همه فراهم است، منتها ماها معمولاً کمتوفیق هستیم.
ترس ائمه از قیامت
نکته دوم عبارت است از ترس از آخرت. مگر در قیامت چه خبر است که علی از آن میترسد و فاطمه نگرانش است؟ عبارت «إِنَّا نَخَافُ» نشان میدهد که مطلب ظاهراً خیلی جدیتر از چیزی است که ما فکر میکنیم. وقتی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلاماللهعلیهما) میگویند «إِنَّا نَخَافُ» تکلیف بقیه معلوم است. «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا؛[2] ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناكيم». آن روز خیلی جدی است. سهم قیامت باید در زندگی ما زیاد شود. قرآن کریم از قیامت تعبیر به فردا میکند و میفرماید: «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛[3] و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است». فردا به امروز خیلی نزدیک است. سهم این فردا در امروز هرچه افزایش پیدا کند، انسان به سعادتی که برایش پیشبینی شده، نزدیکتر میشود. خدای متعال توفیق دهد تا بیشتر به آن بپردازیم. غفلت و بیتوجهی ما زیاد است. خدای متعال روزی کند یاد و ترس از آخرت را که نجاتبخش است.
به نظرم همین آیه برای بیداری ما کافی است. چه کسانی میگویند ما از قیامت میترسیم؟ اهل بیت؛ تکلیف ما که دیگر معلوم است. جای دیگر هم خدای متعال میگوید اگر اهل این بیت را بخواهید بشناسید، یکی از ویژگیهایشان این است: «يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ؛[4] و از روزى كه دلها و ديدهها در آن زيرورو مىشود، مىهراسند». در اینجا خدای متعال از آنها نقل میکند که میگویند از آن روزی که خیلی سخت است، میترسند.
تأثیر ترس از قیامت در اعمال انسان
خدای متعال، هم توفیق انس با قرآن کریم را به ما کرامت فرماید و هم بهره ما را فراوان کند و هم سهم ما را از این خوف سازنده و پیشبرنده افزایش دهد. اگر خوف صادق از آخرت و قیامت داشتیم، وضعمان خیلی بهتر از این بود و اصلاً قابل مقایسه با حالا نبود. هرکس در کار و زیست خودش، یکسری بیمبالاتیها و بیدقتیها نسبت به حق الناس و حق الله دارد. اگر معلمهای ما، پزشکان، روحانیون، قاضیها، کاسبان و... از قیامت میترسیدند، اوضاع طور دیگری بود. «وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ؛[5] و در آن روز سنجش [اعمال] درست است». آن روز مِثقالَ ذَرَّه هم محاسبه میشود: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛[6] پس هر كه هموزن ذرهاى نيكى كند، [نتيجه] آن را خواهد ديد. و هر كه هموزن ذرهاى بدى كند، [نتيجه] آن را خواهد ديد».
اینها را انسان باید در نظر بگیرد. همه نیازمند هستیم که به یوم الحساب توجه پیدا کنیم.
مؤمن فقط بر فضل خداوند تکیه دارد
انسان به فرض که به مقام خائفین برسد و اهل مراقبت و دقت باشد و تمام کارهای زندگیاش را هم تحت محاسبه و قاعده بیاورد، باز باید چشمش به عفو و فضل و کرم خدای متعال باشد. چیزی که نجاتبخش است، عفو و فضل و کرم الهی است. قرآن فرمود: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا؛[7] و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچكس از شما پاك نمىشد». محال است کسی بدون دستگیری فضل خدای متعال به تزکیه و طهارت معنوی و رشد برسد. ماها که پیش خودمان محاسبه میکنیم، میبینیم اصلاً نمیتوانیم به غیر از عفو خدای متعال به چیز دیگری فکر کنیم. اصلاً نمیتوانیم به عدلش فکر کنیم. به قول امام حسین (علیهالسلام) در دعای عرفه: «وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى؛ و عدالت تو هلاككننده من است، و من از همهی عدالت تو گريزانم». چیزی که دائم به آن فکر میکنیم و چشم امید داریم، عفو و کرم خدای متعال است. انشاءالله به همین گمان ما خدای متعال با ما رفتار کند.
دوران جدید ایران با انقلاب اسلامی شروع شد
در بیانیه گام دوم ـ که یک هدیه الهی است برای آغاز چله دوم که روز ۲۲ بهمن سال گذشته صادر شد ـ رهبر عزیز و حکیم و عالیقدرمان درباره انقلاب اسلامی، تعبیر عصر جدید را به کار بردند. مطلب، مطلب عمیقی است. انقلاب اسلامی، ما را وارد یک عصر جدید کرد. باید راجعبه آن تأمل کرد. خود ایشان در همین بیانیه این را مقداری توضیح میدهند و رمزگشایی میکنند برای اینکه قدر این زمانه را بیشتر بدانیم.
راز گریهها و اعتراضات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
با ملاحظه اینکه بین شهادت و ولادت حضرت زهرا (صلواتاللهعلیها) هستیم، جملهای از انوار فاطمی عرض میکنم. ممکن است برایتان تکراری باشد، ولی میارزد که انسان به این مسئله توجه پیدا کند. برمیگردیم به عصر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها). باید ببینیم چه چیزی باعث شد که بانوی اول هستی به میدان برود. این چه موضوعی است که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را که لطیفتر از او خدای متعال از لحاظ حقیقت وجودی خلق نکرده، باید به میدان خشنترینها برود؟ چه چیزی قیام فاطمی را توجیه میکند؟ چه چیزی آسیب دیدن حضرت را توجیه میکند؟ چه چیزی توجیه میکند که همهی اینها را برای خودش هموار کند و بپذیرد؟ چه چیزی گریههای تمامنشدنی فاطمه (سلاماللهعلیها) را توجیه میکند که از رحلت پیامبر عزیز تا شهادت آن بزرگوار قطع نشد؟ آنهم نه یک گریه آرامِ مخفیانه. او کسی است که اگر صبر و تحمل در این عالم بخواهد معنا پیدا کند، با وجود او معنا پیدا میکند. چه چیزی صبر او را کم میکند و او را به ضجه میآورد؟ گریههای بلند و آشکار دارای پیام است. مسئله فقط یک توجیه دارد و آن عبارت است از ارتداد امت؛ چیزی که قرآن کریم پیشبینی کرده و صریحاً مطرح کرده و میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ؛[8] و محمد جز فرستادهاى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود برمىگرديد؟». مسئله، بازگشت به جاهلیت است. در آیه یک نکته ادبی هست. قرآن کریم اینجا دارد به صورت حتمی این انقلاب به عقب و بازگشت به جاهلیت را خبر میدهد. إن شرطیه وقتی با فعل ماضی طرف میشود، بیانگر حتمی بودن است.
امت بلافاصله با رحلت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) برگشتند و عهد غدیر را شکستند. به جای غدیر، سقیفه را گذاشتند. پیام رهاییبخش و آزادیبخش و سعادتآفرین، و راه و مسیر به این روشنی و زیبایی را با مَثَل اعلی که علی بن ابی طالب (علیهالسلام) به عنوان صاحب این ولایت الهی باشد، رها کردند.
فاطمه (سلاماللهعلیها) دارد میبیند که تاریخ به تعبیر خودمان از این مقطع، یعنی از جریان سقیفه، دارد ریل عوض میکند. یک مسیر بسیار خطرناک پیشروی اینها قرار گرفته که به ناکجاآباد میرود. لذا تمام تلاش خود را میکند تا این اتفاق نیفتد. اینقدر فاجعه بزرگ است که بانوی اول هستی باید به میدان برود، به هر قیمتی که شده. اینقدر موضوع ولایت الهی اهمیت دارد که برای تحققش فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به میدان میرود و سرمایهگذاری میکند، هرچند به قیمت جانش تمام شود.
ما از آن قطعهی تاریخ که قطعه عجیب و بسیار کوتاهی است، دو کلیدواژه داریم؛ یکی غدیر است و دیگری فدک. فدک یعنی غدیر غصبشده. تاریخ ظاهری را که مطالعه کنید، فدک میشود همان بوستان نزدیک مدینه که خدای متعال براساس فرمانی که خطاب به پیامبر عظیمالشأن صادر کرد، آن را به فاطمه (سلاماللهعلیها) بخشید؛ خیلی واضح، علنی و آشکار، پیش چشم همه. بلافاصله بعد از رحلت و پس از ماجرای سقیفه، فوراً فدک غصب میشود. تاریخ را بخوانید! این جزء اولین اقداماتی است که انجام میدهند. بعد از غصب ولایت در سقیفه چه اتفاقی افتاد؟ بلافاصله فدک غصب شد. این تقارن ـ که البته نکتههای بسیاری دارد و جای بحثهای خوبی دارد که بماند ـ سبب میشود که حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) این جنایت آشکار، یعنی غصب فدک را بهانهای برای آن سخنرانی در مسجد پیامبر قرار دهد که به خطبه فدکیه مشهور است. خطبهی بسیار عجیبی است؛ از نظر ساختار، افق معنا و ظرفیت شبیه خطبههای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است؛ بلکه شاید در بعضی جاها بالاتر باشد! خطبه فدکیه خیلی فوقالعاده و عجیب است.
فدک، بهانه بود
در خطبه فدکیه طرح مسئله اساسی صورت میگیرد. حضرت فدک را بهانه میکنند و شروع میکنند دوباره اسلام و توحید و نبوت و مبانی و ولایت، همه را از اول مرور میکنند؛ منتها بهانه همین خلاف آشکار بیِّنی است که غاصبان ولایت و صاحبان سقیفه دارند انجام میدهند. دقت کنید! این تقارن سبب شد که فدک، نماد غدیر غصبشده شد و دیگر از معنای بوستان غصبشده خارج شد. شاهدش آنکه وقتی هارون به امام کاظم (سلاماللهعلیه) گفت: حدود فدک را مشخص کنید تا فدک را به شما تحویل دهم، حضرت فرمودند: نمیدهید. از او اصرار و از حضرت انکار که نه نمیدهی. وقتی زیاد اصرار کرد، حضرت فرمود: باشد، حالا که اصرار میکنی، میگویم. حضرت فرمودند یک طرف آن به دریای احمر و دریای سرخ میرسد. هارون صورتش سرخ شد. وقتی گفتند سمت دیگر به منطقه ارمنستان و قفقاز و آسیای میانه میرسد، صورت هارون سیاه شد. وقتی حدود چهارگانهاش را فرمود، هارون خطاب به امام (علیهالسلام) گفت: آقا پس بفرمایید اینجا سر جای من بنشینید. یعنی شما میگویید همان خلافت! من گفتم شما حدود فدک را برای من تعریف کنید.[9]
منظور از ولایت، حکومت است
در زیارت عاشورا میگوییم: «وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها؛ و خدا لعنت کند مردمی را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبههایی که خداوند آن رتبهها را به شما داده بود». این مقام و مرتبه که در متن زیارت عاشورا به آن اشاره میشود، مقام و مرتبه ولایت باطنی اولیا نیست؛ چون آن برای کسی قابل دسترسی نیست که بتواند دفعش کند و با آن روبرو شود. کسی به آن دسترسی ندارد که بتواند ولی خدا را از آن جایگاه کنار بگذارد. معلوم میشود منظور از «ولاء»، حکومت است؛ یعنی اداره و مدیریت جامعه که خدای متعال آن را تعریف کرده، مدیریت بر نفوس انسانها و بر اراضی که از آنِ ولیّ خدا است و طبق نقشهای است که خدای متعال داده و در قرآن فرموده است: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ؛[10] زمين از آنِ خدا است، آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىدهد». زمین متعلق به خدا است، زمان متعلق به خدا است، انسان متعلق به خدا است، هرچه در این عالم است، مملوک خداوند متعال است. خدای متعال مالک ولیّ است؛ بنابراین ولایت فقط از آنِ او است؛ «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ؛[11] سَرور [راستين] خداوند است»؛ چون «هُوَ اَلْمَالِكُ» چون «هُوَ الْخَالِقُ»؛ بنابراین دیگران حق دخالت و تصرف و مدیریت ندارند، مگر او اجازه دهد.
خداوند خود از دینش دفاع میکند
قرآن کریم خطاب به مؤمنان صدر اول اسلام که گرفتارِ انقلاب اعقاب شدند و به جاهلیت برگشتند و عهد را شکستند و خیانت کردند و پیمان را فراموشکردند، میگوید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ؛[12] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خود برگردد». شما از دین خدای متعال برگشتید، گرفتار ارتداد شُدید، از علیابن ابیطالب دست برداشتید و سراغ دیگران رفتید، جریان ولایت الهی را دستخوش آسیب کردید، در محیط اجتماعی اسباب بدبختی خود و دیگران را فراهم کردید. شما خیال میکنید حضرت حق دست از دین خود برمیدارد؟ نه! خدای متعال خود به میدان دفاع از شریعت و دینش و بندگانش میآید. هرکس میخواهد ارتداد پیدا کند، مرتد شود. هرکس میخواهد به جهنم برود، برود. خودش میخواهد برود، اما خدای متعال اجازه نمیدهد که دینش آسیب ببیند. این را در اختیار دیگران قرار نمیدهد. تدبیر الهی این است: «فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ؛ بهزودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد». به تعبیر ما خدای متعال خودش دست به کار میشود. البته طول خواهد کشید، کلمه «فَسَوفَ» یعنی زمان میبرد. تا کی؟ تا هروقت خدا بخواهد طول میکشد. دوستان روی کلمه «قوم» باید دقت کنند؛ قوم یعنی یک مجموعهی انسانی بههمپیوستهی متصل دارای سرزمین و ریشه و فرهنگ مشترک. نفرمود: «بالفئه» و امثال آن؛ بلکه میفرماید: «يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ» یعنی خدای متعال آنها را میآورد و آنان خواسته خدا را محقق میسازند. به قول معروف: این آب رفته را به جوی برمیگردانند. به اذن الله تعالی اینها خواهند آمد.
چهار شاخص قوم برگزیده خداوند
در این آیه کریمه در مورد آنان چهار شاخص داده شده:
یک: «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ؛ آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست دارند». رابطهشان با خدای متعال براساس محبت و عشق است، هم خدا آنان را دوست میدارد هم آنان خدا را دوست میدارند. رابطهشان عاشقانه است. مطلب بسیاری در این عبارت نهفته است.
دو: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ؛ با مؤمنان فروتن هستند». نسبت به مؤمنان خاکسار و متواضع هستند.
سه: «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ؛ [و] بر كافران سرفراز هستند». نسبت به کفار عزیز و سرسخت و نفوذناپذیر هستند.
چهار: «يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ در راه خدا جهاد مىكنند». اهل جهاد هستند و در جهادشان تحت تأثیر عملیات و جنگ روانی دشمن قرار نمیگیرند: «و َلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ؛ و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند».
در پایان هم فرمود: «ذَلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ اين فضل خدا است. آن را به هر كه بخواهد مىدهد، و خدا گشايشگر دانا است». این فضل خدای متعال است و نصیب هرکسی نخواهد شد. مقدمات و آمادگیها و شایستگیهای بسیار نیاز دارد.
در برابر آن انقلاب به اعقاب و آن ارتداد، که عرض کردیم چه فاجعه بزرگی اتفاق افتاد، این بشارت داده شد. در برابر جریان سقیفه و ماجرای فدک، این خواست الهی و ارادهی حتمی پروردگار متعال قرار دارد.
تشابه امام با کعبه
بنده از «يَأتِي اللَّهُ» خیلی چیزها میفهمم؛ ازجمله غیرت را. شما به ولایت الهی که ناموس حق تبارک و تعالی است تعرض میکنید، باشید تا ببینید. این طول کشیدن ماجرا، داستانی دارد که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از آن پردهبرداری کرد. از حضرت پرسیدند: چرا علی به میدان نیامد تا حقش را بگیرد؟ اگر علی دست به ذوالفقار ببرد و به میدان بیاید، لابد عدهای از مسلمانانی که گرفتار تردیدند، همراهش میآیند. حضرت پاسخ دادند: علی امام است. امام مانند کعبه است، کعبه سراغ کسی نمیرود. مردم باید سراغ کعبه بروند و دورش بگردند.[13] امام، خود را تحمیل نمیکند. باید مردم خودشان بخواهند. این همان «فَسَوف» است؛ یعنی یک خطای راهبردی اتفاق افتاده و سالها طول میکشد تا مقدمات آماده شود.
تمجید ایرانیان در قرآن و روایات
ذیل آیه «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ» روایت خیلی شیرینی وارده شده است. در جلسهای که دور حضرت نشسته بودند، این آیه نازل شد. کسی خطاب به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) گفت: یا رسول الله! این قومی که میگویید چه کسانی هستند؟ بهنظر من قدری حسادت کردند و به آنان برخورده بود. حضرت پاسخ روشنی دادند. سلمان آنجا نشسته بود. سلمان انسان بسیار خوشبختی است. حضرت روی شانه یا زانوی سلمان دست گذاشتند و فرمودند: قومی که میآید و این کار بزرگ را انجام میدهد، از همشهریهای ایشان هستند.[14] پیامبر عزیز این نشانی را دادند. البته از امام کاظم (علیهالسلام) روایت مشهوری هست که مردی از قم بهپا میخیزد و یارانی مثل پارههای آهن خواهد داشت.[15]
این افراد از دل تاریخ در حساسترین مقطع آمدند؛ زمانی که از یک طرف جریان کمونیسم و سوسیالیسم با آن سیطره عجیب و غریب، اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی که اصلاً منکر خدا بودند و میگفتند دین افیون ملتها است؛ و از طرف دیگر جریان امپریالیسم غرب با این عرض و طولش. این دو به جان بشر افتاده بودند و میتاختند و جلو میرفتند و هیچ نفسکِشی مقابل آنان نبود. باهم جهان را به بلوک غرب و بلوک شرق تقسیم کرده بودند. البته در آن مقطع جنگ سرد بین آنها جریان داشت. تنها چیزی که در محاسبات هیچکس نبود و باورش نمیشد، این بود که بهنام خدا و برای خدا، بهنام ولایت الهی و بهنام دین و شریعت اسلام ناب، بهنام علی و فاطمه (سلاماللهعلیها) قیامی صورت گیرد.
ابعاد و دامنه انقلاب بینظیر ایران
حدود بیستوچند سال پیش به مناسبت همین ایام گفتم که ایران اولین قطعه فدک فاطمه (سلاماللهعلیها) است که آزاد شد. این اتفاق افتاد و امام مرد بزرگ و بینظیر آمد. تعبیر رهبری تعبیر بسیار زیبا و قشنگی است، میگوید مردی از جنس انبیا و اولیا با دستانی پرمعجزه مثل آیهی رحمت وسط این مردمانِ منتظر فرود آمد و اینها را بر بال فرشتگان نشاند و به عرش عزت برکشید. این یک تغییر و تحول الهی است. این همان عصر جدید است که آقا در بیانیه از آن صحبت میکنند. اینگونه نیست که ملتی تحت استبداد بودند و قیام کردند و آزاد شدند و خواستند از استبداد نجات پیدا کنند. البته در جریان استبداد ستمشاهی این منفعت را برای ملت ما داشت. این یک مقدمهی اولیه بود که انجام شد. جمع کردن بساط ستمشاهی با آن ریشه جزء کارهای اولیه انقلاب بود؛ اما اینها هدف نبود که بگوییم یک انقلاب ضد استعماری و ضد استبدادی انجام شد. البته به خاطر حاکمیت وابسته و تحت سیطره بیگانگان و اجانب واقعاً ایران بهنوعی مستعمره بود و انقلاب، برای رهایی ملت از یوغ وابستگی به آمریکا صورت گرفت و ایران رها شد از اینکه حیاط خلوت آمریکا باشد. اما اینها کارهای اولیهای بود که انقلاب انجام داد. امروز بعد از چهل سال، در آغاز چهلویکمین سال دارید مشاهده میکنید این انقلاب بهمعنای واقعی کلمه یک عصر جدید و روزگار تازه را نهفقط برای ملت ایران و ملتهای منطقه، بلکه برای ملتهای عالم رقم زد. شعارهای انقلاب، الهام بود. من زمانی محاسبه کردم دیدم این شعارها همه اشراق و الهام بوده، کلمهها عادی نیست؛ بهویژه «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی». این راه سوم است، یک حرف تازه است، این همان ولایت الهی و ولایت علوی و فاطمی است.
اهداف انقلاب با امید محقق میشود
کار خوب پیش رفته و بر عهد و قرارهایش مانده است و دارد جلو میرود و مشکلات هم حل میشود. بیانیه گام دوم سرشار از امید است. روزی گفتم آقا اگر بخواهیم برای این بیانیه اسمی بگذاریم، چه بگذاریم؟ گفتند: امید.
آن قلم نورانی یک جایی میگوید اصل مسئله همین امید است. مسیر طیشده را که نگاه میکنیم، همین را میگوید. عظمت خود حادثه یک طرف و عظمت دستاوردها و نتایجش طرف دیگر. عظمت چشمانداز یک طرف و عظمت این مردان و جوانمردانی که از راه رسیدند و دارند این کار را پیش میبرند، طرف دیگر مسئله است.
هدف اصلی انقلاب
آقا بعد از بیانیه یکجا صحبت کردند و این چهار ویژگی را مطرح کردند؛ عظمت ماجرای انقلاب که در بیانیه تشریح میشود، عظمت دستاوردها و عظمت هدفها که پیشِرو است و عظمت این جوانمردان و عناصر رشیدی که مأموریت دارند آن را به مقصدش برسانند. یکی از آنان، حاجقاسم است؛ بلکه جزء مقدمهالجیش و نماد این مسیر است؛ چون هدف خیلی بزرگ است. هدف چیست؟ ایشان بسیار زیبا آنجا اشاره کردند و فرمودند: «طلوع خورشید ولایت عظما»، هدف این است. از چه طریق باید برویم و به آن هدف برسیم؟ فرمودند: از طریق خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی. در این سه کلیدواژه در کلمهی تمدنسازی، تأکید مجدد دارند. میگویند شما جوانان باید به میدان بیایید و با تمدنسازی به استقبال طلوع خورشید ولایت عظما بروید. مسئله این است.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق قدرشناسی کرامت کند. این هدف، بسیار بزرگ است؛ هدف همهی انبیا و اولیا و صلحا و کتابهای آسمانی است. هدف، رسیدن به آن روز بزرگ است. برای چنین هدف بزرگی سرمایهگذاری باید خیلی بزرگ باشد؛ این شهادتها و سرمایهگذاریها، از جان و جانان و نفس و نفیس گذشتن برای رسیدن به آن هدف چیزی نیست. وقتی فاطمه (سلاماللهعلیها) برای این هدف فداکاری میکند، تکلیف دیگران مشخص است. وقتی اباعبدالله آنگونه به میدان میرود، معلوم میشود هدف چیست و چقدر بزرگ است.
دو مانع بزرگ بر سر راه انقلاب
دو مسئله فراروی انقلاب وجود دارد؛ یکی مسیر پرفراز و نشیب و پرپیچ و خم است. این دشواریها و سختیهایی که میبینید به آن مبتلا هستیم، مقدار زیادی ناشی از خود این کار بزرگ است. کار بزرگ، زحمت زیاد دارد و وقتی هدف بزرگی باشد، سختتر است. وقتیکه میخواهی به مصاف گردنکلفتهای جهان بروی و نفس آنها را بند بیاوری، طبیعتاً دشواری دارد.
مسئله دوم اشخاصی هستند که اشتباهی به مسئولیتهای حساس راه پیدا کردهاند؛ یا از اول اشتباه آمدهاند یا بعد گرفتار اشتباه شدند. یعنی مسئلهی مدیریت مطرح است.
پس بخشی مربوط به طبیعت این راه است که راه دشواری است. بخشی هم مربوط به حوزهی مدیریتی است.
در تمام عرصهها، سردار سلیمانی داریم
وقتی حاجقاسم (رضواناللهتعالیعلیه) را بهیاد میآوریم، دلمان روشن میشود. واقعاً قلب انسان با یاد این مرد نورانی روشن میشود. حاجقاسم نماد مدیریت شایستهای است که میتواند تدابیر ولی امر را خوب اجرا کند. در مشهد در حضور حضرت رضا (علیهالسلام) گفتم: کاری که حاجقاسم کرد این بود که چشمها را شست تا مردم ببینند صاحب چه ولیای هستند. یک بار دیگر ولایت و ولیّ را معرفی کرد. او میگوید من سربازی از سربازهای این آقا هستم. او توانست تدابیر منطقهای آقا را اجرا کند. حاصلش این است که منطقهی ما اینگونه شد. امثال حاجقاسم کم نداریم. یکیاش مثلاً تهرانیمقدّم. آقا ـ قربانشان بروم ـ فرمودند: من هرچه به او گفتم انجام داد. فروگذار نکرد. نتیجهاش این شد که امروز ایران صاحب یکی از پیشرفتهترین سامانههای موشکی جهان است که ضرب شصتش را در عینالاسد مستقیماً به شیطان اکبر زد. آنها این نقطهزنی و دقت را و آن ضربهشصت را در آنجا دریافت کردند. حالا اینکه میگوییم حاجقاسم نماد است؛ یادتان باشد آقا فرمودند حاجقاسم نماد یک مکتب است. حواسمان هست ما شخصپرست نیستیم. دستگاه مطرح است، دستگاه تربیت علوی و فاطمی که در زمان ما در دستگاه تربیت امام (رضواناللهتعالیعلیه) خلاصه شد. حالا این مکتب امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) است که چنین شایستههایی را تربیت میکند.
این مکتب، استاد کلی مثل رهبر عزیزمان و چنین فرآوردههایی دارد. از آن طرف تهرانیمقدّم را در هستهای دارد. البته شاگردان درجهاول زیاد هستند؛ مثلاً همین شهدای مدافع حریم و حرم. وگرنه حاجقاسم که نمیتواند بهتنهایی این کار را پیش ببرد. یکی از آنان که خیلی مشهور شد، شهید حججی بود. وقتی این بزرگوار به شهادت رسیده بود، حاجقاسم عنایت داشت که بگوید خدای متعال خواسته که یک نفر از اینها را برجسته کند تا بقیه دیده شوند. حاجقاسم میگفت: فقط این نیست، دیگران هم هستند. کسی مثل احمدیروشن که با همتش امر ولیّ را در جریان غنیسازی برد و به 20 درصد رساند. حاصلش این شد که تمام قدرتهای دنیا نیازمند شوند و با مسئولان جمهوری اسلامی مذاکره کنند. اگر پایینتر از این بود، اصلاً ما را نگاه نمیکردند. اگر این جریان موشکی را نداشتیم، اصلاً نمیگذاشتند شما یک روز آرامش داشته باشید. این بساط را جمع میکردند. کاظمی آشتیانی امر آقا را طاعت میکند و پژوهشکده رویان ما را به مرز دانش میبرد و در رتبههای اول جهان قرار میدهد. اینها حاجقاسمهای میدانهای مختلف هستند؛ یکی در میدان موشکی، یکی در میدان هستهای، یکی در میدان پزشکی و دیگران در عرصهها دیگر.
جایی که کم داریم کسانی که این تدابیر را محقق کنند، در حوزه سیاسی است. در خیلی از عصرهای مدیریتی اگر کسانی باشند که فرمان و تدبیر آقا را عمل کنند، ما فاتح خواهیم بود. باید در حوزه سیاسی و فرهنگی، اهداف عملیاتی و نگاه عمیق داشته باشیم. چیزی که آقا در بیانیه اشاره میکند، مسئله عدالت است. اشکالات جدی در این قسمت داریم و تأخیرهایی داشتیم.
خدا خودش دل ملت ما را هدایت کند تا در مجلس و دولت و بخشهای مختلف، بهترینها را انتخاب کنند. چشم امیدم فقط به جوانان است. رهبر ما این بیانیه را خطاب به جوانان نوشته است. به اندازهی دو جلسه، تحلیل این مسئله را در ذهنتان فعال کنید. نگاه ما به انقلاب اسلامی، نگاه اعتقادیِ عمیقِ فاطمی علوی حسینی مهدوی است.
نقش ابومهدی المهندس در تحولات اخیر عراق
این کار که در عراق انجام شد، کار بسیار بزرگی بود. این حرکت میلیونی نظیر نداشت. چنین اجتماع بزرگی در تاریخ اسلام نبوده و در تاریخ منطقه نیست. ابومهدی المهندس آدم عجیبی بود. چقدر نورانی بود! حاجقاسم نیز همینطور. خون این شهدا این اجتماع میلیونی را در منطقه با این وسعت پیش میبرد و اتفاقات بسیار بزرگی رخ میدهد.
[1]. انسان: 8.
[2]. همان: 10.
[3]. حشر: 18.
[4]. نور: 37.
[5]. اعراف: 8.
[6]. زلزال: 7ـ8.
[7]. نور: 21.
[8]. آل عمران: 144.
[9]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص320.
[10]. اعراف: 128.
[11]. شوری: 9.
[12]. مائده: 54.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج36، ص353.
[14]. طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۱.
[15]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج57، ص215.