امروز به لطف خدای متعال، آخرین جلسهی گزارش مضامین سیوپنجمین دعای صحیفه سجادیه است؛ دعایی که به عنوان رضا و خشنودی از خدای متعال هم شناخته میشود و بیان میدارد انسان وقتی با کسانی مواجه میشود که دارای انواع و اقسام برخورداریهای مالی هستند، چه زاویهی دید و فکری داشته باشد و چه مراقبتهایی بکند و چه حالی داشته باشد.
تأثیر نگرش توحیدی بر اصلاح زاویه دید
از همان جملهی اول دعا «الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللهِ»، حالت حمد و ثناخوانی حضرت حق و ابراز رضایت به قضا و حکم و برنامهی الهی شروع میشود.
جایی که ما در مواجهه با دیگران و بهرهمندیهای آنان، متوجه نداشتنهای خودمان میشویم، انسان بهرهمندیهای دیگران از نظر زندگی و ملک و پول و خانه و خودرو را میبیند و به خودش نگاهی میکند و میبیند خبری نیست، نفس او میجنبد و این جنبش نفس که مبتنی بر زاویهی دید غلط است، محل سقوط و خطر است. ولی نگاه توحیدی و ایمان میآید و دست انسان را میگیرد و نجات میدهد.
«شَهِدْتُ أَنَّ اللهَ قَسَمَ مَعَايِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ». من شهادت میدهم خدای متعال، بهرهمندیهای انسانها از مواهب مادی را بر اساس عدل تقسیم و توزیع کرده است.
«وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ». شهادت میدهم خدای متعال با همهی خلق خود با فضل رفتار کرده و سفرهی انعام و احسان خود را برای همه گشوده است.
این مطلب را مبتنی بر نگرش توحیدی و ایمان به رحمت و عدل و حکمت الهی ابراز میکنم.
یادآوری دشواریهای اولیای الهی، به انسان آرامش میدهد
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي». من با بهرهمندان و بهرهمندیهای گستردهی آنها و عدم برخورداریها و ضعف بنیهی مادی خودم مواجه هستم. اینجا انسان از قلهنشینان توحید و بهرهمندان از لطف پروردگار متعال و کسانی که در اوج کمال هستند، مدد میگیرد. مددخواهی همیشه با صلوات بر محمد و آل محمد (علیهمالسلام) است. نام دلربای اولیای کامل را میبرم و در ضمن آن، از باطن آنها نور میگیرم و از سیرهی زندگی آنان الگو میگیرم و یادم میآید که اولیای خدای متعال، از نظر مادی نوعاً در وضعیت سختی بودند و حتی آنجا که بهرههایی داشتند، به اقلّ ممکن اکتفا میکردند.
تا صلوات میفرستید، ذهن شما معطوف به خانهی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میشود که بهترین عروس و همسرش بهترین داماد عالم و بهترین خانواده بودند. یک خانهی بسیار ساده و محقر در مدینه که داخل آن هم خبری از بهرهمندیهای عادی دنیایی نبود. برخی گزارشها تکاندهنده و گاهی غیرقابل باور به نظر میرسد. ما به آنها نگاه میکنیم و میبینیم چقدر بهرههای ظاهری زندگیشان اندک است. دوباره نگاه میکنیم و میبینیم چقدر راضی بودند. دوباره نگاه میکنیم و میبینیم این در شرایطی است که میتوانستند بهرههای مختلف مادی داشته باشند. چنین نگاهی باعث امداد و آرامش خاطر و رضایت میشود. از اینجا معلوم میشود این داشتنها و نداشتنها، جزء شاخصهای ارزشگذاری نیست و اگر ارزشی تعریف میشد، باید محمد و آل محمد (علیهمالسلام) پربهرهترین میبودند؛ چراکه بهتر از آنها و افضل از آنها در این عالم پیدا نمیشود و هیچکس در زمینهی قرب به خدای متعال، به محمد و آل محمد (علیهمالسلام) نمیرسد.
بینش توحیدی، اکسیری که تلخیها را شیرین میسازد
مدد که گرفتید، به خداوند میگویید: من کسانی را دیدم که ساختمانهای آنچنانی و ماشین و پول و... داشتند و بلافاصله میگویید با آنچه به اینها دادی، مرا امتحان نکن. آنها را هم به خاطر آنچه به من ندادی، آزمایش نکن. اگر من گرفتار این فتنه شوم و در این آزمایش زمین بخورم، نسبت به بندگان تو دچار حسادت میشوم که انسان را میسوزاند و ریشهی انسانیت مرا بر باد میدهد. در این صورت از حکم تو گلهمند میشوم که سعادت مرا نابود میکند. راه نجات این است که در سایهسار لطف محمد و آل محمد (علیهمالسلام) قرار گیرم.
مسئله این نیست که بگویم من در ورطهی امتحان و فتنه دچار آسیب نشوم. امتحان وقتی معطوف به سقوط است، فتنه نامیده میشود و ابتلا عمومی است. آیا من به همین حسد نورزیدن به بندگان و گله نداشتن نسبت به حکم خدا اکتفا کنم؟! الگوی من در زندگی این حقایق آسمانی هستند و شاخصهای زندگی پاکیزه، از این بیت به من میرسد؛ پس یک قدم بالاتر میروم و همتم بلندتر میشود و از من توقع بیشتر میرود.
«وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي». من توقع دارم از نظر بینش توحیدی به رتبهای برسم که کاملاً در حالت شیرینی و حلاوت نسبت به امتحان پیش آمده قرار بگیرم. قضا و حکم تو نهتنها برای من تلخ نباشد، بلکه شیرین و گوارا باشد.
«وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي». به عدل کلی و نظاماتی که در عالم چیدهای، ایمان دارم؛ حال از تو میخواهم سینهی من نسبت به آنها و کم دادنها و زیاد دادنها و قبض و بسطها فراخ باشد و راحت باشم.
«وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ». به من اعتماد نسبت به خودت بده که در پرتوی این اعتماد و توکل کار من به آنجا برسد که اقرار کنم به اینکه این تقدیر و اندازهگذاریها و... جز خیر برای من چیزی ندارد. در نتیجه من نهتنها از نداشتن گلهمند نیستم و نهتنها آرامش خاطر دارم، علاوه بر اینها از این نداشتن به خاطر آنکه میدانم خیرم در آن است، خشنود و خوشحال و شکرگزار هستم.
«وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي». من از این به بعد نسبت به آنچه به من ندادی، شکرگزار هستم و این شکر خیلی بیشتر از مواردی است که به من دادی.
«وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا». دل و قلب و ذهن مرا عصمت بده و محکم نگاه دار تا به افراد مثل خودم یا پایینتر از خود، با دیده تحقیر نگاه نکنم. از آن طرف کسی که دارد، برای من، فضیلت محسوب شود. به طور کلی ذهن مرا از اینکه داشتن و نداشتن را مبنای ارزش و احترام بدانم، دور کن.
معیار حقیقی شرف و عزت
این گزاره را که از متن توحید استخراج شده است، در قلب من حک کن که: «فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ». اگر از سمت دنیا و با معیارهای ماتریالیستی نگاه کنید، شرف و عزت در داشتنها و بهرهمندیها است. شریف کیست؟ آن کسی که بیشتر دارد. عزیز کیست؟ آن کسی که بهرههای مادیاش بیشتر است. اما وقتی من در سایهی محمد و آل محمد (علیهمالسلام) قرار گرفتم و از حضیض خاک به اوج افلاک سر برداشتم و از محیط ناسوت، به عالم ملکوت پر زدم و از منظر توحید با دستگیری علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) موفق به نگاه شدم، دیدم معیار عزت و شرف چیز دیگری است؛ هر کس بهرهی بیشتری از طاعت دارد، شریفتر است و آن کسی که از عبادت تو نصیب بیشتر دارد، عزیزتر است. عزت از رهگذر ایمان فراهم میشود.
ثروت پایانناپذیر
«فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ». انسان وقتی درخواست بزرگ و عجیب دارد، باید بزرگان را به میدان بیاورد و از آنان کمک و شفاعت بخواهد.
«وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ». به شرف و عزت و جمال محمد و آل محمد (علیهمالسلام) خدا را قسم میدهیم که به ما ثروتی بدهد که هیچوقت تمام نشود. من از آن بالا که نگاه کردم، دیدم هرچه این پایین هست، تمام میشود. در پرتوی نور محمد و آل محمد (علیهمالسلام) توانستم ثروتی را ببینم که تمامنشدنی است، اکنون آن را از تو میخواهم. خداوند در قرآن میفرماید: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ؛[1] آنچه پيش شما است، تمام مىشود و آنچه پيش خدا است، پايدار است». هرچه نزد ما است، نفاد و زوال دارد و تمام میشود. مدرک و پرستیژ و جوانی و ثروت و نیروی بدنی و زیبایی و قدرت و... همگی نفاد دارد و نابود میشود.
از چشمانداز قبر، دنیا را ببینید
سعی کنید از قبر، دنیا را تماشا کنید تا حقیقت دنیا را ببینید. امام کاظم (علیهالسلام) بر سر قبرى حاضر شده بودند، سپس فرمودند: «إنَّ شَيئاً هذا آخِرُهُ لَحَقيقٌ أن يُزهَدَ في أوَّلِهِ، وإنَّ شَيئاً هذا أوَّلُهُ لَحَقيقٌ أن يُخافَ آخِرُهُ؛[2] چيزى كه پايانش اين است، سزاوار است كه به ابتداى آن، دلبسته نشود. و چيزى كه ابتدايش اينجا است، سزاوار است كه از پايان آن، ترسيده شود». البته ما تا آنجایی میبینیم که شخص را با جسم درون قبر میگذارند و بعد از آن دیگر چیزی نمیبینیم. از پنجرهی قبر ببینید تا دنیا را بینقاب ببینید. اگر انسان موفق به چنین کاری شود، دلش رها میشود که نقطهی آغاز مکارم الاخلاق است. زهد شرط اول است که اگر انسان از آن بهره گیرد، به همان میزان میتواند از مکارم الاخلاق بهرهمند گردد.
درخواست عزت همیشگی و ملک جاودانه
«وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ». خدایا من از این پس، از تو دارایی را میخواهم که نفاد و زوال نداشته باشد. مرا حمایت و تأیید کن، با عزتی که هیچگاه از من جدا نشود.
جناب قرائتی تعبیر زیبایی در این خصوص دارند که میفرمایند: در نظر گرفتن حکمی برای شخصی به اندازهی نامهای دوریالی خرج دارد و باطل کردن همان حکم یک تلفن یکریالی!
فرق عدم و فقدان از نظر واژهای این است که عدم هم میتواند مسبوق باشد به وجود؛ هم میتواند مسبوق به خودش باشد. «یعنی نبوده که نبوده یا بوده و نبوده». اما فقدان همیشه مسبوق به وجود است؛ «یعنی بوده، اما دیگر نیست». فاقد شدن همیشه بعد از آن است که واجد شده باشد. مثلاً پولی متعلق به شخصی است و آن را خرج میکند و تمام میشود؛ این میشود فقدان.
«وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ». ابد به معنی زمانی که انتها ندارد، ملک به معنی پادشاهی که در آن همهچیز باشد، اعم از کامروایی، فرمانروایی و... حال میگوییم: خدایا ما را در ملک ابدی پرواز بده. در خصوص بهشتیان ذکر شده که هیچگونه محدودیتی در بهرهمندیها ندارند. ما نیز تصرف بیانتها طلب میکنیم. دیدن روزنهای از از عالم غیردنیوی باعث دل کندن از تمامی جاذبههای دنیوی است.
«إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ». فراخوانی حضرت حق، بعد از صلوات بر آل محمد (علیهمالسلام) تضمینی برای استجابت است. این بخش اشاره دارد به سورهی مبارکه توحید. در روایات اشاره شده که این سوره برای افراد عمیقی است که در آخر الزمان میآیند و میدانند در این سوره چه گنجانده شده است.
خدای متعال را میخوانیم به واحدیت و یگانگی، به احدیت و بیجزء و ترکیب بودن، به صمدیت و غنی بودن و بینیازی. البته صمد به ذات مصمود العلیه نیز گفته میشود؛ یعنی بینیاز مطلقی که همه به او دست نیاز دارند. زاده نشدی و همسر و همتا و نظیری نداشتی.
به این ترتیب شما با گفتن این اسمای الهی اجابت خواستههای خود را در این دعای مختصر اما باشکوه تضمین میکنید و پناهندهی پروردگار میشوید و از خواستههای حقیر و دلمشغولیهای بیارزش جدا میشوید.
هدف در اینجا ساخت ذهنیت بر اساس مفهوم توحید است. رسالت این دعا ارتقای روحی انسان مؤمن و پرواز دادن آن در محیط ملکوت این عالم و رهایی از تعلقات مادی است.
نکته آخر اینکه این دعا با طراحی و برنامهریزی و رفتن دنبال روزی و تلاش برای گذراندن زندگی منافاتی ندارد.
غدیر، باارزشترین هدیه الهی برای بشریت
با توجه به همهگیری کرونا، تمام عزیزان بهخصوص کسانی که ظرفیت ترویجی و ارتباطی دارند، باید با ابتکارات اقدامات خود را بیش از سال قبل کنند؛ چراکه غدیر مثل و مانندی ندارد و بالاترین عید است. ارادهی پروردگار برای خوشبختی و سعادت بشریت در این روز با ارائهی الگوی علوی در زندگی انسانی تجلی کرد. نقشهی خوشبختی بشریت با حکمرانی علیبن ابی طالب (علیهالسلام) ارائه شد. در غدیر حیات طیبه در جلوهی اجتماعی به بشریت تقدیم شد. لذا روز سیاه شدن روی شیطان است. شیاطین کمر همت بستهاند برای مبارزه با غدیر. اگر این نقشه اجرا شود، خوشبختی بشر چه در حیات طیبهی فردی و چه اجتماعی تضمین شده است. حیات طیبهی فردی ـ بهجز بخشی از آن ـ وابسته به حیات اجتماعی است. حیات طیبهی جمعی نیز فقط و فقط با نقشهی غدیر تحقق پیدا میکند.
چه هدیهای باارزشتر از این برای بشریت؟! پیش از واقعهی غدیر به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) گفته شد: «اگر این بخش از رسالت صورت نگیرد، خاتمیت به تکامل نخواهد رسید».[3] ولی پس از واقعه فرشتهی وحی بشارت داد: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ؛[4] امروز دین شما را برایتان کامل کردم».
سرمایهگذاری ائمه برای تحقق غدیر
250 سال تاریخ امامت پای تحقق آرمان غدیر گذاشته شد. بزرگترین سرمایهگذاری برای غدیر به وسیلهی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) صورت گرفت و در اقتدا به ایشان، همهی فرزندانشان چنین کردند.
بزرگترین درس کربلا
برای شناخت واقعی غدیر باید به گودی قتلگاه نظاره کرد. اباعبدالله (علیهالسلام) همهچیز خود را جهت تحقق غدیر و فلسفهی اسلام که به نام علیبی ابی طالب (علیهالسلام) معرفی شد، فدا کردند. لذا کربلا هم درس است و هم عبرت. از کربلا میتوان غدیر را شناخت و بزرگترین عبرتش این است که: اگر پیام غدیر دریافت نشود، ولی خدا را به مذبح میبرند. کربلا به علت زیر پا گذاشتن غدیر اتفاق افتاد.
سیدالشهدا (علیهالسلام) در دعای عرفه به ما آموخت که اعظم نعمت برای یک امت، امامت است. وقتی امتی مدیریت الهی را درک کند، ابواب خوشبختی و سعادت برایش گشوده میگردد.
نسخهی غدیر برای دوران غیبت
ما در زمانهای زندگی میکنیم که پیام غدیر برای امیر غدیر حضرت حجت (ارواحنافداه) ذخیره شد تا پیام غدیر را به معنی تام محقق سازد و بشریت در انتظار روز موعود است. اما در عصر غیبت، غدیر ساکت نیست؛ غدیر، ناطق است. نطق و پیام غدیر برای عصر غیبت، ولایت فقیه است که ملت ما بحمدالله به لطف امام و شهدا، ما را در چنین موقعیتی در تاریخ قرار دادند.
نسخهی غدیر به صورت قانون اساسی در یک سرزمین و نظام اجرا میشود؛ بنابراین بزرگترین عبادت در روزگار ما، کمک به تحقق این نظم غدیری است؛ یعنی کمک کردن به ولی زمان برای اجرای این نسخه. زیاد هستند دشمنان کافر و منفاقی که نمیخواهند این نسخه عملی شود.
همیشه به ما گفتهاند مراقب نفاق باشید؛ چیزی که از ابتدا غدیر را از تحقق دور کرد، کفر نبود، نفاق بود که امروزه در سکولاریزم، پنهان است. اکنون در عصر غیبت که با سرمایهگذاری خون شهیدان عزیز نسخهی غدیر اجرا شده، کفر با تمام امکانات در میدان است، اما نمیتواند به این جریان ضربهای وارد کند، به شرطی که از نفاق دوری کنیم.
گام دومی که رهبری عزیز اشاره فرمودند، تداوم این مسیر را بهخوبی نشان میدهد. فقیه جامع الشرایطی در کنار ما است، انشاءالله که قدردان این نعمت بزرگ باشیم؛ همانطور که در غدیر سجدهی شکر بهجا میآوریم و در مواجه با هم میگوییم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»؛ تمسکی که پدران ما نداشتند و زیر پرچم ظلم زندگی کردند.
اینجا است که برای تداوم این راه تا قیام قیامت مدیون بزرگانی چون سردار سلیمانی و شهدای حرم هستیم. برای فهمیدن غدیر باید وصیتنامهی شهید سلیمانی را خواند؛ او که غدیر را فهمید و درک کرد؛ او که در وصیتنامهی خود، به جامعه درباره آسیب به ولایت و رهبری هشدار داد. غدیریه زمان ما وصیتنامهی این سردار بزرگ است.