«وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ؛[1] خدا ايمان را براى شما دوستداشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت».
اولین سالروز میلاد فرخنده مولایمان حضرت جوادالائمه (علیهمالسلام) را محضر منوّر فرزند عزیزشان حضرت بقیتاللهالاعظم (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) تبریک عرض میکنم. همچنین خدمت رهبر عزیزمان و همهی ارادتمندان حضرت، مخصوصاً جمع عزیز حاضر؛ چه شما که در این خانه خدا هستید و چه عزیزانی که از طریق فضای مجازی و تصویر در جلسه حضور دارند، تبریک میگویم. انشاءالله بر همهی شما مبارک باشد.
ماه رجب، ماه بسیار زیبایی است. حقیقتاً زیبایی و درخشش فوقالعادهای دارد. ملکوتش فوقالعاده تماشایی است؛ بهویژه اینکه در فضای این ماه نورانی چنین عنایاتی از سوی پروردگار متعال به بشریت شده است. ماه ولادت باسعادت امیرالمؤمنین، علیبنابیطالب (علیهالسلام) است که خودش در مورد عظمت این نعمت، کافی است.
تجلی دوباره کوثر
خوشبختانه جلسات ما از قدیم همینطور بود که همهاش در مناسبتها برگزار میشد یعنی یا شبِ مناسبتی است یا روزِ آن است. این هم ویژگی این جلسه ما است. خدای متعال را شاکریم که هفته قبل به محضر امام هادی (علیهالسلام) عرض ارادت کردیم، این هفته هم به محضر پدر ارجمندشان عرض ارادت میکنیم.
این میلاد پرنور تجلی خاص کوثر است یا شاید بتوان گفت تجلی دوباره کوثر است؛ با ولادت امام جواد (علیهالسلام) جریان امامت و ولایت الهی علیرغم تلاش مخالفان و دشمنان، تداوم یافت و خوشحالی امام رضا (علیهالسلام) که سالیان طولانی منتظر تولد ایشان بودند و توسط دشمنان ملامت میشدند، قابل توصیف نیست.
امروز اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود، باید بگوید خدایا تو را به شادی قلب امام رضا (علیهالسلام) در ولادت امام جواد (سلاماللهعلیه) قسم میدهم. با ولادت امام جواد (علیهالسلام) حقانیت مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) اثبات شد؛ مکتبی که امامت را امر الهی و متصل به خزانه علم الهی میداند، امام را صاحب علم لدنی و این مقام را یک مقام الهی میداند. وجود حضرت جواد (علیهالسلام) برای کسانی که این مرتبت را تنزل دادند و آن را به یک امر بشری معمولی تبدیل کردند، یک حجت بالغه الهیه در اوج شکوه و عظمت شد. آنچه خدای متعال مقدر کرد با امام جواد (علیهالسلام) اثبات بشود، یک دلیل روشن شد.
امام جواد (علیهالسلام) متولد سال 195 هستند. این تاریخها کمی جلو و عقب است که ربطی به بحث ما ندارد. در سال امامت آن حضرت یعنی هنگامِ شهادت امام رضا (علیهالسلام)، وجود نازنینشان هشتساله یا نهساله بوده است. در آغاز امامتش، در بین دوستان حضرت زلزلهای افتاد و این پدیدهی تازهای بود. قصهای شد که ماجرای مشهور آن را بارها شنیدید. در آن جلسه که بزرگان شیعه دور هم جمع شده بودند از دو جهت بر سر خود میزدند؛ یکی بهخاطر شهادت امام رضا (علیهالسلام) و مسئله دومشان این بود که ما چه کار کنیم تا این آقازاده به سن مناسب برای امامت برسند؟ جواب ملامتگران را چه بدهیم؟ حال عجیبی بود و در آن جلسه فضای خاصی حاکم بود. فضا سنگین بود؛ تاحدیکه نوشتهاند شخصیتی مثل یونسبن عبدالرحمان که از اصحاب امام رضا (علیهالسلام) بود، وسط آن ضجهها و گریهها گفت: حالا برای این داستانی که پیش آمده، فکری بکنیم؟ همانجا یکی دیگر از شاگردان حضرت بهنام ریانبن صلت برخاست و گفت: «ویحک یونس؛ وای بر تو یونس»، چه شده؟ حواست نیست چه داری میگویی؟ اگر امامت از جانب خدای متعال باشد، کودک یکروزه هم امام و حجت خدا است. با این نهیب ریانبن صلت، گویا او به خودش آمد. درهرصورت وقتیکه آن اتفاق خاص رقم زده شد و آن جمعیت بزرگ از علما حرکت کردند و محضر امام جواد (علیهالسلام) رفتند، حقیقت امامت و اتصال ایشان به خزانه علم ربوبی در آن مجلس، آشکار شد. وقتی امام با آن سنّ کم و جثه کوچک بر اجتماعی وارد شد که همه از بزرگان و علما بودند، همه از جا کندند. هیبت حضرتْ همه را فرا گرفت و سپس وقتی حضرت اجازه دادند، آنها نشستند و هرچه خواستند پرسیدند و این جلسه تکرار شد. کسانی هم گماشته شده بودند برای اینکه بهنحوی حضرت را امتحان کنند؛ ولی حاصلش، حجت تازهای بر حقانیت مکتب اهل بیت (علیهالسلام) شد. بههرحال بر همه شما مبارک باشد.
آغاز دوران سخت امامت از زمان امام جواد
امام جواد (علیهالسلام) درواقع در بخش خیلی سختِ دوران امامت سهم دارند؛ آغازِ بخش اخیر که با خود آن حضرت آغاز میشود و بعد با امام هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) ادامه پیدا میکند تا به حضرت ولیاللهالاعظم و دوران غیبت میرسد. در این بخش اخیر عمدتاً این سه امام بزرگوار (علیهمالسلام) به شکلهای مختلف برای دوران غیبت زمینهسازی میکنند، ازجمله با تقویت شبکه وکلا که از قبل آغاز شده و در زمان امام جواد (علیه السلام) خیلی تقویت شد. شخصیتهایی مثل علیبن مهزیار، جناب عبدالعظیم حسنی، احمدبن محمدبن ابینصر بزنطی، ابوهاشم جعفری رجالی هستند که از طرف امام (علیه السلام) وکالت میکنند و شیعه دارد با نمایندگان امام برای ورود به عصر غیبت انس میگیرد.
الآن فرصت توضیح نیست و من هم در مقام بیان تفصیلی نیستم، اگرچه واقعاً جا دارد که در اینباره گفتگوهای فراوان شود.
امام جواد، مظهر جود خداوند
عنایت داشته باشید که توسل به امام جواد (علیه السلام) و قرار گرفتن در شعاع ولایت و محبت آن حضرت و معرفت به آن بزرگوار و ایمان به وجود نازنین آن حضرت، کارگشاییهای شگفتانگیزی دارد. او مظهر جود پروردگار متعال است و به همین لقب هم شهرت پیدا کرده است. از بین القاب حضرت، لقب جواد از همه مشهورتر است.
این خواست پروردگار متعال است که لطف و عنایت و کرَم او بهدست پرمحبت و پرکرامت این امام بزرگ، توزیع بشود. دوستان قدر بدانند، توسل کنند. با حضرت، ارتباط داشته باشند، یاد کنند و سلام بدهند، التجاء کنند. از امام جواد (علیه السلام) کمک بخواهند، مخصوصاً جوانها برای اصلاح امر ازدواج و زندگیشان، برای تأمین خوشبختیشان. انشاءالله مورد عنایت حضرت قرار گیرند. توسل به حضرت، در مسائل معنوی هم فوقالعاده است. فرمود: «مَنْ أحبَّ أن یَلقی اللهَ عزَّ وجلَّ وَقَدْ رُفعتْ دَرجاتُه وبُدّلت سیئاتُه حسنات فلیتوالَ محمدبن علی الجواد؛[2] هر کسی دوست دارد که خدا را ملاقات کند، درحالیکه ترفیع درجه داشته و سیئاتش تبدیل به حسنات شده باشد، مهرورزی به جواد داشته باشد». معلوم میشود توسل به آن حضرت در تقرب به خدای متعال و عبور از حجابها و موانع در مسیر وصال حق تبارک و تعالی و نیل به مقامات عالی، کارگشایی و نور امام جواد (علیهالسلام) افقگشایی و پیشبرندگی فوقالعادهای دارد.
همه ما باید این توسل و این ارتباط را غنیمت بشماریم. خداوند تبارک و تعالی به سرور قلب محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) به شادی قلب امام رضا (علیهالسلام) ما را جزو بهرهمندان شایسته از ولایت آن حضرت قرار بدهد و انشاءالله همه ما مورد عنایت و لطف و مشمول دستگیری و تربیت آن حضرت باشیم.
لزوم عرض ارادت به مادران ائمه
به محضر مادر بزرگوار ایشان هم عرض ارادت کنیم. این شرف بزرگ نصیب بانوی مکرّمهای شد که نامشان سبیکه است. این افتخار بزرگ حکایت از طهارت مولد و حکایت از ظرفیتهای وجودی این بانوی بزرگ دارد. چون کسانی بودند که به شرف همسری حجت خدا و امام نائل شدند اما هرکسی به شرف مادری امام نائل نمیشود. کسانی که همسر امام بودند، بعضی از آنها خوب و بعضی بد بودند، ازجمله کسی که با توطئه و با آن برنامهریزی کذایی از طرف مأمون، همسر امام جواد (علیهالسلام) شد. مأمون را «معاویه بنیالعباس» میگویند؛ چراکه آخرِ مکر بود. البته بانوان بزرگواری بودند که آنها هم شرف همسری امام را داشتند و از نیکان بودند، اما اینکه کسی مادر امام بشود کار هرکسی نیست. این خاص است، ظرفیت معنوی و روحی، طهارت، نورانیت و پاکیزگیِ فراوانی میخواهد تا بتواند حامل نور امام (علیهالسلام) به این عالم بشود. مقام بسیار بالایی است. اینها بسیار مورد احترام هستند! از جهت شرف و جایگاه برای هر فرزندی مادرش در اوج ارتفاع است، بهشت اوست. بهشت نقدِ هرکسی در این عالم، مادر است. خدا برای شما نگه دارد و توفیق استعاذه بدهد. انسان از طریق مادرش میتواند خیلی پرواز کند، رشد کند و با احسان و محبت و خدمت به مادر اوج بگیرد. اگر دعای مادرتان پشت سرتان باشد به هر جایی که بخواهید میرسید. دعای مادر انسان را به جایی میرساند که باید برسد.
حجتهای الهی هم برای مادرانشان خیلی احترام قائلند. اگر کسی به مادر حجت خدا عرض ادب کند، مورد عنایت خاصّ حجت الهی قرار میگیرد. ما از دو جهت باید عرض ادب کنیم؛ یکی در مقام شکر به درگاه آن بانوی مکرمی که واسطهی چنین فیض بزرگی شده و ما مدیون مادر امام جواد (علیهالسلام) هستیم، و از این جهت که از طریق عرض ارادت و سلام و درود و بزرگداشت مقامِ مادرِ امام (علیهالسلام) میخواهیم از نظر و لطف حجت خدا بهرهمند شویم. لذا بهمحضر این بانوی بزرگ که عروس حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است، عرض ارادت میکنیم. بنابر بعضی نقلها از خاندان ماریه قبطیه است که همسر مکرم پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) بود. اینها ظاهراً مربوط به منطقه آفریقا هستند و چنین شرفی شامل حالشان شده است.
ایجاد پیوند با ائمه از شرق و غرب عالم
جمله معترضهای که میخواستم عرض کنم این است که مناطق گوناگونی در عالم از طریق این پیوندها با بیت رسالت و ولایت، خویشاوند میشوند. این هم جالب است. اگر میبینید مثلاً در نیجریه یکباره آن اتفاقات میافتد و میلیونها انسان هدایت میشوند، اینها با خاندان اهلبیت (علیهمالسلام) نسبت دارند. خدا شیخ زکزاکی عزیز و خانوادهشان را حفظ کند و اسباب آزادیشان را فراهم کند. اینها طلوع میکنند و در اربعین چه میکنند! چه حالی و چه اشکی دارند! چه عشق و ارادتی به رهبر عزیزمان، به جمهوری اسلامی و به امام راحل عظیمالشأن دارند. پشتپردهی این قضایا اسراری دارد. احساس میکنیم این نسبتها وجود دارد. از این طرف میبینید مثلاً در منطقه آفریقا چقدر افراد از این طریق با امامان ما نسبت دارند و با اهل بیت (علیهمالسلام) و با خاندان رسالت خویشاوند میشوند. از آن طرف در سمت اروپا هم به شرح ایضاً این خویشاوندی وجود دارد. در یک مناسبتی خیلی سال قبل به رُوم رفته بودم. آنجا احساس میکردم حس خوبی دارم. اگر در مناطق اروپایی براساس وظیفه و مأموریت کاری پیش بیاید و انسان برود، قلبش میگیرد. برخلاف دیگر جاها دیدم در روم چه حس خوبی دارم! واقعاً احساس روشنایی و راحتی داشتم. توجه نداشتم علت آن چیست، بعد متوجه شدم پدربزرگ حضرت ولیاللهالاعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) آنجا مدفون است. دیدم اصلاً قضیه چیز دیگری شد. خوشبختانه زود علت مسئله را متوجه شدم. غرض در شرق و غرب عالم این ارتباط شکل میگیرد تا مقدمات برای آن اتفاق بزرگ آماده شود.
گذری کوتاه بر مباحث گذشته در باب دعای مکارم الاخلاق
در بحث جاریمان در ارتباط با دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه که معروف به دعای «مکارمالاخلاق» است مطلبی را عرض کردیم. حضرت، دعا را اینگونه شروع میکنند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَال». بهتفصیل دربارهی این پنج جمله که یکی خودِ صلوات است و چهار جمله که بعد از صلوات مطرح میشود، سخن گفتیم. عرض کردیم درواقع میشود گفت همهی بنیان و ریشه و اساس مکارمالاخلاق و «مرضیالافعال» اینجا در یک درخواست مطرح شده است. در اینباره توضیحی دادیم؛ ایمان، یقین، احسن النیات و احسنالاعمال. عرض کردیم این چهار عنوان، کل شخصیت ما را پوشش میدهد؛ منطقه عقل و قلب و عزم و عمل و جوارح را. یعنی از عمیقترین بخشهای وجود ما تا ساحتهای ظاهری شخصیت ما را پوشش میدهد. اینها را ما در اینجا در عالیترین سطحِ آن از خدای متعال درخواست میکنیم. یعنی اگر سخن از ایمان است، کاملترین آن را میخواهیم. سخن از یقین است، برترینِ آن را میخواهیم. سخن از نیت است، زیباترینش را میخواهیم. سخن از عمل است و نیکوترینِ آن را میخواهیم. به بابِ ترینها، «افعلالتفضیل» میرود.
بعد عرض کردیم تمام دعای مکارم که بعد از این بهتفصیل مطرح میشود، بهمنزله شرح همین جملهی اول است. ستونهای اصلیاش درواقع اینجا مطرح شد که مربوط به «حیات طیبه» است.
درخواستهایی متناسب با ظرفیت وجودی انسان
سؤالی مطرح شد و بحثمان هم همانجا باقی ماند. سؤال این بود که این هدفگذاری که هدف روی قلهها است، چه نسبتی با ظرفیتهای ما دارد. جمله اول دعای مکارم، پیام بسیار روشنی دارد که باید آن را دریافت کنیم و روی آن تأمل داشته باشیم. پیام روشنش این است که امام (علیه السلام) دارد میگوید تو استعداد و ظرفیت بسیار بزرگ و شگرفی داری. چون این درخواستها، درخواستهای عادی نیستند، خیلی بزرگند. خواسته بزرگ مربوط به ظرفیت بزرگ است. پیامش این است که ای خواجه خود را نیک بشناس. خیلی خبرها وجود دارد. میگوید خود را بشناسید ببینید در وجود شما چه خبر است، خدای متعال چه کرده و چه ظرفیتی بهوجود آورده است؟ که اگر خواستید در پیشگاه قدس ربوبی قرار بگیرید و در محضر «اکرمالاکرمین» و «اجودالاجودین» که خالق شماست درخواست خود را مطرح کنید، بدانید چگونه بخواهید و چه چیزی بخواهید. اینکه اینجا بهعنوان خواسته برای شما مطرح شده که ایمان در کاملترین مرتبه، یقین در برترین مرتبه، نیت در زیباترین مرحله، عمل در نیکترین و زیباترین مرتبهاش خواسته شده، معنایش این است که من چنین ظرفیتی دارم که به این جا برسم. بنابراین اینجا یک یادآوری است، عزیزان یادآوری را دستکم نگیرید. البته شبیه این را در قرآن کریم هم داریم، آنجا که زبان دعا است. از طریق آن ببینید چه چیزی القا میشود، چه چیزی را از خدای متعال بخواهید. ظرفیتهای وجودی شما به شما معرفی میشود که ببینید چه دارید.
خود را دستکم نگیریم
از همینجا مرحله بعدی بهدست میآید که بحث همت است. وقتی شما این ظرفیت و زمینه را دارید، نباید خود را دستکم بگیرید، نباید کوتاه بیایید، نباید درخواستهای معمولی داشته باشید. اول به شما یادآوری میکند ببین چه استعداد و ظرفیتی داری. بعد به شما میگوید متناسب با این ظرفیت چه بخواه. اگر این ظرفیت وجود نداشته باشد، این خواستنْ لغو و خلاف حکمت است. اگر اصلاً ظرفیتی وجود ندارد انسان چه بخواهد؟ با عرض معذرت اگر مثلاً یک الاغ در پیشگاه حضرت حق سؤال و درخواست داشته باشد، چه میخواهد؟ باید طویله و مانند همین چیزها را بخواهد، سطحش همین است. دوام غریزه حیوانیاش و خشم و شهوتی را که دارد، بخواهد. چون ظرفیتی ندارد. چه چیزی بخواهد؟ ولی اینجا انسان در پیشگاه خدای متعال ایستاده، این فرزند آدم است که قرآن کریم دربارهاش گفته است: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً؛[3] و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت». آدم یعنی کسی که خدای متعال میخواهد او را به رخ فرشتهها بکشد و میگوید من میخواهم کسی را روی کره زمین قرار دهم که خلیفه من یعنی خلیفهی خالق هستی باشد. آیه خلافت واقعاً حیرتانگیز است، آیه بسیار بزرگی است.
آیاتی که بیانگر ظرفیت وجودی انسان هستند
1. آیه خلافت
آیه «خلیفه» که مشهور به آیه «خلافت» است ـ یعنی همین آیهای که برای شما خواندم ـ وقتی به آیه «خلائف» ضمیمه میشود و البته همراه با ادله دیگر، از آن تعمیم بهدست میآید. یعنی این حکایتِ شخص آدم نیست؛ نوع آدم است. این آدم اینجا نمایندهی نوعِ خودش است که بعد میشوند «بنیآدم». خدای متعال چنین رتبهای به او میدهد. کسانی که سراغ شرح و تفسیر و تبیین آیه خلافت رفتند، واقعاً حیرت میکنند. بعد با سؤال فرشتهها مواجه میشود: «قالُوا أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك؛[4] [فرشتگان] گفتند: آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم؟». فرشتهها به خودشان نگاه کردند و گفتند: زیباتر و بهتر و نورانیتر از ما کیست؟ ما بهرهمند از انوار هستیم، در مقام تقدیس و تسبیح و تکبیر و تهلیل هستیم. اما این کسی که از خاک درست میکنی و میتواند انتخاب کند، خون میریزد و فساد میکند. اینها همه توضیحاتی دارد که گاهی اینجا بهمناسبتی به آن اشاره شده است.
خداوند در پاسخ فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ من چيزى مىدانم كه شما نمیدانید». به فرشتهها گفت: خبرهایی در وجود این آدم هست که شما خبر ندارید، ولی من میدانم. من این را در وجود او قرار دادم. بعد ماجرای تعلیم اسماء را فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛[5] و [خدا] همهی نامها را به آدم آموخت». اسماء را به رخ کشید که همان تجلیات عملی است که از ساحت قدس ربوبی در وجود آدم هست. «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛[6] سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مىگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد». فرشتگان گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا؛[7] منزهى تو، ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى، هيچ دانشى نيست». (بقره/32) گفتند: نه ما هیچ خبری نداریم. و سپس به ماجرای سجده و شیطان و بقیه قضایا اشاره میکند.
بحث ما آیه خلافت است که به ما میگوید خیلی خبرها در وجود تو هست. تو باید از علم و قدرت و عظمت و جمال و جلال الهی خلافت کنی، باید در وجود تو باشد. کرم و لطف و رحمت و عزت الهی باید در وجود تو بدرخشد و ظهور کند. باید وجود تو یک وجود الهی و قدسی بشود، خدای متعال این ظرفیت را به تو داده است. و بعد متناسب با این ظرفیت، در طول مدت حضورت در این عالم، مأموریتهایی داری که باید این ظرفیت را در وجود خودت پرورش بدهی. باید زمین را با علم و اخلاق و کرامت و جمال و جلال الهی آباد کنی.
2. آیه روح
علاوهبر آیه خلافت، آیات دیگری نیز هست که حکایت از ظرفیتهای بیکران وجود انسان دارد. اگر از آیه خلافت به آیات مربوط به مجلس آفرینش بروید، یک آیه بسیار لطیف آنجاست که بعدش امر به سجده شده است. آن هم خیلی فوقالعاده است. نسب شما را تعریف میکند، میگوید از کجا هستی. این را برای تو تعریف میکند تا این بخشی که به وجود موقتی تو مربوط میشود که از خاک همین عالم سرشته شده، شما را اینجا متوقف نکند و پایین نیاورد، گرفتار نکند. از جنبهی دیگر در این آیه کریمه پردهبرداری شده «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ؛[8] و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد». آنها که اهل دقتهای تفسیری هستند، از عهده برنمیآیند که چه بگویند. «نفخت فیه» یعنی چه؟ رمز است از اینکه آن حقیقت نه ملکوتی، بلکه لاهوتی، نه لاهوتی بلکه جبروتی در این وجود افاضه شده، منتها بهصورت استعداد در او قرار گرفته است. فعلیت تامهاش در وجود انسان کامل است. در آنجا این افاضه در مقام فعلیت است نه استعداد. آنچه در فرد اول هست؛ در محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآله) هست. آنجا فعلیت کامل است. در بقیه به نسبت و بهصورت استعداد است تا بعد خودشان چه کار کنند و چقدر باور کنند.
آیه «نفخت روحی» خیلی عجیب است. میگوید من از روح خودم در او دمیدم. کلمه «نفخت» خیلی صمیمی و شیرین است که در ترجمهی فارسی «دمیدن» میشود یعنی آن اشراقی که اینجا اتفاق افتاده، نور و روح الهی در وجود انسان هست. نمونهای از حقیقت الهی در وجود تو هست. خود را باور کردی؟ اصلاً به باور نمیآید. اگر کسی در خودش به مقام باور برسد، آدم دیگری میشود، اصلاً مسیر او مسیر دیگری میشود، زندگیاش زندگی دیگری میشود.
3. آیه کرامت
اگر بخواهید به آیه خلافت و آیه روح اضافه کنید، چه آیهای اضافه میکنید؟ آیه «لقد کرمنا» با تأکید «لقد»: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر؛[9] و بهراستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم». اینجا تعمیم بنیآدم است، یعنی این تکریم از طرف پروردگار متعال درباره همه انجام شده. «کرمنا» یعنی چه؟ بعضیها میخواهند «کرمنا» را از ادامه آیه استخراج کنند. میگویند خداوند تبارک و تعالی هرچه در این عالم خلق کرده، همه را در اختیار و در دسترس آدم قرار داده، برای انسان سفره انداخته؛ چه سفرههای متنوعی، همه را برای آدم و بنیآدم تسخیر کرده است.
برخی میگویند نه، «کرمنا» ناظر به همان «نفخت فیه من روحی» است. همان قوام درونی انسان است، منتها ضمناً زمینه تحرک و ایفای نقش او در زمین فراهم شده است. هر دو میتواند باشد؛ زیرا باهم منافاتی ندارد.
4. سوره تین
دیگری سوره تین است. زمانی عرض کردم روایت وارد شده که این سوره را خیلی بخوانید؛ در نمازهای واجب و مستحب. سوره بسیار عجیبی است.
«وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سينينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ؛ سوگند به انجير و زيتون و طور سينا و اين شهر امن». با این قسمها آغاز میشود. من خدای متعال را بهحق امام جواد (علیهالسلام) قسم میدهم که توفیق حج روزیتان شود. این از آن درخواستها است. همیشه از خدای متعال بخواهید. داریم بهسمت ماه مبارک رمضان میرویم که مؤمنان در آن باید شب و روز بگویند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَام؛ خدایا مرا روزى کن حج بیت الحرام در این سال و در همه سال». از نشانههای درخشش ایمان در انسان، عشق به حج و کعبه است. اینکه انسان همیشه دلتنگ باشد و هروقت بهسمت خانه خدا نماز میخواند، دلش برود. آنجا بین مؤمن و کعبه یک عهد و قراری است. این را از این جهت گفتم که خدای متعال روزیتان کند. آنجا وقتی نماز میخوانید، روبروی کعبه یا در مکه معظّمه بگویید: «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمين». این سوره را در آنجا خواندن، طعم دیگری دارد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ؛ بهراستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم». وقتی میخواهیم «احسن» را به فارسی برگردانیم، کمی سخت است. ما انسان را در زیباترین، نیکوترین، متوازنترین، جذابترین، خواستنیترین قوام و سرشت ساختیم. خدای متعال میخواهد با آن قسمها، این نکته را به ما یادآوری کند: «فی احسن تقویم». البته در ادامه فرمود: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ؛ سپس او را به پستترين [مراتب] پستى بازگردانيديم». پایینترین پایینها گذاشتیم که با تکیه بر «احسن تقویم» از «اسفل سافلین» راه بیفتد و به «اعلی اعلیین» برسد. «إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ؛[10] نه چنين است، در حقيقت كتاب نيكان در عليون است. و تو چه دانى كه عليون چيست؟». یعنی از «اسفل» میتواند به «اعلی» برسد. چرا؟ بهخاطر این قوام و سرشت و ظرفیت و استعدادی که خدای متعال به او داده و کار انسان به جایی میرسد که کتابش در «علیین» خوانده میشود. این آیه بسیار عجیب است. ذکر خیر انسان در «علیین» است. یعنی بین فرشتگان مقرّب درباره او سخن میگویند. تو را میگویم، راجعبه کسی صحبت نمیکنیم که الآن اینجا نیست. داریم دربارهی خودت صحبت میکنیم. این ظرفیت را داری که اسمت در علیین و در جمع فرشتگان و در جمع اولیای خدا برده شود و دربارهات صحبت کنند. افسوس! اگر این غُل و زنجیر «اسفل سافلین» بگذارد.
در دعای کمیل ناله میزنید: «وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلَالِي وَ حَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ أَمَلِي وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِي بِجِنَايَتِهَا وَ مِطَالِي يَا سَيِّدِي؛ و زنجيرهاى گناه مرا زمينگير نموده و آرزوهاي دراز مرا زندانى ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته». اینجا افتادم، به غل و زنجیر کشیده شدم. در «اسفل سافلین» با چه چیزی غل و زنجیر میشویم؟ با آرزوهای دنیایی، نفس تمایل دارد و گرفتار میشود، لذا در اینجا حبس میشود.
در دعا، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به تو یادآوری میکند. علی از «اعلی علیین» دارد با تو حرف میزند. میگوید تو مال اینجا هستی، بیا، دستت را به من بده. یک یاعلی بگو، این غل و زنجیرها را پاره کن. آنجا که تو هستی خبری نیست.
راه رهایی از زنجیرهای دنیایی
دوستان این سوره را غنیمت بشمارند. با این سوره دائم میتوانید اهتزاز پیدا کنید و سیر کنید. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ» از همین جای خطرناک باید شروع کنید. راهش ایمان و عمل صالح است. «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند». همه در دنیا حبس هستند، مگر کسانی که با دو بال ایمان و عمل صالح پرواز کنند. «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛[11] كه پاداشى بىمنت خواهند داشت» این «اجر غیر ممنون» همان «إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي عِلِّيِّينَ» است که سَر از عالم بالا درمیآورد.
5. آیه امانت
از آیات مربوط به این بحث که این ظرفیت بیاندازه و بیانتهایی که خدای متعال در وجود انسان به ودیعت گذاشته و آن گنج ملکوتی و آسمانی را کشف میکند، دیگر کدام آیه است؟ اتفاقاً اینها آیههای اسمدار است، روی این آیات اسم گذاشته شده. اسم این آیهای که الآن شما خواندید، آیه امانت است. پایان سوره مبارکه احزاب است. آیه امانت واقعاً تکاندهنده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً؛[12] ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم. پسْ از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند؛ و[لى] انسان آن را برداشت. راستى او ستمگرى نادان بود». خدای متعال با ادبیات و بیان دیگری به شما یادآوری میکند که تو را امین شمرده و آن امانت مخصوص را به تو داده. این امانتی است که هیچکس در این عالم نتوانست آن را قبول و تحمل کند. کوهها و آسمانها و زمین هیچکدام نتوانستند و قبول نکردند. ترسیدند، کم آوردند چون آن ظرفیت را نداشتند؛ ولی خدای متعال این امانت را به تو داده است. اینجا بحثی داشتیم و زمانی من اشاره کردم که این امانت، از نظر ظرف، قلب شما است و از نظر مظروف، ولایت الهیه و ولایة علیبن ابیطالب (علیهالسلام) است. ولایت امام جواد (علیهالسلام) است. ظرفش در وجود شما، قلب شما است. و مظروف آن، ولایت الهی است. متجلی در ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. خوشا به حالتان!
مرحوم علامه طباطبایی بعد از مباحثاتی که ذیل آیه امانت دارد که از بحثهای سنگین ایشان است، میگوید: مراد ولایت است، همان ولایت الهی. ایشان یک رساله عالی و سنگین هم بهنام «رسالة الولایة» دارد که جزو شاهکارهای حضرت علامه است.
6. آیه فطرت
آیه دیگری لازم داری تا بدانی چه کسی هستی؟ آیات ظرفیت، آیات استعداد انسان، آیات حقیقت انسانی، اصلاً ضد ندارد.
اگر بخواهید از آیههای نشاندار دیگر ذکر کنید، بهنظرم آیه «فطرت» جزو عالیترین این آیات است که به همین اسم میآید؛ آیه فطرت. آن نیز آیهی بسیار عجیبی است. آیه سی در سوره سیام. سوره روم، سوره سیام قرآن است. شماره این آیه هم، سی است. سی، سی. خدا مردم «سیسخت» را از این سختیهایی که برای آنها پیش آمده، نجات دهد. به امام جمعهاش گفتم: «آخر شما یکسخت و دو سخت نیستید، سیسخت هستید». خدای متعال کمکشان کند. در وضعیت سختی هستند؛ آوارگی و سرما. خیلی دشوار است. خدای متعال به آنها صبر بدهد. به عزیزانی که امکان دارند توفیق بدهد بتوانند کمک کنند که حالا مشغول هستند. البته در آن شرایط، امدادرسانی هم کار سختی است. نمونه و شبیه و نظایرش را از نزدیک دیدیم، کار خیلی سختی است.
آیه فطرت این است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ؛[13] پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار». اهل معرفت با آیهی فطرت، چه میکنند؟! اصلاً اهل معرفت یعنی چه کسی؟ یعنی مثلاً شهید مطهری، علامه طباطبایی، امام راحل عظیمالشأن. یعنی استاد امام، آیتالله شاهآبادی که به ایشان «فیلسوف فطرت، حکیم فطرت» میگویند. آن شخصیت ناشناخته و بزرگ اصلاً تمام مکتب سلوکی ایشان را بر این آیه استوار کرده که در دامن چنین استادی گوهری مثل امام، فطرتش جلا میبیند و اینگونه در عالم میدرخشد.
شناسنامه شما این آیات است. همینها که گفتیم کافی است البته اگر انسان به همینها ایمان داشته باشد. این ظرفیت وقتی در پیشگاه خدای متعال میایستد و چیزی میخواهد، چه باید بخواهد؟ باید مثلاً قاطر و الاغ و طویله و این چیزها را بخواهد؟ اینها را که نباید بخواهد. میگفت: شما از خدای متعال چه میخواهی؟ آرزوهایت را فهرست کن. آرزوهای خیلی از ما در همین سطح است، از قبیله طویله است، منتها شیک آن. آرزوهایش در همین دایره است. تا بهحال چه کار میکردی؟ وقتی در پیشگاه خدای متعال قرار میگیری چه میخواهی و چه چیزی تو را حسرت میدهد؟ آنچه تو را حسرت میدهد باید مقام کاملین باشد، اگر مؤمن کامل یا مؤمن پیشرفتهای را دیدید، باید حسرت بخورید. حسرت کسی را بخورید که از یقین بهره دارد، یعنی آن مراتب را آرزو کنید. اگر زیباترین اعمال را در این عالم دیدید، حسرت بخورید و تمنا کنید. حسرتِ بهترین و زیباترین نیتها را بخورید. بگویید من هم میخواهم. در پیشگاه خدای متعال دست دعا و تمنا برمیدارید، میگویید: «اللهم» و از باطن ولیّ کامل، از همان قلهها مدد میگیرید و میگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ» همهاش باب افعل التفضیل است. «وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَال».
امیدواریم بهحق امام جواد (علیهالسلام) این دعای نورانی درباره همه مستجاب شود. شما که در قلبتان محبت و ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را دارید، میتوانید تمام این گنجها را نقد کنید، میتوانید همه این استعدادها را به فعلیت برسانید، چون سرمایهدار هستید. کسی در پیشگاه حضرت شروع به گله از فقر کرد. میگفت: من ندارم، گرفتارم. حضرت فرمود: تو نداری؟ بعد به او یادآوری کردند و گفتند: اگر حالا همه آنچه در این عالم است به تو بدهند، ولی محبت و ولایت و دوستی ما را از تو بگیرند حاضر هستی؟ گفت: نه یابن رسول الله! گفت: پس تو چیزی داری که همه عالم با آن برابری نمیکند.
باید قدر باید بدانیم و شاکر باشیم.
خدای متعال ارواح مطهر شهدا، امام راحل عظیمالشأن، شهدای هفت تیر؛ شهید بهشتی عزیزمان، شهدایی که در کنار حرم مطهرشان هستیم، شهید سلیمانی عزیز، همه را از ما راضی کند. ما را با شهادت به آنها ملحق سازد و موانع ظهور را مرتفع کند. رهبر عزیزمان را برای ما حفظ کند. دشمنانمان را بیش از این خوار و ذلیل کند. گرفتاریها را از زندگی عموم دوستان اهلبیت، از عموم بشریت مرتفع گرداند.