متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۷» 1400/3/17


پیوند های مرتبط »

متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۱۷»
برای طرح یک مسئله حیاتی و بسیار مهم از خداوند تبارک و تعالی توفیق می‌طلبیم؛ مسئله‌ای که یکی از زیرساخت‌های اصلی تحقق مکارم اخلاق و دستیابی به زیبایی‌ها و فضائل اخلاقی است. این زیرساخت، دستیابی به فضیلت بزرگِ نیت زیبا و نیکو داشتن است. از ستون‌های چهارگانه کاخ و بنای شامخ مکارم اخلاق که ایمان در مراتب کمال و یقین در برترین مراتبش بود، نوبت به رکن سوم می‌رسد که نیت است. قبلاً خدمت عزیزان عرض کردم که نیت انسان، حاصل بارش اندیشه‌ و بینش الهی و توحیدی است که از آن با عنوان یقین تعبیر می‌کنیم و نیز حاصل سالم و حاصل‌خیز شدن سرزمین وجود انسان که همان قلب است با لطف الهی و ایمان به پروردگار متعال.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْاَعْمَالِ».

 

نیت، عیار عمل را می‌سازد

برای طرح یک مسئله حیاتی و بسیار مهم از خداوند تبارک و تعالی توفیق می‌طلبیم؛ مسئله‌ای که یکی از زیرساخت‌های اصلی تحقق مکارم اخلاق و دستیابی به زیبایی‌ها و فضائل اخلاقی است. این زیرساخت، دستیابی به فضیلت بزرگِ نیت زیبا و نیکو داشتن است.

از ستون‌های چهارگانه کاخ و بنای شامخ مکارم اخلاق که ایمان در مراتب کمال و یقین در برترین مراتبش بود، نوبت به رکن سوم می‌رسد که نیت است. قبلاً خدمت عزیزان عرض کردم که نیت انسان، حاصل بارش اندیشه‌ و بینش الهی و توحیدی است که از آن با عنوان یقین تعبیر می‌کنیم و نیز حاصل سالم و حاصل‌خیز شدن سرزمین وجود انسان که همان قلب است با لطف الهی و ایمان به پروردگار متعال.

تا اینجا می‌شود گفت که مقدمات آماده شد تا در یک نگاه، سرزمین وجود انسان نیت‌های پاکیزه و زیبای فراوانی را ارائه کند. به تعبیر قرآن: «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛[1] و زمين پاك [و آماده] گياهش به اذن پروردگارش برمى‌آيد». درواقع وجودِ انسانِ مؤمنِ اهل یقین می‌شود سرزمین پاکیزه و حاصل‌خیزی که گل‌های نیت از آن می‌روید و به بار می‌نشیند. میوه‌اش عمل شایسته است که در جلسات بعد، درباره آن صحبت خواهیم کرد. در این مرحله سخن از پایه‌های اصلی است که با عنوان نیت از آن یاد می‌شود.

 

معنای درست نیت

نیت، آخرین مرحله تصمیم قطعی و عزم جدی انسان برای انجامِ کار است. بنابراین اینکه انسان آرزو کند کاری را انجام دهد، نیت محسوب نمی‌شود. همچنین تصورِ کارهای خوب در ذهن، نیت نیست؛ حتی اگر تصویر ذهنی را تصدیق کند. نیت زمانی حاصل می‌شود که انسان از نظر ذهنی و روحی و روانی برای انجام کار و رسیدن به مقصدی که تصمیمش را گرفته کاملاً آماده باشد. به این مرحله که رسید، می‌گوییم او نیت کرد. پس می‌شود گفت نیت آخرین مرحله‌ی حالات فکری و ذهنی و روانیِ انسان و حلقه وصل بین وضعیت روانی و روحی و عمل است.

اگر این مسئله خوب تعریف نشود، بسیاری از کلمات اولیای خدا که به‌طور خاص در فضیلت و پاداش نیت گفته می‌شود، درست فهمیده نخواهد شد و حتی در بعضی موارد، گرفتار سوءفهم خواهیم شد. مثلاً در روایت مشهوری پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ؛[2] نیت مؤمن از عملش برتر است». قبلاً به مناسبتی درباره‌ این روایت گفتگو کردیم. یا مثلاً روایت داریم که اگر کسی با نیتِ نماز شب بخوابد ولی خواب بماند، خداوند تبارک و تعالی برای او اجر نماز شب را می‌نویسد و درواقع خواب را هم به او هدیه می‌کند. اگر در دل شب می‌خواست از رختخواب جدا ‌شود، باید وضو می‌گرفت و به ‌نماز می‌ایستاد، ولی حالا کاملاً در حالت استراحت و خواب است و برای او اجر نماز شب را می‌نویسند. اگر نیت درست شناخته نشود، ما اینجا دچار خطاهای راهبردی می‌شویم. یا مثلاً اگر نیت شما این باشد که در جهاد شرکت داشته باشید، نام شما همراه با مجاهدان در دفاع از حریم حرم نوشته می‌شود. فقط کافی است آرزو کنیم و بگوییم: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَکُمْ»، کاش با مدافعان حرم در آنجا حضور داشتم و می‌جنگیدم! به این ترتیب نام شما هم‌رتبه مجاهدان راه خدا نوشته می‌شود.

اگر معنای نیت خوب فهمیده شود، این روایات و روایات مشابه آن، درست فهمیده می‌شود. نیت، عزمِ جزمِ کامل بر انجام عمل است. یعنی بین شما و عمل از نظر روحی، فکری و بسیج انگیزه‌ها فاصله‌ای نباشد و تصمیم جدّی برای انجام کار داشته باشید، مگر اینکه اوضاع بیرونی مانع ‌شود. مثلاً کسی قصد داشت در جبهه حضور پیدا کند، ولی بیمار شد و نتوانست. ورزش کرد و ورزیده شد و آموزش‌های لازم را دید، از همه جهت خود را مهیا کرد که به جبهه برود، ولی راهش ندادند و گفتند به فلان دلیل نمی‌توانی شرکت کنی. قرآن کریم گزارش می‌دهد که برخی وقتی امکان رفتن به جبهه برایشان فراهم نشد، چشمانشان اشکبار بود و با ناله می‌گفتند که ما موفق به حضور در جهاد نشدیم. طبق بیان قرآن، گناه و ایرادی بر چنین افرادی نیست.[3]

من نیت کردم که به کسانی که الآن دچار دشواری‌های مالی و اقتصادی هستند، کمک کنم، اما امکانات اقتصادی‌ام اجازه نداد. حتی آبرو گرو گذاشتم و از دیگران تقاضا کردم، ولی موفق نشدم. نیت چنین چیزی است.

در نیت به‌قدری به عمل نزدیک می‌شویم که گویا از نظر روحی و روانی و باطنی هیچ مانعی بین انسان و عمل وجود ندارد، فقط موانع بیرونی که خارج از اختیار انسان است، مانع انسان می‌شود. اگر چنین وضعیتی پیدا شود، این می‌شود «نیت».

 

ارتباط نیت و عمل

پس نیت جوشیده از قلب و مبتنی بر ایمان و مستظهر به یقین و دارای زمینه‌های قویم و قوی از جهت شخصیتی و روحی و قلبی است. اگر چنین چیزی در انسان مؤمن شکل گرفت و به اخلاص ضمیمه شد، عمل شکل خواهد گرفت.

نیت، ریشه و روح و بنیان عمل است. اگر نیت نباشد، اصلاً عمل شکل نمی‌گیرد. ارتباط نیت با عمل به‌منزله روح برای جسم است. همان‌طور که درباره انسان می‌گویند روح انسان از جسمش شریف‌تر است، در مورد نیت هم چنین رابطه‌ای برقرار است.

 

تأثیر نیت بر سرنوشتِ جاویدانِ انسان

در روایات در پاسخ به اینکه چرا انسان گناهکار با اینکه ایام کوتاهی مرتکبِ گناه شده اما در زمانی طولانی در آتش دوزخ خواهد بود، به نیت اشاره شده است.[4] به تعبیر صریح قرآن، جهنمیان در آتش، جاودانند. گاهی می‌گوید: «خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا؛[5] جاودانه در آن خواهند ماند». گاهی می‌گوید: «خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ؛[6] تا آسمان‌ها و زمين برجا است در آن ماندگار خواهند بود». در این صورت عدل الهی چه می‌شود؟‌ چرا با اینکه گناهکاران مدت کوتاهی گناه کرده‌اند، مدت طولانی باید در جهنم بمانند؟

این مسئله در باب گناه بیشتر مطرح می‌شود؛ ولی در باب ثواب هم صادق است. کسی ایام کوتاه عمرش، کار‌های خوب انجام داده ولی سالیان دراز، فراتر از میلیون‌ها و میلیاردها سال، تا وقتی‌که آسمان‌ها و زمین برپا است، در بهشت است و بهره‌مند می‌شود. حضرت فرمودند: به‌خاطر نیتشان است. مؤمن اگر تا قیام قیامت فرصت داشته باشد، در کار طاعت حضرت حق خواهد بود؛ نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، جهاد می‌رود، دشواری‌ها را تحمل می‌کند و ... . به تعبیرِ بنده، تا خدا خدایی می‌کند، او در بهشت خواهد بود. اینجا «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» معنا می‌شود. فقط مرگ، مانع مؤمن است و اگر تا ابد زنده باشد همچنان مشغول اعمال صالح و انجام واجبات و مستحبات و فضیلت‌ها و ترک معصیت خواهد بود. در مورد جهنم مسئله حساس‌تر است، اما در مورد گنه‌کاران نیز همین را می‌گویند؛ گروهی از گناه‌کاران که در جهنم جاودانند، نیتشان این است که هر چقدر در این دنیا بمانند، معصیت ‌کنند. تا هر زمان که نیت آنان این باشد و استمرار جدّی در این مسئله داشته باشند، در عذاب خواهند بود. بنابراین پاسخ با نیت داده می‌شود؛ نیت با همان توضیحی که گذشت.

 

رابطه‌ی نیت و عزم

پس بین نیت به این معنا با عزم که در بعضی از روایات است، معنای بسیار نزدیکی دارد. وقتی کسی عزمِ انجامِ کاری را دارد، تصمیم قطعی و جدّی دارد، این می‌شود «نیت». البته آرزوهای خوب، چیز خوبی است؛ اما نیت نیست. از توضیحی که عرض کردم اولاً معلوم شود که نیت یعنی‌ چه. دوم وقتی معنای نیت معلوم شد، روایاتی که درباره‌ی نیت است، معنا می‌شود و به برخی شبهات پاسخ داده می‌شود. مثلاً معنای «إِنّ اللهَ یَحشُرُ الناسَ عَلی نِیّاتِهم یَومَ القِیامَةَ؛[7] خداوند در روز قیامت مردم را بر حسب نیت و مقاصد باطنی‌شان محشور می‌گرداند» معلوم می‌شود.

نیت به این معنا همه‌ی روایاتی که پاداش‌های ویژه برای نیت را مطرح کرده است، توضیح می‌دهد و معلوم می‌شود که نیت نسبت به عمل، برتر است. پس این معنای نیت باعث تنبلی و گریز از مسئولیت نمی‌شود. اینکه انسان نیت کند و انجام ندهد، خودفریبی است. وقتی نیت ـ به این ترتیبی که عرض کردیم ـ معنا شود، دیگر باعث تنبلی و خودفریبی و غرور نمی‌شود. با این تعریف، نیت عین خود عمل است؛ بلکه مبنا و روح و پایه و اساس عمل انسان محسوب می‌شود.

 

اهمیت و جایگاه نیت در قرآن

حالا سراغ صحیفه مبارکه سجادیه می‌رویم. منتها قبل از آن، در مورد بحث نیت به یک مبنای قرآنی اشاره می‌کنم. روش ما در جلسات صحیفه به این شکل است که معمولاً سراغ آیات قرآن می‌رویم و بحث ما کاملاً مستظهر به آیات کریمه قرآنی است؛ لذا ابتدا یک نکته قرآنی توضیح دهم و سپس به صحیفه و ادامه بحثمان بپردازیم.

در ارتباط با نیت در قرآن کریم آیات گوناگونی است که می‌شود مورد استناد قرار گیرد؛ ولی روایات ما در بحث نیت یک آیه را خیلی مورد توجه قرار دادند که مشهور به آیه «شاکله» است. آیات دیگر هم هست که اگر وقت شد به آنها هم اشاره‌ای می‌کنم، ولی آیه اصلی که در روایات اهل بیت (سلاماللهعلیهم‌اجمعین) در باب نیت به آن استناد می‌شود، این آیه‌ است: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛[8] بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى‌كند». آیات قبلی‌اش نیز بسیار دلنشین است: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا؛[9] و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو [به منزله] نافله‏اى باشد. اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند و بگو: پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست‏ خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى‌بخش قرار ده. و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است. و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى ‏كنيم و[لى] ستمگران را جز زيان نمى‏افزايد». تا  به اینجا می‌رسد که: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا؛[10] بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى‌كند و پروردگار شما به هر كه راه‏يافته‏تر باشد، داناتر است». این آیه محل بحث ما است، آیات قبل فقط برای یادآوری بود.

مبنای آیات قبل فرمان ویژه‌ای به پیامبر اعظم (صلی‌اللهعلیهوآله) درباره سحرخیزی است. نیل به مقام محمود که مقام شفاعت کبری و شفاعت عظما است که پیامبر را شاهد شاهدان امت‌ها قرار می‌دهد، راهش از سحر می‌گذرد. سپس می‌فرماید: «قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا»؛ یعنی به سرچشمه سحر که رسیدی، باید از دست ساقی ازل و ابد، جام صدق بنوشی. در بحث نیت اتفاقاً جان کلام اینجا است.

 

جایگاه ویژه‌ی پیامبر اکرم در قرآن

آنگاه چنین کسی آماده است تا به بشریت خبری را اعلام کند. به انسان‌ها خبر دهد که کسی که از باده سحر نوشیده و جام صدق از دست ساقی گرفته و در قرب حضرت حق تبارک و تعالی جای گرفته و به خزانه ملکوت متصل شده، او می‌تواند به بشریت وعده دهد. و وعده این است: «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا». گزاره یقینی و قطعی و حتمی است. نمی‌گوید: حق خواهد آمد، سخن از «یجیء الحق» یا «ان الحق سیجیء» نیست. سخن از «خواهد آمد» و «غلبه خواهد کرد» نیست. تو در این موضع هستی که به انسان‌ها و جامعه بشریت اعلام کنی که: «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ» باطل اصلاً نابود شد، صیغه ماضی است. بعد با تأکید می‌فرماید: «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» اصلاً باطل از اول نابودشدنی و ازبین‌رفتنی بود. اصلاً ذات باطل ازدست‌رفتنی است. کسی می‌تواند این را بگوید که اهل سحر و راز و نیاز باشد، از پنجره سحر به محیط ملکوت وارد شده و توانسته باشد به سرچشمه علم و تدبیر و سنت‌های الهی دست پیدا کند. البته این یک مرتبط عالی دارد که متعلق به حضرت خاتم الانبیا محمد مصطفی (صلی‌اللهعلیهوآله) و از ویژگی‌های ایشان و متعلق به خود حضرت است. برای اولیای کامل، بهره‌ای در سحر وجود دارد که موظفند و واجب است برای انجام رسالات الله از آن بهره‌مند شوند.

صادق‌تر از او وجود ندارد. این اعلام حضرت خاتم که داعی از جانب الله تبارک و تعالی است و دریافت‌کننده و ارائه‌کننده با صدق است و پیام الهی را امینانه دریافت کرده و امینانه و مؤمنانه به بشریت رسانده، به پیغمبر اختصاص دارد و اولیای کامل در این رتبه‌ها همسایه او هستند. این امکان در سوره مبارکه مزمل برای بقیه هم فراهم شد. البته آنجا هم صدرِ سوره از اختصاصات آن حضرت است: «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا؛[11] اى جامه به خويشتن فرو پيچيده، به پا خيز شب را مگر اندكى، نيمى از شب يا اندكى از آن را بكاه يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان». اینها مربوط به خود حضرت است؛ ولی این آیه برای همه است: «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا؛[12] قطعاً برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام] راستين‏تر است». مسئله سحرخیزی است و خطاب به پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: باید برخیزی. جز اندکی از شب تو باید همه شب را در مقام بندگی و انس با ما باشی.

 

اهمیت سحرخیزی در قرآن

این صدر سوره است. ذیل سوره تعمیم داد و آخر تعمیمش خیلی دلنشین است: «إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ؛ در حقيقت پروردگارت مى‏‌داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن يا يك‌سوم آن را [به نماز] برمى‌خيزيد». ادامه آیه نیز بسیار شیرین است: «عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ [او] مى‏داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد، پس بر شما ببخشود. [اينك] هرچه از قرآن ميسر مى‏شود، بخوانيد». سپس این را برای بقیه هموار می‌کند: «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ؛[13] [خدا] مى‏داند كه به‌زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود و [عده‏اى] ديگر در زمين سفر مى‌كنند [و] در پى روزىِ خدا هستند و [گروهى] ديگر در راه خدا پيكار مى‏نمايند. پس هرچه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد». می‌فرماید آنان که با تو هستند، حتی اگر در وضعیت سخت باشند، مریض باشند، در حال فعالیت برای معاش باشند، بعضی‌ها شب‌کارند، بعضی در شب باید پاسداری و مرزبانی کنند، بعضی‌ها اهل جنگ و جهادند و شب‌ها باید به میدان بروند، بنابراین نمی‌توانند نماز شب بخوانند؛ ولی با این حال اینان نیز از سحر دست برندارند و بی‌بهره نمانند. هر مقدار ممکن است، انجام دهند و محروم نشوند. حتی اگر روی تخت بیمارستان بودند، در سحر هم به ساحت قدس ربوبی مختصری توجه داشته باشند. خدای متعال به‌گونه‌ای سخن گفته که گویا هیچ عذری برای ترک سحر پذیرفته نیست. خدای متعال، مؤمن را سحرگاهان می‌خواهد و نخواسته از آن عبور کند. این مربوط به «طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» است، وگرنه خود پیغمبر و اولیای کامل تکلیفشان روشن است. بقیه هم در پرتو حضرت خاتم، نباید از فیض سحر بی‌نصیب بمانند. هرمقدار برایشان ممکن است، بهره داشته باشند، حتی اگر اندک باشد. ولی عذری باعث نشود که سحر را ترک کنند.

هر چیزی باعث شود که ترک کنیم و هر سحری بر انسان بگذرد و بی‌نصیب باشد، حسرتش حسرت عظما است. وقتی پرده برداشته شود، معلوم می‌شود چه چیزها از دست رفته. اصلاً انسان مؤمن برای مناجات سحر و نماز شب زندگی می‌کند، چیزی که به او امید می‌دهد و او را سرپا نگه می‌دارد، مناجات سحر است، از سرچشمه سحر باید بنوشد.

 

چگونگیِ تأثیرِ قرآن بر مؤمن و کافر

قرآن سراسر نور است، اما به چه کسانی سود می‌رساند؟ قرآن برای مؤمن شفا است. اگر مسیر زندگیِ کسی کج و منحرف بود، گرفتار ظلم و شرک بود که از مصادیق برجسته ظلم، شرک است، قرآن برای او شفا نیست. وقتی مقیم وادی ظلم باشد، قرآن برای او جز خسارت چیزی نمی‌آورد. هرچه قرآن می‌خواند، قرآن او را بیشتر ساقط می‌کند. کسانی که گرفتار ستم و شرک و نفاقند، دارند با آیات قرآن بازی می‌کنند. قرآن را می‌خوانند ولی علیه قرآن عمل می‌کنند. آیات قرآن را وسیله زندگی تباه خود قرار دادند. با قرآن چنین تجارت پُرزیانی انجام می‌دهند و قرآن علیه اینها است.

چند بار گفته‌ام که آیاتِ آغازشده با «قل»، حاوی پیام‌های مؤکّد و جدّی هستند؛ وگرنه تمام قرآن برای گفتن از سوی پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شده و «قل» در آن پنهان است. جایی که «قل» آشکار می‌شود و از پرده بیرون می‌افتد، معلوم می‌شود پیام فوق‌العاده‌ای مطرح است. صدرنشینِ «مقلقلات»[14] سوره توحید است که «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» در صدر آن است. در هر صورت این آیه کریمه جزو «مقولات» است و با «قل» شروع می‌شود.

 

تبیین و توضیحِ مفهوم شاکله

«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا؛[15] بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى‌كند و پروردگار شما به هر كه راه‏يافته‏تر باشد، داناتر است». خبری به آنان بده! معلوم می‌شود این خبر خیلی مهم و الهام‌بخش است و در خود پیام دارد. خبر این است: به مردم بگو که هر کس مطابق با شاکله‌ خود عمل می‌کند.

شاکله ممکن است از شکل بیاید یا نیاید، ولی در نهایت معنایش یکی است. ازجمله معنای شکل، چیزی است که پای حیوانی را با آن می‌بندند که آن را نگه می‌دارد، مثل عِقال یعنی نگهش می‌دارد و نمی‌گذارد برود. اگر آن را گرفته از شکل معنا کنیم، می‌شود: هیئت و صورت. در فارسی هم به این معنا است. وقتی شکل کسی را وصف می‌کنیم، منظورمان صورت و هیئت و قیافه است. البته می‌شود احتمالات دیگری هم گفت. بعضی از اهل لغت و محققان در تفسیر گفته‌اند شاکله در اینجا یعنی حالتی از نفسِ انسان و ضمیر آن به انسان برمی‌گردد. هرکس براساس شاکله‌ی خویش عمل می‌کند، یعنی براساس صورت‌بندی نهایی شخصیتش عمل می‌کند. کار‌هایی که از شما سر می‌زند، پشتوانه‌ای در شخصیت شما دارد. اگر به زبان روانشناسی امروز بخواهیم درباره‌ی آن صحبت کنیم، همان است که اصطلاحاً «پرسونولیتی» می‌گویند. شخصیت یعنی ترکیبی از وضعیت روانی شخص که حاصل مجموعه‌ای از عوامل خُلقی، بدنی، ژنتیک و وراثتی و نیز حاصل عادت و تمرین و تفکرات و جهان‌بینی و نوع نگرش انسان است. اینها کلاً باهم جمع می‌شوند و این جزء اخیر، علت تامه است. شخصیت در اصطلاح قرآنی می‌شود «شاکله» که از آیاتی است که در مباحث علم نفس و بحث‌های روانشناسی به آن استناد می‌کنند؛ چون آیه بسیار صریحی است.

پس وقتی به عمل افراد نگاه می‌کنید، نگاهتان به اعمال آنها سطحی نباشد، ریشه‌ای باشد. رفتار‌ها، خشم، رضایت، گفتار، برخورد، مدیریت و اقداماتِ افراد، صورت‌بندی و عقبه‌ای دارد که در نفس آنها است و اسمش شاکله است.

اگر شکل به‌معنای نگهدارنده هم باشد، می‌شود گفت اینها ویژگی‌هایی است که در وجود این شخص است که با نفس او گره خورده و او را در موقعیت‌ها نگهداری می‌کنند. مثلاً کسی کاری را آن‌قدر انجام داده تا برایش عادت شده، این عادت همان حالت نگهدارنده است.

امتداد آیه شاکله در رابطه با آیات قبلی هم قابل مقایسه است که وحدت سیاق ازجمله موضوعاتی است که در بحث‌های تفسیری مطرح است. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا؛[16] و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است، از قرآن نازل مى‌كنيم، و[لى] ستمگران را جز زيان نمى‏افزايد».

قرآن کریم اینجا دو تیپ شخصیتی معرفی می‌کند: یک تیپ مؤمن و نقطه مقابلش تیپ ظالم. آیه بعد می‌گوید هرکس طبق شاکله خودش عمل می‌کند؛ مؤمن طبق شاکله ایمانی و ستمگر طبق شاکله ستم که شخصیتش به آن مبتلا است. اگر خواستید رفتار‌های انسان‌ها را تحلیل کنید، باید پشت‌صحنه‌ی این رفتارها را ببینید، خودِ رفتارها کافی نیست. بنابراین اگر خواستیم رفتار انسان‌ها را اصلاح کنیم، باید پشت‌صحنه شخصیت آنان اصلاح شود. لذا بعضی هم گفته‌اند «شاکله» یعنی طریقت و شریعت.

مرحوم علامه طباطبایی (اعلی‌اللهمقامهالشریفورضواناللهتعالی‌علیه) در تفسیر گران‌بها و گرا‌ن‌قدر و ناشناخته‌ی «المیزان» بحث کاملی ذیل همین آیه کریمه دارند. اگر کسی دوست داشت، مراجعه کند.

 

اهمیت نیت در روایات

در ارتباط با همین آیه کریمه دو روایت می‌خوانم. روایت اول از امام صادق (علیهالسلام) است. ما الآن در ایام صادقیه هستیم. دیروز بیست‌وپنجم شوال، شهادت امام صادق (علیهالسلام) بود. انسان در مورد امام صادق (علیهالسلام) چه بگوید؟ اگر یک قطره معرفت نسبت به امام صادق (علیهالسلام) به انسان داده شود، انسان در برابر این عظمت و شکوه حیرت می‌کند. از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده و روایت مربوط به اسرار خلود است که حضرت فرمودند: «إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ اَلنَّارِ فِي اَلنَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي اَلدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اَللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ اَلْجَنَّةِ فِي اَلْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي اَلدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اَللَّهَ أَبَداً؛ اهل دوزخ ازاين‌رو در دوزخ جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت ازاين‌رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند». جان عالم و جان‌های ما فدای نام نورانی حضرت صادق (علیهالسلام)! سپس حضرت این آیه قرآن را تلاوت کردند: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ». اینجا دوباره حضرت توضیح دادند: «عَلَى نِيَّتِهِ؛[17] بر نيت خود». هرکس طبق شاکله و نیت خود عمل خواهد کرد.

 

نیت، بالاتر از عمل

امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «النِّيَّةُ أفضَلُ مِن العَمَلِ؛ نیت از عمل برتر است». شبیه همان روایتی است که می‌گوید: «نیة المؤمن خیر من عمله». حضرت در ادامه فرمودند: «ألا و إنَّ النِّيَّةَ هِيَ العَمَلُ؛[18] بدانيد كه نيت همان عمل است».

بر اساس این روایت بین نیت و عمل از نظر روحی و نفسانی و شکل‌گیری مقدمات، هیچ فاصله و مانعی نیست. موانع خارجی و اقتضائات می‌ماند که آنها بحث بیرونی و خارج از اختیار است. البته بخشی که تحت اختیار مؤمن باشد، به اعتقاد بنده آن‌هم بخشی از نیّت است. اگر انسان بخواهد کاری را انجام دهد، وقتی نیتش مستقر شد، از نشانه‌هایش این است که مقدمات بیرونی را آماده سازد. هر کاری مقدمات بیرونی هم دارد، مثلاً انسان بخواهد جهاد برود باید ثبت‌نام کند، ورزش کند، تعلیمات نظامی ببیند. همه‌ی اینها جزء مقدمات است. بخشی از نیت عمل است، ولی از جنس تأمین مقدمات که تکمیل‌کننده نیت است. پس نیت اصلاً خود عمل است. بنابراین سؤال نکن چرا افضل از عمل است. اگر نیت نباشد، اصلاً عملی شکل نمی‌گیرد.

 

تأثیر نیت بر نامه‌ی اعمال

روایتی در کتاب شریف تفسیر قمی است که خیلی موافق با سایر روایات است که سند‌های محکم دارد؛ ازجمله اینکه خداوند تبارک و تعالی در قیامت شخص را احضار می‌کند. روز عجیبی در پیش داریم. وقتی آیاتش را می‌خوانم، دیوانه می‌شوم. آن روز تو در پیشگاه خدای متعالِ خویش، عرضه می‌شوی. کتاب وجودت باز می‌شود. هیچ‌چیز پنهان نمی‌ماند. همه‌چیز آشکار می‌شود. به خدا پناه می‌بریم! این صحنه همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را در دلِ سحر به گریه‌های بلند واداشت و وسط نخل‌ها ناله می‌زد و می‌فرمود: «آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّريقِ و بُعدِ السَّفَرِ و عَظيمِ المَورِدِ؛[19] واى از كمبود توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جايى كه وارد مى‌شويم». روز عجیبی است، شما را صدا می‌کنند و در پیشگاه خدای متعال عرضه می‌شوید و کتاب وجود شما بازگشایی می‌شود. کتاب وجود انسان دو قسمت است: در این روایت که من الآن دارم برایتان می‌خوانم، بخش اول، کتاب سیئاتش را باز می‌کنند. انسان خیلی ناراحت می‌شود، گرفتار است، باید جواب اعمالش را بدهد. بعد کتاب حسناتش را بازگشایی می‌کنند و سپس فهرستی از کارهای خوب می‌آید که روح و ریحان است و بعد از آن غم و اندوه، یک حسّ خیلی خوب برایش ایجاد می‌شود و آرامش خاطر پیدا می‌کند.

در فهرست اعمال صالح چیزی که از همه زیباتر، باطراوت‌تر و خوش‌بوتر است گریه بر اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) است. لحظاتی که مخصوصاً در تنهایی و خلوت بر مصائب حسین (علیهالسلام) اشک باریده، مؤمن می‌بیند وسط فهرست کارهایش است. جایی که بی‌منت، گِرِهی را باز کرده و دلی را شاد کرده، خیلی می‌درخشد. وسط اعمالش یک رائحه‌ی دلپذیری به مشام می‌رسد. البته اینها در روایت نیست، در حواشی روایت است. «ثُمّ يقولُ اللّه ُ للمَلائكةِ : هَلِمُّوا الصُّحُفَ الّتي فيها الأعمالُ الّتي لَم يَعمَلوها؛ سپس خداوند به فرشتگان مى‌فرمايد: كارنامه‌اى را بياوريد كه در آن اعمال ناكرده آنها است». خدای متعال به فرشته‌ها می‌گوید دفاتر و کارهایی را بیاورید که برای او نوشتیم و او انجام نداده. فرشتگان می‌آورند و می‌خوانند. وقتی خودِ شخص هم نگاه می‌کند، می‌بیند مثلاً نماز شب است و او انجام نداده بود. برایش حج نوشتند و اصلاً مشرّف نشده بود. می‌بیند فهرست مفصلی برایش نوشتند. به خدای متعال می‌گوید: «و عِزَّتِكَ إنّكَ لَتَعلَمُ أنّا لَم نَعمَلْ مِنها شَيئا؛ به عزتت قسم تو می‌دانی که من اینها را انجام نداده بودم». خداوند پاسخ می‌دهد که بله انجام نداده بودی، اما نیتش را داشتی: «نَوَيتُموها فكَتَبناها لَكُم ثُمّ يُثابُونَ علَيها؛[20] شما نيت انجام آنها را داشتيد و ما آن كارها را برايتان نوشتيم. آنگاه پاداش آن اعمال به ايشان داده مى‌شود». ما برای شما نوشتیم، چون نیتش را داشتید. به‌خاطر این به آنان پاداش دهید.

وقتی انسان مقابلِ کریم باشد، این‌گونه است. کلی به او پاداش حج و عمره و جهاد و سحر و نماز و خدمت کرامت می‌کند؛ درحالی‌که هیچ‌کدامش را انجام نداده بود. خدای متعال به قلب و نیات شما نگاه می‌کند.

 

وظیفه‌ای متفاوت برای انتخابات در پیش

شما نیت انتخابات را هم دارید. جداً‌ نیت می‌خواهد؛ نیتِ قطعی و حتمی و عزم جزم. خدا عمر شما را به بیست‌وهشتم خرداد برساند و در این کار بزرگ و جمعی شرکت کنید. حضرت آقا (روحی‌فداه) این بار برای شما وظیفه دومی را هم تعریف کردند. این دفعه مثل دفعات قبل نبود، دفعه قبل برای نخبگان و زبدگان و کسانی که رسانه دارند، وظیفه تعریف کردند؛ ولی در روز جمعه فرمودند: من قبلاً گفتم کسانی که نفوذ کلمه دارند باید بقیه را دعوت کنند؛ اما این دفعه من به همه دارم می‌گویم دعوت کنند. هرکسی باید دیگران را هم تشویق و دعوت کند. بنابراین شما غیر از اینکه خودت نیت قطعی برای حضور داری، چند نفر را هم باید با خودت بیاوری، تشویق و تحریض کنی.

افراد باهم فرق می‌کنند. به بعضی‌ها باید تلنگر زد، یادآوری می‌خواهند. بعضی‌ها توضیح نیاز دارند. بعضی‌ها باید اغنا شوند. باید برایشان تبیین شود. بعضی‌ها دل‌شکسته ‌هستند، باید کمی تلفیق خاطرشان شود. انواع و اقسام دارد. شما این دفعه وظیفه مضاعفی دارید. یک علتش کرونا است. کرونا به‌صورت طبیعی سطح مشارکت عمومی را کاهش می‌دهد. یک دلیلش سوءتدبیرها و عملکردهای نامناسبی است که باعث دلسردی جماعتی شده و با صندوق رأی قهر کردند. اینها با نظام قهر نمی‌کنند. از دولت ناراحتند. با این اتفاقاتی که برایشان افتاده، اذیت شدند. بنابراین این بار نیاز است، به‌ویژه دوستان به تعهد انقلابی‌شان عمل کنند و در دعوت کم نگذارند. به هر شکلی برای شما‌ ممکن است دعوت کنید؛ در فضای مجازی و فضای حقیقی و در رفت‌وآمد و تماس تلفنی. خدای متعال دل‌ها را دلالت کند، هم برای حضور، هم برای یک انتخابات خوب. اگر یک انتخاب خوب انجام شود، باعث روشنی چشم می‌شود. حواستان به نیت باشد، چون ممکن است انسان قبل از بیست‌وهشتم مرخص شود. خبر نکرده‌اند که اجل انسان کِی می‌رسد. چنانچه نیت داشته باشید و عمرتان سر برسد، می‌گویند نگران نباش، برایت نوشتند؛ چون نیت قطعی و حتمی برای شرکت داشتی.

خداوند تبارک و تعالی شما و ما و همه‌ی عزیزانم را، چه حاضرین در این خانه خدا و چه عزیزانی که از طریق تصویر در جلسه ما حضور دارند، همه را و همه‌ی کسانی که شما دوست می‌دارید از خانواده‌ و فرزندان و دوستانتان و همه‌ی دوستانِ محمد و آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در سراسر عالم مورد عنایت و لطف خودش قرار دهد و همه را موفق به نیت صادق و نیک، بلکه زیباترین نیت‌ها بفرماید.

 

 



[1]. اعراف: 58.

[2]. متقی هندی، كنز العمّال، حدیث7236.

[3]. توبه: 92.

[4]. محمدباقر مجلسی،‌ بحار الانوار، ج٧٠، ص٢١٢.

[5]. جن: 23.

[6]. هود: 107.

[7]. حر عاملی،  وسائل الشیعه، ج١، ص٣٤.

[8]. اسراء: 84.

[9]. همان: 79ـ82.

[10] . همان: 84.

[11]. مزمل:‌ 1ـ4.

[12]. همان: 6.

[13]. همان: 20.  

[14]. سوره‌هایی که با «قُل» شروع می‌شود.

[15]. اسراء: ‌84.

[16]. اسراء: 82.

[17]. کلینی، الکافي، ج۲، ص۸۵.

[18]. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج1، 36.

[19]. نهج البلاغه، حکمت77.

[20]. علی ابن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص26.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *