«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ».
ماه عزیز رجب بر همهی عزیزان مبارک باشد. نیمهی این ماه را پشت سر گذاشتیم و روزهای خدایی این ماه عزیز و شبهای پرنور و پربرکت آن با سرعت در حال گذر است. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به لطف و کرمش بهرهی ما را از فتوحات معنوی و اشراقات قدسی و انوار ملکوتی که در این ماه بر دلهای دوستان خود میتاباند، فراوان قرار دهد تا بیبهره نمانیم.
یکی از بهترین فرصتها برای اینکه انسان روح خود را از گرد و غبار عالم ماده و طبیعت تطهیر سازد و در عوالم معنا و آفاق ملکوت پرواز دهد، همین فرصت فوقالعاده جذاب ماه مکرّم رجب است که ظرفیتهای معنوی آن از جهت ذکر و فکر و نیایش و دعا و تمنا به ساحت قدس ربوبی، فوقالعاده است. این ماه مناسبتهای بسیار مهم و حساسی دارد و حالا دیگر داریم به سمت مبعث شریف و قله باشکوه و عظمت آن میرویم که در بخش دوم و پایانی این ماه است.
راه بهرهمندی از فرصتها
به خودم و همهی برادران و خواهران عزیزم یادآوری میکنم که این فرصتها باید مغتنم شمرده شود. یک قاعده هم بر اساس بیانی از پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) استخراج کردیم که خیلی شفاف و روشن است و آن اینکه برای بهرهمندی از فرصتهای در حال عبور و گذر، یکی از بهترین راهها این است که ما این فرصت را آخرین فرصت خودمان تلقی کنیم که البته احتمالش هم هست. کسی به من و شما تضمین نداده که ماه رجب دیگری در عمر ما وجود داشته باشد. اگر فرض کنیم که این آخرین ماه رجب عمر ما است، برخورد ما با آن متفاوت خواهد بود، تا اینکه به خیال خودمان و در آرزوهایمان بگوییم اگر امسال نشد، ماههای رجب دیگر جبران خواهم کرد. اگر اینطور به مسئله نگاه کنیم که این آخرین فرصت ما برای بهرهبرداری از ماه رجب است، آن وقت با روز آن، با شب آن، با سحر آن، با دعاهای آن، با اعمال آن، با روزه و نمازهایی که وارد شده، با مراقبتهایی که انسان باید از خودش داشته باشد، برخورد متفاوتی خواهیم داشت.
بهترین راهکار جهت بهرهبرداری از ماه رجب
خدای متعال به همهی ما بهرهبرداری شایسته از این ماه را کرامت فرماید. برای این منظور هم بهترین راه، توسل به حضرت بقیتاللهالاعظم (عجّلاللهتعالیفرجهالشریفوعلیهالسلام) است که همهی این الطاف و فتوحات و بارشهای معنوی از ناحیه آن حضرت به ماها میرسد که نماینده لطف و کرم و فضل و جمال و جلال پروردگار متعال است. جالب آنکه بسیاری از سندهای معنوی برای ماه رجب، از ناحیه مقدسه (ارواحنافداه) منتشر شده است. امیدوارم به عنایت آن بزرگوار، به دعا و ترحمشان به ما، ما نیز نصیبی برداریم.
مؤمن تمام فرصتها را غنیمت میشمارد
فرصت عمر خیلی زودگذر است و عوالم عجیبی را در پیش داریم که برای امتداد سعادتمندانه در آن عوالم، راهی جز استضائه و نور گرفتن از این مرحله نداریم. هر کسی در آن سو وارد شود، تمنا میکند که به این طرف برگردد تا بتواند همراه خودش نوری ببرد؛ اما به او پاسخ تکاندهندهای میدهند: «ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً؛[1] بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد». لذا خوش به حال افرادی که در همهی فرصتهای زندگیشان به دنبال این هستند که همراه خود نور ببرند. انسان در ارتباطش با حضرت حق تبارک و تعالی به جایی میرسد که خدای متعال میفرماید: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ؛[2] و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود». چنین کسی وقتی با چنین روشنایی وارد عالم برزخ شود، محیط برزخ او روشن میشود. وارد عالم قیامت شود، آنجا برای او روشن است. قرآن کریم خیلی روشن و صریح فرمود که اینها وقتی در عوالم بعدی سیر میکنند، نورشان قبل از خودشان سیر میکند: «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم؛[3] نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است». تعبیر بسیار لطیفی است. نورش جلوتر از خودش حرکت میکند و او در محیط نور خودش سیر میکند.
این نور، همین بحثهایی است که ما اینجا داریم، همین مکارمالاخلاق است، همین فضیلتهای اخلاقی است، همین اعمال صالح است که بنیان آن ایمان است. هرچه ایمان انسان ارتفاع گیرد و کاملتر شود، نور او کاملتر است. منتها ایمان و عمل صالح در دنیای دیگر وجود ندارد و فقط در دنیا کسب میشود. شما از این مرحله که بگذرید، دیگر نه ایمانی است و نه عمل صالحی. هرچه اینجا توانسته باشید جمع کنید، آنجا همراه خود میبرید. آنجا که وارد شدید، دیگر وقت محاسبه و برداشت و نتیجه است.
حالا ببینید برای چنین سیر و سلوکی و برای چنین سالکی، لحظههای بودن در دنیا چقدر حساس و مغتنم میشود و وقتی این لحظهها میرسد به فرصتهای خدایی و ایام الله، مانند ماه رجب، ببینید چه اوضاعی میشود. انشاءالله به ماه معظّم شعبان برسیم. آنجا چه خبر است؟ از این مهمتر انسان به ماه مبارک رمضان برسد؛ چنانکه در دعای استهلال ماه رجب از خداوند میخواهیم و میگوییم: «وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ؛ و ما را به ماه رمضان برسان». برای کسی که میخواهد بنیه خود را در این جهت تقویت کند، این ماه وقتش است.
چهار درخواست اصلی در ابتدای دعای مکارمالاخلاق
در جلسه قبل گفتیم که در صدر دعای مکارم چهار مسئله مطرح است که انسان مؤمنی که سالک سعادت ابدی و بهشت جاودانی و ملاقات آکنده از سرور با پروردگار متعال است، باید آنها را از خدای متعال بخواهد. سپس گفتیم کل دعای مکارم به منزله شرح همین فراز نخستین است. آن چهار خواسته عبارت است از: ایمان، یقین، نیت و عمل. درباره ایمان، کاملترین مرتبه؛ درباره یقین برترین مراتب؛ درباره نیت نیکوترین و زیباترین نیتها؛ درباره عمل هم بهترین و زیباترین اعمال را خواستیم.
خودشناسی، برنامه همیشگی مؤمن است
یک مطلب اساسی را اینجا یادآوری کردیم که همیشه باید در دستور کار شماها و ماها باشد و آن عبارت است از اینکه انسان باید موضوع خودشناسی و معرفت نفس را دستکم نگیرد. چه ظرفیت و استعدادی خداوند تبارک و تعالی در انسان قرار داده که میتواند چنین درخواستهایی از خدای متعال داشته باشد و این موارد باید موضوع خواسته او و تمنای او و فعالیتهای سیر و سلوکی او باشد.
از همینجا فضایی برای ما گشوده میشود تا توجه پیدا کنیم که بر اساس نقشه الهی، انسان دارای چه ظرفیتهایی است. در جلسه قبل اشارتی رفت و آیاتی از قرآن کریم یادآوری شد؛ آیاتی مانند آیه خلافت، امانت و فطرت. خلاصه مسئله این است که پروردگار متعال انسان را احسن المخلوقین معرفی میکند. در آفرینش انسان، خداوند تبارک و تعالی در باب حسن سنگ تمام گذاشت و احسن الخالقین، طلوع این صفتش را در جریان آفرینش انسان به نمایش گذاشت. در سوره مبارکه مؤمنون وقتی بحث فرآیند آفرینش انسان و اینکه او چگونه خلق شد، میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في قَرارٍ مَكين ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً ...؛[4] و بهيقين انسان را از عصارهاى از گِل آفريديم. سپس او را [بهصورت] نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم. آنگاه نطفه را بهصورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [بهصورت] گوشت پاره گردانيديم و آنگاه گوشت پاره را استخوانهايى ساختيم ...». این مراتب یکبهیک مطرح میشود تا میرسد به اینجا که: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ؛[5] آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است». وقتی جسم و روح انسان در آن ترکیب بدیع و پیچیده قرار گرفت و نهایی شد، خداوند به خودش تبریک گفت.
خداوند میفرماید ما هم درباره صورت شما سنگ تمام گذاشتیم، هم درباره سیرت شما. درباره صورت شما فرمود: «وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُم؛[6] و شما را صورتگرى كرد و صورتهاى شما را نيكو نمود». دیگر از این بهتر و خوشگلتر در صورتبندی و جسم آدمی، امکان ندارد. درباره سیرت انسان نیز فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ؛[7] بهراستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم». ما، انسان را از نظر ظرفیت باطنی و فطریاش در زیباترین و عالیترین شکل ممکن خلق کردیم. هم صورت، هم سیرت؛ هم ظاهر، هم باطن؛ هم جسم، هم روح؛ در هر دو جهت فرمود ما سنگ تمام گذاشتیم. در همهی این موارد از کلمهی حُسن و در قالب افعل التفضیل استفاده شده است.
یک جمعبندی هم در سوره مبارکه انسان ارائه شد که فرمود: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛[8] ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مىآزماييم. بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم. ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس». به انسان اختیار و آزادی داده شده تا خودش مسیرش را انتخاب کند. در جایی دیگر فرمود: «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ؛[9] و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم». آن آیات هم آیات بسیار جالبی است: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ في يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ؛[10] آيا دو چشمش ندادهايم، و زبانى و دو لب؟ و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم؛ و[لى] نخواست از گردنه [عاقبتنگرى] بالا رود. و تو چه دانى كه آن گردنه چيست؟ بندهاى را آزاد كردن يا در روز گرسنگى طعام دادن به يتيمى خويشاوند يا بينوايى خاكنشين».
همهی این مطالب به اضافهی دهها نمونه دیگر ـ آیاتی که جلسه پیش اشاره کردیم ـ به ما میگوید که خالق هستی که احسن الخالقین است، در صورت و سیرت انسان که احسنالمخلوقین است، از نظر حسن سنگ تمام گذاشته و بر این اساس توقع دارد که تو هم سنگ تمام بگذاری: «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْکَ؛[11] همچنانكه خدا به تو نيكى كرده، نيكى كن». همانگونه که خداوند تبارک و تعالی در احسان به تو، در زیباسازی ظاهر تو، زیباسازی باطن تو و ارائه این سرمایههای عظیم مادی و معنوی در وجود تو، هیچ کم نگذاشته، تو هم ـ البته با اختیار خودت ـ بهترینها را انتخاب کن. همانگونه که خداوند تبارک و تعالی درباره تو کمال حسن و نصاب و عیار را در عالیترین سطح رعایت کرده، تو هم در نسبت با حضرت حق و در معامله با پروردگار متعال، اهل احسان باش و زیباترین و بهترین را انتخاب کن.
موانع خودشناسی
این سخنان، خلاصه باب انسانشناسی در قرآن کریم است. البته بحث مفصل و درازدامنی است، و حق هم هست که به آن خوب پرداخته شود و به نظر من همیشه باید در دستور کار انسان، مسئله خودشناسی و معرفت نفس و کشف ظرفیتهای خویشتن و تذکر به آن باشد. چون انسان در محیط اسفل السافلین و در طبیعت، این خطر متوجهش است که گرفتار نسیان و غفلت شود. اشتغالات عادی و جاری زندگی که با سختی همراه است؛ چنانکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ؛[12] بهراستى كه انسان را در رنج آفريدهايم»، موجب میشود انسان خودشناسی را فرمواش کند.
خداوند که برای انسان همه کاری کرد، حالا منتظر میشود ببینید تو چه کار میکنی: «لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ؛[13] تا بنگريم چگونه رفتار مىكنيد». الان دیگر نوبت تو است. لذا اینجا ما در محیط ابتلا و بر اساس قاعده الهی سنجیده میشویم: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[14] همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد». فرمود من از شما فقط بهترین را توقع دارم، حالا ببینم کدام از شما بهترینها را ارائه خواهد کرد.
انسان با هدفگذاری متوسط به جایی نمیرسد
برگردیم به دعا. در دعا آن چیزی که درخواست شده، درخواستی اولیه و متوسط نیست؛ بلکه درخواستی عالی است، طبق همان قاعدهای که عرض کردیم. امام سجاد (علیهالسلام) دارد ما را برمیگرداند به همان مبنا که شما در ارتباط با حضرت حق تبارک و تعالی، درصدد ارائه عالی و بلکه اعلی باشید. هدفگذاریهای شما اینگونه باشد؛ لذا اگر اینجا میخواهد چهار رکن اساسی در تأمین سعادت و کمال شما مطرح شود، در رتبه اعلی خواسته میشود.
امام سجاد (علیهالسلام) به ما میگوید اگر بتوانید این چهار مورد را برای خودتان فراهم کنید، به سعادت میرسید و بسط آن در ناحیه اخلاق ـ یعنی جوانح ـ میشود مکارمالاخلاق، و در ناحیه اعمال ـ یعنی جوارح ـ میشود مرضیالاعمال که در دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه بررسی شده است. منتها در فراهم کردن اینها، هدفگذاری شما نباید هدفگذاری معمولی باشد، باید قلهها را هدفگذاری کنید. اگر قلهها را هدفگذاری کنید، شاید به دامنهها برسید. چه تعداد از کسانی که خواستهاند مثلاً قله دماوند را فتح کنند، توانستهاند آن را فتح کنند؟ خیلیها پای قله میروند، ولی گروه اندکی به قله میرسند. بسیاری در همان ابتدا متوقف میشوند. حتی بعضیها در آستانهی قله متوقف میشوند. اما ما راهی جز فتح قله از نظر هدفگذاری نداریم. هدفگذاری شما حتماً باید رسیدن به قله باشد، امید هم داریم که برسید.
اگر کسی هدفگذاری خوبی داشت، ولی نرسید، دو اتفاق میافتد که هر دو خوب است: اول اینکه حداقل مقداری جلو رفته و به منازلی رسیده که خود این خیلی مهم است. دوم چون با آرزوی فتح قله از این منزل درگذشت و قبل از اینکه به کمال ایمان و اوج یقین و عالیترین سطح نیت و عمل برسد، عمرش تمام شد، پیش خدای متعال پسندیده است؛ چون اگر عمر میکرد، جز این راه، راه دیگری نمیرفت و اهل برگشتن نبود. قرآن در این باره میفرماید: «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؛[15] و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او از خانهاش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خدا است». البته این آیه مطالب و ملاحظات دیگری هم دارد. یک ملاحظهاش این است که «ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ» یعنی شخص به آن مرتبه انقطاع از ما سوا رسید و رفت. چون گفتهاند: «موتوا قَبْلَ أنْ تَموتوا؛ بمیرید پیش از آنکه مرگتان فرارسد». این یکجور معنا است که در این صورت اجرش بر خدای متعال واجب است.
بعضیها از موت در اینجا، شهادت را استنباط کردهاند. بعضیها میگویند نه «ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ» یعنی سیر الیالله تبارک و تعالی میکرد ولی در میانه راه وقتش تمام شد. یعنی خداوند تبارک و تعالی او را به هدفگذاریهایی که داشت، میرساند که میرود ذیل آیه «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا؛[16] پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان». عمرشان تمام شد، ولی نوری را که میخواستند، در عالیترین سطح نتوانستند به دست بیاورند. آنجا تمنای آن را دارند و به آنها میدهند. این عده «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» را اینطور معنی میکنند.
پس اگر قلهها را هدفگذاری کنید، یا میرسید که خوش به سعادتتان. چنانچه نرسیدید، باز هم خوش به سعادتش از یک جهت دیگر. البته به شرط اینکه در مسیر باشید، نه اینکه صرفاً تصویر ذهنی و آرزو باشد؛ یعنی هجرت و حرکت کرده و در مسیر باشید. اگر از شما پرسیدند: هدفت کجا است؟ بگویید: هدف من رسیدن به قله است، به کمتر از این هم راضی نیستم. اگر رسیدید، خوشا به سعادتتان. اگر نرسیدید، چون مقداری جلو رفتهاید و مقدار قابل ملاحظهای نور به دست آوردهاید، در جا نزده و عقبگرد نکردهاید، با آرزوی فتح قله زندگی کردهاید، بازهم بسیار خوب است. این همان آرزوی واقعی است. تمنای واقعی قرین عمل است. این را از خدای متعال بخواهیم.
زیادهخواهیِ ممدوح
امام سجاد (علیهالسلام) در دعای مکارمالاخلاق به ما میگوید فقط با آرزوی فتح قله مکارم و فضائل زندگی کنید، این را بخواهید، کم نخواهید. ما در ارتباط با مباحث معنوی، علم و ایمان، گرفتار مصیبت قناعت هستیم. مختصری که گیرمان آمده، به همان اکتفا کردیم. اصلاً خودت را نشناختی و خودت را دستکم گرفتی و یادت رفته که خدای متعال در وجود شما سرمایهگذاری کرده و راضی نمیشود به چیزهای اندکی که تو داری با خودت میبری. اینجا ما نوعاً گرفتار کمخواهی و قناعت هستیم. درست برعکس آن در ارتباط با اسفل السافلین، گرفتار حرص و طمع و زیادهخواهی هستیم. جایی که باید قانع باشیم، حریص هستیم؛ آنجایی که باید حریص باشیم، قانع هستیم! کمخواهی و به کم قانع بودن و به کم اکتفا کردن، خیلی خطرناک است.
در ابتدای دعای بیستم میگوییم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ». همین اول کار، حضرت براساس مبنای انسانشناختیِ مبتنی بر جهانبینی توحیدی، حرف آخر را به شما میگوید. به شما میگوید جز به فتح قله فکر نکن، اصلاً قانع نباش، حریصانه به این میدان بیا؛ اینجا حرص مطلوب است، قناعت مذموم است، اینجا شما زیادهخواه باش. هم جنس جنسی است که باید خیلی آن را بخواهید؛ هم از کسی میخواهید که این اقتضا دارد. ایمان میخواهید، باید همهاش را بخواهید، کمالش را بخواهید. این جنس جنسی نیست که شما به مختصری از آن اکتفا کنید. بسنده کردن به مختصری که از پدر و مادر به ارث رسیده و تقلیدی است و مقداری که با تلاش مختصر خودمان به دست آمده، خیلی ناسپاسی و ناشکری است و کفران نعمت محسبو میشود. اینجا که نباید قانع باشی! اینجا باید حریص باشی.
ضمن اینکه ببین از چه کسی میخواهی؛ اکرم الأکرمین است، ارحم الراحمین است، اقدر القادرین است، قدرت مطلق است. تو نمیخواهی روی ظرفیت و توان خودت که حساب کنی. وقتی با علی، عظیم، و کریم مطلق روبرو هستی، نباید کمخواه باشی، نباید به اندک اکتفا کنی، اینجا جای زیاد خواستن است، اینجا جای زیادهخواهی است. این نکتهای است که امام (علیهالسلام) همین اول برای شما مطرح میکند.
در دعاهای حضرات معصومین (صلواتاللهوسلامهعلیهماجمعین)، اینگونه است که امام (علیهالسلام) که خودش قله است، به شما میگوید: بیا بالا. پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) به مردم چه میگوید؟ میگوید بیایید. قرآن هم به شما میگوید که بروید به سوی او: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[17] قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكو است». اگر ایمان میخواهید، در جستجوی ایمان محمد و آل محمد (علیهمالسلام) باشید. اگر تقوا میخواهید، در جستجوی تقوای محمد و آل محمد (علیهمالسلام) باشید. اگر اخلاق میخواهید در جستجوی اخلاق محمد و آل محمد (علیهمالسلام) باشید. اگر عمل میخواهید، در جستجوی عمل محمد و آل محمد (علیهمالسلام) باشید. لذا دعا را با صلوات شروع میکند.
ما نیز میتوانیم سلمان و ابوذر شویم
پس اگر عزیزان بخواهند بحث را درست شروع کنند و خوب وارد این میدان شوند، راهش فقط این است و راه دیگری ندارد. جز به فتح قلهها فکر نکنید. به شما هم گفتند این ممکن است. چون تو گاهی وقتها به خودت نگاه میکنی و میگویی: آیا من هم میتوانم؟ آخر ... وقتی میگویی آخر، معلوم است که خودت را از جهت استعداد نشناختهای. آیات فراوانی به تو میگوید که خیلی خبرها در وجود شما هست.
گاهی انسان به علت اینکه راه دشوار است، از آن صرف نظر میکند. خیلی از ماها اصلاً به فکر فتح قله دماوند نمیافتیم. چرا؟ چون گمان میکنیم برای عده خاصی است. از همان اول خودت را کنار میکشی و اصلاً به آن فکر نمیکنی. ولی قرآن به شما میگوید این راه با همت بلند میسر میشود. با همت میتوانید عازم این هدفهای بزرگ شوید. با کمخواهی و کمرغبتی و قناعت، کسی به جایی نخواهد رسید. به شما گفتهاند ممکن است که شما هم به این مقامات برسید. پس نگویید: من و همنشینی با اولیای الهی؟! چون معنای فتح قله این است. من در حریم دوستان خدا بیایم و با آنها همنشین شوم، مگر چنین چیزی ممکن است؟ بله، ممکن است. مگر سلمان که بود؟ ابوذر که بود؟ از کجا آمدند؟ چه مسیر را طی کردند؟ سلمان مگر نرسید به جایی که شخص اول عالم خلقت گفت او از ما است؟ مگر نفرمود: «منّا أهْلَ البَیْت؛[18] از ما اهل بیت است»؟! او دیگر جزء خانواده ما شده. از همین جاها میشود فهمید که این مرد چقدر بلندهمت بوده، راه هم برای او فراهم میشود و دستش را میگیرند. با کریمان کارها دشوار نیست، نمیگویند تو کی هستی؟ پدرت کیست؟ مادرت کیست؟ خانوادهات کیست؟ میگوید دستت را فقط به من بده و بیا. مگر اینها نرسیدند؟! حالا او به جای عجیبی رسیده سلمان. شبیه این درباره جناب ابوذر هم نقل شده، منتها مشهورتر راجعبه سلمان است. فرمود: «منا اهلالبیت» پس میشود، اینکه گفت: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» یعنی اگر سلمانوار زندگی کنید، با همت باشید، اهل عمل باشید، اهل ایمان باشید، اهل فکر باشید، اهل عقل ورزیدن و خردورزی باشید، تمیز زندگی کنید، دامنتان را از محیط اسفلالسافلین جمع کنید و در هوای اعلی علیین قدم بردارید، شما هم خواهید رسید. مولی کریم است. یک وقت سروکار شما با بخیل باشد، امیدی ندارید؛ ولی یک وقت سروکار شما با کریم است، سروکارتان با کسی است که از قبل عطیه شما را آماده کرده. در همین ماه رجب در دعا میگوییم: «لِكُلِّ مَسْئَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَ جَوابٌ عَتيدٌ؛ براى هر خواستهاى از جانب تو گوشى شنوا و پاسخى آماده است». این دعا خیلی عجب است. قبلاً پاسخ خواسته شما پیش ما آماده است. مشکل شما این است که شما سؤال ندارید، خواسته ندارید، طلب ندارید، تمنا ندارید. به عکس دارید میروید، همه حواس شما پیش جیفه پست بدبوی دنیا است. همتهای قلیل شما را احاطه کرده؛ وگرنه شما مثل خیلیهای دیگر که بلندپروازی کردند و در این میدان آمدند. جواب شما از قبل آماده است؛ آنهم با این تعابیر شوقانگیز: «بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِين وَ نَيْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِينَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ؛ درِ خانهات به روى مشتاقان باز، و خیر و نیکیات به خواستاران عطا شده، و فضل و بخشش تو براى درخواستکنندگان مباح و آزاد است، و عطایت براى آرزومندان مهیا است، و روزیات حتى براى کسانى که نافرمانیات کنند، گسترده است، و بردباریات حتى شامل آنکه به دشمنیات برخاسته، میشود». دیگر چه میخواهی؟ «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ؛ شیوهات نیکى به بدکاران است». اگر هم جایی خطا و گرفتاری پیش آمده، به تو نمیگویند تو به درد نمیخوری برو، جزو ضایعات عالم شدی؛ بلکه به تو میگوید: اگر راست بگویی، درست بیایی، تائب باشی، اهل توبه باشی، اهل استغفار باشی، حتی من بدیهای تو را به حسنه مبدل میسازم.[19] دیگر بهتر از این میخواهی؟! تو گناه کردی، گناه برای تو به حسنه تبدیل میشود و برای آن پاداش در نامه عملت منظور میشود. «مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات» است. وقتی سروکار انسان با کریم است، با غفار است، با اکرمالاکرمین است، با ارحمالراحمین است، باید زیاد بخواهد، باید قله را در نظر بگیرد و به کمتر از این قانع نباشد.
امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به ما توفیق کرامت فرماید که با همت به پیشگاهش برویم، خودمان را دستکم نگیریم، دیگران را هم دستکم نگیریم و قضاوتهای ظاهری راجعبه آنها نداشته باشیم. این را هم یادمان باشد، قضاوتهای ظاهری نکنیم؛ هم خودمان را دستکم نگیریم، هم دیگر بندگان خدا را.
[1]. حدید: 13.
[2]. انعام: 122.
[3]. حدید: 12.
[4]. همان: 1۲ـ14.
[5]. همان: 14.
[6]. غافر (مؤمن): 64.
[7]. تین: 4.
[8]. انسان (دهر): 2ـ3.
[9]. بلد: 10.
[10]. همان: 8ـ16.
[11]. قصص: 77.
[12]. بلد: 4.
[13]. یونس: 14.
[14]. ملک: 2.
[15]. نساء: 100.
[16]. تحریم: 8.
[17]. احزاب: 21.
[18]. طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص427.
[19]. فرقان: 70.