متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۹» 1399/12/25


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۹»
در کتاب شریف مفاتیح، در آغاز برنامه‌های ماه معظّم شعبان، متن روایت را آورده؛ البته نقطه مقابل هم دارد. کلاً بدانید ماهی که ظرفیت پیش‌برندگی دارد، ظرفیت بازدارندگی و سقوط هم دارد. گناه در خارج از ماه معظّم شعبان چقدر آسیب می‌زند؟ همین گناه در ماه معظّم شعبان آسیب مضاعف دارد. این را حدیث شجره زقوم به شما می‌گوید؛ آن درخت برخاسته از متن و قعر جهنم که شاخه‌هایش را سمت شما آورده. مثلاً کسی در خارج از ماه مبارک رمضان غضبی کند، بدزبانی بکند، دلی بشکند، آثاری دارد، ولی در این ماه شاخه درخت زقوم تو را برمی‌دارد و وسط جهنم می‌برد. همان‌طور که شجره طوبی شما را به بهشت فراخوان می‌کند، آن‌هم نه یک فراخوان معمولی، شجره زقوم هم شما را می‌کَند و وسط جهنم پرت می‌کند! بنابراین باید مراقبت‌های خود را در ماه معظّم شعبان بیشتر کنیم. آن فهرست را پیش خودتان قرار دهید، چیز عجیب و غریبی نیست، مراقبت آن را افزایش دهید. از ظرفیت‌های این ماه، مناسبت‌ها، شب‌های ولادتش،‌ سحرهایش، روزهایش، مناجات شعبانیه‌اش که خیلی فوق‌العادگی دارد، استفاده کنید.

خدمت همه‌ی برادران و خواهران عزیز فرارسیدن ماه معظّم شعبان را تبریک عرض می‌کنم. اولین روز این ماه فرخنده و خجسته را پشت سر گذاشتیم و شب دوم این ماه عزیز را آغاز کردیم. ان‌شاء‌الله ورود همه‌ی شما عزیزان به این ماه بزرگ، مملو از اخلاص و نور و برکت باشد و توفیق الهی یار شود این ماه را در نور الهی و فیض ربانی سپری کنیم. پایان‌بخش این ماه عزیز نیز برای همه‌ی ما و همه‌ی دوستان محمد و آل محمد (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) قرین مغفرت و رحمت و برکت باشد تا با حسن ختام این ماه، آمرزیده و نورانی و مطهر بر بساط فیض و فضل الهی در ماه مبارک رمضان وارد شویم. در این بین چشم امیدمان به شفاعت پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که امام سجاد (علیه‌السلام) درباره این ماه فرمود: «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان؛‏ این ماه، ماه پیامبر تو است، آن سَرور فرستادگان، شعبانی که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندی». تعبیر بسیار مهمی است؛ این ماه پوشیده‌شده و دربرگرفته‌شده با رحمت و رضای الهی است.

 

ماه محبوب پیامبر اکرم

پیامبر عزیز ما عنایت خاص و تعلق خاطر ویژه‌ای به ماه معظّم شعبان داشتند؛ چنا‌ن‌که در صلوات شعبانیه هم می‌گوییم: «الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِه؛ ماهی که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در روزه‌داری و به‌پاداری عبادت در شب‌ها و روزهایش با تمام توان کوشش می‌کرد». پیامبر عزیزمان روش دائمی و ثابت و جاری‌شان در روز و شب این ماه، قیام و صیام بود و از ظرفیت روزهای این ماه برای روزه و از شب‌هایش برای ذکر و یاد پروردگار متعال بهره می‌جستند. ایشان در کمال خضوع و خشوع و ادب بندگی، این ماه را بزرگ می‌داشتند و تکریم می‌کردند: «بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ؛ برای فروتنی در برابرت و بزرگداشت این ماه»؛ هم اعظام بود، هم اکرام. «إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ؛ تا هنگام مرگ» تا آخر عمر حضرت، روش و دأب پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همین بود.

در آخر صلوات شعبانیه نیز از پروردگار متعال توقع می‌کنید: «اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيه؛ خدایا، ما را در این ماه به پیروی از روشش یاری فرما». «استنان» یعنی پیروی کردن و سنت‌گزینی؛ یعنی همان روش پیامبر را اخذ به قوّت کنیم. ان‌شاء‌الله به خاطر ادب‌ورزی نسبت به ماه معظّم شعبان و شرف انتسابش به پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، از شفاعت آن بزرگوار بهره‌مند شویم: «وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ؛ و رسیدن به شفاعتش». البته شفاعت متفاوتی می‌خواهیم: «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً؛ خدایا، او را برا من شفیعی با شفاعت پذیرفته قرار ده»؛ شفاعتی که ردخور ندارد، پسندیده‌شده است، مورد پذیرش است. از طریق آن حضرت و از راه آن بزرگوار و سنت آن حضرت که طریقت و راه و شریعت و مسیر تضمین‌شده به سوی پروردگار متعال است: «طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً؛ و راهی روشن به سویت قرار ده و مرا پیرو او گردان». با تمام وجود، ظرفیت و امکان و استعداد، در پی آن حضرت و پشت سر آن بزرگوار باشم، راه آن حضرت را محبانه و عاشقانه ادامه دهم تا به نقطه مطلوب برسم. از رهگذر این سنت‌گزینی و استمرار بر روش نبوی و حرکت پشت سر آن حضرت و تبعیت از وجود مقدس او و بهره‌مندی از شفاعتش، در قیامت به ملاقات تو برسم؛ درحالی‌که ببینم از من راضی شدی و از گناهانم صرف‌نظر کردی: «حَتَّى أَلْقَاکَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً؛ تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم، درحالی‌که از من خشنود باشی و از گناهانم چشم‌ پوشیده باشی». در دارالقرار و محل‌الاخیار که بهشت جاودان است، مستقر شوم و از اضطراب‌ها و نگرانی‌ها و دشواری‌ها خارج شوم: «قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ؛ و رحمت و رضوانت را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشی».

 

شعبان، تکمیل‌کننده ماه رجب و نویدبخش ماه رمضان

ماهی که آرزویش را داشتیم، از راه رسید؛ ولی آیا یک بار دیگر به ماه شعبان خواهیم رسید؟ در فقدان و فراق ماه رجب، مؤمنان دل‌نگران و دلگیر هستند، احساس سختی دارند از اینکه ماه رجب را با آن‌همه زیبایی و شکوه و نورانیت و گشایش و فرج از دست دادند؛ ولی از این طرف بحمدالله خدای متعال توفیق داد به ماه معظّم شعبان رسیدیم که هم فراق ماه مکرّم رجب را التیام می‌بخشد و هم در خودش بشارت ماه مبارک رمضان را دارد. بر همه‌ی عزیزان مبارک باشد.

 

نگاهی متفاوت به صلوات شعبانیه

از صلوات شعبانیه که از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده، عزیزان بیشترین بهره را ببرند و به مضامین آن توجه کنند. قبلاً راجع‌به صلوات بحث کردیم که چقدر در مراتب و مدارج ایمان پیش‌برنده و یاری‌گر و تسهیل‌کننده است؛ انرژی‌بخش و شوق‌آفرین است.

مضامین این صلوات نورانی درباره ظرفیت اصلی صلوات و ادب‌ورزی به ساحت قدس نبوی و علوی و فاطمی و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)،‌ و نیز توجه به سیره اولیا برای اقتدای به آنها است. اولیای خدا با این ویژگی‌ها معرفی می‌شوند: «الْكَهْفِ الْحَصِينِ، وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ، وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ، وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ؛ پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگانِ درمانده و پناه گریختگان و دستاویز استوار برای چنگ‌اندازان». این کلمات نورانی به انسان مؤمن الهام می‌بخشد که اگر بخواهد در راه اولیای الهی قدم بردارد و به سیره و سنت آنها اقتدا کند، مغز و ذات سنت و سیره آنها، عبارت است از اینکه برای مظلومین، بی‌کسان، کسانی که فریادرسی ندارند، آنهایی که گرفتاری‌ها آنها را احاطه کرده، کسانی که احساس بی‌پشتوانگی می‌کنند، وجود تو، سرمایه تو، محبت و ظرفیت تو برایشان حصن حصین باشد، نگه‌دارنده و آرامش‌بخش باشد. اگر وجودت این‌گونه شد، معلوم است که به اولیای الهی اقتدا کرده‌ای. وگرنه کسی که سرش در آخور دنیا است و فقط دنبال بهره‌ها و منافع شخصی است، ربطی به این خانواده و بیت ندارد؛ هر قدر هم که نماز بخواند و روزه بگیرد و ذکر بگوید. چنین شخصی معلوم است به مغز و جان و محتوای عبادت دست پیدا نکرده است. نماز و روزه و ذکر الهی وقتی پیش‌برنده است که شما از خودت بیرون آمده باشی؛ منیت و خودیت و فردیت در تو شکسته باشد. اگر این هسته شکست، تو بیرون می‌آیی و جوانه می‌زنی. چنانچه جوانه زدی، آن وقت ذکر و فکر و دعا و نماز و روزه برای تو پیش‌برنده است. حواس‌تان باشد که جان کلام این است.

 

لزوم برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری ویژه از ماه شعبان

برای ماه معظّم شعبان یک روایت فوق‌العاده جذاب، هنری و خیلی راهگشا از ساحت نبوی رسیده ـ همان روایتی که بحث شجره طوبی را دارد ـ که به ما یادآوری می‌کند هر عمل صالحی در ماه معظّم شعبان، پسندیده‌تر و پیش‌‌برنده‌تر و نورافشانی‌‌کننده‌تر است. طی یک فهرست می‌گوید چه اقدامی انجام دهید به بهشت الهی نزدیک‌تر می‌شوید. با تمثیل شجره طوبی و شاخه‌اش و اینکه شاخه‌های آن در دسترس مؤمنان قرار می‌گیرد. مثلاً چنانچه صدقه ‌دهی، به یکی از شاخه‌هایش آویخته می‌شوی و شما را به بهشت می‌برد. احسان می‌کنی، یتیمی را رسیدگی می‌کنی، حسن خلقی داری، هر کدام از این شاخه‌ها را که بگیری، تو را به بهشت پرواز می‌دهد. بشارت بسیار بزرگی است. به همین دلیل هم به این ماه شعبان می‌گویند؛ زیرا دارای شعبه‌ها و تنوع در مسیرهای رسیدن است. لذا از همین اول ماه تصمیم بگیرید از همه‌ی وجوه خیر در فهرست کارهای شما باشد. در هر شبانه‌روز ماه شعبان، در فهرست شما، نماز باشد؛ البته نافله، چون نمازهای واجب را که حتماً می‌خوانید. از همین ابتدا معلوم کن که نسبت به ماه رجب چه کار تازه‌ای می‌خواهی برای نماز، روزه و انس با قرآن کریم انجام دهی. ابتکار تو برای ماه معظّم شعبان چیست؟ مثلاً در ارتباط با تلاوت قرآن، یا توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، کار تازه و ابتکار تو چیست؟ اینها که اصول و قوائم و قواعد هستند، سپس سراغ استغفار و توبه می‌رویم. در باب توبه و جبران و پاکسازی، پاکسازی ذهن، پاکسازی فکر، پاکسازی دل، پاکسازی عمل، طلب مغفرت از ساحت قدس ربوبی، ابتکار شما چیست؟

بعد در عرصه رسیدگی به بندگان خدا، کسانی که گرفتاری‌ و مشکلاتی دارند، شما چه فکری برای رفع مشکلات آنها داری؟ گاهی مستقیم خودت عمل می‌کنی و گاهی واسطه می‌شوی، آبرو می‌گذاری، قدمی برمی‌داری. نسبت به همسایه‌ها، احسان به پدر و مادر، رسیدگی به خانواده، انواع و اقسام گرفتارها و فقرا و ایتام، باید کاری کنی. البته لازم نیست حتماً کار خیلی بزرگی باشد؛ ببین چه کاری می‌توانی انجام دهی، چه کاری از تو می‌آید. آن کاری که می‌توانی انجام دهی، در فهرست تو باشد، با همان تنوعش.

کار فکری، علمی و ذکری هم داشته باشید. برای تقویت مبانی اعتقادی‌ و بنیه‌های دینی‌ات کار تازه‌ای بکن. این می‌شود بسته اقدامی ماه معظّم شعبان که از حدیث شجره طوبی می‌توان استفاده ‌کرد.

 

فرصت‌ معنوی، همانند شمشیر دولبه است

در کتاب شریف مفاتیح، در آغاز برنامه‌های ماه معظّم شعبان، متن روایت را آورده؛ البته نقطه مقابل هم دارد. کلاً بدانید ماهی که ظرفیت پیش‌برندگی دارد، ظرفیت بازدارندگی و سقوط هم دارد. گناه در خارج از ماه معظّم شعبان چقدر آسیب می‌زند؟ همین گناه در ماه معظّم شعبان آسیب مضاعف دارد. این را حدیث شجره زقوم به شما می‌گوید؛ آن درخت برخاسته از متن و قعر جهنم که شاخه‌هایش را سمت شما آورده. مثلاً کسی در خارج از ماه مبارک رمضان غضبی کند، بدزبانی بکند، دلی بشکند، آثاری دارد، ولی در این ماه شاخه درخت زقوم تو را برمی‌دارد و وسط جهنم می‌برد. همان‌طور که شجره طوبی شما را به بهشت فراخوان می‌کند، آن‌هم نه یک فراخوان معمولی، شجره زقوم هم شما را می‌کَند و وسط جهنم پرت می‌کند!

بنابراین باید مراقبت‌های خود را در ماه معظّم شعبان بیشتر کنیم. آن فهرست را پیش خودتان قرار دهید، چیز عجیب و غریبی نیست، مراقبت آن را افزایش دهید. از ظرفیت‌های این ماه، مناسبت‌ها، شب‌های ولادتش،‌ سحرهایش، روزهایش، مناجات شعبانیه‌اش که خیلی فوق‌العادگی دارد، استفاده کنید.

 

کتابی بی‌نظیر درباره ایمان

بحث ما درباره دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه است که فعلاً در فراز نخست هستیم. چند جمله‌ای راجع‌به ایمان می‌خواهم صحبت کنم که با بحث مقدماتی که گفتیم و ظرفیت ماه معظّم شعبان هم خیلی تناسب دارد. در چهارگانه‌ای که امام سجاد (علیه‌السلام) در صدر دعا آوردند، اولین آن ایمان است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ». کامل‌ترین مرتبه ایمان را از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهیم.

افراد علاقه‌مند به موضوع ایمان، ابعاد و مبانی و نسبت آن در حوزه شخصیتی و جایگاه و تأثیرش، ـ در این فاصله تا جلسه بعد که خدمت شما برسیم ـ رساله پرنور بسیار قوی و شیرین و فوق‌العاده جذاب انسان و ایمان اثر حضرت علامه مطهری (اعلی‌الله‌مقامه‌الشریف) را بخوانید. آنهایی هم که خوانده‌اند، دوباره بخوانند؛ چراکه خیلی فوق‌العاده است. در مقدمه بر جهان‌بینی اسلامی، ایشان چند رساله دارد که اولین رساله‌اش رساله انسان و ایمان است. کار قلمی استاد هم هست؛ یعنی واژه‌گزینی کرده و این کتاب را نوشته، اواخر عمر شریف‌شان هم نوشته‌اند که مربوط به سنین کمال استاد است. البته کل این مقدمه بر جهان‌بینی اسلامی همین خصوصیت را دارد که جلد دوم آن هم می‌شود جهان‌بینی توحیدی. حالا فعلاً بحثم روی رساله انسان و ایمان است. ایشان در آن رساله جایگاه ایمان را در سپهر انسانیت در دوگانه علم و ایمان به شما معرفی می‌کند که انسانیت انسان به دو ضلع شخصیت او برمی‌گردد که بینش و گرایش است؛ در محور بینش می‌شود علم، در محور گرایش می‌شود ایمان. این مطلب را رمزگشایی می‌کند. بعد هم در محور ایمان استادانه موضوع ایمان را به کانون ایمان مذهبی می‌برد؛ اول مبانی آن را به صورت عام توصیف می‌کند. دیدگاه بعضی از دانشمندان غربی را هم در موضوع ایمان می‌گوید، بعد شما را به محیط ایمان مذهبی می‌برد و آن را توصیف می‌کند. بعد در دل آن توصیف، نتایج و آثار ایمان مذهبی را هم برای شما فهرست می‌کند. البته بحث‌های تکمیلی هم دارد که در ارتباط با مکتب است.

بدون مبالغه، شبیه آن را ندیده‌ام؛ وگرنه کتاب دیگری به شما معرفی می‌کردم. کتابی نیست که یک بار بخوانید، هفت هشت ده بار باید خواند و با آن انس گرفت. کلاً مقدمه بر جهان‌بینی اسلامی آقای مطهری این‌طور است، فشرده‌سازی شده است؛ لذا باید خیلی قدرش را بدانید. خیلی استادانه کار کردند و مبانی شما را در بافت زیست مؤمنانه شما تقویت می‌کند. اگر کسی دل بدهد، روح آقای مطهری هم خودش همراهی می‌کند. وقتی با آثار آقای مطهری انس می‌گیرید، احساس می‌کنید استاد با شما هست؛ چون این کلمات حاصل معرفت و عشق و ایمان کامل این مرد بزرگ است، لذا خود آن روح مطهر هم دست شما را می‌گیرد. امام می‌فرمودند: آثار آقای مطهری بدون استثنا آموزنده است. بعد هم ‌اذعان فرمودند که آثار ایشان نقش معلمی دارد؛ یعنی یک کتاب معمولی نیست، روح دارد و حرف می‌زند. آقای مطهری با کتاب‌هایش گویا با شما سخن می‌گویند. خدا آن‌به‌آن بر درجات این مرد بزرگ بیفزاید و ما را قدرشناس این عطیه الهی در زمان‌مان قرار دهد.

غرض آنکه به این کتاب فاخر و درجه‌یک و فوق‌العاده ایشان مراجعه ‌کنید و بهره ببرید.

سخن این بود که آقای مطهری در رساله انسان و ایمان می‌گوید گرایش‌های والا و معنوی و فوق‌حیوانی انسان، یعنی تمایلات عمیق معنوی، آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا می‌کند، اسمش می‌شود ایمان. تعلقات و تمایلات فوق‌حیوانی و معنوی انسان که تمایل به عالم قدس و عالم الوهی و حضرت حق و تمایل به عالم غیب است، وقتی پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا می‌کند، یعنی دارای مبانی برهانی، عمیق و ریشه‌دار می‌گردد، اسمش می‌شود ایمان.

البته تا به حال نتوانسته‌اند تعریف جامعی از ایمان ارائه کنند؛ لذا معمولاً ایمان را با آثار و مبانی‌اش‌ تعریف می‌کنند. بعضی از متأخرین مثل حضرت آقای مصباح یا حضرت آقای جوادی آملی، تلاش کردند؛ ولی آنها هم می‌گویند که نمی‌شود تعریف روشنی از ایمان ارائه داد. با وجود این آقای مطهری تعریف‌شان اینجا خیلی نزدیک است به آنچه مطلوب است. بعد ایمان را با مذهب پیوند می‌دهند؛ یعنی ایمانی که با چهارچوب و قواعد دینی و الهی و مکتبی و وحیانی مضبوط شده، تعریف شده، مهندسی شده، و در دسترس و اختیار شما قرار گرفته است.

سپس توضیح می‌دهند که ایمان هیچ تعارضی با علم ندارد؛ بلکه دستش در دست علم است و مثل دو تا بال انسان را جلو می‌برند. البته علم در نگاه استاد در این کتاب و رساله نورانی، به معنای وسیع آگاهی است؛ نه به معنای خاص آن. ایشان می‌گوید حتی مباحث فلسفی و حِکمی در همین محور علم تعریف می‌شود.

 

بررسی ایمان بر اساس آیات و روایات

حالا من از همین‌جا می‌روم سراغ مبانی اصلی که اساساً بحث ایمان و تجلی آن است. شما هر طور بخواهید موضوع انسان را بررسی کنید، باید سراغ وحی بروید؛ یعنی قرآن کریم و مترجمان وحی الهی که پیامبر و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستند. وقتی به این منابع مراجعه ‌کنید، معلوم می‌شود که خدای متعال از انسان چه می‌خواهد. ایمان را می‌خواهد و ایمان را در اصلی‌ترین کانون شخصیت ما ریشه‌گذاری و پایه‌گذاری کرده که قلب ما باشد. در آنجا بذر ایمان را کاشته و بعد پیش تو به امانت گذاشته است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ؛[1] ما امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم. پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و[لى] انسان آن را برداشت». در سوره مبارکه حجرات هم فرمود: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ؛[2] ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏داشتنى گردانيد و آن را در دل‌هاى شما بياراست». چقدر تعریف‌ها لطیف است! «حبب» با «الی» چقدر اینجا دقیق و قشنگ است! این‌طور نیست که شما از ایمان بیگانه باشید و بخواهد چیزی بیرون از وجود شما وارد شخصیت شما شود. خداوند تبارک و تعالی ایمان را محبوب شما قرار داده، ایمان با ذات شما، با حقیقت شما، با سرشت شما ـ به قول علامه مطهری ـ با انسانیت شما، با هویت شما گره خورده است. کلمه‌ی «إلی»، حکایت از عنایت ویژه خدای متعال دارد. گویا این را به دست لطف خودش به شما داده است. خدای متعال وقتی خواسته قلب شما را تصویرسازی کند، قلب شما را با ایمان خوشگل کرده و زینت داده. پس عنایت داشته باشید که از نگاه پروردگار متعال و قرآن کریم، محل استقرار، تمکن، فرود، جوشش، تجلی و تکامل ایمان، قلب شما معرفی می‌شود و ایمان مربوط به قلب است و ظرف ایمان دل آدمی است.

اعراب ـ یعنی آدم‌هایی که تازه دارند با پیغمبر آشنا می‌شوند؛ بادیه‌نشین‌ها ـ تا گفتند: «أشهد أن لااله‌الاالله و أشهد أنّ محمداً رسول الله» خیال کردند که ایمان آوردند. اما قرآن به آنها می‌فرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا؛[3] باديه‏‌نشينان گفتند: ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد اسلام آورديم». پیغمبر به آنها بگو این خبرها نیست، شما هنوز به ایمان نرسیده‌اید. البته می‌توانید بگویید ما مسلمان شدیم، اما از اسلام تا ایمان فاصله طولانی است که این فاصله را باید به قدم علم و عمل طی کنید. سپس فرمود: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ؛[4] و هنوز در دل‌هاى شما ايمان داخل نشده است». ایمان هنوز به قلب شما نزول اجلال نکرده و نور ایمان وارد قلب شما نشده. فعلاً به زبان اسلام آوردید، مطهر هم می‌شوید، قدم اول را برداشتید؛ اما عجله نکنید، ادعا نکنید و نگویید ما ایمان آوردیم. خیلی کار دارد تا شما مؤمن شوید.

پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بیان خیلی زیبایی خطاب به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) فرمود: «الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَال؛[5] ايمان، آن است كه در دل‌ها جاى گيرد و كردار، آن را تصديق كند». ایمان آن است که در دل‌ها مستقر و متمکن می‌شود، در دل‌ها می‌نشیند. پس در ظرف دل است، ولی اعمال شخص هم می‌گوید که او ایمان آورده. نشانه‌هایش باید در اعمال شخص آشکار شود.

امام علی (علیه‌السلام) نیز فرمودند: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ؛[6] ايمان، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندام‌ها بردن فرمان». ایمان، معرفت قلبی است؛ یعنی قلب شما با حقیقت الهی، ملکوت، غیب، وحی و حقایق توحیدی آشنا شده و چشم قلب شما به حقایق الهی روشن شده. رکن دوم، زبان شما هم به آنچه قلب شما به آن رسیده، اقرار ‌کند. اما رکن سوم، عمل شما هم در این مسیر قرار گیرد. زبان شما دیگر مؤمنانه سخن می‌گوید؛ چشم شما مؤمنانه می‌بیند؛ گوش شما مؤمنانه می‌شنود؛ دست شما مؤمنانه عمل می‌کند؛ پای شما مؤمنانه می‌رود و ....

 

ایمان به چه مواردی تعلق می‌گیرد؟

کلمه ایمان از امن گرفته شده؛ حقیقت و نوری است که وقتی تو به آن برسی، آرام می‌شوی، احساس امنیت می‌کنی و از ترس و اضطراب و به قول امروزی‌ها استرس خارج می‌شوی. ایمان، امنیت پایدار درونی است که هیچ اتفاق بیرونی نمی‌تواند تو را ملتهب و مضطرب سازد. اما متعلق ایمان چیست؟ ایمان به چه چیزی است که چنین امنی را با خودش به همراه می‌آورد و ده‌ها آثار و فواید و میوه‌های شیرین دیگر را از این شجره طیبه می‌شود دریافت کرد؟

قرآن کریم اصرار دارد که متعلق ایمان را به ما یادآوری کند؛ لذا در یک تعبیر خیلی فراخ و خیلی فوق‌العاده می‌فرماید: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب؛[7]‏ آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند». غیب مقابل شهادت است؛ برسی به آنجا که آنچه نادیدنی است آن بینی؛ مثل اینکه پرده از جلوی چشم شما برداشته شود. غیب عنوان عام است که شامل وحی، فرشته‌ها، ملکوت و کل حقایق ماورایی عالم عقل می‌شود. از همه‌ی اینها بالاتر، ایمان به خود خدای متعال است و به اسمای الهی و سلسله عنایت الهی در وحی به بشریت که نبوت‌ باشد. در یک کلمه فراخ‌تر می‌توانید بگویید متعلق ایمان خود حضرت حق تبارک و تعالی است و هر چیزی که به پروردگار متعال نسبت پیدا می‌کند؛ از انبیا و نبوت و ولایت و امامت بگیرید تا برزخ و قیامت و عالم فرشتگان و ....

یک آیه خیلی خیلی زیبا هم در موضوع ایمان داریم که از ایمان خود پیغمبر شروع می‌کند و می‌گوید کسی که شما را به ایمان دعوت می‌کند، خودش اول مؤمن است. بعد متعلق ایمان را خیلی زیبا بیان کرده، می‌فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ؛[8] پيامبر بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است». بعثت را تازه پشت سر گذاشتیم؛ چه نعمت بزرگی است؟! قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛[9] به‌يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت». نعمت بسیار بزرگی است؛ خدا با شما حرف زده و رسماً با شما تماس گرفته، خواسته‌ی خودش را با شما مطرح کرده و از محیط عالم، پیش عقل و قلب شما توسط رسولش پرده‌برداری کرده و برای شما پیک فرستاده است. حالا خود این رسول به آنچه ربش به سوی او فرستاده، ایمان آورده و با همه‌ی قلبش آن را پذیرفته است. بعد می‌آید سراغ مؤمنان؛ مؤمنان همه در اقتدای به پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ایمان آورده‌اند. اما به چه چیزهایی؟ «بِاللَّهِ» به خود خدای متعال، «وَ مَلائِكَتِهِ» فرشته‌ها، «وَ كُتُبِهِ» کتاب‌های آسمانی، «وَ رُسُلِهِ» و سلسله نبوت. اینجا نگاه قرآن به سلسله نبوت، نگاه واحد است؛ لذا می‌فرماید: «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ؛[10] بين هيچ‏يك از پيامبران او فرق نمى‏گذاريم، و مى‏گويند شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا آمرزش تو را خواهانيم و بازگشت به سوى تو است». سَمِعْنا وَ أَطَعْنا، مرحله‌ی عمل بالارکان و تبعیت و اقرار به لسان محسوب می‌شود.

همان‌طور که دیدید، در این آیات با تعابیر لطیفی به متعلق ایمان اشاره‌ شده است.

 

ماهیت و ویژگی‌های ایمان

از نظر قرآن کریم ایمان از جنس نور است، یک نور الهی و آسمانی و قدسی است که ظرفیت ازدیاد و افزایش و کمال را دارد. برای مثال، هم یک شمع نور دارد و هم خورشید عالم‌آرا؛ ولی این کجا و آن کجا! این‌هم نور است، آن‌هم نور است؛ این‌هم روشن کرده، آن‌هم روشن کرده؛ اما این یک شمع است که فقط اتاقی را روشن می‌کند، آن خورشیدی است که منظومه شمسی را روشن می‌سازد.

قرآن کریم به ما یادآوری می‌کند که ایمان از جنس نور است؛ بنابراین ظرفیت اتساع و گسترش دارد، می‌تواند زیاد شود، توسعه و کمال پیدا کند. نورِ اندکِ ناقص، می‌تواند تقویت و تکمیل شود تا برسد به اکمل الایمان. امام سجاد (علیه‌السلام) در اول این دعای نورانی می‌خواهد به ما بگوید ایمان ظرفیت گسترش و زیاد شدن دارد تا نقطه‌ای که دیگر کامل‌ترین مرحله درخشش آن باشد. شما از خدای متعال کامل‌ترین مرحله‌اش را تمنا کنید، و محیط سیر و سلوک شما مسیر دستیابی به درجات بالاتر و قله ایمان باشد. همت‌تان را روی این بگذارید، که در جلسه گذشته در این زمینه اشارتی رفت.

 

شرح سه آیه درباره ایمان

۱. حتی مؤمنان نیز باید درصدد تقویت ایمان خود باشند

شواهد ما از قرآن کریم فراوان است؛ اما به سه مورد که خیلی صریح است، اشاره می‌کنیم. شاهد اول آنجا است که خطاب به اهل ایمان که حالا دیگر وارد محیط ایمان شده‌اند، می‌گوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ؛[11] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خداوند و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاده و كتابى كه از پيش نازل كرده است، ايمان بياوريد». جالب است باز متعلق ایمان را ذکر می‌کند. به هر مرحله‌ای از ایمان که برسید، مخاطب این آیه هستید.

آمنوا یعنی برو به سمت بالاتر. این آیه امثال کمّلین در ایمان، مانند امام راحل عظیم الشأن‌، علامه طباطبایی و آقای بهجت را هم شامل می‌شود. به آنها هم خطاب می‌کند و می‌گوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»؛ یعنی باز هم می‌توانی بروی جلوتر. به امام عزیز این فرید عصر و دهر ما، به او هم می‌گوید؛ خطابش او را هم می‌گیرد؛ یعنی شما هم می‌توانید باز جلوتر بروید. نکته آیه این است که همه دعوت شدند به اینکه ایمانشان را تقویت کنند و ارتقا دهند.

 

۲. ابراهیم هم که باشی، باز می‌توانی ایمانت را ارتقا دهی

مثال دوم‌ ماجرای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) است که خودش جزو قله‌نشین‌های ایمان است. معلوم می‌شود به قله هم برسی، باز یک قله بالاتر هم وجود دارد. حضرت ابراهیم جزو انبیای اولوالعزم است و در بین آنان نیز صاحب رتبه است؛ تا جایی که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود را به او نسبت می‌دهند. چنین شخصیتی از خداوند می‌خواهد که: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏؛ و [ياد كن‏] آنگاه كه ابراهيم گفت‏: پروردگارا، به من نشان ده‏ چگونه مردگان را زنده مى‌كنى‏». رَبِّ به معنای دقیق کلمه یعنی خدا جان! خیلی صمیمی است. حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) عرضه می‌دارد: خدا جان، می‌شود به من نشان بدهی چطور مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ جوابی که از ساحت قدسی به او داده شده، یک توبیخ اولیه است: «قال أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؛ فرمود: مگر ايمان نياورده‏اى؟». تو هنوز ایمان نیاوردی به اینکه من که صاحب قدرت مطلق هستم، مرده‌ها را زنده می‌کنم؟ جواب حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) هم خیلی قشنگ است: «قالَ بَلى؛ گفت: چرا». بلی در اینجا یعنی عاشقتم، آره خدا جان، ایمان آورده‌ام؛ «وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي؛[12] ولى تا دلم آرامش يابد». ولی می‌خواهم ایمانم تقویت شود و در مسئله‌ی احیای اموات می‌خواهم به اوج شهود برسم. خواسته من رسیدن به یقین و شهود است. دستم را بگیر و مرا به آن مرحله ببر. نکته آیه این است که حتی ایمان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) نیز ظرفیت ارتقا دارد.

 

۳. رابطه ایمان و تقوا و احسان

«لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛[13] بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، گناهى در آنچه [قبلاً] خورده‏اند، نيست؛ در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند. و خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد». این آیه هم می‌گوید ایمان و تقوا و احسان، دست به دست هم می‌دهند و از آن استفاده می‌شود که قله ایمانْ احسان است؛ مرحله‌ای که شخص می‌رسد به جایی که خدای متعال را می‌بیند؛ چنان‌که وقتی از پیامبر عزیزمان درباره احسان پرسیدند، فرمودند: «‌أَنْ‌ تَعْبُدَ اللَّهَ‌ كَأَنَّكَ تَرَاهُ؛ احسان اين است كه خدا را طوری عبادت كنى كه گویا او را مي‌بينى». کاف اینجا دارای معانی دقیقی است که بگذریم. اما اگر هنوز به آن مرحله نرسیدی، حداقل به این مرحله از ایمان برس که او دارد تو را می‌بیند: «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‏؛[14] كه اگر تو او را نمي‌بينى، او تو را مى‌بيند».

 

همه به دنبال ارتقای ایمان خود باشیم

تا جلسه بعد، دستور کار ما این است که دنبال ارتقای رتبه ایمانی‌مان برویم. اگر به‌جای تلاش برای ارتقای رتبه اداری و مدرک خود، یک سر سوزن دنبال این بودی که ایمانت را ارتقا دهی، الآن به خیلی جاها رسیده بودی. تا دیر نشده و این نفس می‌آید، تا حضرت عزرائیل (علیه‌السلام) تیرش را رها نکرده و قبل از اینکه تیر اجل را از چله کمانش رها کند که دیگر برو و برگرد ندارد و قطعاً اصابت می‌کند، دنبال ایمان باشیم. هیچ‌کسی هم نمی‌تواند خودش را کنار بکشد، حتی وجود اقدس پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌تواند خودش را کنار بکشد؛ «إِنَّكَ مَيِّتٌ؛[15] قطعاً تو خواهى مُرد». تا قبل از اینکه تیر رها شود، تمام دل‌مشغولی شما ارتقای ایمان باید باشد. این را مبنا قرار بده و بگو: «بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَان‏».

 

راهکاری برای ارتقای ایمان

کسی از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسید: من دوست دارم ایمانم کامل شود، چه کار کنم؟ از که سؤال می‌کند؟ از شخص اول عالم که اصلاً ایمان با او معنا می‌شود. حضرت فرمودند: «حَسِّنْ خُلقَكَ يَكمُلْ إيمانُكَ؛[16] اخلاقت را خوب كن، ايمانت كامل مى‌شود». پس یکی از راه‌های رسیدن به کمال ایمان، حسن خلق است. حسن خلق معنای وسیع دارد، اما ـ به قول طلبه‌ها ـ اینجا باید قدر متیقن‌گیری کرد. قدر متیقن حسن خلق آلف و مألوف بودن است؛ یعنی شیرین بودن شخصیت؛ لیّن الجانب بودن، خوشرو بودن، خوش‌زبان بودن، خوش‌ارتباط بودن. بعد می‌رود سراغ مراحل بعدی.

ان‌شاء‌الله سال جدید که در محیط ماه معظّم شعبان است، بر همه‌ی شما مبارک باشد. خداوند را به حق محمد و آل محمد (علیهم‌السلام) قسم می‌دهیم ما را از دعا و عنایت و لطف و توجه خاص حضرت بهره‌مند کند. موانع ظهور را مرتفع سازد. نائب بزرگوارش را برای ما حفظ و نفوذ کلمه بیشتر کرامت کند. ما را قدرشناس وجود نازنینش قرار دهد. آنچه امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای بیستم صحیفه خواسته‌اند، درباره‌ی ما و درباره‌ی همه‌ی دوستان محمد و‌ آل محمد (علیهم‌السلام) مستجاب کند. ارواح مطهر شهدا و امام راحل عظیم الشأن از ما راضی بفرماید. ما را با شهادت به خیل عظیم پرافتخار شهدا ملحق سازد.

 



[1]. احزاب: 72.

[2]. حجرات: ۷.  

[3]. همان: 14.

[4]. همان.

[5]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج50، ص208.

[6]. نهج البلاغه، حکمت 227.

[7]. بقره: 3.

[8]. همان: 285.

[9]. آل عمران: 164.

[10]. بقره: 285.

[11]. نساء: 136.

[12]. بقره: 260.

[13]. مائده: 93.

[14]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۱۹.  

[15]. زمر: ۳۰.

[16]. متقی هندی، كنز العمّال، حدیث 44154.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *