مراحل رسیدن به «احسن الاعمال»
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ».
به توفیق پروردگار متعال در گزارش مضامین دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه، یعنی دعای مکارم الاخلاق، به احسن الاعمال رسیدیم. امام (علیهالسلام) یکی از ارکان چهارگانه در بخش مقدماتی دعای مکارم را دستیابی به بهترین اعمال معرفی کردند و خطاب به خداوند فرمودند: عمل مرا نیز به بهترین اعمال برسان.
قرار شد ما به این سؤال پاسخ بگوییم که چگونه انسان میتواند کیفیت اعمال خود را بالا ببرد و در مسیر ارتقای حسن عمل بهسمت «احسنالاعمال» برود. عرض کردیم قواعدی است که باید به آن التزام پیدا کنیم. اگر این قواعد بر اعمال ما حاکم شود، عمل همان ابتدا به «حسن عمل» و بعد به «احسنالاعمال» خواهد رسید؛ یعنی میشود پیوسته زیباسازی کرد و به آن نقطه رسید. این قواعد، هم مربوط به باطن اعمال ما میشود، هم مربوط به ظاهر اعمال ما؛ چون عمل ما ظاهری دارد و باطنی. اعمال ما هم از نظر ظاهری باید موصوف به حسن باشد، هم از نظر باطنی.
تلاش انسان مؤمن باید اینگونه باشد که به حُسن اکتفا نکند و بهسوی احسن حرکت کند؛ یعنی هرچه میتواند درجه حُسن عمل خود را ارتقا دهد. در جلسه گذشته به توفیق الهی سه قاعده را خدمت عزیزان توضیح دادیم. اینها قواعد طلایی هستند که باید قدر دانست.
1. تقوا
قاعده اول، تقوا بود. عرض کردیم خداوند تبارک و تعالی عملی را موصوف به حسن میداند که در چهارچوب رضای او و دقیقاً طبق نقشه الهی انجام شود. هرچه خدای متعال را راضی کند، همان تقوا است. انسان عملش را با نقشه الهی هماهنگ کند، قُرُقها و حریمها را بشناسد، واجب و حرام و مستحب و مکروه و اندازهگذاریها را بداند. وقتی عملش را کاملاً با رضای الهی تطبیق میدهد، موصوف به تقوا میشود. هرچه این هماهنگی بیشتر باشد، حُسن عمل افزایش پیدا میکند. این قاعده اول است که دربارهاش فرمود: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛[1] خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد». اگر عمل موصوف به تقوا شد، اندکش هم در ساحت قدس و میزان الهی بسیار قلمداد میشود.
2. اخلاص
قاعده دوم، اخلاص بود که عرض کردیم از فروع تقوا است، ولی بهخاطر اهمیت، مستقل بررسیاش کردیم؛ چون اخلاص کاملاً به زیباسازی باطن عمل برمیگردد. اگرچه تقوا، هم ظاهر را میگیرد، هم باطن را. و باطن عمل انسان باید هماهنگ با رضای الهی باشد. در بخش باطنی و تصفیه و خلوصِ عمل باید عمل انسان بهگونهای باشد که براساس انگیزه الهی و خالصانه برای پروردگار متعال انجام دهد. این حسن و زیبایی باطنی اعمال ما کاملاً به اخلاص بستگی دارد. هرچه عیار اخلاص بالاتر باشد، زیبایی باطنی عمل انسان هم بیشتر میشود.
3. اتقان
و اما قاعده سوم، اتقان بود و خلاصه بحث این شد که خداوند تبارک و تعالی از بندگان مؤمنش توقعِ محکمکاری دارد؛ یعنی هر عملی انجام میدهند، حسابشده و متقن و محکم باشد. این إحکام در سخن میشود «قول سدید»؛ سخن انسان باید حتماً حسابشده، مستند و فکرشده باشد. به همین ترتیب هر کاری انسان انجام میدهد، باید حتماً در آن کار محاسبات دقیقی باشد و آن را تمیز و محکم انجام دهد.
مثالها را جلسه گذشته در بخشهای گوناگون عرض کردیم. پیامبر عظیمالشأن (صلیاللهعلیهوآله) قاعده إحکام العمل و محکمکاری را در قضیه قبر سعدابن معاذ گفتند. حضرت داخل قبر رفتند و در جریان دفن، سنگ لحد را دقیق چیدند و منافذ را پر کردند. همه تعجب کردند. حضرت فرمودند: «خدای متعال دوست دارد بندهاش وقتی کاری انجام میدهد، محکم انجام دهد».[2] محصول تولید میکند، خدمتی ارائه میدهد، تدریس یا سخنرانی میکند، با کیفیت انجام دهد و محکم و مستند و بدون اعوجاج باشد.
4. مداومت
اما قاعده چهارم که امروز عرض میکنیم. امیدواریم خدای متعال توفیق رعایت و عمل به همهی ما کرامت کند.
قاعده چهارم، مداومت است. قاعده مداومت جزو قواعد جدّی است که در کلمات اولیای خدا درباره اعمال مطرح شده است. گاهی از تعبیر «اتمام» استفاده شده و گاهی از تعبیر «استمرار». از کلیدواژه «استقامت» هم میشود این را بهدست آورد، چون یکی از معانی استقامت، مداومت بر عمل است.
خلاصه کلام این است که پروردگار متعال و عزیز دوست دارد و مطلوبش است که وقتی بندهاش عمل صالحی انجام میدهد، آن را ادامه دهد. خودِ تداوم عمل، موضوعیت دارد. چون وقتی کار خوبی را شروع میکنید و تداوم پیدا میکند، اولین اتفاقی که میافتد این است که کمکم در وجود عامل ریشه میگیرد. کسی که عمل میکند، اوایل نمیتواند حق آن کار را ادا کند، مگر اینکه در آن کار روان شود. روان شدن در آن کار، مستلزم تداوم است. وقتی کار ادامه پیدا میکند، هم برای انسان روان و شیرین میشود و هم در شخصیت او نفوذ پیدا میکند. به این ترتیب میتواند بهره خود را از آن عمل برداشت کند. اما اگر چند روز کار را انجام دهد و بعد رها کند، دوباره شروع کند و رها کند، این عمل به رتبه حُسن نمیرسد. اگر میخواهید عملتان زیبا شود، یکی از قواعد اصلیاش این است که کار تداوم یابد. وقتی تداوم داشت و استمرار یافت، امکان زیباسازی و سپس ارتقای مراتب حسنش برای شما فراهم میشود.
اعمال از جهت تداوم دو دستهاند
بعضی از اعمال اساساً بدون تداوم به کمال نمیرسند. بعضی از اعمال را ممکن است در مدت کوتاهی انجام دهید و احساس کنید این کار، زمانی داشته و به این مقطع که رسید، دیگر فلسفهی انجام آن کار تمام شده است. آن کار در آن مقطع و در آن زمانبندی تقریباً به انتها رسیده است. دیگر فرضی برای تداومش نداریم. اما بعضی از اعمال اساساً با تداوم در بستر زمان رویش پیدا میکنند و به کمال و کیفیت میرسند؛ مثل کوهنوردی که نهایت و مقصدش حتماً در تداومش است. مثلاً انسان قلهای را در نظر میگیرد و میخواهد آن قله را فتح کند، با گامهای مداوم میتواند به هدفش برسد. بعضیها رفتوبرگشتی هستند، مقداری میروند و خسته میشوند، رها میکنند و برمیگردند. شخص ممکن است سالها در خیال فتح قله باشد، ولی هیچوقت کامیاب نمیشود. این کار مستلزم استقامت و استمرار و دوام حرکت تا رسیدن به هدف و قله است.
بعضی از کارها اساساً جزو نیازهای دائمیِ روحیِ ما است. روح انسان به آن اقدام و کار نیازمند است و این نیاز هیچگاه برطرف و تمام نمیشود. مثل بدن انسان، تغذیهی دائمی میخواهد. اگر تغذیه مداوم نباشد، بدن فرسوده و ضعیف میشود و از کار میافتد. چون روح و روان ما نیازهایی دارد که دائم باید به آنها پاسخ گفته شود. از جنسِ کارهایی هستند که تا نفس دارید، باید در متن زندگی شما باشد، دوامش به دوام عمر شما است. باید تا هستی ادامه بدهی. شبیه نیاز روح انسان به پرستش و ارتباط و گفتگو با خدای متعال است. نیازِ دائمی روح انسان به محبت ورزیدن به بندگان خدا جزء نیازهای اساسی روح انسان است. نیاز انسان به دریافت عواطف از دیگران جزء نیازهای روحی انسان است که وقتی به آن اعتنا نشود، اساساً آسیب میبیند. بنابراین در بستر تداوم عمر، تحقق پیدا میکند.
پس کارها باهم از این جهت فرق میکنند؛ بعضی زمان دارند، بعضی در زمان طولانی پاسخ میدهند، بعضیها در کل عمر انسان پاسخگو هستند.
انواع موانع سرِ راه انسان
انسان برای انجامِ هر کار خوبی با فهرستی از موانع داخلی و موانع خارجی مواجه میشود. اینها فلسفه و علتی دارد. موانع سر راه ما هست و کم هم نیستند. اولاً موانع داخلی عمدتاً به نفس برمیگردد. این موانع جزء آفات عمل هستند. ازجملهی این موانع، کمحوصلگی است که خیلی خطرناک است. تنبلی ازجملهی همین موانع است که در مسیر شما وجود دارد.
موانع خارجی نیز بسیار زیاد است. ازجمله عملیات شیاطین است که برای دلسرد کردن مؤمنان، روحیه آنان را میگیرد و انگیزهشان را کم میکند. در دلشان وسوسه میاندازد. ازجمله وسوسههای شیطان، دلسرد کردن انسان در انجام کار است، آن کار را کوچک و سخت نشان میدهد و به شکلهای مختلف سعی میکند انسانْ کامیاب و موفق نشود.
در این میان شیاطین ممکن است جنّی یا انسی باشند. هر کدام سهم خود را دارند.
راهِ نجات و رستگاری
چه چیزی ما را نجات میدهد؟ استقامت بر عمل، یعنی دوام عمل. اگر کاری را شروع کردی، البته حسابشده و با برنامه و با نیت خوب باشد، دراینصورت قواعد الهی به تو میگوید این کار را رها نکن؛ «الْعَمَلَ الْعَمَلَ». امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بلافاصله پس از این جمله میفرماید: «ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ، وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ؛[3] به كار برخيزيد، به كار برخيزيد. پس به پايان رسانيد، به پايان رسانيد و پايدار مانيد، پايدار مانيد. پس شكيبايى، شكيبايى. پس پارسايى، پارسايى». چه جملات عجیبی! جان عالم به قربان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی فرمان به عمل میدهد، سپس میگوید این کاری که شروع کردید باید به انتها برسد، رهایش نکنید.
بعد میفرماید برای اینکه بتوانید به نهایت برسانید، چاره در «الاستقامه الاستقامه» است. البته بعد دوباره تأکید بر صبر و اندازه نگهداشتن میکند که با کلمه «ورع» از آن اسم میبرد. پس چاره در استقامت و استمرار و تداوم در عمل است تا به نتیجه برسید. ضمن اینکه اعمالی که با جسم ما سروکار دارد، برای اینکه تبدیل به عادت شود، حتماً تداوم میخواهد. همچنین آنها که جنبه روحی و باطنی دارد، برای اینکه در وجود و شخصیت ما ملکه و راسخ شود، به تداوم نیاز دارد.
مداومت در واجبات، فرمان الهی است
این قاعده اساسی و کلی است. امیدواریم این توفیق در مورد واجبات نصیب همه شود، بهویژه واجباتی که تنظیم شده و دائم باید آن را انجام دهیم؛ مثل نماز. این پاسخ به ضروریترین نیاز دائمی و روحی، ذیل وجوب روزانه رفته است، شما در روز باید نمازت را داشته باشی. اگر خودت هم متوجه نشوی به این نیاز داری، مولای حکیم این نیاز قطعیِ روح شما را در قالب یک تکلیف شرعی قرار داده که بر شما واجب روزانه است. باید هر روز در شبانهروز در اوقات پنجگانه نماز بخوانید. اما دوام این کار برای مؤمنان با واجب کردن از سوی خدای متعال تضمین شده است. حضرت حق این کار را بر شما واجب کرده تا به این ترتیب چیزی که نیاز جدّی روح و جان شما است، از شما فوت نشود.
لزوم استمرار در مستحبات
اما در غیرواجبات، کلمه کلیدی من اینجا است؛ دقت کنید و بهخاطرش بسپارید. آنچه برای مؤمنین واجب شده، طبق قاعده تقوا آن را خوب انجام میدهد. البته باید باکیفیت باشد که بحث دیگری است؛ ولی از نظر دوام مورد نظرم است. اینگونه نیست که مؤمن امروز نماز بخواند و فردا نخواند. این را جزء واجبات روزانهاش میداند و انجام میدهد. گاهی خداوند تبارک و تعالی کاری را واجب نکرده، ولی طبق دیدگاههای شرعی از قرآن کریم و کلمات و سنّت اولیای خدا برای مؤمن معلوم میشود که خدای متعال این کار را دوست دارد و در قالب استحباب توصیه شده است. یا مثلاً عقل شما موافق با قواعد شرعی کاری را برای شما خوب تشخیص میدهد، این کار ممکن است فکری باشد مثل جایی که انسان نیاز به آموزش یا مطالعه دارد. مطالعه ممکن است فکری باشد که از طریق حضور در محضر استاد بهدست میآید یا ممکن است ذکری باشد. مثلاً انسان در شبانهروز نیازمند است حظی از آیات قرآنی داشته باشد. این نیز کاری به کیفیت تلاوت ندارد، خودِ خواندن قرآن کریم، محبوب خدای متعال است. البته بر شما واجب نکرده، بهمعنای واجبی که ما در فقه میگوییم، ولی جزء پیشنهادهای جدی است: «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛[4] هر چه از قرآن ميسر مىشود، بخوانيد». مؤمن باید با قرآن کریم دائم ارتباط داشته باشد تا به نتیجه برسد. یا مثلاً انسان برنامهریزی کند که بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بگوید. این جزء واجبات نماز نیست، اما مطلوب خدای متعال است. نمونههای ذکری فراوان است مانند نوافل که بر شما واجب نشده، اما میدانید خیلی مطلوبیت دارد. در مورد بعضی از اینها تأکید بیشتری است؛ مانند نافله مغرب، نافله صبح یا نافله شب که میدانید نزد خدا خیلی مطلوب است، اما واجب نشده است. فعالیتهای اجتماعی مانند صدقات، خدمترسانی به مؤمنین، گرهگشایی از آنها، حل مشکل که در قله محبوبیت نزد خدای متعال است. بخشی از آن، وقتی بر انسان واجب میشود که مؤمنی به او مراجعه کند و امکان گرهگشایی داشته باشد. گاهی مراجعه نشده، اما مسلّم است که این نیاز وجود دارد. این کار هر مقدار برای انسان ممکن باشد، پیش خدای متعال مطلوبیت دارد.
تداوم عمل در روایات
شهد حقیقی کار را وقتی میچشید که عمل اگرچه حجمش زیاد نباشد، اما استمرار داشته باشد. اینجا یک پیشنهاد هم وجود دارد. از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند: «أحَبُّ الأعمالِ إلَى اللّهِ عَزَّ و جلَّ ما داوَمَ عَلَيهِ العَبدُ و إن قَلَّ؛[5] محبوبترين عمل در پيشگاه خداوند عزّ و جلّ عملى است كه آدمى بر آن مداومت ورزد، هرچند اندك باشد». برای مثال اگر صدقه است، هر روز باشد؛ اگرچه اندک باشد. بهتر از این است که ماهی یا سالی یک بار باشد، ولی خیلی زیاد باشد. تداومش، موضوعیت دارد. شبیه این جمله نیز از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نهجالبلاغه آمده که فرمودند: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ؛[6] اندكى كه با آن بپايى، بهْ از بسيارى كه از آن دلگير آيى». عمل شایستهای را برای خودتان قرار دهید و اندازه بگذارید، اگرچه کم باشد؛ مانند دعا، تلاوت قرآن، خدمت کردن در مجموعهای که ایتام را نگه میدارد، یک اقدام فکری، مطالعه مستمرِ کتابهای سودمند. اینها مهم است. مثلاً اینکه دو صفحه کتاب بخوانی، ولی هر روز بخوانی بهتر از این است که حجم زیاد بخوانی و خسته و ملول شوی و رهایش کنی. حضرت فرمود کمِ مستمر خیلی بیشتر شما را به نتیجه میرساند تا زیادی که برای شما خستهکننده باشد؛ چنانکه در روایت نبوی است که: «الأمور بتمامها والاعمال بخواتیمها؛[7] (ارزش و اهمیت) امور به تمام کردن آن و اعمال به خاتمه آن است». خوبیِ کار به این است که تمام شود.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در بیانی خیلی زیبا فرمودند: «المُداوَمَةَ المُداوَمَةَ فإنَّ اللّهَ لَم يَجعَلْ لِعَمَلِ المُؤمِنينَ غايَةً إلاّ المَوتَ؛[8] به کارهای خوبتان ادامه دهید که خداوند تبارک و تعالی پایانی برای اعمال مؤمنین جز مرگ قرار نداده است».
حداقل زمانِ استمرار در یک کار
امام صادق (علیهالسلام) روایت دقیق و قابل ملاحظهای فرمودند: «إذا كانَ الرَّجُلُ عَلى عَمَلٍ فَلْيَدُمْ عَلَيهِ سَنَةً، ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنهُ إن شاءَ إلى غَيرِهِ؛ هر گاه شخصى عملى را آغاز كند، تا يك سال آن را ادامه دهد. سپس، اگر خواست، به عمل ديگرى پردازد». چنانچه تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید و مصمم بر انجامش شُدید، حداقل یک سال باید ادامهاش دهید. کلمه «حداقل» را من از مضمون استفاده میکنم، در روایت نیست. یک سال ادامه بدهید و ترک نکنید. اگر کسی واقعاً شهدش را بچشد، دیگر نمیتواند رهایش کند. دست خودش نیست. مثلاً کسی شنیده مطلوب است انسان سوره واقعه را هر شب بخواند. تأکید شده، مخصوصاً اگر در نماز وتیره یعنی نماز نافله عشا که نشسته است، خوانده شود. در رکعت اول بهجای سوره میتوانید سوره واقعه را بخوانید. بعد که روایاتش را خوانده میبیند برای او گشایش و برکت در زندگی میآورد. مثالهای مادیاش فراوان است. من بیشتر مثال معنوی میزنم. این روایات به شما میگوید یک سال انجام دهید، بعد اگر خواستید، رهایش کنید. اگر جایی رهایش کردید، از همان وقت که ترک کردید دوباره شروع کنید تا یک سال، یعنی تا آنجا که قطع کردید را محاسبه نکنید. دوباره تا یک سال بروید. اگر این را بر خودت فرض کنی، رهایش نخواهی کرد.
رازِ استمرا یکساله در کارها
نفْس آدم، تنبل است و گریز دارد. نفْس ما را بیچاره کرده و زمین زده است. همگی مغلوبِ نفْس هستیم. «رب انی مغلوب فانتصر» دائم ما را زمین میکوبد، پشتم را به خاک میخواباند. متأسفانه با چنین پدیدهای روبرو هستیم. حضرت فرمودند یک سال انجام بدهید بعد از یک سال اگر خواستید سراغ کار دیگر بروید تا ببینید چه اتفاقی برایتان میافتد. « وذلكَ أنَّ لَيلَةَ القَدرِ يَكونُ فيها في عامِهِ ذلكَ ما شاءَ اللّهُ أن يَكونَ؛[9] زيرا شب قدر كه آنچه خداوند مىخواهد مقدر مىكند، در آن يك سال وجود دارد». سِرّش همین است که در آن یک سال که شما عمل را انجام میدهید، شب قدر تعبیه شده است. اگرچه به ما نشانیهایی دادند که شب قدر در ماه مبارک رمضان است؛ از شب نوزدهم شروع میشود و بهترش بیستویکم و عالیاش شب بیستوسوم است. ولی ضمناً بدانید شب قدر مستور است. بعضی از اولیای خدا در همه سال شبها بیدار بودند که شب قدر را درک کرده باشدند. حضرت با لطافت فرمودند: اگر در یک سال عملت را ادامه دادی، وقتی به لیلةالقدر برسد، برکت هشتاد ساله پیدا میکند. یعنی آن عمل شما در هشتادوچهار سال ضرب میشود و «خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ برتر از هزار ماه» میشود.
5. میانهروی
اما قاعده پنجم که قاعده بسیار مهمی است، قاعده اعتدال و میانهروی است. اعتدال یعنی اندازه گرفتن بین راست و چپ، بین زیاد و کم، قرار گرفتن در بخش میانی. رعایتِ عدل یعنی نه سمت افراط و زیادهروی رفتن، نه سمت تفریط و ضایع کردن و کم گذاشتن. این قاعده اعتدال است. اگر میخواهیم اعمالمان موصوف به زیبایی شود، بهویژه اگر بخواهیم حُسن عملمان دائماً افزایش پیدا کند، باید اعتدال را مراعات کنیم. این میانهروی و اندازه گذاشتن در کار، کاملاً مطلوب پروردگار متعال است. بحثش مفصل است. فعلاً جنبه کاربردیاش بیشتر برایمان مهم است. اینکه اساساً خداوند تبارک و تعالی جهان را طبق قاعده عدل ساخته: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ؛[10] آسمانها و زمين، با عدالت، پابرجا مىمانند». این زیبایی که عقل شما از عالم دریافت میکند، از نسبت شب و روز، از نسبت بین آسمان و زمین، از چینش ستارهها، از ماه در آسمان دریافت میکند، حُسن همه اینها براساس اعتدال است. اگر لباسی که برتن انسان است، مرتب باشد، انسان آرامش دارد. چون توازن را دریافت کرده، به اصطلاح میگویند توازن و تناسب و هارمونی در اینها رعایت شده است. هرچه بیشتر رعایت شده باشد، انسان حُسن بیشتری دریافت میکند.
اگر جایی توازن و اعتدال و اندازهگذاری رعایت نشده باشد، انسان حس بدی پیدا میکند. فرق بین اعتدال و عدم اعتدال این است. اساساً حسن و زیبایی، دریافت عقل ما از اعتدال و عدلی است که در دنیا حاکم است. چرا حال ما در جامعه خوب نیست؟ چون توازن و اعتدال و عدالت نیست. یک عده از خوردن منفجر میشوند، یک عده از فقر هلاک میشوند. این توازن نیست. در هر محورش مثال هست. یکی گرفتار تندرویهای فکری است، یکی گرفتار کندروی. یکی در موضوعی افراط میکند، دیگری در همان موضوع تفریط میکند. وقتی توازن نیست، زیبایی کاهش پیدا میکند. زیبایی که کاهش پیدا میکند، عقل رنج میبرد. گاهی انسان ناراحت است، اما نمیداند از چه چیزی ناراحت است. ریشهیابی میکند میبیند به اینجا برمیگردد. این قاعده کلی است. به ما توصیه شده در افکار و اندیشهها و اخلاق و اعمالمان اعتدال داشته باشیم که حالا موضوع بحث ما بیشتر در ناحیه اعمال است. در اعمالتان معتدل باشید؛ یعنی اندازه مطلوب را رعایت کنید و آن اندازه، بین افراط و تفریط است.
معرفی امت اسلام با ویژگی میانهروی در قرآن
در مورد امت اسلامی هم خداوند تبارک و تعالی وقتی میخواهد امت ما را معرفی کند، امت وسط معرفی میکند: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا؛[11] و بدينگونه شما را امتى ميانه قرار داديم». برای اینکه برای جهانیان اسوه باشید، راهش این است که «وسطی» باشید. اینجا مباحثاتی هم دارد که در جای خودش محفوظ است که امت وسط به چه معنا است. مثلاً در مورد افکار گفته شده: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن؛[12] نه جبر است و نه تفویض، بلکه بین آن دو است». حتی در مباحث فکری باید اندازه نگه داشت و انسان مواظب باشد که گرفتار افراط و تفریط نشود.
میانهروی، نشانهی خِرَد
اگر انسان اندازه نگه ندارد، ازجمله ضررهایی که خواهد کرد این است که نمیتواند تداوم داشته باشد. مثالش را الآن گفتم، مثلاً ناگهان افراطی میشود. معمولاً افراطیها، تفریطی میشوند. قاعدهاش این است، آدمهای افراطی معمولاً بعد از مدتی گرفتار تفریط میشوند چون کارشان مبتنی بر میزان خرد و عقل نیست. اصلاً نماد عقل، اعتدال است. اگر میخواهید بفهمید عقل کسی چقدر رشد کرده، از اعتدالش میتوانید بفهمید. کسی که افراطی است، معلوم است از مرز عقل فاصله گرفته و گرفتار جهل شده است. کسی که تفریطی است از این طرف افتاده و او نیز از عقل فاصله گرفته.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «اليَمينُ و الشِّمالُ مَضَلَّةٌ، و الطَّريقُ الوُسطى هِي الجادَّةُ؛[13] راست و چپ گمراهى است و راه وسط همان راه اصلى است». اینجا راست و چپ بهمعنای افراط و تفریط و خروج از قاعده اعتدال است که حضرت فرمود هر دو گمراهی است. مسیر میانی جادهای است که شما را به مقصد میرساند. اگر این سمت بیفتید، دره است. اگر آن سمت بروید، ارتفاع است. راه نجات فقط همین مسیر میانی است؛ چنانکه صریحاً گفتهاند: «لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا؛[14] نادان را نمىبينى، مگر در حال زيادهروى يا كم گذاردن». آدم جاهل همیشه گرفتار خروج از مسیر اعتدال است.
سفارش به توازن بین کارهای دنیا و آخرت در اسلام
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «و لْيَكُن أحَبَّ الاُمورِ إلَيكَ أوسَطُها في الحَقِّ؛[15] بايد ميانهروى در حق محبوبترين كارها در نزد تو باشد». محبوبترین کارها نزد تو آن کاری باشد که با رعایت حق در نقطه میانی و اعتدال قرار گرفته است. خداوند نیز در قرآن کریم فرمود: «وابتقع فیما آتاک الله الدار الاخره ولا تنس نصیبک من الدنیا؛». هدفگذاری اصلیات آخرت باشد، ولی نصیبت را از دنیا فراموش نکن.
وقتی حضرت علی (علیهالسلام) دیدند یکی از دوستانشان خانه بزرگ و مفصلی فراهم کرده است، نصیحتش کردند. البته یک راه برایش گذاشتند، گفتند: مگراینکه شما دائم اینجا از مردم پذیرایی کنید و به آنان رسیدگی کنید؛ وگرنه این خانه اضافهاش پاسخگویی دارد. در بهرهمندی از زندگی دنیایی افراط کردی. اندازه متعادل، اندازهای است که واقعاً نیازِ زندگیِ دائمیِ انسان است. وقتی حضرت خواستند بروند آن مرد گفت: من برادری دارم که سر به بیابان گذاشته، زندگیاش را رها کرده و رفته در جایی و تنهایی مشغول ذکر و دعا و مناجات است. حضرت فرمودند: زندگیش را چطور اداره میکند؟ گفت: دیگران برایش غذا میبرند. فرمودند صدایش کنید بیاید. وقتی حضرت با او روبرو شد، فرمود: ای دشمن خویشتن! داری چه کار میکنی؟ چه کسی به تو چنین اجازهای داده؟ این چه رفتاری است؟[16]
افراط و تفریطها هیچکدام پذیرفته نیست و بین دنیا و آخرت، بین فعالیتهای اجتماعی و فعالیتهای فردی، بین خلوت با خویشتن و بودن در اجتماع، بین فعالیتهای خیرخواهانه و فعالیتهای سودجویانه، باید اعتدال باشد. آیهاش این است: «وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن». وقتی دستانت به گردنت بسته شد، دیگر هیچ کاری نمیتوانی انجام بدهی. این حکایت از بخل دارد. «وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛[17] و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى». نه هر دو دستت را باز کن که هرچه داری به این و آن بدهی و بعد میبینی خودت باید بروی از این و آن گدایی کنی. اندازه نگهدار! حتی در فضیلت بزرگی مانند انفاق، اعتدال داشته باش.
قصد در کارها از زبانِ روایت
باید سهم عبادت، معاش، مطالعه و سایر امور در زندگی ما تعریف شود تا انسان بتواند اینها را به شکل متوازن در برنامه زندگیاش داشته باشد. یک گوشه را نگیرد و یک گوشه را رها کند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «عَلَيْكَ بِالْقَصْدِ فِى الاْمُورِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصْدِ جارَ، وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ؛[18] در كارها ميانهرو باش، كه هر كس ميانهروى را ترك كند، ستم خواهد كرد و هر كس ميانهروى پيشه كند، به عدالت رفتار خواهد كرد». قصد همین اقتصاد و اعتدال است و همه یک معنا دارد. اگر کسی از حد وسط خارج شود، درواقع گرفتار جور و ستم شده یعنی از آن مرز خارج شده و کسی که مرز میانه را رعایت کند، به عدل عمل کرده است.
خداوند تبارک و تعالی برکاتش را بر همهی شما عزیزان و همهی دوستان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نازل کند.
پس بحث ما پنج قاعده در باب تحسین الاعمال شد و اینکه عملمان را دائم بهسمت حُسن، بلکه به نقطه احسن و زیباترین برسانیم.
اگر موفق شویم پنج قاعدهی گفتهشده را در اعمالمان رعایت کنیم، به مقصدی که در این دعای نورانی تعریف شده، نزدیک خواهیم شد. البته ماورای همهی اینها نصرت الهی و توفیقی است که از سوی خدای متعال به انسان میرسد که وعده کرده اگر طبق این قواعد عمل کنیم، ما را یاری خواهد کرد.
[1]. مائده: 27.
[2] . حر عاملی، وسائل الشيعه، ج2، ص884.
[3] . نهج البلاغه، خطبه۱۷۶.
[4] . مزمل: ۲۰.
[5] . محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۱، ص219.
[6] . نهج البلاغه، حکمت 270.
[7] . حکیمی، الحياة، ترجمه احمد آرام، ج۱، ص۵۰۵.
[8] . محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج1، ص130.
[9] . کلینی، كافي، ج2، ص82.
[10] . ابنابی جمهور احسائی، عوالى اللآلى، ج۴، ص۱۰۳.
[11] . بقره: ۱۴۳.
[12] . محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵، ص۵۷.
[13] . نهج البلاغة، خطبه 16.
[14] . همان، حکمت۷۰.
[15] . همان، نامه ۵۳.
[16] . همان، خطبه ۲۰۹.
[17] . إسراء: ۲۹.
[18] . آمدی، غرر الحكم، حدیث 6116.