متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۰» 1400/1/16


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
درهرصورت وقتی افراد با وصف ایمان، یعنی انسان‌های مؤمن کنار هم قرار می‌گیرند، زندگی بهشت‌گونه‌ای را نیز تجربه می‌کنند؛ به‌طوری‌که جمعی هستند که از بودن در کنار هم احساس امنیت می‌کنند و از یکدیگر احساس خطر نمی‌کنند؛ چون حقوق متقابل را رعایت می‌کنند، عدالت را مقدّس می‌دانند، دل‌هایشان نسبت به هم مهربان است، احساس خدمت و مسئولیت نسبت به دیگران دارند. تقوا و عفاف تا عمق وجدان آنها راه پیدا می‌کند و ارزش‌های اخلاقی را رعایت می‌کنند و درواقع این رعایت از سر خواست و شوق و رغبت و حقیقت است، یک امر تحمیلی و الزام اجتماعی نیست، درون‌جوش است. طبع ایمان این‌گونه است و اتحاد و همبستگی که در بین آنها شکل می‌گیرد، موجب مقابله با انواع و اقسام ستم و ناهنجاری می‌شود. این هم یک فصل از برکات ایمان است که ایشان می‌شمارند.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ».

خداوند تبارک و تعالی را شاکریم که به ما توفیق داد این جلسه که به‌نام نامی امام سجاد زین‌العابدین (علیه‌السلام) تشکیل می‌شود و توفیق جمع عزیز حاضر، استضائه از انوار ملکوتی صحیفه مبارکه سجادیه است، در سال جدید و در آغازین روزهای سال 1400 هجری شمسی و به‌عبارتی در آغازین روزهای قرن جدید، مجدداً تشکیل شود و دور هم باشیم. ان‌شاءالله از عنایات الهی و الطاف پروردگار متعال به برکت همنشینی و مجالست با صحیفه نوریه عرشیه بهره‌مند خواهیم شد.

به‌خاطر شیوع کرونا مجدداً وضعیت نامناسب شد و موج چهارم هم آمد. وضعیت تهران هم قرمز شد و در چنین اوضاعی نیز محدودیت‌هایی وجود دارد که باعث می‌شود از شرف‌یابی حضوری عزیزان محروم شویم. با هم‌فکری عزیزان به‌نظر رسید که جلسه را به‌شکل غیرحضوری ادامه دهیم و کرونای منحوس، این ویروس حقیر خطیر، مانع تشکیل جلسه‌ی ما نشود.

 

سرّ خاتمیت در مهدویت است

از تلاوت نمکین و دلنشین جناب آقای زمانی، مثل همیشه فیض بردیم. از ایشان هم تشکر می‌کنیم.

آیاتی را که تلاوت کردند، با ماه معظّم شعبان و سالی که دو نیمه شعبان دارد، کاملاً تناسب داشت. نسبت بین مهدویت و خاتمیت؛ این آیات به زیبایی مطرح شده، وعده خوشبختی جامع انسان‌ها با اداره زمین به‌وسیله صالحان را می‌دهد. این قرین آن رحمت تام و تمام و فراگیری است که به‌وسیله خاتم انبیا، محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تحقق پیدا می‌کند. خاتمیت رسالت با خاتمیت وصایت در این آیات کنار هم قرار می‌گیرد و سرّ خاتمیت در مهدویت است. با ظهور منجی عالم بشریت، حضرت بقیه‌الله الاعظم مهدی موعود (ارواحنا‌لتراب‌مقدمه‌الفداء‌وعلیه‌السلام) همه‌ی مقاصد و تمام آرزوهای خاتم انبیا تحقق پیدا می‌کند که درواقع همه‌ی مقاصد و آرزوهای همه انبیا است. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی آن روز بزرگ را نزدیک سازد و موانعش را برطرف کند. امسال هم یک سال مهدوی و سال خاصی است؛ تقارن بهار، ماه شعبان، سال جدید، قرن جدید. به‌هرحال پرتو انوار مهدوی بر همه‌ی شما عزیزان، خانواده‌های عزیزتان، دوستان‌تان، جامعه اسلامی، ایران عزیزمان، رهبر عالی‌قدر و حکیم‌مان و بر همه‌ی دوستداران امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در سراسر عالم مبارک باشد.

 

عوامل برکت عمر

چطور می‌شود یک سال برای انسان مبارک شود؟ در حالت کلی، عمر انسان چگونه برای او برکت پیدا می‌کند؟ قرآن کریم پاسخ دو کلمه‌ای دارد: ایمان و عمل صالح. اگر انسان از ایمان بهره‌مند شود و ایمانش نیز قرین عمل صالح شود، عمرش برکت پیدا می‌کند. هر روز و ساعت و هر وقتی که انسان در حال عمل صالح براساس ایمان باشد، آن روز و ساعت و وقت برایش مبارک است. اگر همین خط را با قوّت ادامه دهد و برای تکمیل و ارتقای رتبه ایمانی‌اش تلاش کند، آنگاه برکتش بیشتر می‌شود. اگر همین مسیر را تا آن لحظه پایانی ادامه دهد که نفَس او منقطع می‌شود و وقتش در این دنیا به پایان می‌رسد، چنین کسی خوشبخت است و خوش‌عاقبت است، عاقبت‌به‌خیر شده.

امیدوارم مصداق این برکت و این نوع زندگی، شما عزیزان باشید و خدای متعال این نوع زندگی را که به تعبیر قرآن کریم، «حیات طیبه» است، روزیِ همه‌ی ما قرار دهد.

 

آثار و فواید ایمان در زندگی انسان

1. تأثیر ایمان بر زندگی فردی

در جلسه گذشته به‌مناسبت جمله دوم دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه که حضرت فرمودند: «بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ»، درباره‌ی ایمان صحبت کردیم. جمله اول از نظر ما همان صلوات است، البته صلوات اینجا صرفاً جنبه زینتی ندارد، بلکه رکن است.

دوباره اینجا سخن از ایمان است؛ کمال ایمان و درخواست کامل‌ترین رتبه ایمان. لازم بود چند جمله‌ای راجع‌به ایمان صحبت کنیم. جلسه گذشته توفیق حاصل شد درباره حقیقت و مراتب ایمان و اینکه ایمان دارای کم و زیاد است‌ و رتبه و درجه می‌گیرد، صحبت کردیم. همچنین به‌لطف خدای متعال درباره متعلق ایمان، نکته‌ای عرض کردم. اشاره‌ ویژه‌ای هم به کتاب بسیار فوق‌العاده و ارزشمند «انسان و ایمان» علامه شهید مطهری (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) داشتیم. پیشنهاد کردیم که دوستان مطالعه کنند، لابد در ایام تعطیل مطالعه فرمودید. اگر هنوز نخوانده‌اید، حتماً بخوانیدش و عزیزان فرصت مطالعه این کتاب فوق‌العاده را از دست ندهند.

به تعبیر حضرت علامه مطهری اگر کسی به ایمان برسد و زندگی مؤمنانه را به عنایت پروردگار متعال تجربه کند، از بهجت و انبساط بهره‌مند شده و از جهت روحی و روانی، نسبت به آفرینش به مقام مثبت‌اندیشی، نیک‌انگاری و خوش‌بینی رسیده؛ نوعی روشنایی و امیدواری در او ظهور می‌کند. به آرامش خاطر و اطمینان می‌رسد و لذت معنوی غیرقابل توصیف را که اسمش حلاوت ایمان است، خداوند تبارک و تعالی به او می‌چشاند.

 

2. تأثیر ایمان بر زندگی اجتماعی

زندگی اجتماعی انسان‌ها هم در پرتو ایمان بهبود پیدا می‌کند. خداوند تبارک و تعالی انسان را اجتماعی آفریده و مسأله‌ی جامعه نیز اصالت دارد. شهید مطهری در ادامه‌ی «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی»، یک فصل مفصل راجع‌به جامعه و تاریخ مباحثه می‌کنند و آنجا نظر قرآن کریم و اسلام عزیز را به‌شکل تحقیقی مطرح می‌کنند که اصلاً اسلام قائل به اصالت جامعه است، ضمن اینکه قائل به اصالت فرد هم است.

درهرصورت وقتی افراد با وصف ایمان، یعنی انسان‌های مؤمن کنار هم قرار می‌گیرند، زندگی بهشت‌گونه‌ای را نیز تجربه می‌کنند؛ به‌طوری‌که جمعی هستند که از بودن در کنار هم احساس امنیت می‌کنند و از یکدیگر احساس خطر نمی‌کنند؛ چون حقوق متقابل را رعایت می‌کنند، عدالت را مقدّس می‌دانند، دل‌هایشان نسبت به هم مهربان است، احساس خدمت و مسئولیت نسبت به دیگران دارند. تقوا و عفاف تا عمق وجدان آنها راه پیدا می‌کند و ارزش‌های اخلاقی را رعایت می‌کنند و درواقع این رعایت از سر خواست و شوق و رغبت و حقیقت است، یک امر تحمیلی و الزام اجتماعی نیست، درون‌جوش است. طبع ایمان این‌گونه است و اتحاد و همبستگی که در بین آنها شکل می‌گیرد، موجب مقابله با انواع و اقسام ستم و ناهنجاری می‌شود. این هم یک فصل از برکات ایمان است که ایشان می‌شمارند.

 

3. تأثیر ایمان بر افزایش صبر

فصل دیگر به کاهش انواع و اقسام رنج‌ها و ناراحتی‌ها مربوط می‌شود. ایمان به خدای متعال و غیب و حقیقت، نوعی نیروی مقاومت درونی در انسان به‌وجود می‌آورد که تلخی‌ها را شیرین می‌سازد، دشواری‌ها را قابل تحمل می‌کند، صبر را افزایش می‌دهد، مرگ را برای انسان شیرین می‌کند و شخص را از انواع و اقسام بیماری‌های روحی و روانی صیانت می‌کند.

این‌ موارد فواید و برکات زندگی در پرتو ایمان است که امیدواریم خداوند تبارک و تعالی توفیقش را به همه کرامت کند.

 

عوامل تحصیل و افزایش ایمان

منظور ما از ایمان، ایمان مذهبی است؛ همان‌که در وحی الهی و قرآن کریم و لسان پیامبر و اولیای خدا مطرح شده. انسان برای باریافتن به مقام شامخ ایمان باید دو نقش را هم‌زمان ایفا کند؛ اولی، تمنا و خواستن از خدای متعال است، توفیق‌خواهی از حضرت حق تبارک و تعالی که این عطیه و نور را دریافت کند. دوم اینکه همه‌ی ظرفیت‌های فکری، ذکری، روحی، روانی، عملی، جسمی، در یک کلمه جوارحی و جوانحی، ظاهری و باطنی‌اش را برای تقویت ایمان و تحصیل درجات بالاتر ایمان بسیج کند.

 

ایمان، عطیه‌ای الهی

قبل از شروع بحث، لازم است عزیزان به مقدمه‌ای عنایت کنند. وقتی به محضر قرآن عظیم می‌رویم، می‌بینیم از نگاه قرآن، ایمان دارای دو وجه است؛ یک وجه الهی و ربانی دارد، یک وجه خلقی و انسانی. از این جهت که دارای وجهه ربانی است، می‌بینیم در منظر قرآن کریم حقیقت ایمان از جنس نور است، تلؤلؤ قدسی است، اشراق ملکوتی و عطیه ربانی است. یعنی از آن‌سو می‌درخشد و دل انسان آماده را روشن می‌سازد. قرآن کریم در این زمینه نظرش را اعلام کرده و فرموده است: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُم‏؛[1] ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏داشتنى گردانيد و آن را در دل‌هاى شما بياراست». خدای متعال قلب‌های شما را با ایمان زینت می‌دهد و زیبا می‌کند. این کار خدای متعال است. یا در آیه دیگری ـ به تعبیر بنده ـ با قلم لطفش ایمان را در صفحه دل شما می‌نویسد: «أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛[2] در دل اينها است كه [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است». تعبیر بسیار زیبا و جالبی است. یا در سوره مبارکه روم می‌فرماید: «الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمان‏؛[3] كساني كه علم و ايمان به آنها داده شده».

بنابراین ایمان امری قدسی الهی است. گویا از عالم الهی بر قلب مؤمن نازل می‌شود. یک هدیه ملکوتی و عطیه الهی و ربانی است. البته و صد البته بین این حقیقت آسمانی و حقیقت انسانی که فطرت او باشد، نسبت و خویشاوندی و سنخیت وجود دارد. از تعبیر «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ» این‌گونه استفاده کردیم که با بافت درونی و حقیقت انسان آشنا است، غریبه نیست. لذا وقتی دل ما و ایمان به‌هم برسند، مثل این است که دو دوست قدیمی همدیگر را پیدا کرده باشند، با یکدیگر انس دارند. اگر گاهی موانعی وجود دارد که ایجاد جدایی و تنافر می‌کند، آن موانع اضافه و غریبه است؛ وگرنه بین انسان و ایمان آشنایی قدیمی است، ازلی است و از ریشه و اصل است.

 

نقش انسان در دریافت ایمان

از طرف دیگر وقتی سراغ قرآن کریم می‌رویم، می‌بینیم سخن از ایمان آوردن انسان است؛ یعنی انسان خودش در موضوع ایمان نقش دارد، انتخاب می‌کند، کنش‌گر است. در برابر این چیزی که پسندیده پروردگار متعال است، بی‌اختیار نیست، بلکه فاعل مختار است، او است که ایمان را می‌خواهد و استقبال و تمنا می‌کند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کند، قواعدش را شناسایی می‌کند و خودش را به هر کیفیت ممکن به آن می‌رساند. قرآن کریم از تعبیر «آمن، آمنوا، یؤمنون» و امثال آن بسیار استفاده کرده. یکی از پرکاربردترین کلمات در قرآن کریم همین تعبیر است. از این آیات هم استفاده می‌شود که انسان‌ها خودشان سراغ ایمان می‌روند و از ایمان استقبال می‌کنند. ایمان آوردن، از طرف انسان صورت می‌گیرد، یعنی یک فعل اختیاری است. به همین خاطر انسان می‌تواند ایمان نیاورد. «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ؛[4] پس بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند» یا «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛[5] ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس». لذا در برابر ایمان، جریان کفر و شرک و نفاق قرار دارد که اینها نیز اختیاری است و همان گونه‌‌های مختلفی است که در جای خودش محل مباحثه است.

پس معلوم می‌شود ایمان یک امر اختیاری است، لذا یک عده ایمان می‌آورند، یک عده ایمان نمی‌آورند. حاصل جمع دو نکته‌ای که عرض کردیم با لحاظ این مقدمه که اینها با همدیگر هیچ تنافی ندارند، این است که ایمان از آن‌سو یک امر اشراقی افاضی و هبه آسمانی است که به دست لطف پروردگار متعال به دل‌های انسان‌ها هدیه می‌شود و از طرف دیگر این انسان است که باید دست دلش را به دست لطف و توفیق الهی برساند و ایمان را دریافت کند. یعنی این دریافت کردن باید از طرف انسان اتفاق بیفتد. اینکه چقدر بخواهد و بیشتر بخواهد، با خواست انسان مرتبط می‌شود.

با ملاحظه این مقدمه این‌طور می‌شود گفت که دستیابی انسان به ایمان و سیر در منازل و مراتبش، از جمله افعال اختیاری انسان است که با توفیق و عنایت ویژه الهی حاصل می‌شود. اینجا آن جایی است که ـ این تعبیر را هم از بنده داشته باشید ـ رضایت انسان با رضایت الهی هم‌افق می‌شود و به‌هم پیوند می‌خورد. این چیزی است که تو می‌خواهی و او می‌خواهد یا تو می‌خواهی آنچه را که او می‌خواهد، تو می‌پسندی آنچه را که او می‌پسندند. وقتی بین انسان و ایمان ارتباط برقرار می‌شود، این اتفاق افتاده و دراین‌صورت انسان به کمال رضایت و خوشنودی و بهجت و احساس آرامش و لذت معنوی فوق‌العاده دست پیدا می‌کند و از طرفی هم پروردگار متعال از او راضی و خشنود می‌شود؛ چنان‌که فرمود: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه‏؛[6] خدا از آنان خشنود است و آنان [نيز] از او خشنودند». یا تعبیر دقیقی که در سوره مبارکه فجر است: «راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛[7] تو از او خشنودى و او از تو خشنود است». انسان وقتی به ایمان می‌رسد، به کمال و خشنودی و حقیقت رضایت خاطر می‌رسد؛ زیرا خدای متعال ایمان را برای انسان ‌پسندیده است.

 

نقش انسان در افزایش ایمان

با این توصیف می‌شود گفت نقش انسان در تفصیل ایمان و رسیدن به درجات بالای ایمان، اولاً درخواست و تمنا و دعا به ساحت قدس ربوبی با طمع فراوان و با همت بلند است. دوم زمینه‌سازی و فراهم آوردن لوازم و مقدمات است. من از این به بسیج همه‌ی ظرفیت‌های ظاهری و باطنی برای دستیابی به ایمان تعبیر کردم. طبق آنچه در اولین کلمات امام سجاد (علیه‌السلام) در همین دعای نورانی است، خواستن درجات بالا نه، خواستن اکمل آن درجات است. این چیزی است که به ما مربوط می‌شود و کاری است که ما باید انجام دهیم. کار اصلی انسان عاقل در زندگی دنیایی‌اش، تحصیل و تکمیل نور ایمان است. دغدغه انسان خردمند و عاقل است این است که تا لحظه آخری که خدای متعال به او فرصت داده، در جستجوی ایمان در مراتب بالاتر باشد و فرصت را برای دستیابی به عالی‌ترین مراتب ایمان غنیمت می‌شمارد. هدف‌گذاری‌ او این است.

 

ایمان در معرض آفات است

از طرف دیگر مهم‌ترین نگرانی یک انسان خردمند و البته باریافته به مراتب ایمان، بعد از اینکه به ایمان رسید، حفظ ایمان است؛ یعنی دغدغه او تکمیل مراتب ایمانش و حفظ ایمان موجودش است.

نکته‌اش معلوم است؛ چون ایمان انسان در معرض آفت‌ها است. تا انسان نفَس می‌کشد در معرض آفت است، در هر مرتبه‌ای باشد. حتی در مراتب پایین، ایمان آفت‌پذیرتر است. در مراتب بالاتر کمتر، ولی باز هم در معرض است. یعنی تا انسان هست و اختیارش برقرار است و می‌تواند تصمیم بگیرد، در معرض از دست دادن ایمانش است. البته برخی از آفت‌ها، آفت‌های کاهنده هستند؛ مثلاً فرض کنید اگر ایمان ده درجه داشته باشد و شما با زحمت به مرحله هشتم برسید و بعد گرفتار یک آفت بشوید، این آفت گاهی شما را از مرتبه هشتم به مرتبه هفتم می‌آورد. گاهی در مرحله سوم می‌اندازد. برخی آفت‌ها اگر علاج نشوند، ایمان را نابود می‌کنند و از بین می‌برند. در روایت فرمودند مانند نمک که در آب دیگر دیده نمی‌شود، ایمان انسان گاهی این‌گونه ذوب می‌شود و از بین می‌رود.

در بحث‌هایی که داشتیم، حسد این‌گونه بود؛ حسد ایمان را ریشه‌کن می‌کند. بعضی آفت‌ها این‌گونه است، ایمان را از ریشه می‌زند، مگر اینکه معالجه شود. قبلاً مفصل بحث کردیم که غضب نیز این‌گونه است. غضب غیرالهی طبعاً ایمان‌سوز است. مثل انبار هیزم که آتش به آن بیفتد، چیزی از آن باقی نمی‌ماند. درباره حسد چنین تعبیری داریم، در مورد غضب هم عنوانی شبیه این داریم.

غرض اینکه انسان به هر مرحله‌ای از ایمان برسد، دو دغدغه دارد؛ یک: حفظ ایمان موجود. دو: رسیدن به مرتبه بالاتر ایمان. چون می‌داند که ایمان دارای مراتب است. برای رسیدن به آن مراتب تصمیم می‌گیرد. خداوند در آیه زیبایی فرمود: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛[8] كسانى كه ايمان آورده‏ و ايمانشان را به شرك نيالوده‏اند، آنانند كه امن [و امان‏] دارند و آنانند كه ره‌يافته‏اند». این آیه نشان می‌دهد که ظلم ایمان را از بین می‌برد. کسی به مقام امن در مجاورت رضایت و بهشت الهی دست پیدا می‌کند و به حقیقت هدایت می‌رسد که ایمانش را از آلوده شدن به ظلم نگه دارد. راجع‌به این ظلم می‌گویند منظور شرک است.

آن شرکی که کلاً ایمان را از بین می‌برد، شرک جلیّ است. این از قبیل کفر بعد از ایمان یا شرک پنهان است که مثل موریانه است، بیشتر از جنس یک نوع ریا و سمعه و آلوده شدن به این چیزها است که کم‌کم در ایمان رخنه می‌کند و از درون به ایمان آسیب می‌زند و اگر ادامه پیدا کند، ایمان را به کلی از بین می‌برد.

انسان مؤمن از یک طرف درصدد رسیدن به مراتب بالاتر ایمان است و از طرف دیگر می‌داند برای اینکه بخواهد این مسیر را درست طی کند، باید این مرحله‌ای را که در آن است، بتواند حفظ کند. مثل نردبانی است که دارد به بام هستی می‌رود. لازمه‌ی اینکه شما بخواهید از این نردبان بالا بروید این است که این پله‌ای را که در آن هستید حفظ کنید تا بتوانید به پله بعدی بروید. وگرنه اگر انسان سقوط کند دوباره باید از اول شروع کند.

 

عوامل افزایش ایمان از منظر قرآن

امام سجاد (علیه‌السلام) می‌گوید: «بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَان‏». ایمان مرا به کامل‌ترین مرحله‌اش برسان. این همان تمنا و دعا است که انسان مؤمن حواسش هست باید این عطیه ربانی و این نور ملکوتی را از خدای متعال بخواهد. حالا ما به محضر قرآن کریم می‌رویم با این سؤال که ما چه کار کنیم ایمانمان رونق پیدا کند و پیشرفت کند و در مسیر کمال قرار گیرد؟ چه کار کنیم که ایمانمان زیاد شود؟

 

1. تحصیل ایمان در متن زندگی

خداوند تبارک و تعالی ما را راهنمایی می‌کند به اینکه اولاً: ایمان در متن زندگی به‌دست می‌آید. خیال نکنید گنجی است که در گوشه‌ای و در انزوا پنهان شده و شما باید بگردید و در همان خلوت تنها شوید و همان‌جا بتوانید تحصیل کنید. از نگاه قرآن کریم ایمان در متن زندگی حاصل می‌شود؛ در فرازها و فرودهایش، در تلخی‌ها و شیرینی‌هایش، در کامیابی‌ها و شکست‌هایش. اصلاً کل زندگی، امتحانِ ایمان است و خدای متعال این‌طور طراحی کرده که انسان از هر مرحله‌ای سربلند بیرون بیاید، نمره آن مرحله را بگیرد و به مرحله بالاتر برود. پس این را به‌عنوان یک قاعده بدانید.

 

2. افزایش علم و معرفت

مطلب دوم اینکه از قرآن کریم برداشت می‌شود که اگر بخواهید ایمان‌تان را تکمیل کنید، باید معرفت‌تان را تکمیل کنید. یعنی دست ایمان در دست آگاهی و علم است، اینها با همدیگر هستند و شما از طریق تقویت آگاهی‌های بنیادین و معارف درجه اول می‌توانید ایمان‌تان را پشتیبانی و تقویت کنید که بتواند به مرحله بالاتر برسد. لذا همین بحث‌هایی که در ارتباط با خداشناسی، امام‌شناسی، پیامبرشناسی، قرآن‌شناسی، معادشناسی و انسان‌شناسی داریم که معارف بنیادین هستند، اگر معرفت صحیح عقل‌پسند و طبق معیار باشد اینها کمک‌کننده‌های ایمان هستند و ایمان ما را تقویت می‌کنند. لذا قرآن کریم از همین رهگذر دعوت به تفکر، تدبر، علم و پرورش خرد می‌کند.

 

3. ذکر

ازجمله چیزهایی که ایمان انسان را تقویت می‌کند و به آن رونق می‌دهد و پشتیبانی می‌کند، ذکر است. ما می‌گوییم با دو بال می‌شود در محیط ایمان پرواز کرد؛ یک بال فکر و بال دیگر ذکر است.

ذکر مسأله دیگری است که عبارت است از اینکه شما با قلب‌تان متوجه پروردگار متعال بشوید. این ذکر است که نقطه مقابل آن غفلت است. ذکر حالت توجه به ساحت قدس ربوبی است. الآن مثلاً در این جلسه من و شما به بحثی که می‌شود توجه داریم. اگر شما غایب نباشید و حضور واقعی داشته باشید به بنده به‌عنوان کسی که دارد این بحث را ارائه می‌کند توجه دارید. این حالت همان حالت ذکر است. لذا جالب است قرآن کریم به کسانی که در حج هستند، یادآوری می‌کند و می‌گوید همان‌قدر که به یاد پدرانتان هستید، به یاد من نیز باشید. چون آدم وقتی به حج  یعنی به سفر طولانی می‌رود و از میهن و شهر و خانواده خویش فاصله می‌گیرد، مخصوصاً قدیم‌ که طولانی‌تر و سخت‌تر بود و گاهی شش‌هفت ماه یا بیشتر طول می‌کشید، خیلی دلتنگ پدر و مادرش می‌شود. قرآن کریم می‌گوید همین‌قدر که به یاد پدر و مادر و عزیزان‌تان هستید، به یاد من باشید: «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُم أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا؛[9] همان‌گونه كه نياكانتان را ياد مى‏كنيد، يا بلكه بهتر و بيشتر از آن، خداوند را ياد كنيد». اگر بتوانید نسبت به من قوی‌ترش کنید که آن حق است، ولی حداقلش این است که همان‌طورکه به محبوب‌تان، پدر، مادر و عزیزتان توجه می‌کنید، همین‌قدر هم به من فکر و توجه کنید. خلاصه آنکه ذکر خیلی پیش‌برنده است.

 

قرآن، جامعِ فکر و ذکر

اگر بخواهیم جمع ذکر و فکر را باهم داشته باشیم، رمزش حضور در محضر قرآن کریم است. اگر انسان بتواند واقعاً خود را به حضور قرآن ببرد، هم فکر است، هم ذکر، هم عقل شما پرورش پیدا می‌کند، هم دل شما روشن می‌شود. لذا در سوره مبارکه انفال فرمود مؤمنان حقیقی این‌گونه‌اند «وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً؛[10] و چون آيات او را برايشان بخوانند، بر ايمانشان بيفزايد». وقتی آیات قرآن بر انسان‌های مؤمن تلاوت می‌شود، ایمانشان را افزایش می‌دهد. البته آیات اوایل سوره مبارکه انفال هم بسیار دلنشین است که حتماً خودتان مراجعه بفرمایید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا...». اینجا هر دو باهم می‌آید: «الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». وقتی یاد خدای متعال مطرح می‌شود و نام خدا برده می‌شود، دل آنان به لرزه می‌آید و خاشع می‌شوند. در جای دیگر دارد که چشم‌هایشان هم می‌جوشد و چشمه اشک‌شان جاری می‌شود. وقتی آیات الهی بر آنها تلاوت می‌شود، ایمانشان را زیاد می‌کند و نقطه اصلی اعتماد و تمرکز و تکیه‌گاه‌شان در زندگی‌، خداوند تبارک و تعالی است: «وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛ و بر پروردگارشان توكل كنند». البته آیه زیبایی‌های فراوانی دارد که حالا در مقام بیانش نیستیم.

 

تأثیر نماز بر افزایش ایمان

شاید جامع و تلفیقی از اینها می‌شود نماز که هم ذکر است، هم فکر. یعنی هم عقل شما را به اهتزاز درمی‌آورد و هم قلب شما را روشن می‌کند. چون در نماز، قرآن و دعا است. جلوه ویژه ذکر، دعا است؛ سخن گفتن با خدای متعال. این را انسان باید واقعاً غنیمت بشمارد. اگر می‌خواهید ایمانتان زیاد شود، باید با خدای متعال صمیمانه و عاشقانه حرف بزنید، با او رفاقت کنید و این در دعا انجام می‌شود.

 

تأثیر دعا بر افزایش ایمان

چقدر ما باید شکر کنیم که صحیفه را داریم! مگر می‌شود شکر کرد که حضرت این باب دعا را توسعه داده، آن‌هم با آن زیبایی، فصاحت، بلاغت، با آن معنا، خیلی باید قدر بدانیم. مناجات شریفه شعبانیه که به شما گفتم روانش کنید، چقدر صمیمی است! انسان در این بابی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باز کرده، در گفتگو با خدای متعال چقدر صمیمی است که ملاحظه می‌‌کنید یک بخش آن ابراز نیاز است و بخشی هم، ناز است. هر دو با همدیگر است. حضرت علامه جوادی آملی می‌فرمایند: به‌خاطر اینکه در مناجات شریفه شعبانیه ناز هست، این مناجات شعبانیه می‌شود «مناجات کبیره»، مثل جامعه کبیره در زیارت ائمه (علیهم‌اسلام)، چون در آن ناز هست. اوج نازش چند جا است. یکی‌ آنجا که می‌گوید تا حالا من با تو حرف می‌زدم و تو می‌شنیدی، حالا تو با من حرف بزن! «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِك؛ خدایا مرا از کسانی قرار ده که صدایشان کردی، پس پاسخت دادند، به آنها توجه فرمودی، پس در برابر بزرگی‌ات مدهوش شدند». دو جا درخواست این صحبت شده، آن‌هم چه صحبتی؟! در ذات قلب من در گوش دلم با من حرف دارد، می‌خواهد مناجات کنم. با من مناجات کن! یک جای دیگر هم که اوج می‌گیرد و ناز کردن است، جایی است که می‌گوید: «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ؛‏ خدایا اگر مرا بر جرمم بگیری، من نیز تو را به عفوت بگیرم». مرا به جرمم بگیری، تو را به عفوت می‌گیرم «وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ؛ ‏ و اگر به گناهانم بنگری، جز به آمرزشت ننگرم».

غرض اینکه ذکر در قالب دعا، آن‌هم وقتی فضای دعا، مناجاتی و صمیمانه می‌شود، ایمان را اضافه می‌کند مثلاً انسان در خلوت و در سحر با خدای متعال حرف بزند.

ما تاکنون سه مطلب گفتیم برای اینکه ایمانمان تکمیل بشود. گفتیم اول این است که بدانیم و توجه داشته باشیم که از نظر قرآن، محیط تحصیل ایمان محیط عمومی زندگی است. در کسب و کار و تجارت و جهاد و جنگ و صلح و تحصیل و ازدواج و اداره زندگی و تلاش برای معاش است. این خیلی اساسی است که ده‌ها آیه بر آن دلالت می‌کند. اینها در متن امتحانات زندگی است.

نکته دوم علم است. عرض کردیم اگر بخواهیم ایمانمان زیاد شود باید علم‌مان را تقویت کنیم. منظور از علم در اینجا، علم درجه اول است. که اگر علم و معارف درجه‌یک که مثال‌هایش را گفتم در انسان تقویت شود، بنیه اعتقادی در انسان تقویت بشود، ایمانش رونق پیدا می‌کند و تعمیق می‌شود.

نکته سوم ذکر بود. علم را با فکر تطبیق دادیم و بعد گفتیم ذکر نیز از نگاه قرآن کریم، ایمان را تقویت می‌کند. هر دوی اینها در خود قرآن است. یعنی اگر حقیقتاً به محضر قرآن بروید، جامع فکر و ذکر است.

 

4. مراقبت از طهارت روح

مطلب چهارم مراقبت از طهارت و پاکیزگی است. ایمان وقتی به قلب و وجود شما نازل و مستقر می‌شود که محیط قلب و شخصیت شما تمیز باشد. بر محیط طاهر وارد می‌شود. بنابراین انسان مؤمن به اقتضای زندگی دائمی‌اش در دنیا و ابتلائاتی که دارد، دل و وجودش را غبار می‌گیرد. باید دائم غبارروبی کند که هم بتواند ایمانش را حفظ کند، هم زمینه برای رشد ایمانش را فراهم کند. این همان چیزی است که با استغفار، توبه و عذرخواهی از پروردگار متعال، با اصلاح خطاها و اشتباهات و امثال اینها امکان‌پذیر می‌شود.

 

5. عمل صالح

اما قاعده طلایی پنجم، عمل صالح است؛ همان‌که قرآن درباره‌اش فرمود: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ؛[11] سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‏رود، و كار نيك آن را بالا مى‏برد». آنچه به ایمان انسان رفعت می‌دهد و ایمان را در مراتب خودش پرواز می‌دهد، عمل صالح است. از نکته پنجم به نکته اول برمی‌گردید، با این ملاحظه که حالا شما در محیط عمومی زندگی‌تان دائم باید در حال تحصیل عمل صالح باشید. لذا می‌بینید قرآن کریم با صدای بسیار بلند در ده‌ها آیه دائم این را به ما اعلام می‌کند که ایمان وقتی به حقیقت و به اوجش می‌رسد که با عمل همراه باشد. لذا در قرآن ایمان و عمل باهم است: «آمنوا و عملوا الصالحات، آمن و عمل صالحاً من ذکرٍ أو أنثی» این دو کنار هم هستند؛ با عمل صالح، ایمان رشد می‌کند.

 

شاخص‌های زندگی مؤمنانه در قرآن

اگر بخواهید چند نمونه را در قرآن کریم کنار هم مشاهده کنید که شاخص‌هایی را برای زندگی مؤمنانه اعلام می‌کند تا از این طریق انسان، هم ایمانش صیانت و حفظ شود، هم رشد کند، در این پنج قسمت است که خدمت‌تان تقدیم می‌کنم. اینهایی که من گفتم در گستره‌ای از آیات قرآن کریم بود که خلاصه‌بندی و جمع‌بندی شده.

اگر بخواهید بعضی از این موارد را به‌صورت منظومه‌ای که کنار هم ذکر شده باشد، ببینید، چند جای قرآن است که این هم جزو آیاتی است که زیاد بخوانید.

یک: اواخر سوره مبارکه بقره، آیاتی که جلسه پیش اشاره کردیم. اتفاقاً تلاوتش به‌صورت مستقل هم وارد شده. از آن جایی که می‌فرماید «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ ...؛[12] پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است و مؤمنان هم، همگى به خداوند و فرشتگانش و كتاب‌هايش و پيامبرانش ايمان آورده‏اند». این یک دسته‌بندی از آیات است که با فهرست کردن متعلق ایمان، تقویت بنیه‌های اعتقادی را به ما یادآوری می‌کند‌.

دوم: اتفاقاً این هم در پایان سوره است، آیات اواخر سوره مبارکه آل عمران، از آنجایی شروع می‌شود که می‌فرماید: «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...؛[13] در آفرينش آسمان‌ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز، شگفتي‌هايى براى خردمندان است‏. كسانى كه خداوند را [در همه احوال‏] ايستاده و نشسته و بر پهلو آرميده، ياد مى‏كنند و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‏انديشند». این آیات سوره مبارکه آل‌عمران و آن آیات سوره مبارکه بقره که الآن گفتم، هر دو به دعا می‌رسند. یک جا می‌گوید: «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا ...؛[14] خدايا اگر [فرمانى را] فراموش يا خطايى كرديم، بر ما مگير. پروردگارا بار گرانى بر عهده ما مگذار، چنان‌كه بر عهده پيشينيان ما گذارده‏اى ...». اینجا هم به دعا می‌رسد: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ؛[15] پروردگارا اين را بيهوده نيافريده‏اى، پاكا كه تويى، ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار».

سومین جایی که در قرآن کریم این مطالب عالی را در کنار هم می‌توانید ببینید، در آیات آغازین سوره مبارکه انفال است که برای شما مقداری را خواندم، همان آیات اوایل سوره مبارکه انفال است. البته کاش، هم به آیات اوایل سوره مبارکه بقره اشاره می‌کردم، هم به آیات اواخرش. آیات اوایل سوره مبارکه انفال را هم ببینید، با آیات اوایل سوره مبارکه بقره شباهت دارد که نوعاً آیاتش را حفظ هستید.

نمونه بعدی سوره مبارکه مؤمنون است که نسبت ویژه‌ای با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد. دوستان باید قدر بدانند و با این سوره خیلی انس بگیرید و فراوان بخوانید.

سوره مبارکه مؤمنون فهرست روشنی از شاخص‌های زندگی مؤمنانه را به ما ارائه می‌کند و می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏ وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏ إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ... وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون؛[16] ‏ به راستى كه مؤمنان رستگار شوند، همان كسانى كه در نمازشان فروتن هستند، و كسانى كه از [كار و سخن‏] بيهوده رويگردانند، و كسانى كه زكات مى‏پردازند و كسانى كه پاكدامنى مى‏ورزند مگر در مورد زنانشان يا ملك يمينشان، كه در اين صورت نكوهيده نيستند ... و نيز رعايتگر امانت‌هايشان و پيمان‌هايشان هستند». این آیات چقدر خوش‌ساخت است! هم جنبه صیانتی را مطرح کرده، هم حفاظتی را که مخصوصاً شباهت عجیبی به سوره مبارکه معارج دارد از جهت این فهرستی که ارائه کرده.

نمونه بعدی‌اش در سوره مبارکه معارج است.

این آیات را کنار هم مطالعه بفرمایید و شاخص‌ها و مواردی را که قرآن کریم به‌زیبایی برای زندگی مؤمنانه و قرار گرفتن در مسیر تکامل ایمانی مطرح کرده، استخراج کنید. اگر بخواهید ایمانتان کامل شود، راهی غیر از این ندارد. هم زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی در آن است. خیلی جالب است.

ان‌شاءالله نمونه‌هایی را که عرض کردم، عزیزان مراجعه کنند. خداوند تبارک و تعالی به همه‌ی ما توفیق دهد که در پرتو انوار قرآنی راه زندگی مؤمنانه را به‌دست بیاوریم. خداوند تبارک و تعالی همان‌طورکه طبیعت مُرده را مقابل چشمان ما زنده می‌کند، دل‌های ما را هم به نور ایمان زنده کند: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها؛[17] آيا كسى كه مرده‏دل بود و زنده‏اش كرديم و نورى به او بخشيديم كه در پرتو آن در ميان مردم راه مى‏برد، همانند كسى است كه گويى گرفتار ظلمات است و از آن بيرون‌آمدنى نيست؟». چقدر این زندگی زیبا است؛ زندگی‌ای که زنده به ایمان است. «مَنْ كانَ مَيْتاً» او مُرده بود یعنی گرفتار کفر و شرک و جهالت و ضلالت بود «فَأَحْيَيْناهُ» او را به ایمان و به حقیقت زنده‌ کردیم. سپس برای او نوری قرار دادیم که با آن در جامعه زندگی می‌کند: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ». آیا چنین کسی مثل کسی است که در تاریکی‌های کفر و شرک و ضلالت غوطه‌ور است و از آن خروجی ندارد؟ چنین زندگی را که «حیات طیبه» است، خداوند تبارک و تعالی روزیِ همه‌ی ما قرار دهد.

 



[1]. حجرات: 7.

[2]. مجادله: 22.

[3]. روم: 56.

[4]. بقره: 253.

[5]. انسان: 3.

[6]. مائده: 119.

[7]. فجر: 28.

[8]. انعام: ۸۲.

[9]. بقره: 200.

[10]. انفال: 2.

[11]. فاطر: 10.

[12]. بقره: 285.

[13]. آل عمران: ۱۹۰ـ191.

[14]. بقره: 286.

[15]. آل‌عمران: 191.

[16]. مؤمنون: ۱ـ۸.

[17]. انعام: 122.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *